تفسیر:نمونه جلد۲ بخش۷۳

از الکتاب
→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۱۲

آيه ۲۶۱

آيه و ترجمه

مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ فى سبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَت سبْعَ سنَابِلَ فى كلِّ سنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضعِف لِمَن يَشاءُ وَ اللَّهُ وَسِعٌ عَلِيمٌ(۲۶۱) ترجمه : ۲۶۱ - كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند، كه در هر خوشه ، يكصد دانه باشد، و خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شايستگى داشته باشد)، دو يا چند برابر مى كند، و خدا (از نظر قدرت و رحمت ،) وسيع ، و (به همه چيز) داناست . تفسير: آغاز آيات انفاق انفاق مايه رشد آدمى است ! انفاق مايه رشد آدمى است ! مساله انفاق يكى از مهمترين مسائلى است كه اسلام روى آن تاكيد دارد و قرآن مجيد تاكيد فراوان روى آن نموده است ، كه آيه فوق نخستين آيه از يك مجموعه آيات است كه در سوره بقره پيرامون انفاق سخن مى گويد و شايد ذكر آنها پشت سر آيات مربوط به معاد از اين نظر باشد كه يكى از مهمترين اسباب نجات در قيامت ، انفاق و بخشش در راه خدا است . بعضى نيز گفته اند: اين آيات پيوندى دارد با آيات جهاد، و انفاق در راه جهاد كه قبل از آيات مربوط به معاد و توحيد، در همين سوره آمده بود. نخست مى فرمايد: «مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند همانند بذرى است كه هفت خوشه بروياند» (مثل الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله كمثل حبة انبتت سبع سنابل ). ((و در هر خوشه اى يكصد دانه باشد كه مجموعا از يك دانه هفتصد دانه و

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۱۳

مى خيزد (فى كل سنبلة مائة حبة ). تازه پاداش آنها منحصر به اين نيست ، بلكه : خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شايستگى در آنها و انفاق آنها را از نظر نيت و اخلاص و كيفيت و كميت ببيند) دو يا چند برابر مى كند (و الله يضاعف لمن يشاء). و اين همه پاداش از سوى خدا عجيب نيست ((چرا كه او (از نظر رحمت و قدرت ) وسيع و از همه چيز آگاه است )) (و الله واسع عليم ). بعضى از مفسران گفته اند: منظور از انفاق در آيه فوق تنها انفاق در راه جهاد است زيرا اين آيه در واقع تاكيدى است بر آنچه در آيات گذشته قبل از داستان عزير و ابراهيم و طالوت آمده بود، ولى حق اين است كه مفهوم آيه گسترده است و حتى پيوند آن با آيات گذشته نيز نمى تواند دليل بر تخصيص اين آيه و آيات آينده شود، زيرا فى سبيل الله مفهوم وسيعى دارد كه هر مصرف نيكى را شامل مى شود، به علاوه آيات آينده نشان مى دهد كه بحث انفاق در اينجا مستقلا دنبال مى شود و در روايات اسلامى نيز به تعميم معنى آيه نيز اشاره شده است . نكته قابل توجه اينكه در اين آيه كسانى كه در راه خدا انفاق مى كنند به دانه پر بركتى كه در زمين مستعدى افشانده شود تشبيه شده اند در حالى كه قاعدتا بايد عمل آنها تشبيه به اين دانه شود، نه خود اينها، و لذا بسيارى از مفسران گفته اند كه در آيه محذوفى وجود دارد مانند كلمه «صدقات » قبل از «الذين »، يا كلمه «باذر» قبل از «حبة » و مانند آن . ولى هيچگونه دليلى بر حذف و تقدير در آيه نيست و تشبيه افراد انفاق كننده به دانه هاى پر بركت تشبيه جالب و عميقى است گويا قرآن مى خواهد بگويد: عمل

