نتایج جستجو

کافران ۵; کوردلى کافران ۵ گناهکاران: شخصیت گناهکاران ۳ مؤمنان: بصیرت مؤمنان ۵; تفاوت مؤمنان با گناهکاران ۳; شخصیت مؤمنان ۳

۳; نامگذارى پسر زکریا(ع) ۴; نبوت زکریا(ع) ۳; وارث زکریا(ع) ۸ شخصیت: عوامل شکل گیرى شخصیت ۵ کودک: روانشناسى کودک ۵ نام: ابداع نام یحیى ۶; اهمیت نام ۵; نام

۴; شخصیت زنان پلید ۱، ۲، ۴، ۱۵; شخصیت زنان عفیف ۲، ۵، ۶، ۷، ۱۵; فضایل زنان عفیف ۱۳;گرایشهاى زنان پلید ۹; گرایشهاى زنان عفیف ۹ سخن: نقش سخن ۸ شخصیت: زمینه

۲; زمینه تحریک مخالفان نماز ۱۰; سجده در نماز ۹; شخصیت مخالفان نماز ۵; نیت در نماز ۱۶ نمازگزاران: شخصیت نمازگزاران ۵; قدرت نمازگزاران ۱ کافى، ج ۳، ص ۲۶۵،

معمولاً این تعبیر، در لغت عرب به معناى «أُولُوا الْفَضل» (صاحبان فضیلت و شخصیت و نیکان و پاکان) گفته مى شود; زیرا انسان معمولاً اجناس بهتر و اشیاء نفیس

به مریم(ع) ۶; حُسن پیشینه والدینمریم(ع) ۵; سرزنش مریم(ع) ۱; شخصیت مریم(ع) در یهود ۹; شخصیت نیاکان مریم(ع) در یهود ۹; عفت والدین مریم(ع) ۱، ۵; قصه مریم(ع)

کان فى هذه أعمى فهو فى الأخرة أعمى و أضلّ سبیلاً) ۲- شخصیت و ماهیت اخروى انسان، بازتاب و نمودى از شخصیت دنیوى اوست. (و من کان فى هذه أعمى فهو فى الأخرة أعمى)

آنان نخواهد آمد. انحطاط: عوامل انحطاط ۴ بشارت: بشارت ذلت کافران ۳ شخصیت: آسیب شناسى شخصیت ۴ عمل: عوامل حبط عمل ۴ کافران: حبط عمل کافران ۲; ذلت کافران ۱، ۲;

موانع ایمان ۱ توفیق: عوامل سلب توفیق ۱ حق ناپذیرى: آثار حق ناپذیرى ۱ کافران: شخصیت کافران ۲ کفر: آثار اصرار بر کفر ۱ ; آثار کفر ۲، ۳ موجودات: بدترین موجودات

کارگزاران حکومت ۱۱; قدرت کارگزاران حکومت ۱۱ روانشناسى: ۶ سخن: نقش سخن ۶ شخصیت: زمینه شخصیت شناسى ۶ یوسف(ع): آثار بى گناهى یوسف(ع) ۱; آثار عفت یوسف(ع) ۱; آثار

تذکرهاى خدا ۱ دشمنى: اجتناب از دشمنى مغرضانه ۸; زمینه دشمنى ۴، ۵ شخصیت: زمینه بروز شخصیت ۷ علایق: فطریت علاقه به مال ۶ مال: اصرار بر درخواست مال دیگران ۵

از توحید ۱۱ حق: لجاجت معرضان از حق ۱۲ زیان موارد زیان ۶ زیانکاران ۵: شخصیت: شخصیت سازى دروغین ۶ ظالمان ۸: زیان دنیوى ظالمان ۸ ۵ عُجب: ناپسندى عُجب ۹ کافران:

آدم براى سجده شد، روح الهى وى بود; نه جسم و کالبدش. ۹ - انسانیت، هویت و شخصیت انسان به روح الهى او بستگى دارد; نه به جسم و کالبدش. (فإذا سوّیته و نفخت

مسؤولیت رهبران دینى ۴ زندگى: نقش زندگى اجتماعى ۱۲ ; نقش زندگى فردى ۱۲ شخصیت: ابزار شناخت شخصیت ۱۲ شناخت: ابزار شناخت ۱۱ عقل: نشانه هاى بىعقلى ۹ ; نقش عقل ۱۱ قرآن:

خدا: بىنیازى خدا ۹، ۱۲ رازدارى: اهمیّت رازدارى ۳، ۵ سخن: ارزش سخن ۵ شخصیت: ارزش شخصیت ۶، ۷ عرف: اهمیّت عرف ۴ عفو: اهمیّت عفو ۳ ; فضیلت عفو ۱ فقیر: برخورد

اختیار انسان ۸; اغواى انسان ۴; عوامل انحطاط انسان ۶ جهنّمیان ۵، ۹: شخصیت: آسیب شناسى شخصیت ۶ شیطان: اجابت استمهال شیطان ۳; اختیار شیطان ۷; اغواگرى شیطان ۳;

مکّنّا له فى الأرض) «مکّنّا» یعنى: «به او قدرت دادیم.». در باره «ذوالقرنین» و شخصیت تاریخى او و این که او کیست نظر واحدى در میان مورّخان و مفسران وجود ندارد;

گفتگوى خدا با موسى(ع) ۵ موسى(ع): برگزیدگى موسى(ع) ۱، ۲، ۴; تکلیف موسى(ع) ۴; شخصیت اجتماعى موسى(ع) ۲; مقامات موسى(ع) ۱، ۲، ۴; موسى(ع) در سرزمین طوى ۱، ۵; نبوت

پسندیده ۴ تزکیه: محرومیت از تزکیه ۴ تکامل: زمینه تکامل ۶ خداترسان: اهمیت شخصیت خداترسان ۳; فضایل خداترسان ۳; هدایت خداترسان ۳ خشیت: آثار خشیت ۲، ۶; فضیلت

ملاکهاى ارزیابى ۸ اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۴، ۶، ۷ امتحان:۳، ۴ انسان: شخصیت انسان ۳ ترس:۲ تکلیف: زمینه‌هاى عمل به تکلیف ۹ جامعه‌شناسى:۶ جهاد:۱۰ ارزش

ناتوان بود، اقدام نکردن به قتل را ناشى از خداترسى خویش نمى شمرد. ۵- سرشت و شخصیت هابیل، بر حذر از برادرکشى (ما إنّا بباسط یدى إلیک لاقتلک) هابیل از نکشتن

ابراهیم(ع) ۱; تقیه ابراهیم(ع) ۷; توریه ابراهیم(ع) ۸; دعوت از ابراهیم(ع) ۱، ۲; شخصیت اجتماعى ابراهیم(ع) ۶; قصه ابراهیم(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵ قوم ابراهیم: دعوتهاى قوم

۸ طغیانگران: توصیه به طغیانگران ۱۰ متقین :۲ آزادى بیان متقین ۵ ۲; اهمیت شخصیت متقین ۵ ۲ محمد(ص): تبلیغ محمد(ص) ۲; تقواى محمد(ص) ۲; فضایل محمد(ص) ۲ نماز:

در غزوه احزاب ۳، ۶ مدینه: محاصره مدینه ۵; هجوم دشمن به مدینه ۵ منافقان: شخصیت منافقان ۴; عوامل افشاى منافقان ۴ منافقان مدینه: اجتناب منافقان مدینه از دفاع

(پیامبراسلام) روى آوردند. از این نکته مى توان به مطلب یاد شده پى برد. ۷ - ترور شخصیت (همچون پیامبر(ص))، از ترفندهاى کافران براى مبارزه با تعالیم اسلام و قرآن

رهایى از ذلت ۴ سجده: ارزش سجده ۶، ۷ ; اهمیت سجده ۱۰ ; سجده به خدا ۱۱ شخصیت: حفظ شخصیت ۵ عبادت: تشویق به عبادت ۸ قرآن: تلاوت قرآن ۷، ۸ کتب آسمانى: تحریف کتب

۶، ۱۰ خانواده: نقش خانواده ۴ دروغ: موارد دروغ ۹ سخن: ارزش سخن ۷ شخصیت: آسیب شناسى شخصیت ۶ عقیده: آثار عقیده به فرزنددارى خدا ۸; بطلان عقیده به فرزنددارى

حیات: تکامل حیات ۶ خدا: افعال خدا ۷ ; اوامر خدا ۷ ; خالقیت خدا ۷ شخصیت: عوامل شکل گیرى شخصیت ۹، ۱۰ عیسى (ع): تولد عیسى (ع) ۱، ۲، ۳، ۱۱ ; عیسى (ع) و مسیحیان

آثار رفاه ۲، ۶، ۷، ۱۰ سختى: آثار سختى ۵، ۶، ۷، ۱۰; التجا در سختى ۵ شخصیت: زمینه بروز شخصیت ۱۰ مشکلات: قیاس مشکلات با نعمتها ۱۲; کمى مشکلات ۱۲ مصیبت: آثار مصیبت

