طه ٤٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۰۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکی کاخ فرعون) راه می‌رفت و می‌گفت: «آیا کسی را به شما نشان دهم که این نوزاد را کفالت می‌کند (و دایه خوبی برای او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگرداندیم، تا چشمش به تو روشن شود؛ و غمگین نگردد! و تو یکی (از فرعونیان) را کشتی؛ اما ما تو را از اندوه نجات دادیم! و بارها تو را آزمودیم! پس از آن، سالیانی در میان مردم «مدین» توقف نمودی؛ سپس در زمان مقدّر (برای فرمان رسالت) به این جا آمدی، ای موسی!

|آن‌گاه كه خواهرت [در پى صندوق تو] راه مى‌رفت و مى‌گفت: آيا كسى را به شما نشان دهم كه سرپرستى او را عهده دار شود؟ پس تو را به آغوش مادرت بازگردانديم تا چشمش روشن شود و اندوه نخورد، و شخصى [از فرعونيان‌] را كشتى و ما تو را از اندوه رهانيديم، و بارها ت
آنگاه كه خواهر تو مى‌رفت و مى‌گفت: آيا شما را بر كسى كه عهده‌دار او گردد دلالت كنم؟ پس تو را به سوى مادرت بازگردانيديم تا ديده‌اش روشن شود و غم نخورد، و [سپس‌] شخصى را كُشتى و [ما] تو را از اندوه رهانيديم، و تو را بارها آزموديم، و سالى چند در ميان اهل «مدين» ماندى، سپس اى موسى در زمان مقدر [و مقتضى‌] آمدى.
آن‌گاه که (از مادر دور افتادی) خواهرت (در پی تو) روان بود (تا تو را نزد فرعونیان یافت) و می‌گفت: می‌خواهید یکی را که (شیر و تربیت) این طفل را تکفل کند به شما معرفی کنم؟ پس ما (بدین وسیله) تو را به مادرت برگردانیدیم تا به دیدار تو دیده‌اش روشن گردد و دیگر اندوه نخورد. و (باز منّت دیگر آنکه) یک نفر (از فرعونیان) را کشتی و ما از غم آن نیز تو را نجات دادیم و بارها تو را به امتحان و ابتلای سخت بیازمودیم، پس چند سالی در میان مردم مدین زیستی تا آنکه حال ای موسی به موقع آمدی (تا به مقام نبوت برسی).
آن گاه که خواهرت به سوی کاخ فرعون رفت، و گفت: آیا شما را به کسی که از این نوزاد سرپرستی کند، راهنمایی کنم؟ پس تو را به مادرت برگرداندیم تا خوشحال و شاد شود و غم و غصه نخورد، و کسی [از فرعونیان] را کُشتی و ما تو را از اندوه [و نگرانی بر ارتکاب قتل آن مشرک] نجات دادیم، و چنان که باید امتحانت نمودیم، پس سالیانی در میان اهل مدین ماندی، سپس ای موسی! بر اساس تقدیر الهی [برای انتخاب شدن به مقام پیامبری اینجا] آمدی،
آنگاه كه خواهرت مى‌رفت و مى‌گفت: مى‌خواهيد شما را به كسى كه نگهداريش كند راه بنمايم؟ ما تو را نزد مادرت باز گردانيديم تا چشمانش روشن گردد و غم نخورد. و تو يكى را بكشتى و ما از غم آزادت كرديم و بارها تو را بيازموديم. و سالى چند ميان مردم مدين زيستى. و اكنون، اى موسى، در آن هنگام كه مقدّر كرده بوديم آمده‌اى.
چنین بود که خواهرت [سرگشته‌] می‌رفت و می‌گفت آیا کسی را به شما نشان دهم که سرپرستی او را عهده‌دار شود؟ [گفتند آری‌] و [سرانجام‌] تو را به آغوش مادرت باز گرداندیم که دیده‌اش روشن شود و اندوهگین نگردد، [سپس که بزرگ شدی‌] کسی را [به غیر عمد] کشتی، و تو را از غم و غصه رهانیدیم و چنانکه باید و شاید آزمودیم، سپس چندی در میان اهل مدین به سر بردی، سپس بهنگام [برای رسالت‌] آمدی‌
آنگاه كه خواهرت [در پى آن صندوق‌] مى‌رفت و مى‌گفت: آيا شما را بر كسى راه نمايم كه او را نگهدارى و پرستارى كند؟ پس تو را به مادرت بازگردانديم تا چشمش روشن شود و اندوه نخورد. و كسى- يعنى آن قبطى، از قوم فرعون- را كشتى پس تو را از اندوه رهانيديم و تو را بارها آزموديم، پس سالى چند در ميان مردم مَدْين درنگ كردى، سپس براندازه و بهنگام- براى رسالت- بيامدى، اى موسى.
در آن هنگام خواهرت (در نزدیکی کاخ فرعون تو را می‌پائید و) راه می‌رفت (چون دید که تو را از آب گرفتند و به دنبال زن شیردهی می‌گشتند، بدیشان) گفت: آیا کسی را به شما نشان دهم که سرپرستی او را بر عهده گیرد و (دایه‌ی خوبی برای وی باشد؟ پس از موافقت آنان، مادرت را بدیشان نمود، و آن وقت) ما تو را به سوی مادرت باز گرداندیم تا چشمش (از دیدن تو) روشن شود (و از زنده بودن تو شاد گردد) و غمگین نشود. (بعد از بزرگ شدن، از میان فرعونیان، اشتباهاً) کسی را کُشتی، و ما تو را از غم و اندوه (شرّ و بلای فرعونیان و قصاص فرعون) رهانیدیم، و (بعد از آن) تو را (در کوره‌های حوادث، یکی پس از دیگری) بارها و بارها آزمودیم. پس از آن سالها در میان مردم مَدْیَن ماندگار شدی. سپس ای موسی! در موعدی که (برای گرفتن فرمان رسالت) مقدّر بود (از مَدْیَن به مصر) بازگشتی.
«چون خواهرت می‌رود پس می‌گوید: آیا شما را بر کسی که او را کفالت کند دلالت کنم‌؟ پس تو را سوی مادرت بازگردانیدیم تا دیده‌اش (با دیدار تو) روشن شود و غم نخورد. و شخصی را کُشتی. پس (ما) تو را از اندوه رهانیدیم، و تو را بارها (به) آزمایش‌هایی آتشبار آزمودیم. پس سالیانی چند در میان اهل مَدْیَن ماندی. سپس، موسی! بر (زمانی) مقدر (و مقتضی برای رسالت) آمدی.»
هنگامی که می‌رفت خواهرت و می‌گفت آیا راهنمائی کنم شما را بر کسی که پرستاریش کند پس بازگردانیدیمت بسوی مادرت تا روشن شود دیده او و اندوهگین نشود و بکشتی تنی را پس رها ساختیمت از اندوه و آزمودیمت آزمایشی پس ماندی سالیانی در مردم مَدین سپس آمدی بر تقدیری ای موسی‌