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۱۴

هر انسانى پرتوى از وجود او است ، و هر قدر عمل گسترش يابد، وجود انسان در حقيقت توسعه يافته است . به تعبير ديگر، قرآن عمل انسان را از وجود او جدا نمى داند و هر دو را اشكال مختلفى از يك حقيقت مى شمرد، بنابراين هيچگونه حذف و تقديرى در آيه نيست و اشاره به اين است كه انسانهاى نيكوكار در پرتو نيكى هايشان نمو و رشد معنوى پيدا مى كنند و اين افراد همچون بذرهاى پر ثمرى هستند كه به هر طرف ريشه و شاخه مى گستراند و همه جا را زير بال و پر خود مى گيرد. كوتاه سخن اينكه : در مورد هر تشبيهى علاوه بر ادات تشبيه سه چيز لازم است ، «مشبه » و «مشبه به » و «وجه تشبيه »، و در اينجا «مشبه » انسان انفاق كننده است و «مشبه به » بذرهاى پر بركت ، و وجه تشبيه نمو و رشد آن است ، و ما معتقديم كه انسان انفاق كننده در پرتو عملش رشد فوق العاده معنوى و اجتماعى پيدا مى كند، و نيازى به هيچگونه تقدير نيست . شبيه اين معنى در آيه ۲۶۵ همين سوره آمده است . اين نكته نيز در ميان مفسران مورد بحث است كه تعبير به انبتت سبع سنابل فى كل سنبلة مائة حبة كه اشاره به دانه اى است كه هفتصد دانه يا بيشتر، از آن به دست مى آيد، يك تشبيه فرضى است كه وجود خارجى ندارد (زيرا در مورد دانه هاى گندم هرگز از يك دانه هفتصد دانه برنخاسته است ) و يا منظور دانه هائى همچون دانه هاى ارزن است ، ولى جالب اينكه چند سال قبل كه سال پر بارانى بود، در مطبوعات اين خبر انتشار يافت كه در بعضى از شهرهاى جنوبى ، در پاره اى از مزارع بوته هاى گندمى بسيار بلند و پر خوشه ديده شده ، كه در بعضى موارد در يك بوته ، حدود چهار هزار دانه گندم شمارش شده است ، و اين خود مى رساند كه تشبيه بالا، يك تشبيه كاملا واقعى است نه خيالى . جمله «يضاعف » از ماده «ضعف » (بر وزن شعر) به معنى دو برابر يا چند

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۱۵

برابر است ، و با توجه به آنچه در بالا اشاره شد كه دانه هائى پيدا مى شود كه چند هزار دانه محصول مى دهد، اين تعبير نيز يك تشبيه واقعى است .

نكته :

انفاق مهمترين طريق حل مشكل فاصله طبقاتى يكى از مشكلات بزرگ اجتماعى كه همواره انسان دچار آن بوده و هم اكنون با تمام پيشرفتهاى صنعتى و مادى كه نصيب بشر شده نيز با آن مواجه است مشكل فاصله طبقاتى است به اين معنى كه فقر و بيچارگى و تهيدستى در يك طرف و تراكم اموال در طرف ديگر قرار گيرد. عدهاى آنقدر ثروت بيندوزند كه حساب اموالشان را نتوانند داشته باشند و عده ديگرى از فقر و تهيدستى رنج برند، بطوريكه تهيه لوازم ضرورى زندگى از قبيل غذا و مسكن و لباس ساده براى آنان ممكن نباشد. بديهى است جامعهاى كه قسمتى از آن بر پايه غناء و ثروت و بخش مهم ديگر آن بر فقر و گرسنگى بنا شود قابل دوام نبوده . و هرگز به سعادت واقعى نخواهد رسيد. در چنين جامعهاى دلهره و اضطراب و نگرانى و بدبينى و بالاخره دشمنى و جنگ اجتنابناپذير است . گر چه در گذشته اين اختلاف در جوامع انسانى بوده است ولى بايد گفت متاسفانه در زمان ما اين فاصله طبقاتى به مراتب بيشتر و خطرناك تر شده است . زيرا از يك سو، درهاى كمكهاى انسانى و تعاون به معنى حقيقى ، به روى مردم بسته شده و رباخوارى كه يكى از موجبات بزرگ فاصله طبقاتى است با شكلهاى مختلف به روى آنها باز است . پيدايش كمونيسم و مانند آن و خونريزيها و جنگهاى كوچك و بزرگ و وحشتناك كه در قرن اخير اتفاق افتاد و هنوز هم در گوشه و كنار جهان ادامه دارد و غالبا از ريشه اقتصادى مايه مى گيرد و عكس العمل محروميت اكثريت جوامع انسانى است ، گواه اين حقيقت است .

