نتایج جستجو

بحر بخل بدل برد برر برزخ برق بسر بسس بشر بصر بطن بعث بعد بغى بقى بلد بلغ بلى بنن بنو بنى بوب بيت بين بکر تبع ترب ترف ترق ترقوه ترک تسع تلک تين ثبر ثجج

گرفت و اگر اسيران بدر كشته مى‏شدند كفّار بار ديگر به مدينه لشگر كشى نمى‏كرد. بلى آنگاه كه دين قوى شد و آزاد كردن اسيران خطرى پيش نياورد كشتن «يُثْخِن فى الْاَرْضِ»

أن لن یحور . بلى) ۲ - بصیر بودن خداوند به ویژگى هاى منکران معاد، دلیل لزوم محشور ساختن آنان و حسابرسى از آنها است. (ظنّ أن لن یحور . بلى إنّ ربّه کان به

بِظالِم» نيامده و پيوسته «لَيْسَ بِظَّلام» آمده ولى آيات فوق در اين صدد نيست. بلى در افعال اين ماده آمده [يونس:44]. [كهف:49]. بعضى جاها نسبت ظلم به غير اولى

بالبیّنت قالوا بلى) ۴ - رسالت فرستادگان الهى، متکى بر دلایل و براهین روشن و بى ابهام براى همگان بود. (قالوا أَوَ لم تک تأتیکم رسلکم بالبیّنت قالوا بلى) ۵ - مخالفت

اتمام حجت مى کند. (لو أنّ اللّه هدینى لکنت من المتّقین ... بلى قد جاءتک ءایتى فکذّبت بها) «بلى » حرف جواب است و در این آیه براى اثبات چیزى مى باشد که مورد

اين مظالم راناديده گرفت و گفت: «رَضَِى اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ». بلى «رَضِىَ اللّهُ» در حق مهاجرين اوليه و انصار و تابعان به احسان در صورتى است

موارد عذر است حال آنكه اين كلمه بيشتر در مقام عدم عذر و عقوبت آمده است . بلى در آيه [بقره:273] منظور عدم علم است . * [يوسف:89] برادران يوسف از كار و عمل

(قالوا بلى و لکنّکم ... ارتبتم) ۸ - تردید و ناباورى نسبت به مبانى اسلام (توحید، معاد، نبوت، قرآن و...)، عامل شقاوت و بدبختى اهل نفاق (قالوا بلى و لکنّکم

بصر کم ک هم ثم اذا برء قول ما رئى خسر ى قلب على تلک رجع قد الى نخر فطر ردد بلى حسن هى فعل مدد عظم امن تبع ب عذب خسء حمم فى زجر وعد ذلک هو هل مول الذين وحد

اتى لا ک اله ل کون انن الى علم صدق ب وله ذا الله رئى ها ذانک ذلک اخر جىء بلى رهب ذکر هذا نزل قد حقق لو انس صرف مع فرعون سلم هم ملء ايى جنح ما نور عن همم

الى ب صدق وله علم انن ها الله رئى اخر جىء ذانک رهب ذا قد مع لو ذلک انس نزل بلى هذا فرعون جنح ايى هم حقق ذکر صرف شهد يا سلم منى ملء همم نصر امم نور دون عن

اله ف ان ه کون صدق وله من هم شهد ذا منى علم الله دون تلک امم انن مع کلل هذا بلى نصارى حقق او اخذ ذکر ا هود ام نزع

تبیین نماید. (بلى وعدًا علیه حقًّا ... لیبیّن لهم الذى یختلفون فیه) ۲- ظهور حقیقت امور اختلافى، از دلایل زنده شدن انسانها در قیامت است. (بلى وعدًا علیه حقًّا

فرعون و قوم‌ جلد 5 صفحه 369 ثمود بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌ در لوح محفوظ

فرعون و قوم‌ جلد 5 صفحه 369 ثمود بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌ در لوح محفوظ

[ق:16]. * [طه:7]. معنى آيه در «خفى» گذشت. * [طارق:9-10]. معنى اين دو آيه در «بلى» گذشت. امتحان شدن سرائر توأم با ظاهر شدن روز قيامت ظاهر مى‏شود انسان را بر

یدخل الجنة إلا من کان هوداً أو نصرى ... بلى) کلمه «بلى» براى ابطال ادعاى مطرح شده به کار مى رود. بنابراین، «بلى» در آیه شریفه دلالت بر بطلان سخن یهود (لن

[ق:16]. * [طه:7]. معنى آيه در «خفى» گذشت. * [طارق:9-10]. معنى اين دو آيه در «بلى» گذشت. امتحان شدن سرائر توأم با ظاهر شدن روز قيامت ظاهر مى‏شود انسان را بر

بر خود واجب كند (با شروع در آن) پس در حج نزديكى به زنان و دروغ ولا واللَّه بلى واللَّه گفتن نيست. [نساء:24]. فريضة در اين آيه و آيات ديگر به معنى مفروضه

كه ما آن را مى‏فهميم ولى خدا فرمايد «وَلكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ» بلى آنها از روى علت و معلول خدا را نشان مى‏دهند و به او دلالت دارد و اوصاف خدا

(لایبعث الله ... بلى وعدًا علیه حقًّا) «وعداً» و «حقّاً» مفعول مطلق براى فعلهاى محذوف مى باشند و دلالت بر تأکید مى کنند. بنابراین معناى «بلى وعداً علیه حقّاً»

در امرى نشوم تا زنده‌ام فرمود آيا زن گرفتى عرض كرد بلى فرمود جلد 3 صفحه 165 اولاددار شدى عرض كرد بلى فرمود چند اولاد دارى عرض كرد سه پسر فرمود نام آنها

بر خود واجب كند (با شروع در آن) پس در حج نزديكى به زنان و دروغ ولا واللَّه بلى واللَّه گفتن نيست. [نساء:24]. فريضة در اين آيه و آيات ديگر به معنى مفروضه

برادران دينى كه بنا بر مشهور غير حقيقى‏اند اِخوةاطلاق شده است [حجرات:10] بلى با استفاده از قرآن مبين مى‏شود گفت: فرق ميان اخوة و اِخوان آن است كه اِخوان

بناى گچ و آجر زياد شده؟ گفت: بلى. مرغ لرزيده، بزرگ شد، و ثلث قفس را گرفت، پرسيد: آيا سازها ميان مردم بسيار شده؟ گفت: بلى، باز لرزيده بزرگ شد، دو ثلث را

أنّا لانسمع سرّهم و نجویهم بلى و رسلنا لدیهم یکتبون) ۷ - مأموران الهى براى ثبت اعمال، همیشه در کنار انسان و ناظر بر اعمال او (بلى و رسلنا لدیهم یکتبون) ۸

قال الذین کفروا لاتأتینا الساعة قل بلى) ۶ - سوگند پیامبر(ص) به پروردگار، مبنى بر آمدن و تحقق قطعى روز قیامت (قل بلى و ربّى لتأتینّکم) ۷ - تحقق روز قیامت،

بِظالِم» نيامده و پيوسته «لَيْسَ بِظَّلام» آمده ولى آيات فوق در اين صدد نيست. بلى در افعال اين ماده آمده [يونس:44]. [كهف:49]. بعضى جاها نسبت ظلم به غير اولى

در آتش دوزخ گرفتار خواهند شد. (لن تمسنا النار إلاّ ایّاماً معدودة ... بلى) «بلى» (چنین نیست) حرف جواب است و براى رد سخن و ادعاى مطرح شده به کار مى رود

وزن اند ولى راجع به توزين و وزن كردن گناهان دليلى در قرآن مجيد يافته نيست. بلى در اينكه ميان گناهان و عذاب تناسبى و حسابى خواهد بود حتمى است چنانكه فرموده:

اصحاب سبت كه امر به معروف كنندگان در آن بودند قريه گفته شده [اعراف:163]. بلى مى‏شود از استعمال قرآن به دست آورد كه مدينه به معنى آبادى بزرگ و شهر است و

اِنْ تَتَّبِعُونَ اِلّا رَجُلاً مَسْحُوراً. اُنْظُرْ كَيْفَ...» ردّ كرده است بلى ممكن است يهودى و تخترانش خواسته‏اند چنين كارى بكنند ولى نتوانستند و خداوند

اين مظالم راناديده گرفت و گفت: «رَضَِى اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ». بلى «رَضِىَ اللّهُ» در حق مهاجرين اوليه و انصار و تابعان به احسان در صورتى است

در امرى نشوم تا زنده‌ام فرمود آيا زن گرفتى عرض كرد بلى فرمود جلد 3 صفحه 165 اولاددار شدى عرض كرد بلى فرمود چند اولاد دارى عرض كرد سه پسر فرمود نام آنها

«اَعْتَدْنالَهُمْ عَذاباً اَليماً» حكم اوّلى است و احتمال شفاعت و غيره را از بين نمى‏برد بلى اگر شفاعت و رحمت خدا شامل حالش نشود، معذّب خواهد بود، در الميزان نيز به آن

فانى شدن است «اَرَمَ ما على المائده: اَكَلَه، اَرَمَ المالُ: فنى، اَرَمَ اى بلى و صار رميما» [فجر:3-6]: با تدبر در آيه شرفه روشن مى‏شود كه «اِرَمْ» بدل اشتمال

عدوان اوليه ناپسند است اما اين عدوان شخص را از ذلّت و خوارى نجات مى‏دهد. بلى گذشت و عفو هم در صورت قدرت مرضّى خداست و حسّ انتقام و جنبه رحمت هر دو در نظر

در امرى نشوم تا زنده‌ام فرمود آيا زن گرفتى عرض كرد بلى فرمود جلد 3 صفحه 165 اولاددار شدى عرض كرد بلى فرمود چند اولاد دارى عرض كرد سه پسر فرمود نام آنها

آنها اتمام حجّت شده بارسال رسول و انزال كتاب و تعيين امام خداوند ميفرمايد بلى آمدند آنها از جانب من نزد تو و تكذيب نمودى و تكبّر كردى از پيروى آيات الهى

عدوان اوليه ناپسند است اما اين عدوان شخص را از ذلّت و خوارى نجات مى‏دهد. بلى گذشت و عفو هم در صورت قدرت مرضّى خداست و حسّ انتقام و جنبه رحمت هر دو در نظر

[نساء:125]. [لقمان:22]. به قولى مراد از وجه در اين آيات نفس و ذات است يعنى: بلى آنكه نفس خويش به خدا تسليم كند و خالص كند و چيزى را شريك او نداند و نيكوكار

گردآورى استخوان هاى مردگان و احیاى مجدد آنها) از سوى خداوند (أیحسب الإنسن ... بلى قدرین) ۲ - خداوند، نه تنها توانا بر گردآورى استخوان هاى مردگان است; بلکه مى تواند

إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ عُجابٌ «5» ترجمه‌ سوگند به قرآن موجب تذكّر بلى آنها كه كافر شدند در سركشى و مخالفتند چه بسيار هلاك كرديم پيش از آنها از اهل

فرعون و قوم‌ جلد 5 صفحه 369 ثمود بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌ در لوح محفوظ

سبحانك اللهم بلى. از ابن عباس منقول است: هر كه سوره اعلى بخواند، بايد بگويد سبحان ربى الاعلى؛ و هر كه سورة القيمه تلاوت كند، بگويد: سبحانك اللهم بلى. «1» «1»

اشكالى دارد كه زكريّا از خدا راجع به آن علامتى بخواهد كه واقعيّت را تشخيص بدهد بلى اگر دعايش مستجاب نمى‏شد اشكال در جاى خودش بود... آيه آن بود زبانش سه روز قادر

مى‏دانست ديگر «ظنّ» مورد نداشت و به يقين مى‏دانست كه خدا بر وى تنگ خواهد گرفت. بلى از مجموع آيات مخصوصا از جمله:« فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِكَ وَ لا تَكُنْ كَصصاحِبِ

گفتم بلى. در جانب چپ نگاه كردم از كثرت ايشان افق آسمان پوشيده بود. گفتم اينها كيستند، فرمود اينها نيز امت تو باشند، ندا آمد كه خشنود شدى، گفتم بلى. بعد

است در ميان كسان خود شادمان‌ همانا او گمان كرده آنكه هرگز باز گشت نميكند بلى همانا پروردگار او باو بينا است‌ پس قسم نميخورم بسرخى ظاهر بعد از غروب در آسمان‌

فرعون و قوم‌ جلد 5 صفحه 369 ثمود بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌ در لوح محفوظ

شد، گفتند: بلى. باز حضرت به آنان فرمود: آيا نمى دانيد كه خداوند، قيم و عهده دار موجودات است و آن ها را حفظ مى كند. و روزى مى دهد؟ جواب دادند: بلى، صحيح است

نه آنكه بيمار مى‌شويد و اندوهناك مى‌گرديد و بلاها به شماها مى‌رسد؟ گفتند: بلى يا رسول اللّه. فرمود: آن جزاى اينست. در جامع الاخبار، فرمود رسول اكرم صلّى

است در ميان كسان خود شادمان‌ همانا او گمان كرده آنكه هرگز باز گشت نميكند بلى همانا پروردگار او باو بينا است‌ پس قسم نميخورم بسرخى ظاهر بعد از غروب در آسمان‌

فرعون و قوم‌ جلد 5 صفحه 369 ثمود بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌ در لوح محفوظ

فرعون و قوم‌ جلد 5 صفحه 369 ثمود بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌ در لوح محفوظ

از ملازمان آتش و مخلد در آن خواهند بود و بيان خلود در ضمن تفسير آيه شريفه بلى من كسب سيئة عما قريب مى‌آيد انشاء اللّه تعالى در اين مقام به مناسبت آيات سابقه

سوم كه پيغمبر (ص) فرمود واى بر تو از كجا دانستى كه من نمى‌گويم بلى و اللّه اگر بگويم بلى واجب ميشود و اگر واجب شود استطاعت نداريد و اگر ترك كنيد كافريد

است در ميان كسان خود شادمان‌ همانا او گمان كرده آنكه هرگز باز گشت نميكند بلى همانا پروردگار او باو بينا است‌ پس قسم نميخورم بسرخى ظاهر بعد از غروب در آسمان‌

