نتایج جستجو

از طریق نسب به وجود مى آیند اشاره شده (مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، دختر برادر و دختر خواهر) و به چهار مورد از موارد سبب و صهر (دختر همسر، مادر همسر، همسر

كردند سپس پشيمان شدند. در قضيه قتل فرزند آدم برادر خويش را آمده [مائده:31]. مى‏شود گفت ندامتش از عدم دفن برادر بود و مى‏شود گفت بر اصل قتل بود آيا درصورت

(گریه بر فقد برادر) در نزد یعقوب پیامبر انجام گرفته ، معلوم مى شود او آن عمل را نکوهیده و حرام نمى دانست. احکام: ۴ برادر: گریه بر قتل برادر ۴ برادران یوسف:

باروبنه بنيامين برادر ابوينى يوسف (عليه السلام ) يافته مى شود! مراد از اينكه يوسف (عليه السلام ) نمى توانستند بر مبناى كيش مصريان برادر را نزدخود نگاه بدارد

باروبنه بنيامين برادر ابوينى يوسف (عليه السلام ) يافته مى شود! مراد از اينكه يوسف (عليه السلام ) نمى توانستند بر مبناى كيش مصريان برادر را نزدخود نگاه بدارد

عنوان نمونه است و به همين دليل، پدر شامل مادر هم مى‌شود و پسر شامل دختر، و برادر شامل خواهر نيز مى‌شود. 1- ميزان ايمان را هنگام قرار گرفتن سر دو راهى دنيا

را در كوچكى گرگ خورد و برادر او هم نزد پدر و ما ده نفر آمده‌ايم. فرمود: اينجا كسى شما را شناسد؟ گفتند: خير. فرمود: تا آن برادر شما نيايد راستى شما معلوم

خروج باب 24 رفتن موسى به طور نقل شده و در باب 32 ساختن گوساله را به هارون برادر موسى نسبت مى‏دهد و گويد: چون قوم ديدند كه موسى از آمدن تأخير كرد نزد هارون

باروبنه بنيامين برادر ابوينى يوسف (عليه السلام ) يافته مى شود! مراد از اينكه يوسف (عليه السلام ) نمى توانستند بر مبناى كيش مصريان برادر را نزدخود نگاه بدارد

اسمعيل و اسحق پيوسته بعد از اسمعيل آمده است و اين روشن مى‏كند كه اسمعيل برادر بزرگ بوده است. مسعودى در اثبات الوصية گويد: ذبيح اسمعيل بود و او فرزند بزرگ

إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ: ياد بياور زمانى را كه فرمود برادر ايشان لوط، مراد برادر نسبى است چنانكه مكرر مذكور شد. نزد بعضى مراد اخوت شفقت است، زيرا

نكنيد ‌در‌ يادآوري‌ ‌من‌ نظر ‌به‌ اينكه‌ حضرت‌ موسي‌ تقاضا كرده‌ ‌بود‌ ‌که‌ برادر جلد 13 - صفحه 34 مرا همراه‌ ‌من‌ روانه‌ فرما ‌که‌ باعث‌ قوّة و پشتيباني‌

هاران‌ پسر تارخ‌ ‌بود‌ و برادر ابراهيم‌ ‌که‌ لوط پسر برادر ابراهيم‌ ‌بود‌ و بعضي‌ گفتند ساره‌ زن‌ ابراهيم‌ خواهر لوط ‌بود‌ ‌که‌ لوط برادر زن‌ ابراهيم‌ ‌بود‌

هُوداً). در اینجا از «هود» تعبیر به برادر می‌کند، این تعبیر یا به خاطر آن است که عرب از تمام افراد قبیله تعبیر به برادر می‌کند. و یا اشاره به این است که رفتار

صريح است در اينكه هر دو قبول شدن ونشدن قربانى را دانستند و آن سبب حسد برادر بر برادر شد. المنار مى‏گويد: خدا بيان نكرده كه قبول و عدم آن را از كجا دانستند

زندگی خود را با زندگی آنان بیامیزید، (مانعی ندارد؛) آنها برادر (دینی) شما هستند.» (و همچون یک برادر با آنها رفتار کنید!) خداوند، مفسدان را از مصلحان، بازمی‌شناسد

خير صرف نمود. عطاى خراسانى نقل نموده كه: برادر كافر به هزار دينار خانه خريد. برادر مؤمن گفت: بار خدايا، برادر كافر در دنيا خانه‌اى خريد، من از تو بهشت

أَتَيْتا اِنَّ الْعِراقَ وَ أَهْلَهُ‏ عُنُقٌ اِلَيْكَ فَهَيْتَ هَيْتاً اى برادر عراقى به اميرالمؤمنين (ظاهراً مراد از امويان است) برسان كه عراق گردنى است

شوهر خود يا پدر خود يا پدر شوهر خود يا پسر خود يا پسر شوهر خود يا برادر خود يا پسر برادر خود، يا پسر خواهر خود يا زنان همكيش خود، يا بندگان خود، يا مردان

كانَ اَخاها مِنَ الرَّضاعَةِ وَ نَشَطَ زَيْنَبَ مَنْ حِجْرِها» يعنى عمار كه برادر رضائى ام سلمه بود پيش او آمد زينب را از آغوشش كشيدو بيرون كرد. ناشط گاو وحشى

مجاز مى‏باشد. در قرآن مجيد هردو معنى را مى‏توان يافت [نساء:12] يعنى ميت را برادر يا خواهرى باشد [اعراف:38] هر وقت امتى به جهنم داخل شود به امت هم مثل خود،

روز بازپسين اميد داشته باشيد و در زمين سر به فساد برمداريد.» و شعیب را که برادر مهربانی برای قومش بود (به رسالت) به سوی اهل مدین (فرستادیم)، او با قوم گفت

‌که‌ گوشت‌ برادر ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ مرده‌ ‌است‌ بخورد ‌پس‌ كراهت‌ داريد ‌از‌ ‌اينکه‌ كار، ‌يعني‌ غيبت‌ بمنزله‌ خوردن‌ گوشت‌ مرده‌ برادر ديني‌ ‌است‌

باروبنه بنيامين برادر ابوينى يوسف (عليه السلام ) يافته مى شود! مراد از اينكه يوسف (عليه السلام ) نمى توانستند بر مبناى كيش مصريان برادر را نزدخود نگاه بدارد

السلام نقل شده كه كلالة برادران و خواهرانند در اين آيه مراد آنهائى هستند كه برادر و خواهر مادرى اند و مراد از آن در آخر سوره آنهائى اند كه پدر و مادرى و يا

مؤمنان، با هم برادر دینى اند. (فإخونکم فى الدین) ۸ - در صورتى که انسان، پدر شخصى را نمى شناسد تا او را به پدرش منسوب کند، شایسته است که او را برادر دینى خود

اينكه‌ بگوئيم‌ هاران‌ برادر ابراهيم‌ خواهر ساره‌ ‌را‌ گرفته‌ باصطلاح‌ دو برادر دو دختر خاله‌ ‌را‌ ازدواج‌ كردند ‌پس‌ ‌هم‌ پسر برادر ميشود ‌هم‌ پسر خاله‌

[مائده:30]. از باب تفعيل تفعيل است. و به معنى تسهيل و تزيين است يعنى نفسش قتل برادر را به او آسان كرد. از باب «طاعَ لَهُ الْمَرْتَعُ: اِتَّسَعَ». استطاعت: به

امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ» 1- قيامت، روز فرار است. فرار برادر از برادر، فرزند از پدر و مادر، مرد از همسر، پدر از پسر. فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ

[نحل:115]. * [حجرات:12]. در اين آيه روشن شده كه غيبت به حكم خوردن گوشت مرده برادر است، تشبيه به مرده ظاهرا از جهت غياب طرف و تشبيه به خوردن گوشتش به نظر مى‏آيد

مى فرماید: «... و إلى ثمود أخاهم صالحاً» آیا صالح برادر دینى قوم ثمود بود یا برادر فامیلى آنان؟ گفت: برادر فامیلى آنان بود. فرمود: اینان نیز برادران فامیلى

همانا من ميترسم از خداوند كه پروردگار جهانيان است. تفسير پس از آنكه قابيل برادر خود را تهديد بقتل نمود هابيل خواست او را تنبيه نمايد بآنكه قتل نفس از معاصى

به ايشان فروخته بود بار كرد، دستورشان داد كه بايستى آن برادر ديگرى كه تنها برادر پدرى ايشان و برادر پدرى و مادرى يوسف است همراه بياورند، و گفت : «ائتونى

لُوطاً): حضرت‌ لوط سه‌ نسبت‌ داشت‌ ‌با‌ ابراهيم‌. 1‌-‌ پسر برادر ابراهيم‌ ‌بود‌ پدرش‌ هاران‌ برادر ابراهيم‌ ‌هر‌ دو پسر تارخ‌ بودند چنانچه‌ قبلا گفتيم‌ آزر

اخوت ایجاد نموده و هر دو نفر را با یکدیگر برادر دینى قرار دادند چنان که میان ابوبکر و عمر را با یکدیگر برادر ساختند و نیز بین عثمان و عبدالرحمن بن عوف

او در نهایت دلسوزی و مهربانی همچون یک «برادر» آنها را به توحید و تقوا دعوت کرد و به همین دلیل کلمه «اخ» (برادر) بر او اطلاق شده است. تفسیر آیات ۱ - هود(ع)،

‌هم‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ قبيله‌ ‌بود‌ لذا ميفرمايد أَخاهُم‌ صالِحاً ‌که‌ برادر ‌در‌ نسب‌ نه‌ برادر ديني‌، و ‌از‌ كافي‌ كليني‌ روايت‌ مفصلي‌ ‌از‌ ابي‌ حمزه‌ ‌از‌ حضرت‌

در «شرع» ديده شود. * [يوسف:76] يعنى يوسف نمى‏توانست در قانون پادشاه مصر برادر خويش را بگيرد و پيش خود نگاه دارد. وَ الْإِسْلاَم مَن غَيْر فِي أَحْسَن هُو

كانَ اَخاها مِنَ الرَّضاعَةِ وَ نَشَطَ زَيْنَبَ مَنْ حِجْرِها» يعنى عمار كه برادر رضائى ام سلمه بود پيش او آمد زينب را از آغوشش كشيدو بيرون كرد. ناشط گاو وحشى

صلّى اللّه عليه و آله به مدينه رفت، برادر خود را ديد كه اسباب طرب آماده كرده و بساط شراب و قمار گسترده، گفت: اى برادر، تو در طرب مى‌گذرانى و پيغمبر ميان

گروه كافران از رحمت خدا نوميد نمى‌شوند. ای فرزندانم! بروید و (در مصر همراه برادر مهتر خود) به دنبال یوسف و برادرش بگردید و از رحمت خدا ناامید مشوید، چرا که

جَمِيلٌ» تفسيرالميزان اينگونه پاسخ مى‌دهد: يعقوب مى‌خواهد بگويد دورى اين دو برادر نيز دنباله حركت قبلى شما نسبت به يوسف است. يعنى تمام اين صحنه‌ها، دنباله

«اكثر» در آيه شامل دو نفر و از دو نفر بالاتر است زيرا اگر ميت دو خواهر يا دو برادر مادرى داشته باشد ثلث مال را خواهند برد و مثل [روم:9]. ظاهراً مراد مطلق كثرت

الموارد اكفال را تمليك نيز معنى كرده است. ظهور آيه نيز در تمليك است يعنى: اين برادر من است و نودونه بز دارد و من فقط يك بز دارم مى‏گويد آن را به من تمليك نما

[مائده:30]. از باب تفعيل تفعيل است. و به معنى تسهيل و تزيين است يعنى نفسش قتل برادر را به او آسان كرد. از باب «طاعَ لَهُ الْمَرْتَعُ: اِتَّسَعَ». استطاعت: به

كه اين آيه در باره عثمان بن عفان نازل شد، وقتى كه مال خود را تصدق مى‌كرد، برادر رضاعى او عبد اللّه گفت: دست نگهدار كه بزودى مال تمام و به فقر گرفتار شوى

باروبنه بنيامين برادر ابوينى يوسف (عليه السلام ) يافته مى شود! مراد از اينكه يوسف (عليه السلام ) نمى توانستند بر مبناى كيش مصريان برادر را نزدخود نگاه بدارد

مادر با اولاد و برادر و خواهر با يكديگر و ساير ارحام و ديگر سببى كه بمصاهرت و ازدواج حاصل ميگردد مانند زن و شوهر و داماد و عروس و برادر زن و شوهر و خواهر

درباره‌ى اين آيه فرمود: دعاى مؤمن درباره برادر دينى‌اش مستجاب است، زيرا خداوند مى‌فرمايد به خاطر علاقه‌اى كه به برادر دينى خود دارى آنچه خواستى به تو و به

شما چه خواهم نمود؟ گفتند: گمان خير داريم. اخ كريم و ابن اخ كريم تو برادر كريم و پسر برادر كريم هستى، و امروز مالك و قادرى. حضرت فرمود: من امروز همان معامله

در اقرب تصليب را لازم هم گفته است. * [نساء:157]. يعنى: عيسى را نكشتند و برادر نكردند وليكن كار بر آنها مشتبه شد. آيه در عدم قتل و عدم صلب غيسى با دست يهود

بنى اسرائيل مقصر شدند برادر برادر خود را مى‌ديد كه معصيت مى‌كند او را نهى مينمود و او منتهى نميشد باز آن برادر دست از معاشرت برادر معصيت كار خود برنمى‌داشت

(142) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ‌: يادكن زمانى را كه گفت مر ايشان را برادر ايشان از حيثيت قرابت و نسب، صالح بن عبيد، أَ لا تَتَّقُونَ‌: آيا نمى‌ترسيد