نمى آید; هر چند که در عقیده یکتاپرست باشد. ۳ - انذارگرى و رحمت گسترى، دو بعد شخصیت الهى و پیامبرى حضرت محمد(ص) (و أنذر عشیرتک ... و اخفض جناحک) ۴ - رهبران الهى،

زمینه عمل صالح ۶ ; شرایط صحت عمل ۲، ۵، ۷، ۱۱ ; عمل صالح و اطمینان ۹ فقیر: شخصیت فقیر ۳ نظام اجتماعى: ۳ نظام اخلاقى: ۶، ۷ نظام اقتصادى: ۴

تأکلوا من بیوتکم ... أو ما ملکتم مفاتحه أو صدیقکم) ۵ - شخصیت افراد نابینایان، لنگ ها و مریضان، برابر شخصیت دیگر انسان ها است. (لیس على الأعمى حرج ... أن تأکلوا

هم نشینان انسان با شخصیت وى (و قیّضنا لهم قرناء فزیّنوا لهم) بنابر این که معناى «قیّضنا» تبدیل باشد، استفاده مى شود که انسان به تناسب شخصیت خودش دوستان و هم نشینانى

دنیاپرستى ۳، ۷ رشد: زمینه رشد ۵ ; عوامل رشد ۴، ۸، ۱۲ ; موانع رشد ۳ شخصیت: عوامل شکل گیرى شخصیت ۶ علم: ۱۰ عمل: عمل خیر ۱۱ ; رابطه علم و عمل ۱۰ فقر: ۱۴ نظام جزایى:

۱۴ ; مشیّت خدا ۸ رشد: عوامل رشد ۳، ۴ رفتار: پایه هاى رفتار ۴ شخصیت: عوامل شکل گیرى شخصیت ۴ علم: علم و عمل ۱۴ عمل: پاداش عمل ۱۳ قرآن: تشبیهات قرآن ۱ ; مثالهاى

پیامبرى به چنین صفتى توصیف نشده است. ۲ - اخلاق و خلق و خوى پیامبر(ص)، عجین با شخصیت و سرشت آن حضرت بود; نه امرى موقت و گاه به گاه. (إنّک لعلى خلق عظیم) مطلب

مریم(ع): آثار عفت مریم(ع) ۶; اعجاز باردارى مریم(ع) ۱۱; تقرب مریم(ع) ۱۲; شخصیت مریم(ع) ۱۲; عبرت از قصه مریم(ع) ۱; عفت مریم(ع) ۱، ۲; فضایل مریم(ع) ۲، ۶،

سلیمان(ع) در سرزمین مورچگان ۱، ۳ سلیمان(ع): اوامر ملکه مورچگان قصه سلیمان(ع) ۴; شخصیت سلیمان(ع) ۶; عدالت سلیمان(ع) ۷; فضایل سلیمان(ع) ۶; قصه سلیمان(ع) ۱، ۳; لشکرکشى

یعقوب(ع): استغفار یعقوب(ع) ۲; بشارتهاى یعقوب(ع) ۲; تذکرهاى یعقوب(ع) ۱۶; شخصیت یعقوب(ع) ۱۵; شفاعت یعقوب(ع) ۲; عفو یعقوب(ع) ۱، ۱۵; فضایل یعقوب(ع) ۱۵; قصه

گرفته آیین پدرانشان است، بیشتر به حرکت درآیند. ۱۰ - مشرکان، در صدد تحقیر شخصیت پیامبر(ص) در میان مردم بودند. (و إذا تتلى علیهم ءایتنا بیّنت قالوا ما هذا

دعا: آثار دعا ۱، ۲، ۳; فضیلت دعا ۱۱ دین: حتمیت کیفر تکذیب دین ۹ شخصیت : آسیب شناسى شخصیت ۳ عبادت: آثار عبادت ۱، ۲، ۳ کفر: حتمیت کیفر کفر ۹ لطف خدا: مشمولان

خویش همبستر شد و نطفه ابراهیم منعقد گشت ... . آزر: بت پرستى آزر ۱، ۵، ۶; شخصیت آزر ۴; گمراهى آزر ۱; موقعیت اجتماعى آزر ۴ ابراهیم (ع): و آزر ۶; احتجاج ابراهیم

هجوم آنان براى زیارت کعبه به صورت پیاده و سواره، نشان از آشنایى آنها با شخصیت والاى آن حضرت و محبوبیت او در میان آنان دارد. ۷ - گسترش آیین توحیدى حضرت

زمین: دشمنى در زمین ۷ سختى: عوامل سختى ۱۷ سعادت: عوامل سعادت ۱۸ شخصیت: آسیب شناسى شخصیت ۵ شقاوت: موانع شقاوت ۱۶ شیطان: آثار اغواگرى شیطان ۲، ۴; آثار وسوسه

ادیان: هماهنگى ادیان ۱ انبیا: انبیا و آزادى ۱۰ ; دعوت انبیا ۲، ۱۰ انسان: شخصیت انسان ۱۰ ; تساوى انسان ها ۹ اهل کتاب: ۲، ۱۰ تسلیم: تسلیم به خدا ۱۱، ۱۲، ۱۴

خدا ۱۲ ریا: آثار ریا ۴، ۶، ۸، ۹، ۱۰، ۱۳ ; سرزنش ریا ۱۱ ; عوامل ریا ۷ شخصیت: ارزش شخصیت ۳ صدقه: حبط صدقه ۱، ۲، ۸ عمل: حبط عمل ۱، ۲، ۴، ۸، ۱۰ ; شرایط صحت عمل

سختى ۵، ۲۱ ; روش تسهیل سختى ۸، ۱۰، ۱۱، ۲۰ ; صبر در سختى ۲، ۵، ۱۵ شخصیت: عوامل شکل گیرى شخصیت ۱۷ شناخت: منابع شناخت ۶ صابران: امداد به صابران ۱۳ صبر: اهمیّت

۶، ۷، ۱۴، ۱۵ سخن: آداب سخن ۵ ; عفّت در سخن ۵ شؤون اجتماعى: ۱۰، ۱۲ شخصیّت: حفظ شخصیّت ۱۲ طلاق: احکام طلاق ۱، ۲، ۴، ۶، ۷، ۸، ۱۰ محسنان: مسؤولیّت محسنان ۱۴،

چرا فرشتگان آسمان همراه او نیامده‌اند. [اگر موسی، عزت، سربلندی، کرامت و شخصیت داشت] پس چرا دستبندهای زرین و طلا بر او آویخته نشده است؟ یا چرا فرشتگانی

مفسدان ۱۲ ۱۳، ۱۵ یتیم: ۱ اصلاح امور یتیم ۱ ۵، ۶، ۷، ۹ ; تکفّل یتیم ۱ ۱۳، ۱۴ ; شخصیت یتیم ۱ ۱۱ ; معاشرت با یتیم ۱ ۴، ۷، ۸، ۹، ۱۱، ۲۲ طبرسی، مجمع البيان في تفسير

و انجام کارهاى نیک به وجه احسن معیار ارزشگذارى بر انسانها و نقد منزلت و شخصیت آنان (لیس على الذین ءامنوا ... ثم اتقوا و احسنوا) ۱۵- احسان مقامى برتر از

زشتى: اجتناب از زشتى ها ۱، ۲۲ سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت ۴ شخصیت: عوامل شکل گیرى شخصیت ۱۷ عفو: توصیه به عفو ۱۲ عمل: آثار عمل پسندیده ۱۱; عمل ناپسند ۲۰

تعجب زکریا (ع) ۱۷ ; زکریا (ع) و مریم ۱۱، ۱۳، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹ شخصیّت: عوامل شکل گیرى شخصیّت ۶ شیطان: استعاذه از شیطان ۲، ۸، ۹ عمران: دعاى همسر عمران ۲ کفالت:

منکر آن نیستید، و اگر مشکل اضمحلال و نابودی شخصیت انسان بر اثر این پراکندگی است آن نیز درست نیست چرا که پایه شخصیت انسان بر روح قرار گرفته. تفسیر آیات ۱ -

خصوصیات او، سازنده و درس آموز است. (واذکر فى الکتب إبرهیم) ۴- لزوم بزرگداشت شخصیت هاى الهى و معنوى و تکریم و تجلیل از آنها (واذکر فى الکتب إبرهیم) ۵- حضرت

قرار می‌گیرند. تفسیر آیات ۱ - نویسندگان قرآن در صفحه هاى پاکیزه و با عظمت، شخصیت هایى بزرگوار و داراى ارزش و احترام در پیشگاه خداوند (بأیدى سفرة . کرام) ۲

نه پسر و دختر از نظر انسانی و در پیشگاه خدا از نظر ارزش یکسانند و معیار شخصیت هر دو پاکی و تقواست. تفسیر آیات ۱ - پیامبر(ص)، مأمور زیر سؤال بردن عقاید

هدایت، همان دادن شخصیت به افراد است، قرآن مجید به دنبال بحثهایی که در باره مشرکان و منحرفان در آیات گذشته داشت، در اینجا به بیان شخصیت والای نوع بشر و مواهب

