نتایج جستجو

آوردن‌ ابو سفيان‌ و ساير كفار قريش‌ ‌را‌ مفصّلا ذكر كرده‌ و ‌از‌ جمله‌ جلد 1 - صفحه 397 فقراتش‌ آنست‌ «و دخل‌ صناديد قريش‌ الكعبة و ‌هم‌ يظنّون‌ ان‌ّ السيف‌

است و نيكو كارگزار و پشتيبانى است. آن کسانی که مردمان بدیشان گفتند: مردمان (قریش برای تاختن بر شما دست به دست هم داده‌اند و) بر ضدّ شما گرد یکدیگر فراهم آمده‌اند،

نيايد. من بيايم و جواب دهم. چون شنيدند آمدن او را، به ابرهه گفتند اين سيّد قريش و در همه عرب مثل او نيست. خيلى بايد احترام او را منظور دارى و رضاى او را

كه فردى نابينا بود، به مجلس پيامبر وارد شد، در حالى كه آن حضرت با بزرگان قريش همچون ابوجهل و عُتبه جلسه داشت و آنان را به اسلام دعوت مى‌كرد. او كه نابينا

هنگامى که رسول خدا على بن ابى‌طالب را مقدم می‌داشت و وى را بزرگ مى شمرد. قریش مى گفتند: روش محمد به جنون و دیوانگى کشیده شده است لذا اوائل آیات این سوره

تفسير خداوند متعال در تعقيب دستور سابق به پيغمبر خود دستور فرموده كه بكفّار قريش و غيره كه مزاحم حضرت ميشدند بفرمايد از من خوف و رجائى نداشته باشيد و گرد

تفسير خداوند متعال در تعقيب دستور سابق به پيغمبر خود دستور فرموده كه بكفّار قريش و غيره كه مزاحم حضرت ميشدند بفرمايد از من خوف و رجائى نداشته باشيد و گرد

الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً «9» در اوّل سوره اسرى مذكور شد كه يهود، قريش را سه سؤال تعليم نمودند كه از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بپرسند،

اله کون قلب ل الف وله غلب انن الک ک مئى قدر لئک خمس صبر ربب ملک الى ان مدد قريش ثم لو امن يوم اذن نزل الذين رحل جعل على ها شتو لکن عدد ليل صيف ارض عمر حذر

يعنى: رفتند تا چون به كشتى سوار شدند آن را سوراخ كرد. [ص:6]. يعنى اشراف قريش از پيش ابى طالب برفتند و گفتند: برويد و در دفاع از خدايان خويش پا بر جا باشيد

ديديم. ابو جهل با وجود اين معجزه عظيم، ايمان نياورد و حمل نمود به سحر. كفار قريش تابع او شدند گفتند سحر است‌ «1»: حق تعالى آيه نازل فرمود كه: بِسْمِ اللَّهِ

خداوند می‌خواهیم، سپس این آیه نازل گردید. محمد بن قیس و یزید بن رومان گویند: قریش به یکدیگر مى گفتند: خداوند محمد را از میان ما به احترام نام مى برد و او را

روز بدر از عذاب رسيد مى‌فرمايد: قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ: (خطاب به يهود يا قريش يا اهل ايمان) بتحقيق بود مر شما را علامتى واضح و نشانى صادق بر نبوت حضرت

تفسير خداوند متعال در تعقيب دستور سابق به پيغمبر خود دستور فرموده كه بكفّار قريش و غيره كه مزاحم حضرت ميشدند بفرمايد از من خوف و رجائى نداشته باشيد و گرد

قَبْلِهِمْ أَهْلَكْناهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ (37) أَ هُمْ خَيْرٌ: آيا قريش در قوه و شدت و شوكت به خيرند، أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ‌: يا قوم تبع حميرى كه لشگرى

تفسير خداوند متعال در تعقيب دستور سابق به پيغمبر خود دستور فرموده كه بكفّار قريش و غيره كه مزاحم حضرت ميشدند بفرمايد از من خوف و رجائى نداشته باشيد و گرد

ميشدند يا كفار قريش كه باين درد مبتلا بودند چنانچه قمّى ره نقل نموده كه آنها قريش و يهود بودند و از ابن عباس ره تعيين يهود و از مجاهد تعيين قريش نقل شده است

زنجانى در باره بشربن عبدالملك گفته نقل مى‏كند بعد مى‏گويد: پس عده‏اى كثير از قريش در وقت ظهور اسلام نوشتن بلد بودند... اسلام آمد در حاليكه خط در حجاز معروف

آيه انّ اللّه اصطفى در سوره آل عمران گذشت و چون پيغمبر صلى اللّه عليه و اله قريش را دعوت باسلام و هجرت مى‌فرمود ميگفتند اگر ما بموافقت تو متابعت نمائيم از

ايمان سجده نمودند و قريش دست ميزدند بالاى سر ايشان و صفير ميكشيدند پس نازل شد اين آيه كه مفادش آنست كه پس چه عذرى دارند كفّار قريش و چه‌ جلد 5 صفحه 367

است، اگر كفار اطاعت او نمايند خير يابند؛ و عتبه خطبه‌اى خواند و گفت: اى معشر قريش، امروز اطاعت من و تمام عمر معصيت من كنيد، بدرستى كه حضرت محمد صلّى اللّه

ايمان سجده نمودند و قريش دست ميزدند بالاى سر ايشان و صفير ميكشيدند پس نازل شد اين آيه كه مفادش آنست كه پس چه عذرى دارند كفّار قريش و چه‌ جلد 5 صفحه 367

ايمان سجده نمودند و قريش دست ميزدند بالاى سر ايشان و صفير ميكشيدند پس نازل شد اين آيه كه مفادش آنست كه پس چه عذرى دارند كفّار قريش و چه‌ جلد 5 صفحه 367

ايمان سجده نمودند و قريش دست ميزدند بالاى سر ايشان و صفير ميكشيدند پس نازل شد اين آيه كه مفادش آنست كه پس چه عذرى دارند كفّار قريش و چه‌ جلد 5 صفحه 367

فقط اسم‌ اللّه‌ باقي‌ مانده‌ حضرت‌ ابي‌ طالب‌ آمد ‌در‌ مسجد الحرام‌ سران‌ قريش‌ خيال‌ كردند ‌که‌ حