روایت:الکافی جلد ۱ ش ۵۱۶

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

احمد بن مهران عن محمد بن علي و محمد بن يحيي عن احمد بن محمد جميعا عن محمد بن سنان عن المفضل بن عمر عن ابي عبد الله ع قال :

مَا جَاءَ بِهِ‏ عَلِيٌّ ع‏ آخُذُ بِهِ وَ مَا نَهَى عَنْهُ أَنْتَهِي عَنْهُ جَرَى لَهُ مِنَ اَلْفَضْلِ مِثْلُ مَا جَرَى‏ لِمُحَمَّدٍ ص‏ وَ لِمُحَمَّدٍ ص‏ اَلْفَضْلُ عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَلْمُتَعَقِّبُ عَلَيْهِ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ أَحْكَامِهِ كَالْمُتَعَقِّبِ عَلَى‏ اَللَّهِ وَ عَلَى‏ رَسُولِهِ‏ وَ اَلرَّادُّ عَلَيْهِ فِي صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ عَلَى حَدِّ اَلشِّرْكِ بِاللَّهِ كَانَ‏ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ ع‏ بَابَ اَللَّهِ اَلَّذِي لاَ يُؤْتَى إِلاَّ مِنْهُ وَ سَبِيلَهُ اَلَّذِي مَنْ سَلَكَ بِغَيْرِهِ هَلَكَ وَ كَذَلِكَ يَجْرِي‏ اَلْأَئِمَّةُ اَلْهُدَى‏ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اَللَّهُ أَرْكَانَ اَلْأَرْضِ‏ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ حُجَّتَهُ اَلْبَالِغَةَ عَلَى مَنْ فَوْقَ اَلْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ اَلثَّرَى وَ كَانَ‏ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ ص‏ كَثِيراً مَا يَقُولُ أَنَا قَسِيمُ اَللَّهِ‏ بَيْنَ‏ اَلْجَنَّةِ وَ اَلنَّارِ وَ أَنَا اَلْفَارُوقُ اَلْأَكْبَرُ وَ أَنَا صَاحِبُ اَلْعَصَا وَ اَلْمِيسَمِ وَ لَقَدْ أَقَرَّتْ لِي جَمِيعُ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ اَلرُّوحُ‏ وَ اَلرُّسُلُ‏ بِمِثْلِ مَا أَقَرُّوا بِهِ‏ لِمُحَمَّدٍ ص‏ وَ لَقَدْ حُمِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَمُولَتِهِ وَ هِيَ حَمُولَةُ اَلرَّبِّ وَ إِنَ‏ رَسُولَ اَللَّهِ ص‏ يُدْعَى‏ فَيُكْسَى وَ أُدْعَى‏ فَأُكْسَى وَ يُسْتَنْطَقُ وَ أُسْتَنْطَقُ فَأَنْطِقُ عَلَى حَدِّ مَنْطِقِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ خِصَالاً مَا سَبَقَنِي إِلَيْهَا أَحَدٌ قَبْلِي عُلِّمْتُ اَلْمَنَايَا وَ اَلْبَلاَيَا وَ اَلْأَنْسَابَ وَ فَصْلَ اَلْخِطَابِ فَلَمْ يَفُتْنِي مَا سَبَقَنِي وَ لَمْ يَعْزُبْ‏ عَنِّي مَا غَابَ عَنِّي أُبَشِّرُ بِإِذْنِ اَللَّهِ وَ أُؤَدِّي عَنْهُ كُلُّ ذَلِكَ مِنَ اَللَّهِ مَكَّنَنِي فِيهِ بِعِلْمِهِ‏


الکافی جلد ۱ ش ۵۱۵ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۵۱۷
روایت شده از : امام على عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ هُمْ أَرْكَانُ الْأَرْض‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۱۰۹

مفضل بن عمر از امام صادق (ع) كه فرمود: هر چه را على (ع) آورده آن را بگيرم و هر چه را از آن غدقن كرده و انهم، براى على (ع) همان فضيلت بر آورد شده است كه براى محمد (ص) بر آورد شده و محمد (ص) بر همه خلق خداى عز و جل برترى دارد،

