ریشه شعب: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Move page script صفحهٔ ریشه شعب‌ را به ریشه شعب منتقل کرد)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::شعب‌]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}


=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
جمع كردن. متفرّق كردن. در اقرب آن را جمع، تفريق، اصلاح، افساد معنى كرده و گويد در هر دو ضد به كار مى‏رود همچنين است قول مجمع. شعبه به معنى تكه و قسمت است چنانكه در نهايه آمده «اَلْحَياءُ شُعْبَةٌ مِنَ الْايمانِ» و از ابن مسعود نقل كرده: «اَلشَّبابُ شُعْبَةٌ مِنَ الْجُنُونِ». جمع آن شعب (بر وزن صرد) و شعاب است. [مرسلات:30]. يعنى برويد به سوى سايه‏اى كه سه شعبه دارد و سايه افكن نيست مراد از اين ظل ظاهراً دود است كه در آيه ديگر آمده [واقعة:41-44]. درست روشن نيست كه علت سه شاخه بودن آن چيست واللّه اعلم. [حجرات:13]. درباره شعب (بر وزن علم و فلس) كه جمع آن شعوب است سه قول هست يكى قبيله بزرگ. در مجمع گويد: آن طائفه بزرگى است مثل مضر و اين قول اكثر مفسران است. دوم‏آن كه شعب كمتراز قبيله است راغب گويد: شعب قبيله‏اى است كه از طائفه واحد منشعب باشد جمع آن شعوب است. سوم انكه شعوب عجم و قبائل عرب است در صافى فرموده به قول قمى شعوب عجم و قبائل عرب است و در مجمع آن را از امام صادق عليه السلام نقل كرده از ابو عبيده نقل شده: شعوب عجم است و اصل آن از تشعّب است كه نسب عجم بسيار پراكنده است. و نيز به معنى قبائل مختلط آمده است چنانكه در اقرب هست . زمخشرى در كشّاف گويد: شعب بالاترين طبقه از طبقات ششگانه است كه در عرب هست و آنها عبارتند از: شعب، قبيله، عماره، بطن، فخذ و فصيله. شعب جامع قبائل، قبيله جامع عمائر، عماره جامع بطون، بطن جامع افخاذ، فخذ جامع فصائل مى‏باشد: خزيمه شعب، كنانه قبيله، قريش عماره، قصّى بطن، هاشم فخذ و عباس فصيله است. آن را شعوب گفته‏اند كه قبائل از آن منشعب گرديدهاست. اين كلام رادراقرب الموارد نيز از كشّاف نقل كرده. و آن در صحاح نيز نقل شده ولى فصيله در مرتبه سوم آمده است. به نظر نگارنده مراد از شعوب جماعتهاى مختلط است كه تيره و طائفه در آنها ملحوظ نيست و شعبه‏ها و فرقه‏ها هستند كه امروز آن را ملت مى‏گوئيم استعمال عرب فعلا چنين است وآن را به جاى ملت به كار مى‏برند و مى‏گويند: الشعب الايرانى، الشعب المصرى. و قبائل همان تيره‏ها و طائفه‏ها و خانواده‏هاى بزرگ اند. در اول آيه كلمه «يا اَيُّها النّاس» روشن مى‏كند كه خطاب به عموم جهانيان است نه فقط عرب و موقع نزول قرآن عرب قبيله‏ها بود و ديگران ملتها يعنى: اى مردم ما شما را ملتها و قبيله‏ها گردانديم تا يكديگر را بشناسيد و معاملات و مواصلات داشته باشيد و همه را از يك نر و ماده آفريده‏ايم. غرض از آيه ظاهراً نفى تفاخر باانساب و احساب است و همه مردم يكسان اند و احترام و اكرام با تقوى است.
