روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۳۱۹

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

محمد بن يحيي عن بعض اصحابنا قال :

أَخَذْتُ نُسْخَةَ كِتَابِ‏ اَلْمُتَوَكِّلِ‏ إِلَى‏ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلثَّالِثِ ع‏ مِنْ‏ يَحْيَى بْنِ هَرْثَمَةَ فِي‏ سَنَةِ ثَلاَثٍ وَ أَرْبَعِينَ وَ مِائَتَيْنِ‏ وَ هَذِهِ نُسْخَتُهُ‏ بِسْمِ اَللََّهِ اَلرَّحْمََنِ اَلرَّحِيمِ‏ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَارِفٌ بِقَدْرِكَ رَاعٍ لِقَرَابَتِكَ مُوجِبٌ لِحَقِّكَ يُقَدِّرُ مِنَ اَلْأُمُورِ فِيكَ وَ فِي أَهْلِ بَيْتِكَ مَا أَصْلَحَ اَللَّهُ بِهِ حَالَكَ وَ حَالَهُمْ وَ ثَبَّتَ‏ بِهِ عِزَّكَ وَ عِزَّهُمْ وَ أَدْخَلَ اَلْيُمْنَ وَ اَلْأَمْنَ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِمْ يَبْتَغِي بِذَلِكَ رِضَاءَ رَبِّهِ وَ أَدَاءَ مَا اُفْتُرِضَ عَلَيْهِ فِيكَ وَ فِيهِمْ وَ قَدْ رَأَى أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ صَرْفَ‏ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَمَّا كَانَ يَتَوَلاَّهُ مِنَ اَلْحَرْبِ وَ اَلصَّلاَةِ بِمَدِينَةِ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ إِذْ كَانَ عَلَى مَا ذَكَرْتَ‏ مِنْ جَهَالَتِهِ بِحَقِّكَ وَ اِسْتِخْفَافِهِ بِقَدْرِكَ وَ عِنْدَ مَا قَرَفَكَ‏ بِهِ‏ وَ نَسَبَكَ إِلَيْهِ مِنَ اَلْأَمْرِ اَلَّذِي قَدْ عَلِمَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ بَرَاءَتَكَ مِنْهُ‏ وَ صِدْقَ نِيَّتِكَ فِي تَرْكِ مُحَاوَلَتِهِ وَ أَنَّكَ لَمْ تُؤَهِّلْ نَفْسَكَ لَهُ وَ قَدْ وَلَّى أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ مَا كَانَ يَلِي مِنْ ذَلِكَ مُحَمَّدَ بْنَ اَلْفَضْلِ‏ وَ أَمَرَهُ بِإِكْرَامِكَ وَ تَبْجِيلِكَ وَ اَلاِنْتِهَاءِ إِلَى أَمْرِكَ وَ رَأْيِكَ وَ اَلتَّقَرُّبِ إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ بِذَلِكَ وَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ مُشْتَاقٌ إِلَيْكَ يُحِبُّ إِحْدَاثَ اَلْعَهْدِ بِكَ وَ اَلنَّظَرَ إِلَيْكَ فَإِنْ نَشِطْتَ‏ لِزِيَارَتِهِ وَ اَلْمُقَامِ‏ قِبَلَهُ مَا رَأَيْتَ شَخَصْتَ وَ مَنْ أَحْبَبْتَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ وَ مَوَالِيكَ وَ حَشَمِكَ‏ عَلَى مُهْلَةٍ وَ طُمَأْنِينَةٍ تَرْحَلُ إِذَا شِئْتَ وَ تَنْزِلُ إِذَا شِئْتَ وَ تَسِيرُ كَيْفَ شِئْتَ وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ يَكُونَ‏ يَحْيَى بْنُ هَرْثَمَةَ مَوْلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ مَعَهُ مِنَ اَلْجُنْدِ مُشَيِّعِينَ لَكَ يَرْحَلُونَ بِرَحِيلِكَ وَ يَسِيرُونَ بِسَيْرِكَ وَ اَلْأَمْرُ فِي ذَلِكَ إِلَيْكَ حَتَّى تُوَافِيَ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فَمَا أَحَدٌ مِنْ إِخْوَتِهِ وَ وُلْدِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ خَاصَّتِهِ أَلْطَفَ‏ مِنْهُ مَنْزِلَةً وَ لاَ أَحْمَدَ لَهُ أُثْرَةً وَ لاَ هُوَ لَهُمْ أَنْظَرَ وَ عَلَيْهِمْ أَشْفَقَ وَ بِهِمْ أَبَرَّ وَ إِلَيْهِمْ أَسْكَنَ مِنْهُ إِلَيْكَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ تَعَالَى وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ كَتَبَ‏ إِبْرَاهِيمُ‏ بْنُ اَلْعَبَّاسِ‏ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ


الکافی جلد ۱ ش ۱۳۱۸ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۱۳۲۰
روایت شده از : روايات غير معصوم
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ مَوْلِدِ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ وَ الرِّضْوَان‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۴۷۳

يكى از اصحاب گويد: من رو نويس نامه‏اى كه متوكل به امام ابى الحسن سوم (ع) نوشته بود در سال ۲۴۳ از يحيى بن هرثمه گرفتم و اين متن آن نامه است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اما بعد، به راستى امير المؤمنين قدر تو را مى‏داند و خويشى تو را منظور مى‏دارد و حق تو را لازم مى‏شمارد، هر چه براى اصلاح حال تو و خاندانت لازم باشد منظور مى‏گردد و وسائل عزّت تو و عزّت آنها فراهم مى‏شود و خوش بختى و آسودگى براى شما و آنها تأمين مى‏گردد، و به دين كار خشنودى پروردگارش را مى‏جويد و اداى آنچه بر او در باره شما و آنها واجب است و امير المؤمنين رأى داد كه عبد الله بن محمد (از طرف متوكل والى بر جنگ و نماز بوده است در مدينه) طبق نظر شما كه مرد نادانى است و قدر شما را سبك كرده است و شما را متهم به كارى كرده است كه امير المؤمنين مى‏داند از آن بر كنار هستى و در نيت خود بر ترك طلب آن صادقى و خود را اهل آن نمى‏دانى، از حكومت و تصدى امر و جهاد و نماز مدينه معزول است‏ و امير المؤمنين منصب او را به محمد بن فضل واگذارد و به او فرمان داد: تو را گرامى دارد و احترام كند و به دستور تو و نظر تو كار كند با رعايت تقرب به خدا و تقرب به امير المؤمنين. امير المؤمنين به تو مشتاق است و مى‏خواهد با تو تجديد عهد كند و تو را ببيند و اگر براى ديدار او و اقامت در كنار او تا هر زمانى كه به خواهى شادى، خودت و هر كه را بخواهى از خاندان و وابستگان و خدمتكاران و اطرافيانت با مهلت و آرامش حركت مى‏كنيد، هر وقت بخواهيد بار ميزنيد و هر وقت بخواهيد بار به زمين مى‏گذاريد و هر طور بخواهيد راه طى مى‏كنيد و اگر دوست داريد يحيى بن هرثمه وابسته امير المؤمنين هم با قشونى كه دارد در خدمت شما باشند و با شما هم سفرى كنند و بدرقه شما باشند و هر جا بار زنيد، بار زنند و هر طور راه برويد، راه بروند و در فرمان شما باشند تا به حضور امير المؤمنين برسيد. زيرا هيچ كدام از برادرانش و فرزندانش و خاندانش منزلتى پرمهرتر و مقام خانوادگى ارجمندترى نزد او از تو ندارد و او نسبت به آنان شما را از همه بيشتر منظور دارد و به شما مهربان‏تر و خوش رفتارتر و آسوده خاطرتر است از همه آنها ان شاء الله تعالى و السلام عليك و رحمة الله و بركاته، نگارش ابراهيم بن عباس و صلّى الله على محمد و آله و سلم.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۴۲۷

