نتایج جستجو

اهل ايمان هر يك بحسب مرتبه قرب و اذنى كه از خدا باو در شفاعت داده شده همانا عزّت مطلقه و رحمت رحيميّه از آن حقّ است و كسيرا در آن مستقلّا راهى نيست و قمّى

نيفزايد براى بنده جز عزت، از هم بگذريد، خدا به شما عزّت دهاد. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: بر شما باد بگذشت، زيرا گذشت جز عزت بنده را نيفزايد، از

فرمايد: شرم ننمودى از من كه استعانت نمودى به پادشاه آدميان ملك «ريان». به عزت و جلال خود قسم كه بدين جهت تو را هفت سال در اين زندان نگاه دارم. يوسف عليه

هفت عدد خرما از خرماى ميوه‌جات شهرهاى خود، زيرا خداوند عزّ و جلّ فرموده به عزت و جلال و عظمت و رفعت خود قسم، نخورد نفساء روز تولد رطب را، پس پسرى باشد مگر

احترام را مبدّل به ذلت كنند، خداى سبحان هم همين مكر و حيله آنان را وسيله عزّت او در خانه عزيز مصر قرار داد، زنان مصر مخصوصا همسر عزيز با وى خدعه كردند،

شده است ... و آن بر دو گونه است گاه عزت ممدوح و شايسته است ، چنانكه ذات پاك خدا را به عزيز توصيف مى كنيم ، و گاه عزت مذموم و آن نفوذناپذيرى در مقابل حق

مؤمن‌ حقيقي‌ هستند ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ مغفرت‌ الهي‌ و روزي‌ ‌با‌ احترام‌ و عزت‌ ‌است‌ و كساني‌ ‌که‌ بعدا هجرت‌ نمودند و ‌با‌ ‌شما‌ مهاجر و انصار شركت‌ ‌در‌

اينچنين بيرون آورده ميشويد. تفسير خداوند متعال در اين آيات شريفه بيان قدرت و عزّت و عظمت خود را فرموده باين تقريب كه خداوند تمام مردم را بدوا خلق ميفرمايد

امروز روز خلود در نعمت جاويد و رحمت بى‌پايان الهى است هر چه بخواهند از نعمت و عزّت و حشمت و مكنت و مأكول و مشروب و ملبوس و ملموس و مأنوس براى ايشان آماده و

زنان و اولاد آن‌ها مانع شده بودند. چنان که عطاء بن یسار گوید که اینان اراده عزت از راه هجرت کردند و زنان و فرزندانشان مانع شدند. مجاهد گوید: درباره قومى نازل

هستى را جز به كاردانى وزير عقل منظم نتوان ساخت. لواى شوكت و سر بلندى در كشور عزت و ارجمندى جز به سپهسالارى عقل نتوان برافروخت. عقل سر رشته تحصيل سعادات و راهنما

الله ص : امام صادق (ع) فرمود كه: رسول خدا (ص) فرمود: خدا عز و جل فرمايد: به عزت و جلال خودم، من بنده‏اى را از دنيا بيرون نبرم و خواهم به او مهر ورزم تا آنكه

ما به دست او مى‏رسد و ميان خود و خدا عز و جل بدان دين‏دارى مى‏كند پس وسيله عزت او است در دنيا و نور است در ديگر سراى، و بنده‏اى است كه حديثى از ما به دستش

مؤمن‌ حقيقي‌ هستند ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ مغفرت‌ الهي‌ و روزي‌ ‌با‌ احترام‌ و عزت‌ ‌است‌ و كساني‌ ‌که‌ بعدا هجرت‌ نمودند و ‌با‌ ‌شما‌ مهاجر و انصار شركت‌ ‌در‌

و حالات‌ مختلفه‌ ‌از‌ قوه‌ بضعف‌ و بالعكس‌ ‌از‌ صحت‌ بمرض‌ و بالعكس‌ ‌از‌ عزت‌ بذلت‌ و بالعكس‌ ‌از‌ سرور بحزن‌ و بالعكس‌ ‌از‌ ذكر بغفلت‌ و بالعكس‌ ‌از‌

ميكند، فرداي‌ قيامت‌ نه‌ ناصر و نه‌ معيني‌ دارند و نه‌ مال‌ و اولادي‌ و نه‌ عزت‌ و شوكتي‌ و نه‌ جاه‌ و جلالي‌ و نه‌ لشكر و عسكري‌ ‌که‌ بتوانند ‌خود‌ ‌را‌

تأكيد اكيد كه ما كتابى براى شما فرستاديم كه در آن همه چيز شما موجود است از عزّت و شهرت و موعظه و نصيحت و علم و معرفت و سعادت دنيا و آخرت كه همه مستفاد از

مقابل اراده او قيام نمايد و ما را يارى كند در دفع عذاب از خودمان بيجهت ما عزّت و نعمت خود را متزلزل نبايد بنمائيم و فرعون در جواب گفت من بشما اظهار نمى‌نمايم

چيزيكه مراد و مقصود او بود وسيله و سبب پيشرفتى از علم و قدرت و شوكت و سطوت و عزّت و ثروت و آلت و جلد 3 صفحه 449 اسباب كار از هر باب و قمّى ره از امير المؤمنين

اينچنين بيرون آورده ميشويد. تفسير خداوند متعال در اين آيات شريفه بيان قدرت و عزّت و عظمت خود را فرموده باين تقريب كه خداوند تمام مردم را بدوا خلق ميفرمايد

دادن بر اعمال آنها از كفر و ايمان و اطاعت و عصيان براى اتمام حجّت و مزيد عزّت اهل ايمان و فضيحت اهل طغيان چنانچه در مجمع و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام

‌را‌ سلام‌ ‌است‌ و مهيا فرموده‌ ‌از‌ ‌براي‌، ‌آنها‌ مزد و اجر ‌با‌ شرافت‌ و عزت‌ ‌را‌. تَحِيَّتُهُم‌ يَوم‌َ يَلقَونَه‌ُ مراد ‌از‌ ملاقات‌ ‌خدا‌ حضور ‌در‌

محروم از پاداش الهى، محروم از دعاى فقرا، محروم از رضايت روح پدر، محروم از عزّت اجتماعى) 6- حرف حق را بگوييد، گرچه در اقليّت باشيد. قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ

محروم از پاداش الهى، محروم از دعاى فقرا، محروم از رضايت روح پدر، محروم از عزّت اجتماعى) 6- حرف حق را بگوييد، گرچه در اقليّت باشيد. قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ

محروم از پاداش الهى، محروم از دعاى فقرا، محروم از رضايت روح پدر، محروم از عزّت اجتماعى) 6- حرف حق را بگوييد، گرچه در اقليّت باشيد. قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ

آلودگى به نظافت، از فقر به غنا، از ركود به حركت، از خرافات به حقايق، از ذلت به عزّت، از پيروى طاغوت به اطاعت معصوم، از غفلت به هوشيارى، از تزلزل به ثبات، از

اطاعت از ولى و صاحب اختيارشان و جهاد با دشمنان يارى فرمايد ايشان را بغلبه و عزّت و نام نيك و سعادت در دنيا و آخرت و ثابت قدم فرمايد آنها را در مرام و مسلك

اينچنين بيرون آورده ميشويد. تفسير خداوند متعال در اين آيات شريفه بيان قدرت و عزّت و عظمت خود را فرموده باين تقريب كه خداوند تمام مردم را بدوا خلق ميفرمايد

و پرفایده است. (قرءان مجید) «مجید»، به معناى رفیع (قاموس) و مجد به معناى عزّت و شرف است. (مصباح). اصل این کلمه از «مَجَدَتِ الابل» گرفته شده است; یعنى،

