روایت:الکافی جلد ۸ ش ۲۰۲

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة

عنه عن علي بن الحسين عن علي بن ابي حمزه عن ابي بصير عن ابي عبد الله ع :

فِي قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مََا يَكُونُ مِنْ نَجْوى‏ََ ثَلاََثَةٍ إِلاََّ هُوَ رََابِعُهُمْ وَ لاََ خَمْسَةٍ إِلاََّ هُوَ سََادِسُهُمْ وَ لاََ أَدْنى‏ََ مِنْ ذََلِكَ وَ لاََ أَكْثَرَ إِلاََّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مََا كََانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمََا عَمِلُوا يَوْمَ اَلْقِيََامَةِ إِنَّ اَللََّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ‏ قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآيَةُ فِي فُلاَنٍ وَ فُلاَنٍ‏ وَ أَبِي عُبَيْدَةَ اَلْجَرَّاحِ‏ وَ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ‏ وَ سَالِمٍ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَ اَلْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ حَيْثُ كَتَبُوا اَلْكِتَابَ بَيْنَهُمْ وَ تَعَاهَدُوا وَ تَوَافَقُوا لَئِنْ مَضَى‏ مُحَمَّدٌ لاَ تَكُونُ اَلْخِلاَفَةُ فِي‏ بَنِي هَاشِمٍ‏ وَ لاَ اَلنُّبُوَّةُ أَبَداً فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِمْ هَذِهِ اَلْآيَةَ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنََّا مُبْرِمُونَ‏ `أَمْ يَحْسَبُونَ أَنََّا لاََ نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْوََاهُمْ بَلى‏ََ وَ رُسُلُنََا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ‏ قَالَ وَ هَاتَانِ اَلْآيَتَانِ نَزَلَتَا فِيهِمْ ذَلِكَ اَلْيَوْمَ قَالَ‏ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّهُ كَانَ يَوْمٌ يُشْبِهُ‏ يَوْمَ‏ كَتْبِ اَلْكِتَابِ‏ إِلاَّ يَوْمَ قَتْلِ‏ اَلْحُسَيْنِ ع‏ وَ هَكَذَا كَانَ فِي سَابِقِ عِلْمِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَلَّذِي أَعْلَمَهُ‏ رَسُولَ اَللَّهِ ص‏ أَنْ إِذَا كُتِبَ اَلْكِتَابُ قُتِلَ‏ اَلْحُسَيْنُ‏ وَ خَرَجَ اَلْمُلْكُ مِنْ‏ بَنِي هَاشِمٍ‏ فَقَدْ كَانَ ذَلِكَ كُلُّهُ قُلْتُ‏ وَ إِنْ طََائِفَتََانِ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ اِقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمََا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدََاهُمََا عَلَى اَلْأُخْرى‏ََ فَقََاتِلُوا اَلَّتِي تَبْغِي حَتََّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ََ أَمْرِ اَللََّهِ فَإِنْ فََاءَتْ‏ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمََا بِالْعَدْلِ‏ قَالَ اَلْفِئَتَانِ إِنَّمَا جَاءَ تَأْوِيلُ هَذِهِ اَلْآيَةِ يَوْمَ اَلْبَصْرَةِ وَ هُمْ أَهْلُ هَذِهِ اَلْآيَةِ وَ هُمُ اَلَّذِينَ بَغَوْا عَلَى‏ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ ع‏ فَكَانَ اَلْوَاجِبَ عَلَيْهِ قِتَالُهُمْ وَ قَتْلُهُمْ حَتَّى يَفِيئُوا إِلَى أَمْرِ اَللَّهِ وَ لَوْ لَمْ يَفِيئُوا لَكَانَ اَلْوَاجِبَ عَلَيْهِ فِيمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ أَنْ لاَ يَرْفَعَ اَلسَّيْفَ عَنْهُمْ حَتَّى يَفِيئُوا وَ يَرْجِعُوا عَنْ رَأْيِهِمْ لِأَنَّهُمْ بَايَعُوا طَائِعِينَ‏ غَيْرَ كَارِهِينَ وَ هِيَ‏ اَلْفِئَةُ اَلْبَاغِيَةُ كَمَا قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى‏ فَكَانَ اَلْوَاجِبَ‏ عَلَى‏ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ ع‏ أَنْ يَعْدِلَ فِيهِمْ حَيْثُ كَانَ‏ ظَفِرَ بِهِمْ كَمَا عَدَلَ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ فِي‏ أَهْلِ مَكَّةَ إِنَّمَا مَنَّ عَلَيْهِمْ وَ عَفَا وَ كَذَلِكَ صَنَعَ‏ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ ع‏ بِأَهْلِ اَلْبَصْرَةِ حَيْثُ ظَفِرَ بِهِمْ مِثْلَ مَا صَنَعَ‏ اَلنَّبِيُّ ص‏ بِأَهْلِ مَكَّةَ حَذْوَ اَلنَّعْلِ بِالنَّعْلِ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى‏ََ قَالَ هُمْ‏ أَهْلُ اَلْبَصْرَةِ هِيَ‏ اَلْمُؤْتَفِكَةُ قُلْتُ‏ وَ اَلْمُؤْتَفِكََاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنََاتِ‏ قَالَ أُولَئِكَ‏ قَوْمُ لُوطٍ اِئْتَفَكَتْ عَلَيْهِمُ اِنْقَلَبَتْ عَلَيْهِمْ‏


