القمر ٢

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ إِنْ‌ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ

ترجمه

و هرگاه نشانه و معجزه‌ای را ببینند روی گردانده، می‌گویند: «این سحری مستمر است»!

و اگر معجزه‌اى ببينند، روى بگردانند و گويند: سحرى دائمى است
و هر گاه نشانه‌اى ببينند روى بگردانند و گويند: «سحرى دايم است.»
و اگر کافران، بزرگ آیت و معجزی (چون شکافتن ماه) هم ببینند باز اعراض کرده و گویند که این سحری نیرومند و کامل است.
و اگر معجزه ای را ببینند، روی بگردانند و گویند: [این] جادویی همیشگی است!
و اگر معجزه‌اى ببينند، روى بگردانند و گويند: جادويى بزرگ است.
و اگر معجزه‌ای بینند روی برتابند و گویند جادویی دنباله‌دار است‌
و اگر نشانه‌اى- معجزه‌اى- ببينند روى بگردانند و گويند: اين جادويى است نيرومند.
و اگر مشرکان معجزه‌ی بزرگی را ببینند از آن روی‌گردان می‌گردند (و بدان ایمان نمی‌آورند) و می‌گویند: جادوی گذرا و ناپایداری است.
و اگر نشانه‌ای بینند روی گردانند و گویند: «سحری همیشگی است.»
و اگر بینند آیتی روی برتابند و گویند جادوئی است گذران (یا نیرومند)

Yet whenever they see a miracle, they turn away, and say, “Continuous magic.”
ترتیل:
ترجمه:
القمر ١ آیه ٢ القمر ٣
سوره : سوره القمر
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِن یَرَوْا»: اگر ببینند. اگر بشنوند و بفهمند (نگا: المصحف المیسر). «آیَةً»: دلیل و برهانی دالّ بر وحدانیت خدا و صدق پیغمبرش (نگا: اعراف / . آیه قرآنی. چرا که مشرکان آیات قرآنی را سحر و جادو می‌نامیدند (نگا: سبأ / ، زخرف / ، مدثر / ). معجزه بزرگ که مراد شق‌القمر است. «مُسْتَمِرٌّ»: همیشگی و پیاپی. گذرا و ناپایدار.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

شأن نزول آیات ۱ و ۲:

ابن مسعود گوید: دو نیمه شدن ماه در مکه پیش از آن که رسول خدا صلی الله علیه و آله از مکه بیرون برود. اتفاق افتاده و خود آن را دیده ام و در همان موقع بود که مى گفتند ماه را سحر و جادو کرده اند، سپس این آیات نازل گردید.[۱]

انس گوید: ماه دو بار در مکه منشق گردید و این آیات نازل شد.[۲] یونس از امام صادق علیه‌السلام نقل کند که چهارده نفر در شب چهاردهم ماه ذی الحجه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند. گفتند: یا محمد هر پیامبرى براى اثبات نبوت خوددارى آیت و معجزه اى بوده است. ما می‌خواهیم که معجزه اى از جانب تو براى ما آشکار شود. پیامبر گفت: مقصود شما از این گفتار چیست؟ گفتند: اگر نزد خداى خود داراى قدر و منزلت مى باشى، فرمان بده تا ماه به دو نیمه شود پس از این درخواست جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: یا محمد خداوند بر تو سلام و درود فرستاده و گوید: من هر چیزى را در فرمان تو قرار داده ام سپس پیامبر سر خود را به طرف آسمان بلند کرد و فرمان داد تا ماه به دو نیمه شود پس از این فرمان ماه به دو نیمه گردید. پیامبر سجده شکر بجاى آورد و اصحاب که با وى بودند نیز سجده نمودند سپس پیامبر سر خویش را از سجده برداشت و دوباره به طرف آسمان بلند کرد، اصحاب نیز همان عمل را انجام دادند سپس پیامبر خواست که ماه به صورت اول خود برگردد. ماه نیز به حالت اول خود بازگشت سپس آن چهارده نفر گفتند یا محمد موقعى که مسافرین ما از یمن و شام بازآیند. از آن‌ها سؤال خواهیم کرد که آیا چنین منظره اى را در آن ممالک دیده اند یا نه؟