طه ٣٩ آیه ٤٠ طه ٤١
سوره : سوره طه
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«فَتَنَّاکَ»: تو را با خوشیها و ناخوشیها آزمودیم تا از آلودگیها پاکیزه شدی و از بوته آزمایش خالص به در آمدی (نگا: انبیاء / ). «فُتُوناً»: جمع (فَتْن)، انواع آزمونها و آزمایشها، مانند: ظنون که جمع ظنّ است. و یا این که فُتُون جمع فِتْنَة است، مثل: به دور، جمع بَدْرَة، حُجُوز جمع حُجْزَة. برخی هم گفته‌اند، فُتُون مصدر است، همانند: شکور و کُفُور و ثُبُور. «عَلَی قَدَرٍ»: بر طبق تقدیر ازلی. قَدَر به معنی مُقَدَّر یا مَوْعِد است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

وَ قَالَتِ‌ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ‌... (۴) وَ حَرَّمْنَا عَلَيْهِ‌ الْمَرَاضِعَ‌... (۴) وَ دَخَلَ‌ الْمَدِينَةَ عَلَى‌ حِينِ‌... (۳) فَلَمَّا أَنْ‌ أَرَادَ أَنْ‌ يَبْطِشَ‌... (۳) وَ لَمَّا تَوَجَّهَ‌ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ‌... (۱)

وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ‌ وَجَدَ... (۲) قَالُوا يَا مُوسَى‌ إِنَّا لَنْ‌... (۲) قَالُوا يَا مُوسَى‌ إِمَّا أَنْ‌... (۱) فَغُلِبُوا هُنَالِکَ‌ وَ انْقَلَبُوا... (۰) وَ جَاوَزْنَا بِبَنِي‌ إِسْرَائِيلَ‌... (۱) إِنَ‌ هٰؤُلاَءِ مُتَبَّرٌ مَا هُمْ‌... (۰) وَ اخْتَارَ مُوسَى‌ قَوْمَهُ‌ سَبْعِينَ‌... (۳) وَ اکْتُبْ‌ لَنَا فِي‌ هٰذِهِ‌... (۱) الَّذِينَ‌ يَتَّبِعُونَ‌ الرَّسُولَ‌... (۱) فَأْتِيَاهُ‌ فَقُولاَ إِنَّا رَسُولاَ... (۲) قَالُوا إِنْ‌ هٰذَانِ‌ لَسَاحِرَانِ‌... (۱) قَالَ‌ بَلْ‌ أَلْقُوا فَإِذَا... (۱) فَرَجَعَ‌ مُوسَى‌ إِلَى‌ قَوْمِهِ‌... (۲) وَ لَقَدْ قَالَ‌ لَهُمْ‌ هَارُونُ‌ مِنْ‌... (۳) قَالَ‌ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ‌ يَبْصُرُوا... (۲) قَالَ‌ فَاذْهَبْ‌ فَإِنَ‌ لَکَ‌ فِي‌... (۱) لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ‌ السَّحَرَةَ إِنْ‌... (۰) فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ‌ وَ عِصِيَّهُمْ‌... (۱) مَا أَنْتَ‌ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنَا... (۰) وَ أَوْحَيْنَا إِلَى‌ أُمِ‌ مُوسَى‌... (۲) قَالَ‌ رَبِ‌ إِنِّي‌ ظَلَمْتُ‌ نَفْسِي‌... (۲) فَأَصْبَحَ‌ فِي‌ الْمَدِينَةِ خَائِفاً... (۱) فَسَقَى‌ لَهُمَا ثُمَ‌ تَوَلَّى‌ إِلَى‌... (۱) فَجَاءَتْهُ‌ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي‌... (۴) قَالَتْ‌ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ‌... (۱) قَالَ‌ إِنِّي‌ أُرِيدُ أَنْ‌... (۱)

تفسیر

نکات آیه

۱ - موسى(ع) در زمان تولد، داراى خواهرى بزرگ و رشید بود. (إذ تمشى أُختک فتقول هل أدلّکم) تعقیب کردن موسى(ع) و نفوذ به دربار و نیز پیشنهاد دایه، جملگى گویاى آن است که خواهر او در سنینى قرار داشته که علاوه بر توان جسمى و فکرى براین کارها و ترفندها، سخن او نیز مورد پذیرش و قبول قرار مى گرفته است.

۲ - خواهر موسى، از افکنده شدن برادر کوچکش به نیل مطلع و نگران بود و گام به گام به تعقیب جعبه حامل وى پرداخت. (إذ تمشى أختک فتقول) حرکت کردن خواهر موسى در پى او، نشانگر آن است که وى از جریان موسى(ع) و به آب افکنده شدن او و نیز اجمال حوادثى که در پیش است، مطلع بوده است.

۳ - خواهر موسى، تا زمان نجات او از آب و مشاهده تلاش درباریان فرعون براى یافتن دایه، به تعقیب وى ادامه داد. (إذ تمشى أُختک فتقول هل أدلّکم) ظاهر «هل أدلّکم» آن است که خواهر موسى، تصاحب او را از سوى فرعونیان دیده و با رساندن خود به درباریان، پیشنهاد خود را بدون واسطه با مقامات دربار و کسانى که در طلب دایه بودند، مطرح کرده بود.

۴ - فرعون، به نگه دارى و حفاظت از موسى(ع) مصمم شد. (هل أدلّکم على من یکفله) تلاش براى یافتن دایه و سرپرست، حکایت از آن دارد که فرعون بر نگه دارى موسى مصمم شده بود.

