النحل ٦١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۷ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

و اگر خداوند مردم را بخاطر ظلمشان مجازات می‌کرد، جنبنده‌ای را بر پشت زمین باقی نمی‌گذارد؛ ولی آنها را تا زمان معیّنی به تأخیر می‌اندازد. و هنگامی که اجلشان فرا رسد، نه ساعتی تأخیر می‌کنند، و نه ساعتی پیشی می‌گیرند.

|و اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان مؤاخذه مى‌كرد، جنبنده‌اى بر روى زمين باقى نمى‌گذاشت، و ليكن [كيفر] آنها را تا وقتى معين به تأخير مى‌اندازد، و چون اجلشان فرا رسيد نه ساعتى از آن تأخير كنند و نه پيش افتند
و اگر خداوند مردم را به [سزاى‌] ستمشان مؤاخذه مى‌كرد، جنبنده‌اى بر روى زمين باقى نمى‌گذاشت، ليكن [كيفر] آنان را تا وقتى معين بازپس مى‌اندازد، و چون اجلشان فرا رسد، ساعتى آن را پس و پيش نمى‌توانند افكنند.
و اگر خدا از ظلم و ستمگریهای خلق انتقام کشد جنبنده‌ای در زمین نخواهد گذاشت و لیکن او (عذاب) آنها را تأخیر می‌افکند تا وقتی معین (که مقتضای مصلحت و حکمت است) ولی آن گاه که اجل آنها در رسید دیگر یک لحظه پس و پیش نخواهند شد.
و اگر خدا مردم را به سبب ستمشان مؤاخذه کند، هیچ جنبنده ای را [که مستحقّ مؤاخذه است] بر روی زمین باقی نمی گذاشت، ولی آنان را تا مدتی معین مهلت می دهد، پس هنگامی که اجلشان سرآید، نه ساعتی پس می مانند و نه ساعتی پیش می افتند.
اگر خداوند بخواهد كه مردم را به گناهشان هلاك كند، بر روى زمين هيچ جنبنده‌اى باقى نگذارد، ولى عذابشان را تا مدتى معين به تأخير مى‌افكند. و چون اجلشان فرارسد، يك ساعت پس و پيش نشوند.
و اگر خداوند مردمان را به خاطر گناه [و شرک‌]شان فرو می‌گرفت، جنبنده‌ای بر روی زمین باقی نمی‌ماند، بلکه آنان را تا زمانی معین واپس‌می‌دارد، و چون اجلشان فرارسد، نه ساعتی پس و نه ساعتی پیش افتند
و اگر خدا مردم را به [سزاى‌] ستمشان بگيرد هيچ جنبنده‌اى را بر آن
اگر خداوند مردمان را به سبب ستمشان (هرچه زودتر به عقاب و عذاب آن) کیفر می‌داد، بر روی زمین جنبنده‌ای (انسان نام) باقی نمی‌گذاشت، ولیکن آنان را تا مدّت معیّن (که زمان فرا رسیدن مرگ ایشان است) مهلت می‌دهد، و هنگامی که اجل آنان سر رسید نه لحظه‌ای (آن را) پس می‌اندازند و نه (لحظه‌ای آن را) پیش می‌اندازند.
و اگر خدا مردم را به (سزای) ستمشان بازخواست کند، هیچ جنبنده‌ای بر روی زمین باقی نگذارد ولی (کیفر) آنان را تا وقتی معین واپس نهد. پس هنگامی که اجلشان در رسد، ساعتی [:زمانی] نه (می‌توانند از آن) تأخیر بخواهند و نه (می‌توانند از آن) پیشی جویند‌.
و اگر بگیرد خدا مردم را به ستمگریشان نگذارد بر آن جنبنده‌ای و لیکن پس می‌اندازدشان تا سرآمدی نامبرده و گاهی که بیاید سرآمد ایشان نه پس افتند ساعتی و نه پیش افتند


النحل ٦٠ آیه ٦١ النحل ٦٢
سوره : سوره النحل
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«عَلَیْهَا»: بر روی زمین. مرجع ضمیر (ها) واژه (الأرْض) محذوف است. «دَآبَّةٍ»: جنبنده. به قرینه ضمیر (هُمْ) مراد انسان است. لیکن می‌توان آن را شامل هرگونه موجود زنده و جنبنده‌ای دانست. «أَجَلٍ مُّسَمّیً»: فرا رسیدن مرگ. پایان عمر (نگا: انعام / و ، هود / زمر / ).


