تفسیر:نمونه جلد۳ بخش۵۲

از الکتاب
→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه ، جلد ۳، صفحه ۷۲

آيه ۱۱۳ - ۱۱۵

آيه و ترجمه

لَيْسوا سوَاءً مِّنْ أَهْلِ الْكِتَبِ أُمَّةٌ قَائمَةٌ يَتْلُونَ ءَايَتِ اللَّهِ ءَانَاءَ الَّيْلِ وَ هُمْ يَسجُدُونَ(۱۱۳) يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسرِعُونَ فى الْخَيرَتِ وَ أُولَئك مِنَ الصلِحِينَ(۱۱۴) وَ مَا يَفْعَلُوا مِنْ خَيرٍ فَلَن يُكفَرُوهُ وَ اللَّهُ عَلِيمُ بِالْمُتَّقِينَ(۱۱۵) ترجمه : ۱۱۳ - آنها همه يكسان نيستند، از اهل كتاب جمعيتى هستند كه قيام (به حق و ايمان ) مى كنند و پيوسته در اوقات شب آيات خدا را مى خوانند در حالى كه سجده مى نمايند. ۱۱۴ - به خدا و روز ديگر ايمان مى آورند، امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و در انجام كارهاى نيك بر يكديگر سبقت مى گيرند و آنها از صالحانند. ۱۱۵ - و آنچه از اعمال نيك انجام مى دهند هرگز كفران نخواهد شد (و پاداش شايسته مى بينند) و خدا از پرهيزكاران آگاه است . شان نزول : گويند هنگامى كه عبد الله بن سلام كه از دانشمندان يهود بود با جمع ديگرى از آنها اسلام آوردند يهوديان و مخصوصا بزرگان آنها از اين حادثه بسيار ناراحت شدند، و در صدد بر آمدند كه آنها را متهم به شرارت سازند تا در انظار يهوديان ، پست جلوه كنند، و عمل آنها سرمشقى براى ديگران نشود، لذا علماى يهود اين شعار را در ميان آنها پخش كردند كه تنها جمعى از اشرار ما به اسلام گرويده اند! اگر آنها افراد درستى بودند آئين نياكان خود را ترك نمى گفتن ملت يهود خيانت نمى كردند، آيات فوق نازل شد و از اين دسته دفاع كرد.

تفسير نمونه ، جلد ۳، صفحه ۷۳

تفسير : روح حق جوئى اسلام به دنبال مذمتهاى شديدى كه در آيات گذشته از قوم يهود بعمل آمد، قرآن در اين آيه براى رعايت عدالت و احترام به حقوق افراد شايسته ، و اعلام اين حقيقت كه همه آنها را نمى توان با يك چشم نگاه كرد مى گويد: اهل كتاب همه يكسان نيستند، و در برابر افراد تبهكار، كسانى در ميان آنها يافت مى شوند كه در اطاعت خداوند و قيام بر ايمان ثابت قدمند ليسوا سواء من اهل الكتاب امة قائمة صفت ديگر آنها اين است كه : و پيوسته در دل شب آيات خدا را تلاوت مى كنند، يتلون آيات الله آناء الليل ... و در پايان آيه از خضوع آنها ياد مى كند و مى فرمايد: و در برابر عظمت پروردگار به سجده مى افتند، بخدا و روز رستاخيز ايمان دارند، و بوظيفه امر به معروف و نهى از منكر قيام مى كنند، و در كارهاى نيك بر يكديگر سبقت مى گيرند، و بالاخره آنها از افراد صالح و با ايمان هستند. و به اين ترتيب قرآن از اينكه نژاد يهود را به كلى محكوم كند، و يا خون آنها را كثيف بشمرد، خوددارى كرده ، و تنها روى اعمال آنها انگشت مى گذارد، و با تجليل و احترام از افرادى كه به اكثريت فاسد نپيوستند و در برابر ايمان و حق تسليم شدند

