الأنعام ٩١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۴۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

آنها خدا را درست نشناختند که گفتند: «خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانی، نفرستاده است!» بگو: «چه کسی کتابی را که موسی آورد، نازل کرد؟! کتابی که برای مردم، نور و هدایت بود؛ 0امّا شما) آن را بصورت پراکنده قرارمی‌دهید؛ قسمتی را آشکار، و قسمت زیادی را پنهان می‌دارید؛ و مطالبی به شما تعلیم داده شده که نه شما و نه پدرانتان، از آن با خبر نبودید!» بگو: «خدا!» سپس آنها را در گفتگوهای لجاجت‌آمیزشان رها کن، تا بازی کنند!

و خدا را چنان كه سزاوار منزلت اوست نشناختند، آن‌گاه كه گفتند: خدا بر هيچ بشرى چيزى نازل نكرده است. بگو: چه كسى آن كتابى را كه موسى آورده نازل كرد؟ كه براى مردم نور و هدايتى بود، اما شما آن را به صورت پراكنده در كاغذها قرار داده، [قسمتى را] آشكار و بس
و آنگاه كه [يهوديان‌] گفتند: «خدا چيزى بر بشرى نازل نكرده»، بزرگى خدا را چنانكه بايد نشناختند. بگو: «چه كسى آن كتابى را كه موسى آورده است نازل كرده؟ [همان كتابى كه‌] براى مردم روشنايى و رهنمود است، [و] آن را به صورت طومارها درمى‌آوريد. [آنچه را] از آن [مى‌خواهيد] آشكار و بسيارى را پنهان مى‌كنيد، در صورتى كه چيزى كه نه شما مى‌دانستيد و نه پدرانتان، [به وسيله آن‌] به شما آموخته شد.» بگو: «خدا [همه را فرستاده‌]»؛ آنگاه بگذار تا در ژرفاى [باطل‌] خود به بازى [سرگرم‌] شوند.
و آنها خدا را آن گونه که باید، نشناختند که گفتند: خدا بر هیچ کس از بشر کتابی نفرستاده. بگو: کتاب توراتی را که موسی آورد و در آن نور (علم) و هدایت خلق بود چه کسی بر او فرستاد که شما آیات آن را در اوراق نگاشته، بعضی را آشکار می‌نمایید و بسیاری را پنهان می‌دارید و آنچه را شما و پدرانتان نمی‌دانستید به شما آموختند؟ بگو: خداست (که رسول و کتاب فرستد)، سپس آنها را بگذار تا به بازیچه خود فرو روند.
[یهودیان بر ضد پیامبر اسلام به سفسطه گری پرداختند چون] آنان خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند، چرا که گفتند: خدا بر هیچ بشری چیزی نازل نکرده. بگو: کتابی را که موسی آورده چه کسی نازل کرده؟ کتابی که برای مردمْ نور [و روشنگر حقایق] و [سرتاسر] هدایت است، شما آن را در طومارهای پراکنده قرار می دهید، بخشی از آن را [که دلخواه شماست برای مردم] آشکار می کنید و بسیاری از آن را [که گواه نبوّت پیامبر اسلام است] پنهان می دارید و حال آنکه حقایقی که نه شما می دانستید و نه پدرانتان [به وسیله تورات] به شما آموخته شد. بگو: خدا، سپس آنان را رها کن تا در باطل گویی و خرافاتشان بازی کنند.
وقتى كه مى‌گويند كه خدا بر هيچ انسانى چيزى نازل نكرده است، خدا را آنچنان كه درخور اوست نشناخته‌اند. بگو: كتابى را كه موسى براى روشنايى و هدايت مردم آورد، چه كسى بر او نازل كرده بود؟ آن را بر كاغذها نوشتيد، پاره‌اى از آن را آشكار مى‌سازيد ولى بيشترين را پنهان مى‌داريد. به شما چيزها آموختند كه از اين پيش نه شما مى‌دانستيد و نه پدرانتان مى‌دانستند. بگو: آن اللّه است. آنگاه رهايشان ساز تا همچنان به انكار خويش دلخوش باشند.