۵ - دربار فرعون در نگه دارى، پرستارى و تغذیه موسى(ع) دچار مشکل شد. (هل أدلّکم على من یکفله) «هل أدلّکم» گویاى آن است که دربار فرعون در طلب دایه و سرپرستى براى موسى(ع) بوده است. قبول پیشنهاد خواهر موسى، این نکته را مى رساند که هیچ یک از درباریان از عهده کار برنیامده بود و آنان براى نگه دارى و تغذیه موسى درمانده شده بودند.

۶ - خواهر موسى به فرعونیان اظهار آمادگى کرد تا دایه اى مناسب را براى او معرفى کند. (هل أدلّکم على من یکفله) «کافل» به کسى گفته مى شود که پرداختن به امور کسى را بر عهده گیرد (مقاییس اللغة).

۷ - خواهر موسى، آمادگى خود را براى معرفى دایه به فرعونیان، مکرر به آنان گوشزد مى کرد. (فتقول هل أدلّکم) فعل مضارع «تقول» بر استمرار کار در گذشته دلالت دارد.

۸ - دایه پیشنهادى خواهر موسى، از سوى درباریان فرعون پذیرفته و از وى استقبال شد. (هل أدلّکم على من یکفله فرجعنک إلى أُمّک) «فاء» در «فرجعناک» فصیحه است; یعنى، از جملاتى محذوف خبر مى دهد که از پذیرش پیشنهاد خواهر موسى حکایت دارد.

۹ - خواهر موسى، دخترى زیرک و راز نگه دار بود. (هل أدلّکم على من یکفله)

۱۰ - فرعونیان، موسى(ع) را به مادرش سپردند و او وى را به خانه خویش برد. (فرجعنک إلى أُمّک) بازگشت موسى نزد مادر، به این است که مادر، او را نزد خود برده باشد; نه این که براى پرستارى او به دربار رفته باشد.

۱۱ - موسى(ع)، در خردسالى تحت تکفل مادر خود بود. (على من یکفله)

۱۲ - خواهر موسى، تلاش و نقشى مؤثر در بازگرداندن او به مادرش داشت. (إذ تمشى أُختک ... فرجعنک إلى أُمّک) یادکردن از خواهر موسى(ع) و تلاش او، نشان از نقش مؤثر و کارساز او در بازگرداندن وى به مادر دارد.

۱۳ - مادر موسى، با چشم دوختن به سرنوشت نامعلوم فرزندش، از دورى او اندوهگین بود. (کى تقرّ عینها و لاتحزن) آرام و قرارگرفتن چشم، کنایه از بر طرف شدن نگرانى شدیدى است که چشم را به سویى خیره مى کند و یا آن را همواره به چپ و راست مى چرخاند.

۱۴ - دیدار دوباره با موسى(ع)، به چشمان مادر روشنى و آرامش بخشید و اندوه او را برطرف ساخت. (فرجعنک إلى أُمّک کى تقرّ عینها و لاتحزن) «قرة العین» یا از «قرار» به معناى آرام گرفتن مشتق است و یا از «قُرّ» به معناى سردشدن که نتیجه توقف اشک سوزان است. در هر صورت این تعبیر، کنایه از شادمانى است که چشم را از نگران بودن و حرکت به سمت راست و چپ بازمى دارد و اشک سوزان اندوه را قطع مى کند.

۱۵ - مادر موسى، داراى مرتبت و مقامى ویژه در نزد خداوند (فرجعنک إلى أُمّک کى تقرّ عینها و لاتحزن)

۱۶ - سرپرستى مادر، فراهم سازنده مساعدترین شرایط براى تربیت فرزند (و لتصنع على عینى . إذ تمشى ... فرجعنک إلى أُمّک)

۱۷ - بازگشت موسى(ع) به آغوش مادر، زمینه اى مناسب جهت رشد و پرورش او تحت نظارت دقیق خداوند (و لتصنع على عینى . إذ تمشى ... فرجعنک) «إذ» در «إذ تمشى» مى تواند ظرف براى «لتصنع» باشد. دراین صورت جملات پس از «إذ»، ظرف تحقق صنع الهى در مورد موسى(ع) را بیان کرده است.

۱۸ - موسى(ع)، پیش از دریافت وحى در کوه طور و رسیدن به مقام رسالت، شخصى را به قتل رسانده بود. (و قتلت نفسًا) این آیه به کشته شدن مردى از قبطیان در مصر نظر دارد که با یکى از هم کیشان موسى(ع) درگیر شده و آن حضرت او را کشته بود. ولى فکر پى آمد آن، او را آسوده نمى گذاشت، تا آن که از مصر گریخت و در مدین از خطر رهایى یافت و غم و غصه او زایل گشت.