اگر بگویند که انشقاق ماه را دیده اند، یقین خواهیم کرد که این عمل از نزد پروردگار تو بوده است و اگر بگویند که چنین انشقاقى را در آن سامان ندیده اند. معلوم می‌شود که عمل تو سحر و جادوئى بیش نخواهد بود سپس این آیات نازل گردید.[۳]

شیخ بزرگوار ما در تفسیر خود چنین گوید: طبرى معتقد است که منظور از آیه ۱ روز قیامت است که یکى از نشانه ها و علامات نزدیک شدن آن انشقاق قمر است که در آیه ذکر گردیده و عده اى نیز منکر انشقاق و دو نیمه شدن قمر در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند و معتقدند که منظور آیه انشقاق قمر هنگام نزدیک شدن روز رستاخیز و قیامت است چنان که روایت آن از عثمان بن عطا و پدر او نقل و روایت شده و نیز حسن بصرى از تابعین و بلخى از مفسرین معروف هم از منکرین انشقاق قمر در زمان پیامبر مى باشند و نیز عده زیادى از صحابه معتقدند که انشقاق قمر در زمان پیامبر بنا به درخواست او روى داده است و اگر بگویند مردم سایر کشورها در آن وقت متوجه این امر نگردیده اند و کسى آن را ندیده است در جواب گویند: ممکن است وجود ابرها مانع دیدن مردم سایر کشورها گردیده و یا خواب بودن آن‌ها مانع از دیدار آن‌ها شده باشند زیرا حالت انشقاق قمر به طور استمرار و طولانى نبوده بلکه پس از انشقاق به مدت کمى دوباره به حالت اول خویش برگردانیده شده است.[۴]

باید دانست که اعتقاد به انشقاق قمر در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله از ضروریات دین و مذهب نیست و اعتقاد به آن دلیل بر ایمان و عدم اعتقاد به آن دلیل بر کفر نخواهد بود.

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ «1» وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ «2»

قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت. و اگر معجزه‌اى بينند، اعراض كنند و گويند: اين سحرى است پى‌درپى.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ «2»

وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً: و اگر ببينند كافران نشانه از آيات قدرت ما را كه آن اظهار معجزه نيّره است بر دست پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله، تا دليل صدق نبوت او باشد، يُعْرِضُوا: اعراض كنند از تأمل در آن و روى برگردانند از تصديق به صحت آن، وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ: و گويند اين آيت جادوئى است دائم و سارى، يعنى هميشه سحر از او صادر شود.

تنبيه: يكى از آيات باهره و معجزات عظيمه، شق القمر باشد، كه براى اثبات نبوت حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله خداوند سبحان به دست مبارك آن حضرت صادر فرمود؛ و اين مطلب محقق آمده به وجوهى:

1- صادق متصدق ذات احديت، به نص وحى منزل، اخبار فرموده كه:

«و انشق القمر»؛ پس واجب است اعتقاد به آن.

2- اخبار از اعراض مشركين و نسبت دادن آن به سحر متصور نشود قبل از وقوع آن، پس بايد واقع شده باشد، و آن به جهت عناد و انكار حمل به سحر نمودند؛ و اين در غايت جلاء، و هيچ خفائى در او نيست.

3- اعتراف اصحاب حضرت بوقوع آن، از جمله از ابن مسعود روايت است گفت به حق آن ذاتى كه جان من به يد قدرت و فرمان او است كه ديدم كوه حرا


«1» منهج الصادقين، ج 9، ص 97- 98.

جلد 12 - صفحه 368

را در ميان دو فلقه قمر «1». جبير بن مطعم نيز روايت نموده كه در عهد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله قمر شكافته شد به مرتبه‌اى كه ما بين آن كوه به دو نصف شد و اشاره به كوه حرا نمود «2».

4- انيس الاعلام جلد 2 حافظ مرى از ابن تميمه نقل كرده كه بعضى از مسافرين گفتند كه ما بنائى ديديم در هند كه در آن بنا نوشته بودند اين بناى ليله انشقاق قمر است.

