روایت:الکافی جلد ۱ ش ۷۹۲

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

علي بن ابراهيم عن محمد بن عيسي عن يونس بن عبد الرحمن عن عبد الاعلي عن ابي عبد الله ع قال :

إِنَ‏ أَبِي ع‏ اِسْتَوْدَعَنِي مَا هُنَاكَ فَلَمَّا حَضَرَتْهُ اَلْوَفَاةُ قَالَ اُدْعُ لِي شُهُوداً فَدَعَوْتُ لَهُ أَرْبَعَةً مِنْ‏ قُرَيْشٍ‏ فِيهِمْ‏ نَافِعٌ مَوْلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عُمَرَ فَقَالَ اُكْتُبْ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ‏ يَعْقُوبُ‏ بَنِيهِ‏ يََا بَنِيَّ إِنَّ اَللََّهَ اِصْطَفى‏ََ لَكُمُ اَلدِّينَ فَلاََ تَمُوتُنَّ إِلاََّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ‏ وَ أَوْصَى‏ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍ‏ إِلَى‏ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَمَرَهُ أَنْ يُكَفِّنَهُ فِي بُرْدِهِ اَلَّذِي كَانَ يُصَلِّي فِيهِ اَلْجُمُعَةَ وَ أَنْ يُعَمِّمَهُ بِعِمَامَتِهِ وَ أَنْ يُرَبِّعَ قَبْرَهُ وَ يَرْفَعَهُ أَرْبَعَ أَصَابِعَ وَ أَنْ يَحُلَّ عَنْهُ أَطْمَارَهُ‏ عِنْدَ دَفْنِهِ ثُمَّ قَالَ لِلشُّهُودِ اِنْصَرِفُوا رَحِمَكُمُ اَللَّهُ فَقُلْتُ لَهُ يَا أَبَتِ بَعْدَ مَا اِنْصَرَفُوا مَا كَانَ فِي هَذَا بِأَنْ تُشْهِدَ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا بُنَيَّ كَرِهْتُ أَنْ تُغْلَبَ وَ أَنْ يُقَالَ إِنَّهُ لَمْ يُوصَ إِلَيْهِ فَأَرَدْتُ أَنْ تَكُونَ لَكَ اَلْحُجَّةُ


الکافی جلد ۱ ش ۷۹۱ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۷۹۳
روایت شده از : امام محمّد باقر عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۴۶۱

عبد الاعلى از امام صادق (ع) فرمود: پدرم هر چه در آنجا بود به من سپرد مرگش در رسيد فرمود: چند گواه نزد من حاضر كن و من چهار تن از قريش كه يكى از آنها نافع وابسته عبد الله بن عمر بود حاضر كردم، پس از آن فرمود: بنويس: اين است كه يعقوب به فرزندانش وصيّت كرد (۱۳۲ سوره بقره): «اى پسرانم به راستى خدا براى شما ديندارى را برگزيده مبادا بميريد جز اينكه مسلمان باشيد (مبادا نامسلمان بميريد)» و محمد بن على (ع) به جعفر بن محمد (ع) وصيّت كرد و به او امر كرد تا در آن بُردى كه روزهاى جمعه در آن نماز مى‏خوانده كفنش كند و عمامه مخصوص او را به سرش بندد و گورش را چهار گوش بسازد و چهار انگشت از زمين بلند كند و هنگام خاك سپردن گره‏هاى كفن او را باز كند (جامه دوخته او را بكند) سپس به گواهان فرمود: خدا رحمتتان كند برگرديد، و چون آنها برگشتند، گفتم: پدر جان اين مطالب اهميتى نداشت كه شما بر آن گواه گرفتيد؟ فرمود: پسر جانم، من بد داشتم كه تو در تصدّى امر دفن و كفن من مغلوب نظر ديگران شوى و بگويند كه به او وصيّت نشده، من خواستم دليل و مدركى داشته باشى.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۸۱