يكى از اصحاب ما (شيعيان) گويد. رونوشت نامه متوكل را بامام هادى عليه السلام، در سال ۲۴۳ از يحيى بن هرثمه گرفتم اينست متن آن نامه: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اما بعد، همانا امير المؤمنين (يعنى خودم كه متوكل عباسى ميباشم) قدر تو را ميشناسد و خويشاوندى تو را (با پيغمبر و هم با خود) رعايت ميكند و حق تو را لازم ميداند و براى اصلاح حال تو و خاندانت و عزت و خوشبختى و آسودگى تو و ايشان هر چه لازم باشد، فراهم ميكند و از اين رفتار خشنودى پروردگار و انجام دادن حقى كه از تو و ايشان بر او واجب است، طلب ميكند. امير المؤمنين عقيده دارد عبد اللَّه بن محمد را از توليت جنگ و نماز در مدينه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله عزل كند، زيرا چنان كه تذكر داده بودى، حق شما را نشناخته و ارزشت را سبك گرفته و شما را بكارى متهم ساخته و نسبت داده (يعنى دعوى خلافت) كه امير المؤمنين بركنارى و درستى نيت شما را در عدم اراده و آماده نبودن ترا براى آن كار ميداند و امير المؤمنين منصب و مأموريت عبد اللَّه را بمحمد بن فضل داد و او را باحترام و تعظيم و شنوائى از شما و اينكه با اين رفتار تقرب بخدا و امير المؤمنين جويد دستور داد. امير المؤمنين مشتاق ديدار و تجديد عهد با شماست. شما هم اگر ديدار و اقامت نزد او را تا هر مدتى كه خواهى، حركت كن و هر كس را كه دوستدارى از خانواده و غلامان و اطرافيانت همراه بياور، و مسافرتت با مهلت و آرامش باشد، هر زمان خواهى كوچ كن و هر زمان خواهى بارانداز و هر گونه خواهى راه بپيما. و اگر دوستدارى يحيى بن هرثمه پيشكار امير المؤمنين و سربازانى كه همراه او است، پشت سرت بيايند و در كوچ كردن و راه پيمودن دنبال شما باشند، باختيار و دستور شماست، هر گونه خواهى حركت كنيد تا نزد امير المؤمنين برسيد. كه هيچ يك از برادران و فرزندان و اهل بيت و ويژگيانش منزلتى پرمهرتر و حسب و شرافتى پسنديده‏تر از تو ندارند و امير المؤمنين نسبت بايشان دلسوزتر و مهربانتر و خوش رفتارتر و خاطرجمع‏تر نيست ان شاء اللَّه تعالى و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته. نويسنده ابراهيم بن عباس و صلّى اللَّه على محمد و آله و سلم.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۷۱۳

