نتایج جستجو

خدا ۱; ربوبیت خدا ۴; رحمت خدا ۵; عزت خدا ۱; قدرت خدا ۱، ۳; نشانه هاى عزت خدا ۲; ویژگیهاى عزت خدا ۵ عقیده: آثار عقیده به عزت خدا ۳ کافران: منشأ مهلت به کافران

حالی که عزت و اقتدار برای خدا و پیامبر او و مؤمنان است، ولی منافقان [به این حقیقت] معرفت و آگاهی ندارند. مى‌گويند: چون به مدينه بازگرديم، صاحبان عزت، ذليلان

۵; اختصاصات خدا ۲; رحمت خدا۳; عزت خدا ۲; قدرت خدا ۲ مهلت هاى خدا ۵; نشانه هاى عزت خدا ۴; نشانه هاى قدرت خدا ۴; ویژگیهاى عزت خدا ۳ قوم ثمود: هلاکت قوم ثمود

۱۱; زمینه درک حکمت خدا ۱۱; زمینه درک عزت خدا ۱۱; عزت خدا ۸; فطریت خدا شناسى ۴; نشانه هاى حکمت خدا ۱۰; نشانه هاى عزت خدا۱۰ موجودات: تسبیح موجودات ۲; زمینه

لطف خدا ۵; اختصاصات خدا ۲; رحمت خدا ۳; عزت خدا ۲; قدرت خدا ۲; نشانه هاى عزت خدا ۴; نشانه هاى قدرت خدا ۴; ویژگیهاى عزت خدا ۳ فرعونیان: هلاکت فرعونیان ۴ کافران:

که قرآن کتابى عزت آفرین و دانش آموز براى بشر است. اسماء و صفات: عزیز ۳; علیم ۳ خدا: نشانه هاى عزت خدا ۴; نشانه هاى علم خدا ۴ عزت: عوامل عزت ۶ علوم: منشأ

اختصاصات خدا ۲; رحمت خدا ۳، ۵; عزت خدا ۲; قدرت خدا ۲; مهلت هاى خدا ۵; نشانه هاى قاهریت خدا ۴; نشانه هاى قدرت خدا ۴; ویژگیهاى عزت خدا ۳ قوم نوح: آثار هلاکت قوم

را افکندند، و گفتند: به عزت فرعون سوگند که به راستی ما به طور مسلّم پیروزیم. آنان ريسمانها و چوبهاى خود بيفكندند و گفتند: به عزت فرعون كه ما پيروز شديم

تدبیر امور جهان، برخاسته از علم و عزت و رحمت الهى است. (یدبّر الأمر ... ذلک علم الغیب و الشهدة العزیز الرحیم) ۸ - عزت و شکست ناپذیرى خدا، آمیخته با رحمت

قدرت خدا ۶; نشانه هاى رحمت خدا ۹; نشانه هاى عزت خدا ۸; نشانه هاى قدرت خدا ۸; وسعت رحمت خدا ۹، ۱۰; ویژگیهاى عزت خدا ۱۰; ویژگیهاى قدرت خدا ۱۰ رحمت خدا: مشمولان

اختصاصات خدا ۲; خدا و عجز ۵; رحمت خدا ۳; عزت خدا ۲; قدرت خدا ۲; مهلت هاى خدا ۵; نشانه هاى عزت خدا ۴; ویژگیهاى عزت خدا ۳ قوم ابراهیم: فرجام اخروى قوم ابراهیم

تربیت: روش تربیت ۷ تعقل: آثار تعقل ۱۰; تشویق به تعقل ۸ عبرت: عوامل عبرت ۵ عزت: عوامل عزت ۶ غرایز: نقش غرایز ۷ فطریات: نقش فطریات ۷ قرآن: اعجاز قرآن ۱۲; تاریخ

سوره مريم معناى اينكه فرمود: ((مشركين جز خداى آلهه اى گرفتند تا براى آنان عزت باشند(( مقصود آيه : ((كلا سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدا(( مراد از اينكه

است. (و هو العزیز الحکیم) ۱۱ - عزت و شکست ناپذیرى خداوند، آمیخته با حکمت و کاردانى او است. (و هو العزیز الحکیم) ۱۲ - عزت و حکمت خداوند، مظهر عالى ترین صفات

را به خداوند نسبت مى دهد و از سویى دیگر او را به وصف عزت توصیف مى کند. تناسب بین نزول قرآن و صفت عزت، مى تواند اشاره به این نکته داشته باشد که قرآن نیز همچون

.)) ملك ، چه حق و چه باطل از ناحيه خداى تعالى است معناى ((عزت )) و ((ذلت )) و بيان اينكه عزت فقط از آن خدا از ناحيه او است معناى ((خير)) و بيان اينكه اين

پرتوى از عزت و حکمت خداوند (و ألف بین قلوبهم ... و لکن اللّه ألف بینهم إنه عزیز حکیم) ۱۴- حاکمیت الهى بر قلبها و ایجاد الفت میان مؤمنان، نمودى از عزت و حکمت

برای شما دلایل آشکار آمد - دچار لغزشی شدید، بدانید که خدا همواره بسیار با عزت و حکمت است. و اگر لغزیدید از پس آنکه بیامده است شما را نشانیها پس بدانید که

تسخیر خورشید و ماه، جلوه هاى عزت و قدرتمندى خداوند است. (خلق السموت و الأرض ... کلّ یجرى لأجل مسمًّى ألا هو العزیز) یادآورى عزت و قدرتمندى خداوند در پایان

رهطک ...» است، مى توان گفت: مقصود او این است که اگر به خاطر عزت خاندانم مرا سنگسار نمى کنید، چرا عزت و شکوه خداوند را - که از هر کسى عزتمندتر است - در نظر نمى آورید

(ربّک العزیز الوهّاب) ۷ - گزینش رسولان و پیامبران از میان مردم، جلوه اى از عزت و بخشندگى خداوند است. (أم عندهم خزائن رحمة ربّک العزیز الوهّاب) آمدن دو صفت

..» براى تبعیض و جزئیت است. ۳ - تداوم نسل انسان، با آبى پست (منى)، نمونه عزت و علم و تدبیر الهى است. (اللّه الذى ... و بدأ خلق الإنسن من طین . ثمّ جعل

يااستكمال نيست جهان فرق بين اغرض ما بندگان و اغراض خداى سبحان معناى عزت و عزيز و داراى عزت بودن خدا تعالى وجه آوردن هر دو صفت ((عزيز)) و ((حميد)) در دنباله

انذار رهبران شرک ۷; عذاب رهبران کفر ۵; عوامل ذلت اخروى رهبران کفر ۳ عزت: ناپایدارى عزت دنیوى ۶ قدرت طلبى: آثار قدرت طلبى ۴ گناه: آثار گناه ۶; زمینه گناه

ظالمان در جهنم ۱، ۱۱ ظلم: کیفر ظلم ۲۲ عذاب: آثار رؤیت عذاب ۴; اهل عذاب ۲۰ عزت: عوامل عزت اخروى ۱۹ عمر: تباهى عمر ۱۰; سرمایه عمر ۱۰ قیامت: ظهور حقایق در قیامت

المجرمین یومئذ مقرّنین فى الأصفاد) ۴- به غل و زنجیر بودن مجرمان در قیامت، جلوه عزت، انتقام و قهّاریت بى همتاى خداوند (إن الله عزیز ذو انتقام ... و برزوا لله

حمایت از دین ۶ شهادت (قتل در راه خدا): آثار شهادت (قتل در راه خدا) ۶ عزت: زمینه عزت ۶ کرامت: زمینه کرامت ۶ مؤمنان: نیازهاى معنوى مؤمنان ۲ نیازها: نیاز به

دل‌هایتان بدان آرامش یابد. و پیروزی جز از نزد خدا نیست. خدا همواره کانون عزت و حکمت است. و نگردانید آن را خدا جز بشارتی و تا آرام گیرد بدان دلهای شما حالی

