الروم ٣١

از الکتاب
کپی متن آیه
مُنِيبِينَ‌ إِلَيْهِ‌ وَ اتَّقُوهُ‌ وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ لاَ تَکُونُوا مِنَ‌ الْمُشْرِکِينَ‌

ترجمه

این باید در حالی باشد که شما بسوی او بازگشت می‌کنید و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزید، نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید...

|در حالى كه به سوى او [از مخالفت‌ها] بازگشت مى‌كنيد، [به او رو كنيد]، و از او پروا داريد و نماز را برپا كنيد و از مشركان نباشيد
به سويش توبه بريد و از او پروا بداريد و نماز را برپا كنيد و از مشركان مباشيد:
(شما اهل ایمان با پیروی همین دین فطرت) به درگاه خدا باز آیید و خدا ترس باشید و نماز به پا دارید و هرگز از فرقه مشرکان نباشید.
[پای بند به همان سرشت خدایی باشید] در حالی که روی آورندگان به سوی او هستید و از او پروا کنید و نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید.
به او بازگرديد، و از او بترسيد، و نماز بگزاريد و از مشركان مباشيد.
رو به سوی او آورده، و از او پروا کنید و نماز را برپا دارید و از مشرکان مباشید
در حالى كه [به دل‌] به او روى آورده باشيد- يعنى به او روى آريد- و از او پروا كنيد و نماز را برپا داريد و از مشركان نباشيد
(ای مردم! رو به خدا کنید و با توبه و اخلاص در عمل) به سوی خدا برگشته، و از (خشم و عذاب) او بپرهیزید، و نماز را چنان که باید بگزارید، و از زمره‌ی مشرکان نگردید.
(به پا داشتن چهر‌ه‌ی فطرت) در حالی (است) که مکرر سویش باز می‌گردید، و از او پروا کنید و نماز را بر پا دارید و از مشرکان مباشید؛
زاری‌کنندگان به سویش و بترسیدش و بپای دارید نماز را و نباشید از شرک‌ورزان‌

Turning towards Him—and be conscious of Him, and perform the prayer, and do not be of the idolaters.
ترتیل:
ترجمه:
الروم ٣٠ آیه ٣١ الروم ٣٢
سوره : سوره الروم
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مُنِیبِینَ»: برگردندگان. توبه کنندگان. مراد این است که اگر مردمان را به حال خود رها کنند، جز یکتاپرستی و آئین آسمانی را بر نمی‌گزینند. یا این که: باید توبه کرد و به سوی خدا یا دین او برگشت. حال (النَّاسِ) یا حال ضمیر مستتر در (أَقِمْ) است و جمع آمدن آن به خاطر معنی است. چرا که مخاطب پیغمبر و منظور امت او است (نگا: طلاق / . انگار در اصل چنین است: أَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ مُنِیبِینَ. یا این که خبر فعل ناقص محذوفی است و در اصل چنین است: کُونُوا مُنِیبِینَ.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ «31»

(شما نيز بر اساس همان فطرت)، به سوى او روى آوريد و از او پروا كنيد و نماز را بر پا كنيد و از مشركان نباشيد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (31)

مُنِيبِينَ إِلَيْهِ‌: ملازم باشيد فطرت اسلام را در حالتى كه بازگردانده و راجع شوندگان باشيد به او، يا رو آوريد به دين اسلام و بر آن مقيم و ثابت باشيد در حالتى كه بازگردندگانيد بسوى او و از غير او رجوع نماينده به او، يا از همه چيز منقطع شويد و از جميع الوجوه بسوى خدا توجه كنيد. وَ اتَّقُوهُ‌: و بترسيد و بپرهيزيد او را از ارتكاب معاصى و مناهى. وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ: و بپاى داريد نماز را و اركان و شرايط و اوقات آن را محافظت كنيد. وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ‌: و مباشيد از شرك آورندگان. نهى از شرك بعد از امر به اقامه‌


«1» عوالى اللئالى، ج 1، فصل 4، ص 35 حديث 18.

«2» امالى المرتضى (غرر الفوائد و درر القلائد)، چ اول 1373 هجرى، ج 2، مجلس 56، ص 85- 84.

جلد 10 - صفحه 297

نماز، دالّ است بر آن كه عبادت بدون اخلاص در توحيد، منتج در ثواب نيست.

