البقرة ٢٨٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۴:۰۱ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ‌ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ‌ بِدَيْنٍ‌ إِلَى‌ أَجَلٍ‌ مُسَمًّى‌ فَاکْتُبُوهُ‌ وَ لْيَکْتُبْ‌ بَيْنَکُمْ‌ کَاتِبٌ‌ بِالْعَدْلِ‌ وَ لاَ يَأْبَ‌ کَاتِبٌ‌ أَنْ‌ يَکْتُبَ‌ کَمَا عَلَّمَهُ‌ اللَّهُ‌ فَلْيَکْتُبْ‌ وَ لْيُمْلِلِ‌ الَّذِي‌ عَلَيْهِ‌ الْحَقُ‌ وَ لْيَتَّقِ‌ اللَّهَ‌ رَبَّهُ‌ وَ لاَ يَبْخَسْ‌ مِنْهُ‌ شَيْئاً فَإِنْ‌ کَانَ‌ الَّذِي‌ عَلَيْهِ‌ الْحَقُ‌ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ‌ أَنْ‌ يُمِلَ‌ هُوَ فَلْيُمْلِلْ‌ وَلِيُّهُ‌ بِالْعَدْلِ‌ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ‌ مِنْ‌ رِجَالِکُمْ‌ فَإِنْ‌ لَمْ‌ يَکُونَا رَجُلَيْنِ‌ فَرَجُلٌ‌ وَ امْرَأَتَانِ‌ مِمَّنْ‌ تَرْضَوْنَ‌ مِنَ‌ الشُّهَدَاءِ أَنْ‌ تَضِلَ‌ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى‌ وَ لاَ يَأْبَ‌ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَ لاَ تَسْأَمُوا أَنْ‌ تَکْتُبُوهُ‌ صَغِيراً أَوْ کَبِيراً إِلَى‌ أَجَلِهِ‌ ذٰلِکُمْ‌ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ‌ وَ أَقْوَمُ‌ لِلشَّهَادَةِ وَ أَدْنَى‌ أَلاَّ تَرْتَابُوا إِلاَّ أَنْ‌ تَکُونَ‌ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَکُمْ‌ فَلَيْسَ‌ عَلَيْکُمْ‌ جُنَاحٌ‌ أَلاَّ تَکْتُبُوهَا وَ أَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ‌ وَ لاَ يُضَارَّ کَاتِبٌ‌ وَ لاَ شَهِيدٌ وَ إِنْ‌ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ‌ فُسُوقٌ‌ بِکُمْ‌ وَ اتَّقُوا اللَّهَ‌ وَ يُعَلِّمُکُمُ‌ اللَّهُ‌ وَ اللَّهُ‌ بِکُلِ‌ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ‌


ترجمه

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که بدهی مدّت‌داری (به خاطر وام یا داد و ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید! و باید نویسنده‌ای از روی عدالت، (سند را) در میان شما بنویسد! و کسی که قدرت بر نویسندگی دارد، نباید از نوشتن -همان طور که خدا به او تعلیم داده- خودداری کند! پس باید بنویسد، و آن کس که حق بر عهده اوست، باید املا کند، و از خدا که پروردگار اوست بپرهیزد، و چیزی را فروگذار ننماید! و اگر کسی که حق بر ذمه اوست، سفیه (یا از نظر عقل) ضعیف (و مجنون) است، یا (به خاطر لال بودن،) توانایی بر املاکردن ندارد، باید ولیّ او (به جای او،) با رعایت عدالت، املا کند! و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حقّ) شاهد بگیرید! و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از کسانی که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب کنید! (و این دو زن، باید با هم شاهد قرار گیرند،) تا اگر یکی انحرافی یافت، دیگری به او یادآوری کند. و شهود نباید به هنگامی که آنها را (برای شهادت) دعوت می‌کنند، خودداری نمایند! و از نوشتن (بدهیِ خود،) چه کوچک باشد یا بزرگ، ملول نشوید (هر چه باشد بنویسید)! این، در نزد خدا به عدالت نزدیکتر، و برای شهادت مستقیم تر، و برای جلوگیری از تردید و شک (و نزاع و گفتگو) بهتر می‌باشد؛ مگر اینکه داد و ستد نقدی باشد که بین خود، دست به دست می‌کنید. در این صورت، گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید. ولی هنگامی که خرید و فروش (نقدی) می‌کنید، شاهد بگیرید! و نباید به نویسنده و شاهد، (به خاطر حقگویی،) زیانی برسد (و تحت فشار قرار گیرند)! و اگر چنین کنید، از فرمان پروردگار خارج شده‌اید. از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم می‌دهد؛ خداوند به همه چیز داناست.