۱۹ - ارتکاب قتل، مایه نگرانى موسى(ع) و موجب فرو رفتن او در غم و ناراحتى شده بود. (و قتلت نفسًا فنجّینک من الغم) نجات موسى(ع) از غم و غصه، فرع اضطراب خاطر داشتن آن حضرت، در باره ماجراى قتل و احساس خطر او از سوى فرعونیان است.

۲۰ - موسى(ع) به خاطر ارتکاب قتل، نزد فرعونیان امنیت جانى نداشت. (فنجّینک من الغم)

۲۱ - در دیدگاه فرعونیان، نژاد قبطى، بر نسل بنى اسرائیل - حتى بر جوان دست پرورده و محبوب خویش - ترجیح داشت. (فنجّینک من الغم)

۲۲ - خداوند موسى(ع) را از اندوه و نگرانى بر ارتکاب قتل نفس، نجات بخشید. (و قتلت نفسًا فنجّینک من الغم)

۲۳ - رهایى موسى(ع) از عواقب وخیم قتل نفس، نعمتى بزرگ از جانب خداوند بر آن حضرت بود. (و قتلت نفسًا فنجّینک من الغم) «قتلت» عطف بر «لقد مننّا» در آیات قبل است و بازگوکننده منّت و نعمت جدیدى پس از یاد نعمت رهایى موسى(ع) از مشکلات دوران ولادت خویش است.

۲۴ - نجات انسان از غم و غصه، به دست خدا است. (فنجّینک من الغم)

۲۵ - خداوند، پیش از ورود موسى(ع) به مدین، او را به آزمایشى سخت گرفتار ساخت. (و فتنّک فتونًا فلبثت سنین فى أهل مدین) «فتنة» به معناى امتحان و اختبار است (مصباح). «فتون» مصدر و مفعول مطلق است و براى تأکید کلام آورده شده است و جمله «فتنّاک فتوناً»; یعنى، تو را به خوبى آزمودیم.

۲۶ - اقدام موسى(ع) به کشتن یکى از قبطیان در مصر، زمینه ساز گرفتارى او به آزمایش سخت خداوند (و قتلت نفسًا فنجّینک من الغم و فتنّک فتونًا) چنانچه «فتنّاک» عطف بر «نجّیناک» باشد، سختى کشیدن موسى(ع) در آزمون الهى، پى آمد قتل نفس بوده است.

۲۷ - تعدد آزمایش هاى الهى از موسى(ع)، پیش از ورود به مدین (و فتنّک فتونًا) ممکن است کلمه «فتون» آن گونه که در «کشاف» و «البحرالمحیط» آمده، جمع فتنه باشد.

۲۸ - موسى(ع) در دوران زندگانى خویش، با سختى هاى فراوانى مواجه شد. (و فتنّک فتونًا) «فتون» - چنانچه برخى گفته اند - جمع فتنة است و «فتنة»، در مورد شداید و سختى ها استعمال بیشترى دارد (مفردات راغب).

۲۹ - آزمایش موسى(ع) و گرفتارى هاى سخت دوران زندگانى او، از نعمت هاى خداوند به آن حضرت بود. (و فتنّک فتونًا) از آن جایى که این آیات در صدد برشمردن نعمت هاى خداوند به موسى(ع) است و در ضمن آن، گرفتارى آن حضرت به فتنه (آزمایش یا سختى) مطرح شده است، چنین برمى آید که این نوع سختى ها و آزمودن ها نیز از جمله نعمت هاى الهى است.

۳۰ - برخى از سختى هاى زندگانى، نعمت خداوند بر انسان و نشانه لطف او است. (و لقد مننّا ... و فتنّک فتونًا)

۳۱ - پشامدهاى زندگى و مشکلات آن، وابسته به خداوند ومنتسب به او است. (و فتنّک)

۳۲ - موسى(ع) در پى رهایى از چنگ فرعونیان، با سختى به مدین رسید و در آن جا چندین سال اقامت گزید. (و فتنّک فتونًافلبثت فى أهل مدین) «فاء» در «فلبثت...» دلالت دارد که ورود موسى به مدین، بعد از سختى کشیدن او در راه مصر و مدین بوده است.