نزد بعضى معنى آنكه مباشيد از شرك آورندگان به ترك نماز عمدا، چنانچه در تيسير از شيخ محمد اسلم طوسى (رحمه اللّه) نقل نموده كه حديثى به من رسيده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرموده كه هر چه از من روايت كنند عرضه داريد بر كتاب خدا، اگر موافق بود قبول كنيد؛ من اين حديث شريف را كه: من ترك الصّلوة متعمّدا فقد كفر خواستم به آيتى از قرآن موافقت نمايم، سى سال تأمل كردم تا اين آيه را يافتم كه: أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ‌؛ و اجماع اهل بيت عليهم السّلام است كه ترك نماز عمدا و مستحلا موجب كفر است‌ «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ «26» وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى‌ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «27» ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلاً مِنْ أَنْفُسِكُمْ هَلْ لَكُمْ مِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ شُرَكاءَ فِي ما رَزَقْناكُمْ فَأَنْتُمْ فِيهِ سَواءٌ تَخافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ «28» بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَهْواءَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَمَنْ يَهْدِي مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ «29» فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (30)

مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (31) مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ (32)

ترجمه‌

و مر او را است هر كس در آسمانها و زمين است همه او را فرمان برانند

و او است آنكه ميآفريند خلق را پس اعاده ميدهد آنرا و آن آسانتر است بر او و مر او را است صفت برتر در آسمانها و زمين و او است تواناى درست كار

زد براى شما مثلى از خودهاتان آيا براى شما از آنچه مالك شد دستهاتان شريكهائى است در آنچه روزى داديمتان پس شما باشيد در آن يكسان بترسيد از آنان مانند ترس شما از خودتان اين چنين تفصيل ميدهيم آيتها را براى گروهى كه تعقّل ميكنند

بلى پيروى كردند آنها كه ستم كردند خواهشهاى خودشان را بدون دانش پس كه هدايت ميكند آنرا كه گمراه كرد خدا و نيست براى آنها هيچ يارى كنندگانى‌

پس بپادار روى خود را براى دين حقّ با آنكه منحرف باشى از باطل و ملازم با آفرينش خدا كه آفريد مردم را ملازم با آن نيست تغييرى مر خلقت خدا را اين است دين مستقيم ولى بيشتر مردم نميدانند

با آنكه بازگشت كنندگان باشيد بسوى او و بترسيد از او و برپا داريد نماز را و نبوده باشيد از مشركان‌

از آنانكه متفرّق نمودند دينشان را و گشتند گروهها هر گروهى بآنچه نزد ايشان است شادمانند.

تفسير

تمام موجودات ارضيّه و سماويّه مملوك حقّند بملكيّت حقّه حقيقيّه و تخصيص عقلاء بذكر بمناسبت كلمه من براى مزيد اهتمام بشأن آنها است و تبعيّت ساير موجودات از ايشان و همه مطيع و فرمانبردار حقّند در حيات و ممات و بقاء و فناء و اعاده و احياء در دنيا و روز جزا و لذا او چنانچه خلق فرمود خلق را در ابتداء


جلد 4 صفحه 254

اعاده ميدهد آنها را بعد از فناء و زوال صورت جسميّه و اعاده آسان است براى خدا و آسانتر در نظر مردم از ابتدا براى او چون براى خودشان آسانتر است در صورتى كه ضمير عليه راجع بخدا باشد چنانچه ظاهر است و محتمل است راجع بخلق باشد و بنابراين مراد آنستكه اعاده آسانتر است براى خلق از ابتداء با اين وصف اقرار بابتداء خلق براى خدا دارند و اقرار بعود آن بقدرت او ندارند خلاصه آنكه يا بايد اهون را مجرّد از معناى تفضيل گرفت چنانچه احيانا استعمال ميشود يا تفضيل را بنظر خلق دانست براى خدا چنانچه فرموده‌اند يا براى خلق و افراد ضمير راجع بآنرا در عليه باعتبار لفظ دانست چنانچه عود شده بآن باين اعتبار در يعيده و اينمعناى اخير بدوا بنظر حقير رسيد و در هر حال نميتوان گفت اعاده براى خداوند آسانتر از ابتدا است چون براى او هر دو يكسانند در سهولت و آسانى و از براى او است هر صفت كمال شگفت‌آورى كه فوق آن متصوّر نيست و كسى بپايه آن نميرسد در آسمانها و زمين و در اخبار ائمّه هدى و بعضى از زيارات مأثوره به اين معنى و بوجود مبارك امير المؤمنين و ائمّه معصومين عليهم السّلام تفسير و تعبير شده و او است خداوند ارجمند تواناى درست كارى كه تمام افعالش بر وفق حكمت و مصلحت است و براى توضيح قبح شريك قرار دادن براى خداوند حق تعالى مثلى زده كه مردم با مراجعه بحال خودشان متوجّه بآن شوند از اينقرار كه شما مردم آزاد كه بندگانى داريد و آنها مملوك شمايند آيا ميشود آنها در اموالى كه خدا بشما داده شريك شما باشند و مانند شما در آنها تصرّف نمايند و همه مساوى باشيد با يكديگر با آنكه در حقيقت آن اموال مال شما نيست بلكه مال خدا است ولى اختيار آن را بشما واگذار فرموده و يا ممكن است شما از بندگانتان بترسيد و ملاحظه كنيد در تصرّف خودتان در آن اموال بهمان نحو كه از خودتان ميترسيد و ملاحظه ميكنيد البتّه نميشود و ممكن نيست كه شما آنها را شريك و مساوى با خودتان در تصرّف بدانيد و همان ملاحظه‌اى كه از شركاء آزاد خودتان داريد از آنها داشته باشيد پس چگونه مملوك خدا را براى او شريك قرار ميدهيد باين خوبى و وضوح بيان ميكند خدا ادلّه نفى شرك و قبح آن طريقه را براى كسانيكه تعقّل و