باروبنه بنيامين برادر ابوينى يوسف (عليه السلام ) يافته مى شود! مراد از اينكه يوسف (عليه السلام ) نمى توانستند بر مبناى كيش مصريان برادر را نزدخود نگاه بدارد

الموارد اكفال را تمليك نيز معنى كرده است. ظهور آيه نيز در تمليك است يعنى: اين برادر من است و نودونه بز دارد و من فقط يك بز دارم مى‏گويد آن را به من تمليك نما

در اقرب تصليب را لازم هم گفته است. * [نساء:157]. يعنى: عيسى را نكشتند و برادر نكردند وليكن كار بر آنها مشتبه شد. آيه در عدم قتل و عدم صلب غيسى با دست يهود

كسيكه خواهش مرا بپذيرد و اين دو كلمه را بگويد و مرا كمك كند در ترويج آن برادر من و وزير و وارث و جانشين من بعد از من خواهد بود و هيچكس جواب آنحضرت را نداد

معرض عتاب و عذاب دائم مالك الرقاب قرار دهد و چون ايشان شناختند از اين بيان برادر خود را كه عزيز مصر شده است از روى تعجّب و براى اقرار او سؤال نمودند كه آيا

مادر با اولاد و برادر و خواهر با يكديگر و ساير ارحام و ديگر سببى كه بمصاهرت و ازدواج حاصل ميگردد مانند زن و شوهر و داماد و عروس و برادر زن و شوهر و خواهر

مادر با اولاد و برادر و خواهر با يكديگر و ساير ارحام و ديگر سببى كه بمصاهرت و ازدواج حاصل ميگردد مانند زن و شوهر و داماد و عروس و برادر زن و شوهر و خواهر

لوط را فرمايد: وَ إِنَّ لُوطاً: و بدرستى كه لوط بن هرون عليهما السلام كه برادر زاده حضرت ابراهيم عليه السلام بود، لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ‌: هر آينه از جمله

اللّه، و من رسول او هستم، هر كه مرا اجابت كند در اين كار و معاونت من نمايد، برادر من باشد و وزير من و وصىّ من و خليفه من بعد از من. «1». تفسير مجمع البيان،

خروج باب 24 رفتن موسى به طور نقل شده و در باب 32 ساختن گوساله را به هارون برادر موسى نسبت مى‏دهد و گويد: چون قوم ديدند كه موسى از آمدن تأخير كرد نزد هارون

(۷ بار) و تسعه: نه [اسراء:101] ،به موسى نه معجزه آشكار داديم. [ص:23] اين برادر من است كه نود و نه ميش دارد و من فقط يك ميش دارم در اينجا دو مطلب را بررسى

مادر با اولاد و برادر و خواهر با يكديگر و ساير ارحام و ديگر سببى كه بمصاهرت و ازدواج حاصل ميگردد مانند زن و شوهر و داماد و عروس و برادر زن و شوهر و خواهر

مثلاه. «4» يعنى: سريعترين دعا به اجابت، دعاى براى برادر مؤمن است در غياب. پس چون ابتدا نمايد به دعا براى برادر مؤمن، ملك موكل گويد: آمين و براى تو هم مثل آن

کاری که (در حق تو) کردند آگاه خواهی ساخت، در حالی که نخواهند فهمید (که تو برادر ایشان یوسف هستی. همان برادری که بر نیرنگ او همداستان شدند و گمان بردند که

‌خدا‌ ‌باشد‌ ‌پس‌ حواء ‌هم‌ دختر ‌خدا‌ ‌است‌ و آدم‌ و حواء برادر و خواهر بودند و جمع‌ ‌بين‌ برادر و خواهر ‌شده‌ و تمام‌ بشر ‌از‌ نسل‌ ‌اينکه‌ دو بوجود آمده‌،

باشد و يارى فرمايد دوستان خود را بر كفّار، چنانچه يارى فرمود يهودا برادر مؤمن را بر برادر كافرش. و مؤيد اين معنى است فرمايش: هُوَ خَيْرٌ ثَواباً: ذات احديت

اينكه او برادر ايشان هم بوده ، و همه فرزندان يعقوب بوده اند، خود مشعر به اين است كه يوسف و اين برادرش از يك مادر بوده ، و نسبت به آن ده نفر فقط برادر پدرى

الْايمانَ اَنْ تَكَلَّمَ اَخاكَ وَ اَنْتَ طَليقٌ» يعنى افضل ايمان آن است كه با برادر مسلمان گشاده رو سخن گوئى ولى اين استعمال در قرآن نيست. طلاق‏ در مجمع فرموده:

گرديده است و در «اخ» گفته شده با آنكه اهل بابل بود چرا در آيه [شعراء:161]. برادر قوم خويش خوانده شده است؟ *** از آيات به دست مى‏آيد كه در محلّ بعثت حتى يكنفر

در كمين اوست. فرعون گفت:«فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى؟» موسى پروردگار شما دو برادر كيست؟ گفت: «رَبُّنَا الَّذى اَعْطى كُلَّ شَىْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» پروردگار

در كمين اوست. فرعون گفت:«فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى؟» موسى پروردگار شما دو برادر كيست؟ گفت: «رَبُّنَا الَّذى اَعْطى كُلَّ شَىْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» پروردگار

انتخاب نمى‌كند، بلكه مى‌گويد: همه را بگيريد و مرا آزاد كنيد؛ فرزند، همسر، برادر، فاميل و همه مردم زمين. (كلمات با حرف واو عطف شده نه با حرف «اوْ») در آن

جبرئيل را بسوى برادر من هارون و او را شريك من گردان در رسالت تا به اعانت او نزد فرعونيان رويم. تنبيه: موسى مرتب ساخته استدعاى اشتراك برادر خود را در امر

آيه در شأن عثمان بن عفّان نازل شده كه اهل صدقه دادن و انفاق نمودن بود پس برادر رضاعى او عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح باو گفت اين چه كار است كه ميكنى نزديك

گفت: آن جوان برادر زاده من محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پسر عبد اللّه بن عبد المطلب است، و آن پسر مراهق على بن ابى طالب عليه السّلام برادر زاده من، و

گذارديم، يعنى انعام فرموديم، عَلى‌ مُوسى‌ وَ هارُونَ‌: به موسى بن عمران و برادر او هارون، نعمت رسالت و نبوت را، يا بر نعم دينى و دنيوى. وَ لَقَدْ مَنَنَّا

مرا. وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ‌: و ميراث برد از اولاد يعقوب بن ماثان برادر عمران كه پدر مريم بوده. نزد بعضى‌ «1» مراد يعقوب پسر اسحق پسر ابراهيم است،

آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه

اين نيز چنين خواهد شد. اسكندر گفت: راضى به مصاحبت من مى‌شوى، كه مرا به جاى برادر باشى، وزارت خود را به تو تفويض كنم و در مال و اسباب تو را شريك گردانم. فرمود:

کُلَ‌ أُنَاسٍ‌... (۳) «شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره اسود بن عبدالاسد برادر ابوسلمة که نام وى در شأن و نزول آیه ۱۹ آورده شده است، نازل شده که مرد کافرى