است در ميان كسان خود شادمان‌ همانا او گمان كرده آنكه هرگز باز گشت نميكند بلى همانا پروردگار او باو بينا است‌ پس قسم نميخورم بسرخى ظاهر بعد از غروب در آسمان‌

فرعون و قوم‌ جلد 5 صفحه 369 ثمود بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌ در لوح محفوظ

فرعون و قوم‌ جلد 5 صفحه 369 ثمود بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌ در لوح محفوظ

یا على آیا قول خداوند را شنیدى که فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا» گفتم: بلى یا رسول اللّه. فرمود: اینان شیعیان تو هستند. میعادگاه من و تو در حوض کوثر

132 آنها باقى نمانده زنده ميشوند بگو اى پيغمبر در جواب اين مردم نفهم بى‌فكر بلى تمام مردم دنيا از اوّلين تا آخرين را خدا براى روز معيّنى كه قيامت كبرى باشد

کردن دوباره انسانها و برپایى قیامت (و أقسموا بالله ... لایبعث الله من یموت بلى وعدًا علیه ... إنما قولنا لشىء إذا أردنه أن نقول له کن فیکون) ۱۰- مشرکان،

فرعون و قوم‌ جلد 5 صفحه 369 ثمود بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌ در لوح محفوظ

فرعون و قوم‌ جلد 5 صفحه 369 ثمود بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌ در لوح محفوظ

إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ عُجابٌ «5» ترجمه‌ سوگند به قرآن موجب تذكّر بلى آنها كه كافر شدند در سركشى و مخالفتند چه بسيار هلاك كرديم پيش از آنها از اهل

آميزش جنسى و «فسوق» به معناى دروغ و ناسزاگويى و جدال و گفتنِ «لا واللَّه» و «بلى واللَّه» است. زمان مطرح شده در آيه، ناظر به حج وعمره با هم است. عمره تمتّع

مأمون سؤال مى‌كند از حضرت رضا كه آيا فرمايش شما نيست انبياء معصومند؟ فرمود: بلى. عرض كرد: پس معنى قول خدا چيست: فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ

را كه مشرف باشد بآن شخص داريد كه بتوانيم از حال او باخبر شويم آنها گويند بلى ما هر چه بخواهيم بحكم خدا آماده ميگردد پس بخواست خدا مشرف ميشود آن گوينده

كه مى‌ميرند بعد از اين، تو قبض روح آنان كنى؟ گفت: بلى. گفتم: حاضر شوى ايشان را به نفس خود؟ گفت: بلى، پس نيست دنيا به تمامه نزد من در آنچه مسخر فرموده خدا

است در ميان كسان خود شادمان‌ همانا او گمان كرده آنكه هرگز باز گشت نميكند بلى همانا پروردگار او باو بينا است‌ پس قسم نميخورم بسرخى ظاهر بعد از غروب در آسمان‌

است در ميان كسان خود شادمان‌ همانا او گمان كرده آنكه هرگز باز گشت نميكند بلى همانا پروردگار او باو بينا است‌ پس قسم نميخورم بسرخى ظاهر بعد از غروب در آسمان‌

خوشحال شدند. پس ابن الزبعراء وارد و گفت: آيا محمد به آن تكلم نموده؟ گفتند: بلى. گفت: اعتراف كند من البته با او مخاصمه كنم، و با قريش خدمت حضرت و گفت: اين

بنوملیح که فرشتگان را پرستش می‌کردند، همه در دوزخ خواهند بود؟ پیامبر فرمود: بلى، سپس آیه ۱.۱ نازل گردید و فرمود آنان که در سابق بوده و سبقت در زمان داشتند

اى ابراهيم، آيا حاجت دارى؟ فرمود: اما به تو پس نه، اما به پروردگار عالميان بلى؛ پس انگشترى به او داد مكتوب بود بر آن: (لا اله الّا اللّه محمّد رسول اللّه

132 آنها باقى نمانده زنده ميشوند بگو اى پيغمبر در جواب اين مردم نفهم بى‌فكر بلى تمام مردم دنيا از اوّلين تا آخرين را خدا براى روز معيّنى كه قيامت كبرى باشد

132 آنها باقى نمانده زنده ميشوند بگو اى پيغمبر در جواب اين مردم نفهم بى‌فكر بلى تمام مردم دنيا از اوّلين تا آخرين را خدا براى روز معيّنى كه قيامت كبرى باشد

وزن اند ولى راجع به توزين و وزن كردن گناهان دليلى در قرآن مجيد يافته نيست. بلى در اينكه ميان گناهان و عذاب تناسبى و حسابى خواهد بود حتمى است چنانكه فرموده:

وزن اند ولى راجع به توزين و وزن كردن گناهان دليلى در قرآن مجيد يافته نيست. بلى در اينكه ميان گناهان و عذاب تناسبى و حسابى خواهد بود حتمى است چنانكه فرموده:

را كه مشرف باشد بآن شخص داريد كه بتوانيم از حال او باخبر شويم آنها گويند بلى ما هر چه بخواهيم بحكم خدا آماده ميگردد پس بخواست خدا مشرف ميشود آن گوينده

مى‏گويد:اين صرف آرزوى بى جاست و اگر دليلى داريد بياوريد آن وقت بطور عموم مى‏فرمايد: بلى هر كه توجّه خويش را به خدا تسليم كند و رو به خدا آورد و نيكوكار باشد پاداش

وزن اند ولى راجع به توزين و وزن كردن گناهان دليلى در قرآن مجيد يافته نيست. بلى در اينكه ميان گناهان و عذاب تناسبى و حسابى خواهد بود حتمى است چنانكه فرموده:

132 آنها باقى نمانده زنده ميشوند بگو اى پيغمبر در جواب اين مردم نفهم بى‌فكر بلى تمام مردم دنيا از اوّلين تا آخرين را خدا براى روز معيّنى كه قيامت كبرى باشد

132 آنها باقى نمانده زنده ميشوند بگو اى پيغمبر در جواب اين مردم نفهم بى‌فكر بلى تمام مردم دنيا از اوّلين تا آخرين را خدا براى روز معيّنى كه قيامت كبرى باشد

زنده است با آنكه بيست سال بود از او دور و دو چشمش از اندوه كور شده بود فرمود بلى ميدانست عرض كردند چگونه ميدانست فرمود در سحر دعا كرد كه ملك الموت بر او نزول

خدا امر كرده است كه اينكلماترا بگوئيم و داخل شويم فرمود بلى عرض كرد شما هم امر ميفرمائيد فرمود بلى پس توقف نمود و تجديد كرد بر نفس خود توحيد خدا و نبوت محمد

خداى تو این استخوان را بعد از آن که پوسیده است برمى انگیزاند؟ پیامبر فرمود: بلى، خداوند آن را برمى انگیزاند سپس تو را می‌میراند و بعد زنده مى گرداند سپس به

كه دشمنى بشما رو آورده و بزودى بر شما دست مى‌يابد از من قبول ميكنيد گفتند بلى فرمود پس من ميترسانم شما را از عذاب اليمى كه متوجه بشما است پس ابو لهب گفت

كه دشمنى بشما رو آورده و بزودى بر شما دست مى‌يابد از من قبول ميكنيد گفتند بلى فرمود پس من ميترسانم شما را از عذاب اليمى كه متوجه بشما است پس ابو لهب گفت

حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: پرسيدم آيا منشرح شود صدر؟ فرمود: بلى. گفتم: علامت آن چيست؟ فرمود: التّجافى عن دار الغرور و الانابة الى دار الخلود

در امرى نشوم تا زنده‌ام فرمود آيا زن گرفتى عرض كرد بلى فرمود جلد 3 صفحه 165 اولاددار شدى عرض كرد بلى فرمود چند اولاد دارى عرض كرد سه پسر فرمود نام آنها

جادوگران نزد فرعون گفتند بدرستيكه براى ما هر آينه مزدى است اگر باشيم غالبان‌ گفت بلى و بدرستيكه شما هر آينه از مقربانيد. تفسير خلاصه راى صادر از مجلس شورا اين

مسطورات بى‌اصل پيشينيان است نه چنين‌ جلد 5 صفحه 360 است و نبايد تفوّه بآن شود بلى گناهان آنها غلبه و احاطه بر دلهاشان نموده چنانچه در كافى و عيّاشى ره از امام

آنها رابرخودشان نشان داد و گواه گرفت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند بلى گواهى داديم اين عمل براى آن بود كه روز قيامت نگويند ما از اين غافل بوديم و

انت اما سمعت اللّه «انّ السّمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك عنه مسئولا» قال بلى و اللّه فكانى لم اسمع هذه الاية قطّ من كتاب اللّه من عجمى و لا من عربى انّى

نيستى؟ گفتم: بلى. گفت: از كجا آئى؟ گفتم: از جائى كه تلاوت كلام خدا مى‌كردند. گفت: خدائى را كلامى هست كه آدميان توانند آن را بخوانند؟ گفتم: بلى. گفت: بخوان،

نمودم حضرت صادق عليه السّلام را از زن زانيه نكاح كند او را مرد مسلمان؟ فرمود: بلى، و چه مانع است او را از نكاح. 2- على بن يقطين گويد: از حضرت رضا عليه السّلام

پرسيد تو زليخائى عرض كرد بلى فرمود آيا ميل دارى با من باشى عرض كرد بعد از سالهاى متمادى آيا مرا استهزاء ميفرمائى فرمود خير عرض كرد بلى پس حضرت امر فرمود او

فرعون و قوم‌ جلد 5 صفحه 369 ثمود بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌ در لوح محفوظ

باشند كه خدا امر فرموده، كفّار بمسلمانان گويند آيا شما مسلمان نبوديد گويند بلى بوديم گويند پس چه فائده‌اى داشت اسلام براى شما كه با ما داخل آتش شديد گويند

چيز سدره را پوشانده از حدّ گذشته و حقير فائده مهمّى در ذكر آنها نمى‌بينم بلى مسلّم است كه مرئى ذات حق ببصر نبوده و در روايات استدلال شده بر اينمعنى بقول

زنده است با آنكه بيست سال بود از او دور و دو چشمش از اندوه كور شده بود فرمود بلى ميدانست عرض كردند چگونه ميدانست فرمود در سحر دعا كرد كه ملك الموت بر او نزول

فرعون و قوم‌ جلد 5 صفحه 369 ثمود بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌ در لوح محفوظ

فخرجوا الذر ... فقال لهم جمیعا الست بربّکم؟ قال اصحاب الیمین بلى طوعاً و قال اصحاب الشّمال بلى کرهاً ... فذلک قوله تعالى «و له اسلم من فى السّموات و الارض

را گرفت بيكى گفت شهادت ميدهى كه محمد پيغمبر خدا است گفت بلى گفت شهادت ميدهى كه من پيغمبرم گفت بلى او را رها كرد و از ديگرى همان سؤال را نمود و شهادت بر نبوت

جادوگران نزد فرعون گفتند بدرستيكه براى ما هر آينه مزدى است اگر باشيم غالبان‌ گفت بلى و بدرستيكه شما هر آينه از مقربانيد. تفسير خلاصه راى صادر از مجلس شورا اين

مسطورات بى‌اصل پيشينيان است نه چنين‌ جلد 5 صفحه 360 است و نبايد تفوّه بآن شود بلى گناهان آنها غلبه و احاطه بر دلهاشان نموده چنانچه در كافى و عيّاشى ره از امام

در گمراهى آشكار گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان‌ گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان‌

مراد از انسان آدم عليه السّلام است و بنظر حقير روايت دلالت بر اينمعنى ندارد بلى دلالت دارد بر آنكه عجله امر طبيعى انسان است بطوريكه مناسب است در مقام مبالغه

چيز سدره را پوشانده از حدّ گذشته و حقير فائده مهمّى در ذكر آنها نمى‌بينم بلى مسلّم است كه مرئى ذات حق ببصر نبوده و در روايات استدلال شده بر اينمعنى بقول

چيز سدره را پوشانده از حدّ گذشته و حقير فائده مهمّى در ذكر آنها نمى‌بينم بلى مسلّم است كه مرئى ذات حق ببصر نبوده و در روايات استدلال شده بر اينمعنى بقول

چيز سدره را پوشانده از حدّ گذشته و حقير فائده مهمّى در ذكر آنها نمى‌بينم بلى مسلّم است كه مرئى ذات حق ببصر نبوده و در روايات استدلال شده بر اينمعنى بقول

جانب خدا ميان زمين و آسمان است. گفتم: پس در زير قدم ما يك زمين است؟ فرمود: بلى زير قدم ما يك زمين و شش طبقه ديگر بالاى سر است‌ «3». در تبيان- از عبد اللّه

زنده است با آنكه بيست سال بود از او دور و دو چشمش از اندوه كور شده بود فرمود بلى ميدانست عرض كردند چگونه ميدانست فرمود در سحر دعا كرد كه ملك الموت بر او نزول

باحسان خود تو را با حسن تقويم در آورد نبايد مغرور بكرم خدا شد و معصيت نمود بلى سبب اصلى معصيت شما آنست كه منكر روز جزا يا دين اسلاميد و همانا بر شما نگهبانانى

مسطورات بى‌اصل پيشينيان است نه چنين‌ جلد 5 صفحه 360 است و نبايد تفوّه بآن شود بلى گناهان آنها غلبه و احاطه بر دلهاشان نموده چنانچه در كافى و عيّاشى ره از امام

و رفتند شام كه آمدند غمگين بودند عمويم با پدرم گفت كه اين همانست پدرم گفت بلى قسم به خداوندى كه تورية را به موسى (ع) فرستاد عمويم گفت او را در دل خود چگونه

در گمراهى آشكار گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان‌ گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان‌

شهوات خود برنداشتيد و در آزار ايشان و اوصيائشان‌ جلد 4 صفحه 532 كوشيديد گويند بلى چنين بود پس ايشان در جواب آنها گويند خدا كه بما اجازه دعا در حقّ كفّار نداده

وزن اند ولى راجع به توزين و وزن كردن گناهان دليلى در قرآن مجيد يافته نيست. بلى در اينكه ميان گناهان و عذاب تناسبى و حسابى خواهد بود حتمى است چنانكه فرموده:

در گمراهى آشكار گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان‌ گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان‌

