روایت:الکافی جلد ۲ ش ۵۴

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

علي بن ابراهيم عن ابيه و ابو علي الاشعري عن محمد بن عبد الجبار جميعا عن صفوان عن عمرو بن حريث قال :

دَخَلْتُ عَلَى‏ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ وَ هُوَ فِي مَنْزِلِ أَخِيهِ‏ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا حَوَّلَكَ إِلَى هَذَا اَلْمَنْزِلِ قَالَ طَلَبُ اَلنُّزْهَةِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لاَ أَقُصُّ عَلَيْكَ دِينِي فَقَالَ بَلَى قُلْتُ أَدِينُ اَللَّهَ‏ بِشَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَ‏ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ‏ وَ أَنَّ اَلسََّاعَةَ آتِيَةٌ لاََ رَيْبَ فِيهََا وَ أَنَّ اَللََّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي اَلْقُبُورِ وَ إِقَامِ اَلصَّلاَةِ وَ إِيتَاءِ اَلزَّكَاةِ وَ صَوْمِ‏ شَهْرِ رَمَضَانَ‏ وَ حِجِ‏ اَلْبَيْتِ‏ وَ اَلْوَلاَيَةِ لِعَلِيٍّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ‏ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ وَ اَلْوَلاَيَةِ لِلْحَسَنِ‏ وَ اَلْحُسَيْنِ‏ وَ اَلْوَلاَيَةِ لِعَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ‏ وَ اَلْوَلاَيَةِ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ‏ وَ لَكَ مِنْ بَعْدِهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ وَ أَنَّكُمْ أَئِمَّتِي عَلَيْهِ أَحْيَا وَ عَلَيْهِ أَمُوتُ وَ أَدِينُ اَللَّهَ بِهِ فَقَالَ يَا عَمْرُو هَذَا وَ اَللَّهِ دِينُ اَللَّهِ وَ دِينُ‏ آبَائِيَ‏ اَلَّذِي أَدِينُ اَللَّهَ بِهِ فِي اَلسِّرِّ وَ اَلْعَلاَنِيَةِ فَاتَّقِ اَللَّهَ‏ وَ كُفَّ لِسَانَكَ‏ إِلاَّ مِنْ خَيْرٍ وَ لاَ تَقُلْ إِنِّي هَدَيْتُ نَفْسِي بَلِ اَللَّهُ هَدَاكَ فَأَدِّ شُكْرَ مَا أَنْعَمَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عَلَيْكَ وَ لاَ تَكُنْ مِمَّنْ إِذَا أَقْبَلَ‏ طُعِنَ فِي عَيْنِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَ طُعِنَ فِي قَفَاهُ وَ لاَ تَحْمِلِ اَلنَّاسَ عَلَى كَاهِلِكَ‏ فَإِنَّكَ أَوْشَكَ إِنْ حَمَلْتَ اَلنَّاسَ عَلَى كَاهِلِكَ أَنْ يُصَدِّعُوا شَعَبَ‏ كَاهِلِكَ‏


الکافی جلد ۲ ش ۵۳ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۵۵
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ دَعَائِمِ الْإِسْلَام‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۷۷

از عمرو بن حريث گفت: خدمت امام صادق (ع) رسيدم و آن حضرت در خانه برادرش عبد الله بن محمد بود، به او گفتم: قربانت، براى چه به اين خانه آمدى؟ فرمود: براى تفريح، به او عرض كردم: قربانت، من دين خودم را براى شما نقل نكنم؟ فرمود: چرا، گفتم: براى خدا ديندارى كنم به شهادت ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و به اينكه محمد (ص) بنده و رسول او است و به اينكه قيامت آيد و شكى ندارد و اينكه خدا هر آنكه در گور است زنده كند و به پا داشتن نماز و دادن زكاة و روزه در ماه رمضان و حج خانه كعبه و ولايت على أمير المؤمنين (ع) پس از رسول خدا (ص) و ولايت براى حسن و حسين و ولايت على بن الحسين و ولايت محمد بن على و براى شما بعد از او و به اينكه شما امامان من هستيد، بر اين عقيده زنده باشم و بر آن بميرم و خدا را ديندارى كنم بدان، فرمود:اى عمرو، اين به خدا دين خدا است و دين پدران من است كه خدا را در نهان و عيان بدان ديندارى كنم، از خدا بپرهيز و زبانت را جز از خير و بر گير و مگو كه من خود را رهنمائى كردم، بلكه خدا تو را رهنمائى كرده است، شكر آنچه را خدا عز و جل به تو انعام كرده بگزار و از آنها نباش كه چون حاضر باشند مردم روبرو او را سرزنش كنند و در پشت سر او هم از او بد گويند و مردم را بر دوش خود مگير كه اگر بر دوش خود بگيرى بسا كه استخوان آن را خرد كنند ..

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۳۶

عمرو بن حريث گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام رسيدم و آن حضرت در منزل برادرش‏ __________________________________________________

(۱) مخاصم يا علم است و نام شخصى است و يا وصف است بمعنى مناظره‏كننده.

