روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۵

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

احمد بن محمد عن محمد بن خالد عن بعض اصحابنا عن عبد الله بن سنان قال :

قُلْتُ‏ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي لَأَرَى بَعْضَ‏ أَصْحَابِنَا يَعْتَرِيهِ‏ اَلنَّزَقُ وَ اَلْحِدَّةُ وَ اَلطَّيْشُ‏ فَأَغْتَمُّ لِذَلِكَ غَمّاً شَدِيداً وَ أَرَى مَنْ خَالَفَنَا فَأَرَاهُ حَسَنَ اَلسَّمْتِ قَالَ لاَ تَقُلْ حَسَنَ اَلسَّمْتِ فَإِنَّ اَلسَّمْتَ سَمْتُ اَلطَّرِيقِ‏ وَ لَكِنْ قُلْ حَسَنَ اَلسِّيمَاءِ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ‏ سِيمََاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ اَلسُّجُودِ قَالَ قُلْتُ فَأَرَاهُ حَسَنَ اَلسِّيمَاءِ وَ لَهُ وَقَارٌ فَأَغْتَمُّ لِذَلِكَ قَالَ لاَ تَغْتَمَّ لِمَا رَأَيْتَ مِنْ نَزَقِ أَصْحَابِكَ وَ لِمَا رَأَيْتَ مِنْ حُسْنِ سِيمَاءِ مَنْ خَالَفَكَ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا أَرَادَ أَنْ يَخْلُقَ‏ آدَمَ‏ خَلَقَ تِلْكَ اَلطِّينَتَيْنِ‏ ثُمَّ فَرَّقَهُمَا فِرْقَتَيْنِ فَقَالَ لِأَصْحَابِ اَلْيَمِينِ كُونُوا خَلْقاً بِإِذْنِي فَكَانُوا خَلْقاً بِمَنْزِلَةِ اَلذَّرِّ يَسْعَى وَ قَالَ لِأَهْلِ اَلشِّمَالِ كُونُوا خَلْقاً بِإِذْنِي فَكَانُوا خَلْقاً بِمَنْزِلَةِ اَلذَّرِّ يَدْرُجُ ثُمَّ رَفَعَ لَهُمْ نَاراً فَقَالَ اُدْخُلُوهَا بِإِذْنِي فَكَانَ أَوَّلَ مَنْ دَخَلَهَا مُحَمَّدٌ ص‏ ثُمَّ اِتَّبَعَهُ‏ أُولُوا اَلْعَزْمِ‏ مِنَ اَلرُّسُلِ‏ وَ أَوْصِيَاؤُهُمْ وَ أَتْبَاعُهُمْ ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِ اَلشِّمَالِ اُدْخُلُوهَا بِإِذْنِي فَقَالُوا رَبَّنَا خَلَقْتَنَا لِتُحْرِقَنَا فَعَصَوْا فَقَالَ لِأَصْحَابِ اَلْيَمِينِ اُخْرُجُوا بِإِذْنِي مِنَ‏ اَلنَّارِ لَمْ تَكْلِمِ اَلنَّارُ مِنْهُمْ كَلْماً وَ لَمْ تُؤَثِّرْ فِيهِمْ أَثَراً فَلَمَّا رَآهُمْ أَصْحَابُ اَلشِّمَالِ قَالُوا رَبَّنَا نَرَى‏ أَصْحَابَنَا قَدْ سَلِمُوا فَأَقِلْنَا وَ مُرْنَا بِالدُّخُولِ قَالَ قَدْ أَقَلْتُكُمْ فَادْخُلُوهَا فَلَمَّا دَنَوْا وَ أَصَابَهُمُ اَلْوَهَجُ‏ رَجَعُوا فَقَالُوا يَا رَبَّنَا لاَ صَبْرَ لَنَا عَلَى اَلاِحْتِرَاقِ فَعَصَوْا فَأَمَرَهُمْ بِالدُّخُولِ ثَلاَثاً كُلَّ ذَلِكَ يَعْصُونَ وَ يَرْجِعُونَ وَ أَمَرَ أُولَئِكَ ثَلاَثاً كُلَّ ذَلِكَ يُطِيعُونَ وَ يَخْرُجُونَ فَقَالَ لَهُمْ كُونُوا طِيناً بِإِذْنِي فَخَلَقَ مِنْهُ‏ آدَمَ‏ قَالَ فَمَنْ كَانَ مِنْ هَؤُلاَءِ لاَ يَكُونُ مِنْ هَؤُلاَءِ وَ مَنْ كَانَ مِنْ هَؤُلاَءِ لاَ يَكُونُ مِنْ هَؤُلاَءِ وَ مَا رَأَيْتَ مِنْ نَزَقِ أَصْحَابِكَ وَ خُلُقِهِمْ فَمِمَّا أَصَابَهُمْ مِنْ لَطْخِ أَصْحَابِ اَلشِّمَالِ وَ مَا رَأَيْتَ مِنْ حُسْنِ سِيمَاءِ مَنْ خَالَفَكُمْ وَ وَقَارِهِمْ فَمِمَّا أَصَابَهُمْ مِنْ لَطْخِ أَصْحَابِ اَلْيَمِينِ‏