چون حق داشتند كه قصاص يا تقاص نمايند و ذكر شد كه در بعضى از موارد راجح است بلى اشكال و اعتراض بر كسانى است كه ابتداء بظلم و ستم بر مردم مينمايند و تعدّى

دارند چون حقّ تلخ و مخالف با شهوات و هواى نفس آنها است لذا زير بار نميروند بلى ممكن است بعضى براى سرزنش اقوامشان يا كمى ادراك و شعورشان يا بى‌فكرى و عدم

دارند چون حقّ تلخ و مخالف با شهوات و هواى نفس آنها است لذا زير بار نميروند بلى ممكن است بعضى براى سرزنش اقوامشان يا كمى ادراك و شعورشان يا بى‌فكرى و عدم

پناه و محلّ التجائى جز او و رحمتش ندارم اگر بخواهد بقهرش با من معامله كند بلى مورد التجاء و در تحت اختيار من ابلاغ احكام خدا و رساندن پيامهاى او است و بنابر

از حضرت كاظم (ع) نقل نموده كه پرسيدند اين آيه شامل زكوة فطره ميشود فرمود بلى و عياشى نيز اين مضمون را از آنحضرت نقل نموده و از حضرت صادق (ع) روايت شده‌

حضرت فرمود حد آن حد زنا است آنزن عرض كرد خدا از آن در قرآن ذكرى فرموده فرمود بلى عرض كرد كجا است فرمود آنها اصحاب رسند و قمى ره از آنحضرت نقل نموده كه زنى

پرسيد تو زليخائى عرض كرد بلى فرمود آيا ميل دارى با من باشى عرض كرد بعد از سالهاى متمادى آيا مرا استهزاء ميفرمائى فرمود خير عرض كرد بلى پس حضرت امر فرمود او

مانع، و سر به زير انداخت. رسول فرمود: شايد به خطبه فاطمه آمده‌اى؟ عرض كرد: بلى، فرمود: صداق چه دارى؟ عرض كرد: بر تو مخفى نيست كه مرا غير از اسبى و شترى آبكش

فرعون و قوم‌ جلد 5 صفحه 369 ثمود بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌ در لوح محفوظ

باحسان خود تو را با حسن تقويم در آورد نبايد مغرور بكرم خدا شد و معصيت نمود بلى سبب اصلى معصيت شما آنست كه منكر روز جزا يا دين اسلاميد و همانا بر شما نگهبانانى

باحسان خود تو را با حسن تقويم در آورد نبايد مغرور بكرم خدا شد و معصيت نمود بلى سبب اصلى معصيت شما آنست كه منكر روز جزا يا دين اسلاميد و همانا بر شما نگهبانانى

او را در آنجا نكنند نه در جاهاى ديگر و بر تمام روى زمين مساجد اطلاق نميشود بلى روى زمين مسجد است چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده جعلت لى الارض

خود را و بعد از قرائت آيه اخير اينسوره مستحبّ است گفته شود سبحانك الّلهمّ بلى براى تأسى به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار در ثواب الاعمال

نيست براى من پادشاهى مصر و اين نهرها روان است از زير قصرهاى من آيا نمى‌بينيد بلى من بهترم از اين كسى كه او خوار است و نزديك نيست كه بيان تواند كرد پس چرا افكنده

شهوات خود برنداشتيد و در آزار ايشان و اوصيائشان‌ جلد 4 صفحه 532 كوشيديد گويند بلى چنين بود پس ايشان در جواب آنها گويند خدا كه بما اجازه دعا در حقّ كفّار نداده

باشند كه خدا امر فرموده، كفّار بمسلمانان گويند آيا شما مسلمان نبوديد گويند بلى بوديم گويند پس چه فائده‌اى داشت اسلام براى شما كه با ما داخل آتش شديد گويند

ميكنيد يا من بگويم گفتند شما بفرمائيد فرمود آمديد بپرسيد از ذو القرنين گفتند بلى فرمود پسرى از اهل روم بود پس پادشاه شد و در مشرق و مغرب عالم سير نمود و سدّ

پيامبر فرمود: اگر پدرت مقروض مى بود و قرض او را مى پرداختى، آيا كافى بود؟ گفت: بلى يا رسول اللّه. سپس فرمود: بنابراين اگر قرض خدا را هم بپردازى، سزاوارتر خواهد

آنكه در اطراف اين آيه بحث ميكردند و بآنها گفت محمّد اين سخن را گفته گفتند بلى گفت اگر اقرار كند نزد من او را محكوم مينمايم پس جمع شد بين آن دو و بحضرت عرض

چون حق داشتند كه قصاص يا تقاص نمايند و ذكر شد كه در بعضى از موارد راجح است بلى اشكال و اعتراض بر كسانى است كه ابتداء بظلم و ستم بر مردم مينمايند و تعدّى

چون حق داشتند كه قصاص يا تقاص نمايند و ذكر شد كه در بعضى از موارد راجح است بلى اشكال و اعتراض بر كسانى است كه ابتداء بظلم و ستم بر مردم مينمايند و تعدّى

دارند چون حقّ تلخ و مخالف با شهوات و هواى نفس آنها است لذا زير بار نميروند بلى ممكن است بعضى براى سرزنش اقوامشان يا كمى ادراك و شعورشان يا بى‌فكرى و عدم

پناه و محلّ التجائى جز او و رحمتش ندارم اگر بخواهد بقهرش با من معامله كند بلى مورد التجاء و در تحت اختيار من ابلاغ احكام خدا و رساندن پيامهاى او است و بنابر

پرسيد تو زليخائى عرض كرد بلى فرمود آيا ميل دارى با من باشى عرض كرد بعد از سالهاى متمادى آيا مرا استهزاء ميفرمائى فرمود خير عرض كرد بلى پس حضرت امر فرمود او

پرسيد تو زليخائى عرض كرد بلى فرمود آيا ميل دارى با من باشى عرض كرد بعد از سالهاى متمادى آيا مرا استهزاء ميفرمائى فرمود خير عرض كرد بلى پس حضرت امر فرمود او

ملائكه فرمايد: قبض روح فرزند بنده مرا نموديد؟ گويند: بلى. باز فرمايد: قبض نموديد ثمره دل او را؟ گويند: بلى. فرمايد: بنده من در آن حال چه گفت: گويند: حمد نمود

اثنا عشرى، ج‌2، ص: 135 نكرده‌اند و شما به قول باطل آنها عمل مى‌كنيد؟ گفتند: بلى. فرمود: اين خود، پرستش و عبادت ايشان است. در كتاب كافى ابى بصير از حضرت صادق

باحسان خود تو را با حسن تقويم در آورد نبايد مغرور بكرم خدا شد و معصيت نمود بلى سبب اصلى معصيت شما آنست كه منكر روز جزا يا دين اسلاميد و همانا بر شما نگهبانانى

او را در آنجا نكنند نه در جاهاى ديگر و بر تمام روى زمين مساجد اطلاق نميشود بلى روى زمين مسجد است چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده جعلت لى الارض

مسطورات بى‌اصل پيشينيان است نه چنين‌ جلد 5 صفحه 360 است و نبايد تفوّه بآن شود بلى گناهان آنها غلبه و احاطه بر دلهاشان نموده چنانچه در كافى و عيّاشى ره از امام

در گمراهى آشكار گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان‌ گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان‌

خود را و بعد از قرائت آيه اخير اينسوره مستحبّ است گفته شود سبحانك الّلهمّ بلى براى تأسى به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار در ثواب الاعمال

تعالى خطاب فرمايد روز قيامت: بنده من، آيا عالم شدى به احكام من. پس اگر گويد بلى، خطاب نمايد چرا عمل نكردى به آنچه دانستى؛ و اگر جاهل باشد، فرمايد چرا ياد

شهرها و مزد مى‌دادند. براى عمل. راوى سؤال نمود: همه اين كار را كردند؟ فرمود: بلى، مگر اهل‌ جلد 4 صفحه 129 يك خانه از مسلمانان. «1» در عيون- از حضرت امير المؤمنين

او را در آنجا نكنند نه در جاهاى ديگر و بر تمام روى زمين مساجد اطلاق نميشود بلى روى زمين مسجد است چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده جعلت لى الارض

بفرما مردم با شما بيعت كنند آنحضرت فرمود آيا آنها با من بيعت ميكنند عرض كرد بلى فرمود پس فرموده خداوند الم احسب النّاس چه خواهد شد و در كافى از آنحضرت نقل

ميگفتند روز قيامت براى ما نمآيد پيغمبر اكرم مأمور شد كه در جواب آنها بفرمايد بلى قسم بپروردگار من هر آينه ميآيد براى شما و مى‌آورد آنرا همان پروردگارى كه علم

ميگفتند روز قيامت براى ما نمآيد پيغمبر اكرم مأمور شد كه در جواب آنها بفرمايد بلى قسم بپروردگار من هر آينه ميآيد براى شما و مى‌آورد آنرا همان پروردگارى كه علم

آيا ميخواهيد دايه‌اى بشما نشان دهم كه بخوبى از بچه شما نگهدارى كند گفتند بلى رفت مادرش را آورد و موسى در بغل او جاى گرفت و از پستان او بخوبى شير خورد و

عيسى بن مريم وقتى كه در گهواره تكلّم نمود حجّت خدا بود بر اهل زمانش فرمود بلى آنروز نبى و حجّت خدا بود ولى مرسل نبود گفتند آنروز حجّت خدا بود بر زكريّا

آنكه در اطراف اين آيه بحث ميكردند و بآنها گفت محمّد اين سخن را گفته گفتند بلى گفت اگر اقرار كند نزد من او را محكوم مينمايم پس جمع شد بين آن دو و بحضرت عرض

منزّه ميشود و كافر بوبال ابدى دچار ميگردد چنانچه در سوره بقره در ذيل آيه بلى من كسب سيئة بيان شد و اينكه شكر بر ايمان مقدم شده است براى آنستكه مقتضاى شكرگزارى

وقتى است كه باران نيايد و فساد زمين وقتى است كه نرويد و فساد مردم در اين است بلى خداوند قرآن را براى آنها فرستاده كه موجب تذكّر و مايه تنبّه و بلندى نام آنها

سلام عرضه داشت بآنحضرت كه آيا حاجتى دارى فرمود امّا بتو خير ولى بپروردگارم بلى و انگشترى باو داد كه نوشته‌ جلد 3 صفحه 563 بود در آن لا اله الا اللّه محمّد

مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌ جلد 4 صفحه 101 اشياء

روى جهالت و نادانى يا بعد از اين بخطا و نسيان چنين نسبتى بكسى داده يا بدهيد بلى اگر بعد از اين كسيرا بغير پدر واقعى يا شرعى او نسبت دهيد گناهكار خواهيد بود

كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس

نموده كه فرمود: الا ادلّكم على سلاح تنجيكم من عدوّكم و تدرّ ارزاقكم؟ قالوا بلى، قال تدعون باللّيل و النّهار فانّ سلاح المؤمن الدّعاء «1». يعنى: آيا دلالت

كارى بكنم كه حال شما خوب شود و داراى اولاد شويد اسم مرا بر او ميگذاريد گفتند بلى اسم تو چيست گفت حارث و چون داراى ولد شدند او را عبد الحارث ناميدند پس قرار

پس بگشايد براى او سينه‌اش را و وسيع گرداند. عرض كردند: علامتى دارد؟ فرمود: بلى بازگشتن به آخرت باقى، و گذشتن از دلبستگى دنياى فانى، و مهيا شدن براى مرگ پيش

كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس

باحسان خود تو را با حسن تقويم در آورد نبايد مغرور بكرم خدا شد و معصيت نمود بلى سبب اصلى معصيت شما آنست كه منكر روز جزا يا دين اسلاميد و همانا بر شما نگهبانانى

تفسير منهج الصّادقين، ج 6، ص 441. چاپ كتابفروشى اسلاميّه. جلد 9 - صفحه 414 بلى. وَ نَزَعَ يَدَهُ‌: و بيرون آورد موسى دست خود را از گريبان كه گندم‌گون بود

خود را و بعد از قرائت آيه اخير اينسوره مستحبّ است گفته شود سبحانك الّلهمّ بلى براى تأسى به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار در ثواب الاعمال

نيست براى من پادشاهى مصر و اين نهرها روان است از زير قصرهاى من آيا نمى‌بينيد بلى من بهترم از اين كسى كه او خوار است و نزديك نيست كه بيان تواند كرد پس چرا افكنده

نيست براى من پادشاهى مصر و اين نهرها روان است از زير قصرهاى من آيا نمى‌بينيد بلى من بهترم از اين كسى كه او خوار است و نزديك نيست كه بيان تواند كرد پس چرا افكنده

كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس

نمايد. آنگاه به برادران گفت: مگر شما با من عهد نكرديد كه او را نكشيد. گفتند: بلى، پس قبول نموده از كشتن او گذشتند. «1» على بن ابراهيم قمى رحمه الله فرمايد:

دو مرتبه ما زنده و مبعوث شويم لذا خداوند به پيغمبر خود فرموده كه بآنها بگو بلى قسم بپروردگارم البتّه مبعوث خواهيد شد و پس از آن نامه اعمال شما را بدست شما

پناه و محلّ التجائى جز او و رحمتش ندارم اگر بخواهد بقهرش با من معامله كند بلى مورد التجاء و در تحت اختيار من ابلاغ احكام خدا و رساندن پيامهاى او است و بنابر

تو را دلالت كنم بر چيزى كه بسيار شود دنياى تو و زياد گردند تابعان تو؟ گفت: بلى. شيطان گفت: بدعتى در دين بگذار و مردم را دعوت كن به آن. آن شخص اين كار را

مراد از انسان آدم عليه السّلام است و بنظر حقير روايت دلالت بر اينمعنى ندارد بلى دلالت دارد بر آنكه عجله امر طبيعى انسان است بطوريكه مناسب است در مقام مبالغه

اعمال بد خودشان را ولى ديگر فائده ندارد جواب از طرف داعيان بتوحيد ميرسد بآنها بلى دروغ ميگوئيد خدا ميداند كه چه كارهاى بدى ميكرديد از بت پرستى و تكذيب انبياء