را دینشان فریفته است.‌» و هر کس بر خدا توکل کند (بداند که) خدا همواره با عزت و حکمت است. هنگامی که می‌گفتند دورویان و آنان که در دلهاشان بیماری است فریب

قرارگاه ویژه خود، جلوه اى از عزت و علم خداوند است. (و الشمس تجرى لمستقر لها ذلک تقدیر العزیز العلیم) یاد شدن دو صفت «عزت» و «علم» خداوند، پس از طرح مسأله

مایه دلدارى پیامبر(ص) نیز هست، چه این که توجه به مقهوریت حق ستیزان در برابر عزت و اقتدار خداوند، خود آرامشى براى پیامبر(ص) و مؤمنان است که همواره از آنان

(توانمندى شکست ناپذیر) و حکیم (بسیار کاردان) است. (فانک انت العزیز الحکیم) ۱۱- عزت و اقتدار خداوند، دلیل امکان آمرزش مشرکان (و إن تغفر لهم فانک انت العزیز الحکیم)

زمینه ساز ادراک عزت و حکمت خداوندى است. ۶ - خداوند، «عزیز» (پیروزمند شکست ناپذیر) و «حکیم» (کاردان) است. (و هو العزیز الحکیم) ۷ - عزّت و اقتدار الهى، آمیخته

در جهان هستى وجود ندارد. (لا إله إلاّ هو) «إله» به معناى معبود است. ۱۰ - عزت، علم، گناه آمرزى، توبه پذیرى، سخت عقوبت دادن، صاحب فضل و عطا داشتن، از اوصاف

يااستكمال نيست جهان فرق بين اغرض ما بندگان و اغراض خداى سبحان معناى عزت و عزيز و داراى عزت بودن خدا تعالى وجه آوردن هر دو صفت ((عزيز)) و ((حميد)) در دنباله

زمینه تقوا ۱ خدا: آثار حکمت خدا ۱; آثار حلم خدا ۱; آثار شکرگزارى خدا ۱; آثار عزت خدا ۱; آثار علم غیب خدا ۱; حکمت خدا ۴; علم خدا ۲; علم غیب خدا ۲; ویژگیهاى

۱; حتمیت پیروزى حق ۲; فرجام حق ۱ حمایت خدا: مشمولان حمایت خدا ۳ خدا: آثار عزت خدا ۶; آثار قدرت خدا ۶; بشارتهاى خدا ۴; سنتهاى خدا ۲

مشیت خدا ۸; رازقیت خدا ۳، ۷; قدرت خدا ۹، ۱۰; نشانه هاى رحمت خدا ۴; نشانه هاى عزت خدا ۸; نشانه هاى قدرت خدا ۸; نشانه هاى لطف خدا ۴، ۵; وسعت علم خدا ۲; وسعت

خويش را برشمردند. راغب گفته: مكاثر و تكاثر، معارضه و رقابت در كثرت مال و عزت است، ظاهراً در آيه قول راغب مراد است و تكاثر آن است كه اين مى‏خواهد مال و

تجدید حیات انسان ها ۵; حشر انسان ها ۴ خدا: آثار ربوبیت خدا ۵; تهدیدهاى خدا ۲; عزت خدا ۶; قدرت خدا ۱، ۳، ۵، ۶ کافران: تهدید کافران ۲; هلاکت کافران ۱ مردگان:

حکیم (کاردان) است. (انّ اللّه کان عزیزاً حکیماً) کلمه «کان» دلالت بر استمرار عزت و حکمت خداوند دارد. ۱۱- اِعمال قدرت خداوند، حکیمانه است. (انّ اللّه کان عزیزاً

إنّک أنت العزیز الحکیم) یاد شدن دو صفت عزت و حکمت در پایان آیه شریفه، مى تواند بیانگر مطلب یاد شده باشد. ۱۴ - عزت و حکمت بى مانند خداوند، مقتضى دل بستن

حکیم) بنابر اینکه «حکیم» صفت براى «عزیز» باشد. ۱۳- تشریع حد سرقت، جلوه اى از عزت و حکمت خداوند (فاقطعوا ایدیهما ... و اللّه عزیز حکیم) توصیف خداوند به «عزیز»

مؤمنان ۱۵; توصیه به مؤمنان ۱; خطاى مؤمنان ۲; خواسته هاى اخروى مؤمنان ۱۳، ۱۵; عزت اخروى مؤمنان ۹; فضایل مؤمنان ۹; گناهکارى مؤمنان ۲; موجبات امیدوارى مؤمنان

يااستكمال نيست جهان فرق بين اغرض ما بندگان و اغراض خداى سبحان معناى عزت و عزيز و داراى عزت بودن خدا تعالى وجه آوردن هر دو صفت ((عزيز)) و ((حميد)) در دنباله

این کلمه کرم‌ (۴۷ بار) (بر وزن فرس) و كرامت به معنى سخاوت، شرافت، نفاست و عزت است. در صحاح و قاموس گويد: «اَلْكَرَمُ ضِدُّ الّلُؤْمِ» يعنى كرم ضد لئامت

توکل: زمینه توکل بر خدا ۳ تهجّد: آثار تهجّد ۱، ۵ خدا: آثار رحمت خدا ۳; آثار عزت خدا ۳; آثار علم غیب خدا ۳ سختى: عوامل تسهیل سختى ۵ عبادت: اهمیت خضوع در عبادت

توکل در عمل به تکلیف ۱، ۵; زمینه توکل بر خدا ۴ خدا: آثار رحمت خدا ۴; آثار عزت خدا ۴; آثار قدرت خدا۴; توصیه هاى خدا ۱ کافران: آثار موضعگیرى علیه کافران ۲

عقیده: آثار عقیده به حاکمیت خدا ۷; آثار عقیده به حمد خدا ۷; آثار عقیده به عزت خدا ۷; آثار عقیده به گواهى خدا ۷; آثار عقیده به مالکیت خدا ۷ عمل صالح: آثار

مخصوص خداست که نه هرگز فرزندی برگرفته و نه شریکی در ملک خود دارد و نه هرگز عزت و اقتدار او را نقصی رسد که به دوست و مددکاری نیازمند شود، و پیوسته ذات الهی

عزیز (پیروز شکست ناپذیر) و غفور (آمرزنده) است. (و هو العزیز الغفور) ۲۰ - عزت و اقتدار خداوند، توأم با رحمت و لطف او است. (و هو العزیز الغفور) برداشت یاد

نظرم مراد از آن در آيه عيش و رفاه است نه سايه راغب و ديگران گفته‏اند: از عزت و رفاه و اباء با ظل تعبير مى‏آورند على هذا معنى آيه اين است: آنها را به رفاه

قدرت الهى است. (ذلک تقدیر العزیز العلیم) ۱۲ - زیبایى و ایمنى آسمان، نشانى از عزت و علم الهى است. (و زیّنا السّماء ... و حفظًا ذلک تقدیر العزیز العلیم) ۱۳ -

شده در حال بارگیری... (بر وزن فرس) و كرامت به معنى سخاوت، شرافت، نفاست و عزت است. در صحاح و قاموس گويد: «اَلْكَرَمُ ضِدُّ الّلُؤْمِ» يعنى كرم ضد لئامت

اخروى: ۱۸ امکانات دنیوى: ۱۸ خدا: آثار اراده خدا ۶; آثار تدبیر خدا ۶; ظهور عزت خدا ۱۶; ظهور قدرت خدا ۱۶; محدوده قدرت خدا ۶; مشیت خدا ۱۰، ۱۲ دنیا: نقش دنیا

یحییکم ...; ... همانا خداوند با قرار دادن مرگ [براى بشر] اراده فرموده که عزّت خود و زبونى خلقش را نشان دهد. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «کنتم أموتاً فأحیاکم