الکافی جلد ۲ ش ۱۴ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۱۶
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَوَّلُ مَنْ أَجَابَ وَ أَقَرَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالرُّبُوبِيَّة
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۳۹

از عبد الله بن سنان، گويد: به امام صادق (ع) گفتم: قربانت من مى‏نگرم كه برخى هم مذهبان ما گرفتار خشم و كج خلقى مى‏شوند و از اين به سختى غمنده مى‏شوم، و مى‏نگرم كه در مخالفان ما كسانى هستند خوش روش؛ فرمود: خوش روش نگو زيرا روش، روش راه را گويند ولى بگو: خوش سيما، زيرا خدا عز و جل فرمايد (۲۹ سوره فتح): «سيماى آنان در چهره‏شان از اثر سجده است»، گويد: گفتم: او را خوش سيما بينم و با وقار و از اين راه هم غمنده گردم، در پاسخ فرمود: غمنده مباش از آنچه در هم مذهبان خود بد خلقى ديدى و در مخالفان خود خوش خلقى، به راستى خداى تبارك و تعالى چون خواست آدم را بيافريند اين هر دو سرشت را آفريد و آنها را در بخش كرد و به اصحاب يمين فرمود: شما به اجازه من خلقى باشيد، و خلقى شدند چون مورچگان مى‏كوشيدند، و به اهل شمال فرمود: به اجازه من خلقى باشيد، خلقى شدند چون مورچگان مى‏لوليدند، سپس آتشى براى آنها برافراشت و فرمود: به اجازه من در آن درآئيد، و نخست كس كه در آن درآمد محمد (ص) بود، سپس رسولان اولو العزم و اوصياء و پيروانشان در آن در آمدند، سپس به اصحاب شمال فرمود: به اذن من در آن در آئيد، در پاسخ‏ گفتند، پروردگارا ما را آفريدى تا ما را بسوزانى؟ و نافرمانى كردند، پس به اصحاب يمين فرمود: به اجازه من از آتش درآئيد، آتش در آنها زخمى پديد نكرده بود و اثرى نكرده بود، و چون اصحاب شمال آنها را ديدند گفتند: پروردگارا ما مى‏بينيم اصحاب يمين سالمند، از ما در گذر و با ما تجديد قرار كن و به ما فرمان بده كه در آئيم. فرمود: من از شما در گذشتم، در آتش در آئيد، چون نزديك آن شدند و سوز آتش به آنها رسيد، بر گشتند و گفتند: پروردگارا ما بر سوختن شكيبا نيستيم، و نافرمانى كردند و تا سه بار فرمان در آمدن در آتش به آنها رسيد و هر بار نافرمانى كردند و برگشتند. و آنان را سه بار دستور ورود داد و هر سه بار اطاعت كردند و بيرون شدند، پس به آنها فرمود: همه به اجازه من گل شويد و آدم را از آن آفريد، گفت: هر كه از آنان است از اينان نيست و هر كه از اينان است از آنان نيست، آنچه از سبكى و كج خلقى يارانت بينى از آلودگى آنان با اصحاب شمال است، و آنچه از نيكوئى سيماى مخالفان خودتان و وقارشان بينى از چسبش با اصحاب يمين به آنها سرايت كرده است.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۱۷