مناقب. «3». مجمع البيان فى تفسير القرآن، ص 88. جلد 9 - صفحه 65 پدرم فرمود: بلى در حق ما نازل شده، جهتش آنكه فلان و فلان و طائفه با آن دو نفر كه اسامى آنها

در گمراهى آشكار گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان‌ گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان‌

مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌ جلد 4 صفحه 101 اشياء

(مشت) برداشت داد گفت: اين را تناول و آبى بياشامى، كفايت كند تو را؟ گفتم: بلى. گفت: كسى كه يك قبضه خرما و شربت آبى او را كافى باشد، انصاف نيست بدن خود را

مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌ جلد 4 صفحه 101 اشياء

آيا ميخواهيد دايه‌اى بشما نشان دهم كه بخوبى از بچه شما نگهدارى كند گفتند بلى رفت مادرش را آورد و موسى در بغل او جاى گرفت و از پستان او بخوبى شير خورد و

آيا ميخواهيد دايه‌اى بشما نشان دهم كه بخوبى از بچه شما نگهدارى كند گفتند بلى رفت مادرش را آورد و موسى در بغل او جاى گرفت و از پستان او بخوبى شير خورد و

كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس

نموده‌اند و قبلا صدقه نداده‌اند گذشته است و اين موجب اباحه آن در آتيه نخواهد بود بلى لفظ توبه كه مناسب با گناه است ممكن است‌ جلد 5 صفحه 166 قرينه براى وجوب حكم

پناه و محلّ التجائى جز او و رحمتش ندارم اگر بخواهد بقهرش با من معامله كند بلى مورد التجاء و در تحت اختيار من ابلاغ احكام خدا و رساندن پيامهاى او است و بنابر

پناه و محلّ التجائى جز او و رحمتش ندارم اگر بخواهد بقهرش با من معامله كند بلى مورد التجاء و در تحت اختيار من ابلاغ احكام خدا و رساندن پيامهاى او است و بنابر

ترس شما از خودتان اين چنين تفصيل ميدهيم آيتها را براى گروهى كه تعقّل ميكنند بلى پيروى كردند آنها كه ستم كردند خواهشهاى خودشان را بدون دانش پس كه هدايت ميكند

زنده است با آنكه بيست سال بود از او دور و دو چشمش از اندوه كور شده بود فرمود بلى ميدانست عرض كردند چگونه ميدانست فرمود در سحر دعا كرد كه ملك الموت بر او نزول

اصحاب تكبير گفتند. سلمان گفت: يا رسول اللّه امر عجيبى مشاهده نموديم. فرمود: بلى، به ضرب اول قصور مدائن ظاهر شد. جبرئيل گفت: زود باشد امت تو بر مدائن ظفر يابند

و خارجش در مقابل آن عذاب است‌ ندا كنند ايشانرا كه آيا نبوديم با شما گويند بلى ولى شما بهلاكت افكنديد خودتان را و منتظر بدى براى ما بوديد و شك آورديد و فريب

رسول خدا كيست؟ همه دلالت به ابو بكر نمودند. گفت: توئى خليفه. ابو بكر گفت: بلى. مردم مرا بجاى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خليفه نمودند. گفت: بدهيد

جهنّم حاضر نمايند بآنها گفته شود آيا اين عذاب حق و راست و عدل نبود گويند بلى قسم بخدا بر حق و راست و بعدل بود پس گفته شود بچشيد آن را براى آنكه در دنيا

جهنّم حاضر نمايند بآنها گفته شود آيا اين عذاب حق و راست و عدل نبود گويند بلى قسم بخدا بر حق و راست و بعدل بود پس گفته شود بچشيد آن را براى آنكه در دنيا

فرمود شما كسانى هستيد كه آن بتها را بدست خودتان تراشيده و ساخته‌ايد گفتند بلى فرمود پس اگر قدرت داشتند آنها سزاوارتر بود عبادت شما را نمايند از شما كه عبادت

فرمود شما كسانى هستيد كه آن بتها را بدست خودتان تراشيده و ساخته‌ايد گفتند بلى فرمود پس اگر قدرت داشتند آنها سزاوارتر بود عبادت شما را نمايند از شما كه عبادت

در اين آيه به تنهائى استفاده نميشود كه بعد از توبه مرفوع است يا باقى است بلى چون توبه در اين آيه مقيد شده است بقبل از ثبوت جرم و رفع عذاب اخروى بواسطه

باحسان خود تو را با حسن تقويم در آورد نبايد مغرور بكرم خدا شد و معصيت نمود بلى سبب اصلى معصيت شما آنست كه منكر روز جزا يا دين اسلاميد و همانا بر شما نگهبانانى

اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه پرسيدند از او آيا سينه گشوده ميشود فرمود بلى گفتند آيا نشانه‌اى دارد كه شناخته شود بآن فرمود اعراض از دنيا و اقبال بآخرت

ترس شما از خودتان اين چنين تفصيل ميدهيم آيتها را براى گروهى كه تعقّل ميكنند بلى پيروى كردند آنها كه ستم كردند خواهشهاى خودشان را بدون دانش پس كه هدايت ميكند

عياشى- از حضرت باقر عليه السّلام سؤال شد آيا تسبيح كند درخت خشك؟ فرمود: بلى آيا نشنيدى چوب خانه چگونه شكسته شود، اين تسبيح آنست. مراد آنكه شكستن ديوار

مسطورات بى‌اصل پيشينيان است نه چنين‌ جلد 5 صفحه 360 است و نبايد تفوّه بآن شود بلى گناهان آنها غلبه و احاطه بر دلهاشان نموده چنانچه در كافى و عيّاشى ره از امام

در گمراهى آشكار گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان‌ گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان‌

آيه نازل شد از جبرئيل سؤال فرمود كه آيا از اين رحمت چيزى بتو رسيده عرض كرد بلى من ميترسيدم از عاقبت امر خود و ببركت تو ايمن شدم چون خداوند در قرآن از من

كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس

كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس

كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس

كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس

كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس

كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس

كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس

آنكه ارحم الراحمين به شما رحم ننموده. گويند: آيا به شما اذيت شده، جواب دهند: بلى، به اشد اذيت و عذاب. گويند: چگونه شود حال شما وقتى كه شما را معلق در جهنم

او را در آنجا نكنند نه در جاهاى ديگر و بر تمام روى زمين مساجد اطلاق نميشود بلى روى زمين مسجد است چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده جعلت لى الارض

واسطه‌اى در بين نبوده از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اوّل كسيكه سبقت به بلى نمود در جواب خدا پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بود و اين براى آن بود

واسطه‌اى در بين نبوده از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اوّل كسيكه سبقت به بلى نمود در جواب خدا پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بود و اين براى آن بود

واسطه‌اى در بين نبوده از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اوّل كسيكه سبقت به بلى نمود در جواب خدا پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بود و اين براى آن بود

واسطه‌اى در بين نبوده از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اوّل كسيكه سبقت به بلى نمود در جواب خدا پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بود و اين براى آن بود

بفرما مردم با شما بيعت كنند آنحضرت فرمود آيا آنها با من بيعت ميكنند عرض كرد بلى فرمود پس فرموده خداوند الم احسب النّاس چه خواهد شد و در كافى از آنحضرت نقل

باشند و بنظر حقير اگر اين فرق بين احد و واحد درست هم باشد اينجا منظور نيست بلى چون احد غالبا در يگانه و فرد استعمال ميشود و واحد در يكى ممكن است اينجا منظور

آله فرمود: آيا مايل هستيد از تصميماتى كه گرفته ايد به شما خبر بدهم؟ گفتند: بلى و نيز گفتند: ما اراده اى جز خير نداشته ايم. فرمود: من به شما اجازه نمى دهم

ميكنيد يا من بگويم گفتند شما بفرمائيد فرمود آمديد بپرسيد از ذو القرنين گفتند بلى فرمود پسرى از اهل روم بود پس پادشاه شد و در مشرق و مغرب عالم سير نمود و سدّ

شده ولى افسوس كه پشيمانى ديگر سودى ندارد چون اجل محتوم وقتى رسيد برنميگردد بلى اجل اگر معلّق باشد قابل تقديم و تأخير است و خداوند از تمام اعمال بندگان از

شيخ ابو على سينا واقع شد. ابو سعيد گفت: تو به طبايع و تأثيرات قائلى؟ گفت: بلى. ابو سعيد گفت: سنگ به طبيعت چه تأثير مى‌كند؟ ابن سينا گفت: ميل به سفل دارد

در گمراهى آشكار گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان‌ گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان‌

مستعدّه افاضه ميشود و در حيوان منشأ اراده و احساس و در انسان مدرك كليّات است بلى ارواح انبياء و اولياء و اهل ايمان مخصوص بكمالاتى هستند كه در سايرين وجود ندارد

قابل تخلف نيست اگر بصورت‌ جلد 1 صفحه 149 اخبار باشد چنانچه در ذيل آيه شريفه بلى من كسب سيئة در رد منكرين خلود اشاره شد و اگر نه چنين باشد موجب سلب وثوق از

آنها سؤال ميكنند آيا شما اداء رسالت خودتان را بر امم خود نموديد عرض ميكنند بلى و چون از امت‌هاى آنها ميپرسند كه آيا اينها اداء رسالت خود را نمودند آنها منكر

او فرمود: آیا مى توانى در آنجا عنوان سقائى براى مردم پیدا کنى؟ عثمان گفت: بلى یا رسول الله سپس این آیات درباره او نازل گشت و پیامبر براى او دعا کرد و نیز

مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌ جلد 4 صفحه 101 اشياء

شده ولى افسوس كه پشيمانى ديگر سودى ندارد چون اجل محتوم وقتى رسيد برنميگردد بلى اجل اگر معلّق باشد قابل تقديم و تأخير است و خداوند از تمام اعمال بندگان از

غيب خبر ميدهيم و بيشتر آنها دروغ ميگويند كه ابدا از عالم غيب خبرى ندارند بلى بعضى از كاهنان قبل از بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با شياطين رابطه

غيب خبر ميدهيم و بيشتر آنها دروغ ميگويند كه ابدا از عالم غيب خبرى ندارند بلى بعضى از كاهنان قبل از بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با شياطين رابطه

غيب خبر ميدهيم و بيشتر آنها دروغ ميگويند كه ابدا از عالم غيب خبرى ندارند بلى بعضى از كاهنان قبل از بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با شياطين رابطه

وقتى است كه باران نيايد و فساد زمين وقتى است كه نرويد و فساد مردم در اين است بلى خداوند قرآن را براى آنها فرستاده كه موجب تذكّر و مايه تنبّه و بلندى نام آنها

سلام عرضه داشت بآنحضرت كه آيا حاجتى دارى فرمود امّا بتو خير ولى بپروردگارم بلى و انگشترى باو داد كه نوشته‌ جلد 3 صفحه 563 بود در آن لا اله الا اللّه محمّد

مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌ جلد 4 صفحه 101 اشياء

روى جهالت و نادانى يا بعد از اين بخطا و نسيان چنين نسبتى بكسى داده يا بدهيد بلى اگر بعد از اين كسيرا بغير پدر واقعى يا شرعى او نسبت دهيد گناهكار خواهيد بود

وقتى است كه باران نيايد و فساد زمين وقتى است كه نرويد و فساد مردم در اين است بلى خداوند قرآن را براى آنها فرستاده كه موجب تذكّر و مايه تنبّه و بلندى نام آنها

شناخته شد آفرين بر دهان خندانش آتشين لعل و آب دندانش- و در جواب آنها فرمود بلى من يوسفم و براى مزيد تعريف و توصيف خود اشاره بابن يامين كرد و فرمود و اين

كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس

كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس

اقرار داريد و بار سنگين پيمان مرا (بر دوش) مى‌گيريد؟ (انبيا در جواب) گفتند: (بلى) اقرار داريم، (خداوند) فرمود: خودتان شاهد باشيد ومن هم با شما از جمله گواهانم

رابع الخلفاء و رحمة اللّه و بركاته ثمّ قال اليس كذلك هويا رسول اللّه فقال له بلى ثمّ مضى فقلت يا رسول اللّه ما معنى قول‌ «1» منهج ج 4 ص 230. «2» اين قول مجاهد

آيا جايز است مكلف اراده و قصد كند به عمل طاعاتيه دنيا و آخرت را؛ جواب آنكه: بلى، ممكن است كه دنيا را تابع آخرت قرار دهد «1» ارشاد القلوب، جزء اوّل، باب پنجم،

ندارد با آنكه انبياء و اولياء از بشرند و افضليّت ايشان بر ملائكه مسلّم است بلى بعضى از افراد بشر از قبيل كفّار و فجّار از حيوانات هم پست‌ترند ولى فضيلت هر

او را در آنجا نكنند نه در جاهاى ديگر و بر تمام روى زمين مساجد اطلاق نميشود بلى روى زمين مسجد است چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده جعلت لى الارض

آيه نازل شد از جبرئيل سؤال فرمود كه آيا از اين رحمت چيزى بتو رسيده عرض كرد بلى من ميترسيدم از عاقبت امر خود و ببركت تو ايمن شدم چون خداوند در قرآن از من

نيست براى من پادشاهى مصر و اين نهرها روان است از زير قصرهاى من آيا نمى‌بينيد بلى من بهترم از اين كسى كه او خوار است و نزديك نيست كه بيان تواند كرد پس چرا افكنده

المتاع و سلّمه الى الرّجل اذا دفع اليه) و تعديه آن به «ل» چنانكه در كريمه (بلى من اسلم للّه) واقع شده به جهت افاده معنى اخلاص است. وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا

در پيش است آگاهتان ننمودند و شما را از آن بيم ندادند و آنها در جواب گويند بلى چنين است آمدند و احكام خدا را بما ابلاغ نمودند و ما را از چنين روزى ترساندند

شهوات خود برنداشتيد و در آزار ايشان و اوصيائشان‌ جلد 4 صفحه 532 كوشيديد گويند بلى چنين بود پس ايشان در جواب آنها گويند خدا كه بما اجازه دعا در حقّ كفّار نداده

مى‌دهى كه اگر براى تو باشد تمام زمين پر از طلا، هر آينه فديه مى‌دهى؟ گويد: بلى. پس گفته شود به او: هر آينه بتحقيق از تو سؤال شد كمتر از اين، تو نكردى، و