آنها را براى عبادت و بندگى و اثبات فرموده دو صفت موجب استحقاق را براى خود كه عزّت و توانائى و حكمت و درستكارى است با اشاره بآنكه نقطه مقابل آندو كه پستى و

دنيا كه رأس هر خطا و لغزش است و خدا در آيه بعد از تصوّر آنها كه ثروت كاشف از عزّت پيش خدا است جواب فرموده است. قال‌َ الَّذِين‌َ استَكبَرُوا لِلَّذِين‌َ استُضعِفُوا

دنيا كه رأس هر خطا و لغزش است و خدا در آيه بعد از تصوّر آنها كه ثروت كاشف از عزّت پيش خدا است جواب فرموده است. وَ ما أَرسَلنا فِي‌ قَريَةٍ مِن‌ نَذِيرٍ إِلاّ

دادن بر اعمال آنها از كفر و ايمان و اطاعت و عصيان براى اتمام حجّت و مزيد عزّت اهل ايمان و فضيحت اهل طغيان چنانچه در مجمع و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام

بسيار ‌است‌ چه‌ راجع‌ بتكوينيات‌ ‌از‌ غني‌ و فقر، صحت‌ و مرض‌، نعمت‌ و نقمت‌، عزّت‌ و ذلت‌، سعه‌ و ضيق‌ و ‌غير‌ اينها، و چه‌ راجع‌ بتشريعيّات‌ ‌از‌ ارسال‌ رسل‌

نمودند بتها و شياطين را آنها زيان كارانند در دنيا و آخرت براى از دست دادن عزّت و رسيدن بذلّت و فروختن بهشت و خريدن جهنم و مبادله نمودن ايمان بكفر و نيز

را از روى خلوص عبادت كرده گفته مى شود به عزت و جلالم سوگند بگو منظورت از عبادت چه بود؟ در پاسخ ميگويد به عزت و جلالت قسم تو از آن آگاهترى ، من فقط تو را

‌است‌. ] (آیه 28)- پیوند با بیگانگان ممنوع! در آیات گذشته سخن از این بود که عزت و ذلت و تمام خیرات به دست خداست و در این آیه به همین مناسبت ج1، ص276 مؤمنان

اسلام در ميعاد حاضر نشوند و جنگ بدر واقع نشود ولى خداوند مقدّر فرموده بود عزت و شوكت و عظمت اسلام را لذا مواعده نشد و جنگ واقع شد تا بظهور و ثبوت برسد امريكه

«4» منهج ج 4 ص 230. ج5، ص 16 توافق اعياد اهل كتاب در آن روز، يا به جهت آنكه عزت مسلمانان و ذلت كافران در آن روز ظاهر شد. مروى است كه در حجة الوداع حضرت رسول،

توجّه به علم و قدرت خداوند. اگر بدانيم تمام عزّت‌ها، قدرت‌ها، رزق و روزى‌ها به دست اوست، هرگز براى كسب عزّت، قدرت و روزى به سراغ غير او نمى‌رويم. اگر توجّه

روايت كرده كه فرمود: همانا خداى تبارك و تعالى‏ بشخص مؤمن سه خصلت داده است: عزت در دنيا و آخرت، و رستگارى و كاميابى در دنيا و آخرت، و هيبت در دل ستمكاران

بيان آيات ، كلامى در وجه تاءخير گذشت (كه تاءخير انداخت تا با ديدن يوسف و عزّت او دلش بكلى از چركينى نسبت به فرزندان پاك شود آن وقت دعا كند) و اگر يوسف

انبياء، 69. «4». نمل، 7- 8. «5». كهف، 96. جلد 6 - صفحه 395 9- لازمه‌ى ربوبيّت، عزّت و حكمت است. رَبِّ الْعالَمِينَ‌ ... الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ‌ يا مُوسى‌ إِنَّهُ

تلخى در پيش دارند. «يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ» 6- كفر مردم در عظمت و عزّت خداوند اثرى ندارد. فَذَرْهُمْ‌ ... وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ

متمتع‌ باشند بهمان‌ معاصي‌ و لهويات‌ و زخارف‌ دنيوي‌ و حب‌ مال‌ و جاه‌ و عزت‌ و رياست‌ و ظلم‌ و جور ‌که‌ ‌هر‌ كدام‌ اينها زهر قتالست‌ ‌هم‌ ‌در‌ دنيا بعقوبات‌

موسي‌ قصد اخراج‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ مصر نداشت‌ ‌اگر‌ ايمان‌ ميآوردند ‌با‌ كمال‌ عزت‌ ‌با‌ ‌آنها‌ رفتار ميكرد نه‌ طمع‌ بمال‌ ‌آنها‌ داشت‌ و نه‌ بملك‌ و زمين‌ ‌آنها‌

بى‌نيازى از ولد و شريك و همسر و همتا و منزّه بودن از صفات خلق و تفرّد بكمال عزّت و قدرت و علم و حكمت تعالى شأنه و عظم برهانه. وَ يَجعَلُون‌َ لِلّه‌ِ البَنات‌ِ

بيفكنيد. پس (ساحران) ريسمان‌ها و عصاهاى خود را (به زمين) افكندند و گفتند: به عزّت فرعون سوگند كه قطعاً ما پيروزيم. 1- مردان خدا به غلبه‌ى حقّ و پوچى سحر ايمان

نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا

شكست‌ناپذير است. بِيَدِهِ الْمُلْكُ‌ ... قَدِيرٌ ... هُوَ الْعَزِيزُ 15- عزّت و قدرت خداوند همراه با رأفت و رحمت است. «الْعَزِيزُ الْغَفُورُ» 16- از شكست

‌است‌ و رزاقيت‌ ‌از‌ صفات‌ افعال‌ خاصه‌ باو ‌است‌ مثل‌ خالقيت‌ غناء حياة عزت‌ ذلت‌ رحمت‌ غفران‌ و ساير افعال‌ الهي‌ لذا ميفرمايد: أَمَّن‌ هذَا الَّذِي‌

رسالت‌ ‌او‌ اقوي‌ ‌از‌ فرعون‌ و فرعونيان‌ هستيد ‌از‌ حديث‌ قدرت‌ و ثروت‌ و عزت‌ و عده‌ و عده‌ مشاهده‌ كنيد ‌که‌ ‌خدا‌ ‌با‌ ‌آنها‌ ‌در‌ اثر تكذيب‌ موسي‌ چه‌

توبه مرا. پس خداى تعالى وحى فرمود به پيغمبرى از پيغمبران: بگو به فلان به عزّت خودم قسم اگر بخوانى مرا به حدى كه قطع گردد رگهاى تو، اجابت نكنم تا اينكه

سبحان در جواب ثروتمندان كه بمال و اولاد خود افتخار مينمودند و آنرا علامت عزّت و قرب و منزلت نزد خدا و ايمنى از عذاب او ميپنداشتند كه سابقا ذكر شد ميفرمايد

مختص‌ باو ‌است‌ ‌در‌ باب‌ توحيد افعالي‌ خلق‌، رزق‌، احياء، اماته‌، غني‌، فقر، عزت‌، ذلت‌، صحت‌، مرض‌ و البته‌ ‌هر‌ كدام‌ اسباب‌ و مقتضياتي‌ دارد ‌بر‌ حسب‌ ‌خود‌

اينچنين بيرون آورده ميشويد. تفسير خداوند متعال در اين آيات شريفه بيان قدرت و عزّت و عظمت خود را فرموده باين تقريب كه خداوند تمام مردم را بدوا خلق ميفرمايد

ذكر زبانى نيست، بلكه توجّه درونى و ياد لطف‌ها و امدادهاى و وعده‌هاى و ياد عزّت، عظمت و فرمان او نيز مقصود است، چنانكه امام صادق عليه السلام فرمودند: «از