جمع كردن. متفرّق كردن. در اقرب آن را جمع، تفريق، اصلاح، افساد معنى كرده و گويد در هر دو ضد به كار مى‏رود همچنين است قول مجمع. شعبه به معنى تكه و قسمت است چنانكه در نهايه آمده «اَلْحَياءُ شُعْبَةٌ مِنَ الْايمانِ» و از ابن مسعود نقل كرده: «اَلشَّبابُ شُعْبَةٌ مِنَ الْجُنُونِ». جمع آن شعب (بر وزن صرد) و شعاب است. [مرسلات:30]. يعنى برويد به سوى سايه‏اى كه سه شعبه دارد و سايه افكن نيست مراد از اين ظل ظاهراً دود است كه در آيه ديگر آمده [واقعة:41-44]. درست روشن نيست كه علت سه شاخه بودن آن چيست واللّه اعلم. [حجرات:13]. درباره شعب (بر وزن علم و فلس) كه جمع آن شعوب است سه قول هست يكى قبيله بزرگ. در مجمع گويد: آن طائفه بزرگى است مثل مضر و اين قول اكثر مفسران است. دوم‏آن كه شعب كمتراز قبيله است راغب گويد: شعب قبيله‏اى است كه از طائفه واحد منشعب باشد جمع آن شعوب است. سوم انكه شعوب عجم و قبائل عرب است در صافى فرموده به قول قمى شعوب عجم و قبائل عرب است و در مجمع آن را از امام صادق عليه السلام نقل كرده از ابو عبيده نقل شده: شعوب عجم است و اصل آن از تشعّب است كه نسب عجم بسيار پراكنده است. و نيز به معنى قبائل مختلط آمده است چنانكه در اقرب هست . زمخشرى در كشّاف گويد: شعب بالاترين طبقه از طبقات ششگانه است كه در عرب هست و آنها عبارتند از: شعب، قبيله، عماره، بطن، فخذ و فصيله. شعب جامع قبائل، قبيله جامع عمائر، عماره جامع بطون، بطن جامع افخاذ، فخذ جامع فصائل مى‏باشد: خزيمه شعب، كنانه قبيله، قريش عماره، قصّى بطن، هاشم فخذ و عباس فصيله است. آن را شعوب گفته‏اند كه قبائل از آن منشعب گرديدهاست. اين كلام رادراقرب الموارد نيز از كشّاف نقل كرده. و آن در صحاح نيز نقل شده ولى فصيله در مرتبه سوم آمده است. به نظر نگارنده مراد از شعوب جماعتهاى مختلط است كه تيره و طائفه در آنها ملحوظ نيست و شعبه‏ها و فرقه‏ها هستند كه امروز آن را ملت مى‏گوئيم استعمال عرب فعلا چنين است وآن را به جاى ملت به كار مى‏برند و مى‏گويند: الشعب الايرانى، الشعب المصرى. و قبائل همان تيره‏ها و طائفه‏ها و خانواده‏هاى بزرگ اند. در اول آيه كلمه «يا اَيُّها النّاس» روشن مى‏كند كه خطاب به عموم جهانيان است نه فقط عرب و موقع نزول قرآن عرب قبيله‏ها بود و ديگران ملتها يعنى: اى مردم ما شما را ملتها و قبيله‏ها گردانديم تا يكديگر را بشناسيد و معاملات و مواصلات داشته باشيد و همه را از يك نر و ماده آفريده‏ايم. غرض از آيه ظاهراً نفى تفاخر باانساب و احساب است و همه مردم يكسان اند و احترام و اكرام با تقوى است.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
شعيب:100, هم:57, قول:53, يا:51, الذين:43, کم:42, ل:40, انن:35, قوم:35, من:34, کذب:34, لا:32, ى:32, اخو:31, ه:30, ک:30, مدين:28, ف:28, الى:28, ب:25, مدن:25, غنى:25, ما:24, فى:24, ظلل:24, ا:24, مع:23, امن:22, ان:21, امر:20, خسر:19, کان:19, ها:19, نا:19, لم:19, عبد:19, کون:19, الله:18, رحم:18, نجو:17, تبع:17, قبل:17, ثلث:17, حفظ:16, جعل:16, ذى:16, عرف:16, نن:16, ودد:16, جثم:16, صلو:15, انث:15, فقه:15, دور:15, کثر:15, اذ:15, وقى:15, اذا:15, ذکر:15, رسل:15, جىء:15, اله:15, خرج:15, بعد:14, لما:14, رقب:14, على:14, اخذ:14, ايکه:14, کرم:14, طلق:14, لهب:14, جرم:14, ربب:14, عقل:14, ولى:14, عن:13, صحب:13, عقب:13, انا:13, ظلم:12, عند:12, صبح:12, خلق:12, کفر:12, قرى:12, ترک:11, کبر:11, او:11, وله:11, شعب:11, عود:10, ملء:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۴۵