رفع شبهه:

1- خرق و التيام- اشياء ممكنه در حيطه تصرف و قدرت خالق متعال، و به هر قسم اراده فرمايد تغيير و تبدل نمايد. بنابراين ديگر جاى تأمل نيست و اصل صدور معجزه، خارق عادت، و آن محال نيست، و حكما را برهانى نيست بر عدم جواز خرق افلاك غير از فلك الافلاك؛ و چون خرق در ساير افلاك نزد آنها ممتنع نيست و شق القمر در فلك اول واقع شد، پس امتناعى نخواهد داشت.

2- عدم نقل همه مورخين- انشقاق قمر در شب بوده و شب هم وقت خواب و غفلت خالى از تردّد است، خصوصا در سردى هوا كه مردم در خانه‌ها درها را مى‌بندند و مى‌نشينند. پس از امور سماويه ابدا اطلاع ندارند مگر آنانكه منتظر وقوع حادثه سماويه باشند. آيا نمى‌بينى بسا خسوف قمر در شب واقع شود خصوصا نيمه شب، غالب مردم اطلاع نيابند و زمان انشقاق قمر هم طولانى نبوده تا آنانكه ديدند بروند ديگران را خبردار كنند از حادثه غريبه عجيبه و معجزه ظاهره باهره.

تتمه: شيخ بهائى رحمه الله در كشكول فرمايد: براى صاحبان نفوس قدسيه است تصرف در اجرام ارضيه و سماويه به سبب تأييدات الهيه، چنانچه تصرف حضرت ابراهيم عليه السّلام در آتش: «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً» «3»، و حضرت‌


«1» منهج الصادقين، ج 9، ص 99.

«2» مدرك ياد شده.

«3» انبياء- 69.

جلد 12 - صفحه 369

موسى عليه السّلام در آب و زمين: «فاوحينا الى موسى ان‌ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً» «1»، و حضرت سليمان عليه السّلام در هوا: «وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ» «2»، و حضرت داود عليه السّلام در معدن‌ «وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ» «3»، و حضرت مريم عليه السّلام در نبات‌ «وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا» «4»، و حضرت عيسى عليه السّلام در حيوان‌ «كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ»* «5»، و حضرت پيغمبر ما صلّى اللّه عليه و آله در سماوات‌ «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» «6».

تكمله: منقول است بحثى ميان شيخ ابو سعيد ابو الخير، و شيخ ابو على سينا واقع شد. ابو سعيد گفت: تو به طبايع و تأثيرات قائلى؟ گفت: بلى. ابو سعيد گفت: سنگ به طبيعت چه تأثير مى‌كند؟ ابن سينا گفت: ميل به سفل دارد.

ابو سعيد سنگى به هوا انداخت، در هوا توقف كرد، گفت: چه شد تأثير طبيعت؟

ابن سينا گفت: اى شيخ نفس قوى تو مانع است و نمى‌گذارد طبيعت اثر خود را ظاهر كند.

پس اگر از صاحبان نفس قوى اين قبيل آثار به ظهور رسيد از بركت اسلام و شرع مقدس نبوى صلّى اللّه عليه و آله، پس چه استبعادى از نفس قدسى محمدى صلى اللّه عليه و آله كه خواست او خواست خدا بود، هرگاه اراده انشقاق قمر نمايد طبيعت قمرى در جنب اراده نبوى مضمحل و تابع خواست آن سرور گردد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ «1» وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ «2» وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ «3» وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ «4»

حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ «5» فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى‌ شَيْ‌ءٍ نُكُرٍ «6» خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ «7» مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكافِرُونَ هذا يَوْمٌ عَسِرٌ «8» كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ «9»

فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ «10»

ترجمه‌

نزديك شد قيامت و شكافته شد ماه‌

و اگر ببينند نشانه‌اى از قدرت و معجزيرا روى ميگردانند و ميگويند جادوئى است پى در پى و بادوام‌

و تكذيب كردند و پيروى نمودند ميلهاى نفسانى خود را و هر امرى بجاى خود قرارگيرنده است‌

