روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۷۹۰

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كِتَابُ الدُّعَاء

علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابي عمير عن محمد بن حكيم عن ابي مسروق عن ابي عبد الله ع قال :

قُلْتُ إِنَّا نُكَلِّمُ اَلنَّاسَ فَنَحْتَجُّ عَلَيْهِمْ بِقَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَطِيعُوا اَللََّهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ‏ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ‏ فَيَقُولُونَ نَزَلَتْ فِي أُمَرَاءِ اَلسَّرَايَا فَنَحْتَجُّ عَلَيْهِمْ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمََا وَلِيُّكُمُ اَللََّهُ وَ رَسُولُهُ‏ إِلَى آخِرِ اَلْآيَةِ فَيَقُولُونَ نَزَلَتْ فِي اَلْمُؤْمِنِينَ وَ نَحْتَجُّ عَلَيْهِمْ بِقَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْ‏ لاََ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِي اَلْقُرْبى‏ََ فَيَقُولُونَ نَزَلَتْ فِي قُرْبَى‏ اَلْمُسْلِمِينَ‏ قَالَ‏ فَلَمْ أَدَعْ شَيْئاً مِمَّا حَضَرَنِي ذِكْرُهُ مِنْ هَذِهِ وَ شِبْهِهِ إِلاَّ ذَكَرْتُهُ فَقَالَ لِي إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَادْعُهُمْ إِلَى اَلْمُبَاهَلَةِ قُلْتُ وَ كَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ أَصْلِحْ نَفْسَكَ ثَلاَثاً وَ أَظُنُّهُ قَالَ وَ صُمْ وَ اِغْتَسِلْ‏ وَ اُبْرُزْ أَنْتَ وَ هُوَ إِلَى اَلْجَبَّانِ فَشَبِّكْ‏ أَصَابِعَكَ مِنْ يَدِكَ اَلْيُمْنَى فِي أَصَابِعِهِ ثُمَّ أَنْصِفْهُ وَ اِبْدَأْ بِنَفْسِكَ وَ قُلِ‏ اَللَّهُمَّ رَبَّ اَلسَّمَاوَاتِ اَلسَّبْعِ وَ رَبَّ اَلْأَرَضِينَ اَلسَّبْعِ عَالِمَ اَلْغَيْبِ وَ اَلشَّهَادَةِ اَلرَّحْمَنَ اَلرَّحِيمَ إِنْ كَانَ‏ أَبُو مَسْرُوقٍ‏ جَحَدَ حَقّاً وَ اِدَّعَى بَاطِلاً فَأَنْزِلْ عَلَيْهِ حُسْبَاناً مِنَ اَلسَّمَاءِ أَوْ عَذَاباً أَلِيماً ثُمَّ رُدَّ اَلدَّعْوَةَ عَلَيْهِ فَقُلْ وَ إِنْ كَانَ فُلاَنٌ جَحَدَ حَقّاً وَ اِدَّعَى بَاطِلاً فَأَنْزِلْ عَلَيْهِ حُسْبَاناً مِنَ اَلسَّمَاءِ أَوْ عَذَاباً أَلِيماً ثُمَّ قَالَ لِي فَإِنَّكَ لاَ تَلْبَثُ أَنْ تَرَى ذَلِكَ فِيهِ فَوَ اَللَّهِ مَا وَجَدْتُ خَلْقاً يُجِيبُنِي إِلَيْهِ‏


الکافی جلد ۲ ش ۱۷۸۹ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۱۷۹۱
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الدعاء
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۲ كِتَابُ الدُّعَاء‏ بَابُ الْمُبَاهَلَة
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۱۴۳