 آنكه على (ع) را در يكى از احكامى كه بيان كرده و صادر فرموده پيگردى و تعقيب كند و در باره آن چون و چرا كند، چون كسى باشد كه در حكم خدا و رسولش چنين كارى كند، آنكه در خرد و درشت بر او رد كند در حد شرك به خدا است، امير المؤمنين (ع) همان باب ورود بر خدا است كه جز از سوى وى روى بدو نتوان كرد، همان راه منحصرى است كه هر كه جز آن راه برود هلاك است و همچنين براى امامان بر حق يكى پس از ديگرى اين حكم جارى است، خدا آنها را ستونهاى زمين ساخته تا مبادا بر اهل خود بلرزد، او است حجت رسا بر هر كه روى زمين يا زير آن است، خود على (ع) بسيار مى‏فرمود: من از طرف خدا بهشت و دوزخ را قسمت مى‏كنم، من فاروق اكبرم، من صاحب عصا و ميسم هستم، همه فرشته‏ها با روح و همه رسولان به ولايت من اعتراف كردند بمانند اعتراف به نبوت محمد (ص)، بر من همان مسئوليت متوجه است كه به او متوجه است و آن مسئوليت در برابر پروردگار است، رسول خدا (ص) را بخوانند و جامه در بر كنند و مرا هم بخوانند و جامه در بر كنند، از او باز پرسى كنند و از من باز پرسى كنند، و به اندازه‏اى كه پاسخ گويد پاسخ گويم، به من فضائلى عطا شد كه احدى در آنها بر من سبقت نجسته:

۱- مرگ و ميرها و بلاها و گرفتاريها را مى‏دانم. ۲- نژادها و احكام واقعى و درست را مى‏دانم، آنچه پيش از من بوده از دستم نرفته و آنچه از ديده‏ام نهان است در علمم عيان است. ۳- به اذن خدا مژده دهم و از طرف او اداى وظيفه كنم و به مردم ابلاغ كنم، همه اينها از عنايت خدا است و او است كه به علم‏ خود مرا بدان قدرت داده.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۲۸۰

امام صادق (ع) فرمود: آنچه على (ع) آورده انجام ميدهم و از آنچه نهى فرموده باز ميايستم، براى او همان فضيلت آمده كه براى محمد (ص) آمده و محمد (ص) را بر تمام مخلوق خداى عز و جل فضيلت است، خرده‏گير بر حكمى كه على آورده مانند خرده گير بر خدا و رسولش باشد و كسى كه در موضوعى كوچك يا بزرگ على را رد كند در مرز شرك بخداست، امير المؤمنين (ع) باب منحصر بفرد خداشناسى است و راه بسوى خداست، هر كه جز آن پويد هلاك شود و اين امتيازات همچنين براى ائمه هدى يكى پس از ديگرى جاريست. خدا ايشان را اركان زمين قرار داده تا اهلش را نجنباند [اختلال نظام و سرگردانى عمومى پيش نيايد] و حجت رساى خويش ساخت براى مردم روى زمين و زير خاك (مردگان يا ساكنان آن روى زمين) خود امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه بسيار ميفرمود: من از طرف خدا قسمت‏كننده بهشت و دوزخم (ميان آن دو مكان ايستاده مواليانم را ببهشت و دشمنانم را بدوزخ راهنمائى ميكنم) و من بزرگترين فرق گذارم (ميان حق و باطل يا ميان بهشتى و دوزخى) و من صاحب عصا و ميسمم، تمام ملائكه و روح القدس و پيمبران بفضيلت من اقرار نمودند چنان كه بفضيلت محمد (ص) اقرار كردند. مرا بر مسندى مانند مسند او نشانيده‏اند و آن مسند (هدايت و خلافت) خدائى‏ست [مركوب من در قيامت همان مركوب پيغمبر و از جانب خداست‏] رسول خدا (ص) (در قيامت) خوانده شود و جامه در بر شود من هم خوانده شوم و جامه در بر شوم، او باز پرسى شود و من هم بازپرسى شوم و طبق گفته او سخن گويم، بمن خصلتهائى عطا شده كه هيچ كس نسبت بآنها

