الشعراء ٤٩

از الکتاب
کپی متن آیه
قَالَ‌ آمَنْتُمْ‌ لَهُ‌ قَبْلَ‌ أَنْ‌ آذَنَ‌ لَکُمْ‌ إِنَّهُ‌ لَکَبِيرُکُمُ‌ الَّذِي‌ عَلَّمَکُمُ‌ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ‌ تَعْلَمُونَ‌ لَأُقَطِّعَنَ‌ أَيْدِيَکُمْ‌ وَ أَرْجُلَکُمْ‌ مِنْ‌ خِلاَفٍ‌ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ‌ أَجْمَعِينَ‌

ترجمه

(فرعون) گفت: «آیا پیش از اینکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ و استاد شماست که به شما سحر آموخته (و این یک توطئه است)! امّا بزودی خواهید دانست! دستها و پاهای شما را بعکس یکدیگر قطع می‌کنم، و همه شما را به دار می‌آویزم!»

|گفت: آيا پيش از آن كه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟ قطعا او همان بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است، پس به زودى خواهيد دانست. حتما دست‌ها و پاهاى شما را به عكس يكديگر خواهم بريد و همه‌تان را به دار خواهم آويخت
گفت: « [آيا] پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟ قطعاً او همان بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است. به زودى خواهيد دانست. حتماً دستها و پاهاى شما را از چپ و راست خواهم بريد و همه‌تان را به دار خواهم آويخت.»
فرعون به ساحران گفت: چرا بی‌اجازه من ایمان به موسی آوردید؟ همانا معلوم است که این استاد بزرگ شماست که شما را ساحری آموخته! پس به زودی کیفر خود را خواهید دید، دست و پای شما را به اختلاف (دو طرف چپ و راست) قطع می‌کنم آن گاه همه را به دار می‌کشم.
فرعون گفت: پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید، حتماً او بزرگ شماست که جادوگری را به شما آموخته است، پس به زودی خواهید دانست که مسلماً دست ها و پاهای شما را یکی از راست و یکی از چپ قطع خواهم کرد، و یقیناً همه شما را به دار خواهم آویخت.
گفت: آيا پيش از آنكه شما را رخصت دهم ايمان آورديد؟ هرآينه آن مرد، بزرگ شماست كه شما را جادو آموخته است. خواهيد ديد. اكنون دستها و پاهايتان را از چپ و راست خواهم بريد و همه تان را بر دار خواهم كرد.
[فرعون‌] گفت آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید، بی‌شک او بزرگتر [و آموزگار] شماست که به شما جادوگری آموخته است به زودی خواهید دانست، دستان و پاهایتان را در خلاف جهت همدیگر خواهم برید، سپس همگی‌تان را به دار خواهم زد
[فرعون‌] گفت: آيا پيش از آنكه شما را اجازه دهم او را باور داشتيد- به او گرويديد-؟ همانا او بزرگ شماست كه شما را جادو آموخته. پس بزودى خواهيد دانست، هر آينه دستها و پاهايتان را بر خلاف يكديگر مى‌برم و همه شما را بردار مى‌كنم.
(فرعون جادوگران را تهدید کرد و) گفت: آیا به او ایمان آوردید پیش از آن که من به شما اجازه دهم؟! او بی‌گمان بزرگ و استاد شما است و به شما جادوگری آموخته است. پس خواهید دانست (که با چه زجر و شکنجه‌ای شما را خواهم کشت). حتماً دستها و پاهای شما را عکس یکدیگر قطع می‌گردانم و همگی شما را به دار می‌آویزم.
(فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم برای او ایمان آوردید؟ همواره او بی‌گمان همان بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است. پس در آینده خواهید دانست (با شما چه خواهم کرد). حتماً دست‌ها و پاهایتان را از چپ و راست به سختی خواهم برید و همانا بی‌چون همه‌تان را به دار خواهم آویخت.»
گفت ایمان آوردید بدو پیش از آنکه دستورتان دهم همانا او بزرگ شما است که آموخت به شما جادوگری را پس زود است بدانید همانا سخت ببرّم دستها و پایهای شما را از برابر و هر آینه به دارتان کشم همگی‌

He said, “Did you believe in Him before I have given you permission? He must be your chief, who taught you magic. You will soon know. I will cut off your hands and feet on opposite sides, and I will crucify you all.”
ترتیل:
ترجمه:
الشعراء ٤٨ آیه ٤٩ الشعراء ٥٠
سوره : سوره الشعراء
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«آذَنَ»: اجازه دهم. «کَبِیرُ»: مراد بزرگ و استاد است. «مِنْ خِلافٍ»: عکس یکدیگر. مثلاً دست راست و پای چپ، یا پای راست و دست چپ (نگا: مائده / ). «لاُصَلِّبَنَّکُمْ»: حتماً به دارتان می‌آویزم.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ «49»

فرعون (كه به خشم آمده بود) گفت: آيا قبل از آن كه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟ بى شك او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است. پس به زودى كيفر خود را خواهيد دانست. حتماً دست‌ها و پاهايتان را از چپ وراست قطع خواهم كرد، وهمگىِ شما را به دار خواهم آويخت.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (49)

قالَ آمَنْتُمْ لَهُ‌: گفت ايمان آورديد مر موسى را، قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ‌: پيش از آنكه اذن دهم مر شما را در ايمان آوردن به او، إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ: بدرستى كه موسى هر آينه بزرگ شماست آنكه بياموخت شما را جادو، يعنى بعضى از جادوى خود را تعليم شما نمود و به جهت اين بر شما غالب شد.

يا آنكه با يكديگر ساخته‌ايد و اتفاق نموده‌ايد در هلاك من و فساد ملك من.

مراد فرعون به اين قول تلبيس امر بود بر قوم تا اعتقاد نكنند به آنكه سحره از روى بصيرت و ظهور حق به موسى گرويدند، بعد از آن تهديد و وعيد ايشان نمود و گفت: چون از عبادت من دست كشيديد و تابع موسى شديد، فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ‌:

پس زود باشد بدانيد كه چه عقوبت خواهم كرد شما را بر ايمان به خداى موسى. آنگاه بيان عقوبت نمود: لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ‌:

هر آينه البته البته جدا سازم دستهاى شما و پاهاى شما را به خلاف يكديگر، يعنى دست راست و پاى چپ و يا به عكس، يا آنكه جدا كنم دست و پاى شما را از جهت خلافى كه با من نموديد. وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ‌: و هر آينه البته البته بردار كنم همه شما را تا آنچنان بميريد و همه مخالفان از آن عبرت بگيرند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (31) فَأَلْقى‌ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (32) وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ (33) قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ (34) يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ (35)

قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (36) يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (37) فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (38) وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (39) لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ (40)

فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ (41) قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (42) قالَ لَهُمْ مُوسى‌ أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (43) فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (44) فَأَلْقى‌ مُوسى‌ عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (45)

فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ (46) قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ (47) رَبِّ مُوسى‌ وَ هارُونَ (48) قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (49) قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِلى‌ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ (50)

إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (51)


جلد 4 صفحه 103

ترجمه‌

گفت پس بياور آنرا اگر هستى از راستگويان‌

پس انداخت عصايش را پس آنگاه آن بود اژدهائى آشكار

و برآورد دستش را پس آنگاه آن بود سفيد نورانى براى نگاه كنندگان‌

گفت بآن جماعت كه بودند در اطرافش همانا اين هرآينه جادوگرى است دانا

ميخواهد كه بيرون كند شما را از زمينتان بجادويش پس چه ميفرمائيد

گفتند بازدار او و برادرش را و بفرست در شهرها جمع كنندگانرا

كه بياورند نزد تو هر جادوگر دانا را

پس جمع كرده شدند جادوگران براى وعده‌گاه روزى معلوم‌

و گفته شد بمردم كه آيا شما هستيد اجتماع كنندگان‌

باشد كه ما پيروى كنيم جادوگرانرا اگر باشند ايشان غلبه كنندگان‌

پس چون آمدند جادوگران گفتند به فرعون آيا همانا براى ما مزدى است اگر باشيم ما غلبه كنندگان‌

گفت آرى و همانا شمائيد آنگاه هرآينه از نزديك شدگان‌

گفت به ايشان موسى بيندازيد آنچه را شمائيد اندازنده‌

پس انداختند ريسمانهاشان را و عصاهاشان را و گفتند سوگند ببزرگى و توانائى فرعون همانا ما هر آينه مائيم غلبه كنندگان‌

پس انداخت موسى عصايش را پس آنگاه آن فرو ميبرد آنچه را مينمودند بدروغ‌

پس برو افكنده شدند ساحران سجده كنندگان‌

گفتند گرويديم بپروردگار جهانيان‌

پروردگار موسى و هارون‌

گفت آيا گرويديد باو پيش از آنكه دستورى دهم شما را همانا او بزرگ شما است كه آموخته است شما را جادو پس هرآينه زود باشد كه بدانيد هر آينه خواهم بريد دستهاتان را و پاهاتان را بر خلاف يكديگر و هر آينه بردار خواهم كرد شما را همگى‌

گفتند ضررى ندارد همانا ما بسوى پروردگارمان بازگشت كنندگانيم‌

همانا ما اميد داريم كه ببخشد بما پروردگار ما گناهانمان را براى آنكه بوديم اوّل گروندگان.

تفسير

بعد از مذاكرات سابقه كه بين حضرت موسى و فرعون روى داد گفت اگر راست ميگوئى معجزت را بياور و آنحضرت عصاى خود را انداخت ناگهان‌


جلد 4 صفحه 104

اژدهائى شد كه شك و شبهه‌ئى در اژدها بودن آن نبود و بيرون آورد دستش را از گريبان يا آستينش ناگهان آن دست سفيد و منوّر شد براى كسانى كه نظر مينمودند بآن بطوريكه شعاعش حائل شد ميان آنها و روى حضرت موسى و قمى ره در ضمن حديثى كه در آيات سابقه ذكر شد نقل نموده كه چون عصا اژدها شد تمام جلساء فرعون فرار نمودند و فرعون بقدرى ترسيد كه نتوانست خود را نگهدارد و موسى عليه السّلام را بخدا قسم داد كه او را از شرّ آن اژدها نگهدارى فرمايد و آنحضرت او را نگهدارى فرمود و بعد يد بيضاء را ارائه داد و چون عصا را بدست گرفت فرعون بنفس خود مراجعه نمود و خواست تصديق كند ولى هامان نگذاشت و گفت اين با ادّعاء خدائى تو منافات دارد كه تابع بنده خودت شوى و اثر مشاهده معجزه بقدرى او را از تفرعن خود تنزّل داد كه با اعيان مجلس مشورت نمود و از آنها چاره- جوئى خواست و گفت اين ساحر ماهرى است كه ميخواهد بسحر شما را آواره از وطن نمايد و با ادّعاء خدائى حاضر شد كه اطاعت فرمان آنها را بنمايد و آنها گفتند فعلا امر او و برادرش را بتأخير بينداز و بشهرهاى مصر مأمورينى روانه كن كه ساحران را جمع آورى نمايند و از ميان آنها اشخاصى را كه ماهرتر در سحرند انتخاب كنند و بياورند و او بهمين دستور عمل نمود و ساحران ماهر در ظهر روز عيد ساليانه خودشان كه روز زينت خوانده ميشد در مكان معيّنى كه فاصله ميان دو طرف بود و در سوره طه گذشت جمع شدند و براى آنكه اهل مصر مهيّا براى آمدن شوند فرعونيان بمردم ميگفتند آيا در چنين روزى اجتماع مينمائيد براى آنكه ما پيرو دين ساحران شويم كه همدين ما هستند اگر غلبه با آنها باشد و پيرو دين موسى و هارون نگرديم و چون ساحران بدربار فرعون راه يافتند باو گفتند اگر ما بر موسى غالب شديم انعامى هم داريم او گفت علاوه بر انعام مقرّب درگاه ما هم خواهيد شد و بعد از سؤال از حضرت موسى كه آيا تو مى‌اندازى عصايت را يا ما بيندازيم آنچه داريم او فرمود بيندازيد آنچه را مى‌اندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و گفتند بعزّت و جلال فرعون قطعا غلبه با ما است چون كاملا مطمئن بودند كه ديگر سحرى بالاتر از اين نميشود كرد و اين قسم قسم خوردن در زمان جاهليّت معمول بود و در اسلام‌