الاعقاب و اعقاب الاعقاب. از امام صادق(ع) روایت شده است: انتقال امامت از برادر به برادر دیگر بعد از امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) صورت نمى گیرد. جریان

آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه

ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا «92» (موسى در حالى كه موى سر و صورت برادر را گرفته بود به او) گفت: اى هارون! زمانى كه ديدى آنان گمراه شدند، چه چيز

‌إبن‌ اسحق‌ ‌در‌ سوره‌ يوسف‌ خداوند مفصلا بيان‌ فرموده‌ و موسي‌ و هارون‌ دو برادر ابنا عمران‌ ‌إبن‌ يصهر ‌بن‌ قاهث‌ ‌بن‌ لاوي‌ ‌إبن‌ يعقوب‌ و ‌در‌ بسياري‌

اید در روزى که با پیامبر نشسته بودید و من وارد شدم به شما فرمود: این على برادر من است که نزد شما آمده سپس رو به طرف کعبه نمود و فرمود: قسم به خداى این کعبه

عنه نار جهنّم؛ ثمّ تلا ذلك. يعنى هيچ مرد مسلمان نباشد كه دفع كند از عرض برادر مسلمان و نگذارد كه هتك عرض او شود، مگر آنكه بر خدا واجب است دفع كند از او

معرض عتاب و عذاب دائم مالك الرقاب قرار دهد و چون ايشان شناختند از اين بيان برادر خود را كه عزيز مصر شده است از روى تعجّب و براى اقرار او سؤال نمودند كه آيا

مقاومت مى‌توانيم كرد. إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ‌: بدرستى كه ما در آن هنگام كه برادر را به چنگ گرگ دهيم هر آينه زيانكاران باشيم. شرح واقعه: چون اصرار نمودند،

وظايف طاعات دقيقه‌اى فرو نگذاشتى. چون وفات كرد او را در خواب ديدم، گفتم اى برادر مدتى است ندانم چه حال دارى و در كجائى؟ گفت: «فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ وَ طَلْحٍ

گفت : من اطلاع پيدا كردم كه شما دو برادر ديگر هم داريد كه مادرشان از شما جداست ، ايشان چه مى كنند؟ گفتند: بزرگتر آن دو برادر چند سال قبل طعمه گرگ شد، و كوچكتر

آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه

آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه

آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه

آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه

آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه

آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه

آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه

كسيكه خواهش مرا بپذيرد و اين دو كلمه را بگويد و مرا كمك كند در ترويج آن برادر من و وزير و وارث و جانشين من بعد از من خواهد بود و هيچكس جواب آنحضرت را نداد

مَساكِنُهُمْ كَذلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ «25» ترجمه‌ و ياد كن برادر قوم عاد را هنگاميكه بيم داد قوم خود را در بلاد احقاف با آنكه آمدند بيم دهندگان

كسيكه خواهش مرا بپذيرد و اين دو كلمه را بگويد و مرا كمك كند در ترويج آن برادر من و وزير و وارث و جانشين من بعد از من خواهد بود و هيچكس جواب آنحضرت را نداد

162)- لحن گفتار او و دلسوزی عمیق و فوق‌العاده‌اش نشان می‌داد که همچون یک برادر سخن می‌گوید. سپس افزود: «من برای شما رسول امینی هستم» (إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ

السَّيِّئُ ...» «2» و نيز: «من حفر بئرا لاخيه وقع فيه»: هر كه چاهى براى برادر دينى خود بكند خود در آن افتد؛ و در امثال عجم است: بد مكن كه بد افتى، و چه

حضرت يوسف«عليه السلام» كه برادرانش به او حسد ورزيدند و جريان كشتن پسر آدم برادر خويش است (مائده:27 به بعد) در آياتيكه راجع به اختلاف اهل كتاب و انكار اسلام،

شده بودند پيغمبران را تكذيب نمودند وقتى كه حضرت هود كه از همان قبيله بود و برادر خوانده شده بآنها گفت آيا از خدا نميترسيد بتقريبى كه در بدو قصّه حضرت نوح

اهل‌ بهشت‌ مقابل‌ يكديگر هستند يكديگر ‌را‌ ميبينند و ‌با‌ ‌هم‌ تكلم‌ ميكنند برادر وار ‌که‌ ميفرمايد: وَ نَزَعنا ما فِي‌ صُدُورِهِم‌ مِن‌ غِل‌ٍّ إِخواناً عَلي‌

شده بودند پيغمبران را تكذيب نمودند وقتى كه حضرت هود كه از همان قبيله بود و برادر خوانده شده بآنها گفت آيا از خدا نميترسيد بتقريبى كه در بدو قصّه حضرت نوح

آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه

نشود. ] (آیه 12)- بیا دست از این کار که ما را متهم می‌سازد بردار، به علاوه برادر ما، نوجوان است، او هم دل دارد، او هم نیاز به استفاده از هوای آزاد خارج شهر

با من در هفت موضع: 1- در شبى كه مرا برد به آسمان، جبرئيل گفت به من: كجاست برادر تو؟ گفتم: گذاردم او را در زمين. گفت: بخوان خدا را تا او را حاضر سازد. پس

كسيكه خواهش مرا بپذيرد و اين دو كلمه را بگويد و مرا كمك كند در ترويج آن برادر من و وزير و وارث و جانشين من بعد از من خواهد بود و هيچكس جواب آنحضرت را نداد

شوهرم‌ ‌را‌ كشتم‌ و ‌گفت‌ پدر ‌را‌ ميكشم‌ پسر بسراغ‌ ‌من‌ ميآيد، برادر ‌را‌ ميكشم‌ برادر مرا ميگيرد و هنوز باكره‌ هستم‌ كسي‌ كام‌ ‌از‌ ‌من‌ نگرفته‌ زيرا

سالگى عبد المطلب نيز رحلت نمود. به روايت ديگر بعد از ولادت منتقل به ابو طالب برادر عبد اللّه شد. از جانب مادر و هر يك از عبد المطلب و ابو طالب مانند پدر مهربان

كه من و على والدين اين امّتيم و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه مؤمن برادر مؤمن است از يك پدر و مادر چون خدا خلق فرمود اهل ايمان را از طينت جنان و جارى

مأمور جمع‌آورى سحره شدند. تفسير لوامع التنزيل- مذكور است در مداين صعيد دو برادر بودند كه در فن سحر مهارتى كامل داشتند. چون مأموران فرعون ايشان را خبر نمودند،

است كه گروندگانند. تفسير حضرت الياس كه گفته‌اند پسر ياسين از اولاد هارون برادر حضرت موسى است يكى از پيغمبران جليل القدر بنى اسرائيل است كه ميگويند مانند

است كه گروندگانند. تفسير حضرت الياس كه گفته‌اند پسر ياسين از اولاد هارون برادر حضرت موسى است يكى از پيغمبران جليل القدر بنى اسرائيل است كه ميگويند مانند