شما هستند (کراما کاتبین). تفسیر آیات ۱ - فرشتگان ناظر و مراقب انسان ها، شخصیت هایى ارجمند و داراى ارزش و احترام در پیشگاه خداوند (کرامًا) آنچه در مقوله

قرآن است. (واذکر فى الکتب إدریس إنّه کان صدّیقًا نبیًّا) ۱۱- لزوم بزرگداشت شخصیت هاى الهى و معنوى و تکریم و تجلیل از آنان (واذکر ... واذکر ... واذکر) ادریس(ع):

اخْتِلاقٌ). اگر ادعای توحید و نفی بتها واقعیتی داشت باید پدران ما با آن عظمت و شخصیت! آن را درک کرده باشند، و ما از آنها شنیده باشیم، اما این یک گفتار دروغین

اوصاف ناشى از ماده گِل و روح الهى او بوده است. ۸ - ابلیس، در مقایسه میان شخصیت خود و آدم(ع)، روح الهى موجود در آفرینش آدم را نادیده گرفت. (فإذا سوّیته و

ابْنُ مَرْیَمَ). «در حالی که هم در این جهان و هم در جهان دیگر، آبرومند و با شخصیت و از مقربان (درگاه خدا) خواهد بود» (وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ

در نظر فرعونیان (من هذا الذى هو مهین) تعبیر به «مهین»، ممکن است ناظر به شخصیت ظاهرى موسى(ع) و فاصله داشتن او از طبقات اشراف و ثروتمندان باشد و نیز ممکن

یخافون الآخرة). به حق باید گفت که ایمان به جهان رستاخیز و پاداش و کیفر قیامت شخصیت تازه‌ای به انسان می‌بخشد، و می‌تواند افراد بی‌بند و بار و متکبر و خودخواه

نديدند كه ما پيوسته به سراغ زمين مى‌آييم و از اطراف آن مى‌كاهيم [و تمدن‌ها و شخصيت‌هاى آنها را از بين مى‌بريم‌]؟ و خداست كه حكم مى‌كند و حكم او را هيچ تأخير

منافقان دلالت مى کند که از آن، به «فعالیت» تعبیر مى شود. ۲ - منافقان مدینه، شخصیت هایى با قلب هاى بیمار بودند. (و إذ یقول المنفقون و الذین فى قلوبهم مرض) «و

هماهنگی، ایمان اجباری که از روی انگیزه‌های غیر ارادی برخیزد، نه دلیل بر شخصیت است و نه وسیله تکامل، و نه موجب پاداش و ثواب. اصولا ارزش و امتیاز انسان و

نبود موسى(ع) در بین قوم خود، از زمینه هاى آغاز این گمراهى بوده است. ۶ - شخصیت ها و افراد برجسته هر جامعه، در رویدادهاى تاریخى و اجتماعى آن، نقش بسزایى

تندرویهای خطرناک، باز می‌دارد. و معیار فضیلت و افتخار انسان و مقیاس سنجش شخصیت او در اسلام محسوب می‌شود تا آنجا که جمله «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ

این است که: آیا به خاطر خودت به تو شرح صدر ندادیم؟ این تعبیر دلالت دارد که شخصیت نبى اکرم(ص)، علّتى کافى براى عطاى شرح صدر بود. در صورت دوم، نشانه ارجمندى

شیفته و دلباخته‌ی دیگری ساخت، تا با آرامش و آسایش، مایه‌ی شکوفائی و پرورش شخصیّت همدیگر شوید، و پیوند زندگی انسانها و تعادل جسمانی و روحانی آنها برقرار و

آوردن فعل مضارع «یقول» براى بیان تلاش همواره آنان است. ۱۱- استفاده از تهمت و شخصیت شکنى، از روشهاى مبارزه کافران با پیامبر(ص) و تعالیم او (إن تتّبعون إلاّ رجلاً

فحبطت أعملهم فلانقیم لهم یوم القیمة وزنًا) ۱۰- کافران، در قیامت، فاقد کمترین شخصیت و اعتباراند. (فلانقیم لهم یوم القیمة وزنًا) تعبیر «لهم» نشانِ این است که

احکام و معارف تورات را نادیده نگرفتند; بلکه بخشهایى از آن را، که درباره شخصیت پیامبر اسلام بود، مورد بى اعتنایى قرار دادند ولى خداوند مى فرماید: «آنان

أصوتهم عند رسول اللّه ) از این که خداوند به جاى آوردن نام پیامبر(ص)، به شخصیت حقوقى آن حضرت و وصف «رسول اللّه» تصریح کرده است، مطلب بالا استفاده مى شود

جلد 4 - صفحه 170 4- اگر كسى مسئوليّتى را بپذيرد و خوب انجام ندهد، سرمايه، شخصيّت، آبرو و وجدان خود را در معرض خطر قرار داده و زيانكار خواهد بود. «لَخاسِرُونَ»

بحثهایی در زمینه توحید و خداشناسی. 9- مبارزه با هرگونه لجاجت در برابر حق. 10- شخصیت انسان و فضیلت و برتری او بر مخلوقات دیگر. 11- تأثیر قرآن برای درمان هرگونه

خدا براى قوم خود بودند. (و لقد أرسلنا ... رسلاً إلى قومهم) ۲ - پیامبران، شخصیت هاى برگزیده خداوندند. (و لقد أرسلنا من قبلک رسلاً) از فرستاده شدن پیامبران

دعوت الهی کند و هم بر همه ما حکومت نماید! اصولا آنها معتقد بودند افراد با شخصیت نباید شخصا برای رفع حوائج خود ج3، ص324 به بازارها گام بگذارند، باید مأموران

نعمت و زیبایی را در این عالم آفریده جز پروردگار! ولی او هرگز نمی‌خواهد مردم شخصیت تو را در مال و ثروت و قصر و باغ بدانند، و از ارزشهای واقعی غافل شوند. تفسیر

و اجتماعی، زینت بسیار بزرگی برای او محسوب می‌شود زینتی است چشمگیر که بر شخصیت او می‌افزاید. منظور از لباس تقوا همان «روح تقوا و پرهیزکاری» است، که جان

به جدال ابراهيم عليه السلام و تذكّر خداوند به او اشاره مى‌كند، براى حفظ شخصيّت و مقام او و اينكه جدال او تنها بر اساس دلسوزى براى امّت است، نه انكار و

آنگاه آيات فوق را قرائت فرمودند...) نگارنده اين مطلب را بطور مشروح در كتاب شخصيت حضرت مجتبى «عليه السلام» ص 156 - 162 نوشته‏ام طالبين به آن جا رجوع كنند و

نه موحّد، بلكه با ديدن معجزه موسى‌ ايمان آورد. در معرّفى الگو و تجليل از شخصيت‌ها، فرقى ميان زن و مرد نيست. قرآن به پيامبرش‌ «1». تفسير مجمع البيان. جلد

‌علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ ‌الي‌ يوم الدين‌. ] (آیه 12)- سپس به دومین زن با شخصیت که الگوئی برای افراد با ایمان محسوب می‌شود اشاره کرده، می‌فرماید: و نیز خداوند

جزء از اجزاء سابق براى شخص باقى نمانده با وجود اين آنشخص بحال خود باقى و شخصيت او محفوظ است به بقاء نفس كه مدرك لذت و الم است و حضرت خواسته است جواب الزامى

اوّل در آمد مثل آن بدن است تا آن روح بآن برگردد آن وقت همان شخص ميشود چون شخصيّت بروح است نه بجسم اين معنى در صورتى است كه قول خداوند على أن نبدّل متعلّق

اوّل در آمد مثل آن بدن است تا آن روح بآن برگردد آن وقت همان شخص ميشود چون شخصيّت بروح است نه بجسم اين معنى در صورتى است كه قول خداوند على أن نبدّل متعلّق

روشنگرى مردم و هر صداى حقّى، مجازاتى در پى‌دارد. «قالُوا أَرْجِهْ» 2- تخريب شخصيّت، مهم‌تر از قتل ومجازات است. «أَرْجِهْ» (بنا بر اينكه مراد از «أرجه»، پيشنهاد

اوّل در آمد مثل آن بدن است تا آن روح بآن برگردد آن وقت همان شخص ميشود چون شخصيّت بروح است نه بجسم اين معنى در صورتى است كه قول خداوند على أن نبدّل متعلّق

اوّل در آمد مثل آن بدن است تا آن روح بآن برگردد آن وقت همان شخص ميشود چون شخصيّت بروح است نه بجسم اين معنى در صورتى است كه قول خداوند على أن نبدّل متعلّق

اوّل در آمد مثل آن بدن است تا آن روح بآن برگردد آن وقت همان شخص ميشود چون شخصيّت بروح است نه بجسم اين معنى در صورتى است كه قول خداوند على أن نبدّل متعلّق

اوّل در آمد مثل آن بدن است تا آن روح بآن برگردد آن وقت همان شخص ميشود چون شخصيّت بروح است نه بجسم اين معنى در صورتى است كه قول خداوند على أن نبدّل متعلّق