از ابى مسروق گويد: به امام صادق (ع) گفتم: راستى ما با مردم ديگر (در باره مذهب) گفت: و گو كنيم و در برابر آنها دليل آوريم از قول خدا عز و جل (۶۲ سوره نساء): «فرمان بريد از خدا و فرمان بريد از رسول خدا و صاحب الأمر خودتان» در پاسخ گويند: اين آيه در باره فرماندهان قشون‏هاى گشتى نازل شده است و ما دليل آوريم بر آنها به قول خدا عز و جل (۷۸ سوره مائده): «همانا سرپرست شما خدا است و رسولش الى آخر آيه [و آن كسانى كه گرويدند آنها را كه نماز را بر پا دارند و زكاة را بپردازند و در ركوعند]» در پاسخ گويند: در باره همه مؤمنان نازل شده است و دليل آوريم در برابر آنها به قول خدا عز و جل (۳۳ سوره شورى): «بگو اى پيغمبر: من از شما مزدى نخواهم جز دوستى با ذي القربى‏ [خويشان‏]» در پاسخ گويند: در باره خويشان اسلامى نازل شده است و از آنچه در خاطر داشتم راجع به اين موضوع و مانند آن چيزى نماند كه ياد كردم، امام (ع) فرمود: هر گاه اين طور باشد، آنها را به مباهله (حكميّت خداوند) دعوت كن، گفتم: چه كار كنم؟ فرمود: سه روز خود را اصلاح كن و به گمانم كه فرمود: روزه‏دار و غسل كن و با مدّعى خود به ميدان بيرون شهر برو و انگشتان دست راست خود را در انگشتانش شبكه‏وار بينداز و به او حق بده و به خود آغاز سخن كن و بگو: «بار خدايا! اى پروردگار هفت آسمان و هفت زمين! داناى نهان و عيان! بخشاينده و مهربان! اگر ابو مسروق حق را انكار كرده و مدّعى باطل است، يك عذابى دردناك از آسمان بر او فرود آور» و سپس نفرين را به او برگردان و بگو: «و اگر فلان كس حقى را انكار كرده و مدّعى باطل است، بر او عذابى دردناك از آسمان فرود آور» سپس فرمود: پس از آن درنگ نكنى كه اثرش را در او به چشم خود ببينى، راوى گويد: به خدا آفريده‏اى نيافتم كه پاسخ مثبت به اين پيشنهاد من بدهد.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۲۷۹

ابو مسروق گويد: بحضرت صادق عليه السلام عرضكردم: ما با مردم (در باره مذهب و امامت شما) گفتگو كنيم و با آنان احتجاج كنيم و بگفتار خداى عز و جل دليل آوريم كه فرمايد: «خدا و رسول را و اولياء امر را فرمانبريد» (سوره نساء آيه ۵۹) مردم گويند: اين آيه در باره فرماندهان قشونها نازل‏ گشته، پس براى آنان بگفتار (ديگر) خداى عز و جل حجت آوريم (كه فرمايد): «جز اين نيست كه ولى شما خدا و رسول او است»- تا آخر آيه (۵۵ از سوره مائده) پس مردم گويند: اين آيه در باره مؤمنين نازل شده، و دليل آوريم براى آنها بگفتار خداى عز و جل: «بگو اى محمد من از شما مزدى نخواهم جز دوستى در باره نزديكان (و خويشان) ..» (سوره شورى آيه ۲۳) گويند: اين آيه در باره نزديكان و خويشان اسلامى نازل شده، گويد: من آنچه در خاطر داشتم از اين آيات و مانند آن (و جوابهائى كه مردم از آنها دهند) ذكر كردم؟ حضرت بمن فرمود: اگر اين طور است آنها را بمباهله دعوت كن، عرضكردم: چگونه (مباهله) كنم؟ فرمود: سه روز خود را اصلاح كن- و گمانم كه فرمود: روزه بگير- (يعنى در آن سه روز كه در صدد اصلاح خود بتوبه و استغفار و دعا و امثال اينها برآئى روزه هم بگير) و غسل كن و تو با طرف خود به صحرا برويد و انگشتان دست راست خود را در انگشتان او شبكه‏وار بينداز، و او را انصاف ده (يعنى) ابتداء بخود (لعن و نفرين) كن و بگو: «بار خدايا اى پروردگار هفت آسمان و هفت زمين، و اى داناى نهان و عيان، و اى بخشاينده مهربان، اگر أبو مسروق حقى را انكار كرده و ادعاى باطلى كرده پس بر او از آسمان عذابى دردناك نازل فرما» سپس نفرين را باو برگردان و بگو: «و اگر فلان كس حقى را انكار كرده و باطلى را ادعا كرده پس عذابى دردناك از آسمان بر او فروآور» سپس فرمود: پس از آن درنگ نكنى كه اثر آن را در آن شخص بچشم خود خواهى ديد، (ابو مسروق گويد): پس بخدا سوگند هيچ كس را نديدم كه مرا در اين كار اجابت كند (و بمباهله حاضر شود).