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۱۶

با اين كه دانشمندان و مكتبهاى اقتصادى جهان به فكر چاره و حل اين مشكل بزرگ اجتماعى بوده اند و هر كدام راهى را انتخاب كرده اند، كمونيسم از راه الغاى مالكيت فردى ، و سرمايهدارى از راه گرفتن مالياتهاى سنگين و تشكيل مؤ سسات عام المنفعه (كه به تشريفات بيشتر شبيه است تا به حل فاصله طبقاتى ) به گمان خود به مبارزه با آن برخاسته اند ولى حقيقت اين است كه هيچكدام نتوانسته اند گام مؤ ثرى در اين راه بر دارند زيرا حل اين مشكل با روح ماديگرى كه بر جهان حكومت مى كند ممكن نيست . با دقت در آيات قرآن مجيد آشكار مى شود كه يكى از اهداف اسلام اين است كه اختلافات غير عادلانهاى كه در اثر بيعدالتيهاى اجتماعى در ميان طبقه غنى و ضعيف پيدا مى شود از بين برود و سطح زندگى كسانى كه نميتوانند نيازمنديهاى زندگيشان را بدون كمك ديگران رفع كنند بالا بيايد و حد اقل لوازم زندگى را داشته باشند، اسلام براى رسيدن به اين هدف برنامه وسيعى در نظر گرفته است - تحريم رباخوارى بطور مطلق ، و وجوب پرداخت مالياتهاى اسلامى از قبيل زكات و خمس و صدقات و مانند آنها و تشويق به انفاق - وقف و قرض الحسنه و كمكهاى مختلف مالى قسمتى از اين برنامه را تشكيل مى دهد، و از همه مهمتر زنده كردن روح ايمان و برادرى انسانى در ميان مسلمانان است .

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۱۷

آيه ۲۶۲

آيه و ترجمه

الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ فى سبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ(۲۶۲) ترجمه : ۲۶۲ - كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند، سپس به دنبال انفاقى كه كرده اند، منت نميگذارند و آزارى نميرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است ، و نه ترسى دارند، و نه غمگين مى شوند. تفسير: چه انفاقى با ارزش است ؟ در آيه قبل اهميت انفاق در راه خدا به طور كلى بيان شد، ولى در آيه مورد بحث بعضى از شرائط آن ذكر مى شود. (ضمنا از تعبيرات اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه تنها انفاق در جهاد، منظور نيست ). مى فرمايد: «كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند سپس به دنبال انفاقى كه كرده اند منت نميگذارند و آزارى نميرسانند پاداش آنها، نزد پروردگارشان است » (الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله ثم لا يتبعون ما انفقوا منا و لا اذى لهم اجرهم عند ربهم ). «علاوه بر اين نه ترسى بر آنها است و نه غمگين مى شوند» (و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ). از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه انفاق در راه خدا در صورتى در پيشگاه پروردگار مورد قبول واقع مى شود كه به دنبال آن منت و چيزى كه موجب

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۱۸

آزار و رنجش نيازمندان است نباشد. بنابراين كسانى كه در راه خداوند بذل مال مى كنند ولى به دنبال آن منت ميگذارند يا كارى كه موجب آزار و رنجش است مى كنند در حقيقت با اين عمل ناپسند اجر و پاداش خود را از بين مى برند. آنچه در اين آيه بيشتر جلب توجه مى كند اين است كه قرآن در واقع سرمايه زندگى انسان را منحصر به سرمايه هاى مادى نمى داند، بلكه سرمايه هاى روانى و اجتماعى را نيز به حساب آورده است . كسى كه چيزى به ديگرى مى دهد و منتى بر او ميگذارد و يا با آزار خود او را شكسته دل مى سازد، در حقيقت چيزى به او نداده است زيرا اگر سرمايهاى به او داده سرمايهاى هم از او گرفته است و چه بسا آن تحقيرها و شكستهاى روحى به مراتب بيش از مالى باشد كه به او بخشيده است . بنابراين اگر چنين اشخاصى اجر و پاداش نداشته باشند كاملا طبيعى و عادلانه خواهد بود بلكه مى توان گفت چنين افراد در بسيارى از موارد بدهكارند نه طلبكار زيرا آبروى انسان به مراتب برتر و بالاتر از ثروت و مال است . نكته ديگر اينكه منت گذاردن و اذيت كردن در آيه با كلمه «ثم » كه معمولا براى فاصله بين دو حادثه (و به اصطلاح براى تراخى ) است ذكر شده بنابراين معنى آيه چنين مى شود كسانى كه انفاق مى كنند و بعدا منتى نميگذارند و آزارى نميرسانند پاداش آنها نزد پروردگار محفوظ است . و اين خود ميرساند كه منظور قرآن تنها اين نيست كه پرداخت انفاق مؤ دبانه و محترمانه و خالى از منت باشد بلكه در زمانهاى بعد نيز نبايد با يادآورى آن منتى بر گيرنده انفاق گذارده شود، و اين نهايت دقت اسلام را در خدمات خالص انسانى مى رساند. بايد توجه داشت كه منت و آزارى كه موجب عدم قبول انفاق مى شود اختصاص به مستمندان ندارد بلكه در كارهاى عمومى و اجتماعى از قبيل جهاد در