و بتحقيق آمد آنها را از خبرها آنچه كه در آن باز داشتن از معاصى است‌

حكمتى است تامّ و تمام پس بى‌نياز ننمودند بيم‌دهندگان‌

پس روى بگردان از آنها روزى كه بخواند خواننده بسوى چيزى زشت و ناخوش‌

با آنكه بزير افكنده باشد چشمهاشان بيرون مى‌آيند از قبرها گوئيا آنان ملخ پراكنده‌اند

با آنكه نگران يا گردن كشيده شتابندگانند بسوى خواننده ميگويند كافران اين روزى است دشوار

تكذيب كردند پيش از آنها قوم نوح پس تكذيب كردند بنده ما را و گفتند ديوانه‌ايست و باز داشته شد از تبليغ‌

پس خواند پروردگارش را كه همانا من مقهور شدم پس انتقام بكش از آنها براى من.

تفسير

خداوند متعال در اين سوره مباركه خبر داده است از وقوع دو امر بزرگ يكى نزديك شدن قيامت بآمدن پيغمبر آخر الزّمان و ختم دائره رسالت و ديگر انشقاق و دو پاره شدن ماه بمعجز آن حضرت كه دعوى تواتر اخبار و اجماع مسلمانان بر آن شده و اجمال قضيه كه قدر مشترك بين روايات است‌


جلد 5 صفحه 99

آنست كه كفّار قريش از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم تقاضا نمودند كه ماه را براى آنها دو نيمه نمايد تا ايمان بياورند و حضرت قبول فرمود و در شب چهاردهم ماهى در حضور همه آنرا دو پاره فرمود بامر مبارك و همه مشاهده كردند در مكّه معظمه و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم از آنها شهادت گرفت و سجده شكر فرمود و ماه را بصورت اول عودت داد. و فرداى آنشب از مسافرين سؤال نمودند و آنها هم تصديق كردند كه آنرا بين راه ديديم و با وجود اين گفتند محمّد پى در پى جادو ميكند يا سحرش قوى و مستحكم است يا دوام و استمرار دارد چون در بعضى از روايات ذكر شده كه بقدر ما بين عصر تا شب بحال انشقاق باقى بود و آنها ميديدند و شبهاتى كه در اين باب شده يا ناشى از قصور در اعتقاد بعموم قدرت الهى است كه در علوم عقليّه اثبات شده و دلالت ادلّه شرعيّه بر آن واضح است يا از توهّم عدم تغيير در اوضاع افلاك است كه بردّ شمس و تناثر نجوم و حدوث شفق و امثال اينها براى عظمت مقام يا مصيبت اولياء خدا در مواقع لازم و مناسب مسلّم و محسوس شده و والد ماجد ما در شفاء الصدور ضمن اثبات تأثير مصيبت امام مظلوم در آسمانها بما لا مزيد عليه آنرا ثابت فرموده است يا از استبعاد عدم رؤيت آن در غير عربستان و عدم نقل آن در صورت رؤيت است كه جواب گفته‌اند در اين قبيل امور كه عامّه از آن غفلت دارند خصوصا در وقتى كه مردم نوعا خوابند و احتمال وجود موانعى در آفاق از ابر و غيره ميرود بكلّى بيوجه است و بنظر حقير اگر گفته شود انشقاق در قمر مرئى و موجود در باصره شده نه در قمر موجود در فلك تمام شبهات و استبعادات رفع ميشود و مانعى هم ندارد چون اعجاز نبى صلى اللّه عليه و آله و سلّم بآن ثابت و الزام متقاضى بآن حاصل خواهد شد و احتياجى بتصرّف در اوضاع علوى نخواهد داشت چنانچه گفته‌اند فرقى نيست در اثبات اعجاز پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بتسبيح سنگ ريزه در دست مبارك بين گويا كردن آنها يا شنواندن تسبيح آنها را بقوم در هر حال اينقضيّه از مسلّمات تاريخى و دينى است اگر چه در تفسير آيه شريفه بعضى گفته‌اند مراد انشقاق قمر در قيامت است كه براى تحقق وقوع از آن بماضى تعبير شده و اين معنى مخالف با ظاهر اين آيه و آيه بعد است چون ظاهر از آيه معجزه است كه حمل بر سحر ميشود نه‌