سالها قبل از آنكه انجيلى نوشته شود به رشته تحرير در آمده بودند. راجع به شخصيت متى در ذيل همين كلمه پس از ذكر آنكه شاگردان مسيح وملازم او بود مى‏گويد پس

دلائل آن مخصوصا در جوامع غربی کاملا نمایان است. 4- مسأله «ابتذال زن» و «سقوط شخصیت او» در این میان نیز حائز اهمیت فراوان است هنگامی که جامعه زن را با اندام

یوسف(ع) ، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد. ۵- عزیز مصر در پى خرید یوسف(ع) ، به شخصیت والا و منزلت بلند او اطمینان پیدا کرد. (لامرأته أکرمى مثویه عسى أن ینفعنا)

در این دنیا نیز زندگی پاکتر و آرامتر و لذتبخش‌تری دارند. تفسیر آیات ۱ - شخصیت پیامبر(ص)، تبلور فرهنگ قرآن و نمایانگر وجود عینى آن است. (قد أنزل اللّه إلیکم

اوّل در آمد مثل آن بدن است تا آن روح بآن برگردد آن وقت همان شخص ميشود چون شخصيّت بروح است نه بجسم اين معنى در صورتى است كه قول خداوند على أن نبدّل متعلّق

اوّل در آمد مثل آن بدن است تا آن روح بآن برگردد آن وقت همان شخص ميشود چون شخصيّت بروح است نه بجسم اين معنى در صورتى است كه قول خداوند على أن نبدّل متعلّق

اوّل در آمد مثل آن بدن است تا آن روح بآن برگردد آن وقت همان شخص ميشود چون شخصيّت بروح است نه بجسم اين معنى در صورتى است كه قول خداوند على أن نبدّل متعلّق

اليمين و كل من ابغضنا اهل البيت فهم المرتهنون» «1» 1- رفتار انسان، سازنده شخصيت اوست. «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» 2- نجات انسان در قيامت و رهايى

اوّل در آمد مثل آن بدن است تا آن روح بآن برگردد آن وقت همان شخص ميشود چون شخصيّت بروح است نه بجسم اين معنى در صورتى است كه قول خداوند على أن نبدّل متعلّق

منكرات را تحقير كنيم. «ما هذِهِ التَّماثِيلُ» 10- در نهى از منكر، مردم را از شخصيّت و كرامت انسانى‌شان آگاه سازيم. «أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ» و نفرمود «تعكفونها»

اليمين و كل من ابغضنا اهل البيت فهم المرتهنون» «1» 1- رفتار انسان، سازنده شخصيت اوست. «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» 2- نجات انسان در قيامت و رهايى

اليمين و كل من ابغضنا اهل البيت فهم المرتهنون» «1» 1- رفتار انسان، سازنده شخصيت اوست. «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» 2- نجات انسان در قيامت و رهايى

«ثاقب» مراد از اين كه فرمود: «هيچ نفسى نيست جز اين كه بر آن، حافظى است» شخصيت انسان به نفس و روح اوست، لذا انسانى كه در قيامت اعاده مى شود، عين همان انسان

قرار نداده است. (ما جعل اللّه لرجل من قلبین فى جوفه) ۲ - دفاع خداوند، از شخصیت پیامبر(ص) در مقابل نارواگویى هاى کافران (ما جعل اللّه لرجل من قلبین فى جوفه)

الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم رکعون) بر اساس شأن نزولهاى متعدد، شخصیت مورد نظر در آیه شریفه، حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب (ع) است. ۵- ولایت

اوّل در آمد مثل آن بدن است تا آن روح بآن برگردد آن وقت همان شخص ميشود چون شخصيّت بروح است نه بجسم اين معنى در صورتى است كه قول خداوند على أن نبدّل متعلّق

اوّل در آمد مثل آن بدن است تا آن روح بآن برگردد آن وقت همان شخص ميشود چون شخصيّت بروح است نه بجسم اين معنى در صورتى است كه قول خداوند على أن نبدّل متعلّق

اليمين و كل من ابغضنا اهل البيت فهم المرتهنون» «1» 1- رفتار انسان، سازنده شخصيت اوست. «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» 2- نجات انسان در قيامت و رهايى

اليمين و كل من ابغضنا اهل البيت فهم المرتهنون» «1» 1- رفتار انسان، سازنده شخصيت اوست. «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» 2- نجات انسان در قيامت و رهايى

اليمين و كل من ابغضنا اهل البيت فهم المرتهنون» «1» 1- رفتار انسان، سازنده شخصيت اوست. «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» 2- نجات انسان در قيامت و رهايى

اليمين و كل من ابغضنا اهل البيت فهم المرتهنون» «1» 1- رفتار انسان، سازنده شخصيت اوست. «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» 2- نجات انسان در قيامت و رهايى

استثنایى (و یکلّم الناس فى المهد و کهلا) سخن گفتن عیسى (ع) در گهواره، نشانگر شخصیّت ممتاز و استثنایى اوست. ۵ - عیسى (ع)، صالحى از نسل صالحان (اسمه المسیح عیسى

چيز تشبيه شده‌اند كه نتيجه اين چهار مقايسه و تشبيه آن است كه مؤمن از نظر شخصيّت و سرنوشت با كافر يكسان نيست. مؤمن به بينا و كافر به نابينا. مؤمن به نور

زياد، گرفتار غرور شده و به سخن حق ديگران گوش فراندهد. 1- نقص عضو نشانه نقص شخصيّت نيست. (احترام نابينايان و معلولين و افراد ناقص الخلقه لازم است.) «عَبَسَ

زياد، گرفتار غرور شده و به سخن حق ديگران گوش فراندهد. 1- نقص عضو نشانه نقص شخصيّت نيست. (احترام نابينايان و معلولين و افراد ناقص الخلقه لازم است.) «عَبَسَ

«ثاقب» مراد از اين كه فرمود: «هيچ نفسى نيست جز اين كه بر آن، حافظى است» شخصيت انسان به نفس و روح اوست، لذا انسانى كه در قيامت اعاده مى شود، عين همان انسان

«ثاقب» مراد از اين كه فرمود: «هيچ نفسى نيست جز اين كه بر آن، حافظى است» شخصيت انسان به نفس و روح اوست، لذا انسانى كه در قيامت اعاده مى شود، عين همان انسان

«ثاقب» مراد از اين كه فرمود: «هيچ نفسى نيست جز اين كه بر آن، حافظى است» شخصيت انسان به نفس و روح اوست، لذا انسانى كه در قيامت اعاده مى شود، عين همان انسان

ماجرا ، گویاى این است که زنان اشراف با مطرح کردن آن قصه ، درصدد ضربه زدن به شخصیت زلیخا و توطئه علیه وى بودند. ۳- زلیخا ، پس از آگاهى به توطئه زنان و ملامت گریهاى

صدراسلام، با شخص پیامبر(ص) (إذا جاءک المؤمنت یبایعنک) ۴ - ارجمندى تفکر، عقیده و شخصیت زن، در نگرش اسلام (یأیّها النبىّ إذا جاءک المؤمنت یبایعنک ... فبایعهنّ) ۵-

بود، تصریح به برخى از آباء و اجداد دیگر، از جمله هم سفران نوح(ع)، گویاى شخصیت والاى آنها است. ۱۰- خداوند، ناخداى کشتى نوح و هدایت کننده آن به مقصد بود

فحشا ومنكر باز مى‌دارد. اشتغالِ صحيح مى‌تواند مانع فسادهاى اجتماعى گردد. شخصيّت دادن به افراد، آنان را از انحراف و سقوط باز مى‌دارد. خداوند در اين آيه و

نوجوان وبناى ديوار) بحثى تاريخى در دوفصل ۱ - داستان موسى وخضر در قرآن ۲ - شخصيت خضر بحث روايتى اختلاف فراوان روايات در جهات وجزئيات اين داستان روايات ديگرى

زياد، گرفتار غرور شده و به سخن حق ديگران گوش فراندهد. 1- نقص عضو نشانه نقص شخصيّت نيست. (احترام نابينايان و معلولين و افراد ناقص الخلقه لازم است.) «عَبَسَ

«ثاقب» مراد از اين كه فرمود: «هيچ نفسى نيست جز اين كه بر آن، حافظى است» شخصيت انسان به نفس و روح اوست، لذا انسانى كه در قيامت اعاده مى شود، عين همان انسان

نوجوان وبناى ديوار) بحثى تاريخى در دوفصل ۱ - داستان موسى وخضر در قرآن ۲ - شخصيت خضر بحث روايتى اختلاف فراوان روايات در جهات وجزئيات اين داستان روايات ديگرى

بزرگ‌ترين ظلم، ظلم فرهنگى، اعتقادى وتحريف آيات است. «فَمَنْ أَظْلَمُ» 2- هرچه شخصيّت بزرگتر باشد، افترا بر او خطرناك‌تر است. «أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى

10 - صفحه 63 1- براى آن كه مؤمنان را موعظه كنيد و آنان بپذيرند، به آنان شخصيت دهيد. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ... 2- لازمه ايمان، برترى دادن ياد خدا

