الحج ٤٢

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ إِنْ‌ يُکَذِّبُوکَ‌ فَقَدْ کَذَّبَتْ‌ قَبْلَهُمْ‌ قَوْمُ‌ نُوحٍ‌ وَ عَادٌ وَ ثَمُودُ

ترجمه

اگر تو را تکذیب کنند، (امر تازه‌ای نیست؛) پیش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود (پیامبرانشان را) تکذیب کردند.

|و اگر تو را تكذيب كنند، البته پيش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود نيز [پيامبران خود را] تكذيب كردند
و اگر تو را تكذيب كنند، قطعاً پيش از آنان قوم نوح و عاد و ثمود [نيز] به تكذيب پرداختند.
و اگر کافران امت، تو را تکذیب کنند (افسرده خاطر مباش که) پیش از اینان قوم نوح و عاد و ثمود نیز (رسولان حق را) تکذیب کردند.
و اگر تو را تکذیب می کنند [کار جدیدی نیست] پیش از اینان قوم نوح و عاد و ثمود هم [پیامبرانشان را] تکذیب کردند.
اگر اينان تو را تكذيب كرده‌اند، پيش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود نيز تكذيب كرده‌اند،
و اگر تو را دروغگو انگاشتند بدان که قوم نوح و عاد و ثمود هم [پیامبرانشان را] دروغگو انگاشتند
و اگر تو را تكذيب كنند، پيش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود [پيامبرانشان را] تكذيب كردند،
(ای پیغمبر! در برابر اذیّت و آزار و یاوه‌گوئی مردمان غمگین و ناراحت مباش). اگر تو را تکذیب می‌کنند (کار تازه‌ای نیست) پیش از اینان نیز قوم نوح (نوح را) و قوم عاد (هود را) و قوم ثمود (صالح را اذیّت و آزار رسانده و) تکذیب کرده‌اند.
و اگر تو را تکذیب می‌کنند، پس بی‌گمان پیش از آنان (نیز) قوم نوح و عاد و ثمود (هم پیامبران را) تکذیب کردند.
و اگر به دروغ گیرندت همانا به دروغ گرفتید پیش از ایشان قوم نوح و عاد و ثمود

If they deny you—before them the people of Noah, and Aad, and Thamood also denied.
ترتیل:
ترجمه:
الحج ٤١ آیه ٤٢ الحج ٤٣
سوره : سوره الحج
نزول : ٣ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«کَذَّبَتْ»: فاعل آن اسم جمع (قوم) و مفعول آن به سبب کمال ظهور محذوف است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ «42»

و (اى پيامبر!) اگر تو را تكذيب مى‌كنند (نگران مباش، زيرا) قوم نوح و عاد و ثمود نيز كه قبل از اينها بودند، انبيا را تكذيب كردند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ (42)

بعد از آن جهت تسلى خاطر مبارك حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله كه هميشه كفار تكذيب او مى‌نمودند و تهديد مكذبان مى‌فرمايد:

وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ‌: و اگر تكذيب مى‌كنند تو را اى پيغمبر مشركان قريش، غم و اندوه به خود راه مده كه تكذيب اهل شرك و كفر مخصوص به تو نيست.

فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ‌: پس بتحقيق تكذيب كردند پيش از صناديد مكه كه مكذب تواند، قَوْمُ نُوحٍ‌: امت نوح، حضرت نوح شيخ الانبياء را، وَ عادٌ: و قوم عاد حضرت هود عليه السّلام را، وَ ثَمُودُ: و قوم ثمود حضرت صالح عليه السّلام را.

تبصره: تفسير برهان، از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمايد: روزى در مسجد بودم نزد پدرم، شخصى وارد شده ايستاد و گفت: اى پسر رسول خدا، واماندم بر آيه‌اى در كتاب خداى عزّ و جلّ، از جابر بن يزيد سؤال نمودم مرا خدمت شما ارشاد نمود. پدرم فرمود: چيست آن آيه؟ گفت: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ ...».


«1». تفسير برهان، ج 3، ص 96، روايت 4.

«2». تفسير نور الثقلين (چ حكمت- قم)، ج 3، ص 506، روايت 162 بنقل از مناقب.

«3». مجمع البيان فى تفسير القرآن، ص 88.

جلد 9 - صفحه 65

پدرم فرمود: بلى در حق ما نازل شده، جهتش آنكه فلان و فلان و طائفه با آن دو نفر كه اسامى آنها را فرمود، جمع شدند خدمت حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله گفتند: يا رسول اللّه بسوى شما كه بازگشت كند اين امر بعد از تو، به خدا قسم اگر برگردد به شخصى از اهل بيت تو، هر آينه ما مى‌ترسيم بر جان خودمان؛ و اگر گردد به غير ايشان، شايد اقرب و ارحم به ما باشد از ايشان.