سوى خداوند (فعسى اللّه ان یأتى بالفتح او امر من عنده) ۱۹- عنایت خداوند به عزت و شوکت مسلمین در برابر یهود و نصارا (فعسى اللّه ان یأتى بالفتح او امر من عنده)

استهزا کننده آنان قرار داده است. این نحوه برخورد گویاى نکاتى از جمله: مقام و عزّت مؤمن در پیشگاه خداوند است. ۱۰ - استهزا و به تمسخر گرفتن آن گاه که سزاى تمسخر

تصرف عناصر ناصالح و دروغ پرداز (و یمح اللّه البطل) ۸ - لطف، رحمت، قدرت و عزت خداوند، مقتضى مصون داشتن حریم وحى از نفوذ و تصرف دروغ پردازان (اللّه لطیف

است و ما خطاكار بوديم.» برادران گفتند: به خدا که خدا تو را بر ما (به ملک و عزت و عقل و حسن و کمال) برگزید و ما (در حق تو) مقصر و خطاکار بودیم. گفتند: به

طوق زرین بر دست ندارد یا چرا فرشتگان آسمان همراه او نیامده‌اند. [اگر موسی، عزت، سربلندی، کرامت و شخصیت داشت] پس چرا دستبندهای زرین و طلا بر او آویخته نشده

|و صاحب ارجمند عرش صاحب ارجمند عرش. و خداوند عرش (عظیم) و هم با اقتدار و عزت است. صاحب عرش و ارجمند [و عالی صفات] است. …. اوست صاحب عرش ارجمند. صاحب ارجمند

شکست نسازند. ۱۱ - سنّت الهى حاکم بر جوامع بشرى، در جهت غلبه یافتن دین خدا و عزّت مؤمنان، و شکست کفر و خوارى کفرپیشگان است. (و أن اللّه مخزى الکفرین) ۱۲ -

مى دهد. کرم‌ (۴۷ بار) (بر وزن فرس) و كرامت به معنى سخاوت، شرافت، نفاست و عزت است. در صحاح و قاموس گويد: «اَلْكَرَمُ ضِدُّ الّلُؤْمِ» يعنى كرم ضد لئامت

یادآوری آنها آمد کافر شدند (چقدر نادانند) در صورتی که این کتاب به حقیقت صاحب عزت (و معجز بزرگ) است. کسانی که به این قرآن هنگامی که به سویشان آمد کافر شدند

آخرت از ايشان دريغ نميفرمايد چون سين مؤكّد وقوع فعل مضارع است و خدا داراى عزّت تامّه است كسى نميتواند مانع از نفوذ اراده او شود و افعالش محكم و متين و مطابق

احکام، بر اساس حکمت الهى (و یسئلونک عن الیتامى ... ان اللّه عزیز حکیم) ۲۱ - عزّت و نفوذناپذیرى خداوند در انجام خواسته هاى حکیمانه خویش (و لو شاء اللّه لاعنتکم

آنکه عزیزتر است‌، آن زبون‌تر را بی‌چون از آنجا بیرون خواهد راند.» حال آنکه عزت تنها برای خدا و پیامبر او و مؤمنان است‌؛ لیکن این دورویان نمی‌دانند. هان ای

در نظر من كاسته شد. فرمود: چرا اى پادشاه؟ گفت: آمده‏ام خانه‏اى را كه موجب عزت و آبرو و فضيلت شماست و دينى كه به آن عبادت مى‏كنيد ويران و پايمال كنم، تو

هیچ خدایی نیست و فرشتگان و دانشمندان (نیز گواهی می‌دهند) جز او که توانای با عزت و حکمت است، هیچ خدایی نیست. گواهی داد خدا که نیست خدائی جز او و فرشتگان و

راجع است و فاعل آن «العمل» مى‏باشد. يعنى: هر كه خواهان عزت است آن را از خدا بخواهد كه همه عزّت مال خداست، كلمات پاكيزه (كه حاكى از توحيد و عقيده پاك است)

آیا کشور با عظمت مصر از من نیست؟ و چنین نهرها از زیر قصر من جاری نیست؟ آیا (عزت و جلال مرا در عالم به چشم) مشاهده نمی‌کنید؟ و فرعون در میان قومش ندا داد:

يااستكمال نيست جهان فرق بين اغرض ما بندگان و اغراض خداى سبحان معناى عزت و عزيز و داراى عزت بودن خدا تعالى وجه آوردن هر دو صفت ((عزيز)) و ((حميد)) در دنباله

اراده خدا ۱۵، ۲۲; رد سلطه خدا ۱۱; قدرت خدا۱۳; نشانه هاى حکمت خدا ۲; نشانه هاى عزت خدا ۲ دنیاطلبان: عجز دنیاطلبان ۱۳ شکست: عوامل شکست ۱۷ عبرت: زمینه عبرت ۲۵;

مى‌كنند، و آن كس كه ظلمى بر دوش دارد نوميد مى‌ماند. و بزرگان عالم همه در پیشگاه عزت آن خدای حی توانا ذلیل و خاضعند و (در آن روز) هر که بار ظلم و ستم به دوش دارد

برخاسته از حکمت خداوند است. (و المطلّقات یتربصن ... و اللّه عزیز حکیم) ۲۵ - عزّت و قدرت شکست ناپذیر الهى، پشتوانه مجازات متخلّفانِ از احکام و قوانین الهى

مسلمان گرديد به سبب سليمان عليه السّلام و خارج شدند سحره فرعون طلب كردند عزت را به سبب فرعون، پس برگشتند به حالت ايمان. اين جمله را براى دفع توهّم فرعون

هنگامی که (از شوهر کافرش بیزاری جست و) عرض کرد: بار الها (من از قصر فرعونی و عزت دنیوی او گذشتم) تو خانه‌ای برای من نزد خود در بهشت بنا کن و مرا از شرّ فرعون

راجع است و فاعل آن «العمل» مى‏باشد. يعنى: هر كه خواهان عزت است آن را از خدا بخواهد كه همه عزّت مال خداست، كلمات پاكيزه (كه حاكى از توحيد و عقيده پاك است)

اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السمَاوَاتِ وَ مَا فى الاَرْضِ»: عزت در مقابل ذلت است. راغب گفته :عزت حالتى است در انسان كه نمى گذارد مغلوب كسى شود و شكست بخورد،

روايت شده است كه پيغمبر فرمود بر شما است عفو نمودن چون عفو عزت مرد را زياد مى‌كند پس عفو كنيد عزت مى‌دهد شما را خداوند و نيز روايت شده است كه چون روز قيامت

و بنقد دلخوش شديد ولى خداوند عزت و شوكت و خوشى مئالى شما را طالب و خواهان است چون او عزيز و حكيم است و اراده‌اش منتج عزت و موافق با حكمت و مصلحت است و

و بنقد دلخوش شديد ولى خداوند عزت و شوكت و خوشى مئالى شما را طالب و خواهان است چون او عزيز و حكيم است و اراده‌اش منتج عزت و موافق با حكمت و مصلحت است و

629 آنكه هيچكس از ظلمى كه به او شده، عفو نمى‌كند براى خدا، مگر اينكه خدا عزت او را روز قيامت زياد فرمايد. سوم- آنكه هيچكس نيست درى از سؤال بر خود گشايد،

خداى تعالى داخل فرمايد كلمه اسلام را در آن، يا به تمامى عزت و يا به تمامى ذلت، يا عزيز شوند به عزت ايمان، و يا ذليل گرداند آنها را تا متدين شوند به اسلام

از انقلاب مراجعت باشد چنانچه گفته‌اند و ميشود مراد انقلاب حال آنها باشد از عزت بذلت و از بزرگى در انظار مردم بكوچكى در هر حال ساحران بى‌اختيار در برابر عظمت

