البقرة ٢٨٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۳۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمی‌کند. (انسان،) هر کار (نیکی) را انجام دهد، برای خود انجام داده؛ و هر کار (بدی) کند، به زیان خود کرده است. (مؤمنان می‌گویند:) پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینی بر ما قرار مده، آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان،) بر کسانی که پیش از ما بودند، قرار دادی! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوی! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مایی، پس ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان!

خدا هيچ كس را جز به اندازه‌ى توانش تكليف نمى‌كند. هر چه نيكى كرده به سود او و هر چه بدى كرده و بال اوست. پروردگارا! اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير. بار الها! و تكليف سخت بر ما بار مكن، چنان كه بر پشينيان ما بار كردى. بار الها! و آنچه تا
خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى‌اش تكليف نمى‌كند. آنچه [از خوبى‌] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدى‌] به دست آورده به زيان اوست. پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير، پروردگارا، هيچ بار گرانى بر [دوش‌] ما مگذار؛ همچنانكه بر [دوش‌] كسانى كه پيش از ما بودند نهادى. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن.
خدا هیچ کس را تکلیف نکند مگر به قدر توانایی او، نیکیهای هر کس به سود او و بدیهایش نیز به زیان خود اوست. پروردگارا، ما را بر آنچه به فراموشی یا به خطا کرده‌ایم مؤاخذه مکن. بار پروردگارا، تکلیف گران و طاقت فرسا که بر پیشینیان ما نهاده‌ای بر ما مگذار. پروردگارا، بار تکلیفی فوق طاقت ما بر دوش ما منه، و بیامرز و ببخش گناه ما را، و بر ما رحمت فرما، تنها آقای ما و یاور ما تویی، پس ما را بر گروه کافران یاری فرما.
خدا هیچ کس را جز به اندازه توانایی اش تکلیف نمی کند. هر کس عمل شایسته ای انجام داده، به سود اوست، و هر کس مرتکب کار زشتی شده، به زیان اوست. [مؤمنان گویند:] پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا مرتکب اشتباه شدیم، ما را مؤاخذه مکن. پروردگارا! تکالیف سنگینی برعهده ما مگذار، چنان که بر عهده کسانی که پیش از ما بودند گذاشتی. پروردگارا! و آنچه را به آن تاب و توان نداریم بر ما تحمیل مکن؛ و از ما درگذر؛ و ما را بیامرز؛ و بر ما رحم کن؛ تو سرپرست مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز فرما.
خدا هيچ كس را جز به اندازه طاقتش مكلّف نمى‌كند. نيكيهاى هر كس از آن خود اوست و بديهايش از آن خود اوست. اى پروردگار ما، اگر فراموش كرده‌ايم يا خطايى كرده‌ايم، ما را بازخواست مكن. اى پروردگار ما، آن گونه كه بر امّتهاى پيش از ما تكليف گران نهادى، تكليف گران بر ما منه و آنچه را كه طاقت آن نداريم، بر ما تكليف مكن. گناه ما ببخش و ما را بيامرز و بر ما رحمت آور. تو مولاى ما هستى. پس ما را بر گروه كافران پيروز گردان.
خداوند هیچ‌کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی‌کند، هرکس هر چه نیکی کند به سود او و هرچه بدی کند به زیان اوست، خدایا اگر [فرمانی را] فراموش یا خطایی کردیم بر ما مگیر، پروردگارا بار گرانی بر عهده ما مگذار، چنانکه بر عهده پیشینیان ما گذارده‌ای، پروردگارا آنچه تاب و توان آن را نداریم بر دوش ما مگذار، ما را ببخش و بیامرز و بر ما رحمت‌آور، تو مولای مایی، ما را بر خدا نشناسان پیروز گردان‌
خدا هيچ كس را تكليف نكند مگر به اندازه توانش، او راست هر چه كرده [از كارهاى نيك‌] و بر اوست هر چه كرده [از كارهاى بد]. [و گويند:] پروردگارا، اگر فراموش يا خطا كرديم بر ما مگير. پروردگارا، بر ما تكليف گران منه چنانكه بر آنان كه پيش از ما بودند نهادى، و آنچه را توان آن نداريم بر [دوش‌] ما منه، و از ما درگذر و ما را بيامرز و بر ما ببخشاى، تو سرپرست و ياور مايى، پس ما را بر گروه كافران يارى و پيروزى ده.
خداوند به هیچ کس جز به اندازه‌ی توانائیش تکلیف نمی‌کند (و هیچ‌گاه بالاتر از میزان قدرت شخص از او وظائف و تکالیف نمی‌خواهد. انسان) هر کار (نیکی که) انجام دهد برای خود انجام داده و هر کار (بدی که) بکند به زیان خود کرده است. پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را (بدان) مگیر (و مورد مؤاخذه و پرس و جو قرار مده)، پروردگارا! بار سنگین (تکالیف دشوار) را بر (دوش) ما مگذار آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان) بر (دوش) کسانی که پیش از ما بودند گذاشتی. پروردگارا! آنچه را که یارای آن را نداریم بر ما بار مکن (و ما را به بلاها و محنتها گرفتار مساز) و از ما درگذر و (قلم عفو بر گناهانمان کش) و ما را ببخشای و به ما رحم فرمای. تو یاور و سرور مائی، پس ما را بر جمعیّت کافران پیروز گردان.
خدا هیچ کس را جز به اندازه‌ی توانش تکلیف نمی‌کند؛ آنچه (از خوبی با روشی درست و راهوار) به دست آورده به سود اوست و آنچه (از بدی بر خلاف روش فطری، عقلانی و شرعی) به دست آورده به زیان اوست. «پروردگارمان! اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر. پروردگارمان! بار گرانی بر (دوش) ما مگذار، همچنان که بر (دوش) کسانی که پیش از ما بودند (به تنگنایی) نهادی. پروردگارمان! و آنچه هرگز تاب و توانش را نداریم بر ما تحمیل مکن و از ما درگذر و برایمان بپوشان و بر ما رحم کن. سرور ما تنها تویی، پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان.»
تکلیف نکند خدا کسی را جز به قدر طاقت او برای او است آنچه دست آورد اوست و بر او است آنچه دست آورده است پروردگارا مگیر بر ما اگر فراموش کردیم یا خطا کردیم پروردگارا بار مکن ما را گرانی چنانکه بار کردی آن را بر آنان که پیش از ما بودند پروردگارا و نه تحمیل کن بر ما آنچه را بدان طاقتی نیست و ببخش بر ما و بیامرز ما را و رحم کن ما را توئی سرپرست ما پس یاری کن ما را بر گروه کافران‌