اى مؤمنان! هنگامى كه [خواستيد] به قرض و نسيه معامله كنيد، آن را تا سر رسيدى معين بنويسيد و نويسنده‌اى ميان شما [سند معامله را] به درستى بنويسد، و نويسنده از نوشتن آن- چنان كه خدايش آموخته- دريغ نكند، پس بايد بنويسد و بدهكار املا كند و از خدا، پروردگ
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، هر گاه به وامى تا سررسيدى معين، با يكديگر معامله كرديد، آن را بنويسيد. و بايد نويسنده‌اى [صورت معامله را] بر اساس عدالت، ميان شما بنويسد. و هيچ نويسنده‌اى نبايد از نوشتن خوددارى كند؛ همان گونه [و به شكرانه آن‌] كه خدا او را آموزش داده است. و كسى كه بدهكار است بايد املا كند، و او [=نويسنده‌] بنويسد. و از خدا كه پروردگار اوست پروا نمايد، و از آن، چيزى نكاهد. پس اگر كسى كه حق بر ذمه اوست، سفيه يا ناتوان است، يا خود نمى‌تواند املا كند، پس ولىّ او بايد با [رعايت‌] عدالت، املا نمايد. و دو شاهد از مردانتان را به شهادت طلبيد، پس اگر دو مرد نبودند، مردى را با دو زن، از ميان گواهانى كه [به عدالت آنان‌] رضايت داريد [گواه بگيريد]، تا [اگر] يكى از آن دو [زن‌] فراموش كرد، [زنِ‌] ديگر، وى را يادآورى كند. و چون گواهان احضار شوند، نبايد خوددارى ورزند. و از نوشتن [بدهى‌] چه خرد باشد يا بزرگ، ملول نشويد، تا سررسيدش [فرا رسد]. اين [نوشتنِ‌] شما، نزد خدا عادلانه‌تر، و براى شهادت استوارتر، و براى اينكه دچار شك نشويد [به احتياط ]نزديكتر است، مگر آنكه داد و ستدى نقدى باشد كه آن را ميان خود [دست به دست‌] برگزار مى‌كنيد؛ در اين صورت، بر شما گناهى نيست كه آن را ننويسيد. و [در هر حال‌] هر گاه داد و ستد كرديد گواه بگيريد. و هيچ نويسنده و گواهى نبايد زيان ببيند، و اگر چنين كنيد، از نافرمانى شما خواهد بود. و از خدا پروا كنيد، و خدا [بدين گونه‌] به شما آموزش مى‌دهد، و خدا به هر چيزى داناست.
ای اهل ایمان، چون به قرض و نسیه معامله کنید تا زمانی معیّن، سند و نوشته در میان باشد، و بایست نویسنده درستکاری معامله میان شما را بنویسد، و نباید کاتب از نوشتن خودداری کند، که خدا به وی نوشتن آموخته پس باید بنویسد، و مدیون باید مطالب را املاء کند، و از خدا بترسد و از آنچه مقرّر شده چیزی نکاهد، و اگر مدیون سفیه یا ناتوان (صغیر) است و صلاحیّت املا ندارد ولیّ او به عدل و درستی املا کند و دو تن از مردان خود (از مسلمانان عادل) گواه آرید، و اگر دو مرد نیابید یک مرد و دو زن، از هر که (به عدالت) قبول دارید گواه گیرید تا اگر یک نفر از آن دو زن فراموش کند دیگری به خاطرش آورد، و هرگاه شهود را (به محکمه) بخوانند امتناع از رفتن نکنند، و در نوشتن آن تا تاریخ معیّن مسامحه نکنید چه معامله کوچک و چه بزرگ باشد. این عادلانه‌تر است نزد خدا و محکمتر برای شهادت و نزدیکتر به اینکه شکّ و ریبی در معامله پیش نیاید (که موجب نزاع شود) مگر آنکه معامله نقد حاضر باشد که دست به دست میان شما برود، در این صورت باکی نیست که ننویسید، و گواه گیرید هرگاه معامله کنید، و نبایست به نویسنده و گواه ضرری رسد (و بی‌اجر مانند)، و اگر چنین کنید نافرمانی کرده‌اید. و از خدا بترسید و خداوند هم به شما تعلیم مصالح امور می‌کند و خدا به همه چیز داناست.
ای اهل ایمان! چنانچه وامی به یکدیگر تا سر آمد معینی، دادید، لازم است آن را بنویسید. و باید نویسنده ای [سَنَدش را] در میان خودتان به عدالت بنویسد. و نباید هیچ نویسنده ای از نوشتن سند همان گونه که خدا [بر اساس قوانین شرعی] به او آموخته است، دریغ ورزد. او باید بنویسد، و کسی که حقْ به عهده اوست باید [کلامش را جهت تنظیم سند برای نویسنده] املا کند، و از خدا که پروردگار اوست پروا نماید و از حق چیزی را نکاهد. و اگر کسی که حق به عهده اوست، سفیه یا ناتوان باشد، یا [به علتی] نتواند املا کند، ولیّ و سرپرست او به عدالت املا کند. و دو شاهد از مردانتان را [بر این حق] شاهد بگیرید، و اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن را از میان شاهدانی که می پسندید، شاهد بگیرید تا اگر یکی از آن دو زن [واقعیت را] فراموش کرد، آن دیگری او را یادآوری کند. و شاهدان هنگامی که [برای ادای شهادت] دعوت شوند [از پاسخ دعوت] امتناع نورزند، و از نوشتن [سندِ وام] تا سرآمد معیّنش، کوچک باشد یا بزرگ، ملول نشوید، این [کار] نزد خدا عادلانه تر و برای اقامه شهادت پابرجاتر، و به اینکه [در جنس وام، اندازه آن و زمان پرداختش] شک نکنید [و ستیز و نزاعی پیش نیاید،] نزدیک تر است. مگر آنکه داد و ستدی نقدی باشد که آن را میان خود دست به دست می کنید، در این صورت بر شما گناهی نیست که آن را ننویسید. و هرگاه داد و ستد کنید، شاهد بگیرید. و نباید به نویسنده و شاهد زیان برسد و اگر زیان برسانید، خروج از اطاعت خداست که گریبانگیر شما شده است و از خدا پروا کنید و خدا [احکامش را] به شما می آموزد و خدا به همه چیز داناست.
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چون وامى تا مدتى معيّن به يكديگر دهيد، آن را بنويسيد. و بايد در بين شما كاتبى باشد كه آن را به درستى بنويسد. و كاتب نبايد كه در نوشتن از آنچه خدا به او آموخته است سرپيچى كند. و مديون بايد كه بر كاتب املاء كند و از اللّه، پروردگار خود بترسد و از آن هيچ نكاهد. اگر مديون سفيه يا صغير بود يا خود املاء كردن نمى‌توانست، ولىّ او از روى عدالت املاء كند. و دو شاهد مرد به شهادت گيريد. اگر دو مرد نبود، يك مرد و دو زن كه به آنها رضايت دهيد شهادت بدهند، تا اگر يكى فراموش كرد ديگرى به يادش بياورد. و شاهدان چون به شهادت دعوت شوند، نبايد كه از شهادت خوددارى كنند. و از نوشتن مدّت دين خود، چه كوچك و چه بزرگ، ملول مشويد. اين روش در نزد خدا عادلانه‌تر است، و شهادت را استواردارنده‌تر و شك و ترديد را زايل‌كننده‌تر. و هرگاه معامله نقدى باشد اگر براى آن سندى ننويسيد مرتكب گناهى نشده‌ايد. و چون معامله‌اى كنيد، شاهدى گيريد. و نبايد به كاتب و شاهد زيانى برسد، كه اگر چنين كنيد نافرمانى كرده‌ايد. از خداى بترسيد. خدا شما را تعليم مى دهد و او بر هر چيزى آگاه است.
ای مؤمنان اگر وامی [یا معامله نسیه‌ای انجام‌] دادید که سررسید معینی داشت آن را بنویسید، و باید نویسنده‌ای در میان شما دادگرانه آن را بنویسد، و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن آن سر باززند، چنانکه [و به شکرانه آنکه‌] خداوند او را آموزش داده است، باید کسی که وام بر عهده اوست املاء کند و او [نویسنده‌] بنویسد و از خداوند [جهان‌]، پروردگارش پروا کند و چیزی از آن فرونگذارد، و اگر کسی که وام بر عهده اوست کم‌خرد یا ناتوان باشد، یا املاء کردن نتواند، باید "ولی" او عادلانه املاء کند، و دو شاهد از مردان خودتان [مسلمانان‌] را بر آن گواه بگیرید، و اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن از گواهانی که می‌پسندید [انتخاب کنید]، که اگر یکی از آنها فراموش کرد، آن دیگری به یادش آورد، و گواهان چون [برای ادای گواهی‌] خوانده شوند، سر بازنزنند، و ملول نشوید از اینکه آن را چه خرد باشد چه بزرگ، طبق مدتش بنویسید، این کار نزد خداوند درست‌تر و از لحاظ گواهی دادن استوارتر و بی‌شک و شبهه‌تر است، مگر آنکه دادوستد نقدی باشد که بین خود [دستادست‌] برگذار کنید، که در این صورت گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید، و چون دادوستد کنید بر آن گواه بگیرید، و نباید نویسنده و گواه به رنج و زیان افتند، و اگر چنین کاری کنید، نافرمانی کرده‌اید، و از خداوند پروا کنید، و خداوند [بدین گونه‌] به شما آموزش می‌دهد، و خدا به هر چیز داناست‌