روحى در كاستن از ميزان توان در كسب پيروزى بر دشمن اشاره به اينكه هر قدر بر عزت و شكوت ظاهرى مسلمين افزوده مى گشت از درجه ايمان و قوت معنويات آنان كاسته مى

عرب معمولا کنایه از بزرگی و عزت است همان‌گونه که در فارسی نیز وقتی می‌گوئیم بینی او را به خاک بمالید دلیل بر این است که عزت او را بر باد دهید و سوم این

كنيم براى بنى اسرائيل وسائل عزت و عظمت را در زمين و ارائه دهيم بفرعون و هامان و قبطيان از ضرب دست بنى اسرائيل زوال ملك و مال و عزت و عظمت آنها را كه از آن

و بنقد دلخوش شديد ولى خداوند عزت و شوكت و خوشى مئالى شما را طالب و خواهان است چون او عزيز و حكيم است و اراده‌اش منتج عزت و موافق با حكمت و مصلحت است و

عزيز بود و عزّتى جز عزّت او نبود و اين معناى اين آيه است و بنظر حقير ذكر عزّت خدا اينجا بمناسبت وعده نصرت است و اشاره بآنكه غلبه و عزت و شوكت در اختيار خدا

دل‌هایتان بدان آرامش یابد. و پیروزی جز از نزد خدا نیست. خدا همواره کانون عزت و حکمت است. چون (خدا) خواب سبک آرامش‌بخش را، از سوی خود بر (سراسر وجود)تان

كنيم براى بنى اسرائيل وسائل عزت و عظمت را در زمين و ارائه دهيم بفرعون و هامان و قبطيان از ضرب دست بنى اسرائيل زوال ملك و مال و عزت و عظمت آنها را كه از آن

آينه آن قصه حق است و نيست هيچ خدائى مگر خدا و همانا خدا هر آينه اوست داراى عزت و حكمت.. تفسير اشاره است بقصه حضرت عيسى و مريم و آنكه آنچه در اين باب بيان

نزولِ قرآن اشاره شده است. واژه «عزت» 88 مرتبه در قرآن آمده است كه 46 مرتبه آن در كنار حكمت است. «الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ» آرى عزّت زمانى دائمى است كه همراه با

است كه خدا در عين عزّت و توانائى كارهايش از روى حكمت و مصلحت است و در عين حال مهربان، بخشاينده، وهاب، دانا، پسنديده و... است نبايد از عزّت خدا به هراسيد.

روحى در كاستن از ميزان توان در كسب پيروزى بر دشمن اشاره به اينكه هر قدر بر عزت و شكوت ظاهرى مسلمين افزوده مى گشت از درجه ايمان و قوت معنويات آنان كاسته مى

عزيز بود و عزّتى جز عزّت او نبود و اين معناى اين آيه است و بنظر حقير ذكر عزّت خدا اينجا بمناسبت وعده نصرت است و اشاره بآنكه غلبه و عزت و شوكت در اختيار خدا

صالحه باشند مشمول رحمت و مغفرت الهيّه خواهند شد و روزى آنها بخوبى و خوشى با عزت و احترام و فضيلت تمام بايشان خواهد رسيد و كسانيكه سعى و كوشش نمودند از روى

من آويخته و من و پدران مرا وسيله جسته، به حق آن اخلاصى كه پدران من بدرگاه عزت تو داشته‌اند حاجت او را روا فرما و شفا به او مرحمت نما، و روزى بر او وسيع،

.)) ملك ، چه حق و چه باطل از ناحيه خداى تعالى است معناى ((عزت )) و ((ذلت )) و بيان اينكه عزت فقط از آن خدا از ناحيه او است معناى ((خير)) و بيان اينكه اين

ابرىنفسى انّ سخن بعضى از مفسرين كه : ((ذلك ليعلم ...)) و ((و ما ابرى نفسى ...)) عزت يافتن يوسف (عليه السلام ) به رحمت الهى ، بعد از آنكه براى ذلت او اسباب چينى

الثقلين، جلد 5، صفحه 317، حديث 29. جلد 13 - صفحه 153 بتمامى عزت، يا بتمامى ذلت، يا عزيز شوند به عزت ايمان، يا ذليل گرداند آنها را تا متدين شوند به اسلام و ايمان

صالحه باشند مشمول رحمت و مغفرت الهيّه خواهند شد و روزى آنها بخوبى و خوشى با عزت و احترام و فضيلت تمام بايشان خواهد رسيد و كسانيكه سعى و كوشش نمودند از روى

غير آنرا مى‏كند تا بناى آن سرآيد. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. 10- عزّت و ذلّت و گرفتن و عطا كردن در دست اوست، او پادشاهى مى‏دهد و پادشاهى را مى‏ستاند،

ابرىنفسى انّ سخن بعضى از مفسرين كه : ((ذلك ليعلم ...)) و ((و ما ابرى نفسى ...)) عزت يافتن يوسف (عليه السلام ) به رحمت الهى ، بعد از آنكه براى ذلت او اسباب چينى

عزيز بود و عزّتى جز عزّت او نبود و اين معناى اين آيه است و بنظر حقير ذكر عزّت خدا اينجا بمناسبت وعده نصرت است و اشاره بآنكه غلبه و عزت و شوكت در اختيار خدا

بدرستى كه تعجب از كسى است كه هلاك شود چگونه هلاك گردد با وجود بسطت رحمت حضرت عزت و بسيارى ادله واضحه بر وحدت. «1» وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ

سوره مريم معناى اينكه فرمود: ((مشركين جز خداى آلهه اى گرفتند تا براى آنان عزت باشند(( مقصود آيه : ((كلا سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدا(( مراد از اينكه

كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايه‌ات

عيب. و اصل «محق»، فناء شى‌ء است بتدريج. بنابراين معنى آيه آنكه: اگر دولت و عزت بر مؤمنان باشد، به جهت تميز و تخليص و غير آن از آنچه اصلح است مر ايشان را؛

مَرِيداً: و نمى‌پرستند مگر شيطان گم گشته در وادى ضلالت و بيرون رفته از طاعت حضرت عزت را، چه اوست كه امر كرده مشركان را بر عبادت اوثان، و اغواى ايشان نموده بر آن

شرايط ذمّه است . در جريان حضرت سليمان آمده [نمل:37]. ذليل بودن به واسطه رفتن عزّت و حكومت و استقلال و صاغر بودن در اثر اسارت و گرفتارى است (جوامع الجامع).

خودشان را ولى از جان و مال گذشتگان در راه خدا نائل شدند بمنافع دنيا و آخرت از عزت و شوكت و ظفر و غنيمت و قرب و منزلت نزد خدا و پيغمبر و فائز شدند بنعيم جنت

تكيه داده‌اند. همه (شادان) با یاران و دوستان رو به روی یکدیگر بر آن سریرهای عزّت می‌نشینند. در حالی که روبروی یکدیگر بر آنها تکیه دارند. روبروى هم بر آنها

تعبير ميشود و چون مانند بسمله مناسب با افتتاح امور است تكرار آن مستحسن است و عزت و حكمت خداوند انسب اوصاف است باستحقاق حمد و ثنا و تسبيح و تقديس گفته‌اند مسلمانان

خودشان را ولى از جان و مال گذشتگان در راه خدا نائل شدند بمنافع دنيا و آخرت از عزت و شوكت و ظفر و غنيمت و قرب و منزلت نزد خدا و پيغمبر و فائز شدند بنعيم جنت

بود بعلاوه نام نيك و مقبوليّت تامّه عامّه كه تمام ارباب اديان معترف بمقام و عزت و عظمت اويند و درود و ثناى او در السنه و افواه خاص و عام تا انقراض عالم سارى

عذاب روحى، شنيدن تحقير و تمسخر به اينكه شما بوديد كه در دنيا تنها براى خود عزّت و كرامت قائل بوديد.) «ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ» 4- دوزخيان