و خداوند را چنانکه سزاوار ارج اوست، ارج نگذاشتند چرا که گفتند خداوند هیچ چیز بر هیچ بشری نازل نکرده است، بگو کتابی را که موسی آورد و روشنگر و رهنمودی برای مردم بود و آن را بر کاغذها نوشته بودید و [بعضی را] آشکار و بسیاری از آن را پنهان می‌دارید چه کسی نازل کرده است؟ و آنچه شما و پدرانتان نمی‌دانستید به شما در آموخته‌اند، بگو خدا [آن را نازل کرده است‌]، سپس آنان را در کند و کاوشان رها کن که بازی کنند
خداى را چنانكه سزاوار اوست نشناختند و ارج ننهادند آنگاه كه گفتند: خدا بر هيچ آدمى هيچ چيز نفرستاد. بگو: چه كسى آن كتاب را كه موسى آورد و براى مردم روشنايى و رهنمونى بود فرستاد؟ كه شما آن را [به صورت پراكنده‌] در كاغذها كرده- نوشته- [بخشى از] آن را آشكار مى‌كنيد و بسيارى را- كه وصف محمد
کافران، خدا (و رحمت و حکمت او) را چنان که باید نشناخته‌اند، وقتی که می‌گویند: خداوند هیچ چیزی بر هیچ کسی فرو نفرستاده است (و انسانی را به پیغمبری برنگزیده است! ای پیغمبر! به مشرکان و یهودیانی که با آنان هم‌رأی و هم‌صدا می‌گردند،) بگو: چه کسی کتابی را نازل کرده است که موسی آن را برای مردم آورده است و نوری (رخشا) و هدایتی (راهنما) بوده است؟ (شما ای یهودیان!) آن را در کاغذهای (پراکنده و صفحات جداگانه) می نویسید و آن قسمت را (که به مصلحت شما است و با آرزوهایتان می‌خواند) نشان می‌دهید، و بسیاری از آن را (که شما را وادار به تصدیق قرآن و ایمان به نبوّت محمّد می‌دارد) پنهان می‌کنید. و به شما (ای یهودیان! توسّط این قرآن، از آئین یزدان و هدایت خدای منّان) چیزهائی آموخته شده است که شما و پدران شما از آن باخبر نبوده‌اید. (در پاسخِ پیشین ایشان) بگو: خدا (این قرآن را نازل کرده است) و بگذار در باطل (و یاوه‌سرائی) خود (فرو روند و) به بازیچه پردازند.
و چون (یهودیان) گفتند: «خدا چیزی (وحیانی) بر بشری نازل نکرده‌»، قدر (الوهیت و ربوبیت) خدا را چنان‌که شایسته‌ی اوست نشناختند. بگو: «چه کسی آن کتابی را که موسی با آن (سوی شما) آمد نازل کرد‌؛ حال آنکه برای مردمان نور و رهنمودی است (و) شما آن را به صورت کاغذهایی (بی‌محتوا) نهاده و آشکار می‌کنید و بسیاری (از آن) را (هم) پنهان می‌دارید، در صورتی که چیزی که نه شما می‌دانستید و نه پدر‌‌انتان، به شما به خوبی آموخته شد؟» بگو: «خدا (و بس).» سپس آنها را (به حالشان) واگذار تا در فرورفتگی‌ای فراگیر (باطل) بازی کنند.
و ارج ننهادند خدا را شایان ارجمندیش هنگامی که گف‌تند نفرستاده است خدا بر بشری چیزی را بگو که فرستاده است کتابی را که بیاورد موسی روشنائی و هدایتی برای مردم که می‌گردانیدش کاغذهائی که آنها را آشکار کنید و نهان کنید بسیاری را و آموخته شدید آنچه را نمی‌دانستید نه شما و نه پدران شما بگو خدا سپس بگذارشان در فرورفتگی (سرگرمی) خویش بازی کنند