الکافی جلد ۸ ش ۲۰۱ حدیث الکافی جلد ۸ ش ۲۰۳
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۸
بخش : كتاب الروضة
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۸ كِتَابُ الرَّوْضَة‏‏‏ خُطْبَةٌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع‏
موضوعات :

ترجمه

هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۱ ترجمه رسولى محلاتى, ۲۶۰

ابو بصير از امام صادق عليه السّلام روايت كند در تفسير گفتار خداى عز و جل: «رازگوئى سه نفرى نباشد جز آنكه خدا چهارمين آنهاست و نه پنج نفرى جز آنكه خدا ششمين آنها است و نه كمتر از اين و نه بيشترى هست جز آنكه هر كجا باشند خدا نزد آنها است، آنگاه روز رستاخيز از كارهائى كه كرده‏اند آگاهشان سازد كه براستى خدا بهمه چيز دانا است» (سوره مجادله آيه ۷) فرمود: اين آيه در باره فلان و فلان و ابو عبيده جراح و عبد الرحمن بن عوف و سالم مولى ابو حذيفه و مغيرة بن شعبة نازل شد آنگاه كه ميان خود نامه نوشتند و هم عهد گشته و توافق كردند كه اگر محمد (ص) از دنيا رفت هرگز نگذارند خلافت در بنى هاشم قرار گيرد، پس خداى تعالى اين آيه را در شأن آنها نازل فرمود. گويد: عرضكردم: گفتار خداى عز و جل (چيست كه فرمايد): «آيا مگر كارى را استوار كرده‏اند كه ما هم استواركنان هستيم، يا پندارند كه ما نهان گفتن و راز گفتنشان را نميشنويم، چرا و فرستادگان ما كه همراه آنانند مينويسند» (سوره زخرف آيه ۷۹- ۸۰). فرمود: اين دو آيه نيز در باره آنها در همان روز نازل گشت. امام صادق عليه السّلام فرمود: شايد تو عقيده دارى كه بجز روز كشته شدن حسين عليه السّلام روزى (در شومى) مانند آن روزى كه اين نامه در ميان آنها نوشته شد هست؟ (نه چنين روز شومى نبود) و اين چنين در علم خداى عز و جل گذشته بود و خدا هم پيامبر خود را بدان آگاه كرده بود كه اگر اين نامه (ننگين) نوشته شود حسين عليه السّلام كشته خواهد شد و زمامدارى و حكومت از دست بنى هاشم بيرون خواهد رفت و همه اينها هم شد. گويد: عرضكردم: (تفسير اين آيه چيست): «و اگر دو طائفه از مؤمنان با هم جنگيدند ميانشان را اصلاح دهيد و اگر يكى از آنها بر ديگرى تجاوز كند با آن متجاوز جنگ كنيد تا بفرمان خدا بازگردد و چون بازگشت ميان آنها را بعدالت اصلاح دهيد» (سوره حجرات آيه ۵) فرمود: مقصود از دو طائفه دو گروه از مسلمانانند، و تأويل اين آيه در جنگ بصره (و جنگ جمل) بود و اهل اين آيه آنها بودند يعنى آنان كه بر امير مؤمنان عليه السّلام شوريدند، و در آنجا بود كه بر امير مؤمنان جنگ با آنها و كشتارشان واجب شد تا بفرمان خدا بازگردند، و اگر باز نميگشتند طبق آنچه خدا نازل فرموده بود بر آن حضرت واجب بود كه شمشير از آنها برندارد تا باز گردند و از نظريه خود دست بردارند، زيرا آنها از روى رغبت و ميل بدون هيچ گونه اجبار و اكراهى بيعت كرده بودند، و آنها همان گروه متجاوزى بودند كه خدا فرموده بود، پس بر امير مؤمنان عليه السّلام واجب بود كه پس از پيروزى بعدالت با آنها رفتار كند چنانچه رسول خدا (ص) در باره مردم مكه بعدالت رفتار كرد، و بر آنها منت گذارده از آنها درگذشت، و بهمين ترتيب امير مؤمنان عليه السّلام پس از پيروزى مردم بصره با آنها بعدالت رفتار كرد همان طور كه رسول خدا (ص) با مردم مكه رفتار كرد بى‏كم و كاست. گويد: عرضكردم: (تفسير) گفتار خداى عز و جل (در اين آيه چيست): «و دهكده واژگون شده را بيفكند» (سوره نجم آيه ۵۳) فرمود: آنها همان مردم بصره‏اند و دهكده مزبور همان بصره است. عرضكردم: (اين آيه): «و دهكده‏هاى واژگون شده كه پيمبرانشان با حجتها بسويشان آمدند» (سوره توبه آيه ۷۰) فرمود: آنها قوم لوط بودند كه دهكده‏ها بر سرشان واژگون شد.

حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى‏, ۲۲۶

ابو بصير از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه در تفسير اين آيه شريفه: ... ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ «۲» فرمود: اين آيه در باره فلان و فلان و ابو عبيده جراح و عبد الرحمن بن عوف و سالم مولاى ابو حذيفه و مغيرة بن شعبه نازل شد، آن گاه كه ميان خود نامه نوشتند و همداستان شدند كه اگر محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از جهان ديده فرو بست هرگز اجازه ندهند خلافت، در ميان بنى هاشم جاى گيرد. پس خداوند متعال اين آيه را در شأن آنها فرو فرستاد. او مى‏گويد: عرض كردم: پس اين سخن پروردگار چيست كه فرمود: أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ* أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى‏ وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ «۳»؟ امام عليه السّلام فرمود: اين دو آيه نيز در باره آنها در همان روز نازل گشت. امام صادق عليه السّلام فرمود: شايد تو بر آنى كه روزى باشد مانند آن روز كه اين عهدنامه نوشته شد جز روزى كه حسين عليه السّلام به شهادت رسيد، [روز عاشورا] در علم خدا چنين گذشته بود و همان را به رسول خدا اعلان داشت كه: هر گاه آن عهدنامه نوشته شد حسين عليه السّلام كشته مى‏شود و حكومت از دست بنى هاشم بيرون مى‏رود و همه اينها تحقّق يافت. __________________________________________________

(۱) «نه فربه كند و نه گرسنگى را برطرف كند» (سوره غاشيه/ آيه ۷).
(۲) «رازگويى سه نفر نباشد مگر آنكه خدا چهارمين آنهاست و نه پنج نفرى مگر آن كه خدا ششمين آنهاست و نه كمتر از اين و نه بيشترى هست مگر آنكه هر كجا باشند خدا نزد آنهاست. آن گاه روز رستخيز از كارهايى كه كرده‏اند آگاهشان سازد كه براستى خدا به همه چيز داناست» (سوره مجادله/ آيه ۷).
(۳) «بلكه امرى را اثبات و ابرام كردند، همانا ما هم ابرام‏كننده هستيم، يا پنداشته‏اند كه ما نهان و رازگويى آنان را نشنويم؟ آرى، فرستادگان ما كه همراه آنانند مى‏نويسند» (سوره زخرف/ آيه ۷۹ و ۸۰).

عرض كردم: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ ... «۱»، امام عليه السّلام فرمود: مقصود از دو طائفه دو گروه از مسلمانانند، و تأويل اين آيه در روز بصره [جنگ جمل‏] بود و اهل اين آيه آنها بودند، يعنى آنان كه بر امير مؤمنان شوريدند، و همان جا بود كه جنگ و كشتار آنها بر امير مؤمنان واجب شد تا به فرمان خدا بازگردند، و اگر باز نمى‏گشتند بر اساس آنچه خدا نازل فرموده بود بر آن حضرت واجب بود كه شمشير از آنها برندارد تا بازگردند و از انديشه خود دست كشند، چه، آنها با ميل و بدون اكراه بيعت كرده بودند، و آنها همان گروه متجاوزى بودند كه خدا فرموده بود. پس بر امير مؤمنان عليه السّلام واجب بود كه پس از پيروزى با آنها بعدالت رفتار كند، چنان كه رسول خدا با مردم مكّه بعدالت رفتار كرد و بر آنها منّت نهاد و از آنها درگذشت. همچنين امير المؤمنين عليه السّلام پس از پيروزى بر مردم بصره با آنها بعدالت رفتار كرد چونان پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم با مردم مكّه، بى‏كم و كاست. او مى‏گويد: عرض كردم: مقصود از اين آيه: وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى‏ «۲» چيست؟ فرمود: آنها همان مردم بصره‏اند. عرض كردم: وَ الْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ «۳»؟ فرمود: آنها قوم لوط بودند كه دهكده‏ها بر سرشان واژگون شد. __________________________________________________

(۱) «و اگر دو گروه از مؤمنان با هم جنگيدند ميانشان را اصلاح كنيد و اگر يكى از آنها بر ديگرى تجاوز كند با آن متجاوز جنگ كنيد تا به فرمان خدا باز گردد، و چون بازگشت ميان آنها را بعدالت اصلاح دهيد» (سوره حجرات/ آيه ۹).
(۲) «و دهكده واژگون شده را بيفكند» (سوره نجم/ آيه ۵۳).
(۳) «و دهكده‏هاى واژگون شده كه پيغمبرانشان با حجّتها به سويشان آمدند» (سوره توبه/ آيه ۷۰).


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)