جلد 4 صفحه 105

منسوخ شد و بنام خدا مقرّر گرديد پس حضرت موسى عصاى خود را انداخت و اژدهائى شد كه تمام مارهاى دروغى را كه بتزوير و تلبيس ريسمانها و عصاهاشان را بصور مختلفه آن حيوان در آورده بودند و بتوسط سيماب و غيره حركت ميكردند بلع نمود و اثرى از آنها باقى نگذارد و چون ساحران اين معجزه را مشاهده نمودند با آنكه ميدانستند چنين امرى بسحر انجام پذير نيست بدون درنگ برو بر زمين افتادند مانند آنكه آنها را بدون اختيار بزمين انداخته باشند و در پيشگاه عظمت و قدرت الهى سجده نمودند و گفتند ايمان آورديم ما بپروردگار جهانيان آن پروردگارى كه موسى و هارون معرّف و مبيّن او شدند بأعجاز و بيان نه فرعون و هامان و فرعون از اين امر برآشفت و بساحران گفت آيا ايمان آورديد بموسى بدون اذن و اجازه من و ءامنتم بدو همزه نيز قرائت شده و او لابد استاد شما بوده در سحر و با او تبانى داشته‌ايد يا بعضى از فنون آنرا بشما نياموخته و براى خودش در چنين مواقعى باقى گذارده و اين سخنان را براى اشتباه كارى بر قومش ميگفت كه آنها تصوّر ننمايند ايمان ساحران براى ظهور حق و وضوح صدق حضرت موسى در ادّعاء نبوت نزد آنها بوده و تهديد كرد كه بزودى شما را بپاداش اين جرئت و جسارتتان ميرسانم كه بدانيد سزاى شما چيست دستها و پاهاى شما را بر خلاف يكديگر يعنى دست راست و پاى چپ يا پاى راست و دست چپ شما را ميبرم و بعد شما را براى عبرت مردم بدار ميكشم و هيچكدامتان را عفو نخواهم نمود و آنها گفتند ضررى ندارد ما بسوى رحمت پروردگارمان بازگشت ميكنيم ما اميدواريم كه خداوند از خطاها و تقصيرات ما بگذرد براى تحمّل رنج و محنتى كه بر ما وارد شد و شديم از سابقين در ايمان بخدا و پيغمبر او البته تحمّل الم موقت در برابر نعيم دائم سهل است و بعضى ان كنّا بكسر همزه قرائت نموده‌اند يعنى اگر باشيم از سابقين در ايمان بمغفرت الهى نائل ميشويم پس دست از ايمان خود برنميداريم و گفته‌اند آنها كسانى بودند كه بعد از اين معجزه از آل فرعون ايمان آوردند پيش از سايرين غير از بنى اسرائيل كه ايمان آورده بودند و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون و هامان قبلا تعليم سحر نموده بودند و فرعون بسحر بر مردم غلبه‌