               بر من پيشى نگرفته است: مرگ مردم و بلاها و نژادها و فصل الخطاب (قرآن يا تشخيص حق از باطل) را ميدانم، آنچه پيش از من بوده از دستم نرفته و آنچه نزدم حاضر نيست (از امور آينده) بر من پوشيده نيست، باجازه خدا بشارت ميدهم و از جانب او اداى وظيفه ميكنم، همه اينها از طرف خداست كه او بعلم خود مرا نسبت بآنها توانا ساخته است.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۶۲۷

احمد بن مهران، از محمد بن على و محمد بن يحيى، از احمد بن محمد هر دو روايت كرده‏اند، از محمد بن سِنان، از مُفضّل بن عمر، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود: «آنچه على عليه السلام آن را آورده، به آن عمل مى‏كنم و آن را فرا مى‏گيرم، و از آنچه نهى فرموده، باز مى‏ايستم از آن. و جارى است از براى او فضل و افزونى، مانند آنچه از براى محمد صلى الله عليه و آله جارى بوده، و محمد را زيادتى است بر تمام آنها كه خداى عزّوجلّ ايشان را آفريده. آن‏كه پاپى آن حضرت شود، در حكمى از احكام كه مى‏فرمايد به اين‏كه طالب وجه آن باشد، بى‏آن‏كه در حقيقت آن، يقين داشته باشد، چون كسى است كه پاپى خدا و رسول شود در آنچه فرموده‏اند. و آن‏كه بر او رد كند در چيزى، خواه آن چيز كوچك باشد و خواه بزرگ، بر حدّ شرك به خداست (چه اسلام واسطه ميان ايمان و شرك است و متاخم «۴» است با هر يك از اينها. و آن‏كه ردّ امام عليه السلام مى‏كند، از درجه ايمان تنزّل كرده به درجه اسلام مى‏رسد و به واسطه متأخمه آن با شرك، به اغواى شياطين، بساست كه در شرك مى‏افتد). و امير المؤمنين على عليه السلام، درى از درهاى خدا بود كه نمى‏توان به نزد خدا رفت، مگر از __________________________________________________ (۴). آنچه كه حدش به حدّ ديگر متصل است.

آن در، و راهى كه هر كه در غير آن در آيد، هلاك مى‏گردد. و همچنين اين حكم از براى ائمّه هدى، يك به يك، به ترتيب جارى و روان است. و خدا ايشان را ركن‏هاى زمين گردانيده، تا اهل خويش را نجنباند، و يا به جهت كراهت آن‏كه حركت كند و ساكنان خود را متحرّك سازد. و حجّت رساى خداست بر هر كه در بالاى زمين و هر كه در زير خاك است. و امير المؤمنين عليه السلام در بسيارى از اوقات مى‏فرمود كه: منم قسمت كننده از جانب خدا در ميانه بهشت و دوزخ. و منم فاروق بزرگ‏تر كه در ميانه حق و باطل، به غايت فرق مى‏كنم و جدايى مى‏افكنم. و منم صاحب عصاى موسى و داعى و آلت نشان (يا انگشتر سليمان كه در زمان رجعت، آن را ميان دو چشم كافر يا بينى او، مى‏زند كه نقش مى‏بندد كه: اين كافر است. يا رويش سياه مى‏شود؛ چنانكه در احاديث مذكور است). و هر آينه اقرار كردند از براى من، همه فرشتگان و روح القدس (يا روح الأمين، يا روح مؤمنان) و تمام رسولان خدا، به مثل آنچه از براى محمد صلى الله عليه و آله به آن اقرار نمودند (يعنى چنانچه از براى محمد صلى الله عليه و آله به رسالت و تقدّم و شرافت آن حضرت بر همه ايشان اقرار نمودند، از براى من نيز اقرار به ولايت و امامت و تقدّم و شرافت من بر همه ايشان كردند). و هر آينه بار شدم بر حموله‏اى كه مثل حموله آن حضرت است. «۱» (و بنابراين، معنى عبارت آن است كه بار شده است بر من، بارها كه مانند بارهايى است كه بر آن حضرت بار شده بود). در اين حموله، حموله‏اى است كه به سوى پروردگار منسوب است (و مراد از آن، معارف الهيّه، يا خلافت و تكاليف و علوم است و اينها از راه كه صاحب خويش را به مقام انس و منزل قرب مى‏رسانند، حامل و بار كشند و از آن راه كه حالتى هستند در مكلّف و صفتى از صفات او، محمول‏اند كه مكلّف آنها را بر مى‏دارد). و به درستى كه خدا، رسول صلى الله عليه و آله خود را مى‏طلبد و او را خلعت كرامت مى‏پوشاند، و مرا نيز مى‏طلبد و خلعت مى‏پوشاند و او را امر مى‏فرمايد كه سخن گويد و مرا نيز مى‏فرمايد كه سخن گويم. پس من سخن مى‏گويم به وضع سخن گفتن آن حضرت. و هر آينه خدا خصلت‏هاى چند را به من عطا فرموده كه كسى كه پيش از من، مرا به سوى آنها پيشى نگرفته، و آنها اين است كه: علم مرگ‏ها و بلاها و نسب‏هاى مردمان و فصل خطاب را به من تعليم داده (كه‏ __________________________________________________