جلد 4 صفحه 255

تأمّل ميكنند در درك حقائق و حلّ مشكلات ولى كسانيكه براى خدا شريك قرار دادند اهل اين معانى نيستند بلكه اين ستم كاران بخويش و خلق از روى بى‌علمى و بى دانشى و بدون دليل پيروى دلخواه و هواى نفس خودشان را نمودند و از تعقّل و تأمّل دور شدند خدا هم آنها را بحال خودشان واگذار فرمود و در وادى ضلالت حيرانند و كسى نمى‌تواند آنها را هدايت نمايد چون گوش بحرف حساب نميدهند و دستگيرى براى آنها در دنيا و آخرت نيست و نخواهد بود پس بايد پيغمبر اكرم بكلّى از آنها اعراض فرمايد و متوجّه بخدا و دين حقّ باشد و مستقيم و ثابت در ابلاغ آن و منحرف از هر طريقه و مسلك باطل و معبود و مسجود زائل و ملازم باشد با فطرت اصلى و خلقت پاك الهى كه بر آن اصل و نهاد خلق فرموده خدا خلايق را و قابل تغيير و تبديل نيست و آن اين دين مبين قويم مستقيم اسلام است ولى بيشتر مردم نميدانند حقّيّت و موافق با فطرت بودن آنرا و مسلمانان نيز بايد در تبعيّت از پيغمبر خودشان ثابت باشند با آنكه علاقه خودشان را از غير حقّ قطع نموده و پى در پى بحقّ پيوندند و مكرّر باو رجوع نمايند و از خدا بترسند و نماز مقرّر را بپا دارند و از گروه مشركين نباشند و از جمله كسانيكه متفرّق و جدا شدند در دين با يكديگر نباشند كه فرقه فرقه شدند و هر فرقه‌اى پيرو و تابع امامى يا پرستش و ستايش كننده معبودى باشند و راضى و خوشنود بمسلك و مرام و معبود و امام خود گردند و از سايرين تبرّى جويند و بعضى فارقوا بجاى فرّقوا قرائت نموده‌اند يعنى ترك نمودند و اينكه منيبين حال از أقم واقع شده با آنكه آن داراى ضمير مفرد و اين كلمه جمع است باعتبار مراد و تبعيّت امّت از پيغمبر اكرم است چنانچه فرموده يا ايّها النّبى اذا طلّقتم النّساء و در ذيل آيه سوّم قمّى ره فرموده سبب نزول آن اين بود كه عرب در تلبيه بدستور حضرت ابراهيم عمل مينمودند و ميگفتند لبّيك اللّهمّ لبّيك لبّيك لا شريك لك لبّيك انّ الحمد و النّعمة لك و الملك لا شريك لك پس شيطان بصورت پير مردى در آمد و بآنها گفت اين تلبيه پدران شما نيست گفتند آن چگونه بوده گفت آنها ميگفتند لبّيك اللّهمّ لبّيك لا شريك لك الّا شريك هو لك پس قريش متنفّر شدند از آن گفتار و شيطان گفت صبر كنيد تا سخن من تمام شود گفتند بگو گفت الّا شريك هو لك تملكه و ما


