روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۷۰

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ فَضْلِ الْعِلْم

علي بن ابراهيم عن محمد بن عيسي بن عبيد عن يونس بن عبد الرحمن عن سماعه بن مهران عن ابي الحسن موسي ع قال :

قُلْتُ أَصْلَحَكَ اَللَّهُ‏ إِنَّا نَجْتَمِعُ فَنَتَذَاكَرُ مَا عِنْدَنَا فَلاَ يَرِدُ عَلَيْنَا شَيْ‏ءٌ إِلاَّ وَ عِنْدَنَا فِيهِ شَيْ‏ءٌ مُسَطَّرٌ وَ ذَلِكَ مِمَّا أَنْعَمَ اَللَّهُ بِهِ عَلَيْنَا بِكُمْ ثُمَّ يَرِدُ عَلَيْنَا اَلشَّيْ‏ءُ اَلصَّغِيرُ لَيْسَ عِنْدَنَا فِيهِ شَيْ‏ءٌ فَيَنْظُرُ بَعْضُنَا إِلَى بَعْضٍ وَ عِنْدَنَا مَا يُشْبِهُهُ فَنَقِيسُ عَلَى أَحْسَنِهِ فَقَالَ وَ مَا لَكُمْ وَ لِلْقِيَاسِ إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ هَلَكَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِالْقِيَاسِ ثُمَّ قَالَ إِذَا جَاءَكُمْ مَا تَعْلَمُونَ فَقُولُوا بِهِ وَ إِنْ جَاءَكُمْ مَا لاَ تَعْلَمُونَ فَهَا وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى فِيهِ ثُمَّ قَالَ لَعَنَ اَللَّهُ‏ أَبَا حَنِيفَةَ كَانَ يَقُولُ قَالَ‏ عَلِيٌ‏ وَ قُلْتُ أَنَا وَ قَالَتِ‏ اَلصَّحَابَةُ وَ قُلْتُ ثُمَّ قَالَ أَ كُنْتَ تَجْلِسُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ لاَ وَ لَكِنْ هَذَا كَلاَمُهُ فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اَللَّهُ أَتَى‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ اَلنَّاسَ بِمَا يَكْتَفُونَ بِهِ فِي عَهْدِهِ قَالَ نَعَمْ وَ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ إِلَى‏ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ فَقُلْتُ فَضَاعَ مِنْ ذَلِكَ شَيْ‏ءٌ فَقَالَ لاَ هُوَ عِنْدَ أَهْلِهِ‏


الکافی جلد ۱ ش ۱۶۹ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۱۷۱
روایت شده از : امام موسى كاظم عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب فضل العلم
عنوان : حدیث امام موسى كاظم (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ فَضْلِ الْعِلْم‏‏ بَابُ الْبِدَعِ وَ الرَّأْيِ وَ الْمَقَايِيس‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۱۶۹

سماعة بن مهران از امام موسى (ع) گويد: گفتم: اصلحك الله، ما گرد هم آئيم و در آنچه از اخبار و احكام مذهبى در دست داريم مذاكره مى‏كنيم موضوعى پيش ما نيايد جز آنكه دستور در آن نزد ما نوشته شده است و اين از نعمت وجود شما است كه به ما عطا كرده است و سپس موضوع كوچكى پيش آيد كه پيش ما در باره آن چيزى نيست و به همديگر نگاه كنيم و نزد ما حكم موضوعى كه شبيه آن است موجود است و حكم آن را به احسن وجهه بر آن بسنجيم و قياس كنيم؟ فرمود: شما را با قياس چه كار است؟ همانا كسانى كه پيش از شما بودند و هلاك شدند بوسيله قياس بود، سپس فرمود: وقتى براى شما مسأله‏اى پيش آمد كه مى‏دانيد حكم آن را بگوئيد و اگر مسأله‏اى پيش آمد كه نمى دانيد، حكمش اينجا است (با دستش اشاره به دهانش كرد) سپس فرمود: خدا ابو حنيفه را لعنت كند، مى‏گفت: على (ع) چنين گفته است و من چنين گويم و صحابه چنين گفته‏اند و من چنين گفته‏ام، سپس فرمود: تو با او همنشين شدى؟ گفتم: نه ولى مى‏دانم سخنش اين است، و گفتم: اصلحك الله رسول خدا (ص) براى مردم آورد بدان چه در زمان خود بدان اكتفا كنند؟ فرمود: آرى و آنچه را هم تا قيامت محتاجند، گفتم: چيزى از آن از ميان رفته؟ فرمود: نه در نزد اهلش محفوظ است.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۷۳