زياد، گرفتار غرور شده و به سخن حق ديگران گوش فراندهد. 1- نقص عضو نشانه نقص شخصيّت نيست. (احترام نابينايان و معلولين و افراد ناقص الخلقه لازم است.) «عَبَسَ

زياد، گرفتار غرور شده و به سخن حق ديگران گوش فراندهد. 1- نقص عضو نشانه نقص شخصيّت نيست. (احترام نابينايان و معلولين و افراد ناقص الخلقه لازم است.) «عَبَسَ

احترام به مردم است، ممكن است در مشورت حرف تازه‌اى به دست نيايد ولى احترام به شخصيّت مردم است. - وسيله شناخت ديگران است. تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته

جلوه‌ى رحمت الهى است. «رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا» 2- خدمت و محبّت به افراد بى‌شخصيّت، بى‌ثمر است. «رَحِمْناهُمْ‌- لَلَجُّوا» 3- انسان‌هاى بى‌ايمان، از فرصت‌ها

او عجين است، و او بر آنها تسلط دارد. «لَعَلى‌ خُلُقٍ عَظِيمٍ» 8- دفاع از شخصيت‌هاى مذهبى كه مورد تهمت و تحقير قرار مى‌گيرند، لازم است. «ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ

قطعاً او در جهان ديگر (نيز) از صالحان است. در آيات قبل، گوشه‌هايى از اهداف و شخصيّت حضرت ابراهيم بيان گرديد. اين آيه با توجّه به تابناكى وپاكى چهره ابراهيم

نوجوان وبناى ديوار) بحثى تاريخى در دوفصل ۱ - داستان موسى وخضر در قرآن ۲ - شخصيت خضر بحث روايتى اختلاف فراوان روايات در جهات وجزئيات اين داستان روايات ديگرى

نهى از معروف، بهانه تراشى، ايجاد سرگرمى‌هاى ناسالم، مطرح كردن مسائل فرعى، شخصيّت تراشى، ترويج باطل، تحقير مؤمنان، تحريم مباحات، تشويق نابجا، تبليغ ناروا

يك فرد تزكيه شده مى‌تواند منشأ تحول در جامعه شود و به جامعه رشد و شجاعت و شخصيّت و معرفت و وحدت دهد، چنانكه يك نفر تزكيه نشده براى رسيدن به هوسهاى خود امت‌هايى

يك فرد تزكيه شده مى‌تواند منشأ تحول در جامعه شود و به جامعه رشد و شجاعت و شخصيّت و معرفت و وحدت دهد، چنانكه يك نفر تزكيه نشده براى رسيدن به هوسهاى خود امت‌هايى

مى‌فرمايد: در كنار تو هيچ پيامبرى در هيچ كجا مبعوث نشده است، زيرا در مكتب و شخصيّت تو توان اداره‌ى كلّ جامعه هست و نيازى به ديگرى نيست. تو داراى چنان مقامى

«3» بيش از چهل مرتبه در قرآن آمده است. انتخاب راه و خط فكرى صحيح، نشانه‌ى شخصيت انسان است. «1». «وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ»

در خانه اش مى كرد ۱- داستان قوم لوط در قرآن ۲- عاقبت امر قوم لوط (ع ) ۳- شخصيت معنوى لوط (ع ) ۴- داستان لوط و قوم او در تورات نقاط تفاوت بين داستان قوم

نيندازيم . و نيز در برابر همه يكى را بر ديگران برترى ندهيم ، بطورى كه به شخصيت ديگران اهانت شده پدر را محكوم كنند به اينكه از روى هوا و هوس آن ديگرى را

او عجين است، و او بر آنها تسلط دارد. «لَعَلى‌ خُلُقٍ عَظِيمٍ» 8- دفاع از شخصيت‌هاى مذهبى كه مورد تهمت و تحقير قرار مى‌گيرند، لازم است. «ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ

خداى تعالى مجسمهنساختند؟ ۵- وثنيت صائبه ۶- وثنيت برهميه ۷- وثنيت بودايى ، شخصيت و تعاليم بودا ۸- وثنيت عرب ۹- دفاع اسلام از توحيد و مبارزه اش با وثنيت ۱۰-

و صالح (امة قائمة ... و اولئک من الصالحین) ۹- لزوم رعایت عدالت در برآورد شخصیّت انسانها و احترام به ارزشهاى متعالى انسانى آنان (لیسوا سواء من اهل الکتب

زياد، گرفتار غرور شده و به سخن حق ديگران گوش فراندهد. 1- نقص عضو نشانه نقص شخصيّت نيست. (احترام نابينايان و معلولين و افراد ناقص الخلقه لازم است.) «عَبَسَ

يك فرد تزكيه شده مى‌تواند منشأ تحول در جامعه شود و به جامعه رشد و شجاعت و شخصيّت و معرفت و وحدت دهد، چنانكه يك نفر تزكيه نشده براى رسيدن به هوسهاى خود امت‌هايى

پيرامون داستان شعيب (ع ) و قوم او در قرآن كريم . شعيب ، سومين پيامبر عرب ۲- شخصيت معنوى شعيب (ع ) ۳- نظر تورات درباره آن حضرت تفسیر آیات كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا

نه از اصل مال. «وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها» به جاى «منها» 7- به ابعاد روحى و شخصيّت محرومان بايد توجّه كرد. «قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً» 8- ممنوع كردن

او عجين است، و او بر آنها تسلط دارد. «لَعَلى‌ خُلُقٍ عَظِيمٍ» 8- دفاع از شخصيت‌هاى مذهبى كه مورد تهمت و تحقير قرار مى‌گيرند، لازم است. «ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ

چيز تشبيه شده‌اند كه نتيجه اين چهار مقايسه و تشبيه آن است كه مؤمن از نظر شخصيّت و سرنوشت با كافر يكسان نيست. مؤمن به بينا و كافر به نابينا. مؤمن به نور

نوجوان وبناى ديوار) بحثى تاريخى در دوفصل ۱ - داستان موسى وخضر در قرآن ۲ - شخصيت خضر بحث روايتى اختلاف فراوان روايات در جهات وجزئيات اين داستان روايات ديگرى

است. «فَرِيقاً كَذَّبُوا وَ فَرِيقاً يَقْتُلُونَ» 5- در جامعه‌ى فاسد، يا شخصيّت مردان خدا ترور مى‌شود (تكذيب)، يا شخص آنان (قتل). «فَرِيقاً كَذَّبُوا وَ

خداى تعالى مجسمهنساختند؟ ۵- وثنيت صائبه ۶- وثنيت برهميه ۷- وثنيت بودايى ، شخصيت و تعاليم بودا ۸- وثنيت عرب ۹- دفاع اسلام از توحيد و مبارزه اش با وثنيت ۱۰-

خداى تعالى مجسمهنساختند؟ ۵- وثنيت صائبه ۶- وثنيت برهميه ۷- وثنيت بودايى ، شخصيت و تعاليم بودا ۸- وثنيت عرب ۹- دفاع اسلام از توحيد و مبارزه اش با وثنيت ۱۰-

نوجوان وبناى ديوار) بحثى تاريخى در دوفصل ۱ - داستان موسى وخضر در قرآن ۲ - شخصيت خضر بحث روايتى اختلاف فراوان روايات در جهات وجزئيات اين داستان روايات ديگرى

با آيه ((فرجالا او ركبانا...)) و نماز خوف بحث علمى (پيرامون زن ، حقوق و شخصيت و موقعيت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل مذاهب ). زندگى زن در ملت هاى

و عذاب به دنبال دارد. «فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ» 13- آيات الهى، به شخصيّت‌هاى بزرگ نيز هشدار مى‌دهد. «فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ» فَلا تَدْعُ

پيرامون داستان شعيب (ع ) و قوم او در قرآن كريم . شعيب ، سومين پيامبر عرب ۲- شخصيت معنوى شعيب (ع ) ۳- نظر تورات درباره آن حضرت تفسیر آیات قالَ يا قَوْمِ أَ

نوجوان وبناى ديوار) بحثى تاريخى در دوفصل ۱ - داستان موسى وخضر در قرآن ۲ - شخصيت خضر بحث روايتى اختلاف فراوان روايات در جهات وجزئيات اين داستان روايات ديگرى

آن قوا را در دست دارد. بنابراين مى توان گفت حالت قيام در تمامى شؤ ون معرف شخصيت آدمى است . اين اصل معناى قيام است ، آنگاه اين كلمه را بطور استعاره در متعادل

خداى تعالى مجسمهنساختند؟ ۵- وثنيت صائبه ۶- وثنيت برهميه ۷- وثنيت بودايى ، شخصيت و تعاليم بودا ۸- وثنيت عرب ۹- دفاع اسلام از توحيد و مبارزه اش با وثنيت ۱۰-

بشود). 5- كسانى حقّ شنيدن هر سخنى را دارند كه به كلام توجّه كنند و دچار شخصيّت‌زدگى گوينده نشوند. «يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ» 6- انسان بايد تحمّل شنيدن سخنان

