روایت:الکافی جلد ۸ ش ۴۱۷

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة

عنه عن ابن فضال عن عبيس بن هشام عن عبد الكريم بن عمرو عن الحكم بن محمد بن القاسم انه سمع عبد الله بن عطا يقول :

قَالَ‏ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ قُمْ فَأَسْرِجْ دَابَّتَيْنِ حِمَاراً وَ بَغْلاً فَأَسْرَجْتُ حِمَاراً وَ بَغْلاً فَقَدَّمْتُ إِلَيْهِ اَلْبَغْلَ وَ رَأَيْتُ أَنَّهُ أَحَبُّهُمَا إِلَيْهِ فَقَالَ مَنْ أَمَرَكَ أَنْ تُقَدِّمَ إِلَيَّ هَذَا اَلْبَغْلَ قُلْتُ اِخْتَرْتُهُ لَكَ قَالَ وَ أَمَرْتُكَ أَنْ تَخْتَارَ لِي ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَحَبَّ اَلْمَطَايَا إِلَيَّ اَلْحُمُرُ قَالَ فَقَدَّمْتُ إِلَيْهِ اَلْحِمَارَ وَ أَمْسَكْتُ لَهُ بِالرِّكَابِ فَرَكِبَ فَقَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي هَدَانَا بِالْإِسْلاَمِ‏ وَ عَلَّمَنَا اَلْقُرْآنَ‏ وَ مَنَّ عَلَيْنَا بِمُحَمَّدٍ ص‏ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ‏ اَلَّذِي سَخَّرَ لَنََا هََذََا وَ مََا كُنََّا لَهُ مُقْرِنِينَ `وَ إِنََّا إِلى‏ََ رَبِّنََا لَمُنْقَلِبُونَ‏ وَ اَلْحَمْدُ لِلََّهِ رَبِّ اَلْعََالَمِينَ‏ وَ سَارَ وَ سِرْتُ حَتَّى إِذَا بَلَغْنَا مَوْضِعاً آخَرَ قُلْتُ لَهُ اَلصَّلاَةَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ هَذَا وَادِي اَلنَّمْلِ لاَ يُصَلَّى فِيهِ حَتَّى إِذَا بَلَغْنَا مَوْضِعاً آخَرَ قُلْتُ لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ فَقَالَ هَذِهِ اَلْأَرْضُ مَالِحَةٌ لاَ يُصَلَّى فِيهَا قَالَ حَتَّى نَزَلَ هُوَ مِنْ قِبَلِ نَفْسِهِ فَقَالَ لِي صَلَّيْتَ أَوْ تُصَلِّي سُبْحَتَكَ قُلْتُ هَذِهِ صَلاَةٌ تُسَمِّيهَا أَهْلُ اَلْعِرَاقِ‏ اَلزَّوَالَ فَقَالَ أَمَا هَؤُلاَءِ اَلَّذِينَ يُصَلُّونَ هُمْ شِيعَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع‏ وَ هِيَ صَلاَةُ اَلْأَوَّابِينَ فَصَلَّى وَ صَلَّيْتُ ثُمَّ أَمْسَكْتُ لَهُ بِالرِّكَابِ ثُمَّ قَالَ مِثْلَ مَا قَالَ فِي بِدَايَتِهِ ثُمَّ قَالَ‏ اَللَّهُمَّ اِلْعَنِ‏ اَلْمُرْجِئَةَ فَإِنَّهُمْ أَعْدَاؤُنَا فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ فَقُلْتُ لَهُ مَا ذَكَّرَكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ‏ اَلْمُرْجِئَةَ فَقَالَ خَطَرُوا عَلَى بَالِي‏


الکافی جلد ۸ ش ۴۱۶ حدیث الکافی جلد ۸ ش ۴۱۸
روایت شده از : امام محمّد باقر عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۸
بخش : كتاب الروضة
عنوان : حدیث امام محمّد باقر (ع) در کتاب الكافي جلد ۸ كِتَابُ الرَّوْضَة‏‏‏ حَدِيثُ نُوحٍ ع يَوْمَ الْقِيَامَة
موضوعات :