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، هر گاه به يكديگر دَينى پيدا كرديد- به سبب خريد و فروش، وام و جز اينها- تا سرآمدى نامبرده، پس آن را بنويسيد و نويسنده‌اى ميان شما آن را به درستى و داد بنويسد. و نويسنده به پاس اينكه خدا به او آموخته است نبايد از نوشتن سر باز زند پس بايد بنويسد. و كسى كه حق بر گردن اوست- وامدار و بدهكار- بايد وام‌نامه را املا كند و از خداى، پروردگار خويش، پروا داشته باشد و چيزى از آن نكاهد. پس اگر كسى كه حق بر گردن اوست كم خِرد يا ناتوان- كودك و مانند آن- بود يا نتواند املا كند سرپرست او به درستى و داد املا كند و دو گواه از مردانتان به گواهى گيريد، و اگر دو مرد نبود يك مرد و دو زن از گواهانى كه بپسنديد كه اگر يكى از آن دو فراموش [يا اشتباه‌] كند ديگرى به يادش آرد. و چون گواهان را بخوانند نبايد سر باز زنند. و از نوشتن آن- وام يا بدهى-، كوچك باشد يا بزرگ، تا مهلت آن، دلتنگ و آزرده مشويد. اين [نوشتن شما] نزد خداوند عادلانه‌تر و گواهى را پاينده‌تر و به آنكه در شك و بدگمانى نيفتيد نزديكتر است مگر آنكه بازرگانى نقد باشد كه ميان خود [دست به دست‌] مى‌گردانيد، پس گناهى بر شما نيست كه آن را ننويسيد. و چون خريد و فروش كنيد گواه گيريد و به نويسنده و گواه نبايد زيان رسد و اگر چنين كنيد آن نافرمانى شماست. و از خدا پروا كنيد، و خدا شما را مى‌آموزد، و خدا به هر چيزى داناست.
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هرگاه به همدیگر تا مدّت معیّنی (از لحاظ روز و ماه و سال) وامی دادید، آن را بنویسید، و باید نویسنده‌ای دادگرانه آن را بنویسد، و هیچ نویسنده‌ای از نوشتن (سند) بدان گونه که خدا بدو آموخته است، سرپیچی نکند. پس نویسنده باید بنویسد و آن کس که حق بر ذمّه‌ی او است، باید املاء کند و از پروردگارش بترسد و چیزی از آن نکاهد، و اگر کسی که حق بر ذمّه‌ی او است کم‌خرد یا (به سبب کوچکی یا بیماری یا پیری) ناتوان باشد، یا (به سبب لالی یا گنگی یا ناآشنائی با زبان) او نتواند که املاء کند، باید ولی او (که شرع یا حاکم برای وی تعیین کرده است) دادگرانه املاء کند. و دو نفر از مردان خود را به گواهی گیرید، و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از میان کسانی گواه کنید که مورد رضایت و اطمینان شما هستند. - (این دو زن به همراه یکدیگر باید شاهد قرار گیرند) تا اگر یکی انحرافی پیدا کرد، دیگری بدو یادآوری کند - و چون گواهان را به گواهی خوانند باید که از این کار خودداری نورزند. و از نوشتن وام - خواه کم باشد یا زیاد - تا سررسید آن دلگیر نشوید. این در پیشگاه (شریعت) خدا دادگرانه‌تر و برای گواهی (و صحّت شهادت) استوارتر، و برای آن که دچار شکّ و تردید نشوید، بهتر می‌باشد. مگر این که داد و ستد حاضر و نقدی باشد که در میان خود دست به دست می‌کنید، پس در این صورت بر شما باکی نیست اگر آن را ننویسید. و هنگامی که خرید و فروش (نقدی) می‌کنید (باز هم) کسانی را به گواهی گیرید، و نویسنده و گواه نباید که زیان ببینند و نباید که زیان برسانند، و اگر چنین کنید از فرمان خدا بیرون رفته‌اید (و بر حکم او شوریده‌اید). و از خدا بترسید (و اوامر و نواهی او را پیش چشم دارید) و خداوند (آنچه را که به نفع شما یا به زیان شما است) به شما می‌آموزد، و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است.
هان ای کسانی که ایمان آوردید! هر گاه به وامی تا سررسیدی معیّن با یکدیگر معامله کردید، آن را بنویسید؛ و باید نویسنده‌ای (صورت معامله را) بر اساس عدالت میانتان بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید (در حد امکان) از نوشتن آن، بدان گونه که خدا تعلیمش داده خودداری کند؛ و کسی که (این) حق بر عهده‌ی اوست باید املا کند [:بگوید] و او [:نویسنده] (همان را) بنویسد و از خدا - پروردگارش - پروا نماید و از آن چیزی نکاهد؛ پس اگر کسی که حق بر ذمّه‌ی اوست، سفیه یا ناتوان است یا خود نمی‌تواند املا کند، ولیّ او باید با (رعایت) عدالت املا نماید و دو گواه از مردانتان را به گواهی بطلبید؛ پس اگر دو مرد نبودند، مردی را با دو زن، از میان گواهانی که (از آنان) رضایت دارید (گواه بگیرید) که (اگر) یکی از آن دو (زن از خاطرش) گم گشت، زن دیگر وی را یادآوری کند . و چون گواهان احضار شوند، نباید (از گواهی‌شان) خودداری کنند. و از نوشتن (بدهیتان) چه خرد و چه کلان -تا پایان زمان (مقرر)ش- نگران نباشید؛ این خود برای شهادت، عادلانه‌تر و استوارتر و برای اینکه دچار شک نشوید (به احتیاط) نزدیکتر است ، مگر آنکه تجارتی حاضر باشد که در میان خودتان انجام می‌دهید، پس بر شما گناهی نیست که آن را ننویسید. و (در هر حال) هر گاه داد و ستدی کردید گواه بگیرید و هیچ نویسنده و نه گواهی نباید زیان‌کاری طرفینی کند؛ و اگر چنین کنید، همواره این (خود) فسقی است به وسیله‌ی شما (به زیان خودتان و دیگران). و از خدا پروا کنید و خدا (بدین‌گونه) به شما آموزش می‌دهد و خدا به هر چیزی بسی داناست.
ای آنان که ایمان آوردید هرگاه وام دهید یا گیرید تا سرآمدی نامبرده پس بنویسیدش و باید نویسد میان شما نویسنده‌ای به داد و نباید خودداری کند نویسنده‌ای از آنکه بنویسد بدانسان که خدا بیاموخته است او را پس بنویسد و املاء کند بر او آن کس که بر او است حق و بترسد خدا را پروردگار خویش و نکاهد از آن چیزی و اگر آن کس که بر او است حق کم خرد بود یا ناتوان یا نتوانست املاء کند پس املاء کند ولی او به داد و گواه گیرید دو گواه از مردان خویش را و اگر نبود دو مرد پس یک مرد و دو زن از آنان که پسند کنید از گواهان تا چون فراموش کند یکی به یاد آردش دیگری و خودداری نکنند گواهان هرگاه خوانده شدند و خسته نشوید از نوشتن آن خرد یا کلان تا سرآمدش این است دادگرانه‌تر نزد خدا و استوارتر برای گواهی و نزدیکتر بدانکه شک نیارید مگر آنکه باشد داد ستدی جاری که می‌گردانیدش میان خویش که نیست باکی بر شما ننوشتن آن و گواه گیرید گاهی که داد ستد کنید و آزار نشود نویسنده‌ای و نه گواهی و اگر بکنید همانا آن نافرمانیی است از شما و بترسید خدا را و می‌آموزدتان خدا و خدا است به هر چیز دانا