تفسير نمونه ، جلد ۳، صفحه ۷۴

به نيكى ياد مى كند، و اين روش اسلام است كه در هيچ مورد مبارزه او، رنگ نژادى و قبيلهاى ندارد، و تنها بر محور عقائد و اعمال و رفتار افراد دور مى زند. ضمنا از پارهاى از روايات استفاده مى شود كه ستايش شدگان در اين آيات منحصر به عبد الله بن سلام و همراهان او از قوم يهود نبودند، بلكه چهل تن از مسيحيان نجران و ۳۲ تن از مردم مسيحى حبشه ، و ۸ تن از مردم روم كه تا آن روز اسلام را پذيرفته بودند، مشمول اين آيه مى باشند و تعبير اهل كتاب كه تعبير وسيعى است نيز گواه بر اين مطلب است . و ما يفعلوا من خير فلن يكفروه اين آيه در حقيقت مكمل آيات قبل است ، و مى فرمايد: اين دسته از اهل كتاب در برابر اعمال نيكى كه انجام مى دهند پاداش شايسته خواهند داشت ، يعنى هر چند در گذشته مرتكب خلافهائى شده باشند اكنون كه در روش خود تجديد نظر به عمل آورده اند و در صف متقين و پرهيزگاران قرار گرفته اند، نتيجه اعمال نيك خود را خواهند ديد و هرگز از خدا، ناسپاسى نمى بينند!. به كار بردن كلمه كفر در اينجا در برابر شكر است ، زيرا شكر در اصل به معنى اعتراف به نعمت است و كفر و كفران به معنى انكار آن است يعنى خداوند هيچگاه اعمال نيك آنها را ناديده نخواهد گرفت . و الله عليم بالمتقين با اينكه خداوند بهمه چيز آگاهى دارد. در اين جمله فرموده است : خداوند از پرهيزكاران آگاه است گويا اين تعبير اشاره به آن است كه افراد پرهيزگار با اينكه غالبا در اقليت هستند، و مخصوصا در ميان يهوديان معاصر پيامبر اقليت ضعيفى را تشكيل مى دادند و طبعا بايد چنين افراد قليلى به چشم نيايند اما از ديده تيزبين علم و دانش ‍ بى پايان پروردگار هرگز مخفى نمى مانند، و خداوند از آنها آگاه است ، و اعمال نيك آنها، كم باشد يا زياد، هرگز ضايع نمى شود.

تفسير نمونه ، جلد ۳، صفحه ۷۵

آيه ۱۱۶-۱۱۷

آيه و ترجمه

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن تُغْنىَ عَنْهُمْ أَمْوَلُهُمْ وَ لا أَوْلَدُهُم مِّنَ اللَّهِ شيْئاً وَ أُولَئك أَصحَب النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(۱۱۶) مَثَلُ مَا يُنفِقُونَ فى هَذِهِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا كمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صرُّ أَصابَت حَرْث قَوْمٍ ظلَمُوا أَنفُسهُمْ فَأَهْلَكتْهُ وَ مَا ظلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لَكِنْ أَنفُسهُمْ يَظلِمُونَ(۱۱۷) ترجمه : ۱۱۶ - كسانى كه كافر شدند هرگز نميتوانند در پناه اموال و فرزندانشان از مجازات خدا در امان بمانند و آنها اصحاب دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند. ۱۱۷ - آنچه آنها در اين زندگى دنيا انفاق مى كنند همانند باد سوزانى است كه به زراعت قومى كه بر خود ستم كرده اند (و در غير محل يا وقت مناسب كشت نموده اند) بوزد و آنرا نابود سازد، خدا به آنها ستم نكرده بلكه آنها خودشان ستم به - خويشتن كرده اند. تفسير : نقطه مقابل افراد با ايمان و حق جوئى كه وصف آنها در آيه قبل آمد افراد بى ايمان و ستمگرى هستند كه در اين دو آيه توصيف شده اند: نخست مى فرمايد: آنها كه راه كفر را پيش ‍ گرفتند هرگز نمى توانند در پناه ثروت و فرزندان متعدد خويش از مجازات خدا در امان بمانند ان الذين كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شيئا... زيرا در روز رستاخيز تنها اعمال پاك و نيات خالص و ايمان صادق بدرد مى خورد، نه امتيازات مادى اين جهان ... يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتى الله بقلب

