روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۱۲۶

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

علي بن ابراهيم عن محمد بن عيسي بن عبيد عن يونس عن بعض اصحابه عن ابي عبد الله ع قال قال رسول الله ص :

بَيْنَمَا مُوسَى ع‏ جَالِساً إِذْ أَقْبَلَ‏ إِبْلِيسُ‏ وَ عَلَيْهِ بُرْنُسٌ ذُو أَلْوَانٍ فَلَمَّا دَنَا مِنْ‏ مُوسَى ع‏ خَلَعَ اَلْبُرْنُسَ وَ قَامَ إِلَى‏ مُوسَى‏ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُ‏ مُوسَى‏ مَنْ أَنْتَ فَقَالَ أَنَا إِبْلِيسُ‏ قَالَ أَنْتَ‏ فَلاَ قَرَّبَ اَللَّهُ دَارَكَ قَالَ إِنِّي إِنَّمَا جِئْتُ لِأُسَلِّمَ عَلَيْكَ لِمَكَانِكَ مِنَ اَللَّهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ‏ مُوسَى ع‏ فَمَا هَذَا اَلْبُرْنُسُ قَالَ بِهِ أَخْتَطِفُ قُلُوبَ بَنِي آدَمَ فَقَالَ‏ مُوسَى‏ فَأَخْبِرْنِي بِالذَّنْبِ اَلَّذِي إِذَا أَذْنَبَهُ اِبْنُ آدَمَ اِسْتَحْوَذْتَ عَلَيْهِ قَالَ إِذَا أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ وَ اِسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ صَغُرَ فِي عَيْنِهِ ذَنْبُهُ وَ قَالَ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِدَاوُدَ ع‏ يَا دَاوُدُ بَشِّرِ اَلْمُذْنِبِينَ وَ أَنْذِرِ اَلصِّدِّيقِينَ قَالَ كَيْفَ أُبَشِّرُ اَلْمُذْنِبِينَ وَ أُنْذِرُ اَلصِّدِّيقِينَ قَالَ يَا دَاوُدُ بَشِّرِ اَلْمُذْنِبِينَ أَنِّي أَقْبَلُ اَلتَّوْبَةَ وَ أَعْفُو عَنِ اَلذَّنْبِ وَ أَنْذِرِ اَلصِّدِّيقِينَ أَلاَّ يُعْجَبُوا بِأَعْمَالِهِمْ فَإِنَّهُ لَيْسَ عَبْدٌ أَنْصِبُهُ لِلْحِسَابِ إِلاَّ هَلَكَ‏


الکافی جلد ۲ ش ۱۱۲۵ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۱۱۲۷
روایت شده از : حضرت محمد صلی الله علیه و آله
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث حضرت محمد (ص) در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ الْعُجْب‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۲۲۹

از امام صادق (ع) كه رسول خدا (ص) فرمود: در اين ميان كه موسى (ع) نشسته بود، ناگاه شيطان آمد و كلاه چند رنگى بر سر داشت و چون نزديك موسى (ع) رسيد، كلاه خود را از سر برداشت و نزد موسى آمد و به آن حضرت سلام داد، موسى گفت: تو كيستى؟ در پاسخ گفت: من ابليسم گفت: توئى، خدا تو را به كسى نزديك نسازاد، گفت: من آمدم به شما سلام كنم براى مقامى كه نزد خدا دارى، فرمود كه: موسى به او گفت: اين كلاه چيست؟ گفت: با آن دل مردم را مى‏ربايم، موسى به او گفت: به من خبر ده از گناهى كه چون آدمى‏زاده كند، تو بر او مسلّط مى‏شوى، پاسخ داد: هر گاه خود بين شود و كار خود را فزون شمارد و گناهش در چشم او كوچك جلوه كند و فرمود: خدا عز و جل به داود (ع) فرمود: اى داود! گنهكاران را مژده بده، و صدّيقان را بيم بده، عرض كرد: چگونه به گنهكاران، مژده بدهم و به صدّيقان بيم بدهم؟ فرمود: اى داود! به گنهكاران مژده بده كه من توبه پذيرم و از گناه درگذرم و به صدّيقان بيم بده كه مبادا به كردارِ خود عُجب كنند و خود بين شوند، زيرا هيچ بنده‏اى را من پاى حساب نكشم جز آنكه هلاك باشد.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۴۲۹