البقرة ٢٨٥ آیه ٢٨٦ البقرة ٢٨٧
سوره : سوره البقرة
نزول : ١١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وُسْع»: تاب و توان. «کَسَبَتْ»: فراچنگ آورد. «إِکْتَسَبَتْ»: فراچنگ آورد. اغلب ثلاثی مجرّد ماده (کسب) برای انجام خوبیها، و ثلاثی مزید برای انجام بدیها به کار می‌رود. «نَسِینَا»: در انجام وظائف غفلت و کوتاهی کردیم (نگا: کهف / و طه ). «أَخْطَأْنَا»: دچار خطا و گناه شدیم (نگا: طه / ). «إِصْر»: تکالیف سخت و طاقت‌فرسا (نگا: اعراف / . «مَوْلی»: سَرور و یاور.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱ - خداوند، بیشتر از توانایى و ظرفیّت عادى هر انسان، تکلیفى به او روا نمى دارد. (لا یکلّف اللّه نفساً إلاّ وُسعها) قید «عادى» در برداشت فوق، از کلمه «وسع» که به معناى «ما یسهل علیه من المقدور» است، استفاده مى شود.

۲ - قدرتِ عادى، شرط تکلیف (لا یکلّف اللّه نفساً إلاّ وُسعها)

۳ - تکالیف الهى، به اندازه وُسع و ظرفیّت هر انسانى است. (لا یکلّف اللّه نفساً إلاّ وُسعها)

۴ - تفاوت ظرفیّت انسانها در تحمّل تکالیف الهى (لا یکلّف اللّه نفساً إلاّ وُسعها) مفرد آوردن کلمه «نفساً» که اشاره به تک تک انسانهاست و ارجاع ضمیر «وسعها» به «نفساً»، مى تواند بیانگر این معنا باشد که هر انسانى داراى طاقت و تحمل خاص خویش است.

۵ - بازگشت نتایج اعمال نیک و بد انسان، به خود او (لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت)

۶ - قانونمندى نظام اعمال و بازتابهاى آن (لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت)

۷ - درخواست مؤمنان از خداوند براى عدم مؤاخذه نسبت به خطا و فراموشى در تکالیف الهى (لا یکلّف اللّه نفساً الاّ وسعها ... ربّنا لا تؤاخذنا ان نسینا او اخطأنا)

۸ - مؤمنان در صورت انجام ندادن تکالیف الهى، بر اثر فراموشى یا خطا و اشتباه، خود را مستحق مؤاخذه مى دانند. (ربّنا لا تؤاخذنا ان نیسنا او اخطأنا) درخواست گذشت از مؤاخذه، اعترافى ضمنى به استحقاق مؤاخذه است.