فاعبد و كن من الشّاكرين اطاعت‌ جلد 4 صفحه 509 خدا و شكر بر آنستكه خداوند برادر و پسر عمّش را معاضد و كمك براى او قرار داد و الحمد للّه على ما انعمنا به

شده بودند پيغمبران را تكذيب نمودند وقتى كه حضرت هود كه از همان قبيله بود و برادر خوانده شده بآنها گفت آيا از خدا نميترسيد بتقريبى كه در بدو قصّه حضرت نوح

كه من و على والدين اين امّتيم و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه مؤمن برادر مؤمن است از يك پدر و مادر چون خدا خلق فرمود اهل ايمان را از طينت جنان و جارى

كسيكه خواهش مرا بپذيرد و اين دو كلمه را بگويد و مرا كمك كند در ترويج آن برادر من و وزير و وارث و جانشين من بعد از من خواهد بود و هيچكس جواب آنحضرت را نداد

كسيكه خواهش مرا بپذيرد و اين دو كلمه را بگويد و مرا كمك كند در ترويج آن برادر من و وزير و وارث و جانشين من بعد از من خواهد بود و هيچكس جواب آنحضرت را نداد

كسيكه خواهش مرا بپذيرد و اين دو كلمه را بگويد و مرا كمك كند در ترويج آن برادر من و وزير و وارث و جانشين من بعد از من خواهد بود و هيچكس جواب آنحضرت را نداد

كسيكه خواهش مرا بپذيرد و اين دو كلمه را بگويد و مرا كمك كند در ترويج آن برادر من و وزير و وارث و جانشين من بعد از من خواهد بود و هيچكس جواب آنحضرت را نداد

كسيكه خواهش مرا بپذيرد و اين دو كلمه را بگويد و مرا كمك كند در ترويج آن برادر من و وزير و وارث و جانشين من بعد از من خواهد بود و هيچكس جواب آنحضرت را نداد

المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه در اسلام نكاح دختر در مقابل عمل براى پدر يا برادر جائز نيست چون مهر دختر بايد باو برسد نه كس ديگر و اللّه اعلم باحكامه. جلد

ارجمند ذكورى كه ارث ببرد از من وارث ببرد از اولاد يا اقارب يعقوب بن ماثان كه برادر عمران بوده يا اولاد يعقوب بن اسحق بن ابراهيم عليه السّلام كه حضرت زكريا از

سختى كه گوش را كر كند و مراد نفخه دوم اسرافيل است و بيايد روز كه مرد از برادر و مادر و پدر و زن و پسران خود فرار نمايد براى آنكه بقدرى بخود مشغول است كه

است كه گروندگانند. تفسير حضرت الياس كه گفته‌اند پسر ياسين از اولاد هارون برادر حضرت موسى است يكى از پيغمبران جليل القدر بنى اسرائيل است كه ميگويند مانند

است كه گروندگانند. تفسير حضرت الياس كه گفته‌اند پسر ياسين از اولاد هارون برادر حضرت موسى است يكى از پيغمبران جليل القدر بنى اسرائيل است كه ميگويند مانند

برادران «لوط» همان قوم لوط است چرا که قرآن از این پیامبران بزرگ به عنوان برادر یاد کرده است. تفسیر آیات ۱- قوم عاد و فرعون و قوم لوط، از تکذیب کنندگان پیامبران،

اهل قبيله آنها كه حضرت نوح بود و معمولا در عرب كسيرا كه از قبيله‌ئى باشد برادر آنها ميخوانند بآنها فرمود آيا از خدا نميترسيد و دست از پرستش غير او برنميداريد

كسيكه خواهش مرا بپذيرد و اين دو كلمه را بگويد و مرا كمك كند در ترويج آن برادر من و وزير و وارث و جانشين من بعد از من خواهد بود و هيچكس جواب آنحضرت را نداد

دارند، وقتى بر يوسف وارد مى شوند يوسف برادر مادرى خود را به اتاق خلوت برده خود را معرفى مى كند و مى گويد: من برادر تو يوسفم ، ناراحت نباش ، نخواسته ام تو

آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه

آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه

سختى كه گوش را كر كند و مراد نفخه دوم اسرافيل است و بيايد روز كه مرد از برادر و مادر و پدر و زن و پسران خود فرار نمايد براى آنكه بقدرى بخود مشغول است كه

سختى كه گوش را كر كند و مراد نفخه دوم اسرافيل است و بيايد روز كه مرد از برادر و مادر و پدر و زن و پسران خود فرار نمايد براى آنكه بقدرى بخود مشغول است كه

است كه گروندگانند. تفسير حضرت الياس كه گفته‌اند پسر ياسين از اولاد هارون برادر حضرت موسى است يكى از پيغمبران جليل القدر بنى اسرائيل است كه ميگويند مانند

است كه گروندگانند. تفسير حضرت الياس كه گفته‌اند پسر ياسين از اولاد هارون برادر حضرت موسى است يكى از پيغمبران جليل القدر بنى اسرائيل است كه ميگويند مانند

انتخاب نمى‌كند، بلكه مى‌گويد: همه را بگيريد و مرا آزاد كنيد؛ فرزند، همسر، برادر، فاميل و همه مردم زمين. (كلمات با حرف واو عطف شده نه با حرف «اوْ») در آن

را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى

اهل قبيله آنها كه حضرت نوح بود و معمولا در عرب كسيرا كه از قبيله‌ئى باشد برادر آنها ميخوانند بآنها فرمود آيا از خدا نميترسيد و دست از پرستش غير او برنميداريد

آله پرسيدند كه يا رسول اللّه چرا كدو را بسيار دوست مى‌دارى؟ فرمود: درخت برادر من يونس است‌ «1». از ابن عباس و ابن مسعود نقل شده: چون يونس از شكم ماهى بيرون

كثرت ايشان تعجب گفتم خدايا اين كدام پيغمبر است اين همه امت دارد. گفتند اين برادر تو موسى بن عمران است، و اينها بنى اسرائيل هستند. گفتم بار خدايا امت من كجايند؟

آيه در شأن عثمان بن عفّان نازل شده كه اهل صدقه دادن و انفاق نمودن بود پس برادر رضاعى او عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح باو گفت اين چه كار است كه ميكنى نزديك

فاعبد و كن من الشّاكرين اطاعت‌ جلد 4 صفحه 509 خدا و شكر بر آنستكه خداوند برادر و پسر عمّش را معاضد و كمك براى او قرار داد و الحمد للّه على ما انعمنا به

شده بودند پيغمبران را تكذيب نمودند وقتى كه حضرت هود كه از همان قبيله بود و برادر خوانده شده بآنها گفت آيا از خدا نميترسيد بتقريبى كه در بدو قصّه حضرت نوح

پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ ‌را‌ تسليم‌ ‌آنها‌ كند فرمود: ‌اينکه‌ پسر برادر ‌من‌ يك‌ ‌هم‌ چه‌ خبري‌ داده‌ برويد مشاهده‌ كنيد ‌اگر‌ راست‌ ‌است‌ بدانيد