جلد 5 صفحه 100

علامت قيامت چون آن وقت احتياجى بمعجزه نيست و آيه حمل بر سحر نميشود و اگر مراد از كلمه آيه معجزه ديگرى باشد ارتباط بين دو آيه از بين ميرود و سياق كلام مخالف با آنست در هر صورت تكذيب نمودند پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را و پيروى كردند از هواى نفس خودشان غافل از آنكه هر امر بجاى خود ثابت و محفوظ و مستقرّ است تا به نتيجه دنيوى و پاداش اخروى خود برسد و در قضاياى امم سابقه كه براى آنها در قرآن ذكر شده موجبات بازداشتن از كفر و اتّعاظ بعمل آمده و معارف حقّه بپايان رسيده ولى افسوس كه بيم دادن بيم‌دهندگان براى آنها ثمرى نبخشيده بر سيه دل چه سود خواندن پند- نرود ميخ آهنين بر سنگ پس خدا به پيغمبر خود فرموده آنها را بحال خودشان واگذار تا روز كه اسرافيل بنفخه دوم صور آنها را دعوت نمايد بامريكه در نظر آنها منكر و ناپسند است كه اهوال قيامت و عذاب دوزخ باشد و با حال انكسار و ذلّت بطوريكه از ترس چشمهاشان بزير افكنده شده آنروز بيرون آيند از قبرها و مانند ملخ پراكنده در صحراى محشر گردند و مضطرب و پريشان باشند و با سرعت و شتاب در حركت و گردن كشيده داعى حق را اجابت نمايند و با خود گويند چه روز سختى است امروز و پيش از اين كفّار مكّه كه پيغمبر آخر الزّمان را تكذيب نموده مجنون و ساحر خواندند قوم نوح عليه السّلام هم آنحضرت را تكذيب نمودند و نسبت جنون باو دادند و ممنوع از دعوتش كردند و او نهصد و پنجاه سال بر آزار آنها صبر نمود تا از ايمان آنها مأيوس شد و ميخواستند او را سنگسار نمايند پس خواند پروردگار خود را براى آنكه انتقام او را از آنها بكشد و خدا كشيد چنانچه در آيات آتيه بيايد انشاء اللّه تعالى.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِن‌ يَرَوا آيَةً يُعرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحرٌ مُستَمِرٌّ «2»

و ‌اگر‌ مشاهده‌ كنند ‌اينکه‌ مشركين‌ و كفار ‌هر‌ معجزه ‌که‌ ‌باشد‌ اعراض‌ مي‌كنند و رو برمي‌گردانند و مي‌گويند سحري‌ ‌است‌ استمرار دارد، چه‌ ‌در‌ زمين‌ ‌باشد‌، چه‌ ‌در‌ آسمان‌ قلب‌ قسي‌ّ و سياه‌ ‌از‌ قابليّت‌ ايمان‌ افتاده‌.

وَ إِن‌ يَرَوا آية بنحو تنكير آورده‌ اشاره‌ ‌به‌ اينكه‌ ‌هر‌ آيه و معجزه ‌باشد‌.

يُعرِضُوا چه‌ آسماني‌ ‌باشد‌ چه‌ زميني‌ و ايمان‌ نمي‌آورند.

يَقُولُوا و مي‌گويند:

سِحرٌ مُستَمِرٌّ استمرار سحر ‌يعني‌ ‌در‌ تعقيب‌ يكديگر ‌يعني‌ ‌هر‌ چه‌ ‌اينکه‌ پيغمبر معجزه‌ اقامه‌ كند تمام‌ ‌را‌ سحر مي‌پندارند، لكن‌ رؤساي‌ كفار بودند، ولي‌ ‌در‌ خبر داريم‌ ‌که‌ متجاوز ‌از‌ ششصد نفر ايمان‌ آوردند لكن‌ سرّا و اظهار نكردند ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ حضرت‌ هجرت‌ فرمود بمدينه‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ هجرت‌ كردند و جزو مهاجرين‌ محسوب‌ شدند و نظير ‌اينکه‌ شق‌ القمر ‌براي‌ امير المؤمنين‌ (ع‌) واقع‌ شد ‌که‌ ردّ شمس‌ ‌باشد‌، چنانچه‌ ‌بر‌ شمعون‌ الصفا وصي‌ حضرت‌ عيسي‌ واقع‌ شد، چنانچه‌ ‌در‌ زيارت‌ امير المؤمنين‌ (ع‌) دارد

(و ردّ ‌عليه‌ الشمس‌ فساوي‌ شمعون‌ الصفا).