دادن بر اعمال آنها از كفر و ايمان و اطاعت و عصيان براى اتمام حجّت و مزيد عزّت اهل ايمان و فضيحت اهل طغيان چنانچه در مجمع و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام

باب‌ توحيد افعالي‌ ‌که‌ اختصاص‌ باو دارد خلق‌ رزق‌، اماته‌ احياء، غني‌ فقر، عزت‌ ذلت‌، صحت‌ مرض‌ ده‌ صفت‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ تحت‌ قدرت‌ ‌او‌ ‌است‌. (و يعيد)

نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا

چطور ممكن است وفا نكند و حال آن كه او عزيز و داراى انتقام شديد است. و لازمه عزت مطلقه او نيز، همين است كه خُلف وعده نكند. چون خُلف وعده، يا بدين جهت است كه

حفظ كنيد. «فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ» 9- گواهى مردم، براى حفظ عزّت دنياست و گواهى خدا براى عزّت آخرت. «وَ كَفى‌ بِاللَّهِ حَسِيباً» 10- گواه گرفتن در جامعه،

بلندى مقام است، تواضع كنيد خدايتان بلند كند و به راستى گذشت براى صاحبش سبب عزت است، درگذريد خدايتان عزيز دارد. امام صادق عليه السلام فرمود: نجاشى دنبال جعفر

عبد الله ع قال : از امام صادق (ع)، فرمود: شرافت مؤمن به شب‏زنده‏دارى است و عزت او به بى‏نيازى وى از مردم است. امام صادق عليه السّلام فرمود: شرافت مؤمن بشب

امام باقر (ع) است و اين دلالت دارد بر آنكه يهود تا روز قيامت داراى سلطنت و عزت نمى‌شوند و مراد از بعث در اينجا امر و رخصت و كمك است و نيز گفته شده است خداوند

خود را ستودن. «تَکَاثُرٌ»: مسابقه در افزایش مال و جاه، و نازش به دارائی و عزت و قدرت. «غَیْثٍ»: باران. «الْکُفَّارَ»: جمع کافِر، کشاورزان (نگا: فتح / )

جماعت با وجود علوّ رتبه ايشان در شرف و نسب و كمال نفس و قرب مكانت نزد حضرت عزت در مقام خشيت الهى به مرتبه‌اى هستند كه: إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ‌:

ايـنـهـا دوسـتـان حـال ثـروت ، تـنگدستى ، پيرى و جوانى ، تندرستى و بيمارى ، و عزت و ذلتند، حتى رابطه هاى مودتشان بعد از مرگ نيز تداوم دارد. تفسير نمونه جلد

اى فرشته‏هاى من! بنده من به بنده من از نشستن در خانه دنيا دريغ ورزيد، به عزت و جلال خودم سوگند، او هرگز ساكن بهشت من نگردد. مفضل بن عمر گويد: حضرت صادق

هستند كه به دليل رهبرى پيامبر، آن حضرت مورد خطاب واقع شده است. 1- شكوفايى و عزّت انسان در سايه‌ى توحيد است و شرك و پرستش غير خدا انسان را خوار و ذليل مى‌كند

نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا

موجودى بقدر قابليّت خود از معرفت و نعمت بى‌منتهاى او كامياب و بهره‌مند گردد و عزّت و عظمت خداوند آشكار شود و براى اهل ايمان احيانا اگر خلل و فتورى در اطاعت

جلد 5 صفحه 171 مربّى و نگهدار خودشان را بلسان حال و مقال مكرّر بيان شده و عزّت و قدرت و درست‌كارى و حكمت خدا محتاج به بيان نيست و مستفاد از نقل قمّى ره

جلد 5 صفحه 171 مربّى و نگهدار خودشان را بلسان حال و مقال مكرّر بيان شده و عزّت و قدرت و درست‌كارى و حكمت خدا محتاج به بيان نيست و مستفاد از نقل قمّى ره

تبديلى است بحفظ الهى تا قيامت و از هر جهت مثل و مانند ندارد اينها همه جهات عزّت آن است و پيش از آن و بعد از آن كتابيكه مخالف و ناسخ آن باشد نيامده و نخواهد

علاقه‌ى من به اسبان از سر عشق به خداست. (زيرا هر چه لشكر توحيد مجهزتر باشد، سبب عزّت بيشترى است). 10- اسبان رزمى، مورد علاقه پيامبران الهى بوده است. «أَحْبَبْتُ

نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا

نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا

نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا

نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا

نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا

برسالت‌ كرده‌. كفار و مشركين‌ بلكه‌ بسيار ‌از‌ اهل‌ دنيا بزرگي‌ و عظمت‌ و عزت‌ ‌را‌ ‌در‌ مال‌ و منال‌ و رياست‌ و مكنت‌ و ثروت‌ ميدانند امروز ‌هم‌ ‌در‌ نظر

تأكيد اكيد كه ما كتابى براى شما فرستاديم كه در آن همه چيز شما موجود است از عزّت و شهرت و موعظه و نصيحت و علم و معرفت و سعادت دنيا و آخرت كه همه مستفاد از

ملامت نمود كسى را بر مصيبت و مغرور شد بثروت و دولت و بايد دانست كه اختيار عزّت و ذلّت و فقر و مكنت و اخذ و اعطاء و دفع و ابقاء همه با خدا است و او مالك

آنحضرت تفسير شده كه از شدّت بغض و عداوت با او و اهل بيت اطهارش نميتوانستند عزّت او را به بينند و فضائلش را از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بشنوند

سبحان در جواب ثروتمندان كه بمال و اولاد خود افتخار مينمودند و آنرا علامت عزّت و قرب و منزلت نزد خدا و ايمنى از عذاب او ميپنداشتند كه سابقا ذكر شد ميفرمايد

انسان نازل شده است. «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ» قرآن، كليد كرامت و عزّتِ فرد و جامعه است. نگاه به آن، تلاوت آن، تدبّر در آن، حفظ آن، استدلال به آن

مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند

چيزيكه مراد و مقصود او بود وسيله و سبب پيشرفتى از علم و قدرت و شوكت و سطوت و عزّت و ثروت و آلت و جلد 3 صفحه 449 اسباب كار از هر باب و قمّى ره از امير المؤمنين

دنيا بخودشان و خلق بجهت اطاعت او امر الهى پاداش دنيوى است كه صحّت و امنيت و عزّت و عظمت و رفاهيت باشد ولى ثواب آخرتشان بهتر و برتر و بالاتر از دنيا و ما فيها

دنياي‌ ‌او‌ معمور ‌است‌ غني‌ و ثروت‌ و رياست‌ و اسم‌ و عنوان‌ دارد ‌او‌ ‌را‌ عزت‌ ميگذارند خواه‌ مؤمن‌ ‌باشد‌ جلد 17 - صفحه 390 ‌ يا ‌ كافر، عالم‌ ‌باشد‌ ‌

سفارش به توكّل شد و در اين آيه، دليل توكّل بر خدا را چنين مطرح مى‌كند كه عزّت و ذلّت تنها به دست اوست. در حديث آمده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله

غلبه و سلطه‌اى نيست. هر كار خوبى ممكن است آفاتى داشته باشد، همان گونه كه عزّت، آفتى دارد مثل تكّبر و خدمت به مردم، آفتى دارد مثل منت گذاشتن، قرائت قرآن

(بر) كسانى است كه آنان (به واسطه فريب شيطان) به خدا شرك آورده‌اند. شيطان به عزّت خداوند سوگند ياد كرده كه با استمداد از حزب و قبيله‌اش و از راه زينت دادن،

وارد بهشت ميشوند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه عفو كنيد عفو موجب عزّت است. وَ الَّذِين‌َ إِذا أَصابَهُم‌ُ البَغي‌ُ هُم‌ يَنتَصِرُون‌َ (39) و كساني‌