تفسير نمونه ، جلد ۳، صفحه ۷۶

در آن روز نه ثروت سودى مى دهد و نه فرزندان مگر آنها كه با قلب سليم در پيشگاه خدا حاضر شوند (شعراء آيه ۸۹). اما چرا در آيه از امكانات مادى تنها اشاره به ثروت و فرزندان شده است اين بخاطر آن است كه مهمترين سرمايه هاى مادى يكى نيروى انسانى است كه به عنوان فرزندان ذكر شده است ، و ديگرى سرمايه هاى اقتصادى مى باشد. و بقيه امكانات مادى از اين دو سرچشمه مى گيرند. قرآن با صراحت مى گويد: امتيازهاى مالى ، و قدرت جمعى ، به تنهائى نمى تواند در برابر خداوند، امتيازى محسوب شود، و تكيه كردن بر آنها اشتباه است ، مگر هنگامى كه در پرتو ايمان و نيت پاك در مسيرهاى صحيح بكار گرفته شوند در غير اين صورت سرنوشت صاحبان آنها عذاب جاويدان خواهد بود، (اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون ). در آيه بعد اشاره به وضع بذل و بخشش ها و انفاق هاى رياكارانه آنها شده و ضمن يك مثال جالب سرنوشت آن را تشريح كرده ، مى گويد: ((آنچه آنها در اين زندگى دنيا انفاق مى كنند همانند باد سوزانى است كه به زراعت قومى كه بر خود ستم كرده اند (و در غير محل يا وقت مناسب كشت نموده اند) بوزد و آن را نابود سازد)) (مثل ما ينفقون فى هذه الحيات الدنيا كمثل ريح فيها صر اصابت حرث قوم ظلموا انفسهم فاهكته ). «صر» و «اصرار» از يك ريشه هستند و به معنى بستن چيزى توام با شدت مى آيد و در اينجا به معنى شدتى است كه در باد باشد، خواه بشكل يك باد سوزان و يا سرد و خشك كننده . قرآن انفاق كردن كفار را به باد شديد و سوزان و يا فوق العاده سرد و خشك كنندهاى تشبيه نموده كه به كشت و زرعى بوزد و آنرا خشك كند، البته طبع باد و

تفسير نمونه ، جلد ۳، صفحه ۷۷

نسيم ، احيا كننده است ، نسيم بهاران شكوفه هاى را نوازش مى دهد و غنچه ها را باز مى كند، و روح در كالبد درختان مى دمد، و آنها را بارور مى سازد. انفاق نيز اگر از سرچشمه اخلاص و ايمان بوجود آيد بسيار مفيد و سود بخش است ، هم مشكلات اجتماعى را حل مى كند، و هم اثر اخلاقى عميقى در نهاد احسان كننده باقى مى گذارد و ملكات و فضائل اخلاقى را در قلب او بارور مى سازد. اما اگر باد و نسيم ملايم و احيا كننده تبديل به طوفان مرگبار و سوزنده و يا فوق العاده سرد گرديد به هر گل و گياهى كه بوزد آنرا مى سوزاند و خشك مى كند. افراد بى ايمان و آلوده نيز چون انگيزه صحيحى در انفاق خود ندارند روح خودنمائى و رياكارى همچون باد سوزان و خشك كننده اى بر مزرعه انفاق آنها مى وزد و آن را بى اثر مى سازد، اينگونه انفاقها نه از نظر اجتماعى مشكلى را حل مى كند (چون غالبا در غير مورد مصرف مى شود) و نه نتيجه اخلاقى براى انفاق كننده خواهد داشت . جالب توجه اينكه قرآن در آيه بالا مى گويد حرث قوم ظلموا انفسهم يعنى مركز وزش اين باد سوزان و خشك كننده زراعت كسانى است كه به خود ستم كردند، اشاره به اينكه اين زراعت كنندگان در انتخاب زمان و مكان زراعت ، دقت لازم را به عمل نياورده و بذر خود را يا در سرزمينى پاشيده اند كه در معرض وزش چنين طوفانهائى بوده است ، يا از نظر زمان ، وقتى را انتخاب كرده اند كه فصل وزش باد سموم بوده است ، و به اين ترتيب بخود ستم كرده اند. افراد بى ايمان نيز در انتخاب زمان و محل انفاق بخود ستم مى كنند و سرمايه هاى خود را بى مورد بر باد مى دهند. از آنچه در بالا اشاره شد، با توجه به قرائنى كه در آيه وجود دارد معلوم مى شود كه اين تشبيه در حقيقت در ميان دو چيز است يكى تشبيه انفاق آنها بزراعت بى موقع و در غير محل مناسب ، و ديگرى تشبيه انگيزه هاى انفاق به