۳۳ - درنگ چندساله موسى(ع) در بین مردم مدین، مرحله اى دیگر از آزمون و ابتلاى موسى(ع) بود. (و فتنّک فتونًافلبثت فى أهل مدین) «فاء» در «فلبثت» ممکن است براى عطف مفصل بر مجمل باشد. در این صورت درنگ موسى(ع) در مدین، مصداق فتنه (آزمون یا سختى) خواهد بود.

۳۴ - سختى هاى زندگى موسى(ع) و آزمون هاى الهى او، جهت رسیدن به رتبه و شایستگى لازم براى تحمل رسالت الهى بود. (و فتنّک فتونًا... ثمّ جئت على قدر یموسى) «قدَر»; یعنى، مبلغ و حد مطلوب. این کلمه با قدْر و مقدار به یک معنا است (لسان العرب). «على قدر» حال براى فاعل «جئت» است; یعنى، اى موسى! تو در حالى که بر مقدار لازم از شایستگى و استوارى رسیدى، به این وادى گام نهادى.

۳۵ - موسى(ع) زمانى توفیق مناجات با خداوند در کوه طور و دریافت حکم رسالت را یافت که از مرحله آزمون الهى و چشیدن سختى ها، عبور کرد و شایستگى لازم را به دست آورده بود. (و فتنّک فتونًا... ثمّ جئت على قدر یموسى)

۳۶ - سپرى شدن سال هایى از عمر موسى(ع) در مدین و پیدا کردن شایستگى هاى لازم براى رسالت، از جمله نعمت هاى خداوند به موسى(ع) بود. (و لقد مننا علیک مرّة أُخرى... إذ تمشى أُختک)

۳۷ - نبوت و رسالت الهى، ویژه کسانى است که شایستگى لازم را کسب کرده باشند. (ثمّ جئت على قدر یموسى)

۳۸- بازگشت موسى(ع) از مدین و آمدن به وادى طوى در کوه طور، براساس تقدیر و برنامه تنظیم شده از جانب خداوند بود. (فلبثت سنین فى أهل مدین ثمّ جئت على قدر یموسى) از معانى «قدر» قضاى الهى و تقدیر او است. گفته شده است: این کلمه، اسم مصدر براى «قدْر» به معناى مقدر ساختن است (لسان العرب). راغب نیز مى گوید: «قدر» زمان و مکان مقدر شده براى هر چیز است.

۳۹ - بعثت پیامبران، داراى زمانى معین و برنامه ریزى شده از جانب خداوند (ثمّ جئت على قدر یموسى)

۴۰ - زندگانى طولانى موسى(ع) در مدین، داراى نقشى به سزا در رسیدن او به شایستگى لازم براى رسالت بود. (فلبثت سنین فى أهل مدین ثمّ جئت على قدر یموسى) «ثمّ» براى تراخى است و دلالت مى کند که آمدن موسى(ع) به کوه طور، با گذشت زمان قابل توجهى از آغاز سکونت در مدین همراه بوده است.

۴۱ - خداوند در کوه طور، با ملاطفت و مهربانى با موسى(ع) سخن گفت. (یموسى) تصریح مکرر نام موسى(ع) در مقاطع مختلف خطاب الهى، گویاى عنایت خداوند به او است.

روایات و احادیث

۴۲ - «عن محمد بن مسلم: قلت لأبى جعفر(ع): فکم مکث موسى غائباً عن أُمّه حتّى ردّه اللّه علیها؟ قال: ثلاثة أیّام; محمدبن مسلم مى گوید: به امام باقر(ع) گفتم: موسى(ع) چه مدتى از مادرش غایب بود تا خدا او را به وى برگرداند؟ فرمود: سه روز».[۱]

۴۳ - «روى عن النبى(ص) أنّه قال: رحم اللّه أخى موسى قتل رجلاً خطأً و کان ابن إثنتى عشرة سنة; از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: خداوند برادرم موسى را رحمت کند; او مردى را از روى خطا کشت، در حالى که دوازده ساله بود».[۲]

