نتایج جستجو

نَفْسُهُ» يعنى روحش خارج شد ايضا نفس به معنى خون است «مالَيْسَ سائِلَةٌ لايُنْجَسُ الْماء اِذا ماتَ فيهِ» آنكه خون جهنده ندارد اگر در آبى بميرد آب نجس نمى‏شود

چهارپايان است. از ميان گياه جويده و خون به شما شير خالص و گوارا مى‏آشاميم. (اوّل از ميان گياه جويده سپس از ميان خون). [محمّد:15]. در بهشت نهرهائى است از

عتل وفق قطع سقى هو سلسل نزل انت معى شکل علم طوع ضلل ظلم هيم کان شوب يوم غسل خون عنق سجر عدو اکل عين زوج کرر کسب صبر کظم خلد

کلمه «تَبِیع» به معناى «تابع» و در اینجا اشاره به کسى است که به مطالبه خون و خون بها برمى خیزد و دنبال آن را مى گیرد. تبع‌ (۱۷۴ بار) وَ بِه لَقَد عَلَيْنَا

متداول امروز درباره «ورید» و «شریان» (رگ هایى که خون را از تمام اعضاء به سوى قلب مى برد، و رگ هایى که خون را از قلب به اعضاء مى رساند)، اصطلاحى است مخصوص

حبوبات و نوعى حشرات گفته مى‌شود. «2» خون، يكى از نشانه‌هاى خداوند بر قوم بنى‌اسرائيل بود و مراد، خون شدن آبها يا خون دماغ شدن همه‌ى مردم است كه نوعى عذاب

خوک ۳; خوردن خوک ۲; فلسفه حرمت گوشت خوک ۲۳ خون: حرمت خوردن خون ۱; خباثت خون ۳; خوردن خون ۲; فلسفه حرمت خون ۲۳ دین: دین و مقتضیات ۱۴ ذبح: بسمله در ذبح ۲۵

درست و نیکو ساخت، سپس لخته‌اى خون؟ آنگاه به اندام درستش بيافريد. سپس خون بسته‌ای بود که [خداوندش‌] آفرید و به سامان کرد سپس خون بسته بود، پس [خدايش‌] بيافريد

همان کس که انسان را از خون بسته‌ای خلق کرد! انسان را از خون بسته‌اى آفريد انسان را از عَلَق آفريد. آن خدایی که آدمی را از خون بسته (که تحول نطفه است)

فرس به معنى زالو و يا جمع علقه است به معنى خون منعقد كه حالت بعدى نطفه است. در مجمع فرموده: علق جمع علقه و آن خون منعقدى است كه در اثر رطوبت به هر چيز مى‏چسبد

است. «علقة» نیز به خون غلیظ و بسته گفته مى شود. ۲ - پس از آن که نطفه در رحم به صورت علقه (خون بسته) در آمد، علقه به تدریج از حالت خون بودن خارج مى شود و

لغت نیز استفاده مى شود که «قُرْء» به معناى جمع است و چون در حالت پاکى زن، خون عادت در وجود او جمع مى شود، این واژه به پاکى اطلاق شده است. قرء (۸۸ بار) جمع

از چاه بکشند تا پایان یابد. در مورد خونریزى تدریجى که منتهى به ریختن تمام خون بدن شود، نیز تعبیر «نَزْفُ الدَّمِ» به کار مى رود، و در مورد کشیدن تمام آب

قطعه سنگى آنها را در جاهایى نصب کرده، پرستش مى نمودند و روى آن قربانى کرده، خون قربانى را بر آن مى ریختند، گفته مى شد، و تفاوتش با «صنم» این بود: «صنم» بتى

چهارپايان است. از ميان گياه جويده و خون به شما شير خالص و گوارا مى‏آشاميم. (اوّل از ميان گياه جويده سپس از ميان خون). [محمّد:15]. در بهشت نهرهائى است از

الميزان فرموده: على هذا اظهر آن است كه به معنى طهر باشد زيرا آن حالت جمع شدن خون (درشكم زن) است و بعد در حيض استعمال شده زيرا آن حالت بيرون ريختن بعد از جمع

کلمات مشتق شده در حال بارگیری... خون حيض. و ازاله بكارت. طامث به معنى حائض است (راغب) در مجمع فرموده: اصل طمث به معنى خون حيض است «طَمَثَتِ الْمِرْئَةُ»

آن زنان که از خون حیض (ماهانه) نومیدند، اگر شک دارید (که خون حیضی خواهند دید یا نه، ) عدّه‌ی آنان سه ماه است و دخترانی (هم) که هنوز خون حیض ندیده‌اند (در

نسبت مى‏دهند [يوسف:18]. يعنى بر پيراهن يوسف خون دروغ و مكذوب فيه آوردند (خون ديگرى بود به دروغ گفتند: خون يوسف است). كذب (بر وزن وزر)يكبار و كذب (بر وزن

این همه احترام که اسلام برای خون و جان و حیثیت انسان قائل شده است در هیچ آئینی وجود ندارد. ولی مواردی پیش می‌آید که احترام خون برداشته می‌شود، و این در مورد

اول است که در اشعار نیز روى آن تکیه شده است، و شفق را به «دماء الشهداء» (خون شهیدان) تشبیه کرده اند. گر چه، بعضى معناى دوم را انتخاب کرده اند که بسیار

او آبی مرگبار نوشانده می‌شود، پشت سر او است دوزخ و نوشانیده شود از آب چرک خون آلود Beyond him lies Hell, and he will be given to drink putrid water. ترتیل:

جهنّم فرموده «وَ شَرابُها صَديدٌ». نا گفته نماند صديد را آب زخم مختلط به خون نيز گفته‏اند كه هنوز چرك نشده است. در قاموس آن را آب جوشان كه از كثرت جوشش

رجس توصيف شده به قرار زير است: خمر، قمار، بت‏ها: از لام «مائده: 90)، ميته، خون، گوشت خوك، (انعام:145). [احزاب:33]. رجوع شود به «اهل» به نظر مى‏آيد در آيه

مهدى(علیه السلام) یا زیر پرچم او هستند، یا کسى که در راه خدا شمشیر مى زند، یا به خون خود آغشته شده، یا شهید گشته است. آیا اینها اشاره به مراحل مختلف و درجات مجاهده

مرد شبيه زالو به نطفه زن مى‌چسبد. ب) به معناى خون غليظ و بسته باشد كه معمولًا اين معنا مطرح است. آنكه از خون بسته انسان مى‌سازد، بر شخص درس ناخوانده فرمان

اله عذب شىء جعل خلف لو تلک طلع صرط وحد ک دعو جمع شکک الله على ربب انتم صوب خون الذى قول الى امم مرى امن ردد ذکر کبر جىء ان ريب قبل فتن ويل ذلک عن يوسف حصد

مرد شبيه زالو به نطفه زن مى‌چسبد. ب) به معناى خون غليظ و بسته باشد كه معمولًا اين معنا مطرح است. آنكه از خون بسته انسان مى‌سازد، بر شخص درس ناخوانده فرمان

مرد شبيه زالو به نطفه زن مى‌چسبد. ب) به معناى خون غليظ و بسته باشد كه معمولًا اين معنا مطرح است. آنكه از خون بسته انسان مى‌سازد، بر شخص درس ناخوانده فرمان

العَجُ فَالثَّجُّ»(مجمع البيان): بهترين حج رفع صوت بتلبيه و سپس جارى كردن خون ثربانى است. فعل ثَجّ لازم و متعدى هر دو آمده است . وَ لِنُخْرِج مَاء بِه حَبّا

ذهب ويل ربب ضلل عرض حيث شرک صرف ملو قد فلح برء فتح کتب نفس سمع ها سبل رئى خون هدى وهن صحب ذا اول ضرر نسو غيب کذب ذلکم غيظ دون صنم هل سئل عدو صفف غنى دبر

چهارپايان عبرتى است (بر تصور معاد) از آنچه در شكم هايشان هست از ميان علف جويده و خون، شير خالص به شما مى‏نوشانيم. اين كلمه يكبار بيشتر در قرآن نيامده است. وَ مِن

سينه هزاران بى گناه را سوراخ مى‏كنند روزى نيست كه قسمتى از دنيا را به خاك و خون نكشند ولى اين حكم را غير قابل اجرا مى‏خوانند. در كتاب سيرى در اسلام ص 18 چنين

مرد شبيه زالو به نطفه زن مى‌چسبد. ب) به معناى خون غليظ و بسته باشد كه معمولًا اين معنا مطرح است. آنكه از خون بسته انسان مى‌سازد، بر شخص درس ناخوانده فرمان

اسرارانگیز: رشته‌های ارتباطی سلسله اعصاب، رگها و مویرگها، مغز، سلولها، گردش خون، خصال و صفات‌ویژه، و تنوّع خلقت و فطرت ظاهری و باطنی هر یک از افراد بشر) و

آیات شامل این کلمه غضب‌ (۲۴ بار) خشم. راغب گفته: غضب جوشش و غليان خون قلب است براى انتقام. اقرب الموارد عين عبارت راغب را در معنى آن نقل كرده است [اعراف:154]

انسانى از خاك آنكه: هر انسانى متولد شود از نطفه، و نطفه توليد يابد از خون، و خون متولد از اغذيه؛ و اغذيه، يا حيوانيه است يا نباتيه. و حيوانيه منتهى شود

سينه هزاران بى گناه را سوراخ مى‏كنند روزى نيست كه قسمتى از دنيا را به خاك و خون نكشند ولى اين حكم را غير قابل اجرا مى‏خوانند. در كتاب سيرى در اسلام ص 18 چنين

اينطور مى‏شود «ذَلِكُمْ فِسْقٌ فَمَنِ اضْطُرِّ فى مَخْمَصَةٍ» يعنى ميته، خون، گوشت خوك و... بر شما حرام شد و آنها فسق اند ولى هر كه در قحطى مضطر شد مانعى

سمو خرج رزق فجر لو التى وقد کم فئد هضم ام کان مول نحت زرع قنو عين لا عبد هى خون عن سوى اخذ رفق ظنن نن کهف بسق دنو سلم شجر جبل امن رکب حيى ولى کلل تبع کون

خوب رويان. «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ اِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لاجانُّ» طمث به معنى خون حيض و بكارت است چون زن قاعده و يا ازاله بكارت شود گويند «طمثت المرئة» يعنى:

شكافتن دريا با عصا. 4- طوفان. 5- هجوم ملخ. 6- هجوم شپش. 7- هجوم قورباغه. 8- خون شدن آبها. 9- جارى شدن دوازده چشمه از سنگ با يك عصا زدن. جلد 5 - صفحه 125 البتّه

و مهمل رها می‌شود؟! آیا او نطفه‌ای از منی‌ای که می‌جهد نبود؟! سپس به صورت خون بسته‌‌ای [:آویزک] در آمد. پس خدا او را آفرید و سازمان داد، تا از او دو زوج :

غيظ بصر کذب حبب کتب حقق اجر حول انس کظم لم نصف فضل وبل رئى عرف مسس عجل شکر خون ابو نفس وبق اخو مثل حذر اين عرض جدل قرء

حال خود رها مى‌شود؟ آيا او قطره‌اى از منى نبود كه (در رحم) ريخته مى‌شد؟ سپس خون بسته‌اى شد و خداوند آن را آفرينش داد و استوار ساخت. و دو جنس زن و مرد را از

سياق آيه خيلى بعيد است زيرا كه ايه محرمات اكل را مى‏شمارد كه مى‏گويد: ميته، خون، و گوشت خوك و... بر شما حرام است. جا نداشت كه اين مطلب را در ضمن آنها به ميان

می‌کند که خود به خاک یمن پاى نهد و خون ابرهه را بریزد. ابرهه از خشم سلطان حبشه به وحشت مى افتد و هدایاى زیادى با مقدارى از خون خود که حجامت کرده و در شیشه ریخته

اجتماع عمومى يهود براى كشتن گاو و به پا داشتن جشنى به عنوان گاو كشى (عيد خون) دستور مستقلّى بوده... تا با اين خاطره، تقديس و پرستش گاو از خاطرها برود (پرتوى

نیز هفت معجزه ذکر شده است خشکسالى، کمبود حاصل، طوفان، ملخ، قمّل، وزغها و خون. این هفت آیه با عصا و ید بیضاءِ، مجموعاً 9 آیه است که در طول دعوت موسی در

برو برای مدّت مدیدی از من دور شو (تا آتش کینه و خشمم فروکش کند، و دست به خون تو نیالایم). (آزر) گفت: «ابراهیم! آیا تو از خدایان من رویگردانی‌؟ هر آینه

بپستان رود و مقدارى خون گردد و در رگهاى بدن جارى شود پس شير اولش از سرگين جدا شده و آخرش از خون و نه بوى سرگين در آن اثر نموده و نه رنگ خون بلكه خالص از هر

كعبه سران را ديد، آيات را تلاوت كرد. ابوجهل چنان سيلى به او زد كه از گوش او خون جارى گشت. او گريان نزد پيامبر آمد و حضرت غمناك شد. در جنگ بدر، عبداللّه بن