بى‌چادرى سابقشان را مى‌بخشد و اين احكام را كه موجب حفظ عفّت و نجابت و موافق با عزّت و جلالت آنان است فرموده و در واقع آيه حجاب اين است نه آيه سابق اين سوره كه

بى‌چادرى سابقشان را مى‌بخشد و اين احكام را كه موجب حفظ عفّت و نجابت و موافق با عزّت و جلالت آنان است فرموده و در واقع آيه حجاب اين است نه آيه سابق اين سوره كه

مائده‌ ‌آيه‌ 59، ‌يعني‌ يغلب‌ ‌عليهم‌ ‌الي‌ ‌غير‌ ‌ذلک‌. و ‌ يا ‌ بمعني‌ عزّت‌ وجود ‌است‌ باين‌ معني‌ ‌که‌ مثل‌ و مانند و عديل‌ و شبيه‌ ندارد و شايد معني‌

بيكديگر ظلم كنند ولى خداوند هر كس را بميزان صلاح دنيوى و اخروى او روزى و مال و عزّت ميدهد و او از ضمائر و مقدار قابليّت و استعداد ثروت و اقتضاء حال و وسعت مجال

اقتضاء دارد بموقع‌ ‌خود‌ عملي‌ ميشود. إِن‌َّ اللّه‌َ عَزِيزٌ ذُو انتِقام‌ٍ عزّت‌: قهر و غلبه‌ و قدرت‌ و عظمت‌ و كبريايي‌ ‌است‌ ‌بر‌ همه‌ چيز قادر و قاهر

سرورشان كامل و نعمت بهشت بر آنها گواراتر گردد چون خداوند عزيز است و بايد عزّت اهل ايمان را بدرجه كمال برساند و حكيم است و حكمت اقتضاى چنين مرحمتى باهل

نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا

نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا

امروز روز خلود در نعمت جاويد و رحمت بى‌پايان الهى است هر چه بخواهند از نعمت و عزّت و حشمت و مكنت و مأكول و مشروب و ملبوس و ملموس و مأنوس براى ايشان آماده و

بيكديگر ظلم كنند ولى خداوند هر كس را بميزان صلاح دنيوى و اخروى او روزى و مال و عزّت ميدهد و او از ضمائر و مقدار قابليّت و استعداد ثروت و اقتضاء حال و وسعت مجال

بيكديگر ظلم كنند ولى خداوند هر كس را بميزان صلاح دنيوى و اخروى او روزى و مال و عزّت ميدهد و او از ضمائر و مقدار قابليّت و استعداد ثروت و اقتضاء حال و وسعت مجال

فقير و ذليل و بردگان اجرا مى شود چنين طريقهاى به نظر اعيان و اشراف و صاحبان عزت خوار و بى مقدار مى رسد، و همچنين عملى را كه يك نفر بيچاره انجام دهد و يا سخنى

بخداوند ‌که‌ ‌او‌ بمن‌ چه‌ عناياتي‌ فرموده‌ ‌که‌ مرا ‌از‌ حضيض‌ ذلّت‌ باوج‌ عزّت‌ رسانيده‌ محققا ‌اينکه‌ عمل‌ ظلم‌ ‌است‌ و رستگار نميشوند ظالمين‌ واقعا تصور

و يزيد و ينقص‌، و فعلا تمام‌ افعالش‌ ‌از‌ خلق‌ و رزق‌ و اماته‌ و احياء و عزّت‌ و ذلّت‌ و افاضه صحت‌ و مرض‌ و غنا و فقر تماما موافق‌ حكمت‌ و مصلحت‌ و خالي‌

آنها در همان خوش‏صحبتى و خوش برخوردى باشد و بى‏نيازى از آنها در حفظ آبرو و عزت باشد. امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه ميفرمود: بايد در دلت احتياج بمردم و

آن خونهاى محترم ريخته شد و مال محترم چپاول شد و عصمت محترم به باد رفت، به عزت و جلالم سوگند هر آينه به عذابى گرفتارت كنم كه هيچ عضوى را چنان عذاب نكنم.

به اين وسيله از ايشان درگذرى باز هم تويى عزيز و حكيم ، و براى تو است حقيقت عزت و حكمت ، و عزيز (كسى كه در دارائى و قدرت مافوق ندارد). مخصوصا وقتى كه حكيم

بودند و دستشان به موسى نمى‌رسيد تا شاگردش باشند، علاوه بر اين كه آنان به عزّت فرعون سوگند پيروزى خورده بودند. در بعضى تفاسير مى‌خوانيم: فرعون دست و پاى

اطاعت از ولى و صاحب اختيارشان و جهاد با دشمنان يارى فرمايد ايشان را بغلبه و عزّت و نام نيك و سعادت در دنيا و آخرت و ثابت قدم فرمايد آنها را در مرام و مسلك

نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا

نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا

آنحضرت تفسير شده كه از شدّت بغض و عداوت با او و اهل بيت اطهارش نميتوانستند عزّت او را به بينند و فضائلش را از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بشنوند

سبحان در جواب ثروتمندان كه بمال و اولاد خود افتخار مينمودند و آنرا علامت عزّت و قرب و منزلت نزد خدا و ايمنى از عذاب او ميپنداشتند كه سابقا ذكر شد ميفرمايد

مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند

او، ياد انبيا و اوصيا و اولياى او، يادى از تاريخ‌هاى پر عبرت، يادى از عوامل عزّت و سقوط امّت‌ها، يادى از نيكوكاران و هدايت شدگان، يادى از تبه‌كاران و كافران

سرورشان كامل و نعمت بهشت بر آنها گواراتر گردد چون خداوند عزيز است و بايد عزّت اهل ايمان را بدرجه كمال برساند و حكيم است و حكمت اقتضاى چنين مرحمتى باهل

گذشت‌ و قوم‌ ‌او‌ ايمان‌ نياوردند و ‌در‌ مكنت‌ و ثروت‌ و قوّت‌ و قدرت‌ و عزّت‌ نظير نداشتند. وَ الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ قوم‌ نوح‌ و قوم‌ هود و قوم‌ صالح‌

نمودند بتها و شياطين را آنها زيان كارانند در دنيا و آخرت براى از دست دادن عزّت و رسيدن بذلّت و فروختن بهشت و خريدن جهنم و مبادله نمودن ايمان بكفر و نيز

نمودند بتها و شياطين را آنها زيان كارانند در دنيا و آخرت براى از دست دادن عزّت و رسيدن بذلّت و فروختن بهشت و خريدن جهنم و مبادله نمودن ايمان بكفر و نيز

نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا

بيكديگر ظلم كنند ولى خداوند هر كس را بميزان صلاح دنيوى و اخروى او روزى و مال و عزّت ميدهد و او از ضمائر و مقدار قابليّت و استعداد ثروت و اقتضاء حال و وسعت مجال

ترس وحشت با برادر و غير برادرش مأنوس شود، مؤمن از نظر دينش عزيز است (يعنى عزت و شرافت دينش از هر همدمى براى او بهتر و بالاتر است). على بن ابراهيم، از محمد

در آورد و سنجيد، گفتش پيش آى، پيش آمد و گفتش پس رو، پس رفت، خدا فرمود: به عزت و جلال خودم سوگند، خلقى نيافريدم كه از تو پيشم محبوب‏تر باشد، تو را به كسى

جوابشان باشد، و بفهمند كه عشق به چه كسى باعث شد كه او شرافت و آبروى دودمان و عزّت شوهر خود و عفت خود را به باد دهد. ومعلوم است كه بهترين و قوى ترين بيان آن