البقرة ٢٨١ آیه ٢٨٢ البقرة ٢٨٣
سوره : سوره البقرة
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٤٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«تَدَایَنتُمْ»: به همدیگر وام دادید. «أَجَلٍ»: مدّت. «لا یَأْبَ»: خودداری نکند. «یُمْلِلْ»: املاء کند. بیان کند. «لا یَبْخَسْ»: نکاهد. «شَهِیدَیْنِ»: دو گواه. شهید فعیل به معنی فاعل است و جمع آن شهداء است. «دُعُوا»: فرا خوانده شدند. «لا تَسْأَمُوا»: سستی نکنید. کم‌حوصلگی و بی‌مبالاتی نکنید. «أَقْسَطُ»: دادگرانه‌تر. «أَقْوَمُ»: پابرجاتر. استوارتر. «أَدْنی»: اقرب. نزدیکتر. «تُدِیرُونَ»: مبادله می‌کنید. نقداً دست به دست می‌کنید. «تَبَایَعْتُمْ»: با همدیگر خرید و فروش کردید. «لا یُضَآرَّ»: زیان رسانده نشود. زیان نرساند. این فعل می‌تواند مجهول یا معلوم باشد و (کَاتِبٌ) و (شَهِیدٌ) نائب فاعل یا فاعل بشمار آید. «فُسُوق»: سرپیچی. نافرمانی. «فُسُوقٌ بِکُمْ»: این کار بیانگر نافرمانی شما است. این کار شما را از راه حق و صلاح بیرون می‌برد. «یُعَلِّمُکُمُ اللهُ»: خدا به شما احکام خود را می‌آموزد که متضمّن مصالح شما می‌باشند. مفعول فعل، محذوف است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱ - ایمان، خاستگاه عمل به احکام الهى (یا ایّها الذین امنوا اذا تداینتم)