جلد 11 - صفحه 276 ظلم‌ بدو پيغمبر ‌خدا‌ بعلاوه‌ قطع‌ رحم‌ و ظلم‌ بپدر و برادر لذا گفتند إِنّا كُنّا خاطِئِين‌َ خطاء ‌در‌ اينجا مقابل‌ عمد نيست‌ ‌که‌ اشتباه‌

آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه

آيه در شأن عثمان بن عفّان نازل شده كه اهل صدقه دادن و انفاق نمودن بود پس برادر رضاعى او عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح باو گفت اين چه كار است كه ميكنى نزديك

لاتفعلون»; هشام بن سالم گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که مى فرمود: وعده مؤمن به برادر مؤمنش، نذرى است که کفّاره ندارد. [ولى ]کسى که خلف وعده کند، نخست با خدا خلف

سختى كه گوش را كر كند و مراد نفخه دوم اسرافيل است و بيايد روز كه مرد از برادر و مادر و پدر و زن و پسران خود فرار نمايد براى آنكه بقدرى بخود مشغول است كه

كه آنحضرت در اين حال چنان خشمگين شد كه الواح تورية را انداخت و ريش و سر برادر را گرفت و بجانب خود كشيد و كلام مذكور را فرمود و هرون براى تحريك حس عطوفت

خود بسوى مدين ارسال‌ جلد 4 صفحه 229 فرمود و معمولا اهل يك قبيله را در عرب برادر خوانند پس فرمود اى قوم من دست از عبادت بت برداريد و خداپرست شويد و اميدوار

شده بودند پيغمبران را تكذيب نمودند وقتى كه حضرت هود كه از همان قبيله بود و برادر خوانده شده بآنها گفت آيا از خدا نميترسيد بتقريبى كه در بدو قصّه حضرت نوح

را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى

بسوى خود و گفت چرا طالب جدائى از من نبودى پيش از آنكه از من تناول نمائى اى برادر عزيز درست در اخبار آل محمد عليهم السلام دقت كن و ملتفت نكته‌ها باش و بدان

طالب عليه السّلام و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود آمد نزد شما برادر من پس متوجه بكعبه شد و بدست اشاره نمود و فرمود قسم بخدائى كه جان من در دست

اصحاح يازدهم و دوازدهم از سفر تكوين مى گويد: لوط برادر زاده «ابرام » (ابراهيم ) و نام پدرش (كه برادر ابرام باشد) «هاران بن تارخ » بود و هاران با برادرش

مهلت‌ بگير ‌از‌ موسي‌ ولي‌ بواسطه‌ عظمت‌ فرعون‌ تعبير كردند ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ و برادر ‌او‌ ‌را‌ مهلت‌ ده‌. (وَ ابعَث‌ فِي‌ المَدائِن‌ِ حاشِرِين‌َ) گفتند و بفرست‌

مسلمين و در نتيجه فتنه و فساد در پى دارد (منسوخ گشتن حكم ارث به مؤ اخات (برادر خواندگى )، بطلان قول به عصبه در ارث و...) آيه و ترجمه تفسير : نكته ها ۱-

تذكّر كفار بعواقب وخيم كفر قصه حضرت صالح را كه از قوم ثمود بود و باين مناسبت برادر آنها خوانده شده يادآورى فرموده كه ما او را برسالت مبعوث بر آنها نموديم و

و برادران شياطين كه اهل تقوى نيستند بلكه در خبث طينت با آنها شريكند لذا برادر آنها خوانده شده‌اند ميكشانند شياطين بوسوسه آنها را بوادى ضلالت و كوتاهى نمى‌كنند

‌اگر‌ بواطن‌ مكشوف‌ ‌بود‌ معاشرت‌ مقدور نبود ‌حتي‌ پدر و پسر زن‌ و شوهر برادر و خواهر خودي‌ و بيگانه‌، و اما ‌در‌ قيامت‌ احدي‌ بفرياد احدي‌ نميرسد بواطن‌

را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى

اهل قبيله آنها كه حضرت نوح بود و معمولا در عرب كسيرا كه از قبيله‌ئى باشد برادر آنها ميخوانند بآنها فرمود آيا از خدا نميترسيد و دست از پرستش غير او برنميداريد

اهل قبيله آنها كه حضرت نوح بود و معمولا در عرب كسيرا كه از قبيله‌ئى باشد برادر آنها ميخوانند بآنها فرمود آيا از خدا نميترسيد و دست از پرستش غير او برنميداريد

از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر

رفيق و خويش و قوم و آقا و بنده و همسايه و هم سوگند شمايند ميتوانيد آنها را برادر بخوانيد و دينى قصد كنيد و ميتوانيد مولى بخوانيد و يكى از معانى مذكوره يا

بود. وفات نمود، جبرئيل خبر داد. حضرت، اصحاب را جمع كرد و فرمود: بيائيد بر برادر خود نماز كنيم. پس به بقيع آمدند. حق تعالى حجاب را از نظر حضرت برداشت تا جنازه

اين دارد كه نماز به جماعت خوانده شود و هم بيانگر اين است كه مسلمانان همگى برادر و در يك خط هستند. مراحل پرواز معنوى، عبارت است از: ثنا، ارتباط و سپس دعا

آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه

سختى كه گوش را كر كند و مراد نفخه دوم اسرافيل است و بيايد روز كه مرد از برادر و مادر و پدر و زن و پسران خود فرار نمايد براى آنكه بقدرى بخود مشغول است كه

توبه شما قبول نميشود مطلب دقيق است تامل لازم دارد پس‌ جلد 1 صفحه 455 اى برادر عزيز مبادا باميد توبه يا ساير توسلات مرتكب معاصى شوى زيرا كه اگر قلبت بواسطه

تذكّر كفار بعواقب وخيم كفر قصه حضرت صالح را كه از قوم ثمود بود و باين مناسبت برادر آنها خوانده شده يادآورى فرموده كه ما او را برسالت مبعوث بر آنها نموديم و

چنانچه‌ گفتند ‌که‌ ‌در‌ عبارت‌ مقتل‌ دارد وجدت‌ جثة بلا رأس‌ ‌که‌ حضرت‌ زينب‌ برادر ‌را‌ پيدا كرد مثل‌ اينكه‌ زير سنگها و چوبها ‌بود‌ و مفقود ‌بود‌ پيدا نمود،

باين اوصاف بوده در بنى اسرائيل و هر كس را ميخواستند مبالغه در صلاحش نمايند برادر يا خواهر او ميخواندند و گفتند پدرت عمران مرد بدى نبود و مادرت حنّه زن زناكارى

از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر

و چون چنين است بايد چنين شود نابرده رنج گنج ميسر نميشود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد بلبلى كو ستم خار تحمل نكند بهتر آنستكه ديگر سخن گل نكند و يعلم