خودشان نموده لذا در مواقع شدت بالطبع متوجه بخداوند عالم خبير بصير قدير ميشوند بلى ممكن است استماع تسبيح فطرى آنها كه نقل شده اختصاص بآنحضرت و سائر اولياء اللّه

عيسى بن مريم وقتى كه در گهواره تكلّم نمود حجّت خدا بود بر اهل زمانش فرمود بلى آنروز نبى و حجّت خدا بود ولى مرسل نبود گفتند آنروز حجّت خدا بود بر زكريّا

عيسى بن مريم وقتى كه در گهواره تكلّم نمود حجّت خدا بود بر اهل زمانش فرمود بلى آنروز نبى و حجّت خدا بود ولى مرسل نبود گفتند آنروز حجّت خدا بود بر زكريّا

عيسى بن مريم وقتى كه در گهواره تكلّم نمود حجّت خدا بود بر اهل زمانش فرمود بلى آنروز نبى و حجّت خدا بود ولى مرسل نبود گفتند آنروز حجّت خدا بود بر زكريّا

پناه و محلّ التجائى جز او و رحمتش ندارم اگر بخواهد بقهرش با من معامله كند بلى مورد التجاء و در تحت اختيار من ابلاغ احكام خدا و رساندن پيامهاى او است و بنابر

ميگفتند روز قيامت براى ما نمآيد پيغمبر اكرم مأمور شد كه در جواب آنها بفرمايد بلى قسم بپروردگار من هر آينه ميآيد براى شما و مى‌آورد آنرا همان پروردگارى كه علم

ميگفتند روز قيامت براى ما نمآيد پيغمبر اكرم مأمور شد كه در جواب آنها بفرمايد بلى قسم بپروردگار من هر آينه ميآيد براى شما و مى‌آورد آنرا همان پروردگارى كه علم

چيز سدره را پوشانده از حدّ گذشته و حقير فائده مهمّى در ذكر آنها نمى‌بينم بلى مسلّم است كه مرئى ذات حق ببصر نبوده و در روايات استدلال شده بر اينمعنى بقول

رسول اللّه، مى‌ترسم من منافق باشم. فرمود: اگر تنها باشى هيچ نماز كنى. گفت: بلى، فرمود: برو كه منافق نيستى. در تواريخ نقل شده كه بعضى از زنادقه را ديدند نماز

در گمراهى آشكار گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان‌ گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان‌

آيا ميخواهيد دايه‌اى بشما نشان دهم كه بخوبى از بچه شما نگهدارى كند گفتند بلى رفت مادرش را آورد و موسى در بغل او جاى گرفت و از پستان او بخوبى شير خورد و

مستعدّه افاضه ميشود و در حيوان منشأ اراده و احساس و در انسان مدرك كليّات است بلى ارواح انبياء و اولياء و اهل ايمان مخصوص بكمالاتى هستند كه در سايرين وجود ندارد

آنكه جاى ترديد و ارتياب نيست كلّهم نور واحد روحى و ارواح العالمين لهم الفداء بلى فرقى كه هست در عالم فرق است نه جمع و از آن با صليّت و ظلّيّت تعبير ميشود و

او فرمود: آیا مى توانى در آنجا عنوان سقائى براى مردم پیدا کنى؟ عثمان گفت: بلى یا رسول الله سپس این آیات درباره او نازل گشت و پیامبر براى او دعا کرد و نیز

او فرمود: آیا مى توانى در آنجا عنوان سقائى براى مردم پیدا کنى؟ عثمان گفت: بلى یا رسول الله سپس این آیات درباره او نازل گشت و پیامبر براى او دعا کرد و نیز

مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌ جلد 4 صفحه 101 اشياء

ظلم بغير است البته عقلا ظلم بغير هم كه مينمايند لا بد بغرضى از اغراض است بلى اگر غرض عقلى تعلق بگيرد بضرر جزئى براى نفع كلى قبيح نيست ولى اگر بشهوت نفسانى

غيب خبر ميدهيم و بيشتر آنها دروغ ميگويند كه ابدا از عالم غيب خبرى ندارند بلى بعضى از كاهنان قبل از بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با شياطين رابطه

چرا چنين معجزه نميفرستد لذا جلد 2 صفحه 317 خداوند در جواب آنها فرموده بگو بلى خدا قادر است كه هر قدر شما ميخواهيد معجزه بفرستد و طورى باشد كه شما مجبور

پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه آيا على عليه السّلام برادر تو است فرمود بلى عرض كردم بيان فرما چگونه او برادر تو است فرمود خداوند خلق فرمود آبى در زير

او مى‌آيد، به كنيزان خود گفت: آيا نمى‌بينيد آنچه من بينم به روى آب. گفتند: بلى. آسيه برجست به كنار آب آمد، دست دراز نمود نزديك شد كه آب او را فرا گيرد، خدمه

غيب خبر ميدهيم و بيشتر آنها دروغ ميگويند كه ابدا از عالم غيب خبرى ندارند بلى بعضى از كاهنان قبل از بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با شياطين رابطه

مى‌خواهى دلالت كنم تو را به چيزى كه دنياى تو زياد، و پيروان تو بسيار شوند؟ گفت: بلى. گفت: بدعتى در دين گذار و مردم را به آن دعوت نما. چنين نموده، مردم اطاعت او

پناه و محلّ التجائى جز او و رحمتش ندارم اگر بخواهد بقهرش با من معامله كند بلى مورد التجاء و در تحت اختيار من ابلاغ احكام خدا و رساندن پيامهاى او است و بنابر

فحص و اجتهاد نموده است و اين معانى دقيقه از فهم عامه و ظواهر الفاظ خارج است بلى ممكن است يكى از بواطن قرآن باشد كه ما نميتوانيم در آن حكمى بنمائيم مكر به

اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه پرسيدند از او آيا سينه گشوده ميشود فرمود بلى گفتند آيا نشانه‌اى دارد كه شناخته شود بآن فرمود اعراض از دنيا و اقبال بآخرت

ترس شما از خودتان اين چنين تفصيل ميدهيم آيتها را براى گروهى كه تعقّل ميكنند بلى پيروى كردند آنها كه ستم كردند خواهشهاى خودشان را بدون دانش پس كه هدايت ميكند

سفيه و مفسدند سزاوار نيست اختيار مالش را كه مايه معيشت او است بآنها بدهد بلى بايد نفقه و كسوه آنها را بپردازد و بآنها وعده بدهد كه مراد از قول معروف است

چون حق داشتند كه قصاص يا تقاص نمايند و ذكر شد كه در بعضى از موارد راجح است بلى اشكال و اعتراض بر كسانى است كه ابتداء بظلم و ستم بر مردم مينمايند و تعدّى

حضرت فرمود حد آن حد زنا است آنزن عرض كرد خدا از آن در قرآن ذكرى فرموده فرمود بلى عرض كرد كجا است فرمود آنها اصحاب رسند و قمى ره از آنحضرت نقل نموده كه زنى

آيه نازل شد از جبرئيل سؤال فرمود كه آيا از اين رحمت چيزى بتو رسيده عرض كرد بلى من ميترسيدم از عاقبت امر خود و ببركت تو ايمن شدم چون خداوند در قرآن از من

او را در آنجا نكنند نه در جاهاى ديگر و بر تمام روى زمين مساجد اطلاق نميشود بلى روى زمين مسجد است چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده جعلت لى الارض

او را در آنجا نكنند نه در جاهاى ديگر و بر تمام روى زمين مساجد اطلاق نميشود بلى روى زمين مسجد است چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده جعلت لى الارض

مراد از انسان آدم عليه السّلام است و بنظر حقير روايت دلالت بر اينمعنى ندارد بلى دلالت دارد بر آنكه عجله امر طبيعى انسان است بطوريكه مناسب است در مقام مبالغه

دفاع از نفس مؤمن بوده قيام فرموده حتى ميتوان گفت ترك اولى هم از او صادر نشده بلى محتمل است كه در دفع تعرّض قبطى ضرب كافى بوده و قتل از استيلاى غضب و تعصب دينى

دفاع از نفس مؤمن بوده قيام فرموده حتى ميتوان گفت ترك اولى هم از او صادر نشده بلى محتمل است كه در دفع تعرّض قبطى ضرب كافى بوده و قتل از استيلاى غضب و تعصب دينى

داشته نه مجرد جلوگيرى نكردن اگر چه بنحو معصيت واقع شود چنانچه بعضى گفته‌اند بلى كسانيكه به تبع قانون اسلام اين سلوك را با يهود نموده‌اند ممكن است گفته شود

مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌ جلد 4 صفحه 101 اشياء

غيب خبر ميدهيم و بيشتر آنها دروغ ميگويند كه ابدا از عالم غيب خبرى ندارند بلى بعضى از كاهنان قبل از بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با شياطين رابطه

طريقه خدا تحويلى كه آنرا منتقل نمايد بجاى ديگرى بلكه آن عذاب است براى كفّار بلى تغيير در نوع آن ممكن است روى دهد كه براى آنها صاعقه و خسف و غرق و امثال اينها

طريقه خدا تحويلى كه آنرا منتقل نمايد بجاى ديگرى بلكه آن عذاب است براى كفّار بلى تغيير در نوع آن ممكن است روى دهد كه براى آنها صاعقه و خسف و غرق و امثال اينها

مورچه را طلبيد فرمود: مگر ندانستى كه پيغمبر خدايم و ظلم بر كسى ننمايم؟ گفت: بلى مى‌دانستم. فرمود: پس چرا ايشان را از ظلم من ترسانيدى و گفتى داخل مساكين خود

الاستطاعه بپردازد و مسلمانان نبايد با زنان كافرات ازدواج و بعصمتهاى آنها چنگ زنند بلى متعه زنان اهل كتاب از قبيل يهود و نصارى جائز است چنانچه در سوره مائده بيان

غيب خبر ميدهيم و بيشتر آنها دروغ ميگويند كه ابدا از عالم غيب خبرى ندارند بلى بعضى از كاهنان قبل از بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با شياطين رابطه

غيب خبر ميدهيم و بيشتر آنها دروغ ميگويند كه ابدا از عالم غيب خبرى ندارند بلى بعضى از كاهنان قبل از بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با شياطين رابطه

غيب خبر ميدهيم و بيشتر آنها دروغ ميگويند كه ابدا از عالم غيب خبرى ندارند بلى بعضى از كاهنان قبل از بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با شياطين رابطه

غيب خبر ميدهيم و بيشتر آنها دروغ ميگويند كه ابدا از عالم غيب خبرى ندارند بلى بعضى از كاهنان قبل از بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با شياطين رابطه

مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌ جلد 4 صفحه 101 اشياء

مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌ جلد 4 صفحه 101 اشياء

مرادش از نسبت كفرى كه باو داد كفران نعمت خودش بود و حضرت موسى در جواب فرمود بلى راست است من آنكار را كردم ولى آنوقت پيغمبر نبودم و حقايق‌ جلد 4 صفحه 101 اشياء

القیامة ... إن الله تبارک و تعالى لایعبد فى بلاده و لایخلق خلقاً یعبدونه ... بلى و الله لیخلقنّ خلقاً من غیر فحولة و لا إناث ... و یخلق لهم أرضاً تحملهم و

كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس

نموده‌اند و قبلا صدقه نداده‌اند گذشته است و اين موجب اباحه آن در آتيه نخواهد بود بلى لفظ توبه كه مناسب با گناه است ممكن است‌ جلد 5 صفحه 166 قرينه براى وجوب حكم

و مصائب بزرگ كه بر تو وارد شود بخوانى مرا بحمد و آل اطهار او آدم عرض كرد بلى در نظر دارم خداوند عز و جل فرمود پس بايشان يعنى به محمد و على و فاطمه و حسن

ترس شما از خودتان اين چنين تفصيل ميدهيم آيتها را براى گروهى كه تعقّل ميكنند بلى پيروى كردند آنها كه ستم كردند خواهشهاى خودشان را بدون دانش پس كه هدايت ميكند

حضرت فرمود حد آن حد زنا است آنزن عرض كرد خدا از آن در قرآن ذكرى فرموده فرمود بلى عرض كرد كجا است فرمود آنها اصحاب رسند و قمى ره از آنحضرت نقل نموده كه زنى

حضرت فرمود حد آن حد زنا است آنزن عرض كرد خدا از آن در قرآن ذكرى فرموده فرمود بلى عرض كرد كجا است فرمود آنها اصحاب رسند و قمى ره از آنحضرت نقل نموده كه زنى

در این میان عمر بن الخطاب با تعجب گفت: یا رسول الله هفتاد هزار نفر؟ فرمود: بلى بلکه با هر یک نفر نیز هفتاد هزار نفر به بهشت خواهند رفت سپس عکاشة بن محصن

حضرت فرمود حد آن حد زنا است آنزن عرض كرد خدا از آن در قرآن ذكرى فرموده فرمود بلى عرض كرد كجا است فرمود آنها اصحاب رسند و قمى ره از آنحضرت نقل نموده كه زنى

باشند و بنظر حقير اگر اين فرق بين احد و واحد درست هم باشد اينجا منظور نيست بلى چون احد غالبا در يگانه و فرد استعمال ميشود و واحد در يكى ممكن است اينجا منظور

در پيش است آگاهتان ننمودند و شما را از آن بيم ندادند و آنها در جواب گويند بلى چنين است آمدند و احكام خدا را بما ابلاغ نمودند و ما را از چنين روزى ترساندند

را گفتم. مرا نشاند، كعب الاحبار را طلبيد. گفت در دنيا چنين شهرى هست؟ گفت بلى شهر ارم است كه خدا فرموده: «إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها

ميكنيد يا من بگويم گفتند شما بفرمائيد فرمود آمديد بپرسيد از ذو القرنين گفتند بلى فرمود پسرى از اهل روم بود پس پادشاه شد و در مشرق و مغرب عالم سير نمود و سدّ

شده ولى افسوس كه پشيمانى ديگر سودى ندارد چون اجل محتوم وقتى رسيد برنميگردد بلى اجل اگر معلّق باشد قابل تقديم و تأخير است و خداوند از تمام اعمال بندگان از