۲ - وجوب تنظیم سند براى دین مدت دار بر طرفین (یا ایّها الذین امنوا اذا تداینتم بدین الى اجل مسمّى فاکتبوه) جمله «تداینتم بدین» شامل هر نوع طلبى مى شود; چه در فروش کالایى به نسیه و یا خرید کالایى تحویل نشده به نقد (سلف) و یا قرض دادن به شخصى.

۳ - لزوم تعیین مدّت براى دیون و مطالبات* (اذا تداینتم بدین الى اجل مسمّىً) احتمال اینکه لزوم کتابت مخصوص مطالبات و دیون مدّت دار باشد، احتمالى ضعیف است; بنابراین باید «الى اجل» را توضیحى براى دیونِ مورد امضاء قرآن دانست. یعنى دیون بدون ذکر مدّت صحیح نیست.

۴ - وجوب مراعات عدالت در تنظیم اسناد دین و مطالبات (و لیکتب بینکم کاتب بالعدل) بنابراینکه کلمه «بالعدل» متعلق به جمله «ولیکتب» باشد.

۵ - عدالت در نویسندگى، شرط گزینش نویسنده براى ثبت اسناد دین و مطالبات (و لیکتب بینکم کاتب بالعدل) بنابراینکه کلمه «بالعدل» قیدى براى نویسنده سند باشد.

۶ - تنظیم و ثبت اسناد دین، باید در حضور طرفین قرارداد باشد.* (و لیکتب بینکم کاتب بالعدل) کلمه «بینکم» بیانگر مطلب فوق است. چون مراد از مخاطب، خریدار و فروشنده و وام دهنده و گیرنده آن است.

۷ - کسانى که توان نویسندگى دارند، هرگز نباید از نوشتن اسناد دین امتناع کنند. (و لا یأب کاتب ان یکتب کما علّمه اللّه فلیکتب) جمله «فلیکتب» تأکید امرى است که از «و لا یأبَ ... » استفاده مى شود. بنابراین لزوم نوشتن بر تواناى به نویسندگى، امرى مؤکّد است.

۸ - تنظیم و ثبت اسناد دیون، باید به گونه اى باشد که خداوند تعلیم داده است. (طبق موازین شرع) (و لا یأب کاتب ان یکتب کما علّمه اللّه) بنابراینکه «کما علّمه اللّه» متعلّق به «اَن یکتب» باشد.

۹ - توان نویسندگى، موهبتى است الهى (ان یکتب کما علّمه اللّه)

۱۰ - مسؤولیّت دانشمندان و صاحبان هر فن، در برابر شناخت ها و آگاهیهایشان (و لا یأب ... کما علّمه اللّه) جمله «کما علّمه اللّه» مى تواند بیان علّت لزوم کتابت بر تواناى به نویسندگى باشد و همواره علّت، نشانگر یک قاعده کلى است. بنابراین هر علمى مسؤولیّت آفرین است.

۱۱ - تنظیم و ثبت اسناد دین، باید به املاى مدیون باشد. (و لیملل الّذى علیه الحقّ)

۱۲ - وجوب رعایت تقواى الهى از سوى مدیون و کم و کاست نکردن چیزى در تنظیم اسناد مبادلاتى (و لیملل الّذى ... و لیتّق اللّه ربّه و لا یبخس منه شیئاً)

۱۳ - وجوب رعایت تقواى الهى و کم و زیاد نکردن چیزى در تنظیم اسناد (و لیتّق اللّه ربّه و لا یبخس منه شیئاً)

۱۴ - اقرار فرد علیه خود، نافذ و مسموع است. (و لیملل الّذى علیه الحقّ) واگذارى املاى سند دین بر مدیون، ظاهراً حاکى از نفوذ اقرار وى مى باشد.

۱۵ - تقواى الهى عاملى براى رعایت حقوق افراد جامعه و مانعى در برابر تضییع حقوق آنان (و لیتّق اللّه ربّه و لا یبخس منه شیئاً)

۱۶ - وجوب املاى اسناد دین و مبادلات نسیه اى با رعایت عدالت، از سوى ولىّ مدیونِ سفیه یا ضعیف و یا ناتوان از املاى اسناد (فان کان الّذى علیه الحقّ سفیهاً او ضعیفاً او لا یستطیع ان یملّ هو فلیملل ولیّه بالعدل)

۱۷ - تدوین قانون باید به گونه اى باشد که راه اجحاف بر سفیهان و ناتوانان را مسدود نماید. (فان کان الّذى علیه الحقّ ... فلیملل ولیّه بالعدل)

۱۸ - سفیهان و ناتوانان، نیازمند ولىّ و سرپرست در مناسبات اجتماعى خویش هستند. (فان کان الّذى علیه الحقّ سفیهاً او ضعیفاً ... فلیملل ولیّه بالعدل)

۱۹ - لزوم رعایت عدالت از سوى اولیا و سرپرستان، در شؤون افراد تحت ولایت خود (فلیملل ولیّه بالعدل)

۲۰ - نفوذ املا و اعمالِ ولایتِ ولىّ، در صورت رعایت عدالت از سوى وى (فلیملل ولیّه بالعدل)

۲۱ - وجوب شاهد گرفتنِ دو مرد مسلمان و در صورت نبودن آنان، یک مرد و دو زن مسلمان در ثبت و تنظیم اسناد دیون و مبادلات (و استشهدوا شهیدین من رجالکم فان لم یکونا رجلین فرجل و امراتان)

۲۲ - بلوغ، شرط گواهان بر دین و مبادلات (و استشهدوا شهیدین من رجالکم) کلمه «رجل» (مرد) و «امرأة» (زن) ظهور در افراد بالغ دارد.