تفسير نمونه ، جلد ۳، صفحه ۷۸

بادهاى سرد و سوزان ، و بنابر اين آيه خالى از تقدير نيست و معنى جمله مثل ما ينفقون اين است كه مثال انگيزه انفاقهاى آنها همچون باد خشك و سرد يا سوزانى است (دقت كنيد). جمعى از مفسران گفته اند كه اين آيه اشاره به اموالى مى كند كه دشمنان اسلام در راه كوبيدن اين آئين صرف مى كردند، و بوسيله آن دشمنان را بر ضد پيامبر اسلام تحريك مى نمودند، و يا اموالى كه يهوديان به دانشمندان خود در برابر تحريف آيات كتب آسمانى مى دادند. ولى روشن است كه آيه يك معنى وسيع دارد كه اينها و غير اينها را شامل مى شود. در پايان مى فرمايد خداوند به آنها ستمى نكرده ، اين خود آنها هستند كه بر خويش ستم مى كنند، و سرمايه هاى خود را، بيهوده از بين مى برند، زيرا عمل فاسد جز اثر فاسد چه نتيجه اى مى تواند داشته باشد؟ و ما ظلمهم الله و لكن انفسهم يظلمون

تفسير نمونه ، جلد ۳، صفحه ۷۹

آيه ۱۱۸-۱۲۰

آيه و ترجمه

يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِّن دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْوَهِهِمْ وَ مَا تُخْفِى صدُورُهُمْ أَكْبرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الاَيَتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ(۱۱۸) هَأَنتُمْ أُولاءِ تحِبُّونهُمْ وَ لا يحِبُّونَكُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْكِتَبِ كلِّهِ وَ إِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَوْا عَضوا عَلَيْكُمُ الاَنَامِلَ مِنَ الغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمُ بِذَاتِ الصدُورِ(۱۱۹) إِن تمْسسكُمْ حَسنَةٌ تَسؤْهُمْ وَ إِن تُصِبْكُمْ سيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَ إِن تَصبرُوا وَ تَتَّقُوا لا يَضرُّكمْ كَيْدُهُمْ شيْئاً إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ محِيطٌ(۱۲۰) ترجمه : ۱۱۸ - اى كسانى كه ايمان آورده ايد محرم اسرارى از غير خود انتخاب نكنيد، آنها از هر گونه شر و فسادى درباره شما كوتاهى نمى كنند، آنها دوست دارند شما در زحمت و رنج باشيد (نشانه هاى ) دشمنى از دهان آنها آشكار است و آنچه در دل پنهان دارند از آن هم مهمتر است ، ما آيات (و راههاى پيشگيرى از شر آنها) را براى شما بيان كرديم اگر انديشه كنيد. ۱۱۹ - شما كسانى هستيد كه آنها را دوست مى داريد، اما آنها شما را دوست ندارند، در حالى كه شما به همه كتابهاى آسمانى ايمان داريد (اما آنها به كتاب آسمانى شما ايمان ندارند) و هنگامى كه شما را ملاقات مى كنند (به دروغ ) مى گويند ايمان آورده ايم ، اما هنگامى كه تنها مى شوند از شدت خشم بر شما سر انگشتان خود را به دندان مى گزند، بگو: بميريد با همين خشمى كه داريد، خدا از (اسرار) درون سينه ها آگاه است .

تفسير نمونه ، جلد ۳، صفحه ۸۰

۱۲۰ - اگر نيكى به شما برسد ناراحت مى شوند، و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد خوشحال مى گردند، (اما) اگر (در برابر آنها) استقامت و پرهيزگارى پيشه كنيد نقشه هاى (خائنانه ) آنها به شما زيانى نمى رساند خداوند به آنچه آنها انجام مى دهد شان نزول از ابن عباس نقل شده اين آيات هنگامى نازل شده كه عده اى از مسلمانان با يهوديان ، به سبب قرابت ، يا همسايگى ، يا حق رضاع ، و يا پيمانى كه پيش از اسلام بسته بودند، دوستى داشتند و بقدرى با آنها صميمى بودند كه اسرار مسلمانان را به آنان مى گفتند، بدينوسيله قوم يهود كه دشمن سرسخت اسلام و مسلمين بودند و به ظاهر خود را دوست مسلمانان قلمداد مى كردند، از اسرار مسلمانان مطلع مى شدند، آيه نازل شد و به آن عده از مسلمانان هشدار داد كه چون آنان در دين شما نيستند، نبايد آنها را محرم اسرار خود قرار دهيد، زيرا آنان درباره شما از هيچ شر و فسادى كوتاهى نمى كنند، آنان مى خواهند شما هميشه در رنج و عذاب باشيد. تفسير بيگانگان را محرم اسرار خود نسازيد اين آيه به دنبال آياتى كه مناسبات مسلمانان را با كفار بيان كرد، به يكى از مسائل حساس اشاره كرده و ضمن تشبيه لطيفى به مؤ منان هشدار مى دهد، مى گويد: غير از هم مسلكان خود براى خود، دوست و همرازى انتخاب نكنيد و بيگانگان را از اسرار و رازهاى درونى خود با خبر نسازيد يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم ... بطانة در لغت به معنى لباس زيرين است ، و مقابل آن ظهارة به - معنى