محمد بن يحيى، از بعضى از اصحاب ما روايت كرده است كه گفت: نسخه نامه متوكّل را كه به سوى امام على نقى عليه السلام نوشته بود، از يحيى بن هَرثَمه گرفتم در سال دويست و چهل و سيم از هجرت، و نسخه آن اين است كه:بسم اللَّه الرحمن الرحيم؛ امّا بعد، به درستى كه امير المؤمنين (يعنى: متوكّل لعين) عارف است به قدر و منزلت تو و خويشى تو را رعايت مى‏كند، و حقّ تو را ثابت مى‏گرداند، و معيّن خواهد كرد؛ به جهت امورى كه به تو و اهل بيتت تعلّق دارد (در باب اخراجات) آنچه را كه خدا به آن، حال تو و حال ايشان را به اصلاح آورد و به آن، عزّت تو و عزّت ايشان ثابت باشد، و بركت و ايمنى را بر تو و بر ايشان داخل گردانيد، و به اين فعل خشنودى پروردگار خويش را مى‏طلبد، به جا آوردن آنچه خدا بر او واجب گردانيده در حقّ تو و در حقّ ايشان. و امير المؤمنين چنين صلاح ديد كه عبداللَّه بن محمد، والى مدينه را منع و عزل كند از آنچه متوجّه آن مى‏گرديد از جنگ با تو و نماز در مسجد مدينه رسول خدا صلى الله عليه و آله. هرگاه بر آن وضع باشد كه تو ذكر كرده‏اى؛ از جهالت او به حقّ تو و سبك شمردن او منزلت تو را و در نزد آنچه تو را به آن متّهم ساخته، و تو را به آن نسبت داده، از آن امرى كه امير المؤمنين برائت ذمّه و بى‏تقصيرى و صدق نيّت تو را در ترك معارضه با او دانست، و دانست كه تو خود را سزاوار آن نمى‏دانى كه با او معارضه كنى؛ چه او قابل معارضه كردن با تو نيست، و امير المؤمنين، محمد بن فضل را والى گردانيد كه متوجّه شود آنچه را كه عبداللَّه بن محمد از آن امور متوجّه مى‏شد، و او را امر فرمود به اين‏كه تو را گرامى دارد و تعظيم و توقير نمايد، و به سوى فرمان و رأى تو منتهى شود (كه آنچه به فرمايى و صلاح بدانى از آن قرار و عمل كند) و پا از فرموده و صلاح تو بيرون نگذارد، و به سوى خدا و به سوى امير المؤمنين به اين سبب تقرّب جويد، و امير المؤمنين به تو مشتاق و آروزمند است، و تازه كردن ديدار تو را دوست مى‏دارد، و مى‏خواهد كه تو را ببيند. پس اگر به زيارت و ديدن او شاد و خرّم مى‏شوى، و مى‏خواهى كه در نزد او بمانى در هر زمانى كه صلاح دانستى، بيرون مى‏آيى با هر كه دوست دارى؛ از خويشان و مواليان و خدمت‏كاران خويش، با وسعت در زمان و هموارى و اطمينان و آرام، بى آن‏كه در وقت كوچ كردن تعجيل و شتابى باشد، و در عرض راه هر وقت كه خواهى كوچ مى‏كنى، و هر وقت كه خواهى فرود مى‏آيى، و به هر وضع كه خواهى راه مى‏روى، و اگر دوست مى‏دارى كه يحيى بن هرثمه، غلام امير المؤمنين و هر كه با او باشد از سپاه تو را همراهى كنند، كه در هر وقت كوچ مى‏كنى، ايشان كوچ كنند و به هر وضع كه راه مى‏روى، راه روند، كه در هر باب مطيع تو باشند، امر در اين باب به تو مفوّض است، تا آن‏كه به نزد امير المؤمنين بيايى. پس چنان نيست كه هيچ‏يك از برادران و فرزندان و خويشان و خاصّه‏گانش مرتبه‏اش در نزد او لطيف‏تر و مكرمتش از براى او، ستوده‏تر باشد و نه آن‏كه امير المؤمنين نظر شفقت به ايشان بيشتر و بر ايشان مهربان‏تر و با ايشان نيكوكارتر و به سوى ايشان آرام و سكونش زيادتر باشد از او نسبت به تو. ان شاءاللَّه تعالى (يعنى: اراده امير المؤمنين اين است كه تو را برگزيند و بر تو تفضّل كند، به آنچه بر نگزيند و تفضّل نكند بر غير تو از برادران و فرزندان و ساير خويشان و غير ايشان از مقرّبان خويش) و سلام خدا (يا سلام من، يا همه سلام‏ها) و رحمت خدا و بركت‏هاى او بر تو باد. و ابراهيم، پسر عبّاس اين نامه را نوشت و خدا صلوات فرستد بر محمد و آل او و سلام گويد بر ايشان.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)