عبد الاعلى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: پدرم آنچه در آنجا بود (از كتب و؟؟؟ و نشانه‏هاى امامت) بمن سپرد و چون وفاتش نزديك شد، فرمود: گواهانى نزد من آور، من چهار تن از قريش را كه نافع- غلام عبد اللَّه بن عمر- در ميان آنها بود حاضر كردم، پس فرمود بنويس: اينست آنچه يعقوب بپسرانش وصيت كرد. «پسرانم! خدا براى شما اين دين را برگزيد، پس نميريد جز اينكه مسلمان باشيد- ۱۳۲ سوره ۲-» و محمد بن على بجعفر بن محمد وصيت كرد و باو امر فرمود كه او را در بردى كه نماز جمعه را با آن ميخواند كفن پوشد، و با عمامه خودش او را عمامه پوشد و قبرش را چهار گوش سازد و بمقدار چهار انگشت بالا آورد و هنگام دفن بندهاى كفن او را بگشايد: سپس بگواهان فرمود برگرديد خدا شما را رحمت كند- بعد از آنكه رفتند- گفتم: اى پدر! در اين وصيت چه احتياجى بگواه گرفتن بود؟ فرمود: پسر جانم! نخواستم كه تو (در امر امامت يا كارهاى وصيت) مغلوب باشى و مردم بگويند باو وصيت نكرده است، خواستم كه تو حجت و دليل داشته باشى.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۷۹

على بن ابراهيم، از محمد بن عيسى، از يونس بن عبدالرحمان، از عبدالأعلى، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «پدرم عليه السلام آنچه در اينجاست (يعنى: آنچه مختص به امام عليه السلام است)، به من سپرد. پس چون هنگام وفاتش رسيد، فرمود كه: چند شاهد براى من طلب كن. من چهار كس را از قريش براى آن حضرت طلب نمودم و نافع مولاى عبداللَّه پسر عمر در ميان ايشان بود. پس پدرم فرمود كه: بنويس: اين، آن چيزى است كه يعقوب پسران خويش را به آن وصيّت نمود: «يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» «۱»، يعنى: «اى پسران من، به درستى كه خدا برگزيده براى شما دين اسلام را. پس البتّه بايد كه نميريد مگر در حالى كه شما همه مسلمان باشيد» (يعنى: بر دين اسلام مداومت‏ __________________________________________________

(۱). بقره، ۱۳۲.

نماييد تا هنگامى كه مرگ بر شما ظاهر شود). و محمد بن على، جعفر بن محمد را وصىّ خود گردانيد، و او را امر كرد كه كفن كند او را در بُرد يمانى خودش كه در آن نماز جمعه را به جا مى‏آورد، و او را به عمامه‏اش مُعمّم گرداند، و قبر او را چهار گوش نمايد، و آن را مقدار چهار انگشت بر نشاند، و در نزد دفنش بندها و گره‏هاى آن را كه در نزد سر و پا مى‏باشد، از او بگشايد (و بعضى گفته‏اند كه معنى عبارت آن است كه: آن حضرت را در جامه‏هاى دوخته دفن نكند. و اين، به گمان حقير ظاهرتر است؛ زيرا كه اطْمار بر وزن انبار كه در اين عبارت است، جمع طِمْر به كسر طا و سكون ميم است، و آن به معنى جامه كهنه است و به معنى بند و گره در كتب لغت به نظر نرسيده). بعد از آن، حضرت به شهود فرمود كه: برگرديد، خدا شما را رحمت كند». حضرت صادق عليه السلام فرمود كه:

«بعد از آن، كه برگشتند، من به پدرم عرض كردم كه: اى پدر، در امثال اين امور، احتياج نبود كه بر آن شاهد گرفته شود؟ پدرم فرمود كه: اى فرزند عزيز من، خوش نداشتم كه تو مغلوب شوى، و نمى‏خواستم كه كسى بگويد كه پدر او را وصىّ خود نگردانيده، و خواستم كه حجّت از براى تو ثابت باشد» (چه وصيّت ظاهره چنانچه مذكور شد دليل بر امامت است).


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)