تفسير نمونه ، جلد ۳، صفحه ۸۱

لباس روئين مى باشد. و در اينجا كنايه از محرم اسرار است . و خبال در اصل به معنى از بين رفتن چيزى است ، غالبا به زيانهائى كه در عقل انسان اثر مى گذارد، گفته مى شود. يعنى كفار شايستگى دوستى شما را ندارند، و نبايد آنان دوست و محرم اسرار شما باشند. كفار در رساندن شر و فساد نسبت به مسلمانان كوتاهى نمى كنند (لا يالونكم خبالا). هرگز سوابق دوستى و رفاقت آنها با شما مانع از آن نيست كه به خاطر جدائى در مذهب و مسلك آرزوى زحمت و زيان شما را در دل خود نپرورانند، بلكه پيوسته علاقه آنها اين است كه شما در رنج و زحمت باشيد. (ودوا ما عنتم ) آنها براى اينكه شما از مكنونات ضميرشان آگاه نشويد، و رازشان فاش نگردد، معمولا در سخنان و رفتار خود مراقبت مى كنند، و با احتياط و دقت حرف مى زنند، ولى با وجود اين ، آثار عداوت و دشمنى از لابلاى سخنان آنها آشكار است و گاه بطور نا خودآگاه سخنانى بر زبان مى آورند، كه مى توان گفت همانند جرقه ايست از آتش پنهانى دلهاى آنها، و مى توانيد از آن ، به ضمير باطن آنان پى ببريد (قد بدت البغضاء من افواههم ). اين آيه به دنبال آياتى كه مناسبات مسلمانان را با كفار بيان كرد، به يكى از مسائل حساس اشاره كرده و ضمن تشبيه لطيفى به مؤ منان هشدار داده است ، كه غير از هم مسلكان خود براى خود، دوست و همرازى انتخاب نكنند، و بيگانگان را از اسرار و رازهاى درونى خود با خبر نسازند. اين آيه حقيقتى را بيان مى كند كه امير مؤ منان (عليه السلام ) در سخنان خود توضيح فرموده است ، آنجا كه مى فرمايد: ما اضمر احد شيئا الا ظهر فى صفحات وجهه او فلتات لسانه . هيچ كس در ضمير باطن ، رازى را پنهان نمى دارد، مگر اينكه از رنگ چهره و لابلاى سخنان پراكنده و خالى از توجه او آشكار مى شود. خلاصه اينكه خداوند بدين وسيله طريقه شناسائى باطن دشمنان را نشان داده ، و از ضمير باطن و راز درونيشان خبر مى دهد و مى فرمايد: آنچه از عداوت و دشمنى در دل خود پنهان كرده اند، بمراتب از آنچه بر زبان مى آورند بزرگتر است . (و ما تخفى صدورهم اكبر). سپس اضافه نموده : ما براى شما اين آيات را بيان كرديم ، كه اگر در آن تدبر

