روایت:الکافی جلد ۱ ش ۶۲۳

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

محمد بن يحيي عن محمد بن الحسين عن صفوان بن يحيي عن ابن مسكان عن حجر عن حمران عن ابي جعفر ع قال :


الکافی جلد ۱ ش ۶۲۲ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۶۲۴
روایت شده از : امام محمّد باقر عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث امام محمّد باقر (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ مَا عِنْدَ الْأَئِمَّةِ مِنْ سِلَاحِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَتَاعِه‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۲۲۵

حمران گويد: از امام باقر (ع) راجع به اين مطلب پرسيدم كه: معروف است رسول خدا يك دفتر سر به مهر به ام سلمه داده است، فرمود: چون رسول خدا (ص) وفات كرد، علم و سلاح خود و هر چه در نزد او بود (از ارث انبياء) به على (ع) به ارث داد، سپس اينها به حسن (ع) به ارث رسيد و پس از او به حسين (ع) گراييد، و چون ترسيديم كه گرفتار دشمن شويم به ام سلمه سپرده شد و سپس على بن الحسين (ع) آنها را از وى دريافت كرد، من گفتم: بلى سپس به دست پدرت رسيد و از او به شما منتقل شد؟ فرمود: آرى.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۳۴۰

حمران گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم در باره آنچه مردم گويند كه نامه مهرشده‏ئى بام سلمه داده شد، امام عليه السلام فرمود: چون پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله درگذشت. علمش و سلاحش و هر چه نزد او بود (از نشانه‏هاى امامت) بعلى عليه السلام بارث رسيد، سپس بحسن و پس از او بحسين عليهما السلام رسيد و چون نگران شديم كه گرفتار شويم (و در داستان كربلا آن اسلحه بدست دشمن افتد) حسين عليه السلام آن را بام سلمه سپرد. سپس على بن الحسين عليهما السلام آن را بازگرفت، من عرض كردم: آرى چنين‏ است، سپس بپدرت رسيد و پس از وى بشما رسيد؟ فرمود: بلى.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۷۴۹

محمد بن يحيى، از محمد بن حسين، از صفوان بن يحيى، از ابن مُسكان، از حُجْر، از حُمران، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه گفت: از آن حضرت سؤال كردم از بيان آنچه در ميان مردم مشهور است و همه مى‏گويند كه نامه سر به مهرى به امّ سَلمه دفع شده است. حضرت فرمود كه: «رسول خدا صلى الله عليه و آله چون از دنيا رفت، على عليه السلام، علم آن حضرت و سلاح او و آنچه را كه در اينجا بود، به ميراث برد. پس آنها به امام حسن عليه السلام منتقل شد، بعد از آن به امام حسين عليه السلام رسيد، و چون آن حضرت بر ما ترسيد كه هلاك و مغلوب شويم و آنها را از ما بگيرند، آنها را به امّ سلمه سپرد (يعنى: پيش از بيرون آمدن از مدينه مشرّفه؛ زيرا كه آن حضرت عليه السلام از شهادت خويش و اسير شدن امام زين العابدين عليه السلام و ساير منسوبان كه همراه آن حضرت بودند و به غارت رفتن آنچه را كه با خود داشت، خبر داشت). و بعد از آن، حضرت على بن الحسين عليهما السلام آنها را قبض فرمود و در حيطه تصرّف خود در آورد». حمران مى‏گويد كه: عرض كردم: آرى، چنين است. بعد از آن، به پدر تو منتقل شد، بعد از آن، امر به تو منتهى شد و آنها به تو رسيد؟ فرمود: «آرى».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)