آنها را به راه هلاكت برديم چنانكه خود بدان راه رفتيم. [ص:82]. گفت: قسم به عزّت تو حتماً آنها را به راه هلاكت خواهم برد. [مريم:59]. مراد عذاب است راغب گويد

ابرىنفسى انّ سخن بعضى از مفسرين كه : ((ذلك ليعلم ...)) و ((و ما ابرى نفسى ...)) عزت يافتن يوسف (عليه السلام ) به رحمت الهى ، بعد از آنكه براى ذلت او اسباب چينى

كه ساتر عورت از ناظر محترم باشد، و ثانى لباس مستحب كه لباس جلال و جمال و عزت است. 3- مراد ريش، لباس خاص جمال است. 4- مراد آنچه زندگانى به آن وسعت يابد

ابرىنفسى انّ سخن بعضى از مفسرين كه : ((ذلك ليعلم ...)) و ((و ما ابرى نفسى ...)) عزت يافتن يوسف (عليه السلام ) به رحمت الهى ، بعد از آنكه براى ذلت او اسباب چينى

اللّه عليه و آله و سلّم. «1» و آيه شريفه دال است بر آنكه يهود را هرگز دولت و عزت نباشد و هميشه ذليل و خوار باشند تا قيامت. إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقابِ‌:

تعبير ميشود و چون مانند بسمله مناسب با افتتاح امور است تكرار آن مستحسن است و عزت و حكمت خداوند انسب اوصاف است باستحقاق حمد و ثنا و تسبيح و تقديس گفته‌اند مسلمانان

قائل همين نقص بنيه نمايد، و موت نزد اين حال او را حاصل مى‌شود به فعل حضرت عزت بر سبيل عادت؛ پس خداى تعالى مى‌ميراند بوقت اجل مسمى يا اجل بلاء، و زنده فرمايد

جلالى و ارتفاع مكانى لأكرمنّ اليوم من اكرمك و لأهيننّ من اهانك». سوگند به عزت خود و جلال و علو مكانت خود، هر آينه البته البته اكرام مى‌نمايم امروز هر كه

كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايه‌ات

گناهانى كه اندازنده‌اند صاحب خود را در هلاكت و از عيبهائى كه خشم آرنده است حضرت عزت را اى صاحبان ديده بينا و گوش شنوا «1». وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَ إِذا

نسبت به عاصى و طاغى، كه در ظاهر نعمت، و در باطن نقمت است، مانند صحت و دولت و عزت ياغيان و طاغيان، كه آن را لطف و مرحمت در باره خود پنداشته، غافل از آنكه عاقبتى

ابرىنفسى انّ سخن بعضى از مفسرين كه : ((ذلك ليعلم ...)) و ((و ما ابرى نفسى ...)) عزت يافتن يوسف (عليه السلام ) به رحمت الهى ، بعد از آنكه براى ذلت او اسباب چينى

ابرىنفسى انّ سخن بعضى از مفسرين كه : ((ذلك ليعلم ...)) و ((و ما ابرى نفسى ...)) عزت يافتن يوسف (عليه السلام ) به رحمت الهى ، بعد از آنكه براى ذلت او اسباب چينى

يابند، مانند مخالطه و مناكحه با مسلمانان و حفظ مال و جان و اولاد ايشان و عزت يافتن به عزت مسلمانان؛ و چون ناگهانى پيك اجل در رسد، به ظلمت و بال نفاق و خوف شدت

آنها را به راه هلاكت برديم چنانكه خود بدان راه رفتيم. [ص:82]. گفت: قسم به عزّت تو حتماً آنها را به راه هلاكت خواهم برد. [مريم:59]. مراد عذاب است راغب گويد

سوره مريم معناى اينكه فرمود: ((مشركين جز خداى آلهه اى گرفتند تا براى آنان عزت باشند(( مقصود آيه : ((كلا سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدا(( مراد از اينكه

الغنى يجولان‌ جلد 13 - صفحه 199 فاذا ظفرا بموضع التّوكّل اوطنا «1». فرمود: عزت و بى‌نيازى جولان كنند، پس هرگاه ظفر يابند به محلّ توكل توطّن نمايند. 3- امالى-

روحى در كاستن از ميزان توان در كسب پيروزى بر دشمن اشاره به اينكه هر قدر بر عزت و شكوت ظاهرى مسلمين افزوده مى گشت از درجه ايمان و قوت معنويات آنان كاسته مى

كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايه‌ات

صالحه باشند مشمول رحمت و مغفرت الهيّه خواهند شد و روزى آنها بخوبى و خوشى با عزت و احترام و فضيلت تمام بايشان خواهد رسيد و كسانيكه سعى و كوشش نمودند از روى

سبا كافر بود، پس مسلمان شد با سليمان. و بيرون آمدند سحره فرعون به جهت طلب عزت نزد فرعون، پس برگشتند در حالى كه مؤمن شدند. «1» رجوع شود به: تفسير برهان،

مرّه از بنى سليم بودند و آخرين ايشان «دبيّه» نام داشت. بت عزّى همچنان در اوج عزّت و عظمت خود باقى بود تا خداى تعالى پيغمبرش را فرستاد و چون اسلام در عربستان

آلودگیها و عیبها) دارند. و آنان را (زندگی پرناز و نعمتی می‌دهیم و) به سایه‌ی (عزّت و رفاهیّت) گسترده‌ای داخل می‌گردانیم. و کسانی را که ایمان آورده و کارهای

تمسك‌ كرد بآيه: قُل‌ِ اللّهُم‌َّ ‌براي‌ اثبات‌ عزت‌ و شوكت‌ ‌خود‌ ولي‌ غافل‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ هستند ‌که‌ عزت‌ ‌به‌ يد اللّه‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد: مَن‌ كان‌َ

روحى در كاستن از ميزان توان در كسب پيروزى بر دشمن اشاره به اينكه هر قدر بر عزت و شكوت ظاهرى مسلمين افزوده مى گشت از درجه ايمان و قوت معنويات آنان كاسته مى

ميان آنهاست تا تصرف نمايند در امور ربّانيه و تدبير الهيه كه مختص است به حضرت عزت؛ و چون ايشان را مدخليتى نيست در اين عالم جسمانى كه در نهايت حقارت است، پس

ما من حسابك من شى ء )) . فاصله طبقاتى بين مردم امتحانى الهى است . كرامت و عزت ، با شكر كه همانا توحيد است همراه مى باشد و تفاوت هاى مادى ، امتحان است .

بر دعا و مسئلت ايشان باشد، پس دعا لازم آمد. 3- دعا مفيد معرفت ذلت عبوديت و عزت ربوبيت، و آن اشرف عبادات است. و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:

روحى در كاستن از ميزان توان در كسب پيروزى بر دشمن اشاره به اينكه هر قدر بر عزت و شكوت ظاهرى مسلمين افزوده مى گشت از درجه ايمان و قوت معنويات آنان كاسته مى

كبريائى و هيبت الهى سخن راند تا از آن بترسند و وقتى رحمت و مغفرت و مهربانى حضرت عزت را تقرير كنند تا به آن اميدوار شوند؛ پس هر موعظه‌اى كه مشتمل بر اين سخنان

كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايه‌ات

چون حق تعالى اراده خلق اسب نمود، باد جنوب را فرمود؛ از تو خلقى بيافرينم كه عزت اولياء و دوستان من و جمال اهل طاعت من، و مذلت دشمنان من باشد. باد و ملائكه

اهل ايمان هر يك بحسب مرتبه قرب و اذنى كه از خدا باو در شفاعت داده شده همانا عزّت مطلقه و رحمت رحيميّه از آن حقّ است و كسيرا در آن مستقلّا راهى نيست و قمّى