تفسیر

نکات آیه

۱- خداوند، به انسانهاى ظالم مهلت مى دهد و آنها را در قبال کار خلافشان بلافاصله به هلاکت نمى رساند. (و لو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابّة و لکن یؤخّرهم إلى أجل مسمًّى) مراد از «ظلم» با توجه به معناى آن - که قرار دادن اشیاء در غیر جایگاه مناسب خود است - هر عمل خطا و ناشایستى مى باشد.

۲- مورد عقوبت قرار گرفتن انسانهاى ظالم، نتیجه عمل خود آنان است. (و لو یؤاخذ الله الناس بظلمهم)

۳- در صورت مورد مؤاخذه دنیوى قرار گرفتن ظالمان از سوى خداوند، هیچ جنبنده اى بر روى زمین باقى نخواهد ماند. (و لو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابّة)

۴- عقوبت افترا به خدا و شرک، به قدرى شدید و سنگین است که در صورت وقوع، همه جنبندگان را فرا مى گیرد. (بربّهم یشرکون ... کنتم تفترون . و یجعلون لله البنت ... و لو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابّة)

۵- نسبت دادن امور ناروا به خداوند و کشتن دختران، عملى ظالمانه است. (کنتم تفترون . و یجعلون لله البنت سبحنه ... أم یدسّه فى التراب ... و لو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابّة) به قرینه سیاق آیات - که درباره مشرکان و عقاید باطل آنها درباره خداوند بود - ممکن است مراد از «الناس» مشرکان باشد و «ال» در «الناس» عهد ذکرى باشد.

۶- مشرکان مکه، على رغم اسناد سخنان ناروا به خداوند، مورد عقوبت دنیوى قرار نگرفتند و مهلت حیات پیدا کردند. (کنتم تفترون . و یجعلون لله البنت ... و لو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابّة)

۷- در صورت تصمیم خداوند بر عقوبت و مؤاخذه دنیوى ظالمان، همه انسانها به هلاکت مى رسیدند و نسلشان منقرض مى شد. * (و لو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابّة) احتمال دارد به قرینه «الناس» و «بظلمهم» و نیز تناسب کیفر با گناه گناهکار، مراد از «دابّة» انسانها باشد.

۸- همه انسانها، اجل معینى دارند. (و لکن یؤخّرهم إلى أجل مسمًّى)

۹- عفو موقت و تأخیر در مؤاخذه و عقوبت ظالمان، به معناى رها کردن همیشگى آنان نیست. (و لو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابّة و لکن یؤخّرهم إلى أجل مسمًّى)

۱۰- همه انسانها، به نوعى مرتکب گناه و عمل ناروا مى شوند. (و لو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابّة) کلمه «الناس» با وجود «ال» استغراق، دلالت بر عموم مى کند و نیز اینکه در صورت مؤاخذه و عقوبت، هیچ انسانى - بنابر اینکه مراد از «دابّة» انسان باشد - باقى نمى ماند، مى تواند مؤید برداشت یاد شده باشد.

۱۱- عقوبت و مؤاخذه انسانهاى ظالم، در وقت و موعد مقرر انجام مى شود. (و لو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ... و لکن یؤخّرهم إلى أجل مسمًّى)

۱۲- اجل مقرر داشتن انسانهاى ظالم، دلیل به تعویق افتادن مؤاخذه و عقوبت آنان (و لو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ... و لکن یؤخّرهم إلى أجل مسمًّى)

۱۳- تعیین اجل مقرر براى انسانها و تصمیم به مؤاخذه و عقوبت کردن ظالمان و یا تأخیر آن، به دست خداوند است. (و لو یؤاخذ الله الناس ... و لکن یؤخّرهم إلى أجل مسمًّى)

۱۴- مصلحت بقاى حیات در زمین، مهمتر از مصلحت عقوبت دنیوى ظالمان (و لو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابّة و لکن یؤخّرهم إلى أجل مسمًّى)

۱۵- به محض فرا رسیدن اجل مقرر انسانهاى ظالم، آنان بدون درنگ و بدون شتاب خواهند مرد. (فإذا جاء أجلهم لایستئخرون ساعة و لایستقدمون)

۱۶- هیچ عاملى، نمى تواند اجل معین انسانها را پیش و پس کند. (فإذا جاء أجلهم لایستئخرون ساعة و لایستقدمون)

روایات و احادیث

۱۷- «عن أبى عبدالله(ع): ... و أما الأجل المسمّى فهو الذى ینزل ممّا یرید أن یکون من لیلة القدر إلى مثلها من قابل...;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده است: ... اما «أجل مسمّى» آن است که فرا مى رسد آنچه که خدا اراده مى کند که در فاصله شب قدر تا شب قدر سال بعد انجام گیرد...».

۱۸- «عن أبى عبدالله(ع): ... قال: تعدّ السنین ثمّ تعدّ الشهور ثمّ تعدّ الأیام ثمّ تعدّ الساعات ثمّ تعدّ النفس «فإذا جاء أجلهم لایستأخرون ساعة و لایستقدمون»;[۲] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: سالهاى عمر شمرده مى شود و سپس ماهها و سپس روزها و سپس ساعتها و سپس نفسهاى انسان: فإذا جاء أجلهم...».

۱۹- «عن أبى عبدالله(ع) فى قوله تعالى «أجل مسمّى» قال: ... هو الذى قال الله: «إذا جاء أجلهم فلایستأخرون ساعة و لایستقدمون» و هو الذى سمّى لملک الموت فى لیلة القدر...;[۳] از امام صادق(ع) روایت شده است که در باره «أجل مسمّى» فرمود: ... آن اجل همان است که خدا فرموده: «إذا جاء أجلهم فلایستأخرون ساعة و لایستقدمون» و همان است که در شب قدر براى ملک الموت نامبرده شده[و معین گردیده است]...».

موضوعات مرتبط

  • اجل: اجل مسمّى ۸، ۱۵; حتمیت اجل مسمّى ۱۶، ۱۸، ۱۹; مراد از اجل مسمّى ۱۷; منشأ تعیین اجل ۱۳
  • افترا: افترا به خدا ۶; ظلم افترا به خدا ۵; کیفر افترا به خدا ۴
  • انسان: اجل انسان ها ۸، ۱۳; انقراض انسان ها ۷; عصیانگرى انسان ۱۰; مرگ انسان ها ۱۵
  • خدا: اراده خدا ۷; سنتهاى خدا ۱; فلسفه مهلت هاى خدا ۳; مهلت هاى خدا ۱، ۶
  • دخترکشى: ظلم دخترکشى ۵
  • سنتهاى خدا: سنت مهلت ۱
  • شرک: کیفر شرک ۴
  • ظالمان: آثار کیفر دنیوى ظالمان ۷; آثار مؤاخذه دنیوى ظالمان ۷; تأخیر کیفر ظالمان ۹، ۱۳; حتمیت کیفر ظالمان ۱۱; فلسفه تأخیر کیفر ظالمان ۱۲; فلسفه مهلت به ظالمان ۳، ۱۲; کیفر دنیوى ظالمان ۱۴; کیفر ظالمان ۲; منشأ کیفر ظالمان ۱۳; مهلت به ظالمان ۱، ۹، ۱۴
  • ظلم: موارد ظلم ۵
  • عذاب: موجبات عذاب ۲
  • عمل: آثار عمل ۲
  • کیفر: مراتب کیفر ۴
  • گناهکاران ۱۰:
  • مشرکان مکه: افتراهاى مشرکان مکه ۶; مهلت به مشرکان مکه ۶
  • نسل: اهمیت بقاى نسل ۱۴

منابع

  1. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۵۴، ح ۵; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۰۳ ، ح ۱۴.
  2. کافى، ج ۳، ص ۲۶۲، ح ۴۴; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۷- ، ح ۹۸.
  3. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۵۴، ح ۶; نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۷، ح ۱۰۰.