وسيله كلام سراپا پر از اشكال حواريين را بصورتى در آورد كه براى عرض به درگاه عزت و ساحت عظمت پروردگار، لايق شود. و از جهت مشتمل بودنش ‍ بر آداب عبوديت زيباترين

تعالى در آيه قبل ، دستور مى دهد كه شكر نعمت هايش را بجاى آورند، و به مقتضاى عزت مطلقه اش اعلام مى دارد كه اگر شكرگزار باشند نعمتش را برايشان زياد مى كند،

وارد بهشت ميشوند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه عفو كنيد عفو موجب عزّت است. وَ الَّذِين‌َ يَجتَنِبُون‌َ كَبائِرَ الإِثم‌ِ وَ الفَواحِش‌َ وَ إِذا

جلد 5 صفحه 171 مربّى و نگهدار خودشان را بلسان حال و مقال مكرّر بيان شده و عزّت و قدرت و درست‌كارى و حكمت خدا محتاج به بيان نيست و مستفاد از نقل قمّى ره

باب‌ توحيد افعالي‌ خلق‌ و رزق‌ و احياء و اماته‌ و صحت‌ و مرض‌ و غنا و فقر و عزّت‌ و ذلت‌ مختص‌ ‌به‌ ‌خدا‌ ‌است‌ شريك‌ ندارد. شيطان‌ وسوسه‌ مي‌كرد بلكه‌ بتواند

شرك‌ و كفر و قتل‌ و اسيري‌ بوديد برگردانيديم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ سلطنت‌ و دولت‌ و عزت‌ و غلبه‌ ‌بر‌ خصم‌ وَ أَمدَدناكُم‌ بِأَموال‌ٍ وَ بَنِين‌َ و ‌شما‌ ‌را‌ امداد

‌که‌ گفتند افعال‌ الهيه‌ ده‌ قسم‌ ‌است‌ خلق‌ رزق‌ احياء اماته‌ صحت‌ مرض‌ عزت‌ ذلّت‌ غناء و فقر و قدرت‌ حق‌ّ فوق‌ جميع‌ ممكنات‌ ‌است‌ و باين‌ مناسبت‌ يكي‌

مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند

عظمى بر حسب روايات ماثوره از ائمه اطهار و ظاهر اين آيات شريفه آنستكه او با عزّت و احترام نزد فرعون زيست فرمود تا بالغ شد و چون با فرعون در باب توحيد خداوند

محمود باشد عاقبت آن در دنيا و دين و قرار ده براى من از جانب خود قوّت و قدرت و عزّت و سلطنت و حجّتى را كه يار و ياور و معين من باشد در امور تا بتوانم بكمك آن

مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند

مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند

و بعضى در نعمت‌ها براى خدا شريك مى‌پندارند. داشتنِ سلامتى و علم و قدرت و عزّت و مال را از هنر خود يا قدرت‌ها مى‌شمارند، اما بسيار زود درمى‌يابند كه به

ركن نماز است. «فِي السَّاجِدِينَ» 4- بر خدايى توكّل كنيم كه علاوه بر داشتن عزّت و رحمت، شنوا و آگاه است و حركت‌ها و عبادت‌هاى مارا مى‌بيند. «تَوَكَّلْ عَلَى

دادن بر اعمال آنها از كفر و ايمان و اطاعت و عصيان براى اتمام حجّت و مزيد عزّت اهل ايمان و فضيحت اهل طغيان چنانچه در مجمع و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام

وارد بهشت ميشوند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه عفو كنيد عفو موجب عزّت است. وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثلُها فَمَن‌ عَفا وَ أَصلَح‌َ فَأَجرُه‌ُ

ساير تعدّيات بحقوق و اموال مردم اشخاص براى خودشان جمع آورى نمايند چون بركت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنيا و آخرت در حرام است و اگر كسى مؤمن باشد بايد

نمودند بتها و شياطين را آنها زيان كارانند در دنيا و آخرت براى از دست دادن عزّت و رسيدن بذلّت و فروختن بهشت و خريدن جهنم و مبادله نمودن ايمان بكفر و نيز

بدست‌ ‌او‌ ‌است‌، بلكه‌ افعال‌ الهي‌ منحصر بخلق‌ و رزق‌ نيست‌ اماته‌ و احياء عزت‌ و ذلت‌ غني‌ و فقر صحت‌ و مرض‌ هدايت‌ و ارشاد نعمت‌ و بلاء و ساير افعال‌ ‌او‌

و برترى قائل نباشد او خودسر و خودپسند است. و بمردى فرمود: بدان كه براستى عزت ندارد آن كس كه در پيشگاه خداى تبارك و تعالى خوارى نكند (و خود را پست نشمرد)

و نزد فرشتگان مقرب آيد آنان هم گويند: از ما است، تا اينكه بدرگاه پروردگار عزت رسد و بگويد: پروردگارا فلان كس پسر فلان را من در دنيا روزهاى گرمش را بتشنگى

انظُر كَيف‌َ فَضَّلنا بَعضَهُم‌ عَلي‌ بَعض‌ٍ يكي‌ ‌را‌ غني‌ يكي‌ ‌را‌ فقر عزت‌ ذلت‌ صحت‌ مرض‌ بزرگي‌ كوچكي‌ و ‌غير‌ اينها (يكي‌ ‌را‌ دهي‌ تخت‌ تاج‌ كلاه‌

بى‌نيازى از ولد و شريك و همسر و همتا و منزّه بودن از صفات خلق و تفرّد بكمال عزّت و قدرت و علم و حكمت تعالى شأنه و عظم برهانه. وَ يَجعَلُون‌َ لِما لا يَعلَمُون‌َ

شهادت‌ دروغ‌ نمي‌دهند و چون‌ برمي‌خورند ‌به‌ كارهاي‌ لغو و لهو ‌با‌ كمال‌ عزت‌ رد ميشوند. (وَ الَّذِين‌َ لا يَشهَدُون‌َ الزُّورَ) ‌در‌ باب‌ شهادت‌ اولا:

تأكيد اكيد كه ما كتابى براى شما فرستاديم كه در آن همه چيز شما موجود است از عزّت و شهرت و موعظه و نصيحت و علم و معرفت و سعادت دنيا و آخرت كه همه مستفاد از

منافقان اميدوار باشند. فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ‌ ... 8- عزّت سياسى، قدرت اقتصادى و پيروزى نظامى، همه از طرف خدا و در دست اوست. «أَنْ يَأْتِيَ

آنحضرت تفسير شده كه از شدّت بغض و عداوت با او و اهل بيت اطهارش نميتوانستند عزّت او را به بينند و فضائلش را از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بشنوند

بودند و دستشان به موسى نمى‌رسيد تا شاگردش باشند، علاوه بر اين كه آنان به عزّت فرعون سوگند پيروزى خورده بودند. در بعضى تفاسير مى‌خوانيم: فرعون دست و پاى

مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند

چيزيكه مراد و مقصود او بود وسيله و سبب پيشرفتى از علم و قدرت و شوكت و سطوت و عزّت و ثروت و آلت و جلد 3 صفحه 449 اسباب كار از هر باب و قمّى ره از امير المؤمنين

كه «احياكم»، «يميتكم»، همانگونه كه «ينصركم»، «يخذلكم». آرى، آفريدن و بردن، عزّت و ذلّت، هدايت و ضلالت، حيات و مرگ، يارى و خوارى تنها به دست اوست. جلد 5 -

عظمى بر حسب روايات ماثوره از ائمه اطهار و ظاهر اين آيات شريفه آنستكه او با عزّت و احترام نزد فرعون زيست فرمود تا بالغ شد و چون با فرعون در باب توحيد خداوند