الأنعام ٩٠ آیه ٩١ الأنعام ٩٢
سوره : سوره الأنعام
نزول : ٦ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَا قَدَرُوا اللهَ»: چنان که باید منزلت و عظمت خدا را نشناخته‌اند. به گونه لازم به قدر و شأن خدا پی نبرده‌اند. «نُوراً وَ هُدیً»: مُنوِّر و هادی. پرتوانداز و راهنما. حال (الْکِتَابَ) یا ضمیر (ه) در (جَآءَ بِهِ) است. «قَرَاطِیسَ»: جمع قِرْطاس، کاغذ پاره، صفحاتی که در آن کتابت و نگارش انجام گیرد، اعم از کاغذ و غیره. «عُلِّمْتُم مَّا ...»: آنچه توسّط قرآن به شما یاد داده شده است (نگا: مائده / و نمل / ). «قُلِ اللهُ»: واژه مبارک (اللهُ) فاعل فعل مقدّر یا مبتدای خبر محذوفی است. یعنی: أَنزَلَهُ اللهُ. أَللهُ أَنزَلَهُ. «ذَرْ»: ترک کن. رها کن. بگذار. از ماده (وذر). «خَوْض»: فرو رفتن در باطل مراد است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- کسانى که نزول وحى بر بشر و رسالت یافتن او را انکار مى کنند، خداوند را، آن گونه که هست، نشناخته اند. (و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر)

۲- انکار وحى و رسالت یافتن بشر، معلول نقصان معرفت آدمى به خداوند است. (و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر)

۳- درستى اعتقادات بنیادى هر فرد در ارتباطى عمیق با سطح بینش و معرفت او به خداوند است. (و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء) چون انکار رسالت را در آیه شریفه معلول نقص معرفت درباره خداوند دانسته است، و تفاوتى نیز بین این عقیده و دیگر عقاید اصولى نیست، بنابراین کلیه عقاید داراى چنین ارتباطى است.

۴- یهود به سبب انکار رسالت پیامبر (ص) منکر نزول هرگونه وحى بر افراد بشر شدند. (إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء)

۵- یهودیان صدر اسلام در برابر دعوت پیامبر (ص) موضعى غیر منطقى و لجوجانه داشتند. (إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء) جملات بعدى این آیه قرینه نزول این آیه در شأن یهود است. و چون یهود، گرچه ظاهراً، معتقد به نبوت موسى(ع) و دیگر انبیاى الهى بودند، ادعاى عدم نزول وحى بر هیچیک از افراد بشر باید از سر مکابره و عناد باشد.

۶- گفتار یهود زمان پیامبر (ص) مبنى بر نازل نشدن وحى بر بشر، در تناقض با عقیده آنان در مورد نبوت موسى (ع) و نزول وحى بر آن حضرت بود. (إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء قل من أنزل الکتب الذى جاء به موسى)

۷- موسى (ع) داراى کتاب (تورات) نازل شده از جانب خداوند بود. (قل من أنزل الکتب الذى جاء به موسى)

۸- روشنى و روشنگرى و هدایتگرى براى توده هاى مردم، از ویژگیهاى تورات است. (الکتب الذى جاء به موسى نورا و هدى للناس) از ویژگیهاى بارز براى «نور»، روشنى آن و همچنین روشن ساختن چیزهایى است که در پرتو آن قرار گیرند. توصیف تورات به این وصف بیانگر وجود این دو ویژگى در آن کتاب آسمانى است.

۹- روشنى و روشنى بخشى، ویژگى لازم براى کتاب هدایت است. (الکتب الذى جاء به موسى نورا و هدى للناس)

۱۰- تورات به صورت ورقهایى مکتوب در عصر بعثت موجود بوده است. (الکتب الذى جاء به موسى نورا و هدى للناس تجعلونه قراطیس) «قراطیس»، جمع «قرطاس»، به معنى چیزى است که بر آن نوشته هایى را ثبت مى کنند که از جنس کاغذ و یا پوست و استخوان و یا چیزهاى دیگر است.

۱۱- عالمان یهود برخى از حقایق تورات را براى مردم بیان مى کردند و بسیارى از حقایق آن را از مردم پنهان مى ساختند. (تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا)

۱۲- عالمان یهود مانع دسترسى مردم به حقایق کتاب آسمانى خود (تورات) بودند. (هدى للناس تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا)

۱۳- تورات مشتمل بر حقایقى بوده، که بیان آن به نفع و مصلحت عالمان یهود نبوده است. (تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا)

۱۴- کلیه حقایق و معارف کتب آسمانى به دور از مصلحت اندیشیهاى شخصى باید براى مردم تبیین شود. (تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا) مذمت عالمان یهود بر گزینشى عمل کردن در میان حقایق تورات، گوشزد به همه حاملان کتب آسمانى است که در تبیین و تفسیر آنها نباید منافع خویش را در نظر گرفت، بلکه باید همه آنها را براى مردم تبیین کرد.

