الأحقاف ١٥

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ‌ بِوَالِدَيْهِ‌ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ‌ أُمُّهُ‌ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ‌ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ‌ وَ فِصَالُهُ‌ ثَلاَثُونَ‌ شَهْراً حَتَّى‌ إِذَا بَلَغَ‌ أَشُدَّهُ‌ وَ بَلَغَ‌ أَرْبَعِينَ‌ سَنَةً قَالَ‌ رَبِ‌ أَوْزِعْنِي‌ أَنْ‌ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ‌ الَّتِي‌ أَنْعَمْتَ‌ عَلَيَ‌ وَ عَلَى‌ وَالِدَيَ‌ وَ أَنْ‌ أَعْمَلَ‌ صَالِحاً تَرْضَاهُ‌ وَ أَصْلِحْ‌ لِي‌ فِي‌ ذُرِّيَّتِي‌ إِنِّي‌ تُبْتُ‌ إِلَيْکَ‌ وَ إِنِّي‌ مِنَ‌ الْمُسْلِمِينَ‌

ترجمه

ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل می‌کند و با ناراحتی بر زمین می‌گذارد؛ و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است؛ تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد می‌گوید: «پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی بجا آورم و کار شایسته‌ای انجام دهم که از آن خشنود باشی، و فرزندان مرا صالح گردان؛ من به سوی تو بازمی‌گردم و توبه می‌کنم، و من از مسلمانانم!»

|و انسان را به نيكى كردن به پدر و مادر خود سفارش كرديم. مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را بر زمين نهاد، و [دوران‌] حمل و از شير گرفتن او سى ماه است، تا آن كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد، مى‌گويد: پروردگارا! بر دلم بيفكن
و انسان را [نسبت‌] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم. مادرش با تحمّل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنيا آورد. و باربرداشتن و از شيرگرفتن او سى ماه است، تا آنگاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد، مى‌گويد: «پروردگارا، بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى سپاس گويم و كار شايسته‌اى انجام دهم كه آن را خوش دارى، و فرزندانم را برايم شايسته گردان؛ در حقيقت، من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان‌پذيرانم.»
و ما انسان را به احسان در حق پدر و مادر خود سفارش کردیم، که مادر با رنج و زحمت بار حمل او کشید و باز با درد و مشقّت وضع حمل نمود و سی ماه تمام مدت حمل و شیرخواری او بود تا وقتی که طفل به حد رشد رسید و آدمی چهل ساله گشت (و عقل و کمال یافت آن گاه سزد که) عرض کند: بار خدایا، مرا بر نعمتی که به من و پدر و مادر من عطا فرمودی شکر بیاموز و به کار شایسته‌ای که رضا و خشنودی تو در آن است موفق دار و فرزندان مرا صالح گردان، من به درگاه تو باز آمدم و از تسلیمان فرمان تو شدم.
و انسان را درباره پدر و مادرش به نیکی سفارش کردیم. مادرش او را با تحمل رنج و زحمت باردار شد و با رنج و زحمت او را زایید. و دوران بارداری و باز گرفتنش از شیر سی ماه است، تا زمانی که به رشد و نیرومندی خود و به چهل سالگی برسد، گوید: پروردگارا! به من الهام کن تا نعمتت را که بر من و پدر و مادرم عطا کرده ای سپاس گزارم، و کار شایسته ای که آن را می پسندی انجام دهم و ذریه و نسل مرا برای من صالح و شایسته گردان که من به سوی تو بازگشتم و به یقین از تسلیم شدگان [به فرمان ها و احکام] توام.
آدمى را به نيكى كردن با پدر و مادر خود سفارش كرديم. مادرش بار او را به دشوارى برداشت و به دشوارى بر زمين نهاد. و مدت حمل تا از شير بازگرفتنش سى ماه است تا چون به سن جوانى رسد و به چهل سالگى درآيد، گويد: اى پروردگار من، به من بياموز تا شكر نعمتى كه بر من و بر پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى به جاى آرم. كارى شايسته بكنم كه تو از آن خشنود شوى و فرزندان مرا به صلاح آور. من به تو بازگشتم و از تسليم‌شدگانم.
و به انسان سفارش کرده‌ایم که در حق پدر و مادرش نیکی کند [چرا که‌] مادرش به دشواری او را آبستن بوده و به دشواری او را زاده است، و [دوران‌] بارگرفتن و از شیر گرفتن او سی‌ماه است، تا آنکه به کمال رشدش برسد و به چهل‌سالگی برسد گوید پروردگارا مرا توفیق ده که نعمتی را که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشتی سپاس بگزارم، و کارهای شایسته‌ای کنم که آن را بپسندی، و زاد و رود مرا نیز به صلاح‌آور، من به درگاه تو توبه کرده‌ام و من از مسلمانانم‌
و آدمى را به نيكوكارى با پدر و مادر خويش سفارش كرديم [بويژه مادر، زيرا كه‌] مادرش او را به دشوارى بار برداشت و به دشوارى بنهاد، و بار برداشتن و از شير گرفتن او سى‌ماه شد. تا آنگاه كه به نيروى جوانى خود رسيد و به چهل سالگى رسيد، گفت: پروردگارا، بر دلم افكن- مرا الهام كن و توفيق ده- تا نعمت تو را كه بر من و بر پدر و مادرم ارزانى داشتى سپاس گزارم و تا كارى نيك و شايسته كنم كه بپسندى، و براى من در فرزندانم شايستگى پديد آر، همانا من سوى تو بازگشتم و همانا من از مسلمانانم- از گردن‌نهادگان و فرمانبردارانم-.
ما به انسان دستور می‌دهیم که به پدر و مادر خود نیکی کند. چرا که مادرش او را با رنج و مشقّت حمل می‌کند، و با رنج و مشقّت وضع می‌کند، و دوران حمل و از شیر بازگرفتن او سی ماه طول می‌کشد. (آن گاه دوران سخت مراقبت و پاسخگوئی به نازها و نیازهای کودکانه و جوانانه و مخارج ازدواج و تهیّه‌ی کار و مسکن و غیره فرا می‌رسد) تا زمانی که به کمال قدرت و رشد عقلانی می‌رسد، و به چهل سالگی پا می‌گذارد. (بدین هنگام انسان لایق و باایمان رو به آستانه‌ی آفریدگار جهان می‌کند و) می‌گوید: پروردگارا! به من توفیق عطاء فرما تا شکر نعمتی را به جای آورم که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای، و کارهای نیکوئی را انجام دهم که می‌پسندی و مایه‌ی خوشنودی تو است، و فرزندانم را صالح گردان و صلاح و نیکوئی را در میان دودمانم تداوم‌بخش. من توبه می‌کنم و به سوی تو برمی‌گردم، و من از زمره‌ی مسلمانان و تسلیم‌شدگان فرمان یزدانم.
و انسان را (نسبت) به پدر و مادرش به احسانی (بسیار) سفارش کردیم (که) مادرش با تحمل رنجی شدید به او باردار شد و با تحمل رنجی شدید او را به دنیا آورد، و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سی ماه است. تا آن‌گاه که به رشدهای خود دست یافت و به چهل‌‌سالگی رسید. می‌گوید: «پروردگارم! مرا همی پاس‌دار، تا نعمتی را که به من و به پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای سپاس گزارم و اینکه کار شایسته‌ای انجام دهم که آن را خوش داری و در (باره‌ی) فرزندانم برایم اصلاح فرمای. همواره من سوی تو روی‌آورده‌ام و به‌راستی من از تسلیم‌شدگان (در برابر تو) می‌باشم.»
و پند دادیم انسان را در باره پدر و مادرش به نیکی بارور شد بدو مادرش به ناخواه و بنهادش به ناخواه و باروریش و از شیر گرفتنش سی ماه تا گاهی که رسید نیروهای خود را و رسید به چهل سال گفت پروردگارا رهنمونم باش تا سپاس گزارم نعمتت را آن را که ارزانی داشتی به من و به پدر و مادرم و تا کنم کرداری شایسته که بپسندیش و اصلاح کن برایم در فرزندانم همانا بازگشتم بسوی تو و همانا منم از اسلام‌آرندگان‌

