الأنبياء ٨٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۶:۵۱ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

و ذاالنون [= یونس‌] را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین می‌پنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (امّا موقعی که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها (ی متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودی نیست! منزّهی تو! من از ستمکاران بودم!»

|و ذو النّون (يونس) را [ياد كن‌]، آن‌گاه كه خشمگين [از ميان مردم خود] برفت و پنداشت كه ما هرگز بر او تنگ نمى‌گيريم، [كه ماهى او را بلعيد،] پس درون تاريكى‌ها ندا در داد كه معبودى جز تو نيست. منزّهى تو. به راستى كه من از ستمكاران بودم
و «ذوالنون» را [ياد كن‌] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم، تا در [دل‌] تاريكيها ندا درداد كه: «معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم.»
و (یاد آر حال) ذو النون (یعنی یونس) را هنگامی که (از میان قوم خود) غضبناک بیرون رفت و چنین پنداشت که ما هرگز او را در مضیقه و سختی نمی‌افکنیم (تا آنکه به ظلمات دریا و شکم ماهی در شب تار گرفتار شد) آن گاه در آن ظلمتها فریاد کرد که خدایی به جز ذات یکتای تو نیست، تو (از شریک و هر عیب و آلایش) پاک و منزهی و من از ستمکاران بودم (که بر نفس خود ستم کردم).
و صاحب ماهی [حضرت یونس] را [یاد کن] زمانی که خشمناک [از میان قومش] رفت و گمان کرد که ما [زندگی را] بر او تنگ نخواهیم گرفت، پس در تاریکی ها [ی شب، زیر آب، و دل ماهی] ندا داد که معبودی جز تو نیست تو از هر عیب و نقصی منزّهی، همانا من از ستمکارانم.
و ذوالنّون را، آنگاه كه خشمناك برفت و پنداشت كه هرگز بر او تنگ نمى‌گيريم. و در تاريكى ندا داد: هيچ خدايى جز تو نيست، تو منزه هستى و من از ستمكاران هستم.
و ذوالنون [/ صاحب ماهی /یونس‌] را [یاد کن‌] که خشمگنانه به راه خود رفت، و گمان کرد هرگز بر او تنگ نمی‌گیریم، آنگاه در دل تاریکی ندا در داد که خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، من از ستمکاران بودم‌
و ذو النون- صاحب نهنگ ماهى، يونس- را [ياد كن‌] آنگاه كه خشمناك برفت و پنداشت كه هرگز بر او تنگ نمى‌گيريم پس در آن تاريكيها- تاريكى شب و تاريكى دريا و تاريكى شكم نهنگ‌ماهى- آواز داد كه خدايى جز تو نيست، پاك و منزهى تو، همانا من از ستمكاران بودم.
(یاد کن داستان یونس ملقّب به) ذوالنون را در آن هنگام که (بر قوم نافرمان خود خشم گرفت و ایشان را به عذاب خدا تهدید کرد و بدون دریافت پیام آسمانی، از میانشان) خشمناک بیرون رفت و گمان برد که (با زندانی کردن و دیگر چیزها) بر او سخت و تنگ نمی‌گیریم. (سوار کشتی شد و کشتی به تلاطم افتاد و به قید قرعه مسافران و کشتیبانان او را به دریا انداختند و نهنگی او را بلعید.) در میان تاریکیها (ی سه‌گانه‌ی شب و دریا و شکم نهنگ) فریاد برآورد که (کریما و رحیما!) پروردگاری جز تو نیست و تو پاک و منزّهی (از هرگونه کم و کاستی، و فراتر از هر آن چیزی هستی که نسبت به تو بر دلمان می‌گذرد و تصوّر می‌کنیم. خداوندا بر اثر مبادرت به کوچ بدون اجازه‌ی حضرت باری) من از جمله‌ی ستمکاران شده‌ام (مرا دریاب!).
و «ذاالنون » [:یونس] را چون خشمگین (از نزد قومش) برفت، پس گمان (شایسته‌ای) برد که ما بر او هرگز تنگ نمی‌گیریم. پس در (دل) تاریکی‌ها (ی دریا و شکم ماهی) ندا در داد: «معبودی جز تو نیست، تو منزّهی، من بی‌گمان از ستمکاران (به خود) بوده‌ام.»
و صاحب ماهی (یا خداوند ماهی) هنگامی که رفت خشمگین پس پنداشت که هرگز بدو قدرت نیابیم پس بنالید در تاریکیها که نیست خدائی جز تو منزّهی تو همانا بودم من از ستمگران‌