(۱). و حَموله، به فتح حا و ضمّ ميم، شتر است و غير آن، از هر چه بر آن بار كنند. و به ضمّ حا، بارها را گويند. (مترجم)

مى‏دانم كه: هر كسى در چه وقت مى‏ميرد و هر كسى را چه بلا و ناخوشى مى‏رسد، و حلال‏زاده و حرام‏زاده را مى‏شناسم. و مى‏دانم كه هر كسى پسر كيست و به كه منسوب است و فصل الخطاب را مى‏دانم. «۱» و حاصل مراد، آن‏كه علم احكام قضايا و حكومت و تدبيرات ملكى و سياست را مى‏دانم و حكم مى‏كنم در ميان خلائق و حق را از باطل جدا مى‏كنم). پس آنچه از من پيشى گرفته، از من فوت نشده و آنچه از من غائب و پنهان است، از من پوشيده و دور نيست. مژده مى‏دهم به اذن خدا، آن را كه اهل مژده باشد، و از جانب او به هر كه بايد مى‏رسانم، و به جا مى‏آورم. و همه اينها از خداست كه مرا از آن تمكين و دست‏رس داده به علم خويش». حسين بن محمد اشعرى، از مُعلّى بن محمد، از محمد بن جمهور عمّى، از محمد بن سِنان روايت كرده است كه گفت: حديث كرد ما را مُفضّل و گفت كه: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مى‏فرمود، و حديث اول را ذكر كرده است. ________________________________________________

(۱). و فصل الخطاب، كلامى است كه فصيح و روشن و خالص و پاكيزه باشد از التباس و شبهه، كه مخاطب بر وجه‏سهولت، مقصود را از آن بفهمد، و يا سخنى كه جدا كننده خصمان باشد؛ به سبب تميز صواب از خطا و حق از باطل و صحيح از فاسد؛ چه فصل، به معنى بريدن و جدا كردن و جدا شدن است، و لهذا يك بخش از سخن و غير آن و سخن راست و ظاهر و حكم درست و فاصل ميان حقّ و باطل و موسمى از چهار موسم سال را فصل گويند. و خطاب به معنى گفتن و گفت‏وگو است. و اين‏كه امّا بعد را فصل الخطاب مى‏گويند، به جهت آن است كه آن، كلمه‏اى است كه فاصله است ميان حمد جناب الهى و نعت حضرت رسالت پناهى و ميان غرضى كه مقصود است از كتاب. (مترجم)


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)