جلد 4 صفحه 256

يملك آيا نمى‌بينيد كه او مالك شريك و آنچه او مالك است ميباشد پس مردم راضى شدند بآن و قريش بالخصوص باين نحو تلبيه مينمودند و چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مبعوث شد آن تلبيه را منع نمود و فرمود اين شرك است و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه شما كه راضى نيستيد كسى با شما در املاكتان شريك باشد چگونه راضى ميشويد براى خدا در املاكش شريك قرار دهيد و در بعضى از روايات معتبره فأقم وجهك للدّين به ثبات در ولايت و توجّه بقبله در نماز و عدم التفات بيمين و شمال و نفى عبادت اوثان تفسير شده و دين فطرى را بتوحيد خدا در روز الست و اخذ ميثاق از بنى آدم بر آن و بر رسالت ختمى مرتبت و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام مبيّن فرموده‌اند و كلمه من در من انفسكم ظاهرا ابتدائيّه و در ممّا ملكت تبعيضيّه و در من شركاء زائده و استفهام انكارى است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


مُنِيبِين‌َ إِلَيه‌ِ وَ اتَّقُوه‌ُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِن‌َ المُشرِكِين‌َ (31)

رجوع‌ ميكنيد ‌به‌ سوي‌ پروردگار و پرهيز ميكنيد ‌از‌ مخالفت‌ ‌او‌، و ‌بر‌ پا ميداريد نماز ‌را‌ و نبوده‌ باشيد ‌از‌ مشركين‌.

مُنِيبِين‌َ إِلَيه‌ِ كأنه‌ جواب‌ ‌از‌ سؤال‌ مقدر ‌است‌ ‌که‌ سؤال‌ ميكنند ‌که‌ ‌اينکه‌ دين‌ قيم‌ چيست‌ ‌که‌ فطرة الهي‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌است‌ و اكثر ناس‌ نميدانند. جواب‌ اينكه‌، انا ‌به‌ ميكنيد بسوي‌ خداوند انابه انقطاع‌ و رجوع‌ ‌است‌ و لذا توبه‌ ‌را‌ انابه‌ ميگويند ‌که‌ رجوع‌ ‌از‌ معصيت‌ ‌است‌ بسوي‌ طاعت‌ و اينجا رجوع‌ ‌از‌ شرك‌ و كفر و توجه‌ بغير ‌خدا‌ ‌است‌ بسوي‌ پروردگار و توجه‌ باو ‌که‌ مفاد «فَأَقِم‌ وَجهَك‌َ» ‌است‌.

وَ اتَّقُوه‌ُ تقوي‌ درجاتي‌ و مراتبي‌ دارد، تقواي‌ ‌از‌ شرك‌ و كفر و ضلالت‌ ‌که‌ مرادف‌ ‌با‌

جلد 14 - صفحه 385

ايمان‌ ‌است‌. تقواي‌ ‌از‌ معاصي‌ كبار و ترك‌ اصرار ‌بر‌ صغار و ترك‌ منافيات‌ مروت‌ ‌که‌ مرادف‌ ‌با‌ عدالت‌ ‌است‌ و تقواي‌ ‌از‌ توجه‌ بغير، ‌در‌ امور، ‌که‌ معني‌ خلوص‌ ‌است‌ مخصوصا ‌در‌ عبادات‌ ‌که‌ شرط صحت‌ عبادت‌ ‌است‌، تقواي‌ ‌از‌ كليه‌ معاصي‌ ‌که‌ قريب‌ المعني‌ ‌با‌ عصمت‌ ‌است‌ ‌تا‌ درجه‌ عصمت‌ و فوق‌ عصمت‌ ‌حتي‌ تقوي‌ ‌از‌ ترك‌ اولي‌ ‌که‌ تمام‌ ‌اينکه‌ مراتب‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ دين‌ قيم‌ داخل‌ ‌است‌.

وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ ‌که‌ ركن‌ اعظم‌ دين‌ ‌است‌ «

الصلاة عمود الدين‌، قربان‌ ‌کل‌ تقي‌،

معراج‌ المؤمن‌،

عنوان‌ صحيفة المؤمن‌، ‌ان‌ قبلت‌ قبل‌ ‌ما سواها و ‌ان‌ ردت‌ رد ‌ما سواها و تاركها كافر و تضييعها يورث‌ زوال‌ الايمان‌ عند النزع‌»

و ‌غير‌ اينها.

