روایت:الکافی جلد ۲ ش ۴۵۶

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

عنه عن علي بن الحكم عن ابي عبد الله المومن عن جابر قال :

دَخَلْتُ عَلَى‏ أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ فَقَالَ يَا جَابِرُ وَ اَللَّهِ إِنِّي لَمَحْزُونٌ وَ إِنِّي لَمَشْغُولُ اَلْقَلْبِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا شَغَلَكَ وَ مَا حَزَنَ قَلْبَكَ فَقَالَ يَا جَابِرُ إِنَّهُ مَنْ دَخَلَ قَلْبَهُ صَافِي‏ خَالِصِ دِينِ اَللَّهِ شُغِلَ قَلْبُهُ عَمَّا سِوَاهُ‏ يَا جَابِرُ مَا اَلدُّنْيَا وَ مَا عَسَى أَنْ تَكُونَ اَلدُّنْيَا هَلْ هِيَ إِلاَّ طَعَامٌ أَكَلْتَهُ أَوْ ثَوْبٌ لَبِسْتَهُ أَوِ اِمْرَأَةٌ أَصَبْتَهَا يَا جَابِرُ إِنَّ اَلْمُؤْمِنِينَ لَمْ يَطْمَئِنُّوا إِلَى اَلدُّنْيَا بِبَقَائِهِمْ فِيهَا وَ لَمْ يَأْمَنُوا قُدُومَهُمُ اَلْآخِرَةَ يَا جَابِرُ اَلْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ وَ اَلدُّنْيَا دَارُ فَنَاءٍ وَ زَوَالٍ وَ لَكِنْ أَهْلُ اَلدُّنْيَا أَهْلُ غَفْلَةٍ وَ كَأَنَّ اَلْمُؤْمِنِينَ هُمُ اَلْفُقَهَاءُ أَهْلُ فِكْرَةٍ وَ عِبْرَةٍ لَمْ يُصِمَّهُمْ‏ عَنْ ذِكْرِ اَللَّهِ جَلَّ اِسْمُهُ مَا سَمِعُوا بِآذَانِهِمْ‏ وَ لَمْ يُعْمِهِمْ عَنْ ذِكْرِ اَللَّهِ مَا رَأَوْا مِنَ اَلزِّينَةِ بِأَعْيُنِهِمْ فَفَازُوا بِثَوَابِ اَلْآخِرَةِ كَمَا فَازُوا بِذَلِكَ اَلْعِلْمِ‏ وَ اِعْلَمْ يَا جَابِرُ أَنَّ أَهْلَ اَلتَّقْوَى أَيْسَرُ أَهْلِ اَلدُّنْيَا مَئُونَةً وَ أَكْثَرُهُمْ لَكَ مَعُونَةً تَذْكُرُ فَيُعِينُونَكَ‏ وَ إِنْ نَسِيتَ ذَكَّرُوكَ‏ قَوَّالُونَ بِأَمْرِ اَللَّهِ‏ قَوَّامُونَ عَلَى أَمْرِ اَللَّهِ‏ قَطَعُوا مَحَبَّتَهُمْ بِمَحَبَّةِ رَبِّهِمْ وَ وَحَشُوا اَلدُّنْيَا لِطَاعَةِ مَلِيكِهِمْ‏ وَ نَظَرُوا إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى مَحَبَّتِهِ بِقُلُوبِهِمْ‏ وَ عَلِمُوا أَنَّ ذَلِكَ‏ هُوَ اَلْمَنْظُورُ إِلَيْهِ لِعَظِيمِ شَأْنِهِ‏ فَأَنْزِلِ اَلدُّنْيَا كَمَنْزِلٍ نَزَلْتَهُ‏ ثُمَّ اِرْتَحَلْتَ عَنْهُ أَوْ كَمَالٍ وَجَدْتَهُ فِي مَنَامِكَ‏ فَاسْتَيْقَظْتَ وَ لَيْسَ مَعَكَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ إِنِّي‏ إِنَّمَا ضَرَبْتُ لَكَ هَذَا مَثَلاً لِأَنَّهَا عِنْدَ أَهْلِ اَللُّبِّ وَ اَلْعِلْمِ بِاللَّهِ كَفَيْ‏ءِ اَلظِّلاَلِ‏ يَا جَابِرُ فَاحْفَظْ مَا اِسْتَرْعَاكَ اَللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ مِنْ دِينِهِ وَ حِكْمَتِهِ‏ وَ لاَ تَسْأَلَنَ‏ عَمَّا لَكَ عِنْدَهُ‏ إِلاَّ مَا لَهُ عِنْدَ نَفْسِكَ‏ فَإِنْ تَكُنِ اَلدُّنْيَا عَلَى غَيْرِ مَا وَصَفْتُ لَكَ فَتَحَوَّلْ إِلَى دَارِ اَلْمُسْتَعْتَبِ‏ فَلَعَمْرِي لَرُبَّ حَرِيصٍ عَلَى أَمْرٍ قَدْ شَقِيَ بِهِ حِينَ أَتَاهُ‏ وَ لَرُبَّ كَارِهٍ لِأَمْرٍ قَدْ سَعِدَ بِهِ حِينَ أَتَاهُ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ لِيُمَحِّصَ اَللََّهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ‏ اَلْكََافِرِينَ‏


