الأحزاب ٣٧: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=و هنگامی که می‌گفتی بدان که نعمت داده بود خدا بدو و نعمت داده بودی تو بدو نگهدار نزد خویش همسر خود را و بترس خدا را و نهان می‌داشتی نزد خود آنچه خدا است آشکارکننده آن و می‌ترسیدی مردم را و خدا سزاوارتر است که بترسیش تا گاهی که بگذرانید زید از آن زن حاجت را همسر تو گردانیدیمش تا نباشد بر مؤمنان سخت‌گیریی در زنان پسرخواندگانشان گاهی که بگذرانند از آنان حاجت را و بوده است کار خدا شدنی‌
|-|معزی=و هنگامی که می‌گفتی بدان که نعمت داده بود خدا بدو و نعمت داده بودی تو بدو نگهدار نزد خویش همسر خود را و بترس خدا را و نهان می‌داشتی نزد خود آنچه خدا است آشکارکننده آن و می‌ترسیدی مردم را و خدا سزاوارتر است که بترسیش تا گاهی که بگذرانید زید از آن زن حاجت را همسر تو گردانیدیمش تا نباشد بر مؤمنان سخت‌گیریی در زنان پسرخواندگانشان گاهی که بگذرانند از آنان حاجت را و بوده است کار خدا شدنی‌
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره الأحزاب | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::37|٣٧]] | قبلی = الأحزاب ٣٦ | بعدی = الأحزاب ٣٨  | کلمه = [[تعداد کلمات::55|٥٥]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره الأحزاب | نزول = [[نازل شده در سال::18|٦ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::37|٣٧]] | قبلی = الأحزاب ٣٦ | بعدی = الأحزاب ٣٨  | کلمه = [[تعداد کلمات::55|٥٥]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«الَّذِی ...»: کسی که. مراد زید پسر حارثه است که پسرخوانده پیغمبر بود. «أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِ»: مراد نعمت هدایت و توفیق شرفیابی به دین اسلام است. «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ»: مراد نعمت آزاد کردن زید از بردگی و حسن تربیت او است. «مَا»: چیزی که. مراد پیام وحی است. یعنی خدا به پیغمبر خبر داده بود که زید پسر حارثه، برده آزاد شده تو، زینب دختر جحش، عمّه‌زاده تو را طلاق خواهد داد، و تو باید - بر خلاف میل خود و علیرغم سنّت جامعه جاهلیّت - او را به همسری بپذیری. تا دو سنّت غلط جاهلی شکسته شود: یکم حرام بودن ازدواج با همسر مطلّقه پسرخوانده برابر عرف محیط، دوم کسر شأن بودن ازدواج با همسر مطلّقه یک غلام و برده آزاد شده. «وَطَراً»: نیاز و حاجت. «قَضی زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَراً»: زید از زینب کام دل گرفت و نیاز خود را برآورده کرد. کنایه از پایان گرفتن زندگی با زینب و طلاق دادن او است.
«الَّذِی ...»: کسی که. مراد زید پسر حارثه است که پسرخوانده پیغمبر بود. «أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِ»: مراد نعمت هدایت و توفیق شرفیابی به دین اسلام است. «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ»: مراد نعمت آزاد کردن زید از بردگی و حسن تربیت او است. «مَا»: چیزی که. مراد پیام وحی است. یعنی خدا به پیغمبر خبر داده بود که زید پسر حارثه، برده آزاد شده تو، زینب دختر جحش، عمّه‌زاده تو را طلاق خواهد داد، و تو باید - بر خلاف میل خود و علیرغم سنّت جامعه جاهلیّت - او را به همسری بپذیری. تا دو سنّت غلط جاهلی شکسته شود: یکم حرام بودن ازدواج با همسر مطلّقه پسرخوانده برابر عرف محیط، دوم کسر شأن بودن ازدواج با همسر مطلّقه یک غلام و برده آزاد شده. «وَطَراً»: نیاز و حاجت. «قَضی زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَراً»: زید از زینب کام دل گرفت و نیاز خود را برآورده کرد. کنایه از پایان گرفتن زندگی با زینب و طلاق دادن او است.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۱۴