تمسك‌ كرد بآيه: قُل‌ِ اللّهُم‌َّ ‌براي‌ اثبات‌ عزت‌ و شوكت‌ ‌خود‌ ولي‌ غافل‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ هستند ‌که‌ عزت‌ ‌به‌ يد اللّه‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد: مَن‌ كان‌َ

این اکنون که همه مقدرات شما به دست اوست فرمان او را در زمینه جهاد که مایه عزت و سر بلندی در دنیا و در پیشگاه خداست به جان بپذیرید، و حتی اگر شهادت در این

خودشان را ولى از جان و مال گذشتگان در راه خدا نائل شدند بمنافع دنيا و آخرت از عزت و شوكت و ظفر و غنيمت و قرب و منزلت نزد خدا و پيغمبر و فائز شدند بنعيم جنت

خودشان را ولى از جان و مال گذشتگان در راه خدا نائل شدند بمنافع دنيا و آخرت از عزت و شوكت و ظفر و غنيمت و قرب و منزلت نزد خدا و پيغمبر و فائز شدند بنعيم جنت

ما من حسابك من شى ء )) . فاصله طبقاتى بين مردم امتحانى الهى است . كرامت و عزت ، با شكر كه همانا توحيد است همراه مى باشد و تفاوت هاى مادى ، امتحان است .

ما من حسابك من شى ء )) . فاصله طبقاتى بين مردم امتحانى الهى است . كرامت و عزت ، با شكر كه همانا توحيد است همراه مى باشد و تفاوت هاى مادى ، امتحان است .

از مطلعى طلوع مى‌كند و به مغربى غروب نمايد بر حسب حكمت و بر وفق مصلحت حضرت عزت. يا مراد مشارق و مغارب نجوم است كه هر يك محل شروق و غروب از دائره افق نقطه

يعنى: 1- درايت تو، به غايت فضل و بنهايت علو و قدر آن نمى‌رسد. به جهت قدر و عزت و شرف اين شب است كه هر كه در او طاعت كند، عزيز و مشرف گردد و عملى كه در آن

صالحه باشند مشمول رحمت و مغفرت الهيّه خواهند شد و روزى آنها بخوبى و خوشى با عزت و احترام و فضيلت تمام بايشان خواهد رسيد و كسانيكه سعى و كوشش نمودند از روى

كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايه‌ات

بود بعلاوه نام نيك و مقبوليّت تامّه عامّه كه تمام ارباب اديان معترف بمقام و عزت و عظمت اويند و درود و ثناى او در السنه و افواه خاص و عام تا انقراض عالم سارى

اهل ايمان هر يك بحسب مرتبه قرب و اذنى كه از خدا باو در شفاعت داده شده همانا عزّت مطلقه و رحمت رحيميّه از آن حقّ است و كسيرا در آن مستقلّا راهى نيست و قمّى

را پس از مردنش همچنين است برانگيختن مردگان‌ آنكس كه ميخواهد عزّت را پس مر خدا را است عزّت تمامى بسوى او بالا ميرود سخن پاك و كردار شايسته بالا ميبرد آنرا

را پس از مردنش همچنين است برانگيختن مردگان‌ آنكس كه ميخواهد عزّت را پس مر خدا را است عزّت تمامى بسوى او بالا ميرود سخن پاك و كردار شايسته بالا ميبرد آنرا

تأكيد اكيد كه ما كتابى براى شما فرستاديم كه در آن همه چيز شما موجود است از عزّت و شهرت و موعظه و نصيحت و علم و معرفت و سعادت دنيا و آخرت كه همه مستفاد از

نابود كرديم، با همان عزّت و «1». بقره، 60. جلد 6 - صفحه 324 قدرت مى‌توانيم مخالفان تو را نيز نابود كنيم.) 13- كفر مردم، ضررى به عزّت خداوند نمى‌زند. «ما

عبادت كند به وجودى كه از همه نقائص منزّه و با همه كمالات آراسته است، وجودى كه عزّت و ذلّت دست اوست حقّا كه بايد چنين وجودى را عبادت كرد و آن كارى است مطابق

سوره مريم معناى اينكه فرمود: ((مشركين جز خداى آلهه اى گرفتند تا براى آنان عزت باشند(( مقصود آيه : ((كلا سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدا(( مراد از اينكه

تو است مزد و ثوابى بر كشيدن بار نبوت و تحمل جفاى امت در ابلاغ احكام حضرت عزت، غَيْرَ مَمْنُونٍ‌: بدون منت نهاده شده، يعنى حق سبحانه بدون واسطه كسى كه از

صالحه باشند مشمول رحمت و مغفرت الهيّه خواهند شد و روزى آنها بخوبى و خوشى با عزت و احترام و فضيلت تمام بايشان خواهد رسيد و كسانيكه سعى و كوشش نمودند از روى

عليهم السّلام به واسطه اعلام و اخبار سيد مختار بوده، و الهامات وارده از حضرت عزت بدون توسط ملك بوده، پس آيه منافى آن نباشد؛ چه تخصيص غيب مذكور به آن حضرت،

از آيات قدرت پروردگار خود آيات بزرگتر را كه دلالت داشتند بر كمال قدرت حضرت عزت. با آن حضرت در آن شب ديد چيزى را از آيات پروردگار خود كه بزرگترين آياتند.

اگر بميرد با صبرش، مرده است به ثواب شهيد؛ و اگر زنده باشد، زندگى نمايد به عزت. صفت دوم: وَ الصَّادِقِينَ‌: و راست گويندگان در اقوال و افعال، مطابق واقع

كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايه‌ات

كه اندازنده‌اند صاحب خود را در هلاكت و از عيبهائى كه به خشم آرنده‌اند حضرت عزت را. اى صاحبان ديده‌هاى بينا و گوشهاى شنوا و اى صاحبان عافيت و متاع دنيا آيا

براى بيان حق، چه آنها دلايل وحدانيت و آثار خالقيت و عالميت و قادريت حضرت عزت است پس مظهر حق باشد. وَ صَوَّرَكُمْ‌: و تصوير فرمود و بنگاشت شما را، فَأَحْسَنَ

ما من حسابك من شى ء )) . فاصله طبقاتى بين مردم امتحانى الهى است . كرامت و عزت ، با شكر كه همانا توحيد است همراه مى باشد و تفاوت هاى مادى ، امتحان است .

خالص از شوائب و نوائب و آفات، و ايمن از بيم زوال و عاهات است به خلاف دنيا كه عزت آن منتهى به ذلت، و دولت آن مبدل به نكبت، و نعمت آن مغيّر به نقمت، و عيش آن

كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايه‌ات

كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايه‌ات

كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايه‌ات

كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايه‌ات

كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايه‌ات

ميدهد براى تو قصرهائى. تفسير تبارك مأخوذ از بركت است يعنى پر خير و بركت و با عزت و عظمت و دوام و ثبات است خداوندى كه نازل فرمود قرآن را كه فارق بين حق و باطل

ايمان و قوت قلب و قوت بدن عنايت فرمود كه با جرأت و جلادت خارج شدند و بسلامت و عزت وارد و در دنيا و آخرت سودمند گشتند و محتمل است شامل شود مراجعت از حمراء الاسد

وجودى و به زبان حال باشد، نمایانگر کمال وجودى موجودات است که خود حکایت از عزت و حکمت آفریدگار آن دارد. آسمان: تسبیح موجودات آسمان ها ۹ آفرینش: ابداع آفرینش

امام باقر (ع) است و اين دلالت دارد بر آنكه يهود تا روز قيامت داراى سلطنت و عزت نمى‌شوند و مراد از بعث در اينجا امر و رخصت و كمك است و نيز گفته شده است خداوند

نمی‌دهد (و ایشان را از بدبختی به خوشبختی، از نادانی به دانائی، از ذلّت به عزّت، از نوکری به سروری، و ... و بالعکس نمی‌کشاند) مگر این که آنان احوال خود را