باشد كه حرفش نسبت به همه‌ى كفّار يك سند باشد، بايد گفت: مراد از دابّه يك شخصيّت مهم است كه در روايات، به علىّ‌بن ابى‌طالب عليهما السلام تفسير شده است. شايد

با آيه ((فرجالا او ركبانا...)) و نماز خوف بحث علمى (پيرامون زن ، حقوق و شخصيت و موقعيت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل مذاهب ). زندگى زن در ملت هاى

پيرامون داستان شعيب (ع ) و قوم او در قرآن كريم . شعيب ، سومين پيامبر عرب ۲- شخصيت معنوى شعيب (ع ) ۳- نظر تورات درباره آن حضرت تفسیر آیات وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا

كفّار و طاغوت‌ها و جاسوسى، نتيجه‌ى اعمالشان بود. آنان با استفاده از شعارها و شخصيت‌هاى مذهبى، خيال پيروزى داشتند؛ «اسْتَوْقَدَ ناراً» ولى با خنثى شدن توطئه‌ها

غيبى شما بكند»، صحيح و تمام نيست، زيرا اين سخن وقتى صحيح است كه ما ادعاى شخصيت ملكوتى و قدرت غيبى كرده باشيم، قدرتى كه دارنده اش هر چه بخواهد مى كند، و

خداى تعالى مجسمهنساختند؟ ۵- وثنيت صائبه ۶- وثنيت برهميه ۷- وثنيت بودايى ، شخصيت و تعاليم بودا ۸- وثنيت عرب ۹- دفاع اسلام از توحيد و مبارزه اش با وثنيت ۱۰-

كيفر را چند برابر مى‌كند. برخى از آن عوامل به اين شرح است: 1- گاهى داشتن شخصيّت اجتماعى، كيفر مجرم را دو برابر مى‌كند. خداوند به زنان پيامبر صلى الله عليه

تكليف نموديم و بثواب و عقاب رسانديم او را و شخص اوّل آنها ابو البشر چون ديد شخصيّت و نورانيّت خمسه طيّبه را در اعلى مراتب جوهر عقل مجرّد حسد برد زوجه‌اش و

يك فرد تزكيه شده مى‌تواند منشأ تحول در جامعه شود و به جامعه رشد و شجاعت و شخصيّت و معرفت و وحدت دهد، چنانكه يك نفر تزكيه نشده براى رسيدن به هوسهاى خود امت‌هايى

پيرامون داستان شعيب (ع ) و قوم او در قرآن كريم . شعيب ، سومين پيامبر عرب ۲- شخصيت معنوى شعيب (ع ) ۳- نظر تورات درباره آن حضرت تفسیر آیات وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ

آيه‌ «سِرًّا» بر «عَلانِيَةً» مقدّم شده است. 1- براى فرمان دادن، به طرف خود شخصيّت دهيد. «لِعِبادِيَ» بندگى خدا مدال افتخار مومنان است. «1». ابراهيم، 35- 36

گاهى پيروان آنها را كوچك مى‌شمرند و مى‌گفتند: آنها افرادى بى‌سر و پا و بى‌شخصيّت هستند. و گاهى مكتب را تضعيف مى‌كردند و مى‌گفتند: سخن شما دروغ و افترا يا

پيرامون داستان شعيب (ع ) و قوم او در قرآن كريم . شعيب ، سومين پيامبر عرب ۲- شخصيت معنوى شعيب (ع ) ۳- نظر تورات درباره آن حضرت تفسیر آیات وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا

نوجوان وبناى ديوار) بحثى تاريخى در دوفصل ۱ - داستان موسى وخضر در قرآن ۲ - شخصيت خضر بحث روايتى اختلاف فراوان روايات در جهات وجزئيات اين داستان روايات ديگرى

خداى تعالى مجسمهنساختند؟ ۵- وثنيت صائبه ۶- وثنيت برهميه ۷- وثنيت بودايى ، شخصيت و تعاليم بودا ۸- وثنيت عرب ۹- دفاع اسلام از توحيد و مبارزه اش با وثنيت ۱۰-

علاوه بر گذشت و به كلى صرف نظر كردن لغزشها و بالاتر از همه مشورت كردن و شخصيت دادن به مردم لازم است. از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است: زمانى

خداى تعالى مجسمهنساختند؟ ۵- وثنيت صائبه ۶- وثنيت برهميه ۷- وثنيت بودايى ، شخصيت و تعاليم بودا ۸- وثنيت عرب ۹- دفاع اسلام از توحيد و مبارزه اش با وثنيت ۱۰-

پيرامون داستان شعيب (ع ) و قوم او در قرآن كريم . شعيب ، سومين پيامبر عرب ۲- شخصيت معنوى شعيب (ع ) ۳- نظر تورات درباره آن حضرت تفسیر آیات قالُوا يا شُعَيْبُ

كشتن آن و هلاكت قوم ثمود) ۱- ثمود، قوم صالح ۲- بعثت صالح (عليه السلام ) ۳- شخصيت صالح (عليه السلام ) تفسیر آیات وَ إِلى‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا

زليخا منسوب به فردوسى را نام برد. قرآن در داستان يوسف عليه السلام بيشتر به شخصيّت خود او در گذر از كوران حوادث مى‌پردازد، در حالى كه در داستان پيامبران ديگر،

غير از خود من است. جوابى كه گفتيم از بيان ما استفاده مى شود، اين است كه: شخصيت يك انسان، به نفس و يا به عبارت ديگر، به روح اوست، نه به بدن او. در آخرت هم،

درباره زن در اسلام استفاده سه نكته از روايت اسماء بنت يزيد، پيرامون موقعيت و شخصيت زن در اسلام ارزش احكام اسلامى در محيط و ظرف اجتماعى تحت حاكميت اسلام ، معلوم

كرد؟ ۵ - وضع زنان و ايتام قبل از اسلام ، و وضع آنان در اسلام (با اشاره به شخصيت زن ازنظر اسلام ) عقب ماندگى زنان در مسئله حكومت و دفاع مستند به اتفاق و تصادف

حضرت عزت؛ و مراد از اذلال، خذلان دشمنان و قطع نسل و آثار ايشان و انهدام شخصيت آنان با كثرت شوكت و ثروت ايشان، از بنى اميه و مروانيه و عباسيه و غير آنها،

با آيه ((فرجالا او ركبانا...)) و نماز خوف بحث علمى (پيرامون زن ، حقوق و شخصيت و موقعيت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل مذاهب ). زندگى زن در ملت هاى

بزرگ او و پيروزيش در صحنه آزمايشها سخن مى گويد، آزمايشهائى كه عظمت مقام و شخصيت ابراهيم را كاملا مشخص ساخت ، و ارزش وجود او را آشكار كرد. هنگامى كه از عهده

الصدر؛ وسيله رهبرى گشادگى سينه است ». بعد از فرمان عفو عمومى ، براى زنده كردن شخصيت آنها و تجديد حيات فكرى و روحى آنان دستور مى دهد كه : «در كارها با آنها مشورت

عظمت و شخصيت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به گنج و گنجينه نيست ، و به باغهاى خرم و سرسبز ميوه نمى باشد، اين طرز تفكر انحرافى كفار است كه شخصيت و حتى

ارزش را تنها منحصر در مال و قدرتهاى مادى و نفرات خود ميدانند، حتى معيار شخصيت در پيشگاه خدا را در اين چهار چوب تصور ميكنند، چنانكه در آيات فوق نمونه اى

از فاحشه مبينه گناهان آشكار است و مى دانيم مفاسد گناهانى كه از افراد با شخصيت سر مى زند بيشتر در زمانى خواهد بود كه آشكارا باشد. در مورد ضعف و مضاعف سخنى

، و عدم مسئوليت به خوبى مشاهده شده است . ۴ - مساءله «ابتذال زن » و «سقوط شخصيت او» در اين ميان نيز حائز اهميت فراوان است كه نيازى به ارقام و آمار ندارد،

را تنها نصيب اين گروه منفور و مطرود مى كرد، تا همگان بدانند مقياس ارزش و شخصيت انسان اين امور نيست . ۱ - اسلام ارزشهاى غلط را درهم مى شكند به راستى تعبيرى

روحانى آن ، و او هر دو را در يك عبارت كوتاه جمع كرده است . سپس به دومين زن با شخصيت كه الگوئى براى افراد باايمان محسوب مى شود اشاره كرده ، مى فرمايد: و «نيز

پيرامون داستان شعيب (ع ) و قوم او در قرآن كريم . شعيب ، سومين پيامبر عرب ۲- شخصيت معنوى شعيب (ع ) ۳- نظر تورات درباره آن حضرت تفسیر آیات قالَ يا قَوْمِ أَ

با آيه ((فرجالا او ركبانا...)) و نماز خوف بحث علمى (پيرامون زن ، حقوق و شخصيت و موقعيت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل مذاهب ). زندگى زن در ملت هاى