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۳۹۹

على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن‏ابى‏عمير، از محمد بن حكيم، از ابومسروق «۳»، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه گفت: گفتم: به درستى كه ما با مردم سخن مى‏گوييم و برايشان حجّت مى‏آوريم به قول خداى- تعالى-: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» «۴»؛ يعنى: «فرمان بريد خدا را و فرمان بريد فرستاده او را كه محمد صلى الله عليه و آله است، و خداوندان فرمان از خود را». پس مى‏گويند كه: اين آيه در سپهسالار لشكرها نازل شده، و برايشان حجّت مى‏آوريم به قول خداى- تعالى-: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» «۵» تا آخر آيه، كه ترجمه‏اش اين است كه: «جز اين نيست كه صاحب اختيار و اولى به تصرّف و حاكم بر امور دينى و دنيوى شما خدا است، و رسول او و كسانى كه ايمان آورده‏اند. آنان كه به پاى مى‏دارند نماز را و مى‏دهند زكات را و حال آنكه ايشان ركوع‏كنندگانند». و ايشان مى‏گويند كه: اين آيه در شأن مؤمنان نازل شده، و برايشان حجّت مى‏آوريم به قول خداى- تعالى-: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏» «۶»؛ يعنى: «بگو يا محمد! كه نمى‏خواهيم از شما بر تبليغ رسالت مزدى را، و از براى امر به معروف و نهى از منكر توقّع اجرى ندارم، وليكن طلب مى‏كنم از شما دوستى ثابت و متمكّن را در خويشى من، كه خويشان مرا دوست داريد». در جواب مى‏گويند كه: اين آيه در باب خويشى مسلمانان نازل شده. راوى مى‏گويد كه: چيزى را وا نگذاشتم از آن‏چه ذكرش در نزد من حاضر بود و به خاطر داشتم از اين و مانند اين، مگر آنكه آن را ذكر كردم. حضرت به من فرمود كه: «هرگاه اين امر واقع شود، ايشان را به سوى مباهله بخوان». عرض كردم كه: چه كنم و به چه وضع بايد كرد؟ فرمود: «سه روز خود را اصلاح كن»، و گمان دارم او را كه فرمود: «و روزه بگير و غسل كن، و تو با او به سوى دشت بيرون رو و انگشتان خود را از دست راستت در انگشتان او درآور. بعد از آن او را انصاف بده و به خود آغاز كن: الَلَّهُمَّ رَبَّ السَّمواتِ السَّبْعِ … أَوْ عَذاباً أَليماً؛ «خداوندا! اى پروردگار آسمان‏هاى هفت‏گانه و پروردگار زمين‏هاى هفت‏گانه! داناى نهانى و آشكار! اى مهربان بخشاينده! اگر هست ابومسروق «۱» كه انكار كرده باشد حقى را و ادعا نموده باشد باطلى را، پس فرو فرست بر او بلايى را از آسمان يا عذابى دردناك (يا دردآورنده)». بعد از آن نفرين را بر او برگردان و بگو: وَانْ كانَ فُلانٌ جَحَدَ حَقّاً وَادَّعى‏ باطِلًا فَأَنْزِلْ عَلَيْهِ حُسْباناً مِنَ السَّمآءِ أَوْ عَذاباً أَليماً؛ و اگر باشد فلانى كه انكار كرده باشد حقّى را و ادّعا نموده باشد باطلى را، پس فرو فرست بلايى از آسمان يا عذابى دردناك (يا دردآورنده)». بعد از آن حضرت به من فرمود: «به درستى كه تو درنگ نخواهى كرد كه اين را در او مى‏بينى. پس به خدا سوگند كه هيچ آفريده‏اى را نيافتم كه مرا به سوى آن اجابت كند». (۳). ( ۱). در نسخه مترجم، «ابومسترق» است.

(۴). نساء، ۵۹.
(۵). مائده، ۵۵.
(۶). شورا، ۲۳.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)