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۱۹

راه خدا و كارهاى عام المنفعه كه احتياج به بذل مال دارد نيز رعايت اين موضع لازم است . جمله «لهم اجرهم عند ربهم » به انفاق كنندگان اطمينان مى دهد كه پاداششان نزد پروردگار محفوظ است تا با اطمينان خاطر در اين راه گام بردارند زيرا چيزى كه نزد خدا است نه خطر نابودى دارد و نه نقصان ، بلكه تعبير «ربهم » (پروردگارشان ) ممكن است اشاره به اين باشد كه خداوند آنها را پرورش مى دهد و بر آن مى افزايد. جمله «و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ،» اشاره به اين است كه آنها هيچ نوع نگرانى نخواهند داشت ، زيرا خوف ، همانگونه كه در سابق هم اشاره شد نسبت به امور آينده است ، و حزن و اندوه ، نسبت به امور گذشته ، بنابراين با توجه به اينكه پاداش انفاق كنندگان در پيشگاه خدا محفوظ است ، نه از آينده خود در رستاخيز ترسى دارند و نه از آنچه در راه خدا بخشيده اند، اندوهى به دل راه مى دهند. بعضى نيز گفته اند آنها ترسى از فقر و كينه و بخل و مغبون شدن ندارند و نه غمى از آنچه انفاق كرده اند. در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى خوانيم : من اسدى الى مؤ من معروفا ثم آذاه بالكلام او من عليه فقد ابطل صدقته : «كسى كه به فرد با ايمانى نيكى عطا كند، سپس او را با سخنى آزار دهد، يا منتى بر او بگذارد، به يقين انفاق خود را باطل كرده است ». ولى آنها كه چنين نكرده اند، بيمى از باطل شدن انفاقها به خود راه نميدهند، اسلام در اين زمينه به قدرى دقيق است كه بعضى از علماء پيشين گفته اند: «هر گاه انفاقى به كسى كنى و بدانى كه سلام كردن تو به او، بر او سخت و گران است و يادآور خاطره بخشش ، بر او سلام نكن ».

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۲۰

آيه ۲۶۳

آيه و ترجمه

قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيرٌ مِّن صدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَ اللَّهُ غَنىُّ حَلِيمٌ(۲۶۳) ترجمه : ۲۶۳ - گفتار پسنديده (در برابر نيازمندان )، و عفو (و گذشت از خشونتهاى آنها)، از بخششى كه آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است ، و خداوند، بى نياز و بردبار است . تفسير: برخورد خوب بهتر از انفاق با منت است اين آيه در حقيقت تكميلى است نسبت به آيه قبل ، در زمينه ترك منت و آزار به هنگام انفاق ، مى فرمايد: ((گفتار پسنديده (در برابر ارباب حاجت ) و عفو و گذشت (از خشونتهاى آنان ) از بخششى كه آزارى به دنبال آن باشد بهتر است )) (قول معروف و مغفرة خير من صدقة يتبعها اذى ). اين را نيز بدانيد كه آنچه در راه خدا انفاق مى كنيد در واقع براى نجات خويشتن ذخيره مينماييد، ((و خداوند (از آن ) بى نياز و (در برابر خشونت و ناسپاسى شما) بردبار است )) (و الله غنى حليم ).

نكته ها

۱ - آيه فوق منطق اسلام را در مورد ارزشهاى اجتماعى اشخاص ، و حيثيت مردم روشن مى سازد و عمل آنهائى را كه در حفظ اين سرمايه هاى انسانى ميكوشند و ارباب حاجت را با گفتار نيكو و احيانا راهنمائيهاى لازم بهرهمند كرده ، و هرگز اسرار آنها را فاش نميسازند، از بخشش افراد خود خواه و كوتهنظرى كه در برابر كمك مختصرى هزار گونه زخم زبان به افراد آبرومند ميزنند و شخصيت آنها را در هم ميشكنند، برتر و بالاتر مى شمرد. در حقيقت اينگونه اشخاص همانطور كه اشاره كرديم بيش از اندازه كه نفع ميرسانند ضرر ميزنند و اگر سرمايها