رسول خدا از اين كلام غضب شديدى نمودند بعد فرمود: اگر ايمان به خدا، داشتيد دشمن نمى‌داشتيد ايشان را، زيرا دشمنى به آنها دشمنى من، و دشمنى من كفر به خدا باشد. قسم به خدا اگر تمكين دهد خدا ايشان را در زمين، هر آينه به پاى دارند نماز را و اتيان كنند زكات را و هر آينه امر نمايند به معروف و نهى نمايند از منكر؛ و خدا به خاك مالد دماغ مردانى كه دشمن دارند مرا، و دشمن دارند اهل بيت من و ذريه مرا. پس نازل فرمود خدا «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» و قوم قبول نكردند اين را، پس خدا نازل فرمود «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ ...». «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ (42) وَ قَوْمُ إِبْراهِيمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ (43) وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى‌ فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ (44) فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلى‌ عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ (45) أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ (46)

ترجمه‌

- و اگر تكذيب ميكنند تو را پس بتحقيق تكذيب كردند پيش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود

و قوم ابراهيم و قوم لوط

و اهل مدين و تكذيب كرده شد موسى پس مهلت دادم مر كافران را پس گرفتم آنها را پس چگونه بود انكار من‌

پس چه بسيار از بلدى كه هلاك گردانيديم آنرا در حاليكه بود ستمكار پس آن فرود آمده بر سقفهايش و چاه معطّل مانده و كوشك بلند

آيا پس سير نكردند در زمين پس بوده باشد


جلد 3 صفحه 611

مر آنها را دلهائى كه تعقّل كنند بآنها يا گوشهائى كه بشنوند بآنها پس امر چنين است كه كور نباشد چشمها ولى كور باشد دلها كه در سينه‌ها است.

تفسير

- خداوند متعال براى تسليت خاطر نبى اكرم باز اشاره باحوال امم سابقه كه تكذيب انبياء عظام را نمودند فرموده باين تقريب كه اگر كفّار قريش و مشركين مكّه تو را تكذيب نمايند دلتنگ مباش چون پيشينيان آنها كه قوم نوح و عاد و ثمود باشند پيغمبران خودشان را كه حضرت نوح و هود و صالح عليهم السلام بودند تكذيب كردند و نياكان آنها كه قوم ابراهيم و قوم لوط و اهل شهر مدين بودند انبياء عظامى را مانند حضرت ابراهيم و لوط و شعيب عليهم السلام تكذيب نمودند و حضرت موسى با آنمعجزات باهرات بتكذيب قبطيان كه فرعون و آل او بودند گرفتار شد و من بآنها مهلت دادم تا مدّت آنها بپايان رسيد پس ناگهان گرفتم و بعذابهاى گوناگون گرفتارشان نمودم پس چگونه بود انكار و ناپسندى من اعمال آنها را كه موجب تغيير نعمت بمحنت و حيات بممات و عمارت بخراب شد چنانچه مفسّرين فرموده‌اند يا چگونه بود انكار و ناپسندى من اعمال آنها را كه موجب تغيير نعمت بمحنت و حيات بممات و عمارت بخراب شد چنانچه مفسّرين فرموده‌اند يا چگونه بود آنكار آنها وحدانيّت من و نبوّت پيغمبران مرا كه موجب تغييرات مذكوره گرديد و حقير احتمال دادم چون نكير اسم مصدر بمعناى انكار است و اضافه بفاعل يا مفعول شده و چه بسا آبادى و عمرانى كه هلاك كرديم يا هلاك كردم آنرا چون اهلكتها نيز قرائت شده و انسب است با امليت كه در آيه قبل است يعنى اهل آنرا چون ستمكار بودند بخود و غير و اكنون ديوارهاى آنعمارات افتاده روى سقفهاى آنها كه قبلا خراب شده بود بر سرشان و چه بسا چاه بيكار افتاده و كوشك بلند يا گچ كارى شده كه بى‌صاحب مانده و صاحبان آنها از بين رفته و نابود شدند و آثار آنها باقى است چرا مسافرت نميكنند تا اين آثار را ببينند و دل بينا و گوش شنوا پيدا كنند و مواعيد انبياء را سرسرى نپندارند چون در بلاد شام و يمن اين آثار مشهود ميشود و همانا حكايت از اين قرار است كه در اين موارد چشمها كور نميشود ولى دلها كه در سينه‌ها جاى دارد كور ميگردد و كورى باطنى بدتر از كورى ظاهرى است و اينها كه انبياء را تكذيب كرده و ميكنند دلهاشان كور است كه در درون آنها جاى دارد نه ديده‌هاشان كه در سرهاشان قرار گرفته چون نظر ننمودند در ادلّه توحيد و رسالت‌