حال خود رها مى‌شود؟ آيا او قطره‌اى از منى نبود كه (در رحم) ريخته مى‌شد؟ سپس خون بسته‌اى شد و خداوند آن را آفرينش داد و استوار ساخت. و دو جنس زن و مرد را از

خدا را اگر باشيد كه او را ميپرستيد جز اين نيست كه حرام كرد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه بانگ زده شود براى غير خدا به آن پس كسيكه مضطرّ شود

مى‏كردند به اشتباه افتاده باعث تشنج و انقلاب مى‏شدند چنانكه در عايشه ديده شد و خون هزاران نفر در جنگ بصره بر باد رفت. 2- [انعام:98]. قرائت مشهور در «مُسْتَقَرّ»

اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ «19» ترجمه‌ بخوان بنام پروردگارت آنكه آفريد آدمى را از خون بسته‌ بخوان و پروردگار تو كريم‌تر است از هر كريمى‌ آنكه تعليم نمود نوشتن را

خونريزى و غارت را از ميان ما برداشته است و نيز زنا و ربا و خوردن گوشت مرده و خون و گوشت خوك را بر ما حرام نموده است و ما را به عدل و داد و احسان و نيكوئى به

داد و ستدی باشد که از رضایت (باطنی دو طرف) سرچشمه بگیرد، و خودکشی مکنید و خون همدیگر را نریزید. بیگمان خداوند (پیوسته) نسبت به شما مهربان بوده (و خواهد

خواهد بود. ايضا جثه او بر عين ناريت باقى نيست، بلكه منقلب و مستحيل به گوشت و خون و استخوان شده، پس احتراق و تألم او به آتش كه اقوى و أشد است، عقلا ممكن باشد،

حال خود رها مى‌شود؟ آيا او قطره‌اى از منى نبود كه (در رحم) ريخته مى‌شد؟ سپس خون بسته‌اى شد و خداوند آن را آفرينش داد و استوار ساخت. و دو جنس زن و مرد را از

خدا را اگر باشيد كه او را ميپرستيد جز اين نيست كه حرام كرد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه بانگ زده شود براى غير خدا به آن پس كسيكه مضطرّ شود

روايت ديگرى از امام صادق «عليه السلام» نقل مى‏كند كه آنها قومى از مشركين اند خون مسلمانان را ريختند و بعد اسلام آوردند پس آنهايند مرجون لامراللّه و در روايت

بپستان رود و مقدارى خون گردد و در رگهاى بدن جارى شود پس شير اولش از سرگين جدا شده و آخرش از خون و نه بوى سرگين در آن اثر نموده و نه رنگ خون بلكه خالص از هر

ناشایسته، چه آشکار باشد، چه پنهان نزدیک نشوید، و هیچ انسانی را که خداوند خون او را حرام داشته است نکشید مگر به حق [به قصاص یا حد]، این چنین به شما سفارش

‌اينکه‌ جبار عنيد آتش‌ دوزخ‌ ‌است‌ و آشامانيده‌ ميشود آبي‌ ‌که‌ ‌از‌ چرك‌ و خون‌ دوزخيان‌ ‌است‌، فرو ميريزد ‌آن‌ ‌را‌ و حال‌ آنكه‌ نزديك‌ نيست‌ ‌که‌ گوارا

أُولاهُما: پس زمانى كه آيد وقت موعود اولين فساد كه ظلم و تعدى به غايت رسد و خون ناحق ريزند. بَعَثْنا عَلَيْكُمْ‌: برانگيزانيم بر شما بر سبيل خذلان و مؤاخذه

كعبه سران را ديد، آيات را تلاوت كرد. ابوجهل چنان سيلى به او زد كه از گوش او خون جارى گشت. او گريان نزد پيامبر آمد و حضرت غمناك شد. در جنگ بدر، عبداللّه بن

وارد شد در مدت هفت سال، كه از شدت گرسنگى مرده‌ها را بيرون آورده خوردند و خون مى‌آشاميدند، «1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 390. جلد 7 - صفحه 295 و حضرت اطراف

اسیران جنگی بگیرد (تا از آنان فدا گرفته و آنان را رها کند) مگر تا زمانی که خون (ناپاکان را) در زمین بسیار بریزد. شما (ای اصحاب رسول) متاع دنیا را می‌خواهید

متعرض به هلاك شوى به ترك تقيه‌اى كه امر نمودم؛ اگر تارك شوى، موجب ريختن خون خود و خون برادران دينى مى‌گردى. معرض زوال نعمت خود و برادران دينى شوى و ايشان را

السلام نقل نموده بعلاوه آنكه موجب زيادى آنستكه زن در مدّت حمل خون مى‌بيند هر چند روز كه خون ديده بر نه ماه افزوده ميشود و اين مخصوص بحمل نيست هر چيزى از

خونريزى و غارت را از ميان ما برداشته است و نيز زنا و ربا و خوردن گوشت مرده و خون و گوشت خوك را بر ما حرام نموده است و ما را به عدل و داد و احسان و نيكوئى به

است؛ الف: «وَ جاؤُ عَلى‌ قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ» برادران، پيراهن يوسف را با خون دروغين آغشته كرده و نزد پدر بردند كه گرگ يوسف را خورد. ب: «قَدَّتْ قَمِيصَهُ

نادانان نباشی (و ندانی که در مکتب آسمانی، پیوند بر اساس عقیده است؛ نه گوشت و خون). فرمود: «ای نوح! او (در حقیقت‌) از کسان تو نیست. او کرداری ناشایسته (و از

اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ «19» ترجمه‌ بخوان بنام پروردگارت آنكه آفريد آدمى را از خون بسته‌ بخوان و پروردگار تو كريم‌تر است از هر كريمى‌ آنكه تعليم نمود نوشتن را

السلام نقل نموده بعلاوه آنكه موجب زيادى آنستكه زن در مدّت حمل خون مى‌بيند هر چند روز كه خون ديده بر نه ماه افزوده ميشود و اين مخصوص بحمل نيست هر چيزى از

(تَبْیِیت) به معنی شبیخون زدن و حمله غافلگیرانه شبانه. «وَلِیِّهِ»: صاحب خون و ولی دم صالح، از قبیل خویشان و نزدیکان. «مَهْلِکَ»: هلاک. مصدر میمی است.

- صفحه 42 وَيْلٌ‌: واى از سختى عذاب، يا چاه ويل كه قعر جهنم و پر از چرك و خون است، لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ‌: براى هر بسيار بسيار دروغگو بسيار بسيار گناهكار

اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ «19» ترجمه‌ بخوان بنام پروردگارت آنكه آفريد آدمى را از خون بسته‌ بخوان و پروردگار تو كريم‌تر است از هر كريمى‌ آنكه تعليم نمود نوشتن را

اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ «19» ترجمه‌ بخوان بنام پروردگارت آنكه آفريد آدمى را از خون بسته‌ بخوان و پروردگار تو كريم‌تر است از هر كريمى‌ آنكه تعليم نمود نوشتن را

اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ «19» ترجمه‌ بخوان بنام پروردگارت آنكه آفريد آدمى را از خون بسته‌ بخوان و پروردگار تو كريم‌تر است از هر كريمى‌ آنكه تعليم نمود نوشتن را

اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ «19» ترجمه‌ بخوان بنام پروردگارت آنكه آفريد آدمى را از خون بسته‌ بخوان و پروردگار تو كريم‌تر است از هر كريمى‌ آنكه تعليم نمود نوشتن را

اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ «19» ترجمه‌ بخوان بنام پروردگارت آنكه آفريد آدمى را از خون بسته‌ بخوان و پروردگار تو كريم‌تر است از هر كريمى‌ آنكه تعليم نمود نوشتن را

اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ «19» ترجمه‌ بخوان بنام پروردگارت آنكه آفريد آدمى را از خون بسته‌ بخوان و پروردگار تو كريم‌تر است از هر كريمى‌ آنكه تعليم نمود نوشتن را

شد و راه را بر آن‌ها بست به قسمى که قریش به گرسنگى افتاده و با مخلوطى از خون و پشم شتر تغذیه می‌نمودند. ابوسفیان از این رفتار به ستوه آمد و نزد رسول خدا

آیات شامل این کلمه خون‌ (۱۶ بار) أَنْفُسَکُم کُنْتُم وَ فَتَاب أَنّکُم عَلَيْکُم اللّه عَلِم عَفَا لَهُن عَنْکُم لِبَاس فَالْآن أَنْتُم بَاشِرُوهُن لَکُم

آیات شامل این کلمه خون‌ (۱۶ بار) قَوْم فَانْبِذ مِن إِلَيْهِم تَخَافَن عَلَى إِمّا سَوَاء وَ إِن يَذّکّرُون اللّه لَعَلّهُم خَلْفَهُم لا يُحِب الْخَائِنِين

آیات شامل این کلمه خون‌ (۱۶ بار) ال لا وَ اللّه إِن کَيْد يُحِب مَا يَهْدِي أُبَرّئ يَحْسَبَن الّذِين نَفْسِي کَفَرُوا أَن النّفْس سَبَقُوا سَوَاء إِنّهُم

آیات شامل این کلمه خون‌ (۱۶ بار) ف‌ (۲۹۹۹ بار) هما (۱۵۹ بار) مِن فَلَم صَالِحَيْن عِبَادِنَا يُغْنِيَا عَنْهُمَا عَبْدَيْن تَحْت اللّه کَانَتَا شَيْئا

روز رستاخیز باور دارند، برای آنان حلال نیست که خدا آنچه را (اعم از جنین یا خون ماهانه) در رحم ایشان آفریده است پنهان کنند، و شوهران آنان برای برگرداندنشان

«یَختانُون» از مادّه «إِختیان ـ خیانة» فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد. خون‌ (۱۶ بار) لا أَنْفُسَهُم الّذِين إِن عَن تُجَادِل اللّه کَان وَ يُحِب رَحِيما

قسمت مهمّى از مملكت او بتصرف روميان در آمد و آنها پيران آتش پرست را در ازاى خون كشيشان بيت المقدس كه ايرانيان كشته بودند كشتند و خبر فتح روميان در روز جنگ

قسمت مهمّى از مملكت او بتصرف روميان در آمد و آنها پيران آتش پرست را در ازاى خون كشيشان بيت المقدس كه ايرانيان كشته بودند كشتند و خبر فتح روميان در روز جنگ

نامه‏اى كه به مأمون عباسى نوشت از جمله گناهان زير را ياد فرموده است: اكل ميته، خون، گوشت خوك، گوشت حيوانى كه به هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده، سحت (حرام)،

السلام نقل نموده بعلاوه آنكه موجب زيادى آنستكه زن در مدّت حمل خون مى‌بيند هر چند روز كه خون ديده بر نه ماه افزوده ميشود و اين مخصوص بحمل نيست هر چيزى از

خوددارى از پرداخت حقى است که انسان پرداختن آن را تعهد کرده و آن ضد «امانت» است. خون‌ (۱۶ بار) وَ الرّسُول اللّه أَمَانَاتِکُم لا آمَنُوا تَخُونُوا أَنْتُم الّذِين

خونريزى و غارت را از ميان ما برداشته است و نيز زنا و ربا و خوردن گوشت مرده و خون و گوشت خوك را بر ما حرام نموده است و ما را به عدل و داد و احسان و نيكوئى به

باشند و چه از انسانى كه چنين كرده باشد، خون انسان را از كسى كه خون برادرش را ريخته طلب مى كنم ، آرى ريزنده خون انسان خونش ريخته مى شود، چون خدا انسان را

عده كه به موسى گفتند: خدا را آشكارا به ما نشان بده، آمدن طوفان، جراد، قمل، خون، قورباغه‏ها بر فرعونيان و...ايضاً معجزات سائر انبیاء بين اسرائيل از قبيل تسبيح

مجمع‌البيان. «3». تفسير نورالثقلين. جلد 1 - صفحه 551 چنانكه خداوند نمى‌خواهد خون اسماعيل ريخته شود، ولى مى‌خواهد ابراهيم آمادگى كامل براى قربانى كردن فرزند

به فقير پس نيست براى او امروز اينجا خويش و ياورى‌ و نه طعامى مگر از چرك و خون دوزخيان‌ نميخورند آنرا مگر گناهكاران. تفسير خداوند سبحان بعد از ذكر احوال

نطفه‌ئى در جايگاهى استوار پس گردانديم آن نطفه را خونى بسته پس گردانديم آن بسته خون را پاره گوشتى پس گردانديم آن پاره گوشت را استخوانها پس پوشانيديم آن استخوانها

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

ريشه‌ى «ورود» به معناى رفتن به سراغ آب است. از آنجا كه اين رگ، شاهراه گردش خون ميان قلب و ديگر اعضاى بدن است، آن را «وريد» گفته‌اند. براى ارشاد منحرفان،

مينمودند خون آنرا بخانه كعبه ميماليدند و چون مسلمانان حج نمودند خواستند كار آنها را بنمايند و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه گوشت و خون آنها بقبول

نازل شده است. نام سوره برگرفته از آيه دوم است كه اشاره به خلقت انسان از علق (خون بسته) دارد. اين سوره، اولين سوره‌اى است كه بر پيامبر نازل شده و سياق آياتش