۹ - لزوم تلاش براى دور ماندن از خطا و نسیان در انجام تکالیف الهى* (ربّنا لا تؤاخذنا ان نیسنا او اخطأنا) از درخواست نفى مؤاخذه بر نسیان و خطا استفاده مى شود که احتمال عقاب بر ترک تکالیف به جهت فراموشى و یا خطا نیز وجود دارد. پس باید از بروز خطا و نسیان در تکالیف الهى تا حدّ وسع و توان جلوگیرى کرد.

۱۰ - التزام مؤمنان به ترک معاصى و انجام تکالیف الهى (و قالوا سمعنا و اطعنا ... ربنا لا تؤاخذنا ان نسینا او اخطأنا) توجّه به پیشامد خطا و نسیان در تکالیف الهى و درخواست عفو در مورد آن، گویاى مراقبت مؤمنان از اعمال و رفتار خویش است.

۱۱ - خطا و نسیان، از موانع رشد انسان* (ربّنا لا تؤاخذنا ان نیسنا او اخطأنا)

۱۲ - تحمیل تکالیف دشوار و مشقّتبار از جانب خداوند بر امّتهاى پیشین (و لا تحمل علینا اصراً کما حملته على الّذین من قبلنا) «اِصر» به معناى چیزى است که آدمى را محبوس کند و دست و پاى او را ببندد. و در آیه شریفه، کنایه از تکالیف دشوار و مشقتبار است.

۱۳ - درخواست مؤمنان از خداوند، مبنى بر تحمیل نکردن تکالیف مشقّتبار و دشوار بر آنان (ربّنا و لا تحمل علینا اصراً کما حملته على الّذین من قبلنا)

۱۴ - توجّه مؤمنان به تاریخ گذشتگان و درس آموزى از آن (ربّنا و لا تحمل علینا اصراً کما حملته على الّذین من قبلنا)

۱۵ - درخواست مؤمنان از خداوند مبنى بر تحمیل نکردن عقوبتهاى طاقت فرسا بر آنان (و لا تحمّلنا ما لا طاقة لنا به) چون در بخشهاى قبلى تکالیف مشقّتبار مطرح شده و نفى گردیده است (لا یکلّف اللّه نفساً الاّ وسعها)، الزاماً این بخش از آیه مى تواند مشقّت و دشوارى در غیر تکالیف باشد که همان عقوبت و عذاب است.

۱۶ - محدودیّتِ توانِ انسان (و لا تحمّلنا ما لا طاقة لنا به)

۱۷ - مؤمنان، خواستار عفو (رفع آثار گناه)، غفران و رحمتِ پروردگارِ خویش (و اعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا)

۱۸ - عفو و غفران، زمینه و مقدّمه رحمت خاصّ الهى* (و اعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا) چون عفو و غفران جلوه اى از رحمت الهى است، بنابراین مراد از «و ارحمنا» طلب رحمتى خاص خواهد بود. گفتنى است که تقدّم ذکرى عفو و غفران، نشانه مقدّمه بودن آن دو براى رحمت خاص الهى است.

۱۹ - اعتقاد و اقرار و اعتراف مؤمنان به ولایت الهى بر آنان (ربّنا ... انت مولینا)

۲۰ - عفو، غفران و رحمت نسبت به مؤمنان، از شؤون ولایت الهى (و اعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا انت مولینا) جمله «انت مولینا» به منزله دلیل براى درخواست مطالب قبلى است; یعنى خدایا چون تو مولاى ما هستى عفو کن و ...

۲۱ - عفو و عطوفت از وظایف مدیران و والیان جامعه (و اعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا و انت مولینا) چون جمله «انت مولینا» به منزله علّت براى جمله سابق است، مى توان نتیجه گرفت که هر کس نسبت به دیگرى نحوى از ولایت را به اذن خداوند دارا باشد، باید عفو و ... را نسبت به او اعمال کند.

۲۲ - متولّیان جامعه نباید وظایفى خارج از توانِ معمولى افراد، به آنان تحمیل کنند. (لا یکلّف اللّه نفساً الاّ وسعها ... انت مولینا)

۲۳ - نصرت الهى، خواسته مؤمنان از خداوند در مواجهه با کافران (فانصرنا على القوم الکافرین)

۲۴ - مواجهه و درگیرى دائمى مؤمنان با کافران (فانصرنا على القوم الکافرین) آیه مورد بحث گویاى افکار و حالات دائمى مؤمنان در طول تاریخ است; در نتیجه آنان خود را همیشه به نحوى درگیر با کافران مى بینند و از خداوند یارى مى طلبند.