ترجمه

(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی [به فرزند خوانده‌ات «زید»] می‌گفتی: «همسرت را نگاه‌دار و از خدا بپرهیز!» (و پیوسته این امر را تکرار می‌کردی)؛ و در دل چیزی را پنهان می‌داشتی که خداوند آن را آشکار می‌کند؛ و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی! هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده‌هایشان -هنگامی که طلاق گیرند- نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنی است (و سنّت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود).

|و آن‌گاه كه به آن كس كه خدا نعمتش داده بود و تو در حق او احسان كرده بودى [فرزند خوانده‌ات زيد]، گفتى: همسرت را نگاه دار و از خدا پروا بدار، و چيزى را كه خدا عيان كننده‌ى آن بود در ضمير خويش نهان مى‌داشتى، و از مردم مى‌ترسيدى، و خدا سزاوارتر است كه ا
و آنگاه كه به كسى كه خدا بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو [نيز] به او نعمت داده بودى، مى‌گفتى: «همسرت را پيش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار» و آنچه را كه خدا آشكاركننده آن بود، در دل خود نهان مى‌كردى و از مردم مى‌ترسيدى، با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسى. پس چون زيد از آن [زن‌] كام برگرفت [و او را ترك گفت‌] وى را به نكاح تو درآورديم تا [در آينده‌] در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان -چون آنان را طلاق گفتند- گناهى نباشد، و فرمان خدا صورت اجرا پذيرد.
و (یاد کن) وقتی که با آن کس که خدایش نعمت اسلام بخشید و تواش نعمت آزادی (یعنی زید بن حارثه، به نصیحت) می‌گفتی برو زن خود را نگه دار و از خدا بترس (و طلاقش مده)، و آنچه در دل پنهان می‌داشتی (که زینب را بگیری و حرمت ازدواج با زن پسر خوانده را که در جاهلیّت بود منسوخ کنی) خدا می‌خواست آشکار سازد و تو از (مخالفت و سرزنش) خلق می‌ترسیدی و از خدا سزاوارتر بود بترسی. پس (بدین غرض) چون زید از آن زن کام دل گرفت (و طلاقش داد) او را ما به نکاح تو در آوردیم تا مؤمنان در نکاح زنان پسرخوانده خود که از آنها کامیاب شدند (و طلاق دادند) بر خویش حرج و گناهی نپندارند، و فرمان خدا انجام شدنی است.
و [یاد کن] زمانی را که به آن شخص که خدا به او نعمت [اسلام] بخشیده بود، و تو هم [با آزاد کردنش از طوق بردگی] به او احسان کرده بودی، می گفتی: همسرت را برای خود نگه دار و از خدا پروا کن. و تو در باطن خود چیزی را [چون فرمان خدا به ازدواج با مطلقه او] پنهان می داشتی که خدا آشکار کننده آن بود [تا برای مردم در ازدواج مطلقه پسر خوانده هایشان ممنوعیت و مشکلی نباشد] و [برای بیان فرمان خدا نسبت به مشروعیت ازدواج مطلقه پسر خوانده] از مردم می ترسیدی و در حالی که خدا سزاوارتر بود که از او بترسی، پس هنگامی که «زید» نیاز خود را از همسرش به پایان برد [و او را طلاق داد] وی را به همسری تو درآوردیم تا برای مؤمنان نسبت به ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان زمانی که نیازشان را از آنان به پایان برده باشند سختی و حرجی نباشد؛ و همواره فرمان خدا شدنی است.