الأنبياء ٨٦ آیه ٨٧ الأنبياء ٨٨
سوره : سوره الأنبياء
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«ذَا النُّونِ»: ماهیدار. صاحب ماهی. مراد یونس است. (نون) به معنی ماهی بزرگ است و مراد نهنگ یا وال است. «مُغَاضِباً»: خشمگین. خشمناک. خشم یونس بر قوم خود بدین سبب بود که تبلیغ و پندهایش در ایشان تأثیر نداشت. این بود که خشمگین گردید و خودسرانه آنان را ترک و به عذاب خدا بیم داد. پس از رفتن او مردمان از کرده خود پشیمان شدند و توبه کردند و دنبالش گشتند و او را نیافتند. وی سوار کشتی شد و راه دریا را در پیش گرفت. در راه، کشتی متلاطم گردید. نظر سرنشینان این بود که برای سبک‌شدن کشتی، یکی را به قید قرعه به دریا اندازند. چند بار قرعه کشیدند و هر دفعه نام او بیرون می‌آمد. سرانجام وی را به دریا انداختند و ماهی بزرگ به نام نهنگ یا وال او را بلعید، و بر اثر دعا خدا او را زنده نگاه داشت و نجاتش داد. بلی! هرکس صادقانه به درگاه یزدان تلگراف دعا زند، هرچه زودتر پاسخ خود را دریافت می‌کند. «لَن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ»: بر او سخت و تنگ نمی‌گیریم و وی را به خاطر ترک محلّ خدمت مورد مؤاخذه و تنبیه قرار نمی‌دهیم، چرا که ناشکیبائی را اشتباه و لغزش نمی‌دانست. «الظُّلُمَات»: تاریکیهای شب و دل دریا و اندرون شکم ماهی.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- ماجراى ذاالنون (یونس(ع))، درس آموز و شایسته یاد و یادآورى است. (و ذاالنون إذ ذهب ) برداشت یاد شده مبتنى براین است که نصب «ذا النون» به وسیله عامل مقدرى چون «أذکر» یا «أذکروا» باشد. گفتنى است که «النون» به معناى ماهى است و «ذاالنون» لقب براى یونس(ع) است; به این مناسبت که او مدتى در شکم ماهى قرار داشت.

۲- یونس(ع) خشمگینانه از میان قومش بیرون رفت و به سرزمین دیگرى هجرت کرد. (إذ ذهب مغضبًا ) آن چه از نظر مفسران و مورخان استفاده مى شود، این است که یونس(ع) از میان قومش، به خاطر ایمان نیاوردنشان، خشمگینانه بیرون رفت و به جاى دیگرى هجرت کرد و آیه شریفه ناظر به این داستان است.

۳- رفتار قوم یونس، خشم شدید آن حضرت را برانگیخت و موجب ناخرسندى او شد. (إذ ذهب مغضبًا )

۴- پیامبران، برخوردار از خصلت هاى بشرى (إذ ذهب مغضبًا )

۵- گمان یونس(ع) در سخت نگرفتن خداوند بر وى، نسبت به ترک قوم خویش (إذ ذهب مغضبًا فظنّ أن لن نقدر علیه ) یکى از معناهاى «قدر»، سخت گرفتن و تنگ گرفتن(ضیق) است (مفردات راغب). برداشت یاد شده مبتنى بر این معنا است.

۶- گمان یونس(ع) به مجازات نشدن او از جانب خداوند، در زمینه بیرون آمدنش از میان قوم خود و هجرت به سرزمینى دیگر (فظنّ أن لن نقدر علیه ) برداشت یاد شده مبتنى براین است که «قدر» به معناى «قضا» و «حکم» باشد. گفتنى است که ذیل آیه (إنّى کنت من الظالمین) مؤید همین برداشت است.