از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر

را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى

قرب و راه ورود به بهشت است. نابرده رنج، گنج ميسّر نمى‌شود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد تأخير استجابت دعا، مايه‌ى ترديد نشود. خداوند بارها وعده داده است

صفحه 74 و تنازع‌ و تشاجر و بغضاء واقع‌ شد مثل‌ زن‌ و شوهر، پدر و فرزند، برادر و برادر، و بايع‌ و مشتري‌ و شريكين‌ و ‌غير‌ اينها ‌بين‌ ‌آنها‌ ‌را‌ اصلاح‌ كنيد

بدشمن نمائيم و برويم پى كارمان مانند آن اوّل منافق از مهاجرين كه برفيق و برادر خود گفت بيا محمّد را در مقابل عمرو بن عبد ود بياوريم كه او را بكشد و ما بقوم

بدرستى كه شنيدم آن حضرت را كه فرمود: المؤمن اخو المؤمن عينه و دليله: مؤمن برادر مؤمن به منزله چشم او و دليل است، پس نبايد شما ضايع شويد به محل و مكان من‌

مهلت‌ بگير ‌از‌ موسي‌ ولي‌ بواسطه‌ عظمت‌ فرعون‌ تعبير كردند ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ و برادر ‌او‌ ‌را‌ مهلت‌ ده‌. (وَ ابعَث‌ فِي‌ المَدائِن‌ِ حاشِرِين‌َ) گفتند و بفرست‌

عاص‌ شهادت‌ داد ‌که‌ ابو سفيان‌ ‌با‌ سميّه‌ زنا كرده‌ معاويه‌ ‌گفت‌ زياد برادر ‌من‌ ‌است‌ و بدخترانش‌ ‌گفت‌ زياد عموي‌ ‌شما‌ ‌است‌ و همچنين‌ ‌إبن‌ مرجانه‌

مى‌شود، همان گونه كه در خانه حضرت يعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افكندن برادر وادار كرد. دامنه حسادت تنها نسبت به نعمت‌هاى مادى نيست، بلكه گاهى نسبت به

تذكّر كفار بعواقب وخيم كفر قصه حضرت صالح را كه از قوم ثمود بود و باين مناسبت برادر آنها خوانده شده يادآورى فرموده كه ما او را برسالت مبعوث بر آنها نموديم و

كه آنحضرت در اين حال چنان خشمگين شد كه الواح تورية را انداخت و ريش و سر برادر را گرفت و بجانب خود كشيد و كلام مذكور را فرمود و هرون براى تحريك حس عطوفت

بدشمن نمائيم و برويم پى كارمان مانند آن اوّل منافق از مهاجرين كه برفيق و برادر خود گفت بيا محمّد را در مقابل عمرو بن عبد ود بياوريم كه او را بكشد و ما بقوم

از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر

السّلام در ذيل اين آيه نقل نموده كه فرمود آن مؤمن است كه دعا ميكند براى برادر مؤمن خود در غيابش پس ملائكه آمين مى‌گويند و خدا ميفرمايد براى تو دو برابر

طالب عليه السّلام و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود آمد نزد شما برادر من پس متوجه بكعبه شد و بدست اشاره نمود و فرمود قسم بخدائى كه جان من در دست

از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر

رفيق و خويش و قوم و آقا و بنده و همسايه و هم سوگند شمايند ميتوانيد آنها را برادر بخوانيد و دينى قصد كنيد و ميتوانيد مولى بخوانيد و يكى از معانى مذكوره يا

را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى

كنندگانيم، أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ: اهل اين شهر را كه سدوم است، زيرا آنها تكذيب برادر زاده تو نمودند، يعنى ما هلاك خواهيم كرد اهل سدوم را. إِنَّ أَهْلَها كانُوا

بصورت‌ بوزينه‌ شدند و بطوري‌ ‌بود‌ ‌که‌ معلوم‌ ‌بود‌ ‌اينکه‌ پسر فلاني‌ و برادر فلان‌ و شوهر و زن‌ فلان‌ و فلانه‌ ‌است‌ بآنها گفتند تو فلان‌ پسر فلان‌ نيستي‌

اهل قبيله آنها كه حضرت نوح بود و معمولا در عرب كسيرا كه از قبيله‌ئى باشد برادر آنها ميخوانند بآنها فرمود آيا از خدا نميترسيد و دست از پرستش غير او برنميداريد

السّلام در ذيل اين آيه نقل نموده كه فرمود آن مؤمن است كه دعا ميكند براى برادر مؤمن خود در غيابش پس ملائكه آمين مى‌گويند و خدا ميفرمايد براى تو دو برابر

خداوند به خاطر قطع رابطه با چهار گروه از خويشان اگر معاند باشند، (پدر، پسر، برادر و فاميل)، چهار نمونه از لطف خود را بيان كرده است: ايمان، امداد، بهشت و رضوان

كه من و على والدين اين امّتيم و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه مؤمن برادر مؤمن است از يك پدر و مادر چون خدا خلق فرمود اهل ايمان را از طينت جنان و جارى

اسلام دعوت نموده مسلمان شد. روزى حارثه نزد حضرت ابى طالب آمد و گفت: آيا پسر برادر تو زيد را بفروشد يا آزاد كند؟ ابو طالب واقعه را معروض داشت، حضرت فرمود: او

ميثاق طبيعى يا قراردادى در برابر مؤ منين وفادار نيستند هر چند چربزبانى كنند. برادر خوانده شدن مؤ منين در قران كريم به نحو مجاز و استعاره نيست بلكه آثارى بر

دقت‌ كنيد دو فرد ‌که‌ ‌از‌ همه‌ جهات‌ شبيه‌ يكديگر باشند، نيست‌، و ‌لو‌ دو برادر ‌ يا ‌ پدر و پسر، مادر و دختر، دو خواهر ‌ يا ‌ اينكه‌ ‌در‌ تمام‌ اعضاء متشاكل‌

هود را ارسال فرمود بسوى قوم خود و معمول عرب آنستكه اهل هر قبيله‌اى بيكديگر برادر خطاب ميكنند و آنها اهل يك قبيله و از نسل عاد بودند و در اين باب شمّه‌اى در

دلهاى خودتان ياد محمد سيد بندگان مرا و اعاده دهيد بر نفوس خودتان ولايت على برادر محمد و آل اطهار او را و بگوئيد خدايا عبور ده ما را بر وسط اين آب تا زمين

ميثاق طبيعى يا قراردادى در برابر مؤ منين وفادار نيستند هر چند چربزبانى كنند. برادر خوانده شدن مؤ منين در قران كريم به نحو مجاز و استعاره نيست بلكه آثارى بر

اصيل‌ترين و قديمى‌ترين شناخت‌هاست. چون او را از هنگام تولّد مى‌شناسند، ولى شناخت برادر و پدر و مادر براى انسان، ماه‌ها پس از تولّد است چنانكه شناخت همسر نيز پس