بيرون كنم آنها را از اراضى سبا در حالتى كه خوار و ذليل باشند بزوال ملك و عزّت و گرفتارى بفقر و اسارت و بعضى أ تمدّونّي بنون واحده مشدّده قرائت نموده‌اند

ايّام فراغت، مانع فساد و فتنه، عامل رشد و نبوغ و ابتكار، توسعه‌ى اقتصادى، عزّت و خودكفائى و كمك به ديگران مى‌باشد. قرآن مى‌فرمايد: ما زمين را براى شما رام

ركن نماز است. «فِي السَّاجِدِينَ» 4- بر خدايى توكّل كنيم كه علاوه بر داشتن عزّت و رحمت، شنوا و آگاه است و حركت‌ها و عبادت‌هاى مارا مى‌بيند. «تَوَكَّلْ عَلَى

وارد بهشت ميشوند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه عفو كنيد عفو موجب عزّت است. وَ الَّذِين‌َ استَجابُوا لِرَبِّهِم‌ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمرُهُم‌

نمودند بتها و شياطين را آنها زيان كارانند در دنيا و آخرت براى از دست دادن عزّت و رسيدن بذلّت و فروختن بهشت و خريدن جهنم و مبادله نمودن ايمان بكفر و نيز

نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا

بيكديگر ظلم كنند ولى خداوند هر كس را بميزان صلاح دنيوى و اخروى او روزى و مال و عزّت ميدهد و او از ضمائر و مقدار قابليّت و استعداد ثروت و اقتضاء حال و وسعت مجال

غناى مطلقى را كه محيط به آنهاست نشان مى دهند، و با ذلت و مسكنتى كه دارند عزّت و كبرياى ما فوق خود را حكايت مى كنند. و پرواضح است كه آن دسته از مردم كه

عليه السّلام در نهج البلاغه كه در آن به آيه (وعد اللّه الذينآمنوا...) در عزت و نصرت مؤ منين استدلال كرده اند وقت استدلال صاحب روح المعانى به حديث فوق در

كند خداوند شرف دنيا و آخرت به او مى دهد، و بدون داشتن مال و قبيله قدرت و عزت به او مى بخشد، آنچنان كه هر كس او را ببيند از او حساب مى برد، و بدن او را

عرب معمولا كنايه از بزرگى و عزت است همانگونه كه در فارسى نيز وقتى مى گوئيم بينى او را به خاك بماليد دليل بر اين است كه عزت او را بر باد دهيد «ثالثا» علامت

الهي‌ ‌هم‌ داراي‌ دو جنبه‌ ‌است‌ بسا ظاهرش‌ نعمت‌ ‌است‌ مثل‌ دولت‌ و ثروت‌ و عزّت‌ و رياست‌ و بطور كلي‌ اقبال‌ دنيا و ‌در‌ باطن‌ عين‌ عقوبت‌ و بلاء ‌است‌ و

تبديلى است بحفظ الهى تا قيامت و از هر جهت مثل و مانند ندارد اينها همه جهات عزّت آن است و پيش از آن و بعد از آن كتابيكه مخالف و ناسخ آن باشد نيامده و نخواهد

كتاب آسمانى نمى‌شود. «لَكِتابٌ عَزِيزٌ» 3- قرآن از آينده خود خبر مى‌دهد. عزّت قرآن و تحريف نشدن آن در طول تاريخ با وجود آن همه دشمن، يك خبر غيبى است. «عَزِيزٌ-

ملامت نمود كسى را بر مصيبت و مغرور شد بثروت و دولت و بايد دانست كه اختيار عزّت و ذلّت و فقر و مكنت و اخذ و اعطاء و دفع و ابقاء همه با خدا است و او مالك

مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند

دنيا بخودشان و خلق بجهت اطاعت او امر الهى پاداش دنيوى است كه صحّت و امنيت و عزّت و عظمت و رفاهيت باشد ولى ثواب آخرتشان بهتر و برتر و بالاتر از دنيا و ما فيها

مائده‌ ‌آيه‌ 59، ‌يعني‌ يغلب‌ ‌عليهم‌ ‌الي‌ ‌غير‌ ‌ذلک‌. و ‌ يا ‌ بمعني‌ عزّت‌ وجود ‌است‌ باين‌ معني‌ ‌که‌ مثل‌ و مانند و عديل‌ و شبيه‌ ندارد و شايد معني‌

طمع‌ مشركين‌ ‌که‌ ميگفتند ‌اگر‌ بآلهه‌ ‌ما تو ‌هم‌ موافقت‌ كردي‌ ‌ما تو ‌را‌ عزت‌ ميگذاريم‌ و اطاعت‌ ميكنيم‌ و رئيس‌ ‌خود‌ قرار ميدهيم‌ ‌که‌ دست‌ ‌از‌ توحيد

اينكه‌ امتحانات‌ الهي‌ مختلف‌ ‌است‌ غني‌ و فقر، صحت‌ و مرض‌، نعمت‌ و بلاء، عزت‌ و ذلت‌، قوت‌ و ضعف‌ تمام‌ امتحان‌ ‌است‌ مؤمن‌ ‌در‌ ‌هر‌ حالي‌ ‌که‌ هست‌ شاكر

آتَيناهُم‌ مُلكاً عَظِيماً (54) آيا حسد ميبرند مؤمنين‌ ‌را‌ ‌که‌ خداوند بآنها عزت‌، دولت‌، شرف‌، هدايت‌ و سعادت‌ عنايت‌ فرموده‌ و حال‌ آنكه‌ ‌ما عنايت‌ فرموديم‌

ميدادند ‌براي‌ مسافرت‌ مكه‌ و اعتاب‌ مقدسه‌ و ساير مسافرتها و زينة و موجب‌ عزت‌ و شرافت‌ صاحب‌ ‌خود‌ بودند و سابقا ‌هم‌ ‌هر‌ خانه‌ طويله‌ داشت‌ و چند مركب‌

خصوص آن جناب برده شد قهرا هول و هراس خطاب و ترس و وحشتى كه از تكلم كردن مقام عزّت و كبريايى حق ناشى مى شود لبه تيز آن متوجه آن جناب مى گردد، همچنانكه در آيه

نعم دنيا محروم گشتند زنده فرمايد كه بآمال و آرزوى خودشان كه مشاهده دولت و عزّت آن خاندان است برسند و از دشمنان ايشان در دنيا انتقام بكشد و بجزاى ظلمشان

فرمود لنثوّبنّهم بثاء يعنى هر آينه پاداش ميدهيم بآنها در دنيا خوبى را كه عزّت و عظمت و فتح و ظفر بر دشمنان باشد چون صبر نمودند بر مفارقت از وطن و مجاهده

دنيا بخودشان و خلق بجهت اطاعت او امر الهى پاداش دنيوى است كه صحّت و امنيت و عزّت و عظمت و رفاهيت باشد ولى ثواب آخرتشان بهتر و برتر و بالاتر از دنيا و ما فيها

مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند

لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ‌ 7- در سايه‌ى ايمان، خداوند به گروه اندكِ ضعيفِ هراسناك، عزّت و قدرت و مكنت مى‌بخشد. (كلّ آيه) «1». تفسير اطيب‌البيان. تفسير نور(10جلدى)،

ساير تعدّيات بحقوق و اموال مردم اشخاص براى خودشان جمع آورى نمايند چون بركت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنيا و آخرت در حرام است و اگر كسى مؤمن باشد بايد

الحَياةِ الدُّنيا تمام‌ نعم‌ دنيويه‌ ‌از‌ مأكول‌ و ملبوس‌ و منكوح‌ و رياست‌ و عزت‌ و مسكن‌ و مال‌ و منال‌ و غيرها ‌في‌ الاخرة ‌در‌ جنب‌ نعم‌ اخرويه‌ و سعادت‌

ها كه مورد غرض بوده منتخبى است از داستان يوسف و وقايعى كه بعد از رسيدن به عزّت مصر رخ داده است. برادرانى كه براى خريدن طعام به مصر آمدند همان برادران عصبه

اى يعقوب ! خدايت سلامت مى رساند و مى گويد: خوشحال باش و دلت شاد باشد كه به عزّت خودم سوگند اگر اين دو فرزند تو مرده هم باشند برايت زنده شان مى كنم ، اينك

است طرح يك سؤ ال و پاسخ به آن علم ، هر چه هست از خدا هست همچنان كه قوت و عزت و حيات منحصر در خدا است مراد از كرسى و وصعت كرسى خداوند در ((وسع كرسيه ..