و تو، به آن مرد كه خدا نعمتش داده بود و تو نيز نعمتش داده بودى، گفتى: زنت را براى خود نگه‌دار و از خداى بترس. در حالى كه در دل خود آنچه را خدا آشكار ساخت مخفى داشته بودى و از مردم مى‌ترسيدى، حال آنكه خدا از هر كس ديگر سزاوارتر بود كه از او بترسى. پس چون زيد از او حاجت خويش بگزارد، به همسرى تواش درآورديم تا مؤمنان را در زناشويى با زنان فرزند خواندگان خود، اگر حاجت خويش از او بگزارده باشند، منعى نباشد. و حكم خداوند شدنى است.
چنین بود که به کسی که هم خداوند و هم خود تو در حق او نیکی کرده بودید، گفتی که همسرت را نزد خویش نگهدار [و طلاق مده‌] و از خداوند پروا کن و چیزی را در دل خود پنهان داشتی که خداوند آشکارکننده آن بود، و از مردم بیم داشتی، و حال آنکه خداوند سزاوارتر است به اینکه از او بیم داشته باشی، آنگاه چون زید از او حاجت خویش برآورد، او را به همسری تو درآوردیم، تا برای مؤمنان در مورد همسران پسر خواندگانشان -به ویژه آنگاه که از اینان حاجت خویش را برآورده باشندمحظوری نباشد، و امر الهی انجام یافتنی است‌
و [ياد كن‌] آنگاه كه به آن كس كه خداى به او نعمت داده بود- نعمت اسلام و ايمان- و تو نيز به او نعمت داده بودى- نعمت آزادى- گفتى: همسرت را براى خود نگاه دار و از خدا پروا داشته باش، و در دل خويش چيزى را پنهان مى‌داشتى كه خدا آشكار كننده آن است، و از مردم بيم داشتى و حال آنكه خداوند سزاوارتر است كه از او بيم بدارى. پس چون زيد حاجت [خويش‌] از او برآورد- و وى را طلاق داد- او را به زنى به تو داديم تا بر مؤمنان درباره [ازدواج با] زنان پسرخواندگانشان تنگى و باكى نباشد هر گاه كه [پسرخواندگانشان‌] حاجت خود را از آنان برآورده باشند و فرمان خدا شدنى است.
(یادآور شو) زمانی را که به کسی (زیدبن‌حارثه نام) که خداوند (با هدایت دادن وی به اسلام) بدو نعمت داده بود، و تو نیز (با تربیت کردن و آزاد نمودن وی) بدو لطف کرده بودی، می‌گفتی: همسرت (زینب بنت جحش) را نگاهدار و از خدا بترس. (ای پیغمبر!) تو چیزی را در دل پنهان می‌داشتی که خداوند آن را آشکار می‌سازد، و از مردم می‌ترسیدی، در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی. هنگامی که زید نیاز خود را بدو به پایان برد (و بر اثر سنگدلی و ناسازگاری زینب، مجبور به طلاق شد و وی را رها کرد) ما او را به همسری تو درآوردیم. تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخواندگان خود نباشد، بدان گاه که نیاز خود را بدانان به پایان ببرند (و طلاقشان دهند). فرمان خدا باید انجام بشود.
و چون به کسی که خدا بر (سروسامان) او نعمتی داده و تو (نیز) به او نعمتی دادی، می‌گویی: «همسرت را نزدت نگهدار و از خدا پروا بدار.» و آنچه را که خدا آشکارکننده‌ی آن است در دل خود نهان می‌کنی، و از مردم پروا می‌داری، با آنکه خدا سزاوارتر بود که از او پروا بداری. پس چون زید از آن زن کام برگرفت (و عده‌‌ی همسرش سر رسید) تو را به همسری او درآوردیم، تا بر مؤمنان در ازدواجشان با زنان پسرخواندگانشان - هرگاه از آنان کام برگرفتند و ترک گفتند- هرگز تنگنایی نباشد و فرمان خدا انجام شده بوده است.
و هنگامی که می‌گفتی بدان که نعمت داده بود خدا بدو و نعمت داده بودی تو بدو نگهدار نزد خویش همسر خود را و بترس خدا را و نهان می‌داشتی نزد خود آنچه خدا است آشکارکننده آن و می‌ترسیدی مردم را و خدا سزاوارتر است که بترسیش تا گاهی که بگذرانید زید از آن زن حاجت را همسر تو گردانیدیمش تا نباشد بر مؤمنان سخت‌گیریی در زنان پسرخواندگانشان گاهی که بگذرانند از آنان حاجت را و بوده است کار خدا شدنی‌