۷- یونس(ع) در بیرون آمدن از میان قوم کافر خود و هجرت به سرزمین دیگر، دچار خشم بى جا و گمان نادرست شد. * (إذ ذهب مغضبًا فظنّ أن لن نقدر علیه )

۸- امکان دچار شدن پیامبران به خشم ناروا و گمان نادرست * (إذ ذهب مغضبًا فظنّ أن لن نقدر علیه ) برداشت یاد شده با الغاى خصوصیت از یونس(ع) به دست مى آید.

۹- عدم آگاهى کامل یونس(ع) از تمامى مقدرات الهى نسبت به خویش (و ذاالنون ... فظنّ أن لن نقدر علیه )

۱۰- عدم تنافى مقام نبوت با آگاهى نداشتن از مقدرات الهى نسبت به خویش (فظنّ أن لن نقدر علیه )

۱۱- پیامبران، مأمور پایدارى در مسیر تبلیغ و ماندن در میان مردم و جامعه خویش تا آخرین مرحله (و ذاالنون إذ ذهب مغضبًا فظنّ أن لن نقدر علیه ) توبیخ شدن یونس(ع) به خاطر ترک قوم خویش، قبل از این که فرمانى دراین زمینه از جانب خداوند دریافت کند; براین نکته دلالت دارد که پیامبران مجاز به ترک مأموریت و مردم خود، قبل از آمدن فرمان و رخصت از جانب خداوند نیستند.

۱۲- گرفتار آمدن یونس(ع) در دریا و شکم ماهى، کیفر ترک خشمگینانه او از میان قومش (ذاالنون إذ ذهب مغضبًا ... فنادى فى الظلمت ) مقصود از «ظلمات» در آیه شریفه، شکم ماهى است و جمع آمدن آن براى بیان شدت ظلمت است.

۱۳- دعا و تضرع یونس(ع) به درگاه الهى، پس از گرفتار آمدن در ظلمات (شکم ماهى) (فنادى فى الظلمت أن لاإله إلاّأنت)

۱۴- روى آوردن یونس(ع) در شکم ماهى به تهلیل و تنزیه خداوند، در نیایش ویژه خویش (فنادى فى الظلمت أن لاإله إلاّأنت سبحنک )

۱۵- «لا إله إلاّ أنت سبحانک إنّى کنت من الظالمین»، ندا و دعاى یونس(ع) به هنگام گرفتار شدن در ظلمت شکم ماهى (فنادى فى الظلمت أن لاإله إلاّأنت سبحنک إنّى کنت من الظلمین )

۱۶- گرفتارى ها و مشکلات، زمینه ساز روى آوردن انسان به خداوند (فنادى فى الظلمت أن لاإله إلاّ أنت سبحنک )

۱۷- خضوع یونس(ع) به درگاه الهى و اعتراف وى به ظلم و نادرستى رفتار عجولانه خود (فنادى ... إنّى کنت من الظلمین)

۱۸- در دیدگاه یونس(ع)، خروج از میان قوم خود بدون اذن الهى، ظلمى به خویش بود. (إذ ذهب مغضبًا ... إنّى کنت من الظلمین )

۱۹- تهلیل و تنزیه خداوند و اعتراف به تقصیر و گناه کارى خویش، از آداب دعا و نیایش است. (فنادى فى الظلمت أن لاإله إلاّأنت سبحنک إنّى کنت من الظلمین )

۲۰- نقش خود انسان، در ابتلا به کیفر الهى و مشکلات زندگى (إذ ذهب مغضبًا ... سبحنک إنّى کنت من الظلمین )

