روایت:الکافی جلد ۸ ش ۳۱۶

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة

ابو علي الاشعري عن محمد بن عبد الجبار عن ابن فضال عن ابراهيم ابن اخي ابي شبل عن ابي شبل قال :

قَالَ لِي‏ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ اِبْتِدَاءً مِنْهُ أَحْبَبْتُمُونَا وَ أَبْغَضَنَا اَلنَّاسُ وَ صَدَّقْتُمُونَا وَ كَذَّبَنَا اَلنَّاسُ وَ وَصَلْتُمُونَا وَ جَفَانَا اَلنَّاسُ فَجَعَلَ اَللَّهُ مَحْيَاكُمْ مَحْيَانَا وَ مَمَاتَكُمْ مَمَاتَنَا أَمَا وَ اَللَّهِ مَا بَيْنَ اَلرَّجُلِ وَ بَيْنَ أَنْ يُقِرَّ اَللَّهُ عَيْنَهُ إِلاَّ أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هَذَا اَلْمَكَانَ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ فَمَدَّ اَلْجِلْدَةَ ثُمَّ أَعَادَ ذَلِكَ فَوَ اَللَّهِ مَا رَضِيَ حَتَّى حَلَفَ لِي فَقَالَ وَ اَللَّهِ اَلَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَحَدَّثَنِي أَبِي‏ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع‏ بِذَلِكَ يَا أَبَا شِبْلٍ‏ أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنْ تُصَلُّوا وَ يُصَلُّوا فَيُقْبَلَ مِنْكُمْ وَ لاَ يُقْبَلَ مِنْهُمْ أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنْ تُزَكُّوا وَ يُزَكُّوا فَيُقْبَلَ مِنْكُمْ وَ لاَ يُقْبَلَ مِنْهُمْ أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنْ تَحُجُّوا وَ يَحُجُّوا فَيَقْبَلَ اَللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ مِنْكُمْ وَ لاَ يَقْبَلَ مِنْهُمْ وَ اَللَّهِ مَا تُقْبَلُ اَلصَّلاَةُ إِلاَّ مِنْكُمْ وَ لاَ اَلزَّكَاةُ إِلاَّ مِنْكُمْ وَ لاَ اَلْحَجُّ إِلاَّ مِنْكُمْ فَاتَّقُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّكُمْ فِي هُدْنَةٍ وَ أَدُّوا اَلْأَمَانَةَ فَإِذَا تَمَيَّزَ اَلنَّاسُ فَعِنْدَ ذَلِكَ ذَهَبَ كُلُّ قَوْمٍ بِهَوَاهُمْ وَ ذَهَبْتُمْ بِالْحَقِّ مَا أَطَعْتُمُونَا أَ لَيْسَ اَلْقُضَاةُ وَ اَلْأُمَرَاءُ وَ أَصْحَابُ اَلْمَسَائِلِ مِنْهُمْ قُلْتُ بَلَى قَالَ ع فَاتَّقُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّكُمْ لاَ تُطِيقُونَ اَلنَّاسَ كُلَّهُمْ إِنَّ اَلنَّاسَ أَخَذُوا هَاهُنَا وَ هَاهُنَا وَ إِنَّكُمْ أَخَذْتُمْ حَيْثُ أَخَذَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اِخْتَارَ مِنْ عِبَادِهِ‏ مُحَمَّداً ص‏ فَاخْتَرْتُمْ خِيَرَةَ اَللَّهِ فَاتَّقُوا اَللَّهَ وَ أَدُّوا اَلْأَمَانَاتِ إِلَى اَلْأَسْوَدِ وَ اَلْأَبْيَضِ وَ إِنْ كَانَ‏ حَرُورِيّاً وَ إِنْ كَانَ شَامِيّاً


الکافی جلد ۸ ش ۳۱۵ حدیث الکافی جلد ۸ ش ۳۱۷
روایت شده از : امام محمّد باقر عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۸
بخش : كتاب الروضة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۸ كِتَابُ الرَّوْضَة‏‏‏ حَدِيثُ الْقِبَاب‏
موضوعات :