عبد اللَّه بن سنان گويد: بامام صادق عليه السّلام عرضكردم: من بعضى از اصحاب خود (شيعيان) را مى‏بينم كه بيخردى و تندى و سبكى عارضش شود. از اين جهت بشدت اندوهگين ميشوم و مخالفت خود (غير شيعه) را نيكو روش مى‏بينم. فرمود: نيكو روش نگو، زيرا مقصود از روش طريقه (كيش و مذهب) است، بلكه بگو نيكو سيما، زيرا خداى عز و جل ميفرمايد: «سيماى آنها در رخسارشان از اثر سجده است- ۲۹ سوره ۴۸-» عرضكردم: او را نيكو سيماء و داراى وقار ميبينم و از آن جهت اندوهگين ميشوم. فرمود: از سبكى كه در اصحابت و سيماء نيكى كه در مخالفينت ميبينى اندوهگين مباش، زيرا خداى تبارك و تعالى چون خواست آدم را بيافريند، آن دو طينت را آفريد، سپس آنها را دو نيمه كرد و باصحاب يمين فرمود: باذن من آفريده شويد، آنها مخلوقى گشتند مانند مورچگان كه ميشتافتند و باهل شمال فرمودند: باذن من آفريده شويد، آنها مخلوقى گشتند مانند مورچگان كه براه خود ميرفتند (آهسته و كند ميرفتند) سپس براى آنها آتشى برافراشت و فرمود: باذن من بآن در آئيد، نخستين كسى كه بآتش درآمد، محمد صلى اللَّه عليه و آله بود، سپس پيغمبران اولو العزم ديگر و اوصياء و پيروانشان از پى او در آمدند. آنگاه باصحاب شمال فرمود: باذن من بآن در آئيد، گفتند: پروردگارا! ما را آفريدى تا بسوزانى؟! و نافرمانى كردند، سپس باصحاب يمين فرمود: باذن من از آتش خارج شويد، بى‏آنكه آتش بآنها جراحتى رساند و در آنها تأثيرى گذارد (خارج شدند). چون أصحاب شمال آنها را ديدند، گفتند: پروردگارا! اصحاب خود را سالم ميبينيم، از ما در گذر و امر فرما داخل شويم، فرمود: از شما در گذشتم، داخل شويد، چون نزديك رفتند و افروختگى آتش بآنها رسيد، برگشتند و گفتند: پروردگارا! ما بر سوختن صبر نداريم و نافرمانى كردند، تا سه بار ايشان را امر بدخول فرمود، و در هر سه بار نافرمانى كردند و برگشتند و آنها (يعنى اصحاب يمين) را سه بار امر فرمود، هر سه بار فرمان بردند و بسلامت از آتش درآمدند. سپس بهمه آنها فرمود: باذن من گل شويد و آدم را از آن گل آفريد، پس آنها كه از اين دسته باشند، از آن دسته نگردند و آنها كه از آن دسته باشند، از اينها نشوند (يعنى عاقبت اصحاب يمين سعادتمند و بهشتى گردند و اصحاب شمال يا شقاوت و دوزخى شوند) و هر سبكى و بدخلقى كه در اصحابت (شيعيان) ميبينى از برخورد آنهاست با اصحاب شمال و هر سيماى نيك و وقارى كه در مخالفينت مى‏بينى، از برخورد آنهاست با اصحاب يمين (گويا مقصود از اين برخورد همان چسبندگى و آميختگى اجزاء گل اوليه آنهاست با يك ديگر).