را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى

و آله جواب سلام او را داد. سپس گفت: یا رسول الله تو سید اولاد آدم باشى و برادر تو على سید عرب و دختر تو فاطمه سیده زنان جهان و دو پسران تو حسن و حسین دو

طالب عليه السّلام و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود آمد نزد شما برادر من پس متوجه بكعبه شد و بدست اشاره نمود و فرمود قسم بخدائى كه جان من در دست

خداوند حضرت شعيب را مبعوث فرمود بر قوم خود كه اهل بلد مدين بودند و اطلاق برادر بمناسبت قوميّت است و شمه‌اى از حالات و نسب آنحضرت در سوره اعراف گذشت و مأموريّت

را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى

را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى

را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى

را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى

السّلام در ذيل اين آيه نقل نموده كه فرمود آن مؤمن است كه دعا ميكند براى برادر مؤمن خود در غيابش پس ملائكه آمين مى‌گويند و خدا ميفرمايد براى تو دو برابر

از اعداد. بزير هر عدد سرى نهفت است‌ از آن درهاى دوزخ نيز هفت است‌ ارشاد برادر عزيز اخبار ائمه اطهار و آثار اصحاب كبار را درين باب درست دقت كن و ببين كه

مى‏فرمود: مؤمن برادر پدر و مادرى مؤمن است، زيرا خداوند عز و جل مؤمنان را از سرشت بهشت آفريده و در پيكرهايشان از نسيم بهشت دميده، از اين رو برادر پدر و مادرى

فضال عن علي بن عقبه عن ابي عبد الله ع قال : از امام صادق (ع) كه فرمود: مؤمن برادر مؤمن است، چشم و رهنماى او است، به او خيانت نكند و به او ستم نكند و او را

بالمناصفه تقسيم مى‏شود، و برادر پدرى بهره‏اى ندارد، و او در اينجا جدّ را بجاى برادر گرفته است، چنان كه گوئى متوفّى دو برادر ابوينى و يك برادر پدرى بجا نهاده است،

العزيز عن جميل بن دراج عن ابي عبد الله ع قال : امام صادق (ع) فرمود: هر كه به برادر مؤمنش خوش آمد گويد، خدا براى او خوش آمد و مرحبا نويسد تا روز قيامت. امام

عن ابي بصير قال سمعت ابا عبد الله ع يقول : امام صادق (ع) مى‏فرمود: مؤمن برادر مؤمن است، يك تنند، و اگر يكى را دردى رسد در ديگر پاره‏هاى تن دريافت شود،

عن ابي عبد الله ع قال : امام صادق (ع) فرمود: براى مرد در اظهار اعتماد به برادر دينى خود، همين بس كه حاجتش را به او رجوع كند. و فرمود: براى اعتماد داشتن

شود، ديگران برايش بى‏خواب شوند. امام صادق عليه السّلام فرمود: اهل ايمان برادر يك ديگرند و فرزندان يك پدر و مادر باشند و چون از مردى رگى زده شود ديگران

رسول خدا (ص) فرمود: در امتم بنده‏اى نباشد كه اظهار لطفى در هر چه باشد به برادر دينى خود براى خدا كند جز آنكه به وى از خدمتكاران بهشتى خادمى بدهد. رسول خدا

دارد ‌هر‌ كدام‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌اگر‌ احتياج‌ مالي‌ پيدا ميكرد ميرفت‌ ‌از‌ جيب‌ برادر مؤمن‌ ‌هر‌ مقدار احتياج‌ داشت‌ برميداشت‌ إِنَّه‌ُ عَزِيزٌ حَكِيم‌ٌ تفسيرش‌

خارج‌ ميشد فورا معاويه‌ برخواست‌ دست‌ ‌در‌ گردن‌ زياد كرد و ‌گفت‌ ‌اينکه‌ برادر ‌من‌ ‌است‌ و ‌او‌ ‌را‌ برد نزد دخترانش‌ و ‌گفت‌ ‌اينکه‌ عموي‌ ‌شما‌ ‌است‌

عادت سابقه آمدند. آنها گفتند: هنوز وقت چيدن نيست. پس اتفاق كردند در شب، سه برادر كه تمام ميوه‌ها را به چينند. پس بدين قصد با هم سوگند خوردند، چنانچه فرمايد:

الهيّه متّعظ و متنبّه شد و در آيه بعد استعاذه و استغفار نمود پس بدان اى برادر عزيز اگر ادّعاء محبت خدا و اولياء او را دارى بايد محبّت دشمن آنها را اگر

مى‌شود، همان گونه كه در خانه حضرت يعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افكندن برادر وادار كرد. دامنه حسادت تنها نسبت به نعمت‌هاى مادى نيست، بلكه گاهى نسبت به

بگوئيد على بن الحسين عليه السّلام است. آن شخص بيرون آمد. حضرت فرمود: اى برادر، تو آمدى نزد من و به من چنين و چنين گفتى. پس هرگاه آنچه گفتى از بدى در من

از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر

است؟ فرمود: شوراى كبرى منعقد شود در شهر من بعد از وفات من براى غصب خلافت برادر من و حق دختر من؛ و شوراى صغرى منعقد شود در غيبت كبرى در زوراء براى تغيير

طالب عليه السّلام و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود آمد نزد شما برادر من پس متوجه بكعبه شد و بدست اشاره نمود و فرمود قسم بخدائى كه جان من در دست

از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر

از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر

از گفتار بماند و در هر حال از خداوند تقاضا نمود كه وحى فرستد بسوى هارون برادر مادريش كه قبول معاونت او را بنمايد و در خاتمه عرايض عرضه داشت كه آنقوم بر

السّلام در ذيل اين آيه نقل نموده كه فرمود آن مؤمن است كه دعا ميكند براى برادر مؤمن خود در غيابش پس ملائكه آمين مى‌گويند و خدا ميفرمايد براى تو دو برابر

«انتم شر مكانا...»، گفتند كه شما از اين برادر دزدتان بدتريد، چون اگر اين ، پيمانه ملك را دزديده شما برادر او را كه برادر پدرى خودتان بود از پدرتان دزديديد،

صادر کرد و محمد بن مسلمه را مأمور اجراى این فرمان نمود. محمد بن مسلمه که برادر رضاعى کعب بن اشرف بود به دستور پیامبر او را به قتل رسانید پس از کشته شدن

مسلمين و در نتيجه فتنه و فساد در پى دارد (منسوخ گشتن حكم ارث به مؤ اخات (برادر خواندگى )، بطلان قول به عصبه در ارث و...) آيه و ترجمه تفسير : نكته ها ۱-

فرمود: دعائى كه در اجابت كامياب‏تر است دعاى برادر است براى برادر دينى خود در پشت سر او، آغاز دعا كند براى برادر خود و فرشته‏اى كه به او گمارده است مى‏گويد:

چيز است برحمت حق نزديك و بمقام محبوبيت نزد خداوند واصل ميكند پس بكوش اى برادر عزيز كه اگر خداى نكرده داراى صفت بخل باشى از خود دور كنى چون شخص از حال خود