We have enjoined upon man kindness to his parents. His mother carried him with difficulty, and delivered him with difficulty. His bearing and weaning takes thirty months. Until, when he has attained his maturity, and has reached forty years, he says, “Lord, enable me to appreciate the blessings You have bestowed upon me and upon my parents, and to act with righteousness, pleasing You. And improve my children for me. I have sincerely repented to You, and I am of those who have surrendered.”
ترتیل:
ترجمه:
الأحقاف ١٤ آیه ١٥ الأحقاف ١٦
سوره : سوره الأحقاف
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَصَّیْنَا»: سفارش کردیم. در اینجا مفهوم امری دارد و معنی چنین می‌شود: دستور مؤکّد می‌دهیم. «إِحْسَاناً»: مفعول مطلق فعل محذوفی و تقدیر چنین است: وَ وَصَّیْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ أَن یُحْسِنَ اِحْسَاناً. «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً»: مادرش او را با ناراحتی و مشقّت حمل کرده است. این که قرآن در اینجا تنها از ناراحتیهای مادر سخن به میان آورده و سخنی از پدر در میان نیست، بدان خاطر است که مادر سهم بیشتری در تحمّل مشکلات فرزند دارد. واژه (کُرْهاً) حال (أُمُّ) است. «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً»: در حالی که حمل او و از شیر بازگرفتن او روی هم سی ماه است. این بخش با توجّه به آیه سوره بقره بیانگر این حکم است که حدّاقلّ حمل شش ماه است و با موازین علم پزشکی هم سازگار است (نگا: المنتخب، نمونه). «فِصَال»: از شیر بازگرفتن (نگا: لقمان / ). «أَوْزِعْنی»: توفیقم ده. به من الهام کن. شور و شوق آن را در من به وجود آور (نگا: نمل / ). «أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی»: فرزندانم را شایسته و نیکو گردان، و نیک بودن و خوب بودن را در میان دودمانم تداوم بخش.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محمد بن يعقوب كلينى بعد از هفت واسطه از ابوخديجه و او از امام صادق عليه‌السلام نقل نمايد كه فرمود: وقتى كه فاطمه عليهاالسلام به حسين حامله گرديد. جبرئيل نزد رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله آمد و گفت: يا رسول الله فاطمه صاحب پسرى خواهد گرديد كه بعدها بدست امت تو كشته خواهد شد و به همين منظور فاطمه در حين آبستن بودن و نيز هنگام زائيدن با يك ناراحتى روحى توام بوده است سپس امام صادق عليه‌السلام افزود، در دنيا مادرى يافت نشده است كه هنگام زائيدن فرزند خود نگران باشد ولى فاطمه در حين زائيدن حسين يك چنين حالتي داشته است زيرا متوجه گرديده بود كه فرزند دلبند وي بدست اين امت كشته خواهد شد و براى همين منظور اين آيه نازل گرديد.[۱]

چنان كه بعد از پنج واسطه از ابوسلمة سالم بن مكرم و او از امام صادق عليه‌السلام اين روايت نقل گرديده است.[۲]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‌ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ «15»


«1» سفينة البحار، شيخ عباس قمى، ذيل ماده امن ج 1 ص 37 بنقل از كتاب الايمان بحار.

جلد 12 - صفحه 76

وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ‌: و وصيت و امر فرموديم جنس آدمى را، بِوالِدَيْهِ إِحْساناً: به پدر و مادر خود احسان كردن، حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً: حمل نمود آدمى را مادر او در شكم خود در حالى كه كاره حمل او بود در مشقت و سختى، وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً: و وضع حمل نمود او را در حالت رنج و محنت.

تأويل: فى الكافى- عن الصادق عليه السّلام قال لما حملت فاطمة (سلام اللّه عليها) بالحسين جاء جبرئيل الى رسول الله فقال ان فاطمة (عليها السّلام) ستلد غلاما تقتله امتك من بعدك فلما حملت فاطمة بالحسين (عليهما السّلام) كرهت و حين وضعته كرهت وضعه ثم قال لم ترفى الدنيا ام تلد غلاما تكرهه و لكنها كرهته لما علمت انه سيقتل قال و فيه نزلت هذه الايه (حملته امه كرها و وضعته كرها ...) در كافى- از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: چون حامله شد حضرت فاطمه به حضرت حسين عليهما السّلام، جبرئيل نازل شد به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله گفت: بدرستى كه حضرت فاطمه عليها السّلام زود است پسرى بياورد كه مى‌كشند او را امت تو بعد از تو. پس وقتى حامله شد حضرت فاطمه به حضرت حسين عليهما السّلام، كراهت داشت؛ و زمانى كه وضع حمل نمود كاره بود؛ پس حضرت صادق عليه السّلام فرمود: ديده نشد در دنيا مادرى كه پسر آورد كه كاره باشد و لكن كاره بودن به جهت آنست كه دانست كه او را شهيد خواهند كرد و در حق فاطمه عليها السّلام نازل شد آيه‌ (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً) «1».

وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ‌: و مدت حمل او و زمان باز گرفتن از شير، ثَلاثُونَ شَهْراً:

سى ماه است و چون رضاع كامل دو سال است چنانچه فرمايد (وَ الْوالِداتُ‌


«1» اصول كافى، ج 1، باب مولد الحسين بن على عليهما السّلام، روايت 3، چاپ 1401 بيروت.

جلد 12 - صفحه 77

يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ) «1» پس شش ماه براى حمل باقى مى‌ماند چنانچه حضرت امير المؤمنين تمسك فرموده به جمع بين دو آيه اقل حمل شش ماه است‌ «2».

بيان و اعجاز: محقق اردبيلى رحمه الله نقل نموده از قضاياى حضرت امير المؤمنين عليه السّلام آنكه در زمان عمر بن الخطاب شخصى به سفر رفته بود، بعد از آنكه آمد به شش ماه زنش را وضع حمل واقع شده و آن امر بر او مشكل آمد، زنش را نزد عمر آورد، عمر حكم به رجم نمود و پيش از آنكه سنگسار كنند حضرت امير المؤمنين عليه السّلام واقف شده منع و فرمود: حق تعالى در قرآن مجيد فرموده: «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً» دو سال مدت شير خوردن و شش ماه مدت اقل حمل است و اين فرزند متعلق به اين شخص و اين زن بيگناه است. پس آن زن و مرد دعا كرده شكر حق تعالى بجاى آوردند، در اين حال عمر گفت: لو لا علىّ لهلك عمر: اگر على عليه السّلام نبود عمر هلاك مى‌شد «3».

حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ‌: تا وقتى كه رسيد به نهايت قوت و استحكام عقل خود كه آن چهل سال تمام است كه غايت قوت و كمال عقل و تميز و وقت انزال وحى باشد بر انبياء، چه هيچ پيغمبرى پيش از چهل سال وحى به او نيامد.

وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً: (عطف تفسير است) چون به چهل سال رسيد كه نهايت قوت عقل است و به دولت كمال ايمان مستسعد شد، قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي‌:

گفت اى پروردگار من الهام فرما، يعنى از شأن او آنست كه چون به اين مرتبه رسيد زبان به دعا گشوده گويد اى پروردگار من، الهام فرما مرا، أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي‌: به آنكه شكر گويم و سپاسدارى نمايم نعمت عظيم تو را كه به كرم عميم، أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‌ والِدَيَ‌: انعام فرمودى بر من و بر پدر و مادر من كه آن نعمت اسلام است و حيات و قدرت و ذكاوت و انزال رزق و غير آن.

شكر ولد بر نعمت والدين به جهت تناهى آن نعمت است به او و مستفيد شدن او


«1» سوره بقره، آيه 233.

«2» تفسير منهج الصّادقين، ج 8، ص 315، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.

«3» حديقة الشيعه (تهران- علميه اسلاميه)، فصل هشتم ص 271.

جلد 12 - صفحه 78

به آن.

وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً: و ديگر ملهم ساز مرا كه بجا آورم كارهاى شايسته، تَرْضاهُ‌: كه پسندى آن را و از آن راضى شوى، وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي‌: و به صلاح آور براى من در ميان فرزندان من، يعنى صلاح را جارى ساز در اولادان من و آن را راسخ و ثابت ساز در ايشان تا در مظان صلاح و طريق فلاح باشند تا به يمن صلاحيت ايشان فوزى و نجاتى مرا حاصل شود. يا ايشان را براى من خلف صالح صدق و براى خود بندگان خالص گردان تا همه ايشان پرهيزكار باشند تا باعث آبرومندى شوند. إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ‌: بدرستى كه من توبه و رجوع نمودم بدرگاه تو و بازگشتم بسوى تو از هر چه غير [رضاى‌] تو باشد، وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ‌: و بدرستى كه من از تسليم شدگان به فرمان تو هستم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هذا إِفْكٌ قَدِيمٌ «11» وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى‌ إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى‌ لِلْمُحْسِنِينَ «12» إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ «13» أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «14» وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‌ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ «15»

ترجمه‌

و گفتند آنها كه كافر شدند بآنانكه ايمان آوردند اگر بود بهتر پيشى نميگرفتند بر ما بسوى آن و چون هدايت نشدند بآن پس زود است كه بگويند اين حكايات دروغى است از پيشينيان‌

و پيش از آن كتاب موسى است كه پيشوا و رحمت بود و اين كتابيست تصديق كننده با آنكه زبانى است عربى تا بيم دهد آنانرا كه ستم كردند و مژده باشد براى نيكوكاران‌

همانا آنانكه گفتند پروردگار ما خدا است پس ايستادگى كردند پس نيست ترسى بر آنان و نه ايشان اندوهگين ميشوند

آنگروه اهل بهشتند جاودانيان در آن بپاداش آنچه بودند كه ميكردند

و سفارش نموديم انسانرا نسبت به پدر و مادرش به نيكى كردن بارور گرديد او را مادرش بكراهت و دشوارى و نهادش بزحمت و دشوارى و باروريش و از شير گرفتنش سى ماه است تا چون برسد بكمال رشد خود و برسد به چهل سال گويد پروردگارا الهام فرما مرا كه شكر كنم نعمت تو را كه انعام فرمودى بر من و بر پدر و مادرم و اينكه بجا آورم كار نيكى كه بپسندى آنرا و مقرّر فرما صلاح را براى من در اولادم همانا من بازگشتم بسوى تو و همانا من از منقادانم.

تفسير

جماعت يهود يا مشركين مكّه باهل ايمان گفتند يا در باره آنها با خودشان صحبت كردند كه اگر ايمان يا قرآن خوب و مفيد بود مردمان‌


جلد 4 صفحه 650

فرومايه پست سبقت نميگرفتند بقبول بر ما و گفته‌اند مقصود يهود عبد اللّه بن سلام و امثال او بودند كه اسلام آورده بودند و در آيات سابقه ذكر شد و خداوند در ردّ آنها فرموده چون قابل هدايت نبودند اين سخن را گفتند و پس از اين خواهند گفت قرآن بيش از يك افسانه دروغ قديمى نيست با آنكه قبل از قرآن تورية حضرت موسى پيشوا و مقتدا و نور و رحمت براى مردم بود و فعلا اين قرآن اصول معارفش با آن موافق و تصديق كننده است كتب سماوى قبل را و بزبان عربى فصيح نازل شده براى آنكه بيم دهد ستمكاران را از عذاب و مژده دهد نيكوكاران را بثواب و تخصيص تورية بذكر از بين كتب سماوى شايد بملاحظه بودن روى سخن به يهود باشد يا كثرت افرادشان در عربستان با آنكه مشركين مكّه از آن اعراض نمودند و يهود كاملا بآن عمل ننمودند و كسانيكه در مقام علم موحّد و متوكّل بخدا شدند و در وادى عمل استقامت و ثبات قدم بخرج دادند و منحرف از جادّه شرع نشدند گفته‌اند در آخرت ترس و بيمى از آتيه و حزن و اندوهى از گذشته ندارند و بنظر حقير در دنيا هم ندارند چون كسيكه ميداند خدا را دارد از كه ترس دارد و از چه غم دارد و كلمه ثمّ براى تراخى رتبه عمل از علم است خدا فرموده آنگروه مصاحب و ملازم و مخلّد و مؤبّد در بهشتند به استحقاق جزاى اعمالشان در چند روز دنيا و در ذيل اين آيه شمه‌ئى در سوره حم سجده گذشت و توصيه و سفارش فرمود خداوند در آيات عديده بفرزندان آدم عليه السّلام كه بپدر و مادر خود احسان و نيكى كنند و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه حسنا قرائت فرموده است يعنى براى آن دو كار خوب انجام دهند و شرح اين قسمت در اوائل سوره بقره و غيره گذشته است و چون حقّ مادر ظاهرا زيادتر و رعايت او لازم‌تر است خداوند شمه‌ئى از زحمات او را تذكر داده كه مادر بعنف و مشقّت او را از شش ماه تا نه ماه در شكم خود حمل كرده و بعد از آن بزحمت و سختى او را وضع نموده و بعدا شير داده در دو سال كه با مدّت اقلّ حمل سى ماه ميشود و الّا زيادتر تا آنكه چون بحدّ بلوغ و رشد و كمال جسمى برسد و از آن بكمال عقل و ادراك معانى فائز گردد كه چهل سال است از خدا بخواهد كه توفيق شكر نعمت خود را بر او و بر پدر و مادرش باو بدهد و آنكه موفّق فرمايد او را بأعمال صالحه‌