جلد 4 صفحه 106

پيدا كرد و ادعاء خدائى نمود لذا مأمور بتمام شهرهاى مصر فرستاد و هزار جادوگر جمع كردند و از ميان آنها يكصد نفر انتخاب كردند و از ميان آنها هشتاد نفر پس جادوگران بفرعون گفتند تو ميدانى كه از ما كسى در دنيا ما هرتر در سحر نيست اگر ما بر موسى غالب شديم چه بما خواهى داد فرعون گفت شما مقرّب درگاه من خواهيد شد و در سلطنت با من شريك خواهيد بود آنها گفتند اگر موسى بر ما غلبه نمود و سحر ما را باطل كرد ميدانيم او جادوگر نيست و پيغمبر است و باو ايمان ميآوريم فرعون گفت اگر چنين شد من هم در ايمان باو با شما شركت ميكنم ولى شما سعى كنيد و اسباب كارتان را تكميل نمائيد كه مغلوب نشويد و موعد روز عيدشان بود و چون آفتاب بلند شد فرعون سحره و مردم را جمع نمود در كنار بارگاه خود كه ارتفاع آن از زمين هشتاد ذراع بود و قبّه آنرا از آهن و فولاد صيقلى شده ساخته بودند كه وقتى آفتاب بآن مى‌تابيد كسى نميتوانست بآن نگاه كند از برق آهن و تابش آفتاب و فرعون و هامان آمدند و آنجا نشستند و نگاه ميكردند و موسى عليه السّلام هم آمد ولى نظر بآسمان ميكرد و جادوگران گفتند اين مرد نظر بآسمان ميكند و سحر ما در آنجا كارگر نيست و در برابر موسى صف كشيدند و عرضه داشتند كه تو مى‌اندازى يا ما بيندازيم و او فرمود شما بيندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و همه مانند مارها بجنبش آمدند و گفتند بعزّت فرعون ما غالب ميشويم و موسى چون آن منظره را مشاهده نمود بيمناك شد ولى ندائى بگوشش رسيد كه نترس تو غالب خواهى شد عصايت را بينداز تمام مارهاى مصنوعى را بلع ميكند پس موسى انداخت عصاى خود را و چون بزمين رسيد گداخته شد و بعد سر بلند كرد و دهان گشود بطوريكه لب بالايش رسيد ببالاى گنبد قصر فرعون پس دور زد بر آن و با لب زيرينش تمام ريسمانها و عصاهاى سحره را جمع نمود و بلعيد و مردم يكدفعه فرار كردند و چون تاكنون چنين امر عجيبى را كسى نديده و نشنيده بود از ترس و زير دست و پا ده هزار نفر مرد و زن و كودك تلف شدند و فرعون و هامان لباس خودشان را ملوّث نمودند و موى سرشان از ترس سفيد شد و موسى هم با مردم فرارى همراهى ميكرد تا خطاب الهى رسيد كه بگير آنرا و نترس ما


جلد 4 صفحه 107

دو مرتبه بصورت اوّل برش ميگردانيم و او برگشت و عباء خود را بدست پيچيد و در دهان اژدها نمود و آن بصورت اوّل برگشت و ساحران ايمان آوردند و فرعون غضب كرد و هر كس را بموسى ايمان آورده بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده كه آنملعون متمكّن نشد تهديد خود را نسبت بساحرانى كه ايمان آوردند عملى نمايد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ آمَنتُم‌ لَه‌ُ قَبل‌َ أَن‌ آذَن‌َ لَكُم‌ إِنَّه‌ُ لَكَبِيرُكُم‌ُ الَّذِي‌ عَلَّمَكُم‌ُ السِّحرَ فَلَسَوف‌َ تَعلَمُون‌َ لَأُقَطِّعَن‌َّ أَيدِيَكُم‌ وَ أَرجُلَكُم‌ مِن‌ خِلاف‌ٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُم‌ أَجمَعِين‌َ (49)

‌گفت‌ فرعون‌ بسحره‌ ‌که‌ ايمان‌ آورديد ‌از‌ ‌براي‌ موسي‌ پيش‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌از‌ ‌من‌ بپرسيد و استيذان‌ كنيد و ‌من‌ بشما اذن‌ دهم‌ محققا موسي‌ ‌هر‌ آينه‌ بزرگ‌ ‌شما‌ سحره‌ ‌است‌ ‌که‌ بشما تعليم‌ سحر كرده‌ ‌پس‌ ‌هر‌ آينه‌ زود ‌باشد‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌شما‌ معلوم‌ شود ‌که‌ اثر ايمان‌ موسي‌ و مخالفت‌ ‌من‌ چيست‌!

اشتباه‌ كاري‌ ‌تا‌ چه‌ اندازه‌ سحره‌ ‌در‌ مدائن‌ فرعون‌ بودند موسي‌ ‌در‌ مدين‌ نزد شعيب‌ ‌بود‌ اصلا سحره‌ ‌او‌ ‌را‌ نميشناختند و نديده‌ بودند چه‌ رسد نزد ‌او‌ رفته‌ باشند و ‌از‌ ‌او‌ تعليم‌ سحر كرده‌ باشند بعلاوه‌ ‌اگر‌ سحره‌ نزد موسي‌ تعليم‌ سحر كرده‌ بودند ميدانستند ‌که‌ حريف‌ استاد نميشوند و اقدام‌ ‌بر‌ سحر نميكردند و قسم‌ ياد نميكردند بعزت‌ فرعون‌ ‌که‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌ما غالب‌ ميشويم‌ و ‌از‌ فرعون‌ مطالبه‌ اجر نميكردند ‌که‌ ‌اگر‌ ‌ما غالب‌ شويم‌ ‌بما‌ اجر ميدهي‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ تهديد ‌که‌ فرعون‌ بسحره‌ كرد بيان‌ كرد ‌که‌ ‌من‌ ‌با‌ ‌شما‌ چه‌ معامله‌ ميكنم‌ ‌گفت‌:

