روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۱۹۶

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

عده من اصحابنا عن احمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن القاسم بن محمد الجوهري عن علي بن ابي حمزه قال :

سَأَلَ‏ أَبُو بَصِيرٍ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَمْ عُرِجَ‏ بِرَسُولِ اَللَّهِ ص‏ فَقَالَ مَرَّتَيْنِ‏ فَأَوْقَفَهُ‏ جَبْرَئِيلُ‏ مَوْقِفاً فَقَالَ لَهُ مَكَانَكَ يَا مُحَمَّدُ فَلَقَدْ وَقَفْتَ مَوْقِفاً مَا وَقَفَهُ مَلَكٌ‏ قَطُّ وَ لاَ نَبِيٌّ إِنَّ رَبَّكَ يُصَلِّي فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ‏ وَ كَيْفَ يُصَلِّي قَالَ يَقُولُ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ‏ أَنَا رَبُّ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ اَلرُّوحِ‏ سَبَقَتْ رَحْمَتِي غَضَبِي‏ فَقَالَ اَللَّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَكَ‏ قَالَ وَ كَانَ‏ كَمَا قَالَ اَللَّهُ‏ قََابَ قَوْسَيْنِ‏ أَوْ أَدْنى‏ََ فَقَالَ لَهُ‏ أَبُو بَصِيرٍ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا قََابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ََ قَالَ مَا بَيْنَ سِيَتِهَا إِلَى رَأْسِهَا فَقَالَ كَانَ بَيْنَهُمَا حِجَابٌ يَتَلَأْلَأُ يَخْفِقُ‏ وَ لاَ أَعْلَمُهُ إِلاَّ وَ قَدْ قَالَ زَبَرْجَدٌ فَنَظَرَ فِي مِثْلِ سَمِّ اَلْإِبْرَةِ إِلَى مَا شَاءَ اَللَّهُ مِنْ نُورِ اَلْعَظَمَةِ فَقَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَا مُحَمَّدُ قَالَ لَبَّيْكَ رَبِّي قَالَ مَنْ لِأُمَّتِكَ مِنْ بَعْدِكَ قَالَ اَللَّهُ أَعْلَمُ قَالَ‏ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ‏ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدُ اَلْمُسْلِمِينَ‏ وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِينَ‏ قَالَ ثُمَّ قَالَ‏ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ لِأَبِي بَصِيرٍ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ اَللَّهِ مَا جَاءَتْ وَلاَيَةُ عَلِيٍّ ع‏ مِنَ اَلْأَرْضِ‏ وَ لَكِنْ جَاءَتْ مِنَ اَلسَّمَاءِ مُشَافَهَةً


الکافی جلد ۱ ش ۱۱۹۵ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۱۱۹۷
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ أَبْوَابُ التَّارِيخ‏-بَابُ مَوْلِدِ النَّبِيِّ ص وَ وَفَاتِه‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۲۶۷

از على بن ابى حمزه گويد: در حضور من، ابى بصير از امام صادق (ع) پرسشى كرد، گفت: قربانت، چند بار رسول خدا (ص) را به معراج بردند؟ فرمود: دو بار، جبرئيل او را باز داشت و عرض كرد: اى محمد، در جاى خود باش، هر آينه به پايگاهى بر آمدى كه پيش از تو نه فرشته‏اى و نه پيمبرى بدان راه نيافته، به راستى پروردگارت در نماز است، فرمود: اى جبرئيل، چگونه نماز مى‏گذارد؟ عرض كرد: مى‏فرمايد: سبوح قدوس، منم پروردگار فرشته‏ها و روح، مهرم بر خشمم پيش است، آن حضرت عرض كرد: بار خدايا، عفوك عفوك، امام صادق (ع) فرمود: پيغمبر چنانچه خدا فرموده (۹ سوره نجم): «به مقام قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ رسيد»، ابو بصير به آن حضرت عرض كرد: قربانت، قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ چيست؟ فرمود: از سر دسته كمان تا سر آن، فرمود: ميان آنها حجابى مى‏درخشيد (و مى‏لرزيد و پائين و بالا مى‏شد و موج مى‏زد)، به نظرم كه فرمود: زبرجد بود، و پيغمبر از مانند سوراخ سوزنى نگريست و تا آنجا كه خدا مى‏خواست پرتو بزرگوارى حق را دريافت. - خداى تبارك و تعالى فرمود: اى محمد- لبيك پروردگارم- چه كسى بعد از تو براى امت (سرپرست و پيشوا است)؟ - خدا، داناتر است- على بن ابى طالب امير مؤمنان و سيد مسلمانان و پيشواى دست و رو سفيدان ابو بصير گفت: سپس امام صادق (ع) فرمود: اى ابا محمد به خدا ولايت على (ع) از زمين نيامد بلكه زبانى از آسمان آمد.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۳۲۹