۲۳ - تقدّم و اولویّت مردان نسبت به زنان، در تحمّل شهادات (فان لم یکونا رجلین فرجل و امراتان)

۲۴ - گواهان بر دین و مبادلات باید مورد قبول و رضایت طرفین باشند. (و استشهدوا شهیدین من رجالکم ... ممّن ترضون من الشّهداء)

۲۵ - احتمال بیشتر لغزش و فراموشى زنان نسبت به مردان (ان تضلّ احدیهما فتذکّر احدیهما الاخرى) جمله «ان تضلّ» در مقام تعلیل براى جایگزینى دو زن به جاى یک مرد است.

۲۶ - جایگزینى دو زن به جاى یک مرد در شهادت، به منظور تذکّر یکى از آنها به دیگرى در صورت فراموشى و لغزش آن دیگرى است. (فرجل و امراتان ... ان تضلّ احدیهما فتذکّر احدیهما الاخرى)

۲۷ - تذکّرو یادآورى یکى از گواهان به دیگرى، در صورت فراموشى و لغزش، فلسفه و حکمت تعدد گواهان* (ان تضلّ احدیهما فتذکّر احدیهما الاُخرى) چون جمله «ان تضلّ» در مقام تعلیل است، پس مى توان به غیر مورد (گواهى زنان) گسترش داد.

۲۸ - لزوم تذکّر یکى از گواهان به دیگرى، در صورت فراموشى و لغزش وى (ان تضلّ احدیهما فتذکّر احدیهما الاُخرى)

۲۹ - وجوب اداى شهادت بر گواهان به هنگام فراخوانى به شهادت (و لا یأب الشّهداء اذا ما دعوا) بنابراینکه «اذا ما دعوا» دعوت براى اداى شهادت باشد; یعنى: اذا ما دعوا الى اداء الشّهادة.

۳۰ - وجوب تحمّل شهادت بر مؤمنین، به هنگام استشهاد از آنان (و لا یأب الشّهداء اذا ما دعوا) بنابراینکه «اذا ما دعوا» دعوت براى تحمل شهادت باشد; یعنى: اذا ما دعوا الى اداء الشّهادة.

۳۱ - عدم وجوب تحمّل و اداى شهادت، ابتدائاً و بدون فراخوانى به آن (داوطلبانه) (و لا یأب الشّهداء اذا ما دعوا) لزوم ادا و تحمّل شهادت را مشروط به دعوت بر آن کرده و مفهوم شرط این است که در صورت نبود دعوت، شاهد بودن و شهادت دادن واجب نیست.

۳۲ - جواز احضار شهود براى اداى شهادت (و لا یأب الشّهداء اذا ما دعوا)

۳۳ - کمى و زیادى بده بستانهاى طرفین، نباید موجب ملول شدن از وظیفه نوشتن و ثبت دیون و حقوق و مدّت آن گردد. (و لا تسئموا ان تکتبوه صغیراً او کبیراً الى اجله)

۳۴ - اهمیّت خاصّ ثبت و تنظیم اسناد مبادلاتى (و لا تسئموا ان تکتبوه صغیراً او کبیراً الى اجله) نهى از ملالت در نوشتن دیون - هر چند معامله اى کوچک باشد - حاکى از اهمیّت ثبت دیون و اسناد معاملاتى است.

۳۵ - ثبت دیون و مدّت آن و ثبت حقوق - کم باشد و یا زیاد -، از عادلانه ترین اعمال نزد خداوند و استوارترین و مددکارترین چیز براى اقامه شهادت (ذلکم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة)

۳۶ - رعایت و اجراى احکام الهى در ثبت اسناد، موجب تأمین عادلانه حقوق افراد (ذلکم اقسط عند اللّه)

۳۷ - اعتبار حقوقى قرارداد ثبت شده (و لا تسئموا اَن تکتبوه ... ذلکم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة)

۳۸ - تأمین و گسترش عدالت، تحکیم در ادا و اقامه شهادت و پیشگیرى از بروز شک و بدبینى، از جمله حکمتهاى لزوم ثبت و تنظیم اسناد مبادلاتى (ذلکم اقسط عند اللّه ... و ادنى الاّ ترتابوا)

۳۹ - مراعات نکردن عدالت در حقوق افراد جامعه و بى ثباتى در تعیین حدود روابط اقتصادى، از عوامل مفسده انگیز در روابط اجتماعى (ذلکم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة و ادنى الاّ ترتابوا) چون «ذلکم اقسط ... » بیان علّت احکام ذکر شده است، نشانگر یک قاعده کلّى است. یعنى عدالت اجتماعى و ثبات حدود و روابط اقتصادى، یک اصل و قانون است که با عدم رعایت آن، جامعه رو به فساد خواهد رفت.