جلد 3 صفحه 612

تا دلشان بنور معرفت روشن شود بلكه فرو رفتند در متابعت هوى و تقليد آباء تا چشم دلشان كور شد و از سعادت دنيا و آخرت محروم گشتند و ضمير در كلمه فانّها راجع بقصّه است يا راجع بأبصار و مفسّر بآن و در اخبار اهل بيت اطهار بئر معطّله بعالمى كه مردم از علم او منتفع نميشوند و بامام صامت و غائب و قصر مشيد بامام ظاهر ناطق مانند امير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و مناسبت علم كه موجب حيات ارواح است با آب كه مايه زندگى ابدان است و قصر بلند يا سفيد كارى شده با مقام رفيع امام ظاهر ناطق و متروك ماندن چاه با مهجور و مستور بودن عالم و امام محتاج به بيان نيست و در خصال از امام سجاد عليه السّلام نقل نموده كه همانا از براى بنده چهار چشم است دو چشم براى ديدن امر دين و دنياى او است و دو چشم براى ديدن امر آخرت او و چون خدا براى بنده‌ئى خير خواسته باشد باز فرمايد براى او دو چشم قلبش را پس ببيند بآن دو عالم غيب و امر آخرت خود را و چون خواسته باشد براى او غير از آنرا قلب او را بحال خود واگذار ميفرمايد و در دو روايت از صادقين عليهما- السلام به اين معنى اشاره شده با تصريح بآنكه باز شدن دو چشم قلب مخصوص بشيعيان ائمه اطهار است و كورى حقيقى كورى قلب است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِن‌ يُكَذِّبُوك‌َ فَقَد كَذَّبَت‌ قَبلَهُم‌ قَوم‌ُ نُوح‌ٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ (42) وَ قَوم‌ُ إِبراهِيم‌َ وَ قَوم‌ُ لُوطٍ (43) وَ أَصحاب‌ُ مَديَن‌َ وَ كُذِّب‌َ مُوسي‌ فَأَملَيت‌ُ لِلكافِرِين‌َ ثُم‌َّ أَخَذتُهُم‌ فَكَيف‌َ كان‌َ نَكِيرِ (44)

و ‌اگر‌ ‌اينکه‌ كفّار و مشركين‌ تو ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنند نسبت‌ بأنبياء سلف‌ ‌هم‌ همين‌ معامله‌ ‌را‌ داشتند قوم‌ نوح‌ نوح‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند، عاد هود ‌را‌ تكذيب‌ نمودند، ثمود صالح‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند، نمروديان‌ قوم‌ ابراهيم‌ ‌او‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند، قوم‌ لوط لوط ‌را‌ تكذيب‌ نمودند، أصحاب‌ مدين‌ شعيب‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند، فرعونيان‌ موسي‌ ‌را‌. ولي‌ ‌در‌ اثر تكذيب‌ ‌آنها‌ ‌پس‌ ‌از‌ تكذيب‌ بعذابهاي‌ سخت‌ گرفتار شدند ‌پس‌ ‌از‌ مدتي‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مهلت‌ داديم‌ ‌پس‌ چگونه‌ ‌بود‌ انكار ‌آنها‌.

‌اينکه‌ آيه شريفه‌ ‌براي‌ تسليت‌ خاطر مبارك‌ پيغمبر ‌است‌ ‌که‌.

(وَ إِن‌ يُكَذِّبُوك‌َ): سيزده‌ سال‌ ‌در‌ مكّه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ دعوت‌ فرمودي‌ و ده‌ سال‌ ‌در‌ مدينه‌ مشركين‌ و يهود و نصاري‌ تو ‌را‌ ساحر و كذّاب‌ و مفتري‌ و مجنون‌ مي‌گفتند دأب‌ كفّار ‌از‌ صدر أوّل‌ چنين‌ بوده‌.

(فَقَد كَذَّبَت‌ قَبلَهُم‌ قَوم‌ُ نُوح‌ٍ): ‌که‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌ دعوت‌ كرده‌ و ايمان‌

جلد 13 - صفحه 311

نياوردند مگر قليلي‌.

(وَ عادٌ): ‌که‌ چه‌ اندازه‌ خداوند بآنها مهلت‌ داد ‌که‌ مي‌فرمايد: «إِرَم‌َ ذات‌ِ العِمادِ الَّتِي‌ لَم‌ يُخلَق‌ مِثلُها فِي‌ البِلادِ» فجر آيه 6.

(وَ ثَمُودُ): ‌که‌ مي‌فرمايد: «الَّذِين‌َ جابُوا الصَّخرَ بِالوادِ» فجر آيه 8.

(وَ قَوم‌ُ إِبراهِيم‌َ) ‌که‌ چه‌ كردند ‌تا‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ آتش‌ انداختند.