نابود كرديم، با همان عزّت و «1». بقره، 60. جلد 6 - صفحه 324 قدرت مى‌توانيم مخالفان تو را نيز نابود كنيم.) 13- كفر مردم، ضررى به عزّت خداوند نمى‌زند. «ما

حشر دروغ پنداشتند و به تقليد پدران و لزوم عادت ناپسنديده از نعمت ايمان و عزت تصديق، به سوء اختيار خود محروم ماندند. فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً: پس

مرضيه ايشان. در آيه شريفه تهديد و وعيد عظيمى است و دلالت دارد بر قوت ملكوت و عزت جبروت حق تعالى، و استحاله بودن ملائكه به حيثيتى كه توهّم شود در حق ايشان آنچه

اللّه عليه و آله و سلّم فرمايد: «ن» لوحى است از نور. 4- قسم است به نصرت حضرت عزت، مر انبياء و مؤمنان را. 5- اسم ماهى، و مراد اسم جنس. و تخصيص ذكر آن به اعتبار

كشتى و دريا هر آينه نشانه‌هاست بر شمول قدرت و كمال حكمت و وفور نعمت حضرت عزت. لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ: براى هر صبر كننده بر بلاها و مشاقّ تكليف، شكر كننده

عليه السّلام در نهج البلاغه كه در آن به آيه (وعد اللّه الذينآمنوا...) در عزت و نصرت مؤ منين استدلال كرده اند وقت استدلال صاحب روح المعانى به حديث فوق در

عليه السّلام در نهج البلاغه كه در آن به آيه (وعد اللّه الذينآمنوا...) در عزت و نصرت مؤ منين استدلال كرده اند وقت استدلال صاحب روح المعانى به حديث فوق در

خنك آنقوم كه در بند سراى ديگرند لذت مال دنيا بحسرت گذاردن و رفتنش نمى‌ارزد عزت حكومت با ذلت معزولى برابرى ندارد قسمت عمده تلخى جاندادن همان قطع علائق دنيوى

‌با‌ اينكه‌ ‌شما‌ قسيسين‌ بوديد و ‌از‌ علماء نصاري‌ و ‌در‌ ميان‌ ‌آنها‌ عزت‌ فوق‌ عزت‌ داشتيد ‌که‌ الان‌ ‌هم‌ كشيش‌ ‌در‌ نزد ‌آنها‌ احترامش‌ بيشتر ‌از‌ رئيس‌

لذا از کرده‌ی خود پشیمان شدند و) آن گاه خداوند توبه‌ی ایشان را پذیرفت (و عزّت و کرامت بدیشان بخشید. ولی) دوباره بسیاری از آنان (از راه راست منحرف و از

را آن‌گونه که می‌خواهد در رحم‌ها صورتگری می‌کند. هیچ معبودی جز او -کانون عزت و حکمت- نیست. اوست کسی که این کتاب [:قرآن] را بر تو فرو فرستاد. پاره‌ای از

«الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً» اگر به خاطر كسب عزّت به سراغ ديگران مى‌روى، بدان كه تمام عزّت‌ها براى خداست. در جاى ديگر مى‌فرمايد: «أَنَّ الْقُوَّةَ

بصيرا بينا شد سپس‌ بشارت‌ يوسف‌ ‌را‌ ‌که‌ عزيز مصر ‌شده‌ ‌با‌ ‌آن‌ عظمت‌ و عزت‌ و رياست‌ ‌که‌ تمام‌ اهل‌ مصر رجالا و نساء و تمام‌ اموال‌ ‌آنها‌ منقولا و

جواب فرمود تعيير و توبيخ و سرزنش و ملامتى بر شما نيست امروز كه خداوند بمن عزت و قدرت و سلطنت داده از شما گذشتم براى شكر اين نعمت و از خدا مى‌خواهم كه از

صادق: انّ الغنى و العزّ يجولان فاذا ظفرا بموضع التّوكل اوطنا. يعنى: غنى و عزّت جولان مى‌نمايند، وقتى ظفر يافتند به محل توكّل، قرار گيرند. پس نتيجه اين دو

آمدن روشنائى روز نزد منقضى شدن آن ادلّ دليل است بر آنكه فاعل آن مختصّ است به عزّت و جلال و متعالى است از اشباه و مثال. نزد بعضى مراد شب مزدلفه است، و وجه اختصاص

برايشان آمرزش و روزى نيكو مقرّر است. «رزق كريم» رزقى است كه با وسعت و كرامت و عزّت همراه باشد، نه با منّت و ترحّم. 1- رستاخيز براى دريافت پاداش‌هاست. «لِيَجْزِيَ

ديده بر نه ماه افزوده ميشود و اين مخصوص بحمل نيست هر چيزى از خوشى و ناخوشى و عزّت و ذلّت و فقر و ثروت و غيرها در علم خدا مقدّر است و ميزان معيّنى دارد كه كم

توحيد صفاتي‌ اينكه‌ صفات‌ ذاتيه‌ مثل‌: علم‌، قدرت‌، حياة، عظمت‌، كبريايي‌، عزت‌، رفعت‌ و غيرها عين‌ ذات‌ ‌است‌ و مراتب‌ وجود ‌است‌ و منتزع‌ ‌از‌ ذات‌ صفات‌

لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ). یعنی اگر بدانید که جهاد کلید سر بلندی و عزت و برطرف کننده ضعف و ذلت است. و اگر بدانید که راه رسیدن به رضای خدا و سعادت

رساند و بر پيرى و ضعف من ببخشايد. در خبر وارد شده‌ «1» خداوند سبحان فرمود: به عزت خودم قسم هر آينه برگردانم هر دوشان را بسوى تو بعد از آنكه توكل نمودى بر من

مطمئن فرمايد بآن دلهاى شما را و نيست نصرت مگر از نزد خدا همانا خداوند داراى عزت و حكمت است. تفسير پس از تصميم براى جنگ و اطلاع مسلمانان بر كثرت عدّه و عدّه

مُهِينٌ‌: و مر كافران راست در دنيا عذابى خواركننده و رسوا سازنده كه غرور عزت و تكبر ايشان را درهم شكند، از كشتن و اسيرى در دنيا، يا مر ايشان راست عذابى

جواب فرمود تعيير و توبيخ و سرزنش و ملامتى بر شما نيست امروز كه خداوند بمن عزت و قدرت و سلطنت داده از شما گذشتم براى شكر اين نعمت و از خدا مى‌خواهم كه از

ميدهد براى تو قصرهائى. تفسير تبارك مأخوذ از بركت است يعنى پر خير و بركت و با عزت و عظمت و دوام و ثبات است خداوندى كه نازل فرمود قرآن را كه فارق بين حق و باطل

ميدهد براى تو قصرهائى. تفسير تبارك مأخوذ از بركت است يعنى پر خير و بركت و با عزت و عظمت و دوام و ثبات است خداوندى كه نازل فرمود قرآن را كه فارق بين حق و باطل

بيرون ميكند البتّه عزيزترين مردم از آن شهر ذليل‌ترين آنانرا و مر خدا را است عزّت و مر پيغمبر او را ولى منافقان نميدانند اى كسانيكه ايمان آورديد مشغول نگرداند

ديده بر نه ماه افزوده ميشود و اين مخصوص بحمل نيست هر چيزى از خوشى و ناخوشى و عزّت و ذلّت و فقر و ثروت و غيرها در علم خدا مقدّر است و ميزان معيّنى دارد كه كم

اهل ايمان هر يك بحسب مرتبه قرب و اذنى كه از خدا باو در شفاعت داده شده همانا عزّت مطلقه و رحمت رحيميّه از آن حقّ است و كسيرا در آن مستقلّا راهى نيست و قمّى