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۲۱

مى دهند سرمايه هائى را نيز بر باد مى دهند. از آنچه در بالا گفتيم روشن مى شود كه «قول معروف » معنى وسيعى دارد و هر گونه سخن نيك ، دلدارى و دلجوئى و راهنمائى را شامل مى شود. بعضى نيز گفته اند كه منظور از آن امر به معروف است ولى اين احتمال مناسب به نظر نميرسد. «مغفرة » به معنى عفو و گذشت در برابر خشونت ارباب حاجت است . آنها كه بر اثر هجوم گرفتاريها پيمانه صبرشان لبريز شده و گاهى بدون هيچگونه تمايل درونى سخنان خشونت آميزى بر زبان جارى مى سازند. اين افراد در واقع از اجتماع ظالمى كه حق آنها را نداده به اين وسيله ميخواهند انتقام بگيرند و كمترين جبرانى كه اجتماع و افراد متمكن در برابر محروميت آنان مى توانند بكنند همين است كه سخنان آنها را كه جرقه هاى آتش درون آنان است با تحمل بشنوند و با ملايمت خاموش سازند. بديهى است كه تحمل خشونت آنها و گذشت از برخوردهاى زننده آنان از عقدههايشان ميكاهد از اين رو اهميت اين دستور اسلامى روشنتر مى گردد. بعضى كلمه «مغفرة » را در اينجا به معنى ريشه اصلى آن كه پوشانيدن و مستور ساختن است گرفته اند و اين كلمه را اشاره به پردهپوشى بر اسرار حاجتمندان آبرومند دانسته اند. ولى اين تفسير با آنچه در بالا گفتيم منافاتى ندارد، زيرا اگر مغفرت به معنى وسيع تفسير شود هم «عفو و گذشت » را در بر خواهد داشت هم «پوشانيدن » و مستور داشتن اسرار نيازمندان را. در تفسير «مجمع البيان » از پيغمبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده كه فرمود: «اذا سئل السائل فلا تقطعوا عليه مسالته حتى يفرغ منها ثم ردوا عليه

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۲۲

بوقار و لين اما بذل يسير او رد جميل فانه قد ياتيكم من ليس بانس و لا جان ينظرون كيف صنيعكم فيما خولكم الله تعالى .» در اين حديث پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) گوشهاى از آداب انفاق را روشن ساخته مى فرمايد: هنگامى كه حاجتمندى از شما چيزى بخواهد گفتار او را قطع نكنيد تا تمام مقصود خويش را شرح دهد، سپس با وقار و ادب و ملايمت به او پاسخ بگوييد، يا چيزى كه در قدرت داريد در اختيارش بگذاريد و يا به طرز شايستهاى او را باز گردانيد زيرا ممكن است سؤ ال كننده فرشتهاى باشد كه مامور آزمايش شما است تا ببيند در برابر نعمتهائى كه خداوند به شما ارزانى داشته چگونه عمل مى كنيد. ۲ - جمله هاى كوتاهى كه در آخر آيات معمولا ذكر شده است و صفاتى از صفات خداوند را بيان مى كند با مضمون همان آيات حتما ارتباط دارد و با توجه به اين نكته منظور را از جمله و الله غنى حليم : خدا بى نياز و بردبار است گويا اين است كه : چون بشر طبعا طغيانگر است با رسيدن به مقام و ثروت خود را بى نياز گمان مى كند و اين حالت گاهى موجب پرخاشگرى و بد زبانى او نسبت به محرومان و مستمندان مى شود لذا مى فرمايد: غنى بالذات خدا است در حقيقت او است كه از همه چيز بى نياز است و بى نيازى بشر در واقع سرابى بيش نيست و نبايد موجب غرور و طغيانگرى و بى اعتنائى او نسبت به فقراء گردد، به علاوه خداوند در برابر ناسپاسى مردم بردبار است افراد با ايمان نيز بايد چنين باشند. و نيز ممكن است جمله مزبور اشاره به اين باشد كه خداوند از انفاقهاى شما بى نياز است و آنچه انجام مى دهيد به سود خود شما است ، بنابراين منتى بر كسى نداريد به علاوه او در برابر خشونتهاى شما بردبار است و در عقوبت عجله نميكند تا بيدار شويد و خود را اصلاح كنيد.


→ صفحه قبل صفحه بعد ←