موضوعات مرتبط

  • انبیا: قانونمندى بعثت انبیا ۳۹
  • اندوه: منشأ رفع اندوه ۲۴
  • خدا: گفتگوى خدا با موسى(ع) ۴۱; مقدرات خدا ۳۸; مهربانى خدا ۴۱; نجات بخشى خدا۲۲; نشانه هاى لطف خدا ۳۰; نعمتهاى خدا ۳۰; نقش خدا ۲۴
  • فرزند: تربیت فرزند ۱۶
  • فرعونیان: تبعیض نژادى فرعونیان ۲۱; فرعونیان و موسى(ع) ۱۰، ۲۰; مشکلات فرعونیان ۵
  • فرعون: فرعون و موسى(ع) ۴; قصه فرعون ۵
  • قبطى: ترجیح قبطى بر بنى اسرائیل ۲۱
  • مادر: نقش مادر ۱۶
  • مشکلات: منشأ مشکلات ۳۱
  • موسى(ع): آثار امتحان موسى(ع) ۳۵; آثار بازگشت موسى(ع) ۱۴، ۱۷; آثار قتلهاى موسى(ع) ۱۹، ۲۰، ۲۶; آثار مشکلات موسى(ع) ۳۵; احساس ناامنى موسى(ع) ۲۰; امتحان موسى(ع) ۲۵، ۲۹،۳۳; اندوه مادر موسى(ع) ۱۳; اندوه موسى(ع) ۲۲; بازگشت موسى(ع) ۱۰، ۳۸; تعدد امتحان موسى(ع) ۲۷; تعقیب موسى(ع) ۳; تکفل موسى(ع) ۱۰، ۱۱; خطاى موسى(ع) ۴۳; خواهرموسى(ع) ۱، ۶; خواهر موسى(ع) و فرعونیان ۷; رازدارى خواهر موسى(ع) ۹; زمینه امتحان موسى(ع) ۲۶; زمینه تربیت موسى(ع) ۱۷; زمینه رشد موسى(ع) ۱۷; زمینه مناجات موسى(ع) ۳۵; زمینه نبوت موسى(ع) ۳۴، ۳۵، ۴۰; صفات خواهر موسى(ع) ۹; علم خواهر موسى(ع) ۲; عوامل اندوه موسى(ع) ۱۹; عوامل بازگشت موسى(ع) ۱۲; عوامل رفع اندوه مادر موسى(ع) ۱۴; عوامل نگرانى موسى(ع) ۱۹; فضایل موسى(ع) ۳۶; فلسفه امتحان موسى(ع) ۳۴; فلسفه مشکلات موسى(ع) ۳۴; قبول پیشنهاد خواهر موسى(ع) ۸; قتلهاى موسى(ع) ۱۸، ۲۲، ۴۳; قصه موسى(ع) ۱،۲، ۳، ۴، ۶، ۷ ، ۸، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۸، ۲۰، ۲۵، ۲۷، ۲۸،۳۲، ۳۳، ۴۰، ۴۲، ۴۳; کودکى موسى(ع) ۱۱; محافظت از موسى(ع) ۴; مدت فراق موسى(ع) ۴۲; مشکلات محافظت از موسى(ع) ۵; مشکلات موسى(ع) ۲۸، ۲۹; معرفى دایه موسى(ع) ۶، ۷، ۸; مقامات مادر موسى(ع) ۱۵ ; موسى(ع) در کوه طور ۳۵، ۳۸، ۴۱; موسى(ع) در مدین ۳۲، ۳۳، ۳۶، ۴۰; موسى(ع) در نیل ۲; مهربانى با موسى(ع) ۴۱; نبوت موسى(ع) ۳۶; نجات موسى(ع) ۲۲، ۲۳، ۳۲; نعمتهاى موسى(ع) ۲۳، ۲۹; نقش خواهرموسى(ع) ۱۲; نقش مادر موسى(ع) ۱۰، ۱۱; نگرانى خواهر موسى(ع) ۲، ۳; نگرانى موسى(ع) ۲۲; هوشیارى خواهر موسى(ع) ۹
  • نبوت: شرایط نبوت ۳۷
  • نعمت: مراتب نعمت ۲۳; نعمت مشکلات ۳۰

منابع

  1. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۱۳۶; نورالثقلین، ج ۳، ص ۳۸۰، ح ۶۶.
  2. مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۹; نورالثقلین، ج ۳- ، ص ۳۸۰، ح ۶۷.