۱۵- کتمان معارف و حقایق کتب آسمانى امرى نکوهیده است. (تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا)

۱۶- عالمان یهود با پنهان کردن بسیارى از معارف تورات آن را تحریف کردند. (تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا) کتمان بسیارى از نوشته هاى تورات از دید و اطلاع مردم طبیعتاً منجر به فراموش شدن آن قسمتها مى شود و در نتیجه کتاب آسمانى به شکل ناقص در اختیار مردم قرار مى گیرد که این خود نوعى تحریف است.

۱۷- یهود با نزول تورات معارف و حقایق تازه اى را فراگرفتند. (و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤکم)

۱۸- تورات دربردارنده حقایق و معارفى بود که نه یهود زمان پیامبر (ص) بر آن آگاهى داشتند و نه پدران آنها. (و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤکم)

۱۹- نزول تورات مرحله اى جدید و تکاملى در بیان معارف از طریق وحى بوده است.* (و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤکم) جمله «و لا ءاباؤکم» ظاهراً شامل همه طبقات پدران یهود مى گردد. و چون آباء بنى اسرائیل از انبیاى الهى بوده و به ابراهیم(ع) و نوح (ع) منتهى مى شوند، محتمل است آنچه در تورات بیان شده به مقتضاى مضمون جمله «و لا ءاباؤکم» در کتب گذشته بیان نشده باشد، لذا تورات مرحله اى تکاملى در این رشته محسوب مى گردد.

۲۰- تورات حاوى معارفى بود که بشر بدون وحى به آن راه نمى یافت. (و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤکم)

۲۱- خداوند نازل کننده کتاب تورات بر موسى (ع) (قل من أنزل الکتب الذى جاء به موسى ... قل الله)

۲۲- کتب آسمانى داراى نقشى برجسته در رشد دانش بشر و آموخته هاى اوست. (و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤکم)

۲۳- نزول تورات دلیلى بر امکان نزول وحى بر پیامبر (ص) و گواهى بر بطلان پندار منکران نزول وحى بر بشر است. (إذ قالوا ما أنزل الله على بشر ... قل من أنزل الکتب ... قل الله)

۲۴- پیامبر (ص) موظف به ترک مباحثه و احتجاج با یهود، بیش از مقدار بیان شده در این آیات بوده است. (قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون) آیه مورد بحث خود در مقام احتجاج با یهود است و جمله ذیل آیه (ثم ذرهم)، دستور به ترک احتجاج مى دهد. مقتضاى جمع بین این دو فراز، آن است که احتجاج باید در حد مذکور باشد و بیش از آن نباید به آن پرداخته شود.

۲۵- کسانى که آگاهانه و از سر عناد و لجاجت حقایق را منکر شوند، فاقد ارزش هستند. (ما أنزل الله على بشر ... قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون) کاربرد واژه «ذر» درمواردى است که چیزى را به جهت حقارت و بى ارزشى آن رها کرده و از آن بگذرند. آیه شریفه نیز در مقام فرمان به ترک مخاصمه با یهودیانى که به جهت عناد با پیامبر (ص) اصل نزول وحى بر بشر را منکر شده اند، این واژه را به کار برده است.