سماعه گويد: بامام هفتم عرض كردم: اصلحك اللَّه ما انجمن ميكنيم و وارد مذاكره ميشويم، هر مطلبى كه پيش آيد، راجع بآن نوشته‏اى داريم، اين هم از بركت وجود شماست كه خدا بما لطف كرده‏ است، گاهى مطلب كوچكى پيش مى‏آيد كه حكمش را حاضر نداريم و بيكديگر نگاه ميكنيم و چون نظير آن موضوع را داريم آن را ببهترين نظيرش قياس ميكنيم. فرمود: شما را با قياس چكار؟! همانا پيشينيان شما كه هلاك شدند بواسطه قياس هلاك شدند، سپس فرمود: چون مطلبى براى شما پيش آمد كه حكمش را ميدانيد بگوئيد و چون آنچه را نميدانيد پيش آمد، اين- با دست بلبهاى خويش اشاره فرمود- (يعنى سكوت كنيد يا حكمش را از دهان من جوئيد) پس فرمود: خدا ابو حنيفه را لعنت كند كه ميگفت على چنان گفت و من چنين گويم، اصحاب چنان گفتند و من چنين گويم، پس فرمود: در مجلسش بوده‏اى؟ گفتم: نه، ولى اين سخن اوست، پس گفتم اصلحك اللَّه آيا پيغمبر احتياجات مردم زمان خويش را كامل آورد؟ فرمود: بلى و آنچه را هم تا قيامت محتاجند، گفتم: آيا چيزى هم از دست رفت؟ گفت نه، نزد اهلش محفوظ است.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۲۰۷

على بن ابراهيم، از محمد بن عيسى بن عُبيد، از يونس بن عبدالرحمان، از سَماعه بن مهران، از ابوالحسن حضرت امام موسى عليه السلام روايت كرده است كه گفت: گفتم كه: خدا تو را به اصلاح آورد. به درستى كه ما جمع مى‏شويم و آنچه را كه در نزد ما است، با يكديگر ياد مى‏نماييم. پس چيزى بر ما وارد نمى‏شود، مگر آن‏كه در نزد ما در باب آن چيزى هست كه نوشته شده است، و اين از جمله آنها است كه خدا بر ما به آن، انعام فرموده به واسطه شما. بعد از آن مسأله جزيى بر ما وارد مى‏شود كه در باب آن، چيزى در نزد ما نيست. پس بعضى از ما در بعضى مى‏نگرد و در نزد ما چيزى هست كه به آن، شباهت دارد. آيا جايز است كه بر نيكوتر آن قياس كنيم؟ حضرت فرمود كه: «شما را به قياس چه كار؟ جز اين نيست كه هلاك شد هر كه پيش از شما هلاك شد به واسطه قياس». بعد از آن فرمود كه: «هر گاه بيايد شما را آنچه مى‏دانيد، آن را بگوييد و اگر وارد شود بر شما آنچه را كه نمى‏دانيد، پس بگيريد». و دست خويش را برداشت به سوى دهان مباركش (يعنى آن را از دهان ما بگيريد و از ما بشنويد، يا ساكت باشيد). بعد از آن فرمود كه: به اندازه يك سطر افتادگى دارد. اگر در نسخه نيست با اورد كروشه اضافه شود. «خدا لعنت كند ابو حنيفه را كه مى‏گفت: على چنين گفته و من چنين مى‏گويم. صاحبه چنين گفته‏اند و من هم چنين مى‏گويم». آن گاه مى‏فرمود: «آيا با او مى‏نشينى؟» عرض كردم كه: نه، وليكن اين سخن اوست. بعد از آن عرض كردم كه: خدا تو را به اصلاح آورد، آيا رسول خدا صلى الله عليه و آله از براى مردم آورد آنچه را كه به آن اكتفا كنند در زمان؟ آن حضرت فرمود: «بلى، نيز آورد آنچه را كه‏ مردم به سوى آن محتاجند تا روز قيامت». عرض كردم كه: پس چيزى از آن تلف شد؟ فرمود:

«چيزى از آن تلف نشد، وليكن در نزد اهل آن است» (كه حضرات معصومين‏اند- سلام اللَّه عليهم اجمعين-).


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)