الأحزاب ٣٦ آیه ٣٧ الأحزاب ٣٨
سوره : سوره الأحزاب
نزول : ٦ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الَّذِی ...»: کسی که. مراد زید پسر حارثه است که پسرخوانده پیغمبر بود. «أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِ»: مراد نعمت هدایت و توفیق شرفیابی به دین اسلام است. «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ»: مراد نعمت آزاد کردن زید از بردگی و حسن تربیت او است. «مَا»: چیزی که. مراد پیام وحی است. یعنی خدا به پیغمبر خبر داده بود که زید پسر حارثه، برده آزاد شده تو، زینب دختر جحش، عمّه‌زاده تو را طلاق خواهد داد، و تو باید - بر خلاف میل خود و علیرغم سنّت جامعه جاهلیّت - او را به همسری بپذیری. تا دو سنّت غلط جاهلی شکسته شود: یکم حرام بودن ازدواج با همسر مطلّقه پسرخوانده برابر عرف محیط، دوم کسر شأن بودن ازدواج با همسر مطلّقه یک غلام و برده آزاد شده. «وَطَراً»: نیاز و حاجت. «قَضی زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَراً»: زید از زینب کام دل گرفت و نیاز خود را برآورده کرد. کنایه از پایان گرفتن زندگی با زینب و طلاق دادن او است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱ - پیامبر(ص) به زیدبن حارثه، براى ادامه زندگى با همسرش و طلاق ندادن وى، سفارش کرد. (و إذ تقول للذى أنعم اللّه علیه ... أمسک علیک زوجک) طبق شأن نزول، این آیه درباره زید بن حارثه و تصمیم اش براى طلاق همسر خود، زینب است. لازم به ذکر است که تعدیه فعل «أمسک» با «على» متضمن معناى حبس و نگهدارى است.

۲ - زیدبن حارثه، از نعمت هاى الهى برخوردار بود. (و إذ تقول للذى أنعم اللّه علیه)

۳ - پیامبراکرم(ص) به زیدبن حارثه، انعام و احسان کرده بود. (و إذ تقول للذى ... و أنعمت علیه)

۴ - زیدبن حارثه، برده آزاد شده پیامبر(ص) بود. (و إذ تقول للذى ... و أنعمت علیه) این که «مراد از «أنعمت علیه» چیست؟»، نوع مفسران برآن اند که مراد، آزاد شدن زید از سوى پیامبر(ص) است.

۵ - اسلام آوردن زیدبن حارثه، نعمتى اعطایى از جانب خداوند براى وى بود. (و إذ تقول للذى أنعم اللّه علیه) در این که «مراد از «أنعم اللّه» چه چیزى است؟»، اختلاف است. مفسران، از مصداق هاى بارز آن، اسلام آوردن زید را شمرده اند.

۶ - همسر زیدبن حارثه، با وى ناسازگار بود و زید، تصمیم گرفت از او جدا شود. (و إذ تقول للذى أنعم اللّه علیه ... أمسک علیک زوجک) در شأن نزول آیه آورده اند که زینب، همسر زید، به خاطر این که زید، برده اى آزاد شده است، با او ناسازگارى مى کرد و این، بر زید ناگوار بود و از این رو تصمیم گرفت زینب را طلاق دهد. امر «أمسک»، به این مطلب اشاره دارد و نیز فرمانى است به زید از عملى ساختن تصمیم اش.

۷ - تقوا، موجب تحکیم پیوند خانوادگى است. (أمسک علیک زوجک و اتّق اللّه) امر «إِتّق» مى تواند ذکر عام بعد از امر خاص «أمسک» باشد. در این صورت، سفارش به تقوا پس از توصیه به نگهدارى همسر و طلاق ندادن وى، در واقع، سفارش به امرى است که مراعات آن، مى تواند عین نگهدارى همسر بوده و مى تواند موجب آن باشد.

۸ - دعوت پیامبر(ص) از زید بن حارثه، براى رعایت تقواى الهى درباره همسرش زینب (و إذ تقول للذى أنعم اللّه علیه ... و اتّق اللّه)

۹ - سفارش پیامبر(ص) به زید، براى نگهدارى همسرش و نیز رعایت تقواى الهى، امرى شایسته یاد و یادآورى است. (و إذ تقول للذى أنعم اللّه علیه ... و اتّق اللّه) «إذ» متعلق به «اُذکر» مقدر است و در نتیجه، نکته یاد شده، از آن فهمیده مى شود.