اهل ايمان هر يك بحسب مرتبه قرب و اذنى كه از خدا باو در شفاعت داده شده همانا عزّت مطلقه و رحمت رحيميّه از آن حقّ است و كسيرا در آن مستقلّا راهى نيست و قمّى

قرار ده براى من از جانب خود حجتى يارى كننده، يا برهانى قاهر بر اعداء دين، يا عزت و شوكتى كه نصرت‌ «1» تفسير قمى، جلد 2، صفحه 26. «2» تفسير أبو الفتوح رازى،

صادق (ع) مى‏فرمود: حاجت خواستن از مردم بر باد دادن عزت و بردن حياء است و نوميدى از آنچه در دست مردم است عزت مؤمن است از نظر دينش و طمع همان فقر حاضر است. امام

زيد بن ارقم در غضب شد گفت: توئى ذليل و خوار و بى‌مقدار. و پيغمبر در نهايت عزت و رفعت. واقعه را خدمت حضرت عرض، امر به احضار أبى كرد و فرمود: اين سخنان را

ميدهد براى تو قصرهائى. تفسير تبارك مأخوذ از بركت است يعنى پر خير و بركت و با عزت و عظمت و دوام و ثبات است خداوندى كه نازل فرمود قرآن را كه فارق بين حق و باطل

ميدهد براى تو قصرهائى. تفسير تبارك مأخوذ از بركت است يعنى پر خير و بركت و با عزت و عظمت و دوام و ثبات است خداوندى كه نازل فرمود قرآن را كه فارق بين حق و باطل

بود بعلاوه نام نيك و مقبوليّت تامّه عامّه كه تمام ارباب اديان معترف بمقام و عزت و عظمت اويند و درود و ثناى او در السنه و افواه خاص و عام تا انقراض عالم سارى

بيرون ميكند البتّه عزيزترين مردم از آن شهر ذليل‌ترين آنانرا و مر خدا را است عزّت و مر پيغمبر او را ولى منافقان نميدانند اى كسانيكه ايمان آورديد مشغول نگرداند

نابود كرديم، با همان عزّت و «1». بقره، 60. جلد 6 - صفحه 324 قدرت مى‌توانيم مخالفان تو را نيز نابود كنيم.) 13- كفر مردم، ضررى به عزّت خداوند نمى‌زند. «ما

اهل ايمان هر يك بحسب مرتبه قرب و اذنى كه از خدا باو در شفاعت داده شده همانا عزّت مطلقه و رحمت رحيميّه از آن حقّ است و كسيرا در آن مستقلّا راهى نيست و قمّى

اهل ايمان هر يك بحسب مرتبه قرب و اذنى كه از خدا باو در شفاعت داده شده همانا عزّت مطلقه و رحمت رحيميّه از آن حقّ است و كسيرا در آن مستقلّا راهى نيست و قمّى

و عزيزترند آنها و زهرا (ع) در نزد پيغمبر از جان و البته عزت آنها در نزد پيغمبر (ص) كاشف از عزت آنها در نزد خدا است و فخر رازى روايت نموده كه پيغمبر با

مقام و مرتبه او را به مكان شريف او را جاى ده، چه نشاندن كسى در جاى نيكو دليل عزت و احترام او است. عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا: اميد است كه فايده رساند ما را در كار

ايشانند رستگاران در دنيا از دنائت، و در آخرت از عقوبت، و رسيدن به فيوضات حضرت عزت. تنبيه: يكى از صفات رذيله مهلكه، شح، و بدتر است از بخل. حضرت صادق عليه السّلام

بالا قابل برداشت است. ۱۰ - اختیار کنندگان راه کج و گمراهى، فاقد اختیار و عزت در قیامت (أفمن یلقى فى النار خیر) مجهول آمدن «یلقى» اشعار به آن دارد که گروه

غير من مشغول، و معذلك پيغمبر مرا مى‌كشند؛ اكنون از آنها انتقام گيرم و به عزت و جلال خود كه آنها را عبرت عالميان قرار دهم. روز عيد به عادت سابقه مشغول لهو

كوفه شبى در كوچه‌ها گردش مى‌نمودم، آوازى از خانه‌اى شنيدم. مى‌گفت: خدايا به عزت و جلالت قسم! اين معصيت كه نمودم مخالفت تو را نخواستم، و به عذاب تو جاهل نبودم،

آن به اين نظم به جهت دلالت بر فخامت عظم شأن و كبرياء سلطانيه او سبحانه و عزت ربوبيت و جلال ابهت او است كه كوهها و طيور را مانند عقلا گردانيده كه منقاد

رسوایی آن روزگار (دشوار، نجاتشان دادیم). بی‌گمان پروردگار تو همان پرتوان با عزت است. و کسانی که ستم کردند، (آن) بانگ (مرگبار) فرو گرفت. پس در خانه‌هایشان

ميدهد براى تو قصرهائى. تفسير تبارك مأخوذ از بركت است يعنى پر خير و بركت و با عزت و عظمت و دوام و ثبات است خداوندى كه نازل فرمود قرآن را كه فارق بين حق و باطل

وارد بهشت ميشوند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه عفو كنيد عفو موجب عزّت است. فَما أُوتِيتُم‌ مِن‌ شَي‌ءٍ فَمَتاع‌ُ الحَياةِ الدُّنيا وَ ما عِندَ

‌را‌ و نزاع‌ ‌با‌ يكديگر نكنيد ‌پس‌ سستي‌ جلد 8 - صفحه 135 پيدا ميكنيد و عزت‌ و شوكت‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ دست‌ ميدهيد و صبر كنيد محققا خداوند ‌با‌ صبر كنندگان‌

ديده بر نه ماه افزوده ميشود و اين مخصوص بحمل نيست هر چيزى از خوشى و ناخوشى و عزّت و ذلّت و فقر و ثروت و غيرها در علم خدا مقدّر است و ميزان معيّنى دارد كه كم

عزتها از آن او است پس به اين افتخارها كه مشركين مى كنند و اين عزت نمائى هايشان اعتناء مكن كه عزت آنان موهوم و سخنانشان هذيان است ، و چون خداى تعالى سميع و

دعاى حضرت نوح عليه السّلام در باره كفار مستجاب شد، در شأن اهل ايمان نيز به عزت اجابت رسيد. بعد به جهت مبالغه در استيصال اهل كفر، ختم دعا بر ايشان نمود: وَ

ناچار به كسى كه نزديك گناهكار است مى‌رسد. «1» مجملا آشنائى بيگانگان درگاه عزت، و نزديكى دور كردگان رحمت كه پيوسته در معرض عذاب الهى و عرض سهام سطوات ربّانيند،

اطاعت از ولى و صاحب اختيارشان و جهاد با دشمنان يارى فرمايد ايشان را بغلبه و عزّت و نام نيك و سعادت در دنيا و آخرت و ثابت قدم فرمايد آنها را در مرام و مسلك

امروز روز خلود در نعمت جاويد و رحمت بى‌پايان الهى است هر چه بخواهند از نعمت و عزّت و حشمت و مكنت و مأكول و مشروب و ملبوس و ملموس و مأنوس براى ايشان آماده و

به زودى شخصيتشان بكلى خرد شده زحمات چند ساله ايشان بى نتيجه و پس از ساليان عزت ، دچار ذلت و پس از قوت دچار ضعف مى شوند و اين خود انحراف و كج سليقه گى يعقوب

ابي جعفر ع قال : از امام باقر (ع) كه فرمود: نوميدى از آنچه در دست مردم است عزت مؤمن است در دينش، آيا نشنيدى قول حاتم را: چه نوميدى گرفتى بى‏نيازى يافتى در

بيرون ميكند البتّه عزيزترين مردم از آن شهر ذليل‌ترين آنانرا و مر خدا را است عزّت و مر پيغمبر او را ولى منافقان نميدانند اى كسانيكه ايمان آورديد مشغول نگرداند