را خوردند از جمله در ايام ما قحطى هويدا شد كه از شدت گرسنگى كهنه و علف و خون دلمه را خوردند و مردند؛ احقر به چشم خود مشاهده نمودم و در پايان آن و با عارض

نطفه‌ئى در جايگاهى استوار پس گردانديم آن نطفه را خونى بسته پس گردانديم آن بسته خون را پاره گوشتى پس گردانديم آن پاره گوشت را استخوانها پس پوشانيديم آن استخوانها

نطفه‌ئى در جايگاهى استوار پس گردانديم آن نطفه را خونى بسته پس گردانديم آن بسته خون را پاره گوشتى پس گردانديم آن پاره گوشت را استخوانها پس پوشانيديم آن استخوانها

آیات شامل این کلمه «خَوّان» صیغه مبالغه و به معناى بسیار خیانت کننده است. خون‌ (۱۶ بار) خيانت مقابل امانت است. و اصل آن چنان كه در مجمع ذيل آيه 186 بقره

مزبور را به قریش بدهد. لذا ضمضم گوش یا بینى شتر مزبور را برید و در حالتى که خون از او می‌ریخت و خود هم با جامه که آن را پاره‌پاره نموده بود وارد مکه شد و

بعضى تمنى را بتقدير تفسير نموده‌اند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه

و پاداش اعمال باشد، هر آينه از اين اعتقاد منبعث شود خوفى در قلب، كه مانند خون دوران نمايد در تمام اعضاء و جوارح، بمرتبه‌اى كه آثارش ظاهر و هويدا شود، و

بعضى تمنى را بتقدير تفسير نموده‌اند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه

بهتر است دفع کن‌؛ آن‌گاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی بس (خون)گرم (و هم جوش) است. و این (خصلت) را جز کسانی که شکیبا بودند درنیابند و آن

قسمت مهمّى از مملكت او بتصرف روميان در آمد و آنها پيران آتش پرست را در ازاى خون كشيشان بيت المقدس كه ايرانيان كشته بودند كشتند و خبر فتح روميان در روز جنگ

مربوط به مرد است يا زن، فرمود: استخوان و عصب و عروق او از مرد است و گوشت و خون و ناخن و موى او از زن است، گفتند: راست گفتى، راجع به سؤال سوم گفتند: چطور

زده بودند، هرگاه دستش را از آن موضع برمى‌داشتيم خون جارى مى‌شد، چون رها مى‌كرديم بر روى ضربت مى‌گذاشت خون بند مى‌آمد، و در جامه‌اش بود: منم شعيب بن صالح

نفر با شمشیرهاى خود در کشتن او شریک گردیم و بعد با دادن دیه به بهاى ریختن خون او بنى‌هاشم را راضى کنیم. شیطان این رأى را پسندید و آرا قبلى را خطا دانست

غذائى كه خون حيوانات است دلالت، و دو بالش داده تا به طلب غذا پرواز كند. عجيب‌تر آنكه خرطوم او را با آن كه مانند مو باريك است، مجوّف قرار داد تا خون صاف از

(امت را بگو) هر گاه زنان را طلاق دهید به وقت عدّه آنها (یعنی در زمان پاکی از خون حیض که در آن پاکی هم نزدیکی با آنها نکرده‌اید) طلاق دهید و زمان عدّه را (مدت

نازل شده است. نام سوره برگرفته از آيه دوم است كه اشاره به خلقت انسان از علق (خون بسته) دارد. اين سوره، اولين سوره‌اى است كه بر پيامبر نازل شده و سياق آياتش

بعضى تمنى را بتقدير تفسير نموده‌اند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه

بعضى تمنى را بتقدير تفسير نموده‌اند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

فرمود نام آنها را چه گذاردى عرض كرد يكى را گرگ و ديگرى را پيراهن و سوّمى را خون فرمود اين نامها را چرا گذاردى عرض كرد براى آنكه برادرم را فراموش نكنم پس حضرت

به فقير پس نيست براى او امروز اينجا خويش و ياورى‌ و نه طعامى مگر از چرك و خون دوزخيان‌ نميخورند آنرا مگر گناهكاران. تفسير خداوند سبحان بعد از ذكر احوال

صمیمی و دلسوزی هم نداریم (تا دست کم گریه‌ای برای ما سر دهد). «و نه دوستی خون‌گرم.» و نه دوستی مهربان‌ And no sincere friend. ترتیل: ترجمه: «حَمیمٍ»: گرم

دانسته‌اند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانسته‌اند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

بعضى تمنى را بتقدير تفسير نموده‌اند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

خاك بسر مى‌ريختند مى‌گفتند: وا حبيباه وا اخاه وا يوسفاه. پيراهن يوسف را به خون بزغاله‌اى آميخته با خود آوردند. يعقوب دانست حادثه‌اى اتفاق افتاده، پرسيد:

نصارى (ديرها و صومعه‌ها و معابد) به قدرى ارزش دارد كه براى حفظ آنها، بايد خون داد. ... لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ‌ «10» 10. مسجد آدابى دارد

مَكَرُوا مَكْراً: و مكر كردند ايشان مكر كردنى بدين تدبير كه صالح را بكشيم و ولىّ خون او را گوئيم ما نكرده‌ايم و از آن خبر نداريم. وَ مَكَرْنا مَكْراً: و مكر كرديم

جزاي‌ ستمكاران‌ ‌است‌. تفسیر آیات ۱- عزم هابیل بر آلوده نساختن دست خویش به خون برادر و گرفتار نیامدن به پیامدهاى آن (انى ارید ... فتکون من اصحب النار) ۲-

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

نازل شده است. نام سوره برگرفته از آيه دوم است كه اشاره به خلقت انسان از علق (خون بسته) دارد. اين سوره، اولين سوره‌اى است كه بر پيامبر نازل شده و سياق آياتش

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

ابن عباس مراد به آيات، آيات نه گانه است: عصا، دست نورانى، شيشه، قورباغه، خون، ملخ، شكافتن دريا، قحطى و نقص ثمرات. بنابراين مراد به «سلطان مبين» اشرف معجزات

نصارى (ديرها و صومعه‌ها و معابد) به قدرى ارزش دارد كه براى حفظ آنها، بايد خون داد. ... لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ‌ «10» 10. مسجد آدابى دارد

در پيشگاه الهى قسم ياد كرده كه بنى آدم را اغواء نمايد و خداوند او را مانند خون در عروق مردم نفوذ داده و در عوض عقل را هم بآنها عنايت فرموده پس هر كس تابع

قوم اختيار نمود، فرمود: نه چنين است، سر تا قدم عمار ايمان پر، و به گوشت و خون او آميخته، يعنى چنان ايمان در باطنش متمكن شده كه به گفتگوى هرزه‌گوئى تفاوت

المؤمنين عليه السّلام را نمودند و گمراه شدگان باتباع آنها تفسير شده است و هر خون ناحقّ و فتنه و فساد و غضب فرج و مالى كه محقّق شود گناهش را براى آن دو نفر

دنيا، پس ديده‌ايد جزع يكى از كسان خود را از خارى كه به او رسد و لغزشى كه خون آلود سازد او را و ريگ‌ جلد 11 - صفحه 474 بسيار گرم كه بسوزاند او را، پس چگونه

نزد من آورد، چرا كه او قطعاً آگاه و حكيم است. تى برادران، پيراهن آغشته به خون يوسف را با ظاهرى غمگين و گريان حضور پدر آوردند و گفتند: يوسف را گرگ خورد.

فرمود خمر را به عينه، پس كم و بسيار آن حرام است چنانچه حرام فرمود مردار و خون و گوشت خوك را. و حرام نمود پيغمبر صلى اللّه عليه و آله شراب از هر مسكرى را،

باقر (ع) نقل نموده و بين اين دو قبيله در زمان جاهليت هميشه نزاع و جدال و خون ريزى شديد بود و ببركت وجود ختمى مرتبت و قبول اسلام مبدل بكمال الفت و مودت

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

را بپاداش كفر يا كفرانتان از نعم الهى پس كسى را نيابيد كه در پى مطالبه و خون خواهى بر آيد و براى شما از ما باز خواستى كند يا نگذارد كه قضاى ما در باره

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

در پيشگاه الهى قسم ياد كرده كه بنى آدم را اغواء نمايد و خداوند او را مانند خون در عروق مردم نفوذ داده و در عوض عقل را هم بآنها عنايت فرموده پس هر كس تابع

گرديد. زيرا بعد از انداختن يوسف به چاه، وقتى برادران پيراهن او را آغشته به خون كرده و به پدر نشان دادند و گفتند: يوسف را گرگ خورده است، پدر پرسيد: پس چرا

است كه شمشير كشيده در راه خدا و كسيكه آنرا آهسته بخواند مانند كسى است كه در خون خود غوطه‌ور شود در راه خدا و كسيكه ده مرتبه آنرا بخواند خداوند هزار گناه از

ذلك لاية لقوم يسمعون ) معناى اينكه فرمود: شير خالص را از ميان فضولات شكم و خون به شما نوشانيديم معناى كلمه ((سكر)) و بيان مفاد آيه ((تتخذون منه سكرا و رزقا

نطفة قذرة و آخره‌ جيفة نتنة و بينهما حامل‌ العذرة مني‌ ‌که‌ ريخته‌ شد سپس‌ خون‌ بسته‌ ‌که‌ علقه‌ نام‌ دارد سپس‌ گوشت‌ جويده‌ ‌که‌ مضغه‌ ميشود سپس‌ لحم‌ و

هر گردن كش حقّ ناپذيرى‌ از پس او دوزخ است و آشا مانده ميشود از آبى چرك و خون‌ جرعه جرعه مى‌آشامد آنرا و نزديك نباشد كه بآسانى فرو برد آنرا و مى‌آيد او

را بپاداش كفر يا كفرانتان از نعم الهى پس كسى را نيابيد كه در پى مطالبه و خون خواهى بر آيد و براى شما از ما باز خواستى كند يا نگذارد كه قضاى ما در باره

انسانى كه از كار بازمانده مانند مرده شود، روح حيوانى كه بخار غريضيه متصاعد از خون باشد باقى، و لذا دستگاه داخلى بدن جريان دارد لكن روح انسانى خارج از بدن به

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

روح كافر را ولى گرامى داشته ارواح اهل ايمان را جز اين نيست كه كرامت نفس و خون بروح است و روزى پاكيزه علم است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده در

او بمقام ارجمندى خواهد رسيد و از قرائن احوال دانست كه خوردن گرگ و پيراهن خون آلود دروغ است لذا باور نفرمود و آنها را تكذيب فرمود ولى ميدانست كه براى ترك

خروج بخت نصر براى خونخواهى حضرت يحيى بوده و بقدرى او از بنى اسرائيل كشته كه خون آنحضرت از جوش افتاده است و غلبه سلاطين فارس و روم بر بنى اسرائيل سابقه ذكر

مزبور را به قریش بدهد. لذا ضمضم گوش یا بینى شتر مزبور را برید و در حالتى که خون از او می‌ریخت و خود هم با جامه که آن را پاره‌پاره نموده بود وارد مکه شد و

فرمود نام آنها را چه گذاردى عرض كرد يكى را گرگ و ديگرى را پيراهن و سوّمى را خون فرمود اين نامها را چرا گذاردى عرض كرد براى آنكه برادرم را فراموش نكنم پس حضرت

روز يا شب هر چه نزد او باشد و تمام اعضاء و جوارح آن حتّى مو و پوست و گوشت و خون و عروق و اعصاب و استخوانهايش شهادت ميدهند براى او در روز قيامت و خدا ميفرمايد

روز يا شب هر چه نزد او باشد و تمام اعضاء و جوارح آن حتّى مو و پوست و گوشت و خون و عروق و اعصاب و استخوانهايش شهادت ميدهند براى او در روز قيامت و خدا ميفرمايد

روز يا شب هر چه نزد او باشد و تمام اعضاء و جوارح آن حتّى مو و پوست و گوشت و خون و عروق و اعصاب و استخوانهايش شهادت ميدهند براى او در روز قيامت و خدا ميفرمايد

را بپاداش كفر يا كفرانتان از نعم الهى پس كسى را نيابيد كه در پى مطالبه و خون خواهى بر آيد و براى شما از ما باز خواستى كند يا نگذارد كه قضاى ما در باره

است كه شمشير كشيده در راه خدا و كسيكه آنرا آهسته بخواند مانند كسى است كه در خون خود غوطه‌ور شود در راه خدا و كسيكه ده مرتبه آنرا بخواند خداوند هزار گناه از

گرفتند، بیم آن می‌رفت که بار دیگر آتش جنگ بین آنها شعله‌ور گردد و زمین از خون آنها رنگین شود! خبر به پیامبر رسید، حضرت فورا به محل حادثه آمد، و با بیان

پیغمبر حلال و مباح گشت. «أَنتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ»: تو ساکن این شهری. خون تو در این شهر حلال می‌گردد. جنگیدن در این شهر برای تو حلال و مباح می‌شود.