۱۰ - ولىّ نعمت کسى شدن، حق امر و نهى کردن به آن شخص را ایجاد مى کند. (و إذ تقول للذى ... و أنعمت علیه أمسک علیک زوجک و اتّق اللّه)

۱۱ - پیامبر(ص)، از ترس مردم، حقایقى را درباره مطلَّقه زید، پنهان مى کرد. (و تخفى فى نفسک ما اللّه مبدیه و تخشى الناس) به قرینه ذیل آیه (فلمّا قضى زید منها وطراً زوّجناکها) احتمال قوى این است که آنچه پیامبر(ص) مخفى مى کرده، فرمان خداوند به ازدواج با زینب، مطلَّقه زید، بوده است.

۱۲ - خداوند، پنهان کارى پیامبر(ص) را درباره فرمان الهى به ازدواج آن حضرت با همسر مطلَّقه زید، بر ملا ساخت. (و تخفى فى نفسک ما اللّه مبدیه)

۱۳ - امکان ترس پیامبر خدا(ص) از مردم به خاطر اجراى حکم الهى که زمینه اجتماعى ندارد. (و تخفى فى نفسک ما اللّه مبدیه و تخشى الناس)

۱۴ - شایسته است که پیامبر(ص)، تنها از خداوند بترسد. (و اللّه أحقّ أن تخشیه)

۱۵ - شایسته است که در عمل به احکام الهى، افراد، به جز ترس از خداوند، هیچ ترسى به دل راه ندهند. (و تخشى الناس و اللّه أحقّ أن تخشیه)

۱۶ - ترس، از عوامل پنهان کارى است. (و تخفى فى نفسک ... و تخشى الناس)

۱۷ - زیدبن حارثه، پس از کام گیرى از همسرش، او را طلاق داد و از وى جدا شد. (فلمّا قضى زید منها وطرًا زوّجنکها) «وطر» در لغت «نیاز مهم» را گویند (مفردات راغب). در آیه، «قضى ... وطراً» کنایه از به پایان رسیدن حاجت زید از نکاح با زینب و به اتمام رسیدن زمان مجاز زناشویى آن دو است.

۱۸ - پیامبر(ص) با زینب، مطلَّقه زید، پس از جدا شدن او از زید ازدواج کرد. (فلمّا قضى زید منها وطرًا زوّجنکها)

۱۹ - ازدواج پیامبر(ص) با زینب، مطلَّقه زید به امر خداوند بود. (فلمّا قضى زید منها وطرًا زوّجنکها)

۲۰ - پیامبر(ص)، تصمیم و رغبت براى ازدواج با زینب، مطلَّقه زید، نداشت و آن ازدواج، تنها براى اجراى فرمان خداوند بود. (و إذ تقول للذى أنعم اللّه علیه ... أمسک علیک زوجک ...فلمّا قضى زید منها وطرًا زوّجنکها) توصیه پیامبر(ص) به زید، مبنى بر ادامه زندگى با زینب، حاکى از این است که پیامبر(ص)، در تلاش بود تا آن دو، به زندگى خود ادامه دهند و پس از طلاق هم، نگران پیامدهاى احتمالى ازدواج اش با زینب بوده است. از فعل «زوّجناکها» استفاده مى شود که چنین امرى، به خواست و فرمان خداوند بوده است.

۲۱ - برخى از سنت هاى جاهلى، به قدرى در جامعه صدراسلام رخنه و نفوذ داشت که شکستن آن، نیاز به اقدام عملى پیامبر(ص) با پشتیبانى خداوند داشت. (فلمّا قضى زید منها وطرًا زوّجنکها لکى لایکون على المؤمنین حرج فى أزوج أدعیائهم إذا قضوا منهنّ وطرًا)

۲۲ - زناشویى، از نیازهاى اساسى انسان است. (فلمّا قضى زید منها وطرًا)

۲۳ - شایسته است که به هنگام سخن گفتن از مسایل جنسى، به کنایه سخن گفته شود و ادب کلام، مراعات گردد. (فلمّا قضى زید منها وطرًا)

۲۴ - زیدبن حارثه، پسر خوانده پیامبر(ص) بود. (لکى لایکون على المؤمنین حرج فى أزوج أدعیائهم)

۲۵ - سنّت پسرخواندگى، در صدراسلام، امرى رایج بود. (زوّجنکها لکى لایکون على المؤمنین حرج فى أزوج أدعیائهم)

۲۶ - در صدراسلام، ازدواج با مطلَّقه پسرخوانده، امرى ناروا شمرده مى شد. (زوّجنکها لکى لایکون على المؤمنین حرج فى أزوج أدعیائهم)

۲۷ - فلسفه ازدواج پیامبر(ص) با مطلَّقه پسرخوانده خویش، شکستن سنّتى جاهلى و هموار کردن راه براى دیگران بود. (زوّجنکها لکى لایکون على المؤمنین حرج فى أزوج أدعیائهم)

۲۸ - عنایت خداوند، به مؤمنان، در هموار کردن و رفع دشوارى هاى فرهنگى، براى رسیدن به خواسته هایشان (زوّجنکها لکى لایکون على المؤمنین حرج فى أزوج أدعیائهم)

۲۹ - در صورت پایان یافتن وقت مقرّر در طلاق، مى توان با مطلَّقه پسرخوانده، ازدواج کرد. (لایکون على المؤمنین حرج فى أزوج أدعیائهم إذا قضوا منهنّ وطرًا)

۳۰ - امر خداوند، قطعاً، انجام یافتنى است. (و کان أمر اللّه مفعولاً)

۳۱ - رخداد مطلَّقه شدن زینب و ازدواج اش با پیامبر(ص) از جمله حوادثى است که براساس خواست خداوند، تحقق پیدا کرده است. (فلمّا قضى زید منها وطرًا زوّجنکها ... و کان أمر اللّه مفعولاً)

روایات و احادیث

۳۲ - «عن أبى جعفر(ع) ...انّ رسول اللّه خطب على زیدبن حارثه، زینب بنت جحش ... فزوّجها إیّاه فمکثت عند زید ماشاء اللّه، ثمّ إنّهما تشاجرا فى شىء إلى رسول اللّه ... فقال زید: یا رسول اللّه! تأذن لى فى طلاقها فإنّ فیها کبراً و إنّها لتؤذینى بلسانها، فقال رسول اللّه(ص): اتّق اللّه و أمسک علیک زوجک...;[۱] از امام باقر(ع) روایت شده که رسول خدا(ص)، زینب دختر جحش را براى زید خواستگارى کرد ... و او را به عقد وى در آورد. سپس مدتى را که خدا مقدر کرده بود، زینب، پیش زید بود. آن گاه میان زید و زینب، مشاجره اى رخ داد و هر دو پیش رسول خدا، شکوه بردند. زید گفت: اى رسول خدا! آیا اجازه مى دهى او را طلاق بدهم. به خاطر این که او متکبر است و با زبانش مرا اذیت مى کند؟ رسول خدا فرمود: از خدا بترس و همسرت را نگه دار...».

۳۳ - «عن الرضا(ع) فى قول اللّه عزّوجلّ «و تخفى فى نفسک ما اللّه مبدیه و تخشى الناس»: إنّ اللّه عزّوجلّ عرف نبیّه أسماء أزواجه ... و إحدیهنّ من سمّى له زینب بنت جحش و هى یومئذ تحت زید بن حارثة فأخفى إسمها فى نفسه و لم یبده لکیلا یقول أحد من المنافقین: إنّه قال فى إمرأة فى بیت رجل أنّها إحدى أزواجه... و خشى قول المنافقین...;[۲] از امام رضا(ع) درباره این سخن خداى عزّوجلّ: «و تخفى فى نفسک ما اللّه مبدیه» روایت شده که خداى عزّوجلّ به پیغمبر خود نام هاى همسران اش را اعلام کرده بود و یکى از آنان، کسى بود که براى پیغمبر، به نام زینب بنت جحش معرفى شده بود و زینب، در آن زمان همسر زید بن حارثه بود. پس پیغمبر، نام او را مخفى مى داشت و آن را اظهار نمى کرد تا از منافقان کسى نگوید: پیغمبر درباره زنى که در خانه دیگرى است، گفته است که وى، یکى از همسران او است! ... رسول خدا، از گفته منافقان مى ترسید...».

موضوعات مرتبط

  • احکام: اجراى احکام ۱۵; اجراى احکام بدون زمینه اجتماعى ۱۳
  • ازدواج: احکام ازدواج ۲۹; ازدواج با مطلقه فرزندخوانده ۲۶، ۲۹
  • امورجنسى: سخن از امورجنسى ۲۳
  • انسان: نیازهاى انسان ۲۲
  • پنهان کارى: عوامل پنهان کارى ۱۶
  • ترس: آثار ترس ۱۶; ترس از اجراى احکام ۱۳; ترس از انسانها ۱۳; ترس از خدا ۱۴، ۱۵
  • تقوا: آثار تقوا ۷; دعوت به تقوا ۸، ۹، ۳۲
  • جاهلیت: رسوم جاهلیت ۲۶; رسوم جاهلیت در صدراسلام ۲۱; مبارزه با رسوم جاهلیت ۲۱، ۲۷
  • حقوق: منشأ حق امر ۱۰; منشأ حق نهى ۱۰
  • حوادث: منشأ حوادث ۳۱
  • خانواده: عوامل تحکیم خانواده ۷
  • خدا: افشاگریهاى خدا ۱۲; اوامر خدا ۱۹; حتمیت اوامر خدا ۳۰; عطایاى خدا ۵; مشیت خدا ۳۱; نعمتهاى خدا ۲
  • خواسته ها: زمینه تحصیل خواسته ها ۲۸
  • زیدبن حارثه: آمیزش زیدبن حارثه ۱۷; احسان به زیدبن حارثه ۳; اسلام زیدبن حارثه ۵; بردگى زیدبن حارثه ۴; توصیه به زیدبن حارثه ۱، ۸، ۹، ۳۲; زیدبن حارثه و زینب بنت جحش ۸، ۹; طلاق همسر زیدبن حارثه ۶; عتق زیدبن حارثه ۴; فرزند خواندگى زیدبن حارثه ۲۴; ناسازگارى همسر زیدبن حارثه ۶; نعمتهاى زیدبن حارثه ۲، ۵; همسر زیدبن حارثه ۱۷، ۱۸، ۱۹
  • زینب بنت جحش: ازدواج زینب بنت جحش ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۷، ۳۱; طلاق زینب بنت جحش ۱۷، ۳۱
  • سخن: آداب سخن ۲۳
  • فرزندخواندگى: سنت فرزندخواندگى در صدراسلام ۲۵
  • فرهنگ: بسترسازى فرهنگى ۲۸
  • محمد(ص): احسان محمد(ص) ۳; ازدواج محمد(ص) ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۳۱; ازدواج محمد(ص) با مطلقه فرزندخوانده ۲۷; افشاى محمد(ص) ۱۲; بى رغبتى محمد(ص) به زینب بنت جحش ۲۰; پنهان کارى محمد(ص) ۱۱، ۱۲، ۳۳; تاریخ محمد(ص) ۱۸; ترس محمد(ص) ۱۱، ۱۴، ۳۳; توصیه هاى محمد(ص) ۱، ۳۲; فرزندخوانده محمد(ص) ۲۴; فلسفه ازدواج محمد(ص) ۲۷; محمد(ص) و زیدبن حارثه ۱، ۳، ۸، ۹، ۳۲; محمد(ص) و زینب بنت جحش ۱۲; مسؤولیت محمد(ص) ۱۴; همسران محمد(ص) ۳۳
  • منعم: حقوق منعم ۱۰
  • نیازها: نیاز به آمیزش ۲۲
  • همسردارى: توصیه به همسردارى ۱، ۸، ۹; دعوت به همسردارى ۳۲

منابع

  1. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۹۴; نورالثقلین، ج ۴- ، ص ۲۸۰، ح ۱۲۷.
  2. عیون أخبارالرضا(ع)، ج ۱، ص ۱۹۵; نورالثقلین، ج ۴، ص ۲۸۱، ح ۱۲۹.