نوجوان وبناى ديوار) بحثى تاريخى در دوفصل ۱ - داستان موسى وخضر در قرآن ۲ - شخصيت خضر بحث روايتى اختلاف فراوان روايات در جهات وجزئيات اين داستان روايات ديگرى

«توحيدى »، جـامـعـه اى كـه اسـتـعـدادهـاى نـهفته در آن شكوفا گشت و ملاك ارزش و شخصيت ، نبوغها و ارزشـهـاى انـسـانـى و تـقـوا و دانـش و ايـمـان و جـهـاد و عمل

عهده من خواهد بود چه نقدينه و چه بر ذمّه، و او داراى موقعيّت حسّاسى است شخصيّت و مرتبه‏اى رفيع دارد، و داراى زبانى است نرم و كاربر» و خديجه را بزوجيّت

به‏ تو باز شود و بر تو دلير شوند. و نيز فرمود عليه السلام: ستيزه مكن كه شخصيت تو را ببرد، و شوخى مكن كه روى مردم بتو باز شود و بر تو دلير شوند. محمد بن

مهم آنست كه از نظر اعتقاد و عمل و اخلاق اسلامى واجد فضيلت باشند). تفسير: شخصيت و ارزش مقام زن در اسلام به دنبال بحثهائى كه در باره وظائف همسران پيامبر (صلى

آنچه از آتش دوزخ مى ترسند از رسوائى وحشت دارند، و همين است حال افراد با شخصيت ، آنها حاضرند همه گونه رنج و ناراحتى را تحمل كنند اما حيثيت و آبروى آنها

معشوقه مورد بهره بردارى جنسى قرار مى گيرند نه تاءمينى دارند و نه آيندهاى ، و شخصيت آنها در حقيقت لگدمال شده است و اينها امورى نيست كه هيچ انسان عاقلى آنرا تجويز

كند؟! اصولا يكى از روشهاى مؤ ثر تربيت ، اعطاى شخصيت به افراد مورد تربيت است ، و يا به تعبير صحيحتر: شخصيت والا و ارزش وجودى آنها را به يادشان آوردن ، در

قاعدتا در آن موقع خسته و كوفته و گرسنه بود، و از همه مهمتر احساس مى كـرد شـخـصـيـت والاى او و اسـتـادش بـه خـاطـر عـمـل بـى رويـه اهل آبادى سخت جريحه دار

نكنم و كسى را نيز عزل و نصب نكنم، و اين كارى را كه قبول كردم هيچ بر نعمت (و شخصيت) من نيفزود، و من در مدينه بودم و نامه‏ام در شرق و غرب نفوذ داشت و من سوار

معلوم مى شود مراد از «نساءنا»، فاطمه (س) بوده و چون به لفظ جمع آمده عظمت شخصیّت آن حضرت معلوم مى گردد. مؤید حضور آن حضرت روایتى از امام رضا (ع) است که فرمود:

معاد جسمانى را توجيه و تاويل كرده اند و شخصيت انسان را منحصر به روح و صفات روحى او دانسته اند، در حالى كه نه شخصيت انسان تنها وابسته به روح است ، و نه آيات

اين خود جزئى از برنامه كلى اسلام براى آزادى تدريجى بردگان و باز گرداندن شخصيت انسانى به آنها بوده است . ۳ - «دختران عموى تو و دختران عمه ها و دختران دائى

دليل مجردان غالبا خانه به دوش و تهى دستند! اما بعد از ازدواج شخصيت انسان تبديل به يك شخصيت اجتماعى مى شود و خود را شديدا مسئول حفظ همسر و آبروى خانواده

گفتند همان گروه محروم و فقير و كم درآمد بودند كه در نظر مستكبران كه مقياس شخصيت را تنها زر و زور مى دانستند، افرادى پست و حقير به شمار مى آمدند. و اينكه

حق با سنت پروردگار كه سنت اختيار و آزادى اراده است ، سازگار نيست و نشانه شخصيت و عظمت كسى نخواهد بود، لذا بلافاصله اضافه مى كند: ما او را به اختيارش واگذارديم

گمان اينكه ثروت انبوه و حرام آنها نشانه لياقت و شخصيت و ارزش آنها است ديگران را نالايق و بى ارزش و فاقد شخصيت مى دانند: ولى قرآن مجيد سختترين حملات خود را

با آيه ((فرجالا او ركبانا...)) و نماز خوف بحث علمى (پيرامون زن ، حقوق و شخصيت و موقعيت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل مذاهب ). زندگى زن در ملت هاى

به اينجا آمده و به كجا مى‏رود. اينها همه از تأييد عقل است. و فرمود: پايه شخصيت انسان عقل است و هوش و فهم و حافظه و دانش از عقل سرچشمه ميگيرند. عقل انسان

نيك و صفات پسنديده و كردار شايسته اوست، و نيز صفات حميده پدران اوست، زيرا شخصيت مرد بوسيله اينها بحساب مى‏آيد- مرآت ص ۳۶۰. خودش هم شمشير برگرفت و بحمزه گفت:

تحتى ا فلا تبصرون ). ولى موسى چه دارد؟ هيچ ، يك عصا و يك لباس پشمينه ! آيا شخصيت از آن او است يا از آن من ؟ آيا او سخن حق مى گويد يا من مى گويم ؟ چشمهاى خود

موقع بلوغ از رشد عقلى كافى برخوردار باشند، و به اين ترتيب برنامه سازندگى شخصيت آنها نيز جزء وظائف سرپرستان خواهد بود. سپس در آيه بعد دستور ديگرى درباره

دهند. موضوع ديگرى كه در اين رابطه لازم به يادآورى است اين است كه نيمى از شخصيت ما را«عقل و خرد» تشكيل مى دهد و نيمى را «غرائز و اميال ،» به همين دليل ما

است كه انسان با شخصيت دنياييش دوبار در دنيا موجود شود، يكى بار اول و يكى بار دوم ، و اين مستلزم اين است كه شى ء واحد بواسطه تعدد شخصيت غير خودش شود، ريشه

انفاق كننده پرورش مى دهد و در حقيقت وسيله موثرى براى تكامل روحى و پرورش شخصيت اوست . و اما از نظر مادى افراد محروم و بينوا در يك اجتماع ، موجب انفجارهاى

آنها مى بايست براى پيروزيهاى آينده در چنين بوته آزمايشى قرار گيرند و عيار شخصيت خود را بسنجند و همانطور كه على (عليه السلام ) مى فرمايد: «فى تقلب الاحوال

نامى از چگونگى اين پوشش برده نشده است ، اما هر چه بوده است ، نشانه اى براى شخصيت آدم و حوا و احترام آنها محسوب ميشده كه با نافرمانى از اندامشان فرو ريخته

اختلاق ). اگر ادعاى توحيد و نفى بتها واقعيتى داشت بايد پدران ما با آن عظمت و شخصيت ! آن را درك كرده باشند، و ما از آنها شنيده باشيم ، اما اين يك گفتار دروغين

حقيقت ايمان و مقام بر و نيكوكارى اشاره مى كند؛ همان چيزى كه بهترين نشانه شخصيت و عواطف انسانى ، و تقوا به اسلام است . آيه مى گويد: «شما هرگز به حقيقت ((بر»

و حضور خود را در جامعه اثبات كنند، و به همين دليل ملاحظه ميكنيم افراد با شخصيت و آنها كه داراى عقده حقارتى نيستند، از پوشيدن اين گونه لباسها متنفرند. به

خويش آشنا سازد، و در نتيجه از آن ملت پست و زبون و خرافى و منفى ، مردمى با شخصيت ، با اراده ، با ايمان و مثبت بسازد، و دليل پيشرفت سريع و برق آساى اسلام در

بـوسـيـله چـشـمـه گل آلودى پوشانده گردد همانگونه كه يك انسان با عظمت و يك شخصيت والا مقام گاه بر اثر يك لغزش بكلى سقوط مى كند، و شخصيتش در ديده ها غروب خواهد

نوع احساس حقارت نكنند و سهم خود را همرديف سهم خدا محسوب دارند، و ذره اى از شخصيت آنها در افكار عمومى تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۵۰۵ كاسته شود. ۲ - سهم پيامبر

كوتهنظرى كه در برابر كمك مختصرى هزار گونه زخم زبان به افراد آبرومند ميزنند و شخصيت آنها را در هم ميشكنند، برتر و بالاتر مى شمرد. در حقيقت اينگونه اشخاص همانطور

دربر مى گيرد، مثلا در مورد افراد بى شخصيت مى گوئيم آدمهاى بيوزنى هستند، و يا سبك مى باشند، در حالى كه منظور كمبود شخصيت آنها است نه وزن جسمانى . جـالب ايـنـكـه

دادن شخصيت به افراد است ، قرآن مجيد به دنبال بحثهائى كه مشركان و منحرفان در آيات گذشته داشت ، تفسير نمونه جلد ۱۲ صفحه ۱۹۷ در اينجا به بيان شخصيت والاى

آنان ذكر مى كند چرا كه با كفر، ارزش هستى آنها به كلى سقوط مى كند گوئى فاقد شخصيت خود مى شوند، و به تعبير ديگر به بردگانى مى مانند كه وجود خود را فروخته و