ديده‌هاى آنها تمامى اشك شده و در جريان است براى آنكه متمكن از مصارف راه نيستند بلى راه عتاب و خطاب باز است بر اشخاصيكه اذن ميخواهند از تو با آنكه تمام وسائل

آيا ميخواهيد دايه‌اى بشما نشان دهم كه بخوبى از بچه شما نگهدارى كند گفتند بلى رفت مادرش را آورد و موسى در بغل او جاى گرفت و از پستان او بخوبى شير خورد و

مستعدّه افاضه ميشود و در حيوان منشأ اراده و احساس و در انسان مدرك كليّات است بلى ارواح انبياء و اولياء و اهل ايمان مخصوص بكمالاتى هستند كه در سايرين وجود ندارد

پيامبر آخرالزمان است، لذا به رسول خدا گفتند: آيا تو محمدى؟ پيامبر فرمود: بلى، سپس گفتند: آيا تو احمدى؟ فرمود: آرى، سپس گفتند: تو را از شهادتى مى پرسيم

ممكن است باز در اين وقت شيطان هم مواظب باشد و نگذارد بيچاره پسر آدم فكرى كند بلى ممكن است زودتر بفكر باشيد مبادا كسيكه يكعمر شما را فريب داد آتيك ساعت هم بدهد

آنكه در اطراف اين آيه بحث ميكردند و بآنها گفت محمّد اين سخن را گفته گفتند بلى گفت اگر اقرار كند نزد من او را محكوم مينمايم پس جمع شد بين آن دو و بحضرت عرض

او فرمود: آیا مى توانى در آنجا عنوان سقائى براى مردم پیدا کنى؟ عثمان گفت: بلى یا رسول الله سپس این آیات درباره او نازل گشت و پیامبر براى او دعا کرد و نیز

غيب خبر ميدهيم و بيشتر آنها دروغ ميگويند كه ابدا از عالم غيب خبرى ندارند بلى بعضى از كاهنان قبل از بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با شياطين رابطه

منكران ولايت على (ع) سؤال نمودند اين تنزيل‌ جلد 2 صفحه 576 آيه است فرمود بلى اين تنزيل است و غير آن تأويل و در مجمع از امام باقر (ع) نقل نموده در تفسير

منكران ولايت على (ع) سؤال نمودند اين تنزيل‌ جلد 2 صفحه 576 آيه است فرمود بلى اين تنزيل است و غير آن تأويل و در مجمع از امام باقر (ع) نقل نموده در تفسير

پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه آيا على عليه السّلام برادر تو است فرمود بلى عرض كردم بيان فرما چگونه او برادر تو است فرمود خداوند خلق فرمود آبى در زير

روى جهالت و نادانى يا بعد از اين بخطا و نسيان چنين نسبتى بكسى داده يا بدهيد بلى اگر بعد از اين كسيرا بغير پدر واقعى يا شرعى او نسبت دهيد گناهكار خواهيد بود

شناخته شد آفرين بر دهان خندانش آتشين لعل و آب دندانش- و در جواب آنها فرمود بلى من يوسفم و براى مزيد تعريف و توصيف خود اشاره بابن يامين كرد و فرمود و اين

شناخته شد آفرين بر دهان خندانش آتشين لعل و آب دندانش- و در جواب آنها فرمود بلى من يوسفم و براى مزيد تعريف و توصيف خود اشاره بابن يامين كرد و فرمود و اين

تعجب نمودم كه او از غرفه پائين نيامده بود، در را گشودم. گفتم: خير است. گفت: بلى، ديشب خفته بودم، يكى بيامد سلام نمود، گفت: «حق تعالى پدرت اسمعيل به جهت جده

فرمود شما كسانى هستيد كه آن بتها را بدست خودتان تراشيده و ساخته‌ايد گفتند بلى فرمود پس اگر قدرت داشتند آنها سزاوارتر بود عبادت شما را نمايند از شما كه عبادت

حضرت فرمود حد آن حد زنا است آنزن عرض كرد خدا از آن در قرآن ذكرى فرموده فرمود بلى عرض كرد كجا است فرمود آنها اصحاب رسند و قمى ره از آنحضرت نقل نموده كه زنى

حضرت فرمود حد آن حد زنا است آنزن عرض كرد خدا از آن در قرآن ذكرى فرموده فرمود بلى عرض كرد كجا است فرمود آنها اصحاب رسند و قمى ره از آنحضرت نقل نموده كه زنى

آيه نازل شد از جبرئيل سؤال فرمود كه آيا از اين رحمت چيزى بتو رسيده عرض كرد بلى من ميترسيدم از عاقبت امر خود و ببركت تو ايمن شدم چون خداوند در قرآن از من

عرضه داشت: آيا اجازه خواهم در خانه‌اى كه مادر من در آنست داخل شوم؟ فرمود: بلى. عرض كرد: مادر را به غير من خادمى نيست، هر وقت بر او وارد شوم اذن طلبم؟ فرمود:

رسول و مؤمنين است، گردنت مى‌زنم. عبد اللّه گفت: اگر نگويم گردن مى‌زنى. گفت: بلى به خدا قسم. عبد اللّه ناچار گفت: العزة للّه و لرسوله و للمؤمنين. و چند روزى

باشند و بنظر حقير اگر اين فرق بين احد و واحد درست هم باشد اينجا منظور نيست بلى چون احد غالبا در يگانه و فرد استعمال ميشود و واحد در يكى ممكن است اينجا منظور

امور شد آيا چيزى از آنچه به پيغمبر شما نازل شده است از بردارى جعفر فرمود بلى و سوره مريم را تلاوت فرمود تا فكلى و اشربى و قرّى عينا كه رسيد اشگ نجاشى‌

آله فرمود: آيا مايل هستيد از تصميماتى كه گرفته ايد به شما خبر بدهم؟ گفتند: بلى و نيز گفتند: ما اراده اى جز خير نداشته ايم. فرمود: من به شما اجازه نمى دهم

يهود را آوردند، پرسيد: شما در كتب خود يافته‌ايد دابة الارض را؟ يهودى گفت: بلى. معاويه گفت: كيست؟ گفت: مردى است به نام (اليا) معاويه به جهت تلبيس حاضرين

شده ولى افسوس كه پشيمانى ديگر سودى ندارد چون اجل محتوم وقتى رسيد برنميگردد بلى اجل اگر معلّق باشد قابل تقديم و تأخير است و خداوند از تمام اعمال بندگان از

ديده‌هاى آنها تمامى اشك شده و در جريان است براى آنكه متمكن از مصارف راه نيستند بلى راه عتاب و خطاب باز است بر اشخاصيكه اذن ميخواهند از تو با آنكه تمام وسائل

صلّى اللّه عليه و آله آيا اعتقاد شما نيست كه انبياء معصومند؟ حضرت فرمود: بلى مأمون پرسيد: قول خداى تعالى چيست‌ «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ»

آنكه جاى ترديد و ارتياب نيست كلّهم نور واحد روحى و ارواح العالمين لهم الفداء بلى فرقى كه هست در عالم فرق است نه جمع و از آن با صليّت و ظلّيّت تعبير ميشود و

نمى‌پذيرفتند. جلد 1 - صفحه 259 حضرت على عليه السلام در نهج‌البلاغه مى‌فرمايد: «بلى لا تخلوا الارض من قائم لله ظاهرا او خائفا» «1» زمين از رهبر آسمانى هرگز خالى

ترس شما از خودتان اين چنين تفصيل ميدهيم آيتها را براى گروهى كه تعقّل ميكنند بلى پيروى كردند آنها كه ستم كردند خواهشهاى خودشان را بدون دانش پس كه هدايت ميكند

ميكنيد يا من بگويم گفتند شما بفرمائيد فرمود آمديد بپرسيد از ذو القرنين گفتند بلى فرمود پسرى از اهل روم بود پس پادشاه شد و در مشرق و مغرب عالم سير نمود و سدّ

ندارد با آنكه انبياء و اولياء از بشرند و افضليّت ايشان بر ملائكه مسلّم است بلى بعضى از افراد بشر از قبيل كفّار و فجّار از حيوانات هم پست‌ترند ولى فضيلت هر

نموده است كه پرسيدند از مردى كه عيال خود را طلاق ميدهد بايد متعه بدهد فرمود بلى آيا دوست ندارد از محسنين باشد آيا نميخواهد از متقين باشد و در تهذيب از آنحضرت

چون حق داشتند كه قصاص يا تقاص نمايند و ذكر شد كه در بعضى از موارد راجح است بلى اشكال و اعتراض بر كسانى است كه ابتداء بظلم و ستم بر مردم مينمايند و تعدّى

آيه نازل شد از جبرئيل سؤال فرمود كه آيا از اين رحمت چيزى بتو رسيده عرض كرد بلى من ميترسيدم از عاقبت امر خود و ببركت تو ايمن شدم چون خداوند در قرآن از من

دو مرتبه ما زنده و مبعوث شويم لذا خداوند به پيغمبر خود فرموده كه بآنها بگو بلى قسم بپروردگارم البتّه مبعوث خواهيد شد و پس از آن نامه اعمال شما را بدست شما

را به خدا آيا خدا را آتشى است كه گيرانه آن مردم و سنگ مى‌باشند؟ شاه گفت: بلى. دختر گفت: اى بى‌امانت چرا مرا خبر نكردى؟ به خدا قسم طعام خويش نخورم و جامعه

باشند و بنظر حقير اگر اين فرق بين احد و واحد درست هم باشد اينجا منظور نيست بلى چون احد غالبا در يگانه و فرد استعمال ميشود و واحد در يكى ممكن است اينجا منظور

دهان قورباغه و بيرون آورد مرا. حضرت فرمود: آيا از آن كرم تسبيحى شنوى؟ گفت: بلى، ميگويد: يا من لا ينسانى فى جوف هذه الصّخرة تحت هذه اللّجّة برزقك لا تنس عبادك

در پيش است آگاهتان ننمودند و شما را از آن بيم ندادند و آنها در جواب گويند بلى چنين است آمدند و احكام خدا را بما ابلاغ نمودند و ما را از چنين روزى ترساندند

پناه و محلّ التجائى جز او و رحمتش ندارم اگر بخواهد بقهرش با من معامله كند بلى مورد التجاء و در تحت اختيار من ابلاغ احكام خدا و رساندن پيامهاى او است و بنابر

طريقه خدا تحويلى كه آنرا منتقل نمايد بجاى ديگرى بلكه آن عذاب است براى كفّار بلى تغيير در نوع آن ممكن است روى دهد كه براى آنها صاعقه و خسف و غرق و امثال اينها

مستعدّه افاضه ميشود و در حيوان منشأ اراده و احساس و در انسان مدرك كليّات است بلى ارواح انبياء و اولياء و اهل ايمان مخصوص بكمالاتى هستند كه در سايرين وجود ندارد

پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه آيا على عليه السّلام برادر تو است فرمود بلى عرض كردم بيان فرما چگونه او برادر تو است فرمود خداوند خلق فرمود آبى در زير

داشته نه مجرد جلوگيرى نكردن اگر چه بنحو معصيت واقع شود چنانچه بعضى گفته‌اند بلى كسانيكه به تبع قانون اسلام اين سلوك را با يهود نموده‌اند ممكن است گفته شود

خلافت عمر بن خطاب، جمعى از احبار يهود آمدند، پرسيدند: تو خليفه پيغمبرى؟ گفت: بلى. گفتند: سؤالاتى داريم، اگر جواب دهى مسلمان شويم و الّا بدانيم كه اسلام باطل

المومنين عليه السلام اظهار داشت كه حاضرى جانت را فداى جان من كنى عرض كرد بلى يا رسول اللّه فرمود در جاى من بخواب و برد مرا بر وى خود بكش و آنحضرت اطاعت

اللّه عليه و آله و سلّم باز گفت: عمر از منافق استفسار نمود، تصديق كرد كه بلى، حكم بر اين منوال است، اما بدان راضى نيستم و از تو حكم مى‌طلبم. عمر گفت: صبر

بر سلاحى كه نجات دهد شما را از دشمن و بسيار گرداند روزى شما را؟ عرض كردند: بلى، فرمود: دعا كنيد در شب و روز به جهت آنكه سلاح مؤمن دعاست. «5» 3- فرمود: عاجز

من از شما، و محبت من براى شما بهتر و عظيمتر است از آنچه درآيند. عرض كنند: بلى، اى پروردگار ما، رضا و محبت تو بهتر و شريفتر است‌ ج5، ص 148 براى ما. بعد حضرت

كه ابو جهل گفت آيا محمّد صورت خود را بخاك ميگذارد در ميان شما مردم گفتند بلى پس سوگند ياد نمود كه اگر ببينم اين كار را ميكند پاى بر گردن او ميگذارم پس

ندارد با آنكه انبياء و اولياء از بشرند و افضليّت ايشان بر ملائكه مسلّم است بلى بعضى از افراد بشر از قبيل كفّار و فجّار از حيوانات هم پست‌ترند ولى فضيلت هر

آسمان و زمين بهم پيوسته و چسبيده بودند پس از هم جدا ساخت آن را. شامى گفت: بلى. حضرت فرمود: استغفار كن پروردگار خود را، پس بدرستى كه فرمايش خداوند عزّ و

حضرت فرمود حد آن حد زنا است آنزن عرض كرد خدا از آن در قرآن ذكرى فرموده فرمود بلى عرض كرد كجا است فرمود آنها اصحاب رسند و قمى ره از آنحضرت نقل نموده كه زنى

روى جهالت و نادانى يا بعد از اين بخطا و نسيان چنين نسبتى بكسى داده يا بدهيد بلى اگر بعد از اين كسيرا بغير پدر واقعى يا شرعى او نسبت دهيد گناهكار خواهيد بود

ديده‌هاى آنها تمامى اشك شده و در جريان است براى آنكه متمكن از مصارف راه نيستند بلى راه عتاب و خطاب باز است بر اشخاصيكه اذن ميخواهند از تو با آنكه تمام وسائل

باشد خصوصا با انضمام ركوع بآن كه لطف مخصوصى دارد و آن در هر يك مستقلا نيست بلى اگر سجود را جمع ساجد و صفت ركّع قرار دهيم واجد آن لطف هست و احتياج بتقدير