خروج بخت نصر براى خونخواهى حضرت يحيى بوده و بقدرى او از بنى اسرائيل كشته كه خون آنحضرت از جوش افتاده است و غلبه سلاطين فارس و روم بر بنى اسرائيل سابقه ذكر

طائفه‌ ‌آنها‌ ‌با‌ طوائف‌ ديگر كمال‌ معاندت‌ و عداوت‌ داشتند و محاربه‌ و خون‌ريزي‌ ميان‌ ‌آنها‌ رواج‌ داشت‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ظهور اسلام‌ و مسلمين‌ ‌با‌ يكديگر

شب عيد قربان، زائر خانه‌ى خدا دعا مى‌خواند و روز عيد بايد در قربانگاه با خون‌آشنا شود. اسلام مالكيّت را مى‌پذيرد، «الناس مسلطون على اموالهم» «12» ولى اجازه

شود خون حيض است. خون حيض از انتهاى رحم خارج مى‏شود و زخم ممكن است سمت چپ يا راست باشد. اگر از جانب چپ يا راست بود خون دمل و اگر از باطن رحم بود خون حيض

السلام نقل نموده بعلاوه آنكه موجب زيادى آنستكه زن در مدّت حمل خون مى‌بيند هر چند روز كه خون ديده بر نه ماه افزوده ميشود و اين مخصوص بحمل نيست هر چيزى از

امينى كه صاع بدو سپرد شده بود، گفت: اگر اين پيمانه گم شود و پيدا نگردد، خون من در هدر است؛ زيرا اين صاع كهانت ملك اكبر است و هركس آن را به من دهد يك بار

مِن‌ غِسلِين‌ٍ الحاقة، آيه 36. و گفتند: غساله مدفوعات‌ اهل‌ جهنم‌ و چرك‌ و خون‌ خارج‌ ‌از‌ بدنهاي‌ ‌آنها‌ ‌است‌. طَعام‌ُ الأَثِيم‌ِ اثم‌ معصيت‌ و نافرماني‌

مِن‌ غِسلِين‌ٍ الحاقة، آيه 36. و گفتند: غساله مدفوعات‌ اهل‌ جهنم‌ و چرك‌ و خون‌ خارج‌ ‌از‌ بدنهاي‌ ‌آنها‌ ‌است‌. طَعام‌ُ الأَثِيم‌ِ اثم‌ معصيت‌ و نافرماني‌

باقر (ع) نقل نموده و بين اين دو قبيله در زمان جاهليت هميشه نزاع و جدال و خون ريزى شديد بود و ببركت وجود ختمى مرتبت و قبول اسلام مبدل بكمال الفت و مودت

كرد، به حدى كه قصد نوح كردند به ضرب شديد، و گاه بود سه روز بيهوش مى‌افتاد و خون از گوش او جارى مى‌شد باز به هوش مى‌آمد و شب و روز دعوت مى‌نمود تا مدت نهصد

آدم عرض كرد پروردگارا شيطان را بر اولاد من مسلط فرمودى و در عروق آنها مانند خون جارى ساختى و قوّت و نفوذ دادى پس در مقابل بمن و اولادم چه عنايت فرمودى جواب

را مهيّا نموده براى جهاد كفار؛ و چون وضع حمل كند، او را اجر شهيد غلطيده در خون خود باشد؛ و چون طفل را شير دهد، به هر مكيدنى ثواب كسى است كه اسيرى از فرزندان

مسالمه كنيد هر كه را من مسالمه نمودم، و ديدم من كه مسالمه نمايم و ديدم كه حفظ خون بهتر است از ريختن آن، و خواستم صلاح شما را و اينكه باشد آنچه بجا آوردم حجت

ديگران سالم ماندند و ابرهه را علتى پيدا شد. از تمام انگشتان دست و پاى او خون و جلد 14 - صفحه 348 چرك روان شد چون به صنعا رسيد، سينه و شكمش ورم كرده، بتركيد

نصارى (ديرها و صومعه‌ها و معابد) به قدرى ارزش دارد كه براى حفظ آنها، بايد خون داد. ... لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ‌ «10» 10. مسجد آدابى دارد

نصارى (ديرها و صومعه‌ها و معابد) به قدرى ارزش دارد كه براى حفظ آنها، بايد خون داد. ... لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ‌ «10» 10. مسجد آدابى دارد

مى کردند و از براى آن چارپایانى قربانى می‌نمودند و درخت یا سنگ مزبور را با خون آن حیوان مى آلودند و اگر دردى و یا مرضى بر چارپایان آن‌ها عارض می‌گردید، به

مزبور را به قریش بدهد. لذا ضمضم گوش یا بینى شتر مزبور را برید و در حالتى که خون از او می‌ریخت و خود هم با جامه که آن را پاره‌پاره نموده بود وارد مکه شد و

اعمال قويه، و براى آنها عقل و فهم، و جريان نمايند در اجسام بنى آدم مانند خون، و متشكل شوند به اشكال مختلفه و صور متنوعه. كفعمى رحمه اللّه فرمايد: عرب جن

فرمود نام آنها را چه گذاردى عرض كرد يكى را گرگ و ديگرى را پيراهن و سوّمى را خون فرمود اين نامها را چرا گذاردى عرض كرد براى آنكه برادرم را فراموش نكنم پس حضرت

قسمت مهمّى از مملكت او بتصرف روميان در آمد و آنها پيران آتش پرست را در ازاى خون كشيشان بيت المقدس كه ايرانيان كشته بودند كشتند و خبر فتح روميان در روز جنگ

است كه شمشير كشيده در راه خدا و كسيكه آنرا آهسته بخواند مانند كسى است كه در خون خود غوطه‌ور شود در راه خدا و كسيكه ده مرتبه آنرا بخواند خداوند هزار گناه از

خروج بخت نصر براى خونخواهى حضرت يحيى بوده و بقدرى او از بنى اسرائيل كشته كه خون آنحضرت از جوش افتاده است و غلبه سلاطين فارس و روم بر بنى اسرائيل سابقه ذكر

گفت كه: به گشودن رگ، خون را رها ساختم، پس خون سفيدى بيرون آمد كه گويا نمك بود. بعد از آن فرمود كه: «خون را حبس كن». فصّاد گفت كه: خون را حبس كردم و گفت كه:

مِن‌ غِسلِين‌ٍ الحاقة، آيه 36. و گفتند: غساله مدفوعات‌ اهل‌ جهنم‌ و چرك‌ و خون‌ خارج‌ ‌از‌ بدنهاي‌ ‌آنها‌ ‌است‌. طَعام‌ُ الأَثِيم‌ِ اثم‌ معصيت‌ و نافرماني‌

مِن‌ غِسلِين‌ٍ الحاقة، آيه 36. و گفتند: غساله مدفوعات‌ اهل‌ جهنم‌ و چرك‌ و خون‌ خارج‌ ‌از‌ بدنهاي‌ ‌آنها‌ ‌است‌. طَعام‌ُ الأَثِيم‌ِ اثم‌ معصيت‌ و نافرماني‌

يا در آن عرق كرده بشويد مگر آنكه مقدارى از خون حيض بآنها رسيده باشد كه آن را از جامه‏اش مى‏شويد. و اگر خون حيض به جامه‏اش رسيد و هر چه آن را شست اثرش از

كه خود در (ريختن) خون امير مؤمنان عليه السّلام شركت جست، و دخترش جعدة (امام) حسن عليه السّلام را زهر خورانيد و پسرش محمد در (ريختن) خون حسين عليه السّلام

شود مگر كسى كه عهد مرا در باره اهل بيتم بشكند و خيانت نمايد، و بعد از من خون آنان را بريزد. باز در همان كتاب است كه احمد و ابن حبان و طبرى و ابن مردويه

دانسته‌اند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانسته‌اند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن

را بپاداش كفر يا كفرانتان از نعم الهى پس كسى را نيابيد كه در پى مطالبه و خون خواهى بر آيد و براى شما از ما باز خواستى كند يا نگذارد كه قضاى ما در باره

او بمقام ارجمندى خواهد رسيد و از قرائن احوال دانست كه خوردن گرگ و پيراهن خون آلود دروغ است لذا باور نفرمود و آنها را تكذيب فرمود ولى ميدانست كه براى ترك

آنكه بعض از او به آتش بسوزد، چه حمزه اهل بهشت و هند اهل جهنم باشد، نخواست كه خون حمزه به احشاء هند مختلط شود، بعد فرمود: رحم اللّه حمزه، اگر خدا مرا ظفر دهد،

در شكّ از برانگيختن خدا پس همانا ما آفريديم شما را از خاك پس از منى پس از خون بسته پس از قطعه گوشتى تمام آفريده شده و ناتمام آفريده شده تا بيان كنيم براى

اعرابى گفت: سوگند به لات كه اگر نه به جهت وجاهت تو بود، من اين شمشير را از خون تو سيراب مى‌كردم، قسم به لات به تو ايمان نياورم تا اين سوسمار به تو ايمان

جسم صنوبرى الشكل واقع در طرف چپ سينه كه گوشت مخصوص و باطن آن مجوف و در آن خون سياه، منبع روح حيوانى است؛ اين قلب موجود در حيوانات، بلكه براى مرده هم باشد

مزبور را به قریش بدهد. لذا ضمضم گوش یا بینى شتر مزبور را برید و در حالتى که خون از او می‌ریخت و خود هم با جامه که آن را پاره‌پاره نموده بود وارد مکه شد و

گوشت صنوبرى الشكل مودعه در طرف چپ سينه، گوشت مخصوصى است باطنش مجوف و در آن خون سياهى است و در تمام اعضاء و جوارح دوران و به سبب آن حيات اعضاء و جوارح حاصل

خدا صلی الله علیه و آله فرار اختيار نمودند و دندان‌هاى پيامبر شكسته شد و خون از صورت وى سرازير گرديد. سپس اين آية نازل شد. Tabber requires Javascript to

گفت رأى من آنكه از هر قبيله يك نفر را طلب و به اتفاق، او را بكشند، آنگاه خون او را بر تمام قبايل قسمت كنند و بنى هاشم نتوانند با همه قبايل محاربه نمايند

كه بيشتر از نه ماه باشد. پس هر وقت كه زن در ايام حاملگى اش خون ديد، به عدد همان ايام كه خون ديده، روزهاى حملش زياد مى شود. مؤلف: اين معنا، معناى ديگرى

موصوفة) و هيچ‌ بقاء جلد 15 - صفحه 495 و ثباتي‌ ندارد و مقرون‌ بزحمات‌ بسيار و خون‌ دل‌هاي‌ زيادي‌ هست‌ دنيايي‌ ‌که‌ ‌هر‌ روز بكام‌ يكي‌ ‌است‌ و هيچ‌ اعتباري‌

را به عكس كرد. آن ها كارى كردند كه پدرشان نابينا شد و در اثر ديدن پيراهن خون آلود يوسف ديدگان رااز دست بداد، خداوند به وسيله همان پيراهن چشم او را به او

از او روان شود و گاهى خون، يا از بعضى عرق و از بعضى خون روان شود. و در بعضى از نسخ كافى به جاى أَوْ دَمُهُ كه ترجمه آن، «يا خون او است»، أَوْدِيَةً واقع

به گرفتن خون بها رضايت داد، در دادن خون بها امروز و فردا نكند و احسان او را تلافى نمايد، و اين لسان ، خود لسان تربيت است مى خواهد به صاحب خون بفرمايد:

ميكردند ‌به‌ اينكه‌ ذوات‌ الاعلام‌ بودند دخترها ‌را‌ زنده‌ زير گور ميكردند خون‌ ريزي‌ ‌در‌ ميان‌ ‌آنها‌ دوام‌ داشت‌ بعلاوه‌ اذيت‌ و ظلم‌هايي‌ ‌که‌ ‌به‌ حضرت‌

است كه شمشير كشيده در راه خدا و كسيكه آنرا آهسته بخواند مانند كسى است كه در خون خود غوطه‌ور شود در راه خدا و كسيكه ده مرتبه آنرا بخواند خداوند هزار گناه از

دانسته‌اند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانسته‌اند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن

و نعمت خدا را - اگر تنها او را می‌پرستید - شکر گزارید. (خدا) تنها مردار و خون (ریخته شده) و گوشت خوک و آنچه را (به هنگام ذبح‌) نام غیر خدا بر آن برده شده

سواره جمعا سه هزار نفر بودند و در اين جنگ پيشانى پيغمبر (ص) بسنگ جفا مجروح و خون بر محاسن شريفش جارى گرديد و دندان ثناياى حضرت شكسته شد. وَ إِذ غَدَوت‌َ مِن‌

عليه و آله و سلّم بيانداخت. سنگى بر پيشانى حضرت آمده آن را شكست. حلقه‌هاى خون جارى شد. حضرت خونها را پاك مى‌كرد، مبادا به زمين رسد و عذاب از آسمان نازل

است كه شمشير كشيده در راه خدا و كسيكه آنرا آهسته بخواند مانند كسى است كه در خون خود غوطه‌ور شود در راه خدا و كسيكه ده مرتبه آنرا بخواند خداوند هزار گناه از