كردن دختران ) و اصولا عقيده آنها پيرامون جنس زن و نيز نقش ‍ اسلام در احيا و شخصيت و ارزش مقام زن آورده ايم (جلد ۱۱ صفحه ۲۶۹ تا ۲۷۷). تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه

با دعاى او سلامت خود را باز مى يافتند، روزى زن جوانى را از يك خانواده با شخصيت به وسيله برادرانش نزد او آوردند، و بنا شد مدتى بماند تا شفا يابد، شيطان در

مقدمه اى بود براى شكستن يك سنت غلط جاهلى ، زيرا در عصر جاهليت هيچ زن با شخصيت و سرشناسى حاضر نبود با برده اى ازدواج كند، هر چند داراى ارزشهاى والاى انسانى

برابر حوادث مختلف از قدرت صبر و پايمردى كمك بگيرند، كه نتيجه آن استقلال شخصيت و اتكاء به خويشتن و خود يارى در پناه ايمان به خدا است و تاريخ اسلام اين حقيقت

زندگى ، مرا همچون زن اسير، در پاى تخت تو آورد، تصور نكنى كه در نظر من كمترين شخصيت و ارزش دارى ، من تو را كوچك و پست و درخور هرگونه تحقير و ملامت و توبيخ مى

گوشه و كنار قرآن جمع آورى نموده و آنرا با آنچه كه در تورات راجع به زندگى و شخصيت آنجناب هست ، مقايسه مى نماييم تا خواننده ، خود با ديد انصاف ، در آن دو نگريسته

شخص نيست، در حالى كه مى بينيم شخصيتش هست. و اين، بدان جهت است كه روح آدمى، شخصيت انسان را در همۀ آنات حفظ مى كند. چون روح آدمى مجرّد است، و منزّه از ماده،

كارگر، در خدمت پيامبر بودند. آنها از مشاهده اين صحنه تعجب كردند (و از آنجا كه شخصيت را در مال و ثروت و مقام مى دانستند نتوانستند عظمت مقام روحى اين مردان بزرگ

مطالب قابل ملاحظهاى به عنوان ياد بود پنجاهمين سال اعلان پاپ بيوس نهم درباره شخصيت مريم منتشر گرديد و در همين شماره تصريح شده بود كه كليساهاى شرقى همانند كليساهاى

نمى ديد» (اتخذناهم سخريا ام زاغت عنهم الابصار). آرى ما اين مردان بزرگ و با شخصيت را به باد مسخره مى گرفتيم ، و بر حسب و وصله اشرار بودن به آنها مى زديم ،

بدن ما به مرور زمان و گذشت عمر از بين مى رود و متلاشى مى شود، اما روح ، كه شخصيّت آدمى با آن است باقى است ، پس مرگ معنايش نابود شدن انسان نيست ، بلكه حقيقت

دوم : اينكه دارنده چنين اراده مؤ ثر، اى بسا در اراده خود بر نيروى نفس و ثبات شخصيت خود اعتماد كند، مانند غالب مرتاضان ، و بنابراين اراده آنان قهرا محدود و اثر

مساءله ذبح را با فرزند ۱۳ ساله مطرح مى كند و از او نظر خواهى مى كند، براى او شخصيت مستقل و آزادى اراده قائل مى شود، او هرگز نمى خواهد فرزندش را بفريبد، و كوركورانه

وسوسه هاى شيطان اشاره شده است . حتى افراد بسيار با ايمان و دانشمند و با شخصيت هميشه احساس خطر در تفسير نمونه جلد ۷ صفحه ۶۷ مقابل وسوسه هاى شيطانى مى كردند،

كه من گفته ام: «المَرءُ مَخبُوءٌ تَحتَ لِسَانِهِ فَإذَا تَكَلّمَ ظَهَرَ: شخصيت انسان، در زير زبانش پنهان است، و همين كه سخن بگويد، ظاهر مى شود». خداى تعالى

او شده است و همانطور كه در آيه پيش اشاره كرديم ، ذكر اين موضوع براى بيان شخصيت انسان و مقام و رتبه او در ميان موجودات جهان ، و احياى حس شكرگزارى در وجود

قشر شيرين و مفيد و مغذى را رها مى سازد، آنها نيز با اعمال خود تمام ارزش و شخصيت خويش را از دست مى دهند. قرآن در بحثهاى فوق مانند ديگر بحثها هرگز تمام يك

ميشود: ظلم نسبت به ذات پاك او كه شريكى براى او قائل شده ، و ظلم بر خويشتن كه شخصيت و ارزش وجود خود را تا سر حد پرستش يك قطعه سنگ و چوب پائين آورده ، و ظلم بر

آيات و روايات و گفتار مورخان وارد بحث مى شويم . و به تعبير ديگر ما نخست از «شخصيت » او سخن مى گوئيم و آنچه از نظر قرآن اهميت دارد همان موضوع اول است . تفسير

كه كسى تاكنون هم نام او نبوده است ، ولى از آنجا كه نام به تنهائى دليل بر شخصيت كسى نيست ، معلوم مى شود كه اين اسم ، اشاره به مسمى است ، يعنى كسى كه داراى

و آله و سلّم ) نشستند در حالى كه از يكديگر تقليد مى كردند و افرادى فاقد شخصيت بودند و حكومت اسلامى و خلافت رسول الله را به فساد كشيدند). اين روايت را «فخر

پرستش غير خدا و مخصوصا بشر پرستى را محكوم مى سازد و روح آزادگى و استقلال شخصيت را در انسان پرورش مى دهد همان روحى كه بدون آن شايسته نام انسان نخواهد بود

ها، حسادتها و بغض و عداوتها كه نسبت به تو دارند نيست ، اين امور سبب شده كه شخصيت والاى تو را نبينند و عظمت گفتار و رفتار تو را درك نكنند، حتى خوبيها در نظرشان

معصومين مى خوانيم على (عليه السلام ) ميزان اعمال است ، يعنى ارزش اعمال و شخصيت افراد با مقياس وجودى اين بزرگمرد عالم انسانيت سنجيده مى شود، و هر اندازه

كه بيش از اين مراقب گفتار و رفتار خود باشد، همين ترك اولى براى او با آن شخصيت ، بزرگ بود و به همين دليل از تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۱۱۸ پيشگاه خدا تقاضاى

بتعهّد است. كسى كه كرم پيشه سازد بسرورى ميرسد، و كسى كه در مقام فهميدن باشد شخصيّت معنويش افزوده مى‏شود. در نصيحت برادرت شرط اخلاص را بجاى آور، و تا زمانى

گرفتار حوادث سخت مى شوند، سپس كسانى كه پشت سر آنها قرار دارند، به تناسب شخصيت و مقامشان . و نيز از همان امام بزرگوار (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: ان

مشكلات دارد، و تازه محصول بسيار نامرغوبى است ، فرزندانى سنگدل : جنايتكار بى شخصيت و فاقد همه چيز! ۵ - نبايد فراموش كرد كه هدف از ازدواج تنها مساله اشباع غريزه

عاملى است بازدارنده در برابر انحراف ، تقوى سرمايه بزرگ بازار قيامت ، و معيار شخصيت و كرامت انسان در پيشگاه پروردگار است . در دومين دستور به مساله «احسان و نيكوكارى

شك پسر و دختر از نظر انسانى و در پيشگاه خدا از نظر ارزش ‍ يكسانند و معيار شخصيت هر دو پاكى و تقوا است ، ولى استدلال قرآن در اينجا به اصطلاح از باب ذكر مسلمات

خدا بودن تناسب بيشترى دارد. نقش دوست در سرنوشت انسان بدون شك عامل سازنده شخصيت انسان - بعد از اراده و خواست و تصميم او - امور مختلفى است كه از اهم آنها

همچون انتقامجوئى ، تصفيه حسابهاى خصوصى ، تخريب اعتماد عمومى ، لكه دار ساختن شخصيت افراد بزرگ و منحرف ساختن افكار از مسائل اساسى نيز عوامل پخش شايعات محسوب

بهشت است بسيار جامعتر و والاتر است ، چرا كه تشكر و قدردانى هر كس به اندازه شخصيت و سعه وجودى او است ، نه به اندازه عملى كه انجام گرفته است ، و روى اين حساب

هايى كه با حروف مقطعه شروع مى شوند، پس مى فهميم كه اين دو كلمه دو صفت از شخصيت باطنى آن جناب است كه مختص به خود او است و ديگرى آن صفت را ندارد، در نتيجه

چگونه سازگار است ؟! پاسخ اين سؤ ال را در يك جمله مى توان داد كه آنهمه مقام و شخصيت و ارزش انسان مشروط به يك شرط است و آن «تربيت تحت نظر رهبران الهى » است ،

افراد معدودى كه نقطه مقابل آنان و در طرف تفريط قرار دارند، يعنى اشخاص بى شخصيت و فرومايه اجتماع كه پايبند به حقوق اجتماعى نيستند و فضائلى كه مورد غبطه و