فرمايش الهى را كه فرمود: «و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا ...» سائل عرض كرد: بلى پس فرمود: زمانى هست كه معلوم نيست كتاب چيست، تا وقتى كه بفرستد خداوند روح

سلم مرا نزد خود خواند و فرمود: یا على آیا می‌خواهى به تو بشارتى بدهم؟ گفتم: بلى یا رسول اللَّه شما همیشه مبشر خیر و خوبى بوده اید. فرمود: خداوند درباره تو

ميكنند از اين نعمتها كه بما كرامت فرمودى آيا چيزى بهتر هست خداوند ميفرمايد بلى خوشنودى من بطورى كه بغضب من مبدل نشود خداوند همه شيعيان را از اين نعمت عظمى

نموده‌اند و قبلا صدقه نداده‌اند گذشته است و اين موجب اباحه آن در آتيه نخواهد بود بلى لفظ توبه كه مناسب با گناه است ممكن است‌ جلد 5 صفحه 166 قرينه براى وجوب حكم

آمد، پیامبر به او فرمود: آیا نماز عصر را با ما بجاى آورده اى یا نه؟ گفت: بلى یا رسول اللّه، فرمود: برو، همین نماز کفاره رفتار بدى بود که انجام داده اى

گرم آن ناحيه چنين آرامگاه مناسبى براى ايشان لازم بود كه خداوند عنايت فرمود بلى كسيرا كه خدا راهنمائى كند او راه يافته است نه غير او و كسيرا كه خدا بحال خود

نمى‌كند ولى اين در صورتى است كه كفر آنها ظاهر باشد يا بحال كفر مرده باشند بلى ميتوان گفت جائز است از خدا بخواهند آنانرا موفق بقبول اسلام فرمايد و از تقصيرشان

متداول گرديده، از امر شيطان، و تابعين آن از صراط مستقيم منحرف خواهند بود. بلى آنچه مخصص دارد، يعنى سنت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، بيان آن را فرموده؛

عليه السّلام از اين سخن متأثر شده، گفت: اى جبرئيل، خدا از من راضى باشد؟ گفت: بلى، چون او راضى است هفتاد سال بمانم باك ندارم. از حضرت صادق عليه السّلام مروى

نموده‌اند و قبلا صدقه نداده‌اند گذشته است و اين موجب اباحه آن در آتيه نخواهد بود بلى لفظ توبه كه مناسب با گناه است ممكن است‌ جلد 5 صفحه 166 قرينه براى وجوب حكم

كشته‏اند) در اين صورت آيا جايز است در آن جبّه نماز بخواند؟ آن حضرت فرمود: بلى جايز است، بلى بر شما لازم نيست پى‏جوئى و پرسش اين امر كنيد، امام باقر عليه السّلام

شاهد گردانيد كه: آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: بلى، تو پروردگار مايى. پس اوّل پيغمبرى كه قبول كرد و بلى گفت، من بودم. پس همه ايشان را پيشى گرفتم به اقرار

(( ؟ و ايشان هم بعد از شنيدن اين خطاب به زبان حال جواب داده اند به اينكه بلى ، توئى پروردگار ما و ما به اين معنا شهادت مى دهيم . خداى تعالى اين سؤ ال و

شير دادن است و جلد 1 صفحه 293 نظر باثبات حق براى مادر يا پدر يا طفل ندارد بلى از أدله خارجيه استفاده ميشود كه در صورت توقف حفظ طفل بر شير دادن مادر بايد

فرمود شما كسانى هستيد كه آن بتها را بدست خودتان تراشيده و ساخته‌ايد گفتند بلى فرمود پس اگر قدرت داشتند آنها سزاوارتر بود عبادت شما را نمايند از شما كه عبادت

ترس شما از خودتان اين چنين تفصيل ميدهيم آيتها را براى گروهى كه تعقّل ميكنند بلى پيروى كردند آنها كه ستم كردند خواهشهاى خودشان را بدون دانش پس كه هدايت ميكند

عالم امر روح به تو عطا و تو را مسجود ملائكه قرار نداد؟ آدم عليه السّلام گفت: بلى. جبرئيل گفت: خدا تو را از شجره منهيّه نهى فرمود، چرا تناول كردى؟ آدم عليه

به امير المؤمنين فرمود آيا خبر دهم تو را بمانند خودت و مانند زهرا عرض كرد بلى فرمود مانند زكريا وقتى كه داخل شد بر مريم در محراب پس يافت نزد او رزقى را

باشد خصوصا با انضمام ركوع بآن كه لطف مخصوصى دارد و آن در هر يك مستقلا نيست بلى اگر سجود را جمع ساجد و صفت ركّع قرار دهيم واجد آن لطف هست و احتياج بتقدير

خودشان نموده لذا در مواقع شدت بالطبع متوجه بخداوند عالم خبير بصير قدير ميشوند بلى ممكن است استماع تسبيح فطرى آنها كه نقل شده اختصاص بآنحضرت و سائر اولياء اللّه

سنة من رسول اللّه قلت ألیس اللّه یقول: ان الصفا و المروة من شعائراللّه قال: بلى و لکن قد قال فیهما «و من تطوع خیراً فان اللّه شاکر علیم» فلو کان السعى فریضة

ترس شما از خودتان اين چنين تفصيل ميدهيم آيتها را براى گروهى كه تعقّل ميكنند بلى پيروى كردند آنها كه ستم كردند خواهشهاى خودشان را بدون دانش پس كه هدايت ميكند

ديوار تسبيح آنست. ايضا «2» از آن حضرت سؤال شد آيا تسبيح كند درخت خشك؟ فرمود: بلى، آيا نشنيدى چوب خانه چگونه شكسته شود و اين تسبيح آنست. مراد آنكه شكستن ديوار

فرمود و فرمود: آيا نمى‏خواهيد كه شما را خبر دهم به بدترين شما؟ عرض كردند: بلى، يا رسول اللَّه! ما را خبر ده. فرمود: آنكه برادرش را يارى و بخشش نمى‏كند،

عرض كردم: بلى، به خدا سوگند كه زعم تو اين بود. فرمود: «نه، به خدا سوگند كه زعم من اين نبود». راوى گفت كه: اين سخن بر من بزرگ آمد و عرض كردم: بلى، به خدا

سلمه سپرده شد و سپس على بن الحسين (ع) آنها را از وى دريافت كرد، من گفتم: بلى سپس به دست پدرت رسيد و از او به شما منتقل شد؟ فرمود: آرى. حمران گويد: از امام

فقط ذلت و رسوائى دنيوى آنها است و عذاب عظيم اخروى آنها بجاى خود محفوظ است بلى اگر در دنيا اجراى حد بر آنها شود ممكن است موجب تخفيف عذاب آنها در آخرت گردد

روى جهالت و نادانى يا بعد از اين بخطا و نسيان چنين نسبتى بكسى داده يا بدهيد بلى اگر بعد از اين كسيرا بغير پدر واقعى يا شرعى او نسبت دهيد گناهكار خواهيد بود

بنابر ساير احتمالات تاب دوم تكرار است براى تأكيد و حمل كلام بر تأسيس اولى است بلى نسبت بسه نفرى كه از جهاد تخلف نمودند بدون عذر كه در ذيل آيه دوم متعرض حال

باشد خصوصا با انضمام ركوع بآن كه لطف مخصوصى دارد و آن در هر يك مستقلا نيست بلى اگر سجود را جمع ساجد و صفت ركّع قرار دهيم واجد آن لطف هست و احتياج بتقدير

پیامبر رفت و سؤال کرد که آیا این گوسفندان بر او حلال است یا نه؟ پیامبر فرمود: بلى بر شما حلال است سپس این آیات نازل گردید. چنان که از جابر و ابن مسعود و نیز

إخواننا قد بغوا علینا فقاتلناهم على بغیهم. فقال: ویلک أما تقرأ القرآن؟ قال: بلى. قال: فقد قال الله تعالى ... «و إلى ثمود أخاهم صالحاً» أفکانوا إخوانهم فى

مى آمد، پيامبر از او سؤال كرد و فرمود: آيا كسى به تو چيزى بخشيده است؟ گفت: بلى يا رسول اللّه اين شخص كه نماز مى گذارد به من بخشيده است. پيامبر وقتى به او

طلا و نقره، و شما گنج مى‌كنيد. مردى گفت: ما گنج نكنيم عمار ج5، ص 76 گفت: بلى، براى آن جنگ و يكديگر را مى‌كشيد. الشيخ فى اماليه باسناده. قال قال رسول اللّه

آيا ميخواهيد دايه‌اى بشما نشان دهم كه بخوبى از بچه شما نگهدارى كند گفتند بلى رفت مادرش را آورد و موسى در بغل او جاى گرفت و از پستان او بخوبى شير خورد و

نمايد آن را. عايشه گفت: مگر نشنيدى يا رسول اللّه آنچه را گفتند؟ حضرت فرمود: بلى، مگر نشنيدى آنچه را رد نمودم بر آنها، گفتم «عليكم»، پس اگر مسلمان سلام كند،

فرمود كه: «اى ابان! اين را وا گذار و اراده مكن كه اين را بدانى». عرض كردم: بلى، اراده دارم، فداى تو گردم! پس پيوسته بر آن حضرت تكرار مى‏كردم تا آنكه فرمود:

مرد ديگرى در نماز واجب با ايشان همراه نباشد، آيا جايز است؟ آن حضرت فرمود: بلى جايز است، و هر گاه با او كودك‏ نابالغى باشد در جانب راست امام مى‏ايستد (امام

روزى‏هاى شما را فراوان و پيوسته آن را بر شما روان گرداند؟ صحابه عرض كردند: بلى، مى‏خواهيم. فرمود كه: پروردگار خود را در شب و روز مى‏خوانيد و دعا مى‏كنيد

سؤال كردند در مورد اينكه دو نفر مى‏توانند به جماعت نماز كنند؟ آن حضرت فرمود: بلى، يكى از آن دو كه امام باشد ديگرى را در سمت راست خود قرار ميدهد.

باقر عليه السلام سؤال شد كه: آيا جائز است كه گفته شود: خدا چيزى است؟ فرمود: «بلى، بيرون مى‏برى او رااز دو حد: حد تعطيل و حد تشبيه».

ميخوانند، راوى گويد: عرض كردم جايز است بدون عمامه نماز كردن؟ آن حضرت فرمود: بلى جايز است ولى عمامه بر سر داشتن نزد من خوشتر و محبوبتر است.

كرده و طرف ديگرش را رداء ساخت) ميخواهى آن جامه را بتو نشان دهم؟ عرض كردم: بلى، راوى گويد: آن حضرت چادر شبى بيرون آورد و من آن را اندازه كردم طول آن هفت

حال عقرب يا افعى يا مارى را ميبيند، آيا ميتواند آن را بكشد؟ آن حضرت فرمود: بلى، اگر بخواهد ميتواند اين كار را بكند.

محمد باقر عليه السلام به من فرمود كه: «آيا امام خود را شناخته‏اى؟» عرض كردم: بلى، به خدا سوگند پيش از آن‏كه از كوفه بيرون روم. حضرت فرمود: «در اين هنگام تو

فرمود: (( الست بربكم (( بيان آن چيزى است كه بايد به آن شهادت داد، و جمله (( بلى شهدنا(( اعتراف انسانها است به اينكه اين مطلب را ما شاهد بوديم و چنين شهادتى

آمده، حضرت باز پرسيد آيا تو شوهر داشتى و اين كار از تو سر زد يا نداشتى؟ گفت: بلى، شوهر داشتم، فرمود: آيا شوهر نزد تو بود يا بمسافرت رفته بود؟ زن‏ گفت: من زنا

صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: آيا شما را خبر ندهم از بدترين مردمان؟ گفتند: بلى يا رسول اللَّه، گفت: او كسى است كه تنها سفر كند، و از بذل و بخشش خود دريغ

باشد خصوصا با انضمام ركوع بآن كه لطف مخصوصى دارد و آن در هر يك مستقلا نيست بلى اگر سجود را جمع ساجد و صفت ركّع قرار دهيم واجد آن لطف هست و احتياج بتقدير

صلی الله علیه و آله گفتند: یا محمد! آیا خداوند بر تو كتابى فرستاده؟ فرمود: بلى، گفتند: به خدا قسم خداوند بر تو كتابى نازل نكرده سپس این آیة نازل شد، برخى

داشته نه مجرد جلوگيرى نكردن اگر چه بنحو معصيت واقع شود چنانچه بعضى گفته‌اند بلى كسانيكه به تبع قانون اسلام اين سلوك را با يهود نموده‌اند ممكن است گفته شود

و بطور صريح نصارى را ملحق به يهود نموده ، جرائم هر دو طائفه را ميشمارد. «بلى من اس لم وجهه لله »، در اين جمله براى نوبت سوم اين جمله را بر اهل كتاب متوجه

كرده‏اند از حرير محض (يا از ابريشم خالص بدون اينكه چيز ديگرى به آن آميزند) باشد، بلى آنچه مكروه (يعنى حرام) گشته همان ابريشم خالص براى مردان است (پوشيدن و قهرا

السلام سؤال شد كه آيا جايز است كه در شأن خدا بگويند كه چيزى است؟ فرمود: «بلى، او را بيرون مى‏برى از دو حد: يكى حد تعطيل «۱» (و مراد از آن در اين مكان،

كه: فداى تو گردم، پس در ميانه اين دو منزله‏اى هست كه سوم باشد؟ حضرت فرمود: «بلى، وسيع‏تر از آنچه در ميان آسمان تا زمين است».