الکافی جلد ۲ ش ۴۵۵ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۴۵۷
روایت شده از : امام محمّد باقر عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث امام محمّد باقر (ع) در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ ذَمِّ الدُّنْيَا وَ الزُّهْدِ فِيهَا
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۳۹۷

از جابر، گويد: نزد امام باقر (ع) رفتم، فرمود: اى جابر، به خدا من غمنده‏ام و به راستى من دلم مشغول است، گفتم: قربانت، چه گرفتارى دارى و چه غمى در دل دارى؟ فرمود: اى جابر، هر كه در دلش صافى خالص دين خدا در آمد دلش از آنچه جز آن است منصرف گردد، اى جابر، دنيا چيست؟ اميد دارى دنيا چه باشد و به كجا برسد؟ آيا دنيا جز خوراكى است كه خوردى، يا جامه‏اى كه پوشيدى، يا زنى كه بدان رسيدى؟ اى جابر، به راستى مؤمنان به دنيا دل ننهادند كه در آن بپايند و از ورود خود به آخرت هم خاطر جمعى و امان ندارند، اى جابر، آخرت خانه زيستن است و دنيا خانه رخت بر بستن و نابودى، ولى دنياداران به غفلت اندرند و گويا همان مردم با ايمانند كه فقيه و با فهم و اهل انديشه و عبرتند، آنچه به گوش شنوند آنها را از ياد خدا عز و جل كر نكند و آنچه از زيور و آرايش دنيا به چشم خود بينند، آنان را كور نسازد و به ثواب آخرت رسند چنانچه بدين مقام از دانش و علم كامياب شدند. اى جابر، بدان كه اهل تقوى كم هزينه ترين اهل دنيايند و نسبت به تو از همه بيشتر كمك كارند (كم خرج و پركارند ) يادشان آورى و به تو كمك دهند و اگر از يادشان ببرى يادت كنند، پر گفتارند به فرمان خدا، پر جهشند در فرمان خدا، براى دوستى با پروردگارشان دل از همه چيز برداشته‏اند و براى فرمان‏برى مالك خود از دنيا در هراسند به سوى خدا عز و جل و به دوستى او از دل نگريسته‏اند و دانسته‏اند كه همين را بايد منظور داشت كه مقامش بزرگوار است، دنيا را چون باراندازى منزل ساز كه در آن بار نهى و سپس بكوچى يا چون مالى كه در خواب بينى و چون بيدار شوى چيزى از آن با تو نباشد، به راستى من همانا اين را براى مثلى آوردم، زيرا دنيا در چشم خردمندان و خداشناسان چون سايه، پس از ظهر بى‏پايه است. اى جابر، نگهدار آنچه را خدا عز و جل رعايتش را خواسته از دين و حكمت او و خواستار مشو از آنچه برايت نزد او است جز آنچه را از آن او در نزد خود دارى. اگر دنيا بجز آنچه براى تو ستودم باشد (يعنى در نظر تو غير از آن جلوه كرده و تو را به خود مطمئن ساخته است) بايد نقل مكان كنى به خانه‏اى كه در آن رضايت خدا را توانى جست و عذر از تقصيرات خود توانى خواست، به جان خودم بسا كس به چيزى حريص و آزمند است كه چون به دستش آيد بدان بدبخت شود، و بسا ناخواه امرى كه چون فراهمش گردد بدان سعادتمند گردد و اين است گفتار خدا عز و جل پ ۱۴۱ سوره آل عمران): «و هر آينه بيازمايد خدا كسانى را كه گرويدند و محو كند كافران را».