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۲۹

احمد بن محمد، از محمد بن خالد، از بعضى از اصحاب ما، از عبداللَّه بن سنان روايت كرده است كه گفت: به امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم: فداى تو گردم! من بعضى از اصحاب خويش را مى‏بينم كه او را سبكى و تندى و بى‏عقلى عارض مى‏شود، و از براى همين اندوه سختى به من مى‏رسد و بسيار غمناك مى‏شوم. و كسى را كه با ما مخالفت كرده؛ يعنى سنّى را مى‏بينم، و او را خوش‏سمت مى‏بينم. حضرت فرمود: «مگو خوش‏سمت؛ زيرا كه سمت به معنى راه است، وليكن بگو خوش‏سيما (و سيما نشانى است كه در رو باشد)؛ زيرا كه خداى عز و جل مى‏فرمايد: «سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ ...» «۱»». عبداللَّه مى‏گويد: عرض كردم: بلى، او را خوش‏سيما مى‏بينم، و او را عقلى است استوار، و آرام دارد، و براى اين امر بسيار غمناك مى‏شوم. فرمود: «غمناك مباش به جهت آنچه ديده‏اى از سبكى و شتاب اصحاب خويش، و براى آنچه ديده‏اى از خوشى و نيكى سيماى آنكه با تو مخالفت كرده است. به درستى كه خداى- تبارك و تعالى- چون اراده فرمود آدم عليه السلام را بيافريند، آن دو سرشت را آفريد. بعد از آن، آنها را جدا نمود و دو فرقه فرمود، و به اصحاب دست راست فرمود: خلقى باشيد به اذن من؛ پس ايشان آفريدگانى شدند به منزله مورچگان كه مى‏شتافتند. و به اهل دست چپ فرمود: خلقى باشيد به اذن من؛ پس ايشان خلقى شدند به منزله مورچگان كه مى‏جنبيدند. بعد از آن، از براى ايشان آتشى را بلند ساخت و فرمود: در اين آتش داخل شويد به اذن من. و اوّل كسى كه داخل آن شد، محمد صلى الله عليه و آله بود. بعد از آن، پيغمبران اولوا العزم و اوصياى ايشان و پيروان ايشان، آن حضرت را پيروى نمودند. پس به اصحاب دست چپ فرمود: در آن داخل شويد به اذن من. گفتند كه: اى پروردگار ما! ما را آفريدى از براى آنكه بسوزانى ما را، و نافرمانى كردند و داخل نشدند. بعد از آن، به اصحاب دست راست فرمود: بيرون آييد از آتش به اذن من؛ پس ايشان بيرون آمدند، در حالى كه آتش هيچ عضوى از اعضاى ايشان را مجروح نساخته و در ايشان اثرى نكرده بود. و چون اصحاب دست چپ ايشان را چنين ديدند، عرض كردند كه: اى پروردگار ما! ما اصحاب خود را مى‏بينيم كه صحيح و سالم از آتش بيرون آمده‏اند، پس از لغزش ما درگذر، و ما را امر كن به آنكه در آتش داخل شويم. خداى- تعالى- فرمود: از لغزش شما درگذشتم، اكنون در آتش داخل شويد. و چون به آتش نزديك شدند و افروختگى و زبانه آن به ايشان رسيد، برگشتند و گفتند: اى پروردگار ما! ما را صبرى بر سوختن نيست، و نافرمانى كردند؛ پس سه مرتبه ايشان را به دخول در آن امر فرمود، و در هر مرتبه نافرمانى مى‏كردند و برمى‏گشتند، و سه مرتبه اصحاب دست راست را امر فرمود، و در هر مرتبه اطاعت مى‏كردند و در آتش داخل مى‏شدند و بيرون مى‏آمدند. بعد از آن، به ايشان فرمود: گل شويد به اذن من. و آدم عليه السلام را از ايشان آفريد. و حضرت فرمود: پس هر كس كه از گروه مطيعان بود، از گروه عاصيان نمى‏شود، و هر كسى كه از گروه عاصيان بود، از گروه مطيعان نمى‏گردد و يا __________________________________________________

(۱). فتح، ۲۹.

به عكس. و آنچه از سبكى و شتاب اصحاب خويش و اخلاق ناپسنديده ايشان ديده‏اى، ناشى [شده است‏] از آنچه به ايشان رسيده، از آلودگى و مالش به اصحاب دست چپ، و آنچه‏ديده‏اى از سيماى نيك آنان كه با شما مخالفت كرده‏اند، و استوارى عقل و آرام ايشان، ناشى شده است از آنچه به ايشان رسيده، از آلودگى و مالش به اصحاب دست راست».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)