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 2)- سپس قرآن می‌افزاید: «و هرگاه نشانه و معجزه‌ای را (بر صدق دعوت تو) ببینند روی گردانده، می‌گویند: این سحری مستمر است»! (وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً

ج5، ص28

یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ)

.تعبیر «مستمرّ» اشاره به این است که آنها معجزات مکرّری از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله دیده بودند که شق القمر ادامه آن بود، آنها همه را بر تداوم سحر حمل می‌کردند، و آن را «سحری مستمر» می‌پنداشتند، هر چند این تهمت بهانه‌ای بود برای عدم تسلیم در مقابل حق.

نکات آیه

۱ - کافران، روى گردان از تأمل و اندیشه در آیات و نشانه هاى الهى (و إن یروا ءایة یعرضوا)

۲ - روى گردانى کافران، از پذیرش رسالت پیامبر(ص) به رغم مشاهده معجزه «شق القمر» (و انشقّ القمر ... و إن یروا ءایة یعرضوا) از اطلاق «آیة» بر «شق القمر»، استفاده مى شود که «شق القمر» از معجزات پیامبر(ص) بوده که بر حقانیت رسالت خویش اقامه کرده است.

۳ - اتهام سحر و جادوگرى به پیامبر(ص)، از سوى کافران با مشاهده هر معجزه (و إن یروا ءایة یعرضوا و یقولوا سحر مستمرّ)

۴ - پیامبراکرم(ص)، داراى معجزاتى متعدد و مستمر (و إن یروا ءایة یعرضوا و یقولوا سحر مستمرّ) از این که کافران، بر استمرار کارهاى خارق العاده پیامبر(ص) انگشت مى نهادند، استفاده مى شود که جلوه هاى اعجازى پیامبر(ص)، مقطعى نبود; بلکه پایا و مستمر بوده است; گاه با «شق القمر» و زمانى با آیات جدید قرآن.

۵ - دلخوشى کافران به پندار غلط خود، در زودگذرى آثار معجزات پیامبر(ص) * (و إن یروا ءایة یعرضوا و یقولوا سحر مستمرّ) برداشت یاد شده بدان احتمال است که «مستمر» از ماده «مرور» (زایل شدن و گذرا بودن)، مشتق شده باشد; چنان که برخى از مفسران بدان اشاره کرده اند.

۶ - اعتراف ضمنى کافران، به تأثیر شگرف و خارق العاده قرآن و معجزات پیامبر(ص) (و إن یروا ءایة ... و یقولوا سحر مستمرّ) وصف «سحر مستمرّ» گرچه در مقام تنقیص بیان شده; اما به طور غیر مستقیم به تأثیر خارق العاده کارها و گفته هاى اعجازى پیامبر(ص) اشاره دارد.

موضوعات مرتبط

  • آیات خدا: معرضان از آیات خدا ۱
  • قرآن: نقش قرآن ۶
  • کافران: اعراض کافران ۱; اقرار کافران ۶; بینش غلط کافران ۵; تهمتهاى کافران۳; کافران و قرآن ۶; لجاجت کافران ۲
  • محمد(ص): تداوم معجزه محمد(ص) ۴; تعدد معجزه محمد(ص) ۴; تهمت جادوگرى به محمد(ص) ۳; معجزه محمد(ص) ۵; معرضان از محمد(ص) ۲
  • معجزه: معجزه شق القمر ۲

منابع

  1. صحیح بخارى و صحیح مسلم و حاکم صاحب المستدرک.
  2. صحیح ترمذى.
  3. تفسیر على بن ابراهیم و تفسیر برهان.
  4. تفسیر تبیان.