جلد 4 صفحه 651

كه مرضىّ خدا باشد و بخواهد از خدا كه بر نفع او اولاد صالح باو عنايت فرمايد يا پاره‌ئى از اولاد او را بصلاح و تقوى آراسته فرمايد و از معاصى يا ذكر غير خدا توبه كند و منقاد و مطيع اوامر حق باشد و با خلاص در اين راه قدم بردارد و در چند روايت معتبره اين آيات با ولادت حضرت سيد الشهداء (ع) شش ماهه و مقرّر شدن ائمه عليهم السلام در ذريّه او و محزون شدن حضرت زهرا سلام اللّه عليها در حين حمل و وضع آنحضرت از شنيدن خبر شهادتش تطبيق شده و در بعضى تصريح بنزول در باره آنحضرت شده است و در خصال از امام صادق عليه السّلام بلوغ اشدّ بسى و سه سال و تكميل آن بچهل سال تحديد شده و فرموده از چهل و يك سال شروع بنقص ميشود و از پنجاه ببعد مانند كسى است كه در حال جان كندن باشد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ وَصَّينَا الإِنسان‌َ بِوالِدَيه‌ِ إِحساناً حَمَلَته‌ُ أُمُّه‌ُ كُرهاً وَ وَضَعَته‌ُ كُرهاً وَ حَملُه‌ُ وَ فِصالُه‌ُ ثَلاثُون‌َ شَهراً حَتّي‌ إِذا بَلَغ‌َ أَشُدَّه‌ُ وَ بَلَغ‌َ أَربَعِين‌َ سَنَةً قال‌َ رَب‌ِّ أَوزِعنِي‌ أَن‌ أَشكُرَ نِعمَتَك‌َ الَّتِي‌ أَنعَمت‌َ عَلَي‌َّ وَ عَلي‌ والِدَي‌َّ وَ أَن‌ أَعمَل‌َ صالِحاً تَرضاه‌ُ وَ أَصلِح‌ لِي‌ فِي‌ ذُرِّيَّتِي‌ إِنِّي‌ تُبت‌ُ إِلَيك‌َ وَ إِنِّي‌ مِن‌َ المُسلِمِين‌َ «15»

و سفارش‌ كرديم‌ و دستور داديم‌ انسان‌ ‌را‌ ‌که‌ بپدر و مادر ‌خود‌ احسان‌ كند مادرش‌ حمل‌ ميكند ‌آن‌ ‌را‌ بزحمت‌ و اكراه‌ و ميزايد ‌او‌ ‌را‌ بزحمت‌ و اكراه‌. و حمل‌ و ارضاع‌ ‌او‌ ‌تا‌ ‌از‌ شير باز دارند سي‌ ماه‌ ‌است‌ ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ محكم‌ شود قواي‌ ‌او‌ و برسد بچهل‌ سالگي‌ ‌که‌ منتهاي‌ رشد ‌است‌ بگويد پروردگار ‌من‌ نصيب‌ ‌من‌ فرما و توفيق‌ عنايت‌ كن‌ اينكه‌ شكر گزار باشم‌ نعمت‌ تو ‌را‌ ‌که‌ بمن‌ عنايت‌ فرموده‌اي‌ و ‌بر‌ پدر و مادر ‌من‌ مرحمت‌ كرده‌اي‌، و اينكه‌ عمل‌ كنم‌ عمل‌ صالحي‌ ‌که‌ موجب‌ رضا و خشنودي‌ تو ‌باشد‌ و صالح‌ گردان‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌من‌ ذريه ‌من‌ محققا ‌من‌ ‌از‌ تقصيراتم‌ توبه‌ كردم‌ بسوي‌ تو و محققا ‌من‌ ‌از‌ مسلمين‌ هستم‌.

اخبار بسياري‌ داريم‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ آيه شريفه‌ ‌در‌ مورد حضرت‌ حسين‌ (ع‌) وارد ‌شده‌ ‌که‌ چون‌ خبر شهادت‌ ‌او‌ ‌را‌ بپيغمبر دادند و بامير المؤمنين‌ و بصديقه‌ طاهره‌ حضرت‌ زهراء بكراهت‌ حمل‌ ‌او‌ ‌را‌ برداشت‌ و بكراهت‌ زائيد و حمل‌ ‌او‌ ‌هم‌ شش‌ ماه‌ ‌بود‌ مثل‌ يحيي‌ (ع‌) و مدت‌ رضاعش‌ دو سال‌ و خداوند بعوض‌ شهادت‌ امامت‌ ‌را‌ ‌در‌ نسل‌ ‌او‌ و ذريه ‌او‌ قرار داد. و ‌اينکه‌ اخبار بسيار مفصل‌ ‌است‌ و ‌ما مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌: اخبار بيان‌ مصداق‌ اتم‌ ميكند تنافي‌ ‌با‌ عموم‌ ‌آيه‌ ندارد.

وَ وَصَّينَا الإِنسان‌َ بِوالِدَيه‌ِ إِحساناً يكي‌ ‌از‌ واجبات‌ مهمه‌ شرع‌ مطهر برّ

جلد 16 - صفحه 145

بوالدين‌ ‌است‌، و ‌از‌ معاصي‌ بسيار بزرگ‌ عاق‌ والدين‌ ‌است‌ ‌حتي‌ ‌اگر‌ والدين‌ كافر باشند قرآن‌ ميفرمايد:

وَ وَصَّينَا الإِنسان‌َ بِوالِدَيه‌ِ حَمَلَته‌ُ أُمُّه‌ُ وَهناً عَلي‌ وَهن‌ٍ وَ فِصالُه‌ُ فِي‌ عامَين‌ِ أَن‌ِ اشكُر لِي‌ وَ لِوالِدَيك‌َ إِلَي‌َّ المَصِيرُ وَ إِن‌ جاهَداك‌َ عَلي‌ أَن‌ تُشرِك‌َ بِي‌ ما لَيس‌َ لَك‌َ بِه‌ِ عِلم‌ٌ فَلا تُطِعهُما وَ صاحِبهُما فِي‌ الدُّنيا مَعرُوفاً لقمان‌ آيه 13 و 14.

و حَمَلَته‌ُ أُمُّه‌ُ كُرهاً وَ وَضَعَته‌ُ كُرهاً همان‌ وهنا ‌علي‌ وهن‌ ‌است‌ چه‌ ‌در‌ ايام‌ حمل‌ و چه‌ ‌در‌ ايام‌ رضاع‌ ‌که‌ چه‌ اندازه‌ مادر ‌در‌ حمل‌ و وضع‌ و رضاع‌ بايد زحمت‌ بكشد ‌تا‌ ‌اينکه‌ بچه‌ ‌از‌ شير باز شود.

وَ حَملُه‌ُ وَ فِصالُه‌ُ ثَلاثُون‌َ شَهراً ‌که‌ گفتند: اقل‌ حمل‌ شش‌ ماه‌ ‌است‌ و اكثر يك‌ سال‌ و نوعا 9 ماه‌ و اقل‌ رضاع‌ بيست‌ و يك‌ ماه‌ و اكثر دو سال‌، ‌پس‌ ‌از‌ فصال‌ ‌هم‌ ‌اينکه‌ پدر و مادر چه‌ اندازه‌ زحمت‌ ميكشند، حَتّي‌ إِذا بَلَغ‌َ أَشُدَّه‌ُ ‌که‌ قواي‌ ‌او‌ محكم‌ شود و شعور و ادراكش‌ بجا بيايد ‌تا‌ بحد بلوغ‌ و رشد رسد.

وَ بَلَغ‌َ أَربَعِين‌َ سَنَةً ‌که‌ غايت‌ رشد ‌است‌.

قال‌َ رَب‌ِّ أَوزِعنِي‌ أَن‌ أَشكُرَ نِعمَتَك‌َ الَّتِي‌ أَنعَمت‌َ عَلَي‌َّ ‌که‌ نعمت‌ ايمان‌ و اسلام‌ ‌باشد‌ ‌که‌ بزرگترين‌ نعمت‌ الهي‌ ‌است‌ ‌حتي‌ ‌از‌ نعمت‌ وجود.

وَ عَلي‌ والِدَي‌َّ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ داراي‌ ‌اينکه‌ نعمت‌ عظمي‌ بودند و مرا ‌در‌ دامن‌ ايمان‌ تربيت‌ كردند ‌که‌ ‌اگر‌ ‌آنها‌ كافر بودند مرا بكيش‌ ‌خود‌ ‌در‌ ميآوردند چنانچه‌ ‌در‌ خبر ‌است‌ ميفرمايد:

(‌کل‌ مولود يولد ‌علي‌ الفطرة و انّما ابواه‌ يهودانه‌ و ينصرانه‌).

وَ أَن‌ أَعمَل‌َ صالِحاً تَرضاه‌ُ ‌که‌ بالاترين‌ مقامات‌ انسان‌ رضاي‌ الهي‌ ‌است‌ ‌حتي‌ ‌در‌ خبر ‌است‌ ‌که‌: چون‌ اهل‌ بهشت‌ ‌در‌ بهشت‌ جاي‌ گرفتند خطاب‌ مي‌رسد آيا توقع‌ ديگري‌ ‌هم‌ داريد! عرض‌ ميكنند: ربنا رضاك‌ وَ أَصلِح‌ لِي‌ فِي‌ ذُرِّيَّتِي‌ ‌که‌ ‌در‌ ذريه‌ و نسل‌ ‌من‌ همه‌ صالح‌ باشند ‌که‌ صلاح‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ بصلاح‌ ‌من‌ تمام‌ مي‌شود، و ‌از‌ اعمال‌ صالحه ‌آنها‌ ‌هم‌ ‌من‌ بهره‌ برداري‌ مي‌كنم‌.

جلد 16 - صفحه 146

إِنِّي‌ تُبت‌ُ إِلَيك‌َ ‌از‌ ‌هر‌ تقصير و كوتاهي‌ ‌در‌ امر دين‌ علما و عملا و اخلاقا ‌شده‌.

وَ إِنِّي‌ مِن‌َ المُسلِمِين‌َ اسلام‌ و تسليم‌ و ارادت‌ و دستورات‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 15)- ای انسان! به مادر و پدر نیکی کن این آیه و آیات آینده در حقیقت توضیحی است در باره دو گروه «ظالم» و «محسن» که در آیات قبل به سرنوشت آنها اجمالا اشاره شده است.

نخست به وضع «نیکو کاران» پرداخته، و از مسأله نیکی به پدر و مادر و شکر زحمات آنها که مقدمه‌ای است برای شکر پروردگار شروع کرده، می‌فرماید: «ما انسان را توصیه کردیم که در باره پدر و مادرش نیکی کند» (وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً).

ج4، ص428

سپس به دلیل لزوم حق شناسی در برابر مادر پرداخته، می‌گوید: «مادر، او را با اکراه و ناراحتی حمل می‌کند، و با ناراحتی بر زمین می‌گذارد، و دوران حمل و از شیر باز گرفتنش سی ماه است» (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً).

«مادر» در طول این سی ماه بزرگترین ایثار و فداکاری را در مورد فرزندش انجام می‌دهد و اینکه قرآن در اینجا تنها از ناراحتیهای مادر سخن به میان آورده و سخنی از پدر در میان نیست نه به خاطر عدم اهمیت آن است، چرا که پدر نیز در بسیاری از این مشکلات شریک مادر است، ولی چون مادر سهم بیشتری دارد بیشتر روی او تکیه شده است.

ضمنا از این تعبیر قرآنی می‌توان استفاده کرد که هر قدر از مقدار حمل کاسته شود باید بر مقدار دوران شیر خواری افزود، به گونه‌ای که مجموعا سی ماه تمام را شامل گردد.

سپس می‌افزاید: حیات انسان همچنان ادامه می‌یابد «تا زمانی که به کمال قدرت نیروی جسمانی رسد، و به مرز چهل سالگی وارد شود» (حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً).

در حدیثی آمده است: «شیطان دستش را به صورت کسانی که به چهل سالگی برسند و از گناه توبه نکنند می‌کشد و می‌گوید پدرم فدای چهره‌ای باد که هرگز رستگار نمی‌شود»! و در جبین این انسان نور رستگاری نیست!.

قرآن در دنباله این سخن می‌افزاید: این انسان لایق و با ایمان هنگامی که به چهل سالگی رسید سه چیز را از خدا تقاضا می‌کند: نخست «می‌گوید: پروردگارا! به من الهام ده و توفیق بخش تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم ارزانی داشتی به جا آورم» (قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ).

در دومین تقاضا عرضه می‌دارد: خداوندا! به من توفیق ده «تا عمل صالح به جا آورم، عملی که تو از آن خشنود باشی» (وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ).

و بالاخره در سومین تقاضایش عرض می‌کند: خداوندا! «صلاح

ج4، ص429

و درستکاری را در فرزندان و دودمان من تداوم بخش» (وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی).

و در پایان آیه دو مطلب را اعلام می‌دارد که هر کدام بیانگر یک برنامه عملی مؤثر است، می‌گوید: پروردگارا! «من (در این سن و سال) به سوی تو باز می‌گردم و توبه می‌کنم» (إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ).

به مرحله‌ای رسیده‌ام که باید خطوط زندگی من تعیین گردد، و تا به آخر عمر همچنان ادامه یابد.

دیگر این که می‌گوید: «و من از مسلمین هستم» (وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ).

نکات آیه

۱- سفارش خداوند به انسان ها، در مورد نیکى به پدر و مادر (و وصّینا الإنسن بولدیه إحسنًا)

۲- احسان به پدر و مادر، همواره مورد توجه موحّدان و مایه دست یابى آنان به بهشت (جزاء بما کانوا یعملون . و وصّینا الإنسن بولدیه إحسنًا) بیان «وصّینا الإنسان...» - در پى «جزاء بماکانوا یعملون» - بیانگر این ارتباط است که یکى از وظایف مورد عمل یکتاپرستان، احسان به پدر و مادر است.

۳- انسان در معرض لغزش نسبت به حقوق والدین و سهل انگارى در احسان به آنان (ووصّینا الإنسن بولدیه إحسنًا) توصیه الهى به لزوم احسان به والدین - على رغم طبیعى و فطرى بودن چنین پیوند و تمایلى در وجود انسان - نشانگر اهمیت و حساسیت این تکلیف و امکان لغزش و سهل انگارى انسان در مقام عمل بدان است.

۴- انسان ها در همه ادیان آسمانى، موظف به رعایت حقوق والدین و احسان به ایشان (و وصّینا الإنسن بولدیه إحسنًا) ماضى آمدن واژه «وصّینا» و نیز اطلاق و شمول واژه «الإنسان»، مى رساند که این فرمان مخصوص نسل یا امتى نیست; بلکه مطلق انسان ها مأمور به آن بوده و هستند.

۵- اسلام، احیاکننده ارزش ها و عواطف انسانى و استحکام بخش بنیادهاى خانواده و جامعه بشرى (و وصّینا الإنسن بولدیه إحسنًا) سفارش خداوند نسبت به ارج و مقام والدین، بیانگر این حقیقت است که اسلام دینى محدود به ابعاد عبادى و فردى نیست; بلکه به تمامى ابعاد حیات انسان توجه دارد; از جمله تقویت عواطف انسانى که نهایتاً به تحکیم بنیاد خانواده و جامعه منتهى مى شود.

۶- انسان، مکلف به رعایت هر چه بیشتر حقوق والدین و احسانى فراتر از رفع نیازهاى اولیه آنان* (و وصّینا الإنسن بولدیه إحسنًا) در واژه «إحساناً»، نوعى خدمت فزون تر از حد ضرورت نهفته است. به علاوه تنوین «إحساناً» بر بزرگى و تفخیم دلالت دارد.

۷- مادر، داراى حقى فزون تر از پدر، در برخوردارى از احسان و خدمات فرزند (و وصّینا الإنسن بولدیه إحسنًا حملته أُمّه کرهًا و وضعته کرهًا و حمله و فصله) خداوند، در آغاز احسان به پدر و مادر را توصیه کرده است; ولى در بیان فلسفه آن صرفاً از زحمات مادر یاد نموده است. این در حقیقت تأکید بر حق مادر و توصیه فزون تر در مورد او است.

۸- دشوارى هاى دوران باردارى و زایمان، دلیل لزوم احسان فرزند به مادر (و وصّینا الإنسن بولدیه إحسنًا حملته أُمّه کرهًا و وضعته کرهًا) برداشت بالا با توجه به دو نکته زیر است: الف) «کره» به معناى مشقت و دشوارى است. ب) تعبیر «حملته اُمّه» در واقع، بیانگر فلسفه «وصّینا الإنسان...» است.

۹- قوانین و احکام دینى، داراى ملاک ها و معیارهاى واقعى (و وصّینا الإنسن ... حملته أُمّه کرهًا و وضعته کرهًا و حمله و فصله ثلثون شهرًا) این که خداوند متعال، پس از فرمان به احسان، فلسفه و دلیل آن را بیان داشته; استفاده مى شود که اصولاً قوانین الهى، داراى ملاک واقعى است.

۱۰- رنج هاى تکوینى نیز همانند تحمل سختى در راه دین، زمینه برخوردارى از اجر و پاداش الهى است. (إنّ الذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقموا ... أُولئک أصحب الجنّة ... و وصّینا الإنسن بولدیه ... حملته أُمّه کرهًا) از ارتباط و پیوستگى این آیه با آیات پیشین، مى توان استفاده کرد که خداوند هیچ نوعى از سختى ها را نادیده نگرفته و در قبال هر رنجى، پاداشى در خور توجه قرار داده است; پاداش موحدانى را که در طریق ایمان استقامت کنند و دشوارى ها را پشت سر بگذارند، بهشت قرار داده و مادران را نیز که به حکم تکوین، ناگزیرند رنج باردارى و زایمان را تحمل کنند با توصیه به فرزندان، از خدمت هاى آنان بهره مند ساخته است.

۱۱- دوران لازم براى حمل و شیرخوارگى نوزاد، سى ماه است. (و حمله و فصله ثلثون شهرًا)

۱۲- احسان به مادر، پاسخى بایسته به سى ماه رنج و تلاش وى در رشد و تربیت فرزند (و وصّینا الإنسن بولدیه إحسنًا ... و حمله و فصله ثلثون شهرًا) تذکر خداوند، به سى ماه رنج مادر به پاى فرزند، از مراحل نخستین تکوّن و شکل گیرى و رشد او - در پى سفارش به احسان نسبت به والدین - مطلب بالا را مى رساند.

۱۳- نقش اساسى دوران جنینى و شیرخوارگى، در رشد و بلوغ فرزند * (و حمله و فصله ثلثون شهرًا حتّى إذا بلغ أشدّه) برداشت یاد شده بدان احتمال است که آمدن «بلغ أشدّه» - در پى «و حمله و فصاله» - بیانگر ارتباط میان این دو مقطع باشد.

۱۴- چهل سالگى، مرحله اى ویژه در کمال و رشد انسان (حتّى إذا بلغ أشدّه و بلغ أربعین سنة) از این که «چهل سالگى» اختصاص به ذکر یافته است، نقش ویژه آن در رشد و کمال انسان استفاده مى شود.

۱۵- توجه به نعمت هاى الهى و ارج نهادن به زحمات والدین، از نمودهاى رشد عقلى و کمال وجودى انسان در چهل سالگى (حتّى إذا بلغ أشدّه و بلغ أربعین سنة قال ربّ أوزعنى أن أشکر) خداوند، سن چهل سالگى را به عنوان زمینه و مقدمه توجه انسان به پروردگار و شکر نعمت ها و تقدیر از والدین دانسته است. این مطلب نشانگر آن است که انسان به طور طبیعى، در این سن به دلیل کمال وجودى و یا رشد قواى عقلانى، به ارزش ها مى اندیشد.

۱۶- غوطهورى در غفلت و هدایت نیافتن به ارزش ها، با گذشت چهل سال از عمر انسان، نکوهیده و توجیه ناپذیر است. (حتّى إذا بلغ أشدّه و بلغ أربعین سنة قال ربّ أوزعنى) خداوند سن چهل سالگى را به عنوان مرحله کمال و توجه به نعمت ها و تلاش براى تزکیه معرفى کرده است. از این مطلب استفاده مى شود که انسان، تا قبل از رسیدن به چهل سالگى - به دلیل جوانى و خامى - چه بسا گرفتار غفلت شود; ولى چون از چهل سالگى گذشت، دیگر مجالى براى توجیه نخواهد داشت.

۱۷- انسان رشد یافته، متوجه به پروردگار و رشددهنده خویش (حتّى إذا بلغ أشدّه ... قال ربّ ) انسان در چهل سالگى; یعنى، اوج کمال و قواى عقلانى به پروردگار خویش التجا جسته و نقش خداوند را در رشد و کمال خود در مى یابد. بدین جهت در آیه شریفه به جاى سایر اوصاف الهى، صفت «ربّ» یادشده است.

۱۸- توفیق در ره یابى به صلاح و خودسازى، نیازمند امداد و الهام الهى (قال ربّ أوزعنى أن أشکر نعمتک ... و أن أعمل صلحًا) «أوزعنى» (از مصدر «ایزاع») به معناى الهام کردن و توفیق و بازداشتن از انحراف است. این خود مى رساند که توفیق شگرگزارى و خودسازى را نیز، باید از خداوند طلب کرد و از او الهام گرفت.

۱۹- سپاس گزارى در برابر نعمت دهنده حقیقى، لازمه کمال عقل و اندیشه (حتّى إذا بلغ أشدّه ... قال ربّ أوزعنى أن أشکر نعمتک ) از این که خداوند اولین بازتاب وصول انسان به مرحله کمال عقلى (۴۰ سالگى) را گرایش انسان به شکر منعم حقیقى دانسته است، مطلب یاد شده به دست مى آید.

۲۰- انسان، موظف به سپاس گزارى در برابر خدا، به خاطر نعمت هاى عطا شده به او و پدر و مادرش (إذا بلغ أشدّه ... قال ربّ أوزعنى أن أشکر نعمتک الّتى أنعمت علىّ و على ولدىّ)

۲۱- فرزند خداجوى شکرگزار، زبان گویاى والدین در سپاس به درگاه پروردگار (قال ربّ أوزعنى أن أشکر نعمتک الّتى أنعمت علىّ و على ولدىّ) گرچه نعمت هاى عطا شده به والدین را، باید خود آنان سپاس گزارند; اما خداوند در برنامه فرزند صالح، شکرگزارى از ناحیه پدر و مادر را نیز یاد کرده است. بنابراین سپاس او به منزله سپاسگزارى آنها است.

۲۲- وجود فرزند، نعمتى براى خود وى و والدین او است.* (قال ربّ أوزعنى أن أشکر نعمتک الّتى أنعمت علىّ و على ولدىّ) با توجه به مفرد بودن واژه «نعمة» و این که نعمت یاد شده، هم نعمت براى فرزند به شمار مى آید و هم براى والدین; احتمال مى رود که آن نعمت یگانه، اصل «وجود» باشد که به فرزند عطا شده است و از این رهگذر پدر و مادر نیز به داشتن نسل نائل آمده اند.

۲۳- به یاد داشتن پدر و مادر به هنگام نیایش، از احسان فرزند به ایشان (و وصّینا الإنسن بولدیه إحسنا ... قال ربّ أوزعنى أن أشکر نعمتک الّتى أنعمت علىّ و على ولدىّ) با توجه به این که احسان به والدین، نکته بارز این آیه به شمار مى رود و در صدر آن قرار دارد، مى توان چنین استفاده کرد که سایر بخش هاى آیه نیز، به نوعى با احسان به والدین در ارتباط است.

۲۴- گرایش به صلاح و جلب رضاى الهى، نمودى از کمال عقلى انسان (حتّى إذا بلغ أشدّه و بلغ أربعین سنة قال ربّ أوزعنى ... و أن أعمل صلحًا ترضیه) توجه به قرینه هاى موجود در آیه شریفه، استفاده مى شود که تعبیر «أربعین سنة» ناظر به بلوغ عقلى است، چه این که «بلغ أشدّه» مى تواند اشاره به بلوغ جسمى داشته باشد. بنابراین آنچه بر سن چهل سالگى انسان در آیه مترتب شده، از کمال عقلى نشأت یافته است.

۲۵- جلب رضایت و خشنودى خدا، آرمانى والا و قابل دستیابى با عمل صالح (قال ربّ أوزعنى أن أشکر ... و أن أعمل صلحًا ترضیه) جمله «ترضاه» قید توضیحى براى «صالحاً» مى باشد و خداوند این صلاح جویى را به عنوان آرمان انسان کامل یاد کرده است.

۲۶- روحیه شکرگزارى به درگاه خداوند، اساس گرایش انسان به عمل صالح و جلب رضاى الهى * (قال ربّ أوزعنى أن أشکر ... و أن أعمل صلحًا ترضیه) از تقدم شکر بر عمل صالح، مطلب یاد شده استفاده مى شود.

۲۷- شکر نعمت هاى الهى، نمود بارز عمل صالح و زمینه رضایت او * (أن أشکر ... و أن أعمل صلحًا ترضیه) بنابراین که عطف «و أن أعمل» بر «أن أشکر» تفسیرى باشد; اختصاص به ذکر یافتن شکر و سپاس از میان تمامى اعمال صالح، نمایانگر اهمیت آن است.

۲۸- انسان خردمند، در اندیشه داشتن نسلى صالح (و بلغ أربعین سنة قال ربّ ... و أصلح لى فى ذرّیّتى) آنچه خداوند در این آیه شریفه، از ناحیه انسان راه یافته به سن خردمندى (چهل سالگى) اظهار داشته; در حقیقت ارزش هایى است که هر خردمندى مى بایست بدان ها روى آورد.

۲۹- ارزش دعاى پدر و مادر براى صلاح فرزند (و أصلح لى فى ذرّیّتى)

۳۰- صلاح و شایستگى فرزند، داراى تأثیر و نتایج ارزشمند براى والدین (و أصلح لى فى ذرّیّتى) تعبیر «لى» اشاره به منافعى دارد که از ناحیه صلاح فرزند و نسل، شامل حال والدین او مى شود.

۳۱- نسل صالح، نمودى از عمل صالح و مورد رضاى الهى (و أن أعمل صلحًا ترضیه و أصلح لى فى ذرّیّتى)

۳۲- روابط و عواطف خانوادگى، امرى اصیل و ارزشمند و مورد توجه دین (و أصلح لى فى ذرّیّتى) تعبیر «أصلح لى...» گرچه در متن آیه به صورت گزارش از دعاهاى انسان کامل نقل شده است; اما در حقیقت دستورى است که خداوند، با بیانى ویژه انسان را به سوى آنها رهنمون ساخته است و این نشان مى دهد که دعا براى والدین و فرزندان و نسل و دلسوزى براى آنها، امرى اصیل و پذیرفته شده در بینش الهى است.

۳۳- سن چهل سالگى، مقتضى گرایش انسان به توبه و تسلیم در برابر پروردگار (و بلغ أربعین سنة قال ربّ ... إنّى تبت إلیک و إنّى من المسلمین) از این که خداوند، در مرحله رسیدن انسان به چهل سالگى، مسأله توبه و تسلیم را مطرح ساخته; استفاده مى شود که در رسیدن به این سن، خصوصیتى وجود دارد که انسان صالح با انگیزه فزون ترى به سوى خداوند رو مى آورد.

۳۴- توبه و تسلیم به درگاه پروردگار، زمینه و شرط استجابت دعا (قال ربّ أوزعنى ... إنّى تبت إلیک و إنّى من المسلمین) «إنّى» بیانگر نوعى تعلیل است; یعنى، پروردگارا! مرا در راستاى شکر و صلاح یارى ده; زیرا من تائب و تسلیم درگاه توأم. این تعبیر مى نمایاند که توبه و تسلیم، داراى تأثیر ویژه در استجابت دعا است.

۳۵- توبه راستین، در پى دارنده تسلیم انسان در برابر پروردگار * (إنّى تبت إلیک و إنّى من المسلمین) برداشت بالا بدان احتمال است که آمدن «إنّى من المسلمین» در پى «إنّى تبت إلیک»، بیانگر مطلب یاد شده باشد.

۳۶- نیایش به درگاه خداوند و تأکید در توبه و اظهار بندگى، داراى ارزشى والا (قال ربّ أوزعنى ... إنّى تبت إلیک و إنّى من المسلمین) بیان گزارش گونه آیه شریفه، در حقیقت ترسیمى از انسان ایده آل و کامل است و تعبیر «إنّى تبت إلیک» و «إنّى من المسلمین» بیانگر تأکید و الحاح است.

۳۷- روحیه شکر و صلاح جویى، نمود توبه و تسلیم در برابر پروردگار * (قال ربّ أوزعنى أن أشکر ... إنّى تبت إلیک و إنّى من المسلمین) بیان تعلیل گونه «إنّى تبت...» - آن هم به صورت فعل ماضى - نشان مى دهد که اساس گرایش فرد به شکر و صلاح، داشتن پیش زمینه توبه و تسلیم است.

روایات و احادیث

۳۸- «و روى عن یونس عن الحسن: إنّ عمر أتى بأمرأة قد ولدت لستة أشهر فهمّ برجمها، فقال له أمیرالمؤمنین(ع): ان خاصمتک بکتاب اللّه خصمتک. إنّ اللّه عزّ اسمه یقول: «و حمله و فصاله ثلاثون شهراً» و یقول تعالى «و الوالدات یرضعن أولادهنّ حولین کاملین لمن أراد أن یتمّ الرضاعة»إذا تممّت المرأة الرضاعة سنتین و کان حمله و فصاله ثلاثین شهراً کان الحمل منها ستة أشهر...;[۳] روایت شده زنى را که شش ماهه وضع حمل نموده بود، به اتهام زنا نزد عمر آوردند و او تصمیم به رجم وى گرفت. امیرالمؤمنین(ع) به او فرمود: اگر این زن با کتاب خدا با تو بحث کند، بر تو غالب خواهد شد. خداوند - عزّ اسمه - مى فرماید: «و حمله و فصاله ثلاثون شهراً» و در جاى دیگر مى فرماید: «و الوالدات یرضعن أولادهنّ حولین کاملین ...». پس وقتى زن دو سال کامل شیر داد و حمل و شیرخوارگى [فرزند او] نیز سى ماه بود: [اقل ]حمل شش ماه خواهد بود».

۳۹- «عبداللّه بن سنان عن أبى عبداللّه(ع) قال: سأله أبى و أنا حاضر عن قول اللّه عزّوجلّ حتّى إذا بلغ أشدّه» قال: الإحتلام;[۴] عبدالله بن سنان مى گوید: پدرم از امام صادق(ع) از سخن خداوند عزّوجلّ «حتّى إذا بلغ أشدّه» سؤال کرد. من نیز در آن جا حاضر بودم، امام فرمود: [مراد زمان ]احتلام است».

موضوعات مرتبط

  • احتلام :۳۹
  • احکام: فلسفه احکام ۹
  • ارزشها :۳۶ اهمیت احیاى ارزشها ۵ ۳۶
  • اسلام: نقش اسلام ۵
  • اعداد: عددسى ۱۱، ۱۲
  • انسان: تکلیف انسان ها ۴، ۶، ۲۰; فضایل انسان ۱۷; نیازهاى معنوى انسان ۱۸
  • باردارى: اقل مدت باردارى ۳۸; سختى باردارى ۸، ۱۲; مدت باردارى ۱۱; نقش دوران باردارى ۱۳
  • بلوغ: نشانه هاى بلوغ ۳۹
  • بهشت: موجبات بهشت ۲
  • پدر: احسان به پدر ۷; حقوق پدر ۷
  • تزکیه: زمینه تزکیه ۱۸
  • تسلیم: آثار تسلیم به خدا ۳۴; زمینه تسلیم به خدا ۳۳، ۳۵; نشانه هاى تسلیم به خدا ۳۷
  • توبه: آثار توبه ۳۴، ۳۵; ارزش توبه ۳۶; زمینه توبه ۳۳; نشانه هاى توبه ۳۷
  • چهل سالگى: اهمیت چهل سالگى ۱۶; نقش چهل سالگى ۱۵، ۳۳; ویژگیهاى چهل سالگى ۱۴
  • خانواده: ارزش عواطف خانوادگى ۳۲; اهمیت عواطف خانوادگى ۵
  • خدا: توصیه هاى خدا ۱; جلب رضایت خدا ۲۴; زمینه رضایت خدا ۲۵، ۲۶، ۲۷; نشانه هاى رضایت خدا ۳۱; نعمتهاى خدا ۲۲
  • دعا: ارزش دعا ۳۶; شرایط اجابت دعا ۳۴
  • دیندارى: پاداش تحمل مشکلات دیندارى ۱۰
  • ذاکران خدا :۱۷
  • ذکر: آثار ذکر نعمت ۱۵
  • رضاع: مدت رضاع ۱۱، ۳۸; نقش دوران رضاع ۱۳
  • زایمان: سختى زایمان ۸
  • سختى: پاداش تحمل سختى ها ۱۰
  • شکر: آثار شکر ۲۶، ۲۷; اهمیت شکر ۲۰; زمینه شکر ۳۷; شکر منعم ۱۹
  • صلاح: زمینه صلاح ۱۸
  • عاقلان: ویژگیهاى عاقلان ۲۸
  • عبودیت: ارزش عبودیت ۳۶
  • عقل: آثار رشد عقلى ۱۷، ۱۹; نشانه هاى رشد عقلى ۱۵، ۲۴
  • عمر: مراحل عمر ۱۳، ۱۴
  • عمل صالح: آثار عمل صالح ۲۵; زمینه عمل صالح ۲۶; نشانه هاى عمل صالح ۲۷، ۳۱
  • غفلت: سرزنش غفلت از ارزشها ۱۶
  • فرزند: دعا براى فرزند ۲۹; سختى تربیت فرزند ۱۲; فضایل فرزند صالح ۲۱; نقش فرزند صالح ۲۱، ۳۰
  • کودک: عوامل مؤثر در رشد کودک ۱۳
  • گرایشها: آثار گرایش به صلاح ۲۴
  • لغزش: زمینه لغزش ۳
  • مادر: احسان به مادر ۷، ۸، ۱۲; اهمیت حقوق مادر ۷; پاداش زحمات مادر ۷، ۸، ۱۲
  • موحدان: احسان موحدان ۲; موحدان در بهشت ۲
  • نسل: درخواست نسل صالح ۲۸; نقش نسل صالح ۳۱
  • نعمت: نعمت فرزند ۲۲
  • نیازها: نیاز به امدادهاى خدا ۱۸
  • والدین: آثار احسان به والدین ۲; احسان به والدین ۶، ۲۳; احسان به والدین در ادیان آسمانى ۴; ارزش دعاى والدین ۲۹; اهمیت احسان به والدین ۱، ۴; اهمیت حقوق والدین ۴، ۶; تأمین نیازهاى والدین ۶; تکریم زحمات والدین ۱۵; دعا براى والدین ۲۳; زمینه تجاوز به حقوق والدین ۳; زمینه سستى در حقوق والدین ۳
  • هدایت: سرزنش هدایت ناپذیرى ۱۶

منابع

  1. البرهان في تفسير القرآن.
  2. كتاب كامل الزيارات از جعفر بن محمد بن قولويه.
  3. ارشاد شیخ مفید، ج ۱، ص ۲۰۶; نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۴، ح ۱۹.
  4. تهذیب، ج ۹، ص ۱۸۲، ح ۶، مسلسل ۷۳۱; نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۳، ح ۱۵.