۴۰ - لزوم دقّت و محکم کارى، در تنظیم روابط اقتصادى جامعه (اذا تداینتم بدین فاکتبوه ... فلیکتب و لیملل ... فلیملل ولیّه بالعدل ... و استشهدوا شهیدین ... و لا یأب الشّهداء ... الاّ ترتابوا)

۴۱ - بیان فلسفه و حکمت احکام، از روشهاى قرآن براى ترغیب به انجام آن احکام (ان تضلّ احدیهما ... ذلکم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة و ادنى الاّ ترتابوا)

۴۲ - عدم لزوم کتابت و ثبت مبادلات نقدى (إلاّ ان تکون تجارة حاضرة تدیرونها بینکم فلیس علیکم جناح اَلاّ تکتبوها)

۴۳ - حسن تنظیم سند و ثبت مبادلاتى که میان طرفین دست به دست گردد.* (فلیس علیکم جناح اَلاّ تکتبوها)

۴۴ - لزوم شاهد گرفتن در هنگام داد و ستد هر چند معامله اى نقد و بدون مطالبه باشد. (و اشهدوا اذا تبایعتم)

۴۵ - حرمت زیان رساندن و خیانت نویسنده و گواه مبادلات، بر طرفین قرارداد (و لا یضارّ کاتب و لا شهید) در صورتى که «لا یضارّ» معلوم باشد و نه مجهول، متعلّق آن، متعاملین خواهند بود. یعنى: لا یضارّ کاتب ولا شهید المتبایعین.

۴۶ - لزوم حفظ و مصونیّت نویسنده و گواهان بر مبادلات از زیان (و لا یضارّ کاتب و لا شهید) بنابراینکه «لا یضار» مجهول باشد و «کاتب» و «شهید» نایب فاعل.

۴۷ - لزوم جبران خسارتهایى که بر کاتب و شاهد، از ناحیه کتابت و شهادت به وجود مى آید. (و لا یضارّ کاتب و لا شهید) بنابراینکه «لا یضار» مجهول باشد، مقصود از ضرر، خسارتهاى ناشى از شهادت و کتابت است یعنى نباید کاتب و شاهد در این میان متحمّل ضرر و زیانى شوند که لازمه آن جبران خسارتهاى ایشان است. مثل بیکارى، کرایه رفت و آمد و ... .

۴۸ - زیان رساندن به گواه و نویسنده مبادلات، فسق و انحراف از حقّ است. (و لا یضارّ کاتب و لا شهید و ان تفعلوا فانّه فسوق بکم) بر مبناى مجهول بودن «لا یضار»

۴۹ - خیانت نویسنده و گواه مبادلات، فسق و انحراف از حق است. (و لا یضارّ کاتب و لا شهید و ان تفعلوا فانّه فسوق بکم) بر مبناى معلوم بودن «لا یضار»

۵۰ - جبران نکردن خسارتهایى که بر کاتب و شاهد از ناحیه کتابت و شهادت وارد مى شود، موجب فسق و انحراف از حق (و لا یضارّ کاتب و لا شهید و ان تفعلوا فانّه فسوق بکم) بر مبناى مجهول بودن «لا یضارّ»، مقصود از «ضرر»، ضررهاى ناشى از «کتابت» است. یعنى اگر ضررى متوجّه کاتب و شاهد گردید و خسارتهاى ایشان را جبران ننمودید، از حق منحرف شده اید و فاسق گشته اید.

۵۱ - تقوا و ترس از خدا پشتوانه عمل به احکام الهى، در روابط اقتصادى و مبادلات (و لا یضارّ کاتب و لا شهید ... و اتّقوا اللّه)

۵۲ - نویسنده قرارداد دین، باید شخص ثالثى غیر از متعاملین باشد.* (و لیکتب بینکم کاتب بالعدل ... و لا یأب کاتب ... و لا یضارّ کاتب)

۵۳ - لزوم رعایت تقواى الهى از جانب نویسنده، گواهان و طرفین قراردادها و مبادلات (اذا تداینتم ... و لا یأب کاتب ... و استشهدوا شهیدین ... و اتّقوا اللّه) متعاملین، کاتب و گواه در مبادلات، از مصادیق مورد نظر در خطاب «و اتقوا اللّه» مى باشند.

۵۴ - هماهنگى اخلاق و اقتصاد در اسلام (اذا تداینتم ... و لا یأب کاتب ... و استشهدوا ... و لا تسئموا ... و اتّقوا اللّه)

۵۵ - خداوند، آموزش دهنده قوانینى که باید بر روابط اجتماعى - اقتصادى حاکم باشد. (اذا تداینتم ... و یعلّمکم اللّه)

۵۶ - خداوند، آموزگار شیوه تقواپیشگى* (و اتّقوا اللّه و یعلّمکم اللّه) محتمل است به قرینه «و اتّقوا اللّه»، مفعول محذوف از «یعلمکم اللّه»، طریقه تقوا باشد. یعنى و یعلّمکم اللّه طریقة التقوى.

۵۷ - لزوم احترام به مالکیّت قانونى افراد جامعه و حفظ حدود آن (اذا تداینتم ... ذلکم اقسط ... و اتّقوا اللّه) امر به تقوا پس از بیان مسائل و احکامى چند که از جمله آنها، مالکیّت افراد بر داراییهاى خویش است و نیز بیان شرایط نقل و انتقال آن به دیگران، بیانگر رعایت آن مسائل و محترم شمردن آنهاست.

۵۸ - دانایى گسترده و فراگیر خداوند به همه موجودات (علم مطلق الهى) (و اللّه بکلّ شىء علیم)

۵۹ - خداوند، علیم است. (و اللّه بکلّ شىء علیم)

۶۰ - جعل قوانین الهى، برخاسته از علم و دانایى گسترده و فراگیر خداوند است. (فاکتبوه ... و لا یأب کاتب ... و لیملل ... و استشهدوا ... و اللّه بکلّ شىء علیم)

۶۱ - پیوند همگان و تعهّد متقابل مؤمنان در جامعه، نسبت به یکدیگر (یا ایّها الّذین امنوا ... و لا یأب کاتب ... و لا یأب الشّهداء ... و اشهدوا ... و لا یضارّ کاتب و لا شهید) آیه شریفه براى طرفین قرارداد، کاتب و شاهد، وظایف و حقوقى را معین کرده است که گویاى تعهّد و مسؤولیت متقابل آنان است.