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۱۹۹

جابر گويد: خدمت امام باقر عليه السلام، رسيدم، حضرت فرمود: اى جابر بخدا كه من غمگين و دلگرفته‏ام، عرضكردم: قربانت، گرفتارى و غم دل شما چيست؟ فرمود: اى جابر! همانا خالص و صافى‏ دين خدا بدل هر كه در آيد، دلش از غير او بگردد، اى جابر! دنيا چيست و اميد دارى چه باشد؟ مگر دنيا غير از خوراكى است كه خوردى يا جامه‏ئى كه پوشيدى يا زنى كه باو رسيدى؟. اى جابر! همانا مؤمنين بماندن در دنيا اطمينان نكردند، و از رسيدن بآخرت ايمن نگشتند. اى جابر! آخرت خانه ثباتست و دنيا خانه نابودى و زوال، ولى أهل دنيا غافلند و گويا مؤمنانند كه فقيه و اهل تفكر و عبرتند: آنچه با گوشهاى خود شنوند، ايشان را از ياد خداى- جل اسمه- كر نكند و هر زينتى كه چشمشان بيند از ياد خدا كورشان ندارد، پس بثواب آخرت رسيدند، چنان كه باين دانش رسيدند. و بدان اى جابر كه اهل تقوى كم هزينه‏ترين اهل دنيايند و ترا از همه بيشتر يارى كنند، تا تذكر دهى ياريت كنند و اگر فراموش كنى يادت آورند. امر خداى را گويند و بر امر خدا ايستادگى دارند، براى دوستى پروردگارشان دل از همه چيز كنده و بخاطر اطاعت مالك خويش از دنيا در هراسند و از صميم دل بسوى خداى عز و جل و محبت او متوجه گشته و دانستند كه هدف اصلى همين است، بخاطر عظمت شأنى كه دارد پس دنيا را چون بار اندازى دان كه در آن بار انداخته و سپس كوچ خواهى كرد. يا مانند ترقى و كمالى كه در خواب بآن رسيده و چون بيدارشده‏ئى چيزى از آن ندارى. من اين را بعنوان مثل برايت گفتم، زيرا دنيا در نظر خردمندان و خداشناسان مانند سايه بعد از ظهر است. اى جابر! آنچه را خداى جل و عز از دين و حكمتش بتو سپرده حفظ كن و از آنچه برايت نزد خداست مپرس، جز آنچه براى او نزد تو است (يعنى ثواب و پاداش او باندازه دين نگهدارى خودت باشد) و اگر دنيا در نظرت غير از آنچه گفتم باشد، بايد بخانه عذر خواهى روى (و از عقيده سوء خود استغفار كنى). بجان خودم كه بسا شخصى كه بچيزى حريص است و چون بدستش آيد، بسبب آن بدبخت شود، و بسا شخصى كه چيزى را ناخوش دارد و چون بآن رسد مايه سعادتش گردد، اينست كه خداى عز و جل فرمايد «تا خدا مؤمنان را تصفيه كند و كافران را كاهش دهد، ۱۴۱ سوره ۳».

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۳۴۳

از او، از على بن حكم، از ابوعبداللَّه مؤمن، از جابر روايت است كه گفت: بر امام محمد باقر عليه السلام داخل شدم: فرمود كه: «اى جابر! به خدا سوگند كه من محزون و اندوهناكم و دلم مشغول است». عرض كردم: فداى تو گردم! چه چيز تو را مشغول ساخته؟ و چه دلت را اندوهناك گردانيده است؟ فرمود كه: «اى جابر! به درستى كه كسى كه خالصِ دين خدا، كه صاف و بى‏غش باشد، در دلش داخل شود، دل او را رو گردان كند، از آن‏چه غير خدا باشد. اى جابر! دنيا چيست؟ و چه اميدوارى به دنيا مى‏باشد؟ آيا دنيا چيزى هست غير از طعامى كه آن را خورده‏اى، يا جامه‏اى كه آن را پوشيده، يا زنى كه به آن رسيده‏اى و با او جماع كرده‏اى؟ اى جابر! به درستى كه مؤمنان به سوى دنيا مطمئن نشدند به بقاى خويش در آن، و از ورود و آمدن خويش در آخرت ايمنى ندارند. اى جابر! آخرت، خانه‏اى است كه آماده گرديده از براى آرام گرفتن، و دنيا، خانه فنا و نيستى است، وليكن اهل دنيا، اهل غفلت‏اند، و گويا مؤمنانند كه دانشمندانند و اهل انديشه و پندند، كه آن‏چه به گوش‏هاى خويش شنيدند، ايشان را از ذكر خدا- جلّ اسمه- كر نساخت، و آن‏چه را كه ديدند به چشم‏هاى خويش از آرايش دنيا، ايشان را از ياد خدا كور نگردانيد؛ پس به ثواب آخرت رستگارى يافتند، چنان كه به اين علم و دانش رستگار شدند. و بدان اى جابر! كه صاحبان تقوى، اخراجات (وهزينه‏هاى) ايشان از همه اهل دنيا آسان‏تر است، و يارى ايشان، تو را از اهل دنيا بيشتر. حاجت خويش را ذكر مى‏كنى، پس تو را يارى مى‏كنند، و اگر فراموش نمايى، به خاطرت مى‏آورند، و به امر خدا بسيار سخن گويند، و بر سر امر خدا به غايت ايستادگى داشته باشند و آن را محافظت نمايند. دوستى خود را به دوستى پروردگار خويش بريدند، و به جهت طاعت پادشاه و مالك خويش از دنيا وحشت به هم رسانيدند، و به سوى خداى عز و جل و به دوستى آن جناب به دل‏هاى خويش نظر نمودند، و دانستند كه آن جناب كسى است كه بايد هر كسى به سوى او نظر كند، به جهتِ شأن بزرگى كه دارد؛ پس دنيا را فرود آور، مانند منزلى كه در آن فرود آمدى، بعد از آن بار بربستى و از آن كوچ كردى، يا مانند مالى كه آن را در خواب خويش يافتى، بعد از آن بيدار شدى و از آن مال چيزى با تو نيست. و من اين را از برايت مثل نزدم، مگر از براى آنكه دنيا در نزد اهل لبّ و صاحبان مغز كه قشرى نيستند، و خداوندِ علم و معرفت به خدا، چون برگشته از سايه‏ها است «۱». اى جابر، پس محافظت كن آن‏چه را كه خداى عز و جل رعايت آن را از تو خواسته از دين و حكمت خويش. و البتّه سؤال مكن از آن‏چه از براى تو در نزد او است از روزى، وليكن سؤال كن آن‏چه را كه از براى او است در نزد تو از طاعت، تا تو را بر اداى آن توفيق دهد». (و عبادت احتمال غير از اين معنى نيز دارد، وليكن آن‏چه مذكور شد ظاهرتر است). تتمّه حديث آنكه حضرت به جابر مى‏فرمايد: «پس اگر دنيا به وضعى ديگر باشد، غير از آن‏چه من از برايت وصف كردم، منتقل شو از آن و برو به خانه آنكه رضاجويى مى‏كند و آشتى مى‏طلبد- يعنى آخرت-». چه هر يك از اهل دنيا و آنكه به آن ميل دارد، در روز قيامت رضاجويى مى‏كند و آشتى مى‏طلبد، و هر چند كه مقصود ايشان به عمل نيايد. و حضرت مى‏فرمايد: «پس به جان خودم سوگند كه بسا كسى هست كه حريص است در كارى، كه در __________________________________________________

(۱). يعنى دنيا نزد خردمند مانند سايه‏اى در حال زوال است.

هنگامى كه بر او وارد شده، به واسطه آن بدبخت شده. و بسا كسى هست كه امرى را ناخوش دارد، و در هنگامى كه بر او وارد شده، به سبب آن نيك‏بخت گرديده، و اين است معنى قول خداى عز و جل «وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرِينَ» «۱»؛ يعنى: «و نيز گردانيدن دولت و عشرت و نكبت و عسرت در ميان مردمان، از براى آن است كه پاك و پاكيزه گرداند خدا آنان را كه ايمان آورده‏اند، و كافران را نيست سازد و هلاك گرداند». __________________________________________________

(۱). آل عمران، ۱۴۱.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)