ترجمه

هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۲ ترجمه رسولى محلاتى, ۴۳

ابى شمل گويد: امام صادق عليه السّلام آغاز سخن كرده بمن فرمود: شما ما را دوست داشتيد و مردم ما را دشمن داشتند، شما ما را تصديق كرديد و مردم دروغگومان پنداشتند، شما بما پيوستيد و مردم با ما جفا كردند، پس خداى تعالى زندگى شما را زندگى ما قرار داد و مرگتان را مرگ ما مقرر فرمود بخدا سوگند فاصله‏اى نيست ميان مردى از شما و ميان اينكه ديده‏اش (بديدار بهشت و پيمبر و امامان) روشن گردد مگر همان مقدار كه جانش باينجا برسد- و اشاره بحلقش كرد و پوست آن را بدست گرفت- سپس اين سخن را تكرار كرد، و باين مقدار هم قناعت نكرد تا بالاخره برايم قسم خورد و فرمود: سوگند بدان خدائى كه معبودى جز او نيست كه اين مطلب را پدرم محمد بن على برايم گفت، اى ابا شمل آيا خوشحال نيستيد كه شما نماز بخوانيد و آنها هم نماز بخوانند و از شما پذيرفته شود ولى از آنها پذيرفته نگردد؟ آيا خوشحال نيستيد كه شما زكات دهيد و آنها هم زكات دهند و از شما پذيرفته شود ولى از آنها پذيرفته نشود، آيا خوشنود نيستيد كه شما حج بجا آريد و آنها نيز حج بجا آرند و خداى جل ذكره از شما را قبول كند ولى از آنها را نپذيرد، بخدا سوگند پذيرفته نشود نماز مگر از شما و نه زكات مگر از شما و نه حج مگر از شما، پس از خداى عز و جل بترسيد كه براستى اكنون شما در زمان صلح و سازش (با مخالفين و اهل نفاق) بسر ميبريد، و امانت را بپردازيد، و هنگامى كه مردم از يك ديگر متمايز و مشخص شوند هر دسته بدنبال خواسته و دلخواه خود روند و شما براه حق و درست رويد تا وقتى كه فرمانبردارى ما كنيد. آيا قاضيان و زمامداران و مسأله گويان از آنها نيستند؟ عرضكردم: چرا، فرمود: پس از خداى عز و جل بترسيد كه شما تاب برخورد با همه مردم را نداريد، براستى كه مردم باين سو و آن سو دست زدند و تنها شمائيد كه براه خداى عز و جل رفتيد، همانا خداى عز و جل از ميان بندگان خود محمد (ص) را برگزيد، و شما هم همان برگزيده خدا را انتخاب كرديد، پس از خدا بترسيد و امانت را بسياه و سفيد (هر كه باشد) بپردازيد اگر چه از خوارج باشد و اگر چه از مردم شام (و پيروان بنى اميه) باشد.

حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى‏, ۲۸۰

ابو شبل مى‏گويد: امام صادق عليه السّلام خطاب به من چنين آغاز سخن كرد و فرمود: شما ما را دوست داشتيد و حال آنكه مردم ما را دشمن مى‏داشتند، شما ما را تصديق مى‏كرديد و حال آنكه مردم دروغگويمان مى‏پنداشتند، شما به ما پيوستيد و مردم با ما جفا كردند، پس خداى متعال زندگى شما را زندگى ما و مرگ شما را مرگ ما مقرر فرمود. بخدا سوگند فاصله‏اى نيست ميان مردى از شما و ميان اينكه ديده‏اش روشن گردد مگر همان مقدار كه جانش به اينجا برسد- و اشاره به حلقش كرد و پيوست آن را به دست گرفت- سپس اين سخن را تكرار كرد، و به اين اندازه هم بسنده نكرد تا سرانجام برايم سوگند خورد و فرمود: سوگند بخدايى كه معبودى جز او نيست اين سخن را پدرم محمّد بن على عليه السّلام برايم گفت. اى ابا شمل! خوشحال نيستى كه شما نماز بخوانيد و آنها نيز نماز بخوانند و از شما پذيرفته گردد و از آنها نه؟ آيا شاد نيستيد كه شما زكات بپردازيد و آنها هم، و از شما پذيرفته آيد ولى از آنها نه؟ آيا خشنود نيستيد كه شما حج گزاريد و آنها نيز، و خداوند سبحان آن را از شما بپذيرد و از آنها نه؟ بخدا سوگند پذيرفته نشود نماز و نه زكات و نه حج مگر از شما، پس تقواى الهى در پيش گيريد كه هم اينك روزگار به صلح و آرامش سپرى مى‏كنيد و امانت را بپردازيد و هر گاه كه مردم از يك ديگر متمايز و مشخص شوند و هر گروه در پى خواسته خود مى‏رود و شما تا آن هنگام كه از ما فرمان مى‏بريد به راه درست رفته‏ايد. آيا قاضيان و زمامداران و مسأله گويان از آنها نيستند؟ عرض كردم: آرى فرمود: پس از خداى عزّ و جلّ بهراسيد كه شما تاب برخورد با همه مردمان را نداريد، براستى كه مردم به اين سو و آن سو دست زده‏اند و تنها شماييد كه به راه خداى عزّ و جلّ رفته‏ايد. همانا خداى عزّ و جلّ از ميان بندگان خود محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را برگزيد، و شما هم همان برگزيده خدا را انتخاب كرديد، پس از خدا بترسيد و امانت سفيد پوست و سياه پوست را بدو رد كنيد اگر چه از خوارج باشد يا از مردم شام.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)