وَ لا تَكُونُوا مِن‌َ المُشرِكِين‌َ نه‌ شرك‌ ‌در‌ عبادت‌ و نه‌ شرك‌ ‌در‌ صفات‌ و نه‌ شرك‌ ‌در‌ افعال‌ بلكه‌ نظر، بكلي‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌او‌ برداشته‌ شود ‌که‌ شرك‌ نظري‌ گفتيم‌، نه‌ بكسب‌ ‌خود‌، نه‌ بغير ‌خود‌، نه‌ برئيس‌ و نه‌ ‌به‌ كار فرما و نه‌ بمال‌ و نه‌ بجاه‌، تمام‌ متوجه‌ ‌او‌ ‌باشد‌ و بس‌، و گفتيم‌ مراتب‌ توحيد پنج‌ مرتبه‌ ‌است‌: ذاتي‌، صفاتي‌، افعالي‌، عبادتي‌، نظري‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 31)- در این آیه چنین می‌افزاید: این توجیه شما به دین حنیف خالص و فطری «در حالی است که شما باز گشت به سوی پروردگار می‌کنید» (مُنِیبِینَ إِلَیْهِ).

اصل و اساس وجود شما بر توحید است و سر انجام باید به سوی همین اصل باز گردید.

و به دنبال دستور «انابه» و باز گشت، دستور به «تقوا» می‌دهد که جامع همه اوامر و نواهی الهی است، می‌فرماید: «و از (مخالفت فرمان) خداوند بپرهیزید» (وَ اتَّقُوهُ).

ج3، ص534

سپس از میان تمام اوامر تکیه و تأکید بر موضوع نماز کرده، می‌گوید: «و نماز را بر پا دارید» (وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ). چرا که نماز در تمام ابعادش مهمترین برنامه مبارزه با شرک و مؤثرترین وسیله تقویت پایه‌های توحید و ایمان به خداست.

لذا از میان تمام نواهی نیز روی «شرک» تکیه می‌کند، می‌گوید: «و از مشرکان نباشید» (وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ). چرا که شرک بزرگترین گناه و اکبر کبائر است.

نکات آیه

۱ - پابندى به فطرت دینى، همراه با اِنابه و بازگشت همواره به سوى خداوند، امرى لازم است. (فطرت اللّه الّتى ... منیبین إلیه) «منیبین» حال براى ضمیر فاعلى فعل امر محذوف، یعنى «ألزموا» است. لازم به ذکر است که انابه، به معناى «رجوع مکرر در مکرر و مداوم» است.

۲ - لزوم ترس از خدا و برپایى نماز و پرهیز از هرگونه شرک (و اتّقوه و أقیموا الصلوة و لاتکونوا من المشرکین)

۳ - رویکرد به شرک، با سرشت و فطرت انسان ها، ناسازگار است. (فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها ... و لاتکونوا من المشرکین)

۴ - اقامه نماز و پرهیز از شرک، تجلى روح تقوا در آدمى است. (و اتّقوه و أقیموا الصلوة و لاتکونوا من المشرکین) «تقوا» در لغت، حفظ خود از خطر، و در شریعت، حفظ خود از افتادن در گناه است. طبیعى است که مصداق حفظ خود از گناه، ترک محرّمات و انجام دادن واجبات است. ذکر اقامه نماز و پرهیز از شرک، مى تواند به منزله ذکر خاص بعد از عام و مفید نکته یاد شده باشد.

۵ - وجوب اقامه نماز، در مکه تشریع شده است. (و أقیموا الصلوة)

۶ - نماز، داراى جایگاهى والا در میان تکلیف هاى دینى است. (و اتّقوه و أقیموا الصلوة) اختصاص به ذکر نماز از میان سایر عبادت ها و تکلیف ها، گویاى حقیقت یاد شده است.

۷ - تقواپیشگى و عبادت، همسوى با فطرت انسان ها است. (فأقم وجهک للدین حنیفًا فطرت اللّه الّتى فطرالناس علیها ... و اتّقوه و أقیموا الصلوة)

موضوعات مرتبط

  • انابه: اهمیت انابه ۱
  • انسان: فطرت انسان ۳، ۷
  • بازگشت به خدا :۱
  • ترس: ترس از خدا ۲
  • تقوا: اهمیت تقوا ۷; نشانه هاى تقوا ۴
  • شرک: آثار شرک ۳; اجتناب از شرک ۲، ۴
  • عبادت: اهمیت عبادت ۷
  • فطرت: فطرت دینى ۱; فطرت و شرک ۳
  • نماز: اهمیت نماز ۶; برپایى نماز ۲، ۴; مکان تشریع نماز ۵; وجوب نماز ۵
  • واجبات :۵

منابع