او بمقام ارجمندى خواهد رسيد و از قرائن احوال دانست كه خوردن گرگ و پيراهن خون آلود دروغ است لذا باور نفرمود و آنها را تكذيب فرمود ولى ميدانست كه براى ترك

و بيرون آورد، ولى اگر با اين كار دهانش را خون آلود ميسازد (يا از پيش‏ كاملا معلوم است كه اگر دست بآن بزند خون جارى خواهد شد) بايد از اين كار دست بردارد

بدنشان و فورا گوشت و پوست روئيدن و دو مرتبه سوختن و تشنه شدن و آب خواستن و آن خون و چرك داغ را خوردن و از تمام بدنشان سوزان خارج شدن و امثال اينها را عرضه بدارم

نماز خواندن در آن اشكال ندارد. و هر گاه خون كمتر از يك نخود باشد (در نماز) اشكالى ندارد كه شسته نشود. مگر خون حيض، كه شستن لباس از آلودگى آن واجب است،

جاذبه‌، ماسكه‌، دافعه‌ و غيرها و تمام‌ ‌اينکه‌ مأكولات‌ ‌را‌ تبديل‌ ‌به‌ خون‌ و صفرا و بلغم‌ و سود ‌او‌ تبديل‌ ‌به‌ گوشت‌ و پوست‌ و عظم‌ و بتمام‌ اعضاء

پيوسته قطع مى‌كنند. و آن چهار افعى، اخلاط چهار گانه: سوداء، صفراء، بلغم، خون، به منزله زهرهاى كشنده‌اند تا در چه وقت به هيجان آيند و صاحب خود را هلاك كنند

بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده

روح كافر را ولى گرامى داشته ارواح اهل ايمان را جز اين نيست كه كرامت نفس و خون بروح است و روزى پاكيزه علم است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده در

انديشه كنيد و صلاح خود ببينيد و به دين من آئيد، اگر نيائيد شما در دست من و خون شما ريختن بر من آسان است. آنگه برخاست از آن شهر به شهر ديگر رفت، و ايشان را

معناى بداء جهل خداوند و عوض شدن علم او نيست، زيرا خداوند از ابتدا مى‌دانست كه خون اسماعيل ريخته نخواهد شد، مدّت مناجات موسى‌ چهل شب است، قبله دائمى مسلمانان،

قابيل و ندائى بگوش قابيل رسيد كه ملعون شدى براى كشتن برادرت و براى اين زمين خون را بخود فرو نميبرد و چون آدم از آن مكان‌ جلد 2 صفحه 201 مراجعت نمود چهل شبانه

دنيا زائل، پائين بيائيد و به پاى خود راه رويد. پس هفت فرسخ رفتند به حدى كه خون از پاهاى آنها مى‌چكيد. چوپانى پيش آمد، شير و آب از او خواستند، گفت: هر چه

روز يا شب هر چه نزد او باشد و تمام اعضاء و جوارح آن حتّى مو و پوست و گوشت و خون و عروق و اعصاب و استخوانهايش شهادت ميدهند براى او در روز قيامت و خدا ميفرمايد

چهار ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ چهار طرف‌ كشتي‌ كوبيده‌ پنجمي‌ ‌را‌ ‌در‌ وسط، چون‌ كوبيد خون‌ جاري‌ شد، سبب‌ پرسيد، جبرئيل‌ خبر ‌از‌ شهادت‌ حسين‌ (ع‌) داد و ‌در‌ اخبار

سوى ديگرى آيد و سر و روى او را به خون بيالايد، وى به او گويد: اى بنده خدا مرا با تو چه كار است؟ گويد: تو در ريختن خون من به كمك ديگران سهيمى، زيرا كلمه‏اى

سياسى نپذيرفت، تا مبادا كمك به ظالم شود، مسئوليّت نظامى نپذيرفت، تا مبادا خون به ناحقّى ريخته شود. فقط مسئوليّت اقتصادى آن هم براى نجات مردم را برعهده گرفت

روح كافر را ولى گرامى داشته ارواح اهل ايمان را جز اين نيست كه كرامت نفس و خون بروح است و روزى پاكيزه علم است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده در

گرفته شده است. ۱۶- امکان شمول رحمت و مغفرت الهى حتى بر جوامع منحط و آلوده به خون انبیا (فریقاً یقتلون ... فعموا و صموا ثم تاب اللّه علیهم) ۱۷- بسیارى از بنى

آیه چنین بود که مردى از طائفه کنانه که در موسم شرکت کرده بود، مى گفت: من خون عده اى از طائفه مورد نظر خود را در ماه حرام، حلال مى گردانم و حرمت آن را به

و كلاه و عمامه و كمر بند و زير جامه را ميكنند، مگر آنكه بآنها خون رسيده باشد، پس اگر خون بهر يك از آنها رسيده باشد همچنان رهايش ميكنند و به آن دست نميزنند،

آله فرمود: اوّلين امرى كه خداوند در روز قيامت در آن حكم مى‏فرمايد، ريختن خون آدمى است، پس پسران آدم را عليه السّلام نگه داشته ما بين آن دو حكم ميكند، سپس

احترام كه اسلام براى خون و جان و حيثيت انسان قائل شده است در هيچ آئينى وجود ندارد. ولى درست به همين دليل مواردى پيش مى آيد كه احترام خون برداشته مى شود، و

داروهاى عمده نيز سه گونه است امّا درد ناشى از زيادى خون و مره (صفرا و يا سودا) و بلغم است، پس درمان زيادى خون حجامت است و درمان بلغم حمّام رفتن و درمان صفرا

حفظ او كارى برايم صورت نداديد، كه سهل است ، بلكه پيراهن او را كه آغشته به خون بود برايم آورديد، و گفتيد كه گرگ او را دريد. امروز هم اگر درباره برادرش به

در آن روز به همراه امير المؤمنين و امام رضا به حمام بروى و حجامت كنى و از خون آن به دست خود بريزى تا نحوست آن از تو برود. ذو الرياستين آن را به مأمون نوشت

جمله : (حتى يطهرن ) به معناى قطع شدن جريان خون از زنان است ، و در جمله : (فاذا تطهرن ) يا به معناى شستن محل خون است ، و يا به معناى غسل كردن است ، و جمله :

به مصرف غذاى جنين مى رساند. و سومى اشاره باشد به خون حيضى كه رحم آن را به خارج دفع مى كند. مانند خون نفاس و يا خونى كه زنان، گاهگاهى در ايام حمل مى بينند

ع يقول : از قاسم شريك مفضل، گفت: شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود: به اسلام، خون محفوظ و محترم مى‏شود و امانت پرداخت‏ مى‏شود و بدان فروج حلال مى‏شوند (يعنى

چهار ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ چهار طرف‌ كشتي‌ كوبيده‌ پنجمي‌ ‌را‌ ‌در‌ وسط، چون‌ كوبيد خون‌ جاري‌ شد، سبب‌ پرسيد، جبرئيل‌ خبر ‌از‌ شهادت‌ حسين‌ (ع‌) داد و ‌در‌ اخبار

فرمود: كدام بلد و شهر حرمتش بيش است؟ گفتند همين شهر (مكّه) فرمود: پس براستى كه خون شما و اموالتان همه محترم است مانند احترام اين روزتان و اين ماهتان، و اين سرزمينتان

و اصلاح كن امر ايشان را. حاصل آنكه در ظهور اين داهيه، من اصلاح را در حفظ خون آنها و مدارات ديدم تا تو مراجعت كنى. تبصره: 1- سيد مرتضى علم الهدى (رحمه اللّه)

نافرمانى خدا و كيفر و عقوبت آنها) ولى سخت ترين آنها گناهانى است كه بر آن گوشت و خون برويد (مانند خوردن مال حرام يا اصرار بر گناه اگر چه حلال خورد) زيرا آن گنهكار

منى را در آن بيابد، شستن لباس و اعاده نمازش بر او واجب است. و باكى نيست كه خون ماهى بر جامه باشد و انسان در آن لباس نماز بخواند چه كم باشد و چه بسيار. و

را از خون بسته اى خلق كرد (خلق الانسان من علق ). «من علق » در اصل به معنى چسبيدن به چيزى است ، و لذا به خون بسته و همچنين به زالو كه براى مكيدن خون به بدن

مى‏شود، در عين حالى كه حرمت خدا و حرمت رسول خدا است و بر او شرط كن كه ريشش با خون تازه سرش رنگين مى‏گردد، على فرمود: چون اين كلمه را از جبرئيل امين درك كردم

كه گفتيم ، چون خون حيض كه به عادت زنان مربوط است ، از عمل خاصى حاصل مى شود كه طبيعت زن در مزاج خون طبيعى زن انجام مى دهد، و مقدارى از خون طبيعى او را فاسد،

کنندگان (از پیمان الهی) روی برتافتید و چون (از شما) پیمانتان را گرفتیم (که) : «خون یکدیگر را مریزید، و همدیگر را از خانه‌ها‌یتان بیرون نکنید.» سپس (به این پیمان)

كشتن مؤمن كفر، و خوردن گوشت او به غيبت معصيت خدا، و حرمت مال او مثل حرمت خون او باشد. و هر كه توكل به خدا نمايد كفايت فرمايد او را، و هر كه صبر كند ظفر

آميخته‌ بآلام‌ و مصائب‌ ‌است‌ و ثانيا تحصيل‌ اكثر ‌آنها‌ احتياج‌ بزحمت‌ بسيار و خون‌ دل‌ بيشمار دارد و ثالثا دوام‌ و ثبات‌ ندارد ‌پس‌ ناچار انسان‌ ‌براي‌ عالمي‌

20، و معني‌ آنيه‌ ‌هم‌ همين‌ ‌است‌ ‌يعني‌ جوشيده‌، و اما غساق‌ ‌از‌ چرك‌ و خون‌ و فضولات‌ اهل‌ جهنم‌ ‌است‌. لَيس‌َ لَهُم‌ طَعام‌ٌ إِلّا مِن‌ ضَرِيع‌ٍ ‌آن‌

20، و معني‌ آنيه‌ ‌هم‌ همين‌ ‌است‌ ‌يعني‌ جوشيده‌، و اما غساق‌ ‌از‌ چرك‌ و خون‌ و فضولات‌ اهل‌ جهنم‌ ‌است‌. لَيس‌َ لَهُم‌ طَعام‌ٌ إِلّا مِن‌ ضَرِيع‌ٍ ‌آن‌

مسلمين‌ و اذيت‌ پيغمبر (ص‌) و مجاهدين‌ و سبب‌ قتل‌ ‌آنها‌ ميشود و شريك‌ ‌در‌ خون‌ ‌آنها‌ ميشويد. ] (آیه 15)- سپس قرآن، این گروه منافق را به محاکمه می‌کشد و

بكجا برسد لذا ميفرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ آمَنُوا اي‌ كساني‌ ‌که‌ بهزار خون‌ دلها و فداكاريها و زحمات‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و اصحابش‌

كفايت دو تا سه روزش مى‏مكيد پس گوشت حسين از گوشت رسول خدا (ص) روئيد و از خون او و كودك ۶ ماه نزائيدند (كه زنده ماند) جز عيسى بن مريم و حسين بن على (ع)

آنكه پيراهنش را از تنش بيرون آوردند در چاهش انداختند. آنگاه پيراهنش را با خون دروغين آلوده كرده نزد پدر آورده گريه كنان گفتند: ما رفته بوديم با هم مسابقه

الفقيه، جلد ۲، كِتَابُ الْحَج : و سجده‏گزار در مكّه همچون دست و پا زننده در خون خود در راه خداى عزّ و جلّ است.

شعار كردن شتران قربانى را از آنرو نيكو شمرده‏اند كه نخستين قطره‏اى كه از خون او ميچكيد، خداوند قربانى‏كننده را در همان دم مى‏آمرزد.