(وَ قَوم‌ُ لُوطٍ) ‌که‌ ‌در‌ فساد كوتاهي‌ نكردند ‌که‌ شرحش‌ مكرّر بيان‌ ‌شده‌ همچنين‌.

(وَ أَصحاب‌ُ مَديَن‌َ) و أصحاب‌ الأيكة.

(وَ كُذِّب‌َ مُوسي‌): ‌هم‌ فرعونيان‌ و ‌هم‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ موارد بني‌ اسرائيل‌ و ‌در‌ جاي‌ ديگر مي‌فرمايد: «كَذَّبَت‌ قَبلَهُم‌ قَوم‌ُ نُوح‌ٍ وَ عادٌ وَ فِرعَون‌ُ ذُو الأَوتادِ وَ ثَمُودُ وَ قَوم‌ُ لُوطٍ وَ أَصحاب‌ُ الأَيكَةِ أُولئِك‌َ الأَحزاب‌ُ إِن‌ كُل‌ٌّ إِلّا كَذَّب‌َ الرُّسُل‌َ فَحَق‌َّ عِقاب‌ِ» ص‌ آيه 12 و 13.

(فَأَملَيت‌ُ لِلكافِرِين‌َ): خداوند مهلت‌ داد ‌براي‌ كافرين‌ مدّتهاي‌ مديد ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء مدّت‌ ‌آنها‌.

(ثُم‌َّ أَخَذتُهُم‌): عذاب‌ گير شدند بغرق‌ و باد و صيحه‌ و خسف‌ و أمطار حجارة و نحو اينها.

(فَكَيف‌َ كان‌َ نَكِيرِ): ‌پس‌ چگونه‌ ‌بود‌ عاقبت‌ كار ‌آنها‌ ‌در‌ اثر تكذيب‌ و انكار ‌شما‌ ‌هم‌ غم‌ نداشته‌ باش‌ اينها ‌هم‌ بعذاب‌ الهي‌ گرفتار خواهند شد.

312

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 42)- از آنجا که در آیات گذشته سخن از مشکلات طاقت فرسایی بود که دشمنان اسلام برای مؤمنان فراهم ساخته بودند، در این آیه از یک سو دلداری به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان می‌دهد و از سوی دیگر عاقبت شوم کافران را روشن ساخته، می‌گوید: «و اگر تو را تکذیب کنند (غمگین مباش) چرا که پیش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود، پیامبرانشان را تکذیب کردند» (وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ).

نکات آیه

۱ - مشرکان صدراسلام، رسالت پیامبر(ص) را انکار و او را به دروغ گویى متهم مى کردند. (و إن یکذّبوک فقد کذّبت قبلهم)

۲ - تکذیب پیامبران، متهم کردن آنان به دروغ گویى و انکار رسالت ایشان، سابقه دار در تاریخ بشر (و ان یکذّبوک فقد کذّبت قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود)

۳ - مخالفت همگانى قوم نوح، عاد و ثمود با پیامبرانشان (نوح، هود و صالح) (و ان یکذّبوک فقد کذّبت قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود)

۴ - نوح، هود و صالح(ع)، از پیامبران الهى (فقد کذّبت قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود)

۵ - قوم نوح، نخستین جامعه تکذیب کننده پیامبر خود (فقد کذّبت قبلهم قوم نوح) ذکر قوم نوح پیش از سایر اقوام تکذیب کننده، بیانگر مطلب فوق است.

۶ - عاد و ثمود، پس از قوم نوح و پیش از قوم ابراهیم مى زیستند. (قوم نوح و عاد و ثمود ... و قوم إبرهیم)

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱
  • امتها: تاریخ امتها ۶
  • انبیا: اولین مکذبان انبیا ۵; تاریخ انبیا ۲، ۵; تکذیب انبیا ۲; تهمت دروغگویى به انبیا ۲
  • صالح(ع): مخالفان صالح(ع) ۳; نبوت صالح(ع) ۴
  • قوم ثمود: تاریخ قوم ثمود ۳، ۶; مخالفت قوم ثمود ۳
  • قوم عاد: تاریخ قوم عاد ۳، ۶; مخالفت قوم عاد ۳
  • قوم نوح: تاریخ قوم نوح ۳، ۵; مخالفت قوم نوح ۳
  • محمد(ص): تهمت دروغگویى به محمد(ص) ۱; مکذبان محمد(ص) ۱
  • مشرکان: تهمتهاى مشرکان صدراسلام ۱
  • نوح(ع): اقوام پس از نوح(ع) ۶; مخالفان نوح(ع) ۳; مکذبان نوح(ع) ۵; نبوت نوح(ع) ۴
  • هود(ع): مخالفان هود(ع) ۳; نبوت هود(ع) ۴

منابع