لَأُقَطِّعَن‌َّ أَيدِيَكُم‌ وَ أَرجُلَكُم‌ مِن‌ خِلاف‌ٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُم‌ أَجمَعِين‌َ ‌هر‌ آينه‌ دستهاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ و پاهاي‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ خلاف‌ يكديگر دست‌ راست‌ و پاي‌ چپ‌ ‌را‌ قطع‌ ميكنم‌ و تمام‌ ‌شما‌ ‌را‌ بدار ميزنم‌.

‌در‌ جاي‌ ديگر ميگويد: لَأُصَلِّبَنَّكُم‌ فِي‌ جُذُوع‌ِ النَّخل‌ِ (طه‌ ‌آيه‌ 71) و اختلاف‌ ‌شده‌ ‌بين‌ مفسرين‌ ‌که‌ آيا ‌اينکه‌ عمل‌ ‌از‌ ‌او‌ صادر شد ‌ يا ‌ نشد بعضي‌ گفتند چنين‌ كرد و اول‌ كسي‌ ‌که‌ دست‌ و پا ‌را‌ قطع‌ كرد فرعون‌ ‌بود‌ و بعضي‌ گفتند نتوانست‌ و ظاهر ‌هم‌ همين‌ ‌است‌ زيرا اينها ملحق‌ شدند بموسي‌ وعده‌ زيادي‌ ‌هم‌ ‌که‌ مشاهده‌ كرده‌ بودند بخصوص‌ ‌بعد‌ تصديق‌ سحره‌

جلد 14 - صفحه 32

ايمان‌ آوردند و ملحق‌ بموسي‌ شدند و عده موسي‌ بسيار شدند و نتوانست‌ ‌با‌ ‌آنها‌ طرفيت‌ كند ‌در‌ مقام‌ برآمد ‌که‌ ‌از‌ مدائن‌ ‌خود‌ لشكر جمع‌ كند و قوم‌ موسي‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بين‌ ببرد ‌که‌ شرحش‌ ميآيد سحره‌ ‌در‌ جواب‌ تهديدات‌ فرعون‌ گفتند:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 49)- در این هنگام فرعون از یک سو روحیه خود را پاک باخته بود، و از سوی دیگر تمام قدرت و موجودیت خویش را در خطر می‌دید، و مخصوصا می‌دانست ایمان آوردن ساحران چه تأثیر عمیقی در روحیه مردم خواهد گذارد و ممکن است گروه عظیمی به پیروی از ساحران به سجده بیفتند، به گمان خود دست به ابتکار تازه‌ای زد رو به ساحران کرد و «گفت: آیا به او ایمان آوردید پیش از آنکه من به شما اجازه دهم» (قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ).

ج3، ص370

انتظارش این بود که قلب و عقل و فکر مردم نیز به اختیار و اجازه او باشد ولی فرعون به این هم قناعت نکرد، و دو جمله دیگر گفت.

نخست ساحران را متهم ساخت که این یک تبانی و توطئه قبلی است که میان شما و موسی صورت گرفته، توطئه‌ای است بر ضد تمام مردم مصر! گفت: «او بزرگ و استاد شماست که به شما سحر آموخته» و شما همگی سحر را از مکتب او فرا گرفته‌اید! (إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ).

سپس آنها را تهدید کرده، گفت: اما من به شما اجازه نخواهم داد که در این توطئه پیروز شوید، من این توطئه را در نطفه خفه می‌کنم! «به زودی خواهید دانست (شما را چنان مجازاتی می‌کنم که درس عبرتی برای همگان گردد) دستها و پاهای شما را بطور مخالف قطع می‌کنم (دست راست و پای چپ یا دست چپ و پای راست) و همگی را بدون استثناء به دار می‌آویزم»! (فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ).