(امامت شيعيان) مشهور كرده‏اى و بجاى پدرت نشسته‏اى در صورتى كه از شمشير هارون خون ميچكد (و اگر بداند كه شما پس از پدرت امام شيعيان هستى تو را خواهد كشت)؟ فرمود:

الصَّوْم و في خبر اخر : و در روايت ديگر پسر بعد از احتلام و دختر وقتى كه خون حيض ديد تكليف روزه يافته و بر آن دو واجب شود.اين اخبار همگى در معنى موافقند،

چند قسمت‌ ‌شده‌ و بتمام‌ اعضاء بدن‌ سهمي‌ رسيده‌ ‌از‌ ناخن‌ ‌تا‌ فرق‌ سر خون‌ ‌شده‌ لحم‌ استخوان‌ صفري‌ بلغم‌ سوداء ‌تا‌ فضولاتش‌ ‌با‌ چه‌ وسائلي‌ دفع‌

هر گردن كش حقّ ناپذيرى‌ از پس او دوزخ است و آشا مانده ميشود از آبى چرك و خون‌ جرعه جرعه مى‌آشامد آنرا و نزديك نباشد كه بآسانى فرو برد آنرا و مى‌آيد او

20، و معني‌ آنيه‌ ‌هم‌ همين‌ ‌است‌ ‌يعني‌ جوشيده‌، و اما غساق‌ ‌از‌ چرك‌ و خون‌ و فضولات‌ اهل‌ جهنم‌ ‌است‌. لَيس‌َ لَهُم‌ طَعام‌ٌ إِلّا مِن‌ ضَرِيع‌ٍ ‌آن‌

20، و معني‌ آنيه‌ ‌هم‌ همين‌ ‌است‌ ‌يعني‌ جوشيده‌، و اما غساق‌ ‌از‌ چرك‌ و خون‌ و فضولات‌ اهل‌ جهنم‌ ‌است‌. لَيس‌َ لَهُم‌ طَعام‌ٌ إِلّا مِن‌ ضَرِيع‌ٍ ‌آن‌

20، و معني‌ آنيه‌ ‌هم‌ همين‌ ‌است‌ ‌يعني‌ جوشيده‌، و اما غساق‌ ‌از‌ چرك‌ و خون‌ و فضولات‌ اهل‌ جهنم‌ ‌است‌. لَيس‌َ لَهُم‌ طَعام‌ٌ إِلّا مِن‌ ضَرِيع‌ٍ ‌آن‌

بكاهد. سپس به او در اينجا- يعنى بر تار كش- زخمى زنند و اين ريش او از اين خون سر او، رنگين گردد. جوان يهودى (هارونى): فريادى كشيد و دست برد و كستى خود را

تهى کرده و جان بدهیم تا آنجا که مجبور شدیم شترى را بکشیم بلکه از آب بدن و خون آن حیوان بخوریم در چنین هنگامى نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدیم و گفتیم:

چيست؟ فرمود: از ظروف آنها براى خوردن استفاده نكنيد هر گاه كه در آن مردار يا خون يا گوشت خوك خورده باشند.

پهلو به پرنده مى‏خورد و مى‏درد و او را مى‏كشد و نام خدا را مى‏برد اگر چه خون نيايد، فرمود: اگر اين آلت‏ها براى شكار ساخته شده و مشخّص است (يعنى آلت صيد

كرده است كه: به امام صادق عليه السّلام گفتم: در آن حال كه طواف ميكردم مقدارى خون در لباس خود ديدم، گفت: محل خود در طواف را شناسائى كن و آنگاه بيرون شو و آن

روايت كرده است، كه فرمود: زن محرم در حال حيض ميتواند- براى جلوگيرى از انتشار خون- زير لباسش‏ غلاله يعنى زير جامه‏اى بپوشد.

فرمود: شرم داراى ده بخش است نه سهم آن در زنان و يكى در مردهاست، پس هر گاه زن خون بيند (حائض شود) يك جزء از شرمش برود، و چون بهمسرى مردى در آيد بخشى ديگر از

ابليس را كه زنده كرده‏اند و چه بسا سرگردان گمگشته‏اى را كه راهنمائى كردند، و خون خود را براى رهائى بندگان خدا (از هلاكت) نثار كردند، و چه اثر خوبى كه آنها

سپس رو به پسرش حسن كرد و فرمود: اى پسر من صاحب اختيار امامت و صاحب اختيار خون منى، اگر بگذارى حق دارى و اگر قصاص كنى يك ضربت به جاى يك ضربت بزن و گناهى

او كفر است، غيبتش را كردن معصيت و نافرمانى خداست، و حرمت مالش مانند حرمت خون اوست.

گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: تا هنگامى كه مؤمن دست و دامنش به ريختن خون حرامى آلوده نشده در ديندارى خويش در فسحت و فراخى است، و فرمود: توفيق توبه

مستحبّ است وضو بگيرد پس از آن جماع كند. هر گاه مرده‏اى غسل داده شود و از او خون فراوانى خارج شود و خونريزى بند نيايد بر آن محلّ گل رس گذاشته مى‏شود خونريزى

صادق عليه السّلام عرض كردم: شخصى به مردى وكالت داد كه همسرش را پس از اينكه خون ديد و پاك شد طلاق دهد و آن وكيل رفت، بعد موكل پشيمان شد و شاهد گرفت كه وكيل

استعمال كرده، و محل شده است، از امام صادق عليه السّلام سؤال كرد، امام گفت: خون گوسپندى بر ذمّه دارد.

‌شده‌ و ‌از‌ عورت‌ مادر بيرون‌ آمده‌ و ‌در‌ مدت‌ رضاع‌ شيري‌ ‌که‌ ‌از‌ همان‌ خون‌ حيض‌ گرفته‌ ‌شده‌ خوراك‌ ‌او‌ بوده‌ و قدرت‌ ‌بر‌ نگاهداري‌ ‌خود‌ يك‌ نفس‌

شيعه‌ هستند و ‌آنها‌ ‌را‌ مشرك‌ ميگويند ‌براي‌ اظهار علاقه‌ بخاندان‌ عصمت‌ و خون‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مباح‌ ميدانند و مال‌ ‌آنها‌ ‌را‌ حلال‌، و مثل‌ ظالمين‌ ‌که‌ ‌هر‌

20، و معني‌ آنيه‌ ‌هم‌ همين‌ ‌است‌ ‌يعني‌ جوشيده‌، و اما غساق‌ ‌از‌ چرك‌ و خون‌ و فضولات‌ اهل‌ جهنم‌ ‌است‌. لَيس‌َ لَهُم‌ طَعام‌ٌ إِلّا مِن‌ ضَرِيع‌ٍ ‌آن‌

‌خود‌ ‌آنها‌ ‌را‌ هلاك‌ فرمود ‌که‌ بعوض‌ ‌آن‌ پشه‌ ‌را‌ مسلّط ‌بر‌ ‌آنها‌ كرد خون‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مكيدند ‌تا‌ ‌به‌ هلاكت‌ افتادند، ‌حتي‌ يك‌ پشه‌ نزديك‌ دماغ‌

عهده آن زن ميان او و خداوند عزّ و جلّ نيست، و چنانچه نزد امام عدل ببرندش خون آن مرد را هدر مينمايد.

هر راه كه روشن باشد كه آن سقط حمل بوده است، عدّه‏اش بدان تمام گردد هر چند خون بسته و مضغه باشد، گويد: و از آن حضرت شنيدم كه ميفرمود: هر گاه مردى زوجه‏اش

قال : محمّد بن حكيم گويد: به امام هفتم عليه السّلام عرض كردم: زن جوانى را كه خون نمى‏بيند و همسالان او حائض ميشوند شوهرش طلاق گفته است عدّه‏اش چه مدّت است؟

سه طلاقه‏اى ازدواج كند و سؤال شده بود كه چه كند، فرمود: او را رها كند تا خون ببيند و پاك شود، سپس نزد شوهرى كه او را طلاق داده رود و دو تن را بهمراه خود

بريد و آن حيوان دست و پا زده در چاه افتاد در حالى كه از رگهاى بريده گردنش خون جارى بود آيا از آب چاه براى وضو ميتوان استفاده كرد؟ حضرت فرمود: از آب چاه

گوشتش- يعنى غيبتش- معصيت خداوند عزّ و جلّ است، احترام مالش بمانند احترام خون او است.

لمس كند، چه منى از او صادر شود يا نشود، و چه مذى از او بتراود يا نتراود، خون گوسپندى بر ذمّه دارد. و چون شتر فربهى بعنوان كفّاره بر مردى واجب شود، و آن

است، و خوردن گوشتش (بصورت غيبت) از معصيت خداى تعالى، و حرمت مالش مانند حرمت خون او است.

مقتول ميدهند، و چنانچه مالى ندارد، ديه را از بيت المال مسلمين مى‏پردازند، و خون مسلمانى را بى‏قصاص و ديه هدر نمى‏دهند.

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: شما را نفريبد كسى كه دستش به ريختن خون بازو گشاده است، زيرا كه وى نزد خداوند قاتلى خواهد داشت كه نمى‏ميرد، پرسيدند:

و غلام بودنش ثابت گشت، پس حضرت امير عليه السّلام به پسر فرمود من از ريختن خون اين مرد گذشتم و اين غلام را بتو بخشيدم.

نموديد، بدون آنكه مواطات قلوب شما به السنه شما معلوم باشد، و بدان جهت عاصم خون و مال شديد. فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ‌: پس منت نهاد خداى تعالى بر شما به

مشروبات آب است و جمله حيوانات در آن مساويند، و نيكوترين مشمومات مشك و آن خون آهو باشد، و زيباترين مركوبات اسب است و راكب آن در مظنّه هلاكت است، و نفيس‌ترين

يعنى با آنان نزديكى كنيد، از همانجائى كه خون مى بينند، چون قبلا از جماع در آن نهى شده بودى ، و بعد از قطع خون مامورى كه در همانجا جماع كنى ، سائل پرسيد:

گرفتند ‌بر‌ قتل‌ ‌او‌. إِن‌ تُرِيدُ إِلّا أَن‌ تَكُون‌َ جَبّاراً فِي‌ الأَرض‌ِ خون‌ ريزي‌ ميكني‌ و ‌با‌ قبطيان‌ عداوت‌ ميورزي‌ و آدم‌ كشي‌ ميكني‌. وَ ما تُرِيدُ

‌که‌ فيل‌ ندارد هست‌ و هكذا شعور و ادراك‌ و بينايي‌ ‌آن‌ ‌که‌ ‌در‌ وسط هواي‌ خون‌ وسط رگ‌ ‌را‌ مي‌بيند و روي‌ رگ‌ مينشيند و ‌با‌ خرطوم‌ كسافت‌ ‌را‌ پاك‌ مي‌كند

‌براي‌ فريب‌ اهل‌ دنيا، يك‌ دست‌ حناء ‌گفت‌ ديشب‌ شوهري‌ گرفتم‌، يك‌ دست‌ خون‌آلود ‌گفت‌ شوهرم‌ ‌را‌ كشتم‌ و ‌گفت‌ پدر ‌را‌ ميكشم‌ پسر بسراغ‌ ‌من‌ ميآيد،

در زمين است از بناها و كوهها و درختان و باقى ماند زمين سفيد مانند نقره كه خون‌ريزى و معصيتى بر آن نشده و آسمانها تبديل يابد، آفتاب و ماه و ستاره از آنها

مسلمين است كه به اولياء مقتول بقدر آن مقدار كه مكاتب آزاد شده است بپردازد و خون مرد مسلمانى را پايمال نكند، و نظرم اينست كه باندازه مبلغى كه مكاتب هنوز نپرداخته

بآن كسى كه مرا بحقّ برانگيخت اگر أهل آسمان و اهل زمين گرد آيند و در ريختن خون مسلمانى شركت جويند و بدان راضى باشند هر آينه خداوند عزّ و جلّ آنان را واژگون

كوبنده فرمان دهد كه شما را به خاطر كفر و كفرانتان غرق كند و آنگاه حتى كسى كه خون شما را مطالبه كند و بگويد چرا؟ وجود نداشته باشد»؟! (ام امنتم ان يعيدكم فيه

هراس از او دلهاتان گداخته و ذوب شود، و چشمهاتان از شدّت ترس و دهشت خون شود، و بجاى اشك خون بگريد و بر گونه‏هايتان روان گردد، و آنگاه تا دنيا باقى است در فضاى

عن زراره عن ابي جعفر ع قال : امام باقر (ع) فرمود: پيغمبر (ص) ديه چشم و ديه خون را معيّن كرد و نبيذ (شراب خرما) و هر مُسكِرى را حرام كرد، مردى به آن حضرت

بنا بر اين براى تقويت موها ريشه آن را كه زير سطح پوست است تقويت مى‏كنند، كه خون در آن جريان دارد و تغذيه پذير است و تحريكات خارجى را حسّ‏ مى‏كند، نه خود مو

ننمودى؟ باو گفته‏ شود تو يك جمله گفتى كه بمشارق و مغارب زمين رسيد و بوسيله آن خون محترم ريخته شد و مال محترم غارت شد و فرج محترم دريده شد، بعزت و جلالم سوگندت

هر گردن كش حقّ ناپذيرى‌ از پس او دوزخ است و آشا مانده ميشود از آبى چرك و خون‌ جرعه جرعه مى‌آشامد آنرا و نزديك نباشد كه بآسانى فرو برد آنرا و مى‌آيد او

خارج‌ حرم‌ ‌که‌ اطراف‌ ‌شما‌ هستند ‌که‌ ‌در‌ داخل‌ حرم‌ هستيد بهم‌ ريخته‌ خون‌ يكديگر ‌را‌ ميريزند و مال‌ يكديگر ‌را‌ ‌به‌ غارت‌ ميبرند و ‌شما‌ ‌در‌ مهد

عاق والدين، فرار از ميدان جنگ، تصرّف ظالمانه در مال يتيم، خوردن گوشت مردار، خون، گوشت خوك و آنچه به غير نام خدا ذبح شده، رباخوارى، رشوه‌خوارى، قمار، كم فروشى،

صفت بیان کرده اول ایمان، دوم هجرت و سوم جهاد مالی و اقتصادی و چهارم جهاد با خون و جان خویش در راه خدا و در مورد «انصار» دو صفت ذکر شده نخست «ایواء» (پناه