درختى در بهشت مى‏داند رد نمى‏كند؛ چه احاديثْ در خصوص درخت طوبى بسيار است. بلى، اگر مثال اين احاديث را در مباحث الفاظ حجّت دانيم، چنان كه اظهر و اقوى است،

تصديق كردن به آن». راوى مى‏گويد: عرض كردم: آيا گواهى دادن، عمل نيست؟ فرمود: «بلى، عمل است». عرض كردم كه: عمل از جمله ايمان و جزء آن است؟ فرمود: «آرى، ايمان

عرفه را كه دعاى پيمبران قبل از من است، بتو نياموزم؟ علىّ عليه السّلام گفت: بلى يا رسول اللَّه. فرمود: پس ميگويى: «لا اله إلّا اللَّه وحده لا شريك له، له

خبر دهم به كسى كه نسبت به من از همه كس دورتر است از روى شباهت؟ عرض كردند: بلى، يا رسول اللَّه! ما را خبر ده. فرمود: زشت‏گويى كه زشت‏گويى را عادت كرده باشد

شد، پس آن حضرت فرمود كه: «خبر به من رسيده كه تو قياس مى‏كنى». عرض كرد كه: بلى. فرمود كه: «قياس مكن؛ زيرا كه اول كسى كه قياس نمود، شيطان بود. در هنگامى كه

دريابم؟ فرمود كه: «اى ابوبصير، آيا چنان نيستى كه امام خود را بشناسى؟» عرض كرد: بلى، به خدا سوگند، كه امام خود را مى‏شناسم و آن تويى، و دست حضرت را گرفت. حضرت

ايشان سؤال شد كه آيا ميان جبر و قَدَر منزله‏اى هست كه سوم باشد؟ فرمودند: «بلى، مرتبه‏اى است وسيع‏تر از مسافتى كه در ميان آسمان و زمين است».

جلد 12 - صفحه 344 كرد: دوست دارم بشناسم گناهان كبيره را از كتاب خدا. فرمود: بلى اى عمرو، بزرگترين گناهان (به شماره بيان شود): 1- اول شرك به خدا كه فرموده‌

كرده‏ام. حضرت فرمود كه: «اى وَرد، يك مسأله را نيز در خاطر ندارى؟» عرض كرد: بلى، يكى از آنها به خاطرم آمد. فرمود كه: «آن يكى كدام است؟» عرض كرد كه: قول خداى

كردم از توحيد و عرض كردم كه: چيزى را توهم مى‏كنم و تصور مى‏كنم. حضرت فرمود: «بلى، او را چيزى توهم و تصور مى‏كنى، در حالتى كه درك كنه دانش به ادراك كلى، به

نمى‏خواهيد كه شما را خبر دهم به بهترين مردمان شما؟» عرض كرديم: يا رسول اللَّه! بلى، مى‏خواهيم. فرمود: «به درستى كه از جمله بهترين مردان شما پرهيزگارى است پاك

فرمود كه: «آيا نمى‏خواهيد كه شما را خبر دهم به بدترين مردان شما؟ عرض كرديم: بلى، يا رسول اللَّه! ما را خبر ده. فرمود: به درستى كه از جمله بدترين مردان شما

السّلام باو فرمود: مى‏خواهى ترا خبر دهم ديگر چه كسى اينجا نماز كرده است؟ گفت: بلى، حضرت فرمود: ابراهيم خليل عليه السّلام.

ايشان را بر خود ايشان شاهد گردانيد، كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: بلى، تويى پروردگار ما. پس اوّل كسى كه جواب داد، من بودم».

شفاعت مى كنم كه خداى تعالى خطاب مى كند: اى محمّد! آيا راضى شدى؟ عرضه مى دارم: بلى، پروردگارا راضى شدم. آنگاه رو به من - حرب ابن شريح - كرد و فرمود: شما به اهل

كنند و به هم رسند». عرض كردم كه: در لعنت خدا باشد تا به هم رسند؟ فرمود: «بلى، اى ابوحمزه!».

نماز حضرت فوت شد، آن حضرت متوجّه من شده و فرمود: اى جويريه شك كردى؟ عرضكردم: بلى يا امير المؤمنين، بعد آن حضرت در گوشه‏اى فرود آمد و وضو ساخت و برخاست و با

آيا تو را پروردگارى هست كه تو را پرورش دهد؟ گفت: بلى. ديصانى گفت كه: آيا پروردگار قدرت دارد؟ گفت: بلى، قدرت دارد و بر همه كس و بر همه چيز قهر و غلبه دارد

نمود كه: آيا چنان نپنداشتى و نگفتى كه اراده كوفه دارى؟ حضرت به او فرمود: بلى. ذمّى به آن حضرت عرض كرد كه: راه كوفه را وا گذاشتى. حضرت به او فرمود كه: دانستم

بود، و مردم از آن حضرت سؤال مى‏كردند، فرمود كه: «اى حبابه والبيه»، عرض كردم: بلى اى آقاى من. فرمود: «بياور آنچه را كه با تو است». حبابه مى‏گويد كه: آن سنگ‏ريزه

ميخورد و مى‌آشاميد و صحبت ميكرد و نكاح مينمود حضرت از آنها سؤال نمود گفتند بلى حضرت فرمود پدر او كه بوده آنها مبهوت شدند و خداوند آيه ان مثل عيسى عند اللّه

من عرض كردم كه: فداى تو گردم، نمى‏دانم كه ايشان چه مى‏گويند؟ حضرت فرمود: «بلى، پيغمبر در حالى چنان بود كه نمى‏دانست كه كتاب و ايمان چيست، تا آن‏كه خداى

الاستطاعه بپردازد و مسلمانان نبايد با زنان كافرات ازدواج و بعصمتهاى آنها چنگ زنند بلى متعه زنان اهل كتاب از قبيل يهود و نصارى جائز است چنانچه در سوره مائده بيان

اينجا به منزلى نيامده‏ايم كه در آن كسى باشد كه اين دوا را بفروشد. حضرت فرمود: بلى، آن سياه در پيش‏روى تو خواهد بود، به منزل نرسيده. پس يك ميل راه رفتند، غلام

رسيدند، يوسف فرمود: آيا بنيامين را هم همراه خود آورده ايد يا نه ؟ گفتند: بلى آورده ايم ، اينك از بار و بنه ما حفاظت مى كند. گفت : برويد او را بياوريد،

اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم و اشهدهم على انفسهم الست بربكم قالوا بلى (( آمده آيا بطور معاينه بوده ؟ فرمود آرى ، چيزى كه هست مردم خصوصيات آن موقف

الله عليه و آله به وى گفت: مثل اين كه از اين وضع در رنج و زحمت مى باشى. گفت: بلى يا رسول الله سپس اين آيه نازل شد و به او فرمود: سر خود را بتراش و در ازاء

تابعند و از خود هيچ حيثيتى ندارند تا تساوى يا كمترى بتوان براى آنها فرض نمود بلى ممكن است اراده عفو و بخشش فرموده باشد ولى با وجود شفيع كه در اينصورت اذن ميدهد

اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم و اشهدهم على انفسهم الست بربكم قالوا بلى شهدنا). «ذرية » چنانكه دانشمندان لغت گفته اند در اصل به معنى «فرزندان كوچك

ايشان را جمع مى‏فرمايد؟» پس ابو ايّوب انصارى برخاست به سوى آن حضرت و عرض كرد: بلى يا امير المؤمنين، ما را حديث كن؛ زيرا كه تو گاهى حاضرى و گاهى غائب، و هميشه

كرد و چشم او را روشن گردانيد. آيا نمى خواهيد كه شما را مژده دهم؟ من گفتم: بلى، اى پادشاه! ما را مژده ده. نجاشى گفت كه: در اين ساعت جاسوسى از جاسوس‏هاى من،

دارد كه آن لازمه اوصاف ذميمه مذكوره است و مؤمن بايد از آن منزّه و مبرّى باشد بلى لازم از مقدار مقتضى و شايسته نسبت بحال طرفين تجاوز نشود و در صورتى كه از حال

است ولى بايد ملتزم شد كه اختيارا معصيت نمى‌كند نه آنكه نميتواند معصيت كند بلى چون داراى روح عصمت است ممكن نيست معصيت نمايد در هر حال اين مرتبه از عدالت

ربكم يخفف عنا يوما من العذاب قالوا ا و لم تك تاتيكم رسلكم بالبينات قالوا بلى قالوا فادعوا و ما دعاء الكافرين الا فى ضلال » و اين كلام ظهور در اين دارد

إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ» «۲»؛ يعنى: «آيا نيستم پروردگار شما؟ گفتند: بلى، تو پروردگار مايى. گواه شديم بر اقرار خويش، و اين اخذ ميثاق و پيمان گرفتن،

گردم، امروز كى امام است؟ فرمود كه: «اگر تو را خبر دهم، قبول مى‏كنى؟» عرض كرد: بلى فداى تو گردم. فرمود كه: «من امامم». عرض كرد كه: چيزى با تو هست كه به آن بر

مگر نه اينست كه خداوند را جل ذكره مكانى نيست و وصف او بمكان نميكنند؟ فرمود: بلى همين طور است خداوند بالاتر از آنست كه او را مكان باشد و بسيار برتر و بزرگتر

سُريانى است، بعد از آن گريستى و ما نيز به جهت گريه تو گريستيم. حضرت فرمود: «بلى، الياس پيغمبر را به خاطر آوردم، و آن حضرت از جمله عبّاد پيغمبران بنى‏اسرائيل

مى‏فرمايد: «سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ ...» «۱»». عبداللَّه مى‏گويد: عرض كردم: بلى، او را خوش‏سيما مى‏بينم، و او را عقلى است استوار، و آرام دارد، و براى اين

المؤمنين بودن؟» (كه بگويى السّلام عليك يا امير المؤمنين). آن سوار عرض كرد: بلى، زود باشد كه تو را از وجه اين خبر دهم. تو امير المؤمنين بودى در هنگامى كه

السلام عرض كردم كه: فداى تو گردم، در قرآن به جاى امّة، ائمّة است؟ حضرت فرمود: «بلى، به خدا سوگند ائمّة است». عرض كردم كه: ما به جاى أَزْكى‏، أَرْبى‏ مى‏خوانيم

بلى من كسب سيئة ، و احاطت به خطيئته ... كلمه خطيئه بمعناى آن حالتى است كه بعد از ارتكاب كار زشت بدل انسان دست ميدهد، و بهمين جهت بود كه بعد از ذكر كسب

خدا رحمتت كند، ابراهيم فرمود: آيا چيزى براى پذيرائى من در خانه دارى ؟ گفت : بلى ، و بلادرنگ قدحى شير و مقدارى گوشت بياورد، ابراهيم او را به بركت دعا كرد،

سؤال كن. من گفتم كه: تو خَلَف بعد از امام حسن عليه السلام را ديده‏اى؟ گفت: بلى به خدا سوگند كه او را ديدم، و گردن آن حضرت مثل اين بود. و به دست خود اشاره

اريد ان اكافيك عليها فقال نوح انه ليبغض الى ان يكون لك عندى يد فما هى ؟ قال بلى دعوت الله على قومك فاغرقتهم فلم يبق احد اغويه فانا مستريح حتى ينسق قرن آخر

به آن زنديق فرمود كه: «آيا مى‏دانى كه زمين را زير و بالايى هست؟» عرض كرد: بلى. فرمود كه: «در زير آن داخل شده‏اى؟» عرض كرد: نه. فرمود: «پس چه مى‏دانى كه

رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم : الا انبئكم بشراركم قالوا بلى يا رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قال : المشاؤ ن بالنميمة المفرقون

در اين باب، پيش از امروز سخن گفتى، و اين مسأله را از من پرسيدى؟» عرض كردم: بلى. فرمود: «به ياد آور آنچه را كه خدا در __________________________________________________

مى گويد: آرى ، به پروردگارم سوگند كه قيامت به سراغ همه شما خواهد آمد (قل بلى و ربى لتاتينكم ). تكيه روى كلمه «رب » بخاطر اين است كه قيامت از شؤ ون ربوبيت

را وجود انتزاعى و حقيقى است، كه وجود از آن انتزاع‏ مى‏شود. حضرت فرمود كه: «بلى، چيزى موجود نمى‏باشد، مگر با حقيقت و وجود كه وجود از آن انتزاع مى‏شود». سائل

قرآن آنرا حكايت مى كند كه گفت : «رب ارنى كيف تحيى الموتى قال اولم تومن قال بلى و لكن ليطمئن قلبى »، و اين توجيه صحيح نيست ، زيرا شاهدى بر آن نيست ، و اگر

اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم و اشهدهم على انفسهم الست بربكم قالوا بلى ...» بحث مفصلى پيرامون عالم قبل از دنيا كه به «عالم ذر» ناميده شده گذرانديم

برابر خداوند تسليم گردد و نيكوكار باشد پاداش او نزد پروردگارش ثابت است )) (بلى من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه ). و بنا بر اين چنين كسانى نه

باشيد آنچه را كه پيش داشتم به سوى شما و آن را قبول كرده باشيد؟ عرض كردند: بلى، فهميديم و قبول نموديم و صبر كرديم بر آنچه ما را اندوهناك گردانيد و به خشم

يهودند و نه نصرانى، و هيچ كتابى ندارند، بلكه مجوسی اند. على بن ابى طالب فرمود: بلى، اهل كتابند، چون كتابى داشته اند كه از بين رفته. و جريانش بدين قرار بوده كه:

نفس خويش ادامه دهيم ، حتى به آنها گفتيم شما در گمراهى عظيمى هستيد»! (قالوا بلى قد جاءنا نذير فكذبنا و قلنا ما نزل الله من شى ء ان انتم الا فى ضلال كبير)

نيست كه در ضمن آنچه به تو وحى شده، مى خواندى: «الم ذَلِكَ الكِتَاب»؟ فرمود: بلى درست است. گفتند: آيا جبرئيل اين را از ناحيه خدا برايت آورده؟ فرمود: آرى. گفتند:

داشت : يا بن رسول الله آيا اعتقاد تو آن نيست كه انبياء معصوم از گناهند؟ فرمود: بلى ، عرضه داشت پس بگو ببينم معناى آيه ((فوكزه موسى فقضى عليه قال هذا من عمل الشيطان

تلاوت مى فرمود وقتى به آيه «اليس الله باحكم الحاكمين » مى رسيد، مى فرمود: بلى و انا على ذلك من الشاهدين : «آرى خداوند احكم الحاكمين است و من بر اين امر

است. عرضه داشت: مگر كشتگان ما در بهشت و كشتگان آنان در آتش نيستند؟ فرمود: بلى، همين طور است. عرضه داشت: پس چرا دين خود را لكه دار كنيم، و تن به پستى دهيم،

فرشتگان ما نزد آنان حاضر و ناظرند و پيوسته سر و نجواى آنها را مى نويسند» (بلى و رسلنا لديهم يكتبون ). «سر» به معنى مطلبى است كه انسان در دل پنهان مى كند،