نکات آیه

۱ - خشم و برآشفتن فرعون از ایمان سریع ساحران به موسى(ع)، بدون رخصت و اجازه وى (قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لکم)

۲ - فرعون، حاکمى بسیار مستکبر و سخت استبدادگر (ءامنتم له قبل أن ءاذن لکم) محروم ساختن مردم از حق تصمیم گیرى، حتى در باورها و ایمانشان، حکایت از اوج استبداد و استکبار فرعون دارد.

۳ - فرعون، معتقد به حاکمیت مطلق خویش حتى بر افکار و اندیشه مردم (قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لکم)

۴ - اتهام ساحران از سوى فرعون، به هم دستى با موسى(ع) براى توطئه علیه وى (إنّه لکبیرکم الذى علّمکم السحر)

۵ - پیروزى موسى(ع) بر ساحران، بى تأثیر در روحیه حق ناپذیر فرعون (قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لکم إنّه لکبیرکم)

۶ - اصرار و پافشارى فرعون بر سحر شمردن معجزه موسى (إنّه لکبیرکم الذى علّمکم السحر)

۷ - اتهام ساحران از سوى فرعون، به شاگردى موسى(ع) و یادگرفتن سحر در مکتب او (إنّه لکبیرکم الذى علّمکم السحر)

۸ - تهدید ساحران مؤمن از سوى فرعون به داشتن فرجامى تیره و وحشتناک (فلسوف تعلمون)

۹ - ساحران مؤمن به موسى(ع)، مورد تهدید فرعون به قطع دست و پا و کشیده شدن بر صلیب (لأُقطّعنّ أیدیکم و أرجلکم من خلف و لأُصلّبنّکم أجمعین)

۱۰ - قطع یک دست و یک پا بر عکس یکدیگر، از شکنجه هاى سخت نظام فرعونى براى مخالفان (لأُقطّعنّ أیدیکم و أرجلکم من خلف)

۱۱ - مردم در نظام فرعونى، فاقد آزادى عقیده و بیان (قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لکم ... لأُقطّعنّ أیدیکم و أرجلکم من خلف)

۱۲ - تزویرهاى فرعون علیه موسى(ع)، سرانجام دامنگیر خود وى شد. (إنّ هذا لسحر علیم ... قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لکم) اتهام سحر به موسى(ع) نخست از جانب فرعون صورت گرفت و ساحران را او گرد آورد و هم او مردم را براى نظارت دعوت کرد. همه اینها در نهایت، سبب ایمان عده اى به موسى(ع) شد و زمینه رسوایى خود فرعون را فراهم ساخت.

۱۳ - ایمان همه ساحران به موسى(ع) و تهدید فرعون به شکنجه و کشتن تمامى آنان (قال ءامنتم له ... و لأُصلّبنّکم أجمعین)

موضوعات مرتبط

  • ایمان: ایمان به موسى(ع) ۱۳
  • پا: تهدید به قطع پا ۹
  • تصلیب: تهدید به تصلیب ۹
  • جادوگران فرعون: آثار ایمان جادوگران فرعون ۱; ایمان جادوگران فرعون ۱۳; تهدید جادوگران فرعون ۸، ۹، ۱۳; تهمت به جادوگران فرعون ۷; تهمت تبانى به جادوگران فرعون ۴; غضب بر جادوگران فرعون ۱; فرجام جادوگران فرعون ۸
  • دست: تهدید به قطع دست ۹
  • فرعون: اختناق در حکومت فرعون ۱۱; ادعاى فرعون ۳; استبداد فرعون ۲، ۱۱; استکبار فرعون ۲، ۳; تهدیدهاى فرعون ۸، ۹; تهمتهاى فرعون ۴، ۶، ۷; حاکمیت فرعون ۳; حق ناپذیرى فرعون ۵; شکنجه هاى فرعون ۱۰; غضب فرعون ۱; فرجام توطئه هاى فرعون ۱۲; قطع پا در حکومت فرعون ۱۰; قطع دست در حکومت فرعون ۱۰; لجاجت فرعون ۶ ویژگیهاى حکومت فرعون ۱۱
  • موسى(ع): پیروزى موسى(ع) ۵; تهمت به موسى(ع) ۷; تهمت جادوگرى به موسى(ع) ۶; قصه موسى(ع) ۴، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۳

منابع