عبد اللَّه بن محمد بود. عرضكردم: قربانت گردم، چرا باين منزل منتقل شدى؟ فرمود: براى تفريح. «۱» عرضكردم: قربانت گردم، دينم را براى شما نقل نكنم؟ فرمود: چرا. عرضكردم: من خدا را ديندارى ميكنم با شهادت دادن باينكه شايسته پرستشى جز خداى يگانه بى‏شريك نيست و اينكه محمد بنده و فرستاده اوست و روز قيامت آمدنى است، شكى در آن نباشد، و اينكه خدا در گور رفتگان را برانگيزاند. و گزاردن نماز و دادن زكاة و روزه ماه رمضان و حج خانه كعبه و ولايت امير المؤمنين على عليه السّلام بعد از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و ولايت حسن و حسين و ولايت على بن الحسين و ولايت محمد بن على و شما پس از او، صلوات اللَّه عليهم اجمعين و اينكه شما امامان من هستيد. بر اين روش زندگى كنم و بر اين روش بميرم و خدا را با آن ديندارى كنم. فرمود: اى عمر! اين بخدا دين من است و دين پدرانم كه خدا را در پنهان و آشكار ديندارى ميكنم پس از خدا پروا كن و زبانت را جز از سخن خير نگهدار و نگو من از جانب خود هدايت يافتم، بلكه خدا ترا هدايت فرموده، پس شكر نعمتهائى را كه خداى عز و جل بتو داده بگزار، و از كسانى مباش كه چون رو آورد و حاضر باشد، روبرو سرزنش شود، و چون پشت كند و غايب شود، غيبتش كنند (بلكه تقيه را از دست مده و با همه مردم خوشرفتارى كن) و مردم را بر دوش خود سوار مكن (مردم را بر خود مسلط مكن و خود را مديون آنها مساز، باينكه از آنها ضمانت كنى يا وعده‏ئى بدهى كه نتوانى وفا كنى يا سستى و مداهنه از خود نشان دهى) زيرا اگر مردم را بر دوش خود سوار كنى، استخوان شانه‏ات بشكستن نزديك شود __________________________________________________

(۱) ابن قتيبه در «مصباح» گويد: دانشمندان گويند: استعمال كلمه تنزه در رفتن بسوى ييلاق و باغ و بوستان غلط است، ولى بنظر من غلط نيست، زيرا تنزه بمعنى دور شدن است و چون غالبا باغ و بوستان تابستانى از منزل مسكونى دور است، باين ملاحظه كلمه تنزه و مشتقاتش را در آن مورد بكار ميبرند.
(زيرا بار ميمانى و درمانده ميشوى و شايد از هستى ساقط گردى).

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۶۵

على بن ابراهيم، از پدرش و ابوعلى اشعرى، از محمد بن عبدالجبّار هر دو روايت كرده‏اند، از صفوان، از عمرو بن حريث كه گفت: بر امام جعفر صادق عليه السلام داخل شدم و آن حضرت در منزل برادرش عبداللَّه بن محمد بود. به آن حضرت عرض كردم: فداى تو گردم! چه چيز تو را به اين منزل آورده؟ و چه باعث شده كه به اينجا تشريف آورده‏اى؟ فرمود: «طلب كردن نزهت «۱»». راوى مى‏گويد: عرض كردم: فداى تو گردم! آيا نمى‏خواهى كه دين خود را بر تو حكايت كنم؟ حضرت فرمود: «بلى، حكايت كن». عرض كردم: چنين ديندارى مى‏كنم؛ خدا را مى‏پرستم به گواهى دادن به اينكه خدايى نيست، مگر خدا، در حالتى كه تنها است و او را شريكى نيست، و آنكه محمد بنده و رسول او است، و آنكه قيامت آمدنى است و در آن شكّى نيست، و آنكه خدا كسانى را كه در قبرها قرار دارند زنده خواهد كرد، و بر پاى داشتن نماز و دادن زكات و روزه ماه مبارك رمضان و حجّ خانه كعبه، و ولايت از براى اميرالمؤمنين على عليه السلام بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله، و ولايت از براى امام حسن و امام حسين، و ولايت از براى حضرت على بن الحسين، و ولايت از براى محمد بن على، و از براى تو بعد از آن حضرت- صلوات اللَّه عليهم اجمعين-، و آنكه شما امامان منيد. بر اين اعتقاد زندگانى مى‏كنم و بر آن مى‏ميرم، و خدا را به آن پرستش مى‏نمايم. فرمود: «اى عمرو! به خدا سوگند كه اين دين، دين خدا و دين پدران من است، و دينى است كه من خدا را به آن پرستش مى‏كنم در نهان و آشكار؛ پس از خدا بپرهيزيد و زبان‏ __________________________________________________

(۱). و نزهت- به ضمّ نون و سكون زاى هوّز-، در شدن از بدى است، و نيكو و خرّم شدن و نيكو شدن. حاصل آنكه فرمود: به جهت تفريح دماغ بيرون آمده و به اينجا آمده‏ام. (مترجم)

خود را نگاه دار، مگر از آنچه خوب باشد، و مگو كه من خود را هدايت كرده‏ام؛ بلكه خدا تو را هدايت كرده است؛ پس شكر آنچه خداى عز و جل به آن بر تو انعام فرموده به جا آور، و از آنها مباش كه چون رو آوردند، در برابر چشم‏هاى ايشان بر ايشان طعنه زنند، و چون پشت كنند، در پشت سر ايشان طعنه زنند (و مراد اين است كه با مردم نيكو معاشرت كن، و از آنچه باعث طعن باشد دورى نما.). و مردم را بر دوش خويش سوار مكن؛ زيرا كه اگر تو مردم را بر دوش خويش سوار كنى، زود باشد كه سرهاى شانه تو را بشكافند».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)