على بن ابى حمزه گويد: ابو بصير از امام صادق عليه السلام پرسيد و من حاضر بودم عرضكرد: قربانت، پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله را چند مرتبه بمعراج بردند؟ فرمود: دو مرتبه، و جبرئيل او را در مقامى نگه داشت و گفت: در جايت بايست اى محمد! زيرا در جايى ايستاده‏ئى كه هرگز هيچ فرشته و پيغمبرى در آنجا نايستاده است، همانا پروردگارت در نماز است، فرمود: اى جبرئيل! چگونه نمازى؟ گفت: ميفرمايد: سبوح، قدوس، منم پروردگار ملائكه و روح كه رحمتم بر غضبم پيشى دارد، پيغمبر (ص) فرمود: بار خدايا در گذشتت را خواهم، در گذشتت را خواهم، امام فرمود: و همچنان بود كه خدا فرمايد پيغمبر بمقام «قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏» رسيد- ۹ سوره ۵۳-. ابو بصير بحضرت عرضكرد: قربانت، قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ چيست؟ فرمود: بمقدار فاصله ميان هلالى كمان تا سرش، سپس فرمود: و در ميان آن دو حجابى ميدرخشيد و خاموش ميشد و بگمانم فرمود: زبر جدى بود، پس پيغمبر نور عظمت را از اندازه سوراخ سوزن تا آنچه خدا خواهد (از كمترين درجه تا بالاترين مرتبه) مشاهده فرمود: و خداى تبارك و تعالى فرمود: اى محمد! عرضكرد: لبيك پروردگارم؛ فرمود كيست براى امتت بعد از تو؟ (رهبرشان كيست؟) عرضكرد: خدا داناتر است، فرمود: على بن ابى طالب است، امير مؤمنان و سرور مسلمانان و پيشواى روسفيدان، دست و پا درخشانان، سپس امام صادق عليه السلام به ابو بصير فرمود: اى ابا محمد! بخدا ولايت على عليه السلام از زمين نيامده، بلكه شفاها از آسمان رسيده است.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۵۲۵