ترجمه

هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۲ ترجمه رسولى محلاتى, ۹۶

عبد اللَّه بن عطاء گويد: امام باقر عليه السّلام (بمن) فرمود: برخيز و دو عدد از اين چهار پايان را زين كن، يك الاغ و يك استر، من برخاستم و الاغ و استرى را زين نهادم و بخيال خودم كه آن حضرت استر را بيشتر دوست دارد، استر را براى سوار شدن او جلو بردم، فرمود: كى بتو گفته بود كه استر را جلوى من آرى؟ عرضكردم: من خودم آن را براى شما انتخاب كردم، فرمود: آيا من بتو گفته بودم كه آن را براى من انتخاب كنى؟ آنگاه فرمود: بهترين مركبها در پيش من الاغ است. گويد: پس من آن الاغ را پيش بردم و ركاب گرفتم تا حضرت سوار شد و (پس از سوار شدن) اين دعا را خواند (كه ترجمه‏اش چنين است): «منزه است خدائى كه ما را بدين اسلام راهبرى فرمود، و قرآن را بما ياد داد، و بوجود محمد (ص) بر ما منت نهاد، ستايش خاص خدائى است كه اين (مركب) را براى ما رام كرد و ما طاقت آن را نداشتيم، و براستى كه ما بسوى پروردگارمان باز گرديم و ستايش خاص خدا پروردگار جهانيان است». و آن حضرت براه افتاد و من نيز برفتم تا بجائى رسيديم، من عرضكردم: قربانت! نماز! فرمود اينجا وادى مورچه است و نماز در آن خوانده نشود، از آنجا گذشتيم تا بجاى ديگرى رسيديم من باز همان سخن را تكرار كردم (و از او خواستم كه براى نماز پياده شويم) فرمود: اينجا نمكزار است و در آن نماز خوانده نشود، گويد: هم چنان رفتيم تا در جايى خود آن حضرت (بدون اينكه من سخنى بگويم) پياده شد و بمن فرمود: نماز خوانده‏اى يا نماز نافله ميخوانى؟ عرضكردم: اين نمازى است كه مردم عراق آن را نماز زوال مينامند، فرمود: اما آنها كه اين نماز را ميخوانند همان شيعيان على بن ابى طالب (ع) هستند و اين نماز اوّابين (توبه‏كنندگان) است، پس آن حضرت نماز خواند و من هم نماز خواندم آنگاه ركاب گرفتم و (حضرت سوار شد) همان دعا را خواند، آنگاه فرمود: خدايا «مرجئه» را از رحمت خويش دور گردان كه براستى آنها در دنيا و آخرت دشمنان ما هستند، من عرضكردم: قربانت چه چيز شما را (ناگهان) بياد «مرجئه» انداخت، فرمود: (بى‏مقدمه) بخاطرم آمدند.

حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى‏, ۳۲۵

عبد اللَّه بن عطاء مى‏گويد: امام باقر عليه السّلام به من فرمود: برخيز و دو تا از اين مركبها را زين كن، يك الاغ و يك استر. من برخاستم و الاغ و استرى را زين كردم و به گمان خود كه حضرت عليه السّلام استر را بيشتر خويش مى‏دارد آن را براى سوار شدن پيش آوردم. فرمود:چه كسى به تو دستور داد استر را پيش بياورى؟ عرض كردم: من خودم آن را براى شما برگزيدم. فرمود: من به تو دستور دادم كه براى من برگزينى؟ سپس فرمود: بهترين مركبها نزد من دراز گوش است. او مى‏گويد: الاغ را پيش آوردم و براى حضرت عليه السّلام ركاب گرفتم و حضرت سوار شد و فرمود: پاك است خدايى كه ما را به سوى اسلام راه نمود و قرآن را به ما آموخت و به وجود محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بر ما منت نهاد، سپاس از آن خدايى است كه اين مركب را رام ما نمود و ما طاقت آن را نداشتيم و براستى كه ما به سوى پروردگارمان بازمى‏گرديم و ستايش از آن آفريدگار جهانيان است. حضرت عليه السّلام به راه افتاد و من نيز به راه افتادم تا آنكه به جايى رسيديم. به حضرت عرض كردم: قربانت گردم، نماز. حضرت فرمود: اينجا وادى مورچگان است و نماز در آن به جاى آورده نشود، تا آنكه به جاى ديگرى رسيديم و من همان سخن را تكرار كردم و حضرت عليه السّلام فرمود: اين شوره‏زار است و در آن نماز گزارده نشود. او مى‏گويد: همچنان رفتيم تا در جايى خود حضرت پياده شد و فرمود: نماز خوانده‏اى يا نافله مى‏خوانى؟ عرض كردم: اين نمازى است كه مردم عراق‏ آن را نماز زوال مى‏نامند. فرمود: آنها كه اين نماز را مى‏خوانند همان شيعيان على بن ابى طالب عليه السّلام هستند و اين نماز توبه‏كنندگان است. پس آن حضرت نماز خواند و من هم نماز خواندم، آن گاه براى حضرت ركاب گرفتم و حضرت عليه السّلام همان دعايى را خواند كه در آغاز خوانده بود و سپس فرمود: خدايا! مرجئه را لعنت كن كه دشمنان ما در دنيا و آخرتند. عرض كردم: فدايت گردم چه چيز شما را ياد مرجئه انداخت؟ فرمود: يك مرتبه به خاطرم آمدند.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)