تفسير نمونه ، جلد ۳، صفحه ۸۲

كنيد، بوسيله آن مى توانيد دوست خود را از دشمن تميز دهيد، و راه نجات را از شر دشمنان پيدا كنيد (قد بينا لكم الايات ان كنتم تعقلون ). در اين آيه مى فرمايد: ((شما اى جمعيت مسلمانان آنان را روى خويشاوندى و يا همجوارى و يا به علل ديگر دوست مى داريد، غافل از اينكه آنها شما را دوست نمى دارند، در حاليكه شما به تمام كتابهايى كه از طرف خداوند نازل شده (اعم از كتاب خودتان و كتابهاى آسمانى آنها) ايمان داريد، ولى آنان به كتاب آسمانى شما ايمان ندارند)) (ها انتم اولاء تحبونهم و لا يحبونكم و تؤ منون بالكتاب كله ). سپس قرآن چهره اصلى آنها را معرفى كرده ، مى گويد: «اين دسته از اهل كتاب منافق هستند، چون با شما ملاقات كنند، مى گويند ما ايمان داريم و آئين شما را تصديق مى كنيم ، ولى چون تنها شوند، از شدت كينه و عداوت و خشم سر انگشتان خود را به دندان مى گيرند» (و اذا لقوكم قالوا آمنا و اذا خلوا عضوا عليكم الانامل من الغيظ). اى پيامبر! «بگو با همين خشمى كه داريد، بميريد» و اين غصه تا روز مرگ دست از شما بر نخواهد داشت . (قل موتوا بغيظكم ). شما از وضع آنها آگاه نبوديد، و خدا آگاه است «زيرا خداوند از اسرار درون سينه ها با خبر است ».(ان الله عليم بذات الصدور). در آخرين آيه مورد بحث ، يكى از نشانه هاى كينه و عداوت آنها بازگو شده است كه «اگر فتح و پيروزى و پيش آمد خوبى براى شما رخ دهد، آنها ناراحت مى شوند، و چنانچه حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد خوشحال مى شوند» (ان تمسسكم حسنة تسؤ هم و ان تصبكم سيئة يفرحوا بها).

تفسير نمونه ، جلد ۳، صفحه ۸۳

((اما اگر در برابر كينه توزيهاى آنها استقامت كنيد، و پرهيزگار و خويشتن - دار باشيد، آنان نمى توانند بوسيله نقشه هاى خائنانه خود به شما لطمهاى وارد كنند، زيرا خداوند به آنچه مى كنيد كاملا احاطه دارد. بنابراين از ذيل آيه استفاده مى شود كه در امنيت بودن مسلمانان در برابر نقشه هاى شوم دشمنان مشروط به استقامت و هوشيارى و داشتن تقوى است ، و تنها در اين صورت است كه امنيت آنها تضمين گرديده است . هشدار به مسلمانان خداوند در اين آيه به مؤ منان هشدار داده است ، تا دشمنان خود را جزء خاصان خويش قرار ندهند و رازهاى مسلمانان و نيك و بد ايشان را، در برابر اين گروه آشكار نسازند، اين اعلام خطر به صورت كلى و عمومى است و بايد در هر زمان و در هر حال مسلمانان به اين هشدار توجه كنند. ولى متاءسفانه بسيارى از پيروان قرآن از اين هشدار غفلت ورزيده اند، و در نتيجه گرفتار نابسامانيهاى فراوان شده اند، هم اكنون در اطراف مسلمانان دشمنانى هستند كه خود را به دوستى مى زنند، و به ظاهر از مسلمانان طرفدارى مى كنند، ولى با كارهائى كه از خود نشان مى دهند، معلوم مى شود كه دروغ مى گويند، مسلمانان فريب ظاهر آنها را خورده به آنان اعتماد مى كنند، در صورتى كه آنان براى مسلمانان جز پريشانى و بيچارگى و تباهى چيزى نمى خواهند، و از ريختن خار بر سر راه آنها و به دشوارى افكندن كار آنان كوتاهى ندارند. راه دور نرويم ، در سالهاى اخير مسلمانان در دو جنگ بزرگ با دشمنان خود درگير شدند در جنگ نخست شكست بسيار دردناكى خوردند، در حاليكه

تفسير نمونه ، جلد ۳، صفحه ۸۴

در جنگ اخير پيروزى درخشانى نصيب آنها شد، و تقريبا همه حوادث جهانى به نفع آنها تغيير يافت ، افسانه وحشتناك و رعب آور شكست ناپذيرى دشمن در همان روز نخست جنگ در صحراى سينا و ارتفاعات جولان براى هميشه مدفون گشت ، و مسلمانان طعم پيروزى را براى نخستين بار در سالهاى اخير چشيدند. چه شد كه در اين مدت كوتاه اين دگرگونى روى داد؟ پاسخ اين سؤ ال نيازمند يك بحث طولانى است ، ولى بطور قطع يكى از عوامل مؤ ثر آن شكست و اين پيروزى اين بود كه در جنگ نخست بيگانگان كه حتى بعضى از آنها دم از دوستى مى زدند، از نقشه هاى آنان با خبر بودند، ولى در جنگ اخير هيچ كس جز دو سه نفر از سران كشورهاى اسلامى از نقشه هاى آنها آگاهى نداشتند، و اين خود يك رمز بزرگ پيروزى آنها و شاهد زنده اى بر عظمت اين دستور آسمانى قرآن بود!.


→ صفحه قبل صفحه بعد ←