چيزيكه مراد و مقصود او بود وسيله و سبب پيشرفتى از علم و قدرت و شوكت و سطوت و عزّت و ثروت و آلت و جلد 3 صفحه 449 اسباب كار از هر باب و قمّى ره از امير المؤمنين

امر خلقت كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود فرموده پر خير و بركت و داراى عزّت و عظمت و مزيّت و برترى است خداوندى كه قرارداد در آسمان برجهاى دوازده‌گانه

مقابل اراده او قيام نمايد و ما را يارى كند در دفع عذاب از خودمان بيجهت ما عزّت و نعمت خود را متزلزل نبايد بنمائيم و فرعون در جواب گفت من بشما اظهار نمى‌نمايم

دنيا بخودشان و خلق بجهت اطاعت او امر الهى پاداش دنيوى است كه صحّت و امنيت و عزّت و عظمت و رفاهيت باشد ولى ثواب آخرتشان بهتر و برتر و بالاتر از دنيا و ما فيها

سنّت‌ جلد 7 - صفحه 512 كيفر حيله‌گران و مستكبران. آرى، خوشبختى و بدبختى و عزّت يا سقوط جامعه، در گرو پيروى از سنّت‌هاى الهى يا ترك آنهاست. فَلَنْ تَجِدَ

ورزد، پس (بداند كه) همانا خداوند حسابگرى سريع است. 1- ايمان به يگانگى، عدالت، عزّت و حكمت خداوند (كه در آيه‌ى قبل بود،) زمينه‌ى تسليم شدن انسان است. «إِنَّ

ساير تعدّيات بحقوق و اموال مردم اشخاص براى خودشان جمع آورى نمايند چون بركت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنيا و آخرت در حرام است و اگر كسى مؤمن باشد بايد

رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در نصيحت كردن و گذراندن بر طريقه حضرت عزّت، و خواند مردمان را به حكمت و موعظه حسنه تا آنها را از غرقاب هلاكت كفر به

بى‌چادرى سابقشان را مى‌بخشد و اين احكام را كه موجب حفظ عفّت و نجابت و موافق با عزّت و جلالت آنان است فرموده و در واقع آيه حجاب اين است نه آيه سابق اين سوره كه

ساير تعدّيات بحقوق و اموال مردم اشخاص براى خودشان جمع آورى نمايند چون بركت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنيا و آخرت در حرام است و اگر كسى مؤمن باشد بايد

بايست كردم و بهشت خود را بخشيدم و همه را در جوار خود پذيرفتم و پس از آن به عزت و جلال خود سوگند كه بر هر كه با تو دشمنى ورزد سخت‏ترين عذاب خود را برافروزم

سبحانى است جميع بندگان را به توبه و بازگشت از معصيت به طاعت و رجوع به حضرت عزت، چه هيچكس از خطره زلت خالى نيست، خصوصا در كف و منع شهوات. در كشف الاسرار-

پاكيزه‏اى. آفريده‏اى هر چيزى را به قدرت خود، و مغلوب كرده‏اى هر چيزى را به عزت خود، و برآمده‏اى زبَر هر چيزى به بلند شدن خود، و غالب شده‏اى بر هر چيزى به

همين سنت را در ميان مؤ منين به اسلام جارى خواهد كرد، و ايشان را به ملك و عزت و سلطنت خواهد رسانيد، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را دوباره به

آخرت از ايشان دريغ نميفرمايد چون سين مؤكّد وقوع فعل مضارع است و خدا داراى عزّت تامّه است كسى نميتواند مانع از نفوذ اراده او شود و افعالش محكم و متين و مطابق

نعم الهيّه است كه از بدو پيدايش انسان و اصل باو شده تا از حضيض ذلّت باوج عزّت رسيده براى تقرير ربوبيت و تحقيق اكرميّت و ايجاب شكر نعمت و لذا ميفرمايد كلّا

آن ابو سفيان بود. تبصره: واقعه بدر كبرى كه آثار قدرت خداى تعالى و شوكت و عزّت اسلام هويدا گرديد، عبرت و تذكرى است براى صاحبان بصيرت؛ و به تأمّل هر آينه

خدا فروتن است، «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» و آغاز و انجام هستى و مَثَل اعلى و عزّت و حكمت از اوست، و شرك چيزى جز خيال و ظلم نيست، اين آيه مى‌فرمايد: پس روى

دنيا كه رأس هر خطا و لغزش است و خدا در آيه بعد از تصوّر آنها كه ثروت كاشف از عزّت پيش خدا است جواب فرموده است. وَ قال‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا لَن‌ نُؤمِن‌َ بِهذَا

ساير تعدّيات بحقوق و اموال مردم اشخاص براى خودشان جمع آورى نمايند چون بركت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنيا و آخرت در حرام است و اگر كسى مؤمن باشد بايد

والدين خود، در بيرون شهر خيمه‌اى زده وبه انتظار ايستاده بود تا آنها را با عزّت و احترام وارد مصر كند؛ فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى‌ يُوسُفَ‌ ... ادْخُلُوا مِصْرَ

با دست خود اشاره به آسمان كرد، آن مرد گفت: چنين كارى كرده‏اى؟ گفت: نه به عزت او سوگند، مرد راهزن گفت: تو چنين از خدا مى‏ترسى با اين كه از اين هيچ نكردى

برايشان روشن گشت ، ديدگانشان باز گرديد ناگهان آنچه از فرعون در دل داشتند، و آن عزت و سلطنت و آن زينت و زخرفى كه برايش قائل بودند يكباره فراموش ‍ گشت ، ايمان

پايان توطئه يهود بنى نضير در مدينه اين سوره با تسبيح و تنزيه خداوند و بيان عزت و حكمت او شروع مى شود، مى فرمايد: «آنچه در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح

موجودى بقدر قابليّت خود از معرفت و نعمت بى‌منتهاى او كامياب و بهره‌مند گردد و عزّت و عظمت خداوند آشكار شود و براى اهل ايمان احيانا اگر خلل و فتورى در اطاعت

آورد و ‌در‌ تحولات‌ زندگي‌ ‌از‌ شكنجه‌ و ظلم‌ و اسارت‌ فرعونيان‌ بدولت‌ و عزت‌ و رياست‌ و سلطنت‌ رسانيد، شايسته‌ و سزاوار ‌است‌ ‌که‌ بسوي‌ ‌او‌ بازگشت‌

توحيد افعالي‌ گفته‌ايم‌ ‌که‌ خلق‌ و رزق‌ و احياء و اماته‌ و غني‌ و فقر و عزّت‌ و ذلّت‌ و صحّت‌ و مرض‌ بيد قدرت‌ حق‌ ‌است‌ غاية الامر گاهي‌ افاضه‌ بتوسّط

اوصياء ايشانند در هر زمان تا گواهى دهند بر اعمال آنها براى اتمام حجّت و مزيد عزّت اهل ايمان و خفّت اهل طغيان و شاهد كلّ فى الكلّ على الكلّ پيغمبر خاتم صلّى