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: زمانى موسى عليه السّلام نشسته بود كه ناگاه شيطان سوى او آمد و كلاه دراز رنگارنگى بسر داشت، چون نزديك موسى عليه السّلام رسيد، كلاهش را برداشت و خدمت موسى بايستاد و باو سلام كرد. موسى گفت: تو كيستى؟ گفت من شيطانم. موسى گفت: شيطان توئى؟!- خدا آواره‏ات كند- شيطان گفت: من آمده‏ام بتو سلام كنم بخاطر منزلتى كه نزد خدا دارى. موسى عليه السّلام باو فرمود: اين كلاه چيست؟ گفت: بوسيله اين كلاه دل آدميزاد را ميربايم (گويا رنگهاى مختلف كلاه نمودار شهوات و زينتهاى دنيا و عقايد فاسد و اديان باطل بوده است). موسى گفت: بمن خبر ده از گناهى كه چون آدميزاد مرتكب شود بر او مسلط شوى؟ شيطان گفت: هنگامى كه او را از خود خوش آيد و عملش را زياد شمارد و گناهش در نظرش كوچك شود. و فرمود: خداى عز و جل بداود عليه السّلام فرمود: اى داود! گنهكاران را مژده بده و صديقان (راستگويان و درست كرداران) را بترسان، داود عرضكرد: چگونه گنهكاران را مژده دهم و صديقان را بترسانم! فرمود: اى داود! گنهكاران را مژده بده كه من توبه را ميپذيرم و از گناه درميگذرم و صديقان را بترسان كه باعمال خويش خودبين نشوند، زيرا بنده‏ئى نيست كه بپاى حسابش كشم جز آنكه هلاك باشد (و سزاوار عذاب، زيرا از نظر عدالت و حساب عبادات بنده با شكر يكى از نعمتهاى او برابرى نكند).

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۷۴۵

على بن ابراهيم، از محمد بن عيسى بن عبيد، از يونس، از بعضى از اصحاب خويش، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: در بين اينكه موسى عليه السلام نشسته بود، ناگاه شيطان رو آورد و كلاهى كه صاحب رنگ‏هاى مختلف بود، پوشيده بود. و چون به حضرت موسى عليه السلام نزديك شد، آن كلاه را از سر برداشت و به نزد موسى ايستاد وبر او سلام كرد. موسى به آن ملعون فرمود كه: تو كيستى؟ گفت كه: من شيطانم. فرمود: تويى، خدا خانه تو را نزديك نگرداند (يعنى همسايه كسى نباشد شيطان). گفت كه: من نيامده‏ام، مگر از براى آنكه بر تو سلام كنم، به جهت قرب و منزلتى كه نسبت به خداى عز و جل دارى». حضرت فرمود كه: «موسى به شيطان فرمود كه: اين كلاه چيست؟ عرض كرد كه: به اين كلاه، دل‏هاى فرزندان آدم را مى‏ربايم. موسى فرمود كه: مرا خبر ده به آن گناهى كه چون فرزند آدم آن را به عمل آورد، بر او غالب مى‏شوى و دست مى‏يابى. عرض كرد كه: آن در وقتى است كه نفسش او را به شگفت آورد، و عجب به هم رساند، و عمل خود را بسيار شمارد، و گناهش در چشمش كوچك باشد». و فرمود كه: «خداى عز و جل به حضرت داود عليه السلام وحى فرمود كه: اى داود! بشارت ده گناهكاران را، و صدّيقان را بترسان. داود عرض كرد كه: چگونه گناهكاران را بشارت دهم و صدّيقان را بترسانم؟ فرمود كه: اى داود! گناهكاران را بشارت ده كه من توبه را قبول مى‏كنم و از گناه عفو مى‏نمايم، و صدّيقان را بترسان كه به عمل‏هاى خويش عجب نكنند؛ چرا كه، هيچ بنده‏اى نيست كه او را از براى حساب برپا كنم، مگر آنكه هلاك مى‏شود».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)