۶۲ - اعمال و رفتار متعاملان، کاتبان مبادله، شاهدان و گواهان بر آن، در گستره علم و دانایى مطلق خداوند (اذا تداینتم ... و لیکتب بینکم کاتب بالعدل ... و لا یأب کاتب ... و لا یأب الشّهداء ... و اللّه بکلّ شىء علیم)

موضوعات مرتبط

  • احکام: ۲، ۳، ۴، ۶، ۸، ۱۱، ۱۲، ۱۴، ۱۶، ۱۸، ۱۹، ۲۱، ۲۲، ۲۴، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۷، ۴۲، ۴۴، ۴۵، ۴۷، ۵۲ تشریع احکام ۶۰ ; فلسفه احکام ۲۶، ۲۷، ۳۶، ۳۸، ۴۱
  • اسماء و صفات: علیم ۵۹
  • اقتصاد: اقتصاد و اخلاق ۵۴
  • اقرار: احکام اقرار ۱۴
  • انگیزش: عوامل انگیزش ۱
  • ایمان: آثار ایمان ۱
  • بدهى: احکام بدهى ۲، ۳، ۴، ۶، ۸، ۱۱، ۱۲، ۱۶، ۲۱، ۲۲، ۵۲ ; سند در بدهى ۲، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۱۶، ۳۳، ۵۲ ; کتابت بدهى ۳۵ ; گواهى در بدهى ۲۴
  • تربیت: روش تربیت ۴۱
  • ترس: آثار ترس ۵۱
  • تقوا: آثار تقوا ۱۵، ۵۱ ; اهمیّت تقوا ۱۲، ۵۳، ۵۶
  • تکلیف: عمل به تکلیف ۱، ۵۱
  • جامعه: عوامل انحطاط جامعه ۳۹; مؤمنان در جامعه ۶۱; مسؤولیت جامعه ۶۱
  • حقوق: کتابت حقوق ۳۵
  • خدا: علم خدا ۵۸، ۶۰، ۶۲ ; نعمتهاى خدا ۹
  • روابط اجتماعى: ۵۵
  • زن: گواهى زن ۲۳، ۲۶ ; لغزش زن ۲۵
  • سفیه: حقوق سفیه ۱۷ ; کفالت بر سفیه ۱۸ ; کفیل سفیه ۱۶
  • سند: اهمیّت سند ۷ ; تنظیم سند ۲، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۶، ۲۱، ۳۳، ۳۴، ۳۶، ۴۳ ; شرایط سند ۸، ۱۱
  • ضعفا: حقوق ضعفا ۱۷ ; کفالت بر ضعفا ۱۸ ; کفیل ضعفا ۱۶
  • علما: مسؤولیت علما ۱۰
  • عدالت: اهمیّت عدالت ۱۹، ۲۰، ۳۵، ۳۸، ۳۹
  • علم: آثار علم ۱۰ ; علم و تکلیف ۱۰
  • عمل: زمینه عمل ۱، ۵۱ ; زمینه عمل صالح ۴۱
  • فساد: عوامل فساد ۵۰ ; زمینه فساد ۳۹ ; موارد فساد ۴۸، ۴۹
  • قانونگذارى: شرایط قانونگذارى ۱۷
  • قواعد فقهى: ۱۴
  • کاتب: خیانت کاتب ۴۵، ۴۹ ; شرایط کاتب ۵۳ ; مسؤولیت کاتب ۵۳
  • کتابت: احکام کتابت ۴۷، ۵۰ ; اهمیّت کتابت ۴۶ ; عدالت در کتابت ۵ ; نعمت کتابت ۹
  • کفالت: احکام کفالت ۱۹ ; عدالت در کفالت ۱۹، ۲۰
  • گزینش: شرایط گزینش ۵
  • گمراهى: عوامل گمراهى ۵۰ ; موارد گمراهى ۴۸، ۴۹
  • گواه: خسارت به گواه ۴۸ ; خیانت گواه ۴۵، ۴۹ ; شرایط گواه ۲۲، ۲۴ ; مسؤولیت گواه ۵۳
  • گواهى: احکام گواهى ۲۱، ۲۲، ۲۴، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۴۴، ۴۷، ۵۰ ; اداى گواهى ۳۵، ۳۸ ; اهمیّت گواهى ۴۶ ; بلوغ در گواهى ۲۲ ; وجوب گواهى ۲۹، ۳۰
  • مالکیت: اهمیّت مالکیت ۵۷
  • محرمات: ۴۵
  • مدیون: مسؤولیت مدیون ۱۲
  • مرد: گواهى مرد ۲۳، ۲۶
  • مردم: حقوق مردم ۱۵، ۳۶، ۳۹
  • معامله: گواه در معامله ۴۸، ۴۹ ; گواهى در معامله ۴۴ ; معامله نقدى ۴۲، ۴۳
  • معاهده: احکام معاهده ۳۷
  • نظام اجتماعى: ۱۸، ۵۵، ۶۱
  • نظام اقتصادى: ۴۰، ۵۴، ۵۵، ۵۷
  • نظام تعالیم دین: ۵۱
  • نظام حقوقى: ۱۹ واجبات: ۲، ۳، ۴، ۱۲، ۱۶، ۲۱، ۲۹، ۳۰، ۴۴

منابع