شدند و از ذلّت و رسوائى و عذاب آنروز و روز قيامت مأمون گشتند و قوّت و قدرت و عزّت و قهّاريّت خداوند ظاهر گشت و آنها بصيحه مهيب آسمانى مردند و برو بزمين افتادند

مهاجرين‌ چه‌ ضرري‌ بآنها متوجه‌ جلد 14 - صفحه 257 شد ‌در‌ مدينه‌ ‌با‌ كمال‌ عزت‌ انصار پذيرايي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ كردند و ‌در‌ فتح‌ مكه‌ چه‌ نصرت‌ و غلبه‌ پيدا

بودم‏] او چقدر از من ميخواهد، سپاس خداوند پروردگار جهانيان را كه ولى خود را عزت دهد، على بن محمد، از ابن جمهور، از ابراهيم بن عبداللَّه، از احمد بن عبداللَّه،

آنها در مى آيد. و بنابراين ، توحيد خداى تعالى اگر آنطور كه لايق ساحت قدس و عزت و كبريايى او است در نظر گرفته شود، آن توحيد در مقام اعتقاد مثلا به صورت اثبات

فرمود: «من بر سه كس رحم مى‏آورم، و ايشان سزاوار رحم آوردنند: عزيزى كه پس از عزّت ذلّتى به او اصابت كرده است، و توانگرى كه پس از توانگرى حاجتى به او اصابت

بنده‏اى كردار بدى كند و پروردگار تبارك و تعالى او را بيند، پس فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند هرگز پس از اين تو را نيامرزم. و فرمود: كسى كه آهنگ گناهى كند،

را نقل كرد، و مفصل بيان داشت كه چه منت ها بر آنان نهاد، امنيت ، سلامتى ، عزت ، و تمكن به آنان داد، بعد از آن كه ذليل و زبون دست آل فرعون بودند، و فرعونيان

برای شما دلایل آشکار آمد - دچار لغزشی شدید، بدانید که خدا همواره بسیار با عزت و حکمت است. آیا انتظار و نگرش اینان جز این است که خدا در (زیر) سایبان‌هایی

يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ‌ 7- پيروزى نهايى، با عزّت حقّ و ذلّت باطل خواهد بود. يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَ‌ ... وَ يَقْطَعَ

دنيا كه رأس هر خطا و لغزش است و خدا در آيه بعد از تصوّر آنها كه ثروت كاشف از عزّت پيش خدا است جواب فرموده است. وَ قال‌َ الَّذِين‌َ استُضعِفُوا لِلَّذِين‌َ

اسمع و ارى (( و نكته اى كه از آن استفاده مى شود، زيرا از آن كمال احاطه و عزت و قدرتى بر مى آيد كه هيچ نيرويى تاب مقاومت در برابرش را ندارد، (آرى در دعوت

‌را‌ سخت‌ گردانيد نسبت‌ بكسي‌ ‌که‌ بخواهد ‌با‌ ‌آن‌ محاربه‌ كند، و ‌آن‌ ‌را‌ عزّت‌ قرار داد ‌براي‌ كسي‌ ‌که‌ بآن‌ قيام‌ كند، و سلامتي‌ ‌براي‌ كسي‌ ‌که‌ داخل‌

و از آنها مى‏گذرد تا به سمت راست عرش مى‏ايستد و خداى جبّار مى‏فرمايد: به عزّت و جلالم و به بلندى مقامم سوگند، هر آينه امروز گرامى دارم هر كه تو را گرامى

يا به استراحت بر روى آن نياز داريم، و يا به عزت نمايى بر روى آن ، و مى خواهيم يكتايى و بى همتايى خود در عزت و عظمت را وانمود كنيم ، و تعيين به ملك و سلطنت

نيست ، بلكه هر قدر بنده او تقرب بيشترى پيدا كند بيشتر به عظمت و كبريا، و عزت و بهاى مولايش پى مى برد، و بيشتر ذلت و مسكنت وحاجت خود را احساس مى كند، پس

بيرون كنم آنها را از اراضى سبا در حالتى كه خوار و ذليل باشند بزوال ملك و عزّت و گرفتارى بفقر و اسارت و بعضى أ تمدّونّي بنون واحده مشدّده قرائت نموده‌اند

عَزَّتِ اَلْبُدْنُ سَنَةً بِمِنًى‏ حَتَّى بَلَغَتِ اَلْبَدَنَةُ مِائَةَ دِينَارٍ فَسُئِلَ‏ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ اِشْتَرِكُوا فِيهَا قَالَ

سبب راه يافتنش به خانه عزيز و آبرومندترين زندگى قرار داد و در آخر بر اريكه عزّت و سلطنتش نشانيد، و برادرانش را در برابر تخت سلطنتى او ذليل و خوار نموده به

عَزَّتِ اَلْبُدْنُ سَنَةً بِمِنًى‏ حَتَّى بَلَغَتِ اَلْبَدَنَةُ مِائَةَ دِينَارٍ فَسُئِلَ‏ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ اِشْتَرِكُوا فِيهَا قَالَ

عَزَّتِ اَلْبُدْنُ سَنَةً بِمِنًى‏ حَتَّى بَلَغَتِ اَلْبَدَنَةُ مِائَةَ دِينَارٍ فَسُئِلَ‏ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ عَنْ‏ ذَلِكَ فَقَالَ اِشْتَرِكُوا فِيهَا قَالَ

حَاجَةٌ فَقُلْنَا نَعَمْ أَصْلَحَكَ اَللَّهُ إِنَّ اَلْأَضَاحِيَّ قَدْ عَزَّتْ عَلَيْنَا قَالَ فَاجْتَمِعُوا فَاشْتَرُوا جَزُوراً فِيمَا بَيْنَكُمْ قُلْنَا

ساير تعدّيات بحقوق و اموال مردم اشخاص براى خودشان جمع آورى نمايند چون بركت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنيا و آخرت در حرام است و اگر كسى مؤمن باشد بايد

صادق عليه السّلام بمن فرمود: اى ابا الصباح خريد آرد خواريست، و خريد گندم عزّت، و خريد نان تنگدستى و نياز، و بخدا پناه بريد از نيازمندى به مردم.

لَكُمْ حَاجَةٌ قُلْنَا نَعَمْ أَصْلَحَكَ اَللَّهُ إِنَّ اَلْأَضَاحِيَّ قَدْ عَزَّتْ عَلَيْنَا قَالَ فَاجْتَمِعُوا فَاشْتَرُوا جَزُوراً فَانْحَرُوهَا فِيمَا

قُلْنَا لَهُ جُعِلْنَا فِدَاكَ عَزَّتِ اَلْأَضَاحِيُّ عَلَيْنَا بِمَكَّةَ أَ فَيُجْزِي اِثْنَيْنِ أَنْ يَشْتَرِكَا فِي شَاةٍ فَقَالَ نَعَمْ وَ عَنْ سَبْعِينَ‏

لَكُمْ حَاجَةٌ قُلْنَا نَعَمْ أَصْلَحَكَ اَللَّهُ إِنَّ اَلْأَضَاحِيَّ قَدْ عَزَّتْ عَلَيْنَا قَالَ فَاجْتَمِعُوا فَاشْتَرُوا جَزُوراً فَانْحَرُوهَا فِيمَا

بالاخره آن را ملاقات خواهى كرد، بدان كه شرف و بزرگى مؤمن نماز شب او است، و عزّت و سرافرازى مؤمن خوددارى او از آزار رسانيدن بمردمان است.

و نيز امتش مغرور عزت و سلطنت خود شده اند، و شرك و وثنيت در دلهاشان ريشه دوانيده و ياد خداى را به كلى از دلهاشان برده ، به علاوه ، عزت فرعون و شوكت درباريانش