روایت:الکافی جلد ۸ ش ۲۷۸

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة

عده من اصحابنا عن سهل بن زياد عن محمد بن عبد الحميد العطار عن يونس بن يعقوب عن عمر اخي عذافر قال :

دَفَعَ إِلَيَّ إِنْسَانٌ سِتَّمِائَةِ دِرْهَمٍ أَوْ سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ‏ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ فَكَانَتْ فِي جُوَالِقِي فَلَمَّا اِنْتَهَيْتُ إِلَى اَلْحَفِيرَةِ شُقَّ جُوَالِقِي وَ ذُهِبَ بِجَمِيعِ مَا فِيهِ وَ وَافَقْتُ عَامِلَ‏ اَلْمَدِينَةِ بِهَا فَقَالَ أَنْتَ اَلَّذِي شُقَّتْ زَامِلَتُكَ وَ ذُهِبَ بِمَتَاعِكَ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ إِذَا قَدِمْنَا اَلْمَدِينَةَ فَأْتِنَا حَتَّى أُعَوِّضَكَ قَالَ فَلَمَّا اِنْتَهَيْتُ إِلَى‏ اَلْمَدِينَةِ دَخَلْتُ عَلَى‏ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ فَقَالَ يَا عُمَرُ شُقَّتْ زَامِلَتُكَ وَ ذُهِبَ بِمَتَاعِكَ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ مَا أَعْطَاكَ اَللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا أُخِذَ مِنْكَ إِنَ‏ رَسُولَ اَللَّهِ ص‏ ضَلَّتْ نَاقَتُهُ فَقَالَ اَلنَّاسُ فِيهَا يُخْبِرُنَا عَنِ اَلسَّمَاءِ وَ لاَ يُخْبِرُنَا عَنْ نَاقَتِهِ فَهَبَطَ عَلَيْهِ‏ جَبْرَئِيلُ ع‏ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ نَاقَتُكَ فِي وَادِي كَذَا وَ كَذَا مَلْفُوفٌ خِطَامُهَا بِشَجَرَةِ كَذَا وَ كَذَا قَالَ فَصَعِدَ اَلْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ قَالَ يَا أَيُّهَا اَلنَّاسُ أَكْثَرْتُمْ عَلَيَّ فِي نَاقَتِي أَلاَ وَ مَا أَعْطَانِي اَللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا أُخِذَ مِنِّي أَلاَ وَ إِنَّ نَاقَتِي فِي وَادِي كَذَا وَ كَذَا مَلْفُوفٌ خِطَامُهَا بِشَجَرَةِ كَذَا وَ كَذَا فَابْتَدَرَهَا اَلنَّاسُ فَوَجَدُوهَا كَمَا قَالَ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ قَالَ ثُمَّ قَالَ اِئْتِ عَامِلَ‏ اَلْمَدِينَةِ فَتَنَجَّزْ مِنْهُ مَا وَعَدَكَ فَإِنَّمَا هُوَ شَيْ‏ءٌ دَعَاكَ اَللَّهُ إِلَيْهِ لَمْ تَطْلُبْهُ مِنْهُ‏


الکافی جلد ۸ ش ۲۷۷ حدیث الکافی جلد ۸ ش ۲۷۹
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۸
بخش : كتاب الروضة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۸ كِتَابُ الرَّوْضَة‏‏‏ حَدِيثُ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوج‏
موضوعات :

ترجمه

هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۲ ترجمه رسولى محلاتى, ۲۳

عمر برادر عذافر گويد: مردى بمن ششصد درهم- يا هفتصد درهم- داد كه از مال امام صادق عليه السّلام بود (و ميبايستى بآن حضرت عليه السّلام برسانم) و اين پول در ميان جوال من بود، و چون بحفيرة (كه نام جايى است) رسيدم جوال پاره شد و هر چه در آن بود ريخت، در آنجا بحاكم مدينه برخوردم و او بمن گفت: توئى كه خورجين بارت پاره شده و هر چه داشته‏اى از بين رفته است؟ گفتم: آرى، گفت: وقتى بمدينه رسيدى پيش ما بيا تا عوض آن را بتو بدهيم، هنگامى كه بمدينه رسيدم بنزد امام صادق عليه السّلام رفتم آن حضرت بمن فرمود: اى عمر خورجينت پاره شد و هر چه داشتى از بين رفت؟ عرضكردم: آرى، فرمود: آنچه را خدا بتو داد بهتر است از آنچه از تو برگرفت، همانا رسول خدا (ص) شترش گم شد، و مردم (منافق) گفتند: اين كسى است كه از آسمان (و از غيب) بما خبر ميدهد ولى نميگويد (و نميداند) شترش كجاست! همان وقت جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و گفت: اى محمد شترت در فلان دره است و افسارش بفلان درخت پيچيده شده. رسول خدا (ص) بمنبر رفت و حمد و ثناى خداى را بجا آورد و فرمود: اى مردم شما در باره شترم پشت سر من زياد حرف زديد، بدانيد، كه آنچه را خدا بمن داده بهتر است از آنچه را كه از من گرفته، بدانيد كه شتر من در فلان دره است و افسارش بفلان درخت گير كرده. مردم طبق نشانى كه آن حضرت داده بود برفتند و چنانچه رسول خدا (ص) فرموده بود شتر را يافتند. پس از اين حديث امام صادق عليه السّلام فرمود: اكنون بنزد حاكم مدينه برو كه وعده‏اى را كه بتو داده بدان وفا كند، و براستى اين چيزى است كه خدا تو را بدان خوانده و تو از او درخواست نكردى‏

حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى‏, ۲۶۴

عمر برادر عذافر مى‏گويد: مردى به من ششصد درهم- يا هفتصد درهم- داد كه از مال امام صادق عليه السّلام بود و اين پول در ميان جوال من بود، و چون به حفيره رسيدم جوال پاره شد و هر چه در آن بود ريخت. در آن جا به حاكم مدينه برخوردم و او به من گفت: تو همان كسى هستى كه خورجينت پاره شد و هر چه داشتى از ميان رفت؟ گفتم: آرى. گفت: وقتى به مدينه آمدى پيش ما بيا تا برابر آن را به تو بدهيم. هنگامى كه به مدينه رسيدم خدمت امام صادق عليه السّلام رفتم، آن حضرت به من فرمود: اى عمر! خورجينت پاره شد و هر چه داشتى از ميان رفت؟ عرض كردم: آرى. فرمود: آنچه خدا به تو داد بهتر است از آنچه خدا از تو ستاند.پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم شترش گم شد و مردم [منافق‏] گفتند: اين همان است كه از آسمان به ما خبر مى‏دهد ولى نمى‏داند شترش كجاست! در همين هنگام جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و عرض كرد: اى محمد! شترت در فلان درّه است و افسارش به فلان درخت پيچيده شده است. پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به منبر رفت و حمد و ثناى خداى به جاى آورد و فرمود: اى مردم! شما در غياب من پيرامون شترم سخن بسيار گفتيد، اينك بدانيد كه آنچه خدا به من داده بهتر است از آنچه از من گرفته، بدانيد كه شتر من در فلان درّه است و افسارش به فلان درخت بسته شده. مردم به آن نشانى كه حضرت صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم داد رفتند و همان جا كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم گفته بود شتر را يافتند. پس از اين حديث امام صادق عليه السّلام فرمود: اكنون نزد حاكم مدينه برو تا به وعده‏اى كه به تو داده وفا كند، و اين همان چيزى است كه خدا تو را بدان خوانده بى‏آنكه از خدا آن را بخواهى.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)