چند نفر از اصحاب ما روايت كرده‏اند، از احمد بن محمد، از حسين بن سعيد، از قاسم بن محمد جوهرى، از على بن ابى‏حمزه كه گفت: ابوبصير از امام جعفر صادق عليه السلام سؤال كرد و من حاضر بودم و عرض كرد كه: فداى تو گردم، چند مرتبه رسول خدا صلى الله عليه و آله را به معراج بردند؟ فرمود: «دو مرتبه. و جبرئيل عليه السلام آن حضرت را در جايى باز داشت و به او عرض كرد كه: يا محمد، به جاى خود باش كه در جايى ايستاده‏اى كه هرگز هيچ فرشته‏اى و هيچ پيغمبرى در آن نايستاده. به درستى كه پروردگار تو در كار رحمت فرستادن است (و احتمال اين‏كه نماز مى‏كند، يا دعا مى‏خواند، اگر چه بر سبيل مجاز باشد، با وجود قرينه بيان‏ مراد از آن، صورتى ندارد). و پيغمبر فرمود كه: اى جبرئيل، چگونه رحمت مى‏فرستد؟ عرض كرد كه: مى‏فرمايد:سُبّوح قُدّوس أنَأ رَبُّ الملائكة و الرّوح سَبَقَتْ رَحْمَتى غَضَبى، يعنى: «منم كه پاكم از هر بدى و به غايت پاك و پاكيزه‏ام. منم پروردگار همه فرشتگان و روح، پيشى گرفته رحمت من بر غضب من». پس پيغمبر عرض كرد كه: أللّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَك، يعنى: بار خدايا، بسيار طالب عفو توام كه از جُرم من (يعنى: امّتان من) در گذرى، و با من نيكويى كنى». و حضرت صادق عليه السلام فرمود كه: «رسول خدا چنان بود كه خداى تعالى فرموده كه: «قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏» «۱»». ابو بصير به آن حضرت عرض كرد كه: «قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏» چيست؟ فرمود: «آنچه در ميانه چم و گوشه كمان است تا سر آن». و ترجمه آيه اين است كه: «پس بود مقدار و اندازه قرب مسافت ميان او و پيغمبر، مثل مقدار دو كمان يا نزديك‏تر از آن» (يعنى: بر وجهى به او نزديك شد كه اگر كسى مشاهده قرب مسافت مى‏كرد ميان ايشان، متردد مى‏شد در آن‏كه آن را مقدار دو كمان تقدير كند، يا كم‏تر و مراد، مقدار دو جانب يك كمان است و مقصود، آن است كه مسافت ميانه ايشان، مقدار كمانى بود كه كنايه است از نهايت قرب و نزديكى و آن تمثيل است از براى شدّت اتصّال و ارتباط و تشبيه اندازه معنوى روحانى به اندازه صورى جسمانى و نزديكى جايى به نزديكى جايى و مكانت و منزلت به منزل و مكان. و شاعر چه خوش گفته كه:

         مكان قرب چنان تنگ شد محمد را             كه خواست حك كند از صفحه ميم احمد را.

تتّمه حديث آن‏كه:) حضرت صادق عليه السلام فرمود كه: «در ميان خدا و پيغمبر، حجابى بود كه مى‏درخشيد و مى‏جنبيد- راوى مى‏گويد كه: نمى‏دانم آن حضرت را كه چيزى فرموده باشد، مگر آن‏كه فرمود آن حجاب از زبرجد بود- (يعنى: آنچه در نظر من است، اين است كه آن حضرت فرمود كه: «حجاب ميانه ايشان، از زبرجد بود») و در آن حجاب رخنه بود، مانند چشمه‏اى سوزن. پس پيغمبر نظر كرد در آن رخنه مانند چشمه سوزن به سوى آنچه خدا مى‏خواست‏ __________________________________________________

(۱). نجم، ۹.

از نور عظمت خدا، بعد از آن، خداى تبارك و تعالى فرمود كه: يا محمد، عرض كرد كه: لبيّك ربّى؛ «اى پروردگار من به خدمت تو ايستاده، منتظر فرمان توام كه آنچه بفرمايى به جا آورم». فرمود كه: كى خليفه و امام است از براى امّت تو بعد از تو؟ عرض كرد كه: خدا بهتر مى‏داند. فرمود كه: على بن ابى‏طالب، پادشاه مؤمنان و آقاى مسلمانان و پيش‏رو و جلودار پيشانى و دست و پا سفيدان است» (يعنى: شيعيان و اين كنايه است از نجابت ايشان، چنانچه اسبى كه به اين صفت باشد از همه اسب‏ها بهتر و نجيب‏تر است). راوى مى‏گويد كه: پس حضرت صادق عليه السلام به ابوبصير فرمود كه: «اى ابا محمد، به خدا سوگند، كه ولايت على عليه السلام از زمين نيامده كه پيغمبر از پيش خود آن را گفته باشد، وليكن از آسمان آمده، از روى مشافهت» (كه خدا با پيغمبر در اين باب روبه‏رو سخن گفته؛ يعنى:بى‏واسطه).


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)