۲۶- ضرورت اکتفا کردن به ابلاغ و پرهیز از بحث و مجادله با کسانى که روحیه عناد و لجاجت داشته و حق ناپذیرند. (قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون)

۲۷- گفتگو و مجادله هاى لجاجت پیشگان مخالف وحى و رسالت، بازیگرى و فاقد ریشه و بنیان است. (قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون)

۲۸- لزوم پاسخگویى به شبهات الغا شده علیه دین، در عین پرهیز از بحث و مجادله بى ثمر (إذ قالوا ما أنزل الله ... قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون)

۲۹- لجاجت پیشگان مغلطه افکن در دین را باید به حال گمراهى خود رها نمود. (إذ قالوا ما أنزل الله ... قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون)

موضوعات مرتبط

  • احتیاج: ترک احتیاج با یهود ۲۴
  • ادیان: تکامل در تعالیم ادیان ۱۹
  • ارزش: فاقدان ارزش ۲۵
  • تبلیغ: مصلحتخاندیشى در تبلیغ ۱۴
  • تورات: تاریخ تورات ۱۰ ; تحریف تورات ۱۶ ; تعالیم تورات ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰ ; تورات در صدر اسلام ۱۰ ; کتمان تعالیم تورات ۱۳ ; نزول تورات ۷، ۲۱، ۲۳ ; نقش تورات ۱۹ ; نوآورى تورات ۱۷ ; نورانیت تورات ۸ ; وحیانیت تورات ۷، ۲۱ ; ویژگى تورات ۸ ; هدایتگرى تورات ۸
  • جهل: آثار جهل به خدا ۱، ۲
  • حق: بی ارزشى مکذّبان حق ۲۵ ; تکذیب آگاهانه حق ۲۵ ; روش برخورد با حق ناپذیران ۲۶ ; سرزنش کتمان حق ۱۵ ; لجاجت حق ناپذیران ۲۶
  • خدا: آثار خدا شناسى ۳ ; افعال خدا ۲۱
  • دانش: عوامل رشد دانش ۲۲
  • دین: پاسدارى از دین ۲۸ ; سرزنش کتمان تعالیم دین ۱۵
  • شبهات: پاسخ به شبهات ۲۸
  • عقیده: عوامل درستى عقیده ۳
  • علم: آثار علم ۳، ۲۵
  • علماى یهود: تحریفگرى علماى یهود ۱۶ ; روش تبلیغ علماى یهود ۱۱ ; علماى یهود و تورات ۱۱، ۱۲، ۱۶ ; علماى یهود و کتمان حق ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۶
  • عمل: ناپسند ۱۵
  • کتاب هدایت: ویژگى کتاب هدایت ۹
  • کتب آسمانى: تبلیغ تعالیم کتب آسمانى ۱۴ ; نقش کتب آسمانى ۲۲
  • لجاجت: آثار لجاجت ۲۶
  • مجادله: اجتناب از مجادله ۲۸ ; ترک مجادله با حق ناپذیران ۲۶
  • محمّد (ص): احتجاج محمّد (ص) با یهود ۲۴ ; مسؤولیت محمّد (ص) ۲۴ ; مکذّبان رسالت محمّد (ص) ۴ ; وحى به محمّد (ص) ۲۳
  • مغالطه: اعراض از مغالطه‌گران در دین ۲۹ ; گمراهى مغالطه‌گران در دین ۲۹ ; لجاجت مغالطه‌گران در دین ۲۹
  • موسى (ع): کتاب موسى (ع) ۷ ; وحى به موسى (ع) ۲۱
  • نبوت: بیخمنطقى مخالفان نبوت ۲۷ ; عوامل تکذیب نبوت بشر ۱، ۲، ۴ ; مکذّبان نبوت بشر ۱، ۶، ۲۳
  • وحى: بیخمنطقى مخالفان وحى ۲۷ ; دلایل نزول وحى ۲۳ ; عوامل تکذیب وحى ۱، ۲ ; لجاجت مخالفان وحى ۲۷ ; مکذّبان وحى ۱، ۴، ۶ ; نقش وحى ۲۰
  • یهود: تناقض در عقیده یهود ۶ ; یهود جهل یهود صدر اسلام ۱۸ ; عقیده یهود ۴ ; عقیده یهود صدر اسلام ۶ ; لجاجت یهود صدر اسلام ۵ ; موضعگیرى یهود صدر اسلام ۵ ; یهود و تکذیب محمّد (ص) ۴ ; یهود و تورات ۱۷، ۱۸ ; یهود و محمّد (ص) ۵ ; یهود و نبوت بشر ۴، ۶ ; یهود و نبوت موسى (ع) ۶

منابع