روایات و احادیث

۲۱- «قال المأمون للرضا(ع) فأخبرنى عن قول اللّه عزّوجلّ: «و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر علیه» فقال الرضا(ع): ذاک یونس بن متى(ع) ذهب مغاضباً لقومه «فظنّ» بمعنى إستیقن «أن لن نقدر علیه» أى لن نضیق علیه رزقه ... «فنادى فى الظلمات» أى ظلمة اللیل و ظلمة البحر و ظلمة بطن الحوت: «أن لا إله إلاّ أنت سبحانک إنّى کنت من الظالمین» بترکى مثل هذه العبادة التى قد فرغتنى لها فى بطن الحوت; [در روایت آمده است که] مأمون به امام رضا(ع) گفت: مرا خبر ده از سخن خداى عزّوجلّ «و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر علیه» امام فرمود: او یونس بن متى بود، که در حالى که بر قوم خود غضبناک بود، از میان آنان برفت. «ظنّ» در کلام خدا به معناى «إستیقن» و «لن نقدر علیه» به معناى «لن نضیق علیه رزقه» ... مى باشد. «فنادى فى الظلمات»; یعنى، در میان سه تاریکى (تاریکى شب، تاریکى دریا و تاریکى شکم ماهى) ندا کرد: «...سبحانک إنّى کنت من الظالمین»; یعنى، ... من از ستم کارانم; زیرا مثل چنین عبادتى را - که اکنون مرا براى آن در شکم ماهى فارغ گردانیده اى - در گذشته ترک کرده بودم».[۱]

۲۵- «عن أبى جعفر(ع) فى قوله: «و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً» یقول: من أعمال قومه «فظنّ أن لن نقدر علیه» یقول: ظنّ أن لن یعاقب بما صنع; از امام باقر(ع) در باره قول خدا «و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً» روایت شده که: غضب یونس(ع) از اعمال قومش بود [و در معناى] «فظنّ أن لن نقدر علیه» فرمود: یونس(ع) گمان کرد که او در برابر آن چه انجام داده مجازات نمى شود».[۲]

موضوعات مرتبط

  • اقرار: اقرار به ظلم ۱۷; اقرار به گناه ۱۹
  • انبیا: بشربودن انبیا ۴; تبلیغ انبیا ۱۱; دعوت انبیا ۱۱; صبر انبیا ۱۱ ; صفات انبیا ۴; غضب انبیا ۸; مسؤولیت انبیا ۱۱
  • انسان: نقش انسان ۲۰
  • تبلیغ: صبر در تبلیغ ۱۱
  • خدا: تنزه خدا ۱۹۱۴;علم به مقدرات خدا ۹; نقش اجازه خدا ۱۸
  • خود: ظلم به خود ۱۸
  • دعا: آداب دعا ۱۹; تسبیح خدا در دعا ۱۹; تهلیل در دعا ۱۹
  • ذکر: ذکر قصه یونس(ع) ۱; ذکر یونسیه ۱۵; زمینه ذکر خدا ۱۶
  • سختى: آثار سختى ۱۶; زمینه سختى ۲۰
  • عبرت: عوامل عبرت ۱
  • غضب: غضب بیجا ۷، ۸
  • قوم یونس: آثار برخورد قوم یونس ۳; غضب بر قوم یونس ۲۲
  • کیفر: زمینه کیفر ۲۰
  • نبوت: نبوت و جهل به مقدرات ۱۰
  • یونس(ع): اشتباه یونس(ع) ۷; اقرار یونس(ع) ۱۷، ۲۱; بینش یونس(ع) ۱۸; تهلیل یونس(ع) ۱۴، ۱۵; خضوع یونس(ع) ۱۷; دعاى یونس(ع) ۱۳، ۱۴، ۱۵; روزى یونس(ع) ۲۱; ظلم یونس(ع) ۱۷، ۱۸، ۲۱; ظن یونس(ع) ۵، ۶، ۲۲; عبرت از قصه یونس(ع) ۱; عجله یونس(ع) ۱۷; عوامل غضب یونس(ع) ۳، ۲۲; غضب یونس(ع) ۲، ۵، ۷، ۲۱; قصه یونس(ع) ۲، ۳، ۵، ۶، ۷، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۷، ۲۱; کیفر غضب یونس(ع) ۱۲; کیفر یونس(ع) ۶; گرفتارى یونس(ع) ۱۲، ۱۳; محدوده علم یونس(ع) ۹; هجرت یونس(ع)۲، ۵، ۶، ۷; یقین یونس(ع) ۲۱; یونس(ع) در شکم ماهى ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۲۱

منابع

  1. عیون أخبارالرضا، ج ۱، ص ۲۰۱، ب ۱۵، ح ۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۴۹، ح ۱۳۷.
  2. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۷۵; نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۵۱- ، ح ۱۴۱.