روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۲۱۰

از الکتاب


آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۴، كِتَابُ الدِّيَات

و روي القاسم بن محمد عن علي بن ابي حمزه عن ابي بصير قال :

سَأَلْتُ‏ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ عَنِ اَلْقَسَامَةِ أَيْنَ كَانَ بَدْؤُهَا فَقَالَ كَانَ مِنْ قِبَلِ‏ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ لَمَّا كَانَ بَعْدَ فَتْحِ خَيْبَرَ تَخَلَّفَ رَجُلٌ مِنَ‏ اَلْأَنْصَارِ عَنْ أَصْحَابِهِ فَرَجَعُوا فِي طَلَبِهِ فَوَجَدُوهُ مُتَشَحِّطاً فِي دَمِهِ قَتِيلاً فَجَاءَتِ‏ اَلْأَنْصَارُ إِلَى‏ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اَللَّهِ‏ قَتَلَتِ‏ اَلْيَهُودُ صَاحِبَنَا فَقَالَ لِيُقْسِمْ مِنْكُمْ خَمْسُونَ رَجُلاً عَلَى أَنَّهُمْ قَتَلُوهُ قَالُوا يَا رَسُولَ اَللَّهِ‏ أَ نُقْسِمُ عَلَى مَا لَمْ نَرَهُ قَالَ فَيُقْسِمُ‏ اَلْيَهُودُ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اَللَّهِ‏ مَنْ يُصَدِّقُ‏ اَلْيَهُودَ فَقَالَ أَنَا إِذاً أَدِي‏ صَاحِبَكُمْ فَقُلْتُ لَهُ كَيْفَ اَلْحُكْمُ فِيهَا قَالَ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَكَمَ فِي اَلدِّمَاءِ مَا لَمْ يَحْكُمْ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ حُقُوقِ اَلنَّاسِ لِتَعْظِيمِهِ اَلدِّمَاءَ لَوْ أَنَّ رَجُلاً اِدَّعَى عَلَى رَجُلٍ عَشَرَةَ آلاَفِ دِرْهَمٍ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ أَوْ أَكْثَرَ لَمْ يَكُنِ اَلْيَمِينُ عَلَى اَلْمُدَّعِي وَ كَانَتِ اَلْيَمِينُ عَلَى اَلْمُدَّعَى عَلَيْهِ فَإِذَا اِدَّعَى اَلرَّجُلُ عَلَى اَلْقَوْمِ اَلدَّمَ أَنَّهُمْ قَتَلُوا كَانَتِ اَلْيَمِينُ عَلَى مُدَّعِي اَلدَّمِ قَبْلَ اَلْمُدَّعَى عَلَيْهِمْ فَعَلَى اَلْمُدَّعِي أَنْ يَجِي‏ءَ بِخَمْسِينَ يَحْلِفُونَ أَنَّ فُلاَناً قَتَلَ فُلاَناً فَيُدْفَعُ إِلَيْهِمُ اَلَّذِي حُلِفَ عَلَيْهِ فَإِنْ شَاءُوا عَفَوْا عَنْهُ وَ إِنْ شَاءُوا قَتَلُوا وَ إِنْ شَاءُوا قَبِلُوا اَلدِّيَةَ فَإِنْ لَمْ يُقْسِمُوا فَإِنَّ عَلَى اَلْمُدَّعَى‏ عَلَيْهِمْ أَنْ يَحْلِفَ مِنْهُمْ خَمْسُونَ رَجُلاً مَا قَتَلْنَا وَ لاَ عَلِمْنَا لَهُ قَاتِلاً فَإِنْ فَعَلُوا أَدَّى أَهْلُ اَلْقَرْيَةِ اَلَّتِي وُجِدَ فِيهِمْ دِيَتَهُ وَ إِنْ كَانَ بِأَرْضِ فَلاَةٍ أُدِّيَتْ دِيَتُهُ مِنْ بَيْتِ اَلْمَالِ فَإِنَ‏ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ ع‏ كَانَ يَقُولُ لاَ يُطَلُ‏ دَمُ اِمْرِئٍ‏ مُسْلِمٍ‏


من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۲۰۹ حدیث من لايحضره الفقيه جلد ۴ ش ۲۱۱
روایت شده از : امام على عليه السلام
کتاب : من لايحضره الفقيه - جلد ۴
بخش : كتاب الديات
عنوان : حدیث در کتاب من لا يحضره الفقيه جلد ۴ كِتَابُ الدِّيَات‏‏‏ بَابُ الْقَسَامَة
موضوعات :

ترجمه

‏محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۵ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۴۶۴

ابو بصير گويد: از امام صادق عليه السّلام پرسيدم كه قسامه از كجا شروع شد و آغاز آن چه وقت بود؟ فرمود: از جانب رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بود پس از فتح خيبر، و آن چنين بود كه مردى از انصار از سپاه و يارانش عقب ماند، و چون بجستجوى او بازگشتند او را بحالى يافتند كه در خون خود دست و پا ميزد، انصار نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمده گفتند: يا رسول اللَّه يهوديها دوست ما را كشتند، حضرت فرمود: بايد پنجاه تن از شما حاضر شوند و سوگند ياد كنند كه يهوديان وى را كشته‏اند، گفتند: يا رسول اللَّه آيا سوگند به چيزى كه‏ نديده‏ايم ياد كنيم؟ فرمود: پس‏ يهوديان سوگند ياد كنند، انصار گفتند: سوگند آنان را چه كسى باور مى‏كند؟ فرمود: پس من ديه دوستتان را مى‏پردازم. گويد: عرضكردم كيفيّت و حكم آن چگونه است، فرمود: خداوند عزّ و جلّ در جان شما فرمانى دارد كه آن را در هيچ حقّى از حقوق مردم نداد، براى بزرگ دانستن خون مردم، چنانچه مردى ادّعا كند كه از او ده هزار درهم يا كمتر يا بيشتر بر عهده ديگرى است، سوگندى بر ادّعاكننده نيست تا قسم ياد كند بلكه سوگند بر آن كس باشد كه بر عليه او ادّعا شده است، ولى اگر شخصى بر جماعتى خونى را ادّعا كند و آنان را متّهم بقتل كند، سوگند با مدّعى دم است پيش از متّهمان، و بر مدّعى است كه پنجاه تن بياورد تا سوگند ياد كنند كه فلانى فلان كس را كشت، در اين صورت متّهم را در اختيار اولياء مقتول گذارند، اگر ميخواهند ببخشند، و اگر مى‏خواهند بكشند، بكشند، و اگر خواستند ديه او را بستانند، و چنانچه سوگند نخورند، از جانب متّهم پنجاه تن‏ سوگند ياد كنند كه ما او را نكشتيم و قاتل را هم نمى‏دانيم چه كسى است، پس اگر چنين كردند اهل آن قريه كه جنازه مقتول در آن يافت شده ديه او را مى‏پردازند، و اگر در بيابان و صحرا جنازه را يافتند ديه او از بيت المال مسلمين داده مى‏شود، و همانا امير المؤمنين عليه السّلام فرموده‏اند: خون هيچ مسلمانى هدر نمى‏رود. (يا قصاص است و يا گرفتن ديه).


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)