تکرار در قرآن: ۱۳(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

جمع كردن. متفرّق كردن. در اقرب آن را جمع، تفريق، اصلاح، افساد معنى كرده و گويد در هر دو ضد به كار مى‏رود همچنين است قول مجمع. شعبه به معنى تكه و قسمت است چنانكه در نهايه آمده «اَلْحَياءُ شُعْبَةٌ مِنَ الْايمانِ» و از ابن مسعود نقل كرده: «اَلشَّبابُ شُعْبَةٌ مِنَ الْجُنُونِ». جمع آن شعب (بر وزن صرد) و شعاب است. [مرسلات:30]. يعنى برويد به سوى سايه‏اى كه سه شعبه دارد و سايه افكن نيست مراد از اين ظل ظاهراً دود است كه در آيه ديگر آمده [واقعة:41-44]. درست روشن نيست كه علت سه شاخه بودن آن چيست واللّه اعلم. [حجرات:13]. درباره شعب (بر وزن علم و فلس) كه جمع آن شعوب است سه قول هست يكى قبيله بزرگ. در مجمع گويد: آن طائفه بزرگى است مثل مضر و اين قول اكثر مفسران است. دوم‏آن كه شعب كمتراز قبيله است راغب گويد: شعب قبيله‏اى است كه از طائفه واحد منشعب باشد جمع آن شعوب است. سوم انكه شعوب عجم و قبائل عرب است در صافى فرموده به قول قمى شعوب عجم و قبائل عرب است و در مجمع آن را از امام صادق عليه السلام نقل كرده از ابو عبيده نقل شده: شعوب عجم است و اصل آن از تشعّب است كه نسب عجم بسيار پراكنده است. و نيز به معنى قبائل مختلط آمده است چنانكه در اقرب هست . زمخشرى در كشّاف گويد: شعب بالاترين طبقه از طبقات ششگانه است كه در عرب هست و آنها عبارتند از: شعب، قبيله، عماره، بطن، فخذ و فصيله. شعب جامع قبائل، قبيله جامع عمائر، عماره جامع بطون، بطن جامع افخاذ، فخذ جامع فصائل مى‏باشد: خزيمه شعب، كنانه قبيله، قريش عماره، قصّى بطن، هاشم فخذ و عباس فصيله است. آن را شعوب گفته‏اند كه قبائل از آن منشعب گرديدهاست. اين كلام رادراقرب الموارد نيز از كشّاف نقل كرده. و آن در صحاح نيز نقل شده ولى فصيله در مرتبه سوم آمده است. به نظر نگارنده مراد از شعوب جماعتهاى مختلط است كه تيره و طائفه در آنها ملحوظ نيست و شعبه‏ها و فرقه‏ها هستند كه امروز آن را ملت مى‏گوئيم استعمال عرب فعلا چنين است وآن را به جاى ملت به كار مى‏برند و مى‏گويند: الشعب الايرانى، الشعب المصرى. و قبائل همان تيره‏ها و طائفه‏ها و خانواده‏هاى بزرگ اند. در اول آيه كلمه «يا اَيُّها النّاس» روشن مى‏كند كه خطاب به عموم جهانيان است نه فقط عرب و موقع نزول قرآن عرب قبيله‏ها بود و ديگران ملتها يعنى: اى مردم ما شما را ملتها و قبيله‏ها گردانديم تا يكديگر را بشناسيد و معاملات و مواصلات داشته باشيد و همه را از يك نر و ماده آفريده‏ايم. غرض از آيه ظاهراً نفى تفاخر باانساب و احساب است و همه مردم يكسان اند و احترام و اكرام با تقوى است.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
شُعَيْباً ۷
شُعَيْبُ‌ ۳
شُعَيْبٌ‌ ۱
شُعُوباً ۱
شُعَبٍ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط