روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۲۸۲

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن اسماعيل بن مهران عن ابي سعيد القماط عن ابان بن تغلب عن ابي جعفر ع قال :

لَمَّا أُسْرِيَ‏ بِالنَّبِيِّ ص‏ قَالَ يَا رَبِّ مَا حَالُ اَلْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ وَ أَنَا أَسْرَعُ شَيْ‏ءٍ إِلَى نُصْرَةِ أَوْلِيَائِي وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْ‏ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي عَنْ وَفَاةِ اَلْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ اَلْمَوْتَ وَ أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَنْ لاَ يُصْلِحُهُ إِلاَّ اَلْغِنَى وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَيْرِ ذَلِكَ لَهَلَكَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَنْ لاَ يُصْلِحُهُ إِلاَّ اَلْفَقْرُ وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَيْرِ ذَلِكَ لَهَلَكَ وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا اِفْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ اَلَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ اَلَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ


الکافی جلد ۲ ش ۱۲۸۱ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۱۲۸۳
روایت شده از : روايات قدسي
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث روايات قدسي در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ مَنْ آذَى الْمُسْلِمِينَ وَ احْتَقَرَهُم‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۳۲۱

از امام باقر (ع)، فرمود: چون پيغمبر را به معراج بالا بردند، گفت: پروردگارا! حال مؤمن در نزد تو چون است؟ فرمود: اى محمد! هر كه يك دوست مرا، اهانت كند محققاً آشكارا با من به جنگ برخاسته، من به يارى دوستانم از همه چيز بيشتر مى‏شتابم، من در باره چيزى آن اندازه ترديد ندارم كه در باره قبض روح مؤمن، او از مرگ بدش آيد و من هم از بدى كردن به او بدم مى‏آيد، به راستى برخى از بندگان مؤمنم را جز توانگرى نشايد و به نسازد و اگر به جز آنش بگردانم نابود و هلاك شود، و به راستى برخى بنده‏هاى مؤمنم باشند كه جز با درويشى و ندارى به نشوند و اگر به جز آنش بگردانم نابود و هلاك شود، و تقرّب نجويد هيچ بنده اى به من به عملى كه محبوب‏تر باشد نزد من از آنچه بر او واجب كرده ام، و به راستى كه او با عمل نافله به من تقرّب جويد تا آنجا كه دوستش دارم و چون دوستش داشتم در اين صورت گوش او شوم كه با آن بشنود و چشم او شوم كه با آن ببيند و زبانش شوم كه با آن بگويد و دستش شوم كه با آن برگيرد، اگر دعا كند به درگاهم اجابتش كنم و اگر از من خواهش كند، به او ببخشم.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۵۴

حضرت باقر عليه السلام فرمود: چون پيغمبر (ص) را بآسمان بردند عرضكرد: پروردگارا حال مؤمن نزد تو چگونه است؟ فرمود: اى محمد هر كه بدوستى از من اهانت كند آشكارا بجنگ من آمده و من بيارى دوستانم از هر چيز شتابانترم، و من در هر كارى كه انجام دهم آن اندازه ترديد ندارم كه در باره وفات مؤمن ترديد دارم، او از مرگ بدش آيد، و من ناراحت كردن او را خوش ندارم، و براستى برخى از بندگان مؤمن من هستند كه جز توانگرى آنان را اصلاح نكند (و حالشان را نيكو نسازد) و اگر بحال ديگرى او را درآورم نابود و هلاك گردد، و برخى از بندگان مؤمن من هستند كه جز ندارى و فقر آنان را اصلاح نكند، و اگر او را بحال ديگرى بگردانم هر آينه هلاك گردد، و هيچ يك از بندگانم بمن تقرب نجويد با عملى كه نزد من محبوبتر باشد از آنچه بر او واجب كرده‏ام، و بدرستى كه بوسيله نماز نافله بمن تقرب جويد تا آنجا كه من دوستش دارم، و چون دوستش دارم آنگاه گوش او شوم كه بدان بشنود، و چشمش شوم كه بدان ببيند، و زبانش گردم كه بدان بگويد، و دستش شوم كه بدان برگيرد، اگر بخواندم اجابتش كنم، و اگر خواهشى از من كند باو بدهم.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۶۳

چند نفر از اصحاب ما روايت كرده‏اند، از احمد بن محمد بن خالد، از اسماعيل بن مهران، از ابو سعيد قمّاط، از ابان بن تغلب، از امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود: «چون پيغمبر صلى الله عليه و آله را به آسمان بردند، عرض كرد كه: اى پروردگار من! حال مؤمن در نزد تو چون و چگونه است؟ فرمود كه: يا محمد! هر كه دوستى از دوستان مرا خوار گرداند، به حقيقت كه با من مبارزه نموده است به جنگ «۱»، و من از هر چيزى شتابان‏ترم به سوى يارى دوستانم. و از چيزى كه من فاعل آنم، آن قدر تردّد ندارم، مانند تردّدى كه از وفات مؤمن دارم. او مرگ را ناخوش دارد، و من اندوهگينى او را خوش ندارم. و به درستى كه از جمله بندگان مؤمن من، كسى است كه چيزى از برايش صلاحيّت ندارد، مگر بى‏نيازى. و اگر او را به سوى غير آن صرف كنم [/ بگردانم‏]، هر آينه هلاك شود. و به درستى كه از جمله بندگان‏ __________________________________________________

(۱). و مبارزه، از ميان صف بيرون شدن است از براى جنگ.                                                                                                مؤمن من، كسى است كه چيزى غير از فقر و درويشى از برايش صلاحيّت ندارد، و اگر آن را به سوى غير آن صرف كنم، هر آينه هلاك شود. و بنده من تقرّب نمى‏جويد به سوى من، به چيزى كه در نزد من دوست‏تر باشد، از آنچه بر او واجب گردانيده‏ام. و به درستى كه بنده من تقرّب مى‏جويد به سوى من، به عمل سنّتى كه بر او واجب نيست، تا آنكه او را دوست دارم.

پس هرگاه او را دوست دارم، گوش او باشم كه به آن مى‏شنود، و چشم او باشم كه به آن مى‏بيند، و زبان او باشم كه به آن سخن مى‏گويد، و دست او باشم كه به آن از روى شدّت مى‏گيرد. اگر مرا بخواند، او را اجابت كنم، و اگر از من درخواهد، به او عطا فرمايم». «۱» __________________________________________________

(۱). و مخفى نماند كه اين حديث و امثال آن، از احاديث مشكله است. و بعضى از ناتمامان، به ظاهر آن متمسّك شده، پُر پوچى چند به قالب زده‏اند، و در شرح و بيان آن، كفرها گفته‏اند. و حقير، تحقيق آن را در رساله نجات‏السّالكين نموده‏ام، به وضعى كه اهل حق را خوش آيد. هر كه خواهد، به آن كتاب رجوع نمايد. (مترجم)


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)