برایت ایمان‌آورندگان نیستیم.» پس بر آنان طوفان و ملخ و شپش و قورباغه‌ها و خون را - حال آنکه نشانه‌های جداسازی شده بود- فرستادیم. پس سرکشی کردند و گروهی

كنند، و بگويند: دستهاى ما اين خون را نريخته ، و ديدگان ما آنرا نديده ، اى رب ! حزب خودت اسرائيل را كه فدا دادى ، بيامرز، و خون بنا حقى را در وسط حزبت اسرائيل

نخستين در گيرى مسلحانه مسلمانان با دشمنان سرسخت و تفسير نمونه جلد ۷ صفحه ۹۳ خون آشام بود، از نظر بگذرانيم ، تا ريزه كاريها و اشاراتى كه در اين آيات هست كاملا

شدن عصاى او، نور دادن دستش ، ايجاد طوفان ، مسلط كردن ملخ ، شپش ، قورباغه و خون بر مردم ، شكافتن دريا، نازل كردن من و نيز سلوى ، و جوشاندن دوازده چشمه از

و عدّه‏اى را با طوفان و سيل و قومى را با ملخ و يا پشّه و كنه و قورباغه و خون و طايفه‏اى را با سنگ گلين. و جز اين نيست كه امير المؤمنين عليه السّلام آنان

هر گردن كش حقّ ناپذيرى‌ از پس او دوزخ است و آشا مانده ميشود از آبى چرك و خون‌ جرعه جرعه مى‌آشامد آنرا و نزديك نباشد كه بآسانى فرو برد آنرا و مى‌آيد او

انگشت نما شود و ميان دهان مردم افتد (مشهور و معروف گردد)، جز اينكه مرگش يا از خون دل خوردن و يا از بينيش بخاك ماليده شدن باشد. حسين بن محمد و غير او، از جعفر

آمدن ديه بر عاقله در اين مورد، از نظر احتياط در دماء است، و براى آنست كه خون مرد مسلمانى تباه نشود، و مردم از مرز حقوق خودشان بجائى كه حقّى در آن ندارند

ولى افسوس كه جز آه و اندوه بهره‏ئى نداريد. اگر زنده ماندم، خودم صاحب اختيار خون و جانم هستم (يا ابن ملجم را ميبخشم و يا قصاصش ميكنم) و اگر مردم، مردن وعده‏گاه

ناموزون بود از آن صرفنظر كرديم . «وتين » به معنى «رگ قلب » يعنى شاهرگى است كه خون را به تمام اعضا مى رساند و اگر قطع شود مرگ انسان فورا و بدون يك لحظه تاءخير

و پاى مرا ببند، تا دست و پا نزنم و دامن خود را جمع كن، تا خون من آن را نيالايد و مادرم آن خون را نبيند، و كارد خود را تيز كن و به سرعت گلويم را ببر، تا

و اينان را دو بار فرمود: اينان مى‏گويند: كشنده‏هاى ما مؤمنند و دامنشان به خون ما آلوده است تا روز قيامت، راستى خدا در كتاب خود از مردمى حكايت كرده است كه

بيارى خداوند، و من خود وليّ اويم و از جانب او ديه را مى‏پردازم و نميگذارم خون مرد مسلمانى پايمال گردد.

استخوان‌ جلد 14 - صفحه 223 پهلو ‌را‌ شكستند تازيانه‌ ببدن‌ مطهرش‌ زدند ‌که‌ خون‌ آلود شد غلاف‌ شمشير ببازويش‌ زدند ‌که‌ مثل‌ بازوبند ورم‌ كرد سيلي‌ بصورتش‌

تير بطرف‌ ‌خدا‌ ‌هم‌ انداخت‌ و ماهي‌ ‌را‌ خداوند هدف‌ تير ‌او‌ قرار داد و خون‌آلود برگشت‌ و ‌از‌ مزخرفات‌ عجيبه‌ بعض‌ مجسمه‌ ‌از‌ طوايف‌ اهل‌ تسنن‌ اينست‌

ترجمه : ۶۷ - او كسى است كه شما را از خاك آفريد سپس از نطفه ، بعد از علقه (خون منعقد) سپس شما را به صورت طفلى بيرون مى فرستد، بعد به مرحله كمال قوت مى رسيد،

هائى از اين قبيل مى كنند. « مردم را جز با زور نمى توان اصلاح كرد» « خون را با خون بايد شست » تفسير نمونه ، جلد: ۲۰، صفحه : ۲۸۵ « ترحم بر پلنگ تيز دندان

۳۷۱ و يا لااقل بذر دشمنى و كينه در دل آنان مى پاشد به طورى كه تدريجا تشنه خون رباخوار مى گردند و جان و مالش را در معرض خطر قرار مى دهند. قرآن مى گويد: خدا

يار مهربانى ندارد. تفسير نمونه جلد ۲۴ صفحه ۴۶۸ ۳۶ - و نه طعامى جز از چرك و خون . ۳۷ - غذائى كه جز خطاكاران آن را نمى خورند. تفسير : او را بگيريد و زنجيرش

جذب نشده به صورت چربیهای مزاحم در نقاط مختلف بدن، یا چربی و قند اضافی در خون باقی می‌ماند، این مواد اضافی در لابلای عضلات بدن در واقع لجنزارهای متعفنی

را آغاز كرد. ابوجهل برخاست و چنان سيلى به صورت او زد كه گوش او پاره شد، و خون جارى گشت ! ابن مسعود گريان به خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمد،

نيست مخصوصا در عصر و زمان ما كه بيماريهاى گوناگونى مانند بيمارى قند، چربى خون ، تصلب شرائين ، نارسائيهاى كبد و انواع سكته ها، فراوان شده ، افراط در تغذيه

‌هر‌ دو قسم‌ مطهّرات‌ هستند ‌هم‌ ‌از‌ كثافات‌ ظاهريّه‌ ‌از‌ جلد 3 - صفحه 133 خون‌ حيض‌ و نفاس‌ و استحاضه‌ و ‌هم‌ ‌از‌ احداث‌ صغار و ساير پليديها و ‌هم‌ ‌از‌

از دست ايشان نجات دهد، لذا پيشنهاد كرد او را نكشيد و دست و دامن خود را به خون او نيالاييد بلكه او را در اين چاهى كه در اين صحراست بيندازيد و دستى هم (براى

چون قربانى كنى گوسفند يا گاو را ذبح يا شتر را نحر كنى در برابر هر قطره از خون آن ثوابى براى تو خواهد بود كه در آينده زندگيت براى تو مى‏نويسند، و چون هفت

فراوان و بیشماری است، حجّ مراسمی است که پشت دشمنان را می‌لرزاند و هر سال خون تازه‌ای در عروق مسلمانان جاری می‌سازد. حجّ عبادتی است که امیر مؤمنان آن را

دارند كه بنده تا ايمان دارد زنا نكند و سرقت ننمايد و شراب ننوشد و ربا نخورد و خون محترم را نريزد، اين عقيده بر من گران آمده و از آن دلتنگ شده‏ام، زيرا چنان

شهيدان، حمزة بن عبدالمطّلب است و جعفر بن ابى‏طالب كه او را دو بال است به خون رنگ شده، و به آن بال‏ها در بهشت پرواز مى‏كند و كسى از اين امّت غير از او دو

كه در ديوار بود خورد و پاره شد و متوجه نشد تا آنزن رفت و جوان بخود آمد ديد خون بر سينه و لباسش ميريزد و قسم خورد كه خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم

بانگشتري‌ 22‌-‌ زيور ‌براي‌ زنها 23‌-‌ تدهين‌ (روغن‌ مالي‌) 24‌-‌ اخراج‌ خون‌ 25‌-‌ ناخن‌ گرفتن‌ 26‌-‌ كندن‌ دندان‌ 27‌-‌ كندن‌ گياه‌ حرم‌ 28‌-‌ زير سايه‌

ديدگان مردم جهان نابينا و روزگارشان تاريك بود پيوند خويشى خود را بريده و خون يك ديگر را ميريختند، دختران خود را در جوار خود زنده بگور كردند، زندگى خوش

كه وى را به چاه انداختند پيراهن به خون آلوده اش را براى پدرش آورده به دروغ گفتند مرده ، خداوند بوسيله همين پيراهن خون آلودى كه باعث اندوه و گريه و در آخر

قربانگاه برسد، براى اين بود كه خون مردان و زنان مؤمن را كه در بين كفار هستند و شما نمى شناسيد، حفظ كند و دست شما به خون آن بیگناهان آلوده نگشته، در نتيجه

الفواحش ما ظهر منها و ما بطن ). ۵ - دست به خون بيگناهان نيالائيد و نفوسى را كه خداوند محترم شمرده و ريختن خون آنها مجاز نيست به قتل نرسانيد مگر اينكه طبق

قتلى امرى است سازگار با حس انتقامجوئى امرى است كه دلهاى صاحبان خون تشنه آن است ، صاحبان خون به حكم غريزه و طبيعت نمى توانند قاتل عزيز و پاره تن خود را زنده

» سنگ پيامبر پرتاب كرد، پيشانى و دندان آن حضرت شكست و لب پائين وى شكافت و خون صورت وى را پوشانيد. در اين موقع دشمن مى خواست پيامبر را به قتل برساند كه مصعب

آگاهترم، عيينه گفت: و من به احوال مردان از تو آگاهترم، پس حضرت چنان خشمگين شد كه خون به چهره‏اش دويد و فرمود: كدام مردان برترند؟ عيينه گفت: مردانى كه در نجد هستند

جناب كوتاهى نمى كردند، و هرگز زوال مليّت و انهدام سنّت و طريقه خود را، و نيز خون هايى كه از بزرگان ايشان ريخته شده، از ياد نمى بردند، و تا از راه انتقام و

رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» بيعت كرده بودند كه تا آخرين قطره خون خود، در برابر آنان مقاومت كنند. و رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»

صفحه ۴۲۹ با جنين از راه بند ناف ارتباط داشته و جنين از تمام مواد غذائى كه در خون جفت موجود است تغذيه مى نمايد. كم كم بر اثر تغذيه و تكامل و روى آوردن سلولها

به گفته شاعر: گفتم كه با مكر و فسون پنهان كنم راز درون ! پنهان نمى گردد كه خون از ديدگانم مى رود! اين همان چيزى است كه على (عليه السلام ) در گفتار معروفش

چون‌ تقصير نكرده‌اند وَ سُقُوا ماءً حَمِيماً آب‌ جوشيده‌ ‌که‌ ‌از‌ چرك‌ و خون‌ گرفته‌ ‌شده‌ فَقَطَّع‌َ أَمعاءَهُم‌ پاره‌ ميكند روده‌هاي‌ ‌آنها‌ ‌را‌. ]

پرستيدند، نام آن را اگر سنگ بود صخره سعادت گذاشته ، برايش قربانى مى كردند و خون قربانى را بر آن مى پاشيدند، و حتى درمان بيماريهاى حيوانات خود را از آن مى

۴۸۲ باره دانشمندان بحثهاى فراوانى دارند: بعضى آن را نتيجه انتقال قسمت عمده خون از مغز به ساير قسمتهاى بدن مى دانند، و به اين ترتيب براى آن «عامل فيزيكى »

حضورش را احساس كند، حتى طبق بعضى از روايات در درون وجود انسان همچون جريان خون در رگها حركت ميكند! آيا اين با عدالت پروردگار سازگار است ؟! آيه در پاسخ اين

است . شان نزول : يكى از انصار (مسلمانان مدينه ) به نام حارث بن سويد دستش به خون بى گناهى به نام محذر بن زياد آلوده گشت و از ترس مجازات از اسلام برگشت و به

را مى سوزانيم استدلال كرده اند بر اينكه گوساله مزبور حيوانى داراى گوشت و خون بوده ، چونكه اگر طلا بود سوزاندن آن معنا نداشت و اين خود مؤ يد تفسيريست كه

با سوهان براده اش نمود، اگر ذبح كرده لابد حيوانى بوده كه گوشت و خون داشته و گوشت و خون را نمى شود با سوهان براده كرد، و اگر مجسمه اى از طلا يا آهن بوده

روايتى آمده است كسى است كه اين را با آن رنگين كند (اشاره به اينكه محاسنت را با خون فرقت خضاب مى كند). در حقيقت شباهتى ميان قدار بن سالف كننده ناقه صالح و قاتل

مى افتاد و منظورتان عملى مى شد شايد به همان اكتفا مى كرديد و اگر نه دست به خون پيامبران الهى آغشته مى ساختيد!. در تفسير آيات گذشته تحت عنوان «تبعيض در احكام

مني‌ و روئيدن‌ موي‌ خشن‌ ‌به‌ عانه‌ و ‌در‌ زن‌ بتماميت‌ نه‌ سال‌ و بروية خون‌ حيض‌ ‌بر‌ كسي‌ ‌که‌ سن‌ ‌آن‌ مجهول‌ ‌باشد‌، و ديگر رشد ‌که‌ سفيه‌ نباشد و

ايمان هستند. و به اين ترتيب قرآن از اينكه نژاد يهود را به كلى محكوم كند، و يا خون آنها را كثيف بشمرد، خوددارى كرده ، و تنها روى اعمال آنها انگشت مى گذارد، و