۲۵ - اظهار نیازمندى مؤمنان به نصرت الهى در نبرد با کافران، از ویژگیهاى آنان (فانصرنا على القوم الکافرین)

۲۶ - نصرت و یارى مؤمنان در رویارویى با کافران، از شؤون ولایت الهى بر مؤمنان (انت مولینا فانصرنا على القوم الکافرین) تفریع جمله «فانصرنا» بر «انت مولینا» بیانگر آن است که ولایت الهى بر مؤمنان، مقتضى یارى آنان است.

روایات و احادیث

۲۷ - امتهاى گذشته به علّت خطا و نسیان نسبت به تکالیف الهى، مورد مؤاخذه و عقوبت قرار مى گرفتند. (لا تؤاخذنا ان نسینا او اخطأنا و لا تحمل علینا اصراً کما حملته على الّذین من قبلنا) امیرالمؤمنین (ع): ... و کانت الامم السالفة اذا نسوا ما ذکّروا به فتحت علیهم ابواب العذاب ... و اذا اخطأوا اخذوا بالخطأ و عوقبوا علیه ...[۱].

۲۸ - رفع مؤاخذه خطا و نسیان از امّت اسلامى (ربّنا لا تؤاخذنا ان نسینا أو اخطأنا) پیامبر گرامى اسلام (ص): رفع عن امّتى اربع خصال: خطاؤها و نسیانها ... و ذلک قول اللّه تعالى: «ربنا لا تؤاخذنا ... »[۲].

موضوعات مرتبط

  • آمرزش: درخواست آمرزش ۹; مشمولان آمرزش۲۰
  • احکام: تشریع احکام ۱
  • امّت: امّت مسلمان ۲۸ ; تکلیف امّت هاى پیشین ۱۲ ; عصیان امّت هاى پیشین ۲۷
  • انسان: تفاوت انسانها ۴ ; صفات انسان ۱۶ ; عمل انسان ۶
  • تاریخ: عبرت از تاریخ ۱۴
  • تکلیف: اهمیّت تکلیف ۷، ۱۰ ; سهولت تکلیف ۳، ۴، ۱۳ ; شرایط تکلیف ۱، ۳ ; قدرت در تکلیف ۱، ۲
  • حکومت: مسؤولیت حکومت ۲۱، ۲۲
  • خدا: آمرزش خدا ۱۷، ۱۸; امدادهاى خدا ۲۳، ۲۵ ; رحمت خدا ۱۷، ۱۸ ; عفو خدا ۱۷، ۱۸ ; ولایت خدا ۱۹، ۲۰، ۲۶
  • خطا: آثار خطا ۱۱
  • رحمت: مشمولان رحمت ۲۰ ; موجبات رحمت ۱۸
  • رشد: موانع رشد ۱۱
  • عصیان: کیفر عصیان ۸، ۲۷
  • عفو: اهمیّت عفو ۲۱ ; درخواست عفو ۱۵، ۱۷ ; مشمولان عفو ۲۰
  • عمل: آثار عمل ۶ ; فرجام عمل ناپسند ۵
  • فراموشى: آثار فراموشى ۱۱
  • قواعد فقهى:۲۸
  • کافران: دشمنى کافران ۲۴ ; مبارزه با کافران ۲۵، ۲۶
  • مؤمنان: امداد به مؤمنان ۲۶ ; ایمان مؤمنان ۱۹ ; دعاى مؤمنان ۷، ۱۳، ۱۷، ۲۳، ۲۵ ; صفات مؤمنان ۸، ۱۰، ۱۴، ۱۵، ۲۰ ; مسؤولیت مؤمنان ۱۰ ; مؤمنان و کافران ۲۴، ۲۵، ۲۶ ; ویژگى مؤمنان ۲۵
  • مدیر: مسؤولیت مدیر ۲۱
  • معاشرت: آداب معاشرت ۲۱
  • مهربانى: اهمیّت مهربانى ۲۱
  • نیکى: فرجام نیکى ۵

منابع

  1. احتجاج طبرسى، ج ۱، ص ۳۲۸ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۰۶، ح ۱۲۲۷.
  2. کافى، ج ۲، ص ۴۶۲، ح ۱ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۰۵- ، ح ۱۲۲۶.