بلكه گاهى هم كه به خون نفس مى گويند آن نيز براى اين است كه جان جانداران بستگى به آن دارد و از همين باب مى گويند فلان حيوان نفس سائله (خون جهنده ) دارد و آن

بنابراين ، كلام مشتمل بر يك تمثيل لطيفى خواهد بود، زيرا سالهاى قحطى چون درنده اى خون آشام است كه به مردم حمله مى آورد، و ايشان را دريده و مى خورد، كه اگر مردم

كه در ديوار بود صورتش را شكافت ! هنگامى كه زن گذشت جوان به خود آمد و ديد خون از صورتش جارى است و به لباس و سينه اش ‍ ريخته ! (سخت ناراحت شد) با خود گفت

هيچ مى شمرم ؟ و چرا كمترين اعتنائى به قوت و قدرت شما ندارم ؟ شمائى كه تشنه خون من هستيد و همه گونه قدرت داريد. براى اينكه من پشتيبانى دارم كه قدرتش فوق قدرتها

گرفتند، بيم آن مى رفت كه بار ديگر آتش جنگ بين آنها شعله ور گردد و زمين از خون آنها رنگين شود! خبر به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد، حضرت فورا به محل حادثه

، جلد ۳، صفحه ۱۱۹ منظور گذشت و عفو از كسانى است كه شايسته آنند نه دشمنان خون آشامى كه گذشت و عفو باعث جراءت و جسارت بيشتر آنها مى شود. ۴ - «آنها نيكوكارند»

اين است كه هنوز دستگاه تنفس او به كار نيفتاده و اكسيژن لازم را تنها از طريق خون مادر دريافت مى كند. بنابراين ماجراى يونس بدون شك يك اعجاز است ، و اين نخستين

خداوند به كسى كه نسبت به نواميس مؤ منان و ياران خود چشم خيانت دوخته و دستش به خون بى گناهان آلوده است خلافت روى زمين دهد، و مقام قضاوت را به طور مطلق به او

شما انتظار مى رفت كه اگر به مقام ولايت رسيديد، در زمين فساد كنيد و با ريختن خون هاى حرام و گرفتن رشوه، و جور در حكم، قطع رحم نماييد. ولى اين معنا از سياق

آل فرعون بالسنين و نقص من الثمرات به سراغ آنها آمد. گاه رنگ آب نيل به رنگ خون درآمد كه نه براى شرب قابل استفاده بود، و نه براى كشاورزى ، و گاه آفات نباتى

بگويند «لا إله إلّا الله». همين كه اين كلمه را گفتند، از ناحيه من، اموال و خون هايشان محفوظ و محترم خواهد بود، و من جز به حق، نه مالى از ايشان مى ستانم و

صنعتى بر ملتهاى مستضعف و كم قدرت است ، كه محصول آن غارت و چپاولگرى و مكيدن خون آنها و به يغما بردن منابع حياتى آنان است اين استعمار كه چهره هاى شوم گوناگونى

براى خود قائل نيستند، و از هر طريقى خواه مشروع يا نا مشروع و حتى با مكيدن خون بينوايان براى خود ثروت اندوزى مى كنند، در حاليكه مؤ منان براى رعايت اصول حق

بگزاريد اگر تنها او را مى پرستيد (۱۷۲) خداوند تنها از ميان خوردنى ها مردار و خون و گوشت خوك و گوشت حيوانى كه براى غير خدا ذبح شده حرام كرده است و در اينها

قطرات ناچيز منى قرار دادى سپس مرا در ظلمتهاى سه گانه ، در ميان گوشت و پوست و خون ساكن نمودى آفرينش مرا آشكار نساختى ، و در آن مخفيگاه به تطورات خلقتم ادامه

منه ! «اگر با شمشيرش آنقدر بر پيكر كفار و مشركين بزند كه شمشيرش بشكند و با خون رنگين شود آنها كه ياد خدا بسيار مى كنند از او برترند»!. چرا كه جهاد خالصانه

شمائيد كه از حكم و عهد خدا برگشتيد. (۸۳) و چون از شما اين پيمانتان بگرفتيم كه خون يكدگر مريزيد و يكدگر را از ديار بيرون مكنيد و آنگاه شما اقرار هم كرديد و شهادت

تحملش بر من (و بر تو) آسانتر باشد! پدرم قبلا پيراهنم را از تن بيرون كن كه به خون آلوده نشود، چرا كه بيم دارم چون مادرم آنرا ببيند عنان صبر از كفش بيرون رود

آنها كه رسوائى آن در تمام تواريخ منعكس است . اين پيامبر بزرگ مرارتها كشيد، و خون جگرها خورد، و آنچه در توان داشت براى اصلاح اين قوم منحرف و زشت سيرت و زشت

اين موضوع مى توان گفت همان استخدام متقابلى است كه در دستگاه تنفس ، و گردش خون ، و تغذيه ، و ساير دستگاههاى بدن انسان است كه مصداق روشن «ليتخذ بعضهم بعضا

مى كند، و از سوى ديگر ارث را كه معمولا در جائى به كار مى رود كه نعمتى بى خون دل و بدون تلاش و زحمت به انسان برسد، اشاره به اينكه اعمال شما پايه اصلى نجات

از نظر ميزان تحمل نسبت به دارو، و گروه خونى و مثلا ميزان قند و اوره و چربى خون تفاوت ميان اين دو بوده باشد كه افراد عادى هرگز نمى توانند آنها را تشخيص بدهند،

گناه مى شود . در «قاموس كتاب مقدس » مى خوانيم :.. . فدا نيز اشاره به كفاره خون گرانبهاى مسيح است كه گناه جميع ماها بر او گذارده شد و گناهان ما را در جسد

اند: طهارت از لوث وجود بتها. بعضى گفته اند: از آلودگيهاى ظاهرى و مخصوصا از خون و محتويات شكم تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۴۴۹ حيواناتى كه قربانى مى كردند،

ثمرات ايشان ۵ - طوفان ۶ - ملخ ‌هاى بالدار ۷ - ملخ ‌هاى بى بال ۸ - قورباغه ۹ - خون شدن آب نيل ۱۰ - غرق شدن فرعونيان در نيل ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۷۲

كربن خالص و تركيب نشده است . انسان هنگام تنفس مقدارى اكسيژن فرو مى برد، و خون آن را در تمام قسمتهاى بدن توزيع ميكند، و همين اكسيژن غذا را در سلولهاى مختلف

تبهكار پيروز كرد، آنهم به دست كودكى از همان ستم كشان ، كه در دامن همان دشمن خون آشامش بپروريد، دشمنى كه به فرمان او هزاران كودك از دودمان وى را سر بريدند،

إخراجهم، أفتؤمنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض ؟»: (و چون از شما پيمان گرفتيم كه خون يكديگر مريزيد و يكديگر را از ديارتان بيرون مكنيد، شما هم بر اين پيمان اقرار

و گاهى در تك تك آن دو نيز استعمال مى شود، و حقيقت اسف ، عبارتست از فوران خون قلب و شدت اشتهاى به انتقام ، و اين حالت اگر در برابر شخص ضعيف تر و پايين دست

، و اطعام الطعام ، و اراقة الدماء: از ايمان حسن خلق و اطعام طعام و ريختن خون (قربانى كردن در راه خدا) است . ۳ - در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام

و از آن روح و جان مى گيرند، هر زمان خسته شوند با آن نفس ، تازه مى كنند، و خون جديدى در عروقشان جارى مى شود. يك سؤ ال مهم در اينجا سؤ الى مطرح مى شود و آن

«إفراد»، كفش پاره اى به گردن قربانى هاى خود انداخت، و كوهان بعضى از آن ها را خون آلود ساخت و به نيت عمره احرام بست و شخصى از قبيله خزاعه را - كه در جنگ ها

تصريح شده است ، و تعبير به «ارث » اشاره به اين است كه آنها بدون درد سر و خون جگر اينهمه اموال و ثروتها را به چنگ آوردند، همانگونه كه انسان ارث را بى زحمت

بسيارى از همين ها كه اسم برديد كسانيند كه نفس را جز يك امر مادى طبيعى مانند خون يا روح بخارى يا اجزاى اصلى نمى دانند، چنان كه بسيارى هستند كه نفس را عبارت

، همچنانكه درباره قربانى در حج فرمود: «ولكن يناله التقوى منكم »، (گوشت و خون قربانى به خدا نمى رسد، وليكن تقواى شما به او مى رسد) و نيز درباره همه اعمال

است ، هر ماه بلكه هر روز، با ماه و روز ديگر تفاوت دارد هر چند ظاهرا يكنوع خون بيشتر نيست ، و نيز كودك در دوران شيرخوارگى با اينكه ظاهرا ماههاى پى در پى

فكر مستضعفان جهان نيستند، بلكه روز بروز طرحى تازه براى مكيدن هر چه بيشتر خون آنها مى ريزند. به همين دليل بسيار مى شود كه خداوند جنگها و حوادث دردناكى كه

الانسان ما لم يعلم : «بخوان به نام پروردگارت كه مخلوقات را آفريد، و انسان را از خون بسته اى ايجاد كرد، بخوان به نام پروردگار بزرگت ، هم او كه انسان را به وسيله

او، تسلّط و قوّتى بر مؤاخذه، به مقتضاى قتل، از قصاص و ديه؛ پس بايد كه ولىّ خون اسراف نكند، و از اندازه بيرون نرود (در باب كشتن كشنده، به آنكه غير كشنده را

خدايا در اين زودى زبير را بكش؛ چنان كشتنى كه از همه انواع آن بدتر باشد، و خون او را بريز با استقرارِ بر گمراهى كه توفيق توبه نيابد، و به طلحه خوارى را بشناسان

اعصاب و رگهايش از مرد است ، ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۴۷ و اما گوشت و خون و ناخن و مويش از زن است گفتند: اين را نيز درست گفتى اى محمد، حال بگو بدانيم :

وسيله سنگى كه از فلاخن رها كرد جالوت را از بالاى مركب به روى خاك افكند، و در خون خود غلطيد. بعضى نوشته اند سنگ سينه او را شكافت و از آن طرف بيرون آمد! و از

توبيخشان مى كردند. و اما قريش وقتى از عمل مسلمانان خبردار شد گفتند: محمد خون حرام را ريخت ، و اموالى را به غارت برد، و اسيرانى گرفت ، و حرمت ماه حرام را

قرار داده كه جز با اداء آن شايسته ستايش نيستند، و آن زكات است كه به وسيله آن خون خود را حفظ مى كنند و نام مسلمان بر آنها گذارده مى شود» . ۳ - بالاخره در حديث

«انسان» جنس ‍ بشر است، كه از راه تناسل پديد مى آيد. و كلمۀ «علق»، به معناى خون بسته شده است. يعنى اولين حالتى كه منى در رحم به خود مى گيرد. پس آيه شريفه،

معناى قلب است و مراد از «قلب» در اصطلاح قرآن كريم (عضو صنوبرى شكل كه تلمبۀ خون براى رساندن آن به سراسر بدن است نيست، بلكه) چيزى است به نام «نفس انسانيت»،

هميشه حالت بت دارد و نيز سير را حرام ميدانستند، براى اينكه صداع مى آورد، و خون را ميسوزاند، و يا منى را ميسوزاند با اينكه قوام عالم بوجود منى است ، باقلاء

شما صحبتى دارم. حضرت پذيرفت. ابن ابى الحقيق تقاضاى صلح كرد، بر اين اساس كه خون هر كس كه در قلعه ها مانده اند، محفوظ باشد، و متعرض ذرّيه و اطفال ايشان نيز

آمد و نزد رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» رفت، عرضه داشت: اى محمّد! خون قوم و خويشاوندانت را حفظ كن و قريش را پناه بده و مدّت پيمان را تمديد كن! رسول

آميخته‌ بآلام‌ و مصائب‌ ‌است‌ و ثانيا تحصيل‌ اكثر ‌آنها‌ احتياج‌ بزحمت‌ بسيار و خون‌ دل‌ بيشمار دارد و ثالثا دوام‌ و ثبات‌ ندارد ‌پس‌ ناچار انسان‌ ‌براي‌ عالمي‌

مشاهده نكردم. پس آن ديگرى به وى گفت: كينه و حسد را در آور؛ و او چيزى بشكل لختۀ خون در آورده، بيرون انداخت. باز آن ديگرى گفت: رأفت و رحمت را در جاى آن بگذار!

فرج زنان فاحشه مى ريزد و در آن روز آن آب عبارت است از صديد، و صديد چرك و خون غليظ و درهمى است كه حرارتش و بوى ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۳۰۰ گندش اهل

آنجا هم نوشابه هائى دارند كه تجسمى است از باطن شراب دنيا و نوشابه هائى كه از خـون دل مـردم محروم فراهم شده است ، نوشابه اى كه به اين ظالمان در آن جهان هديه

است. و در روايتى آمده كه: اشقاى آخرين كسى است كه اين - محاسنت - را با اين - خون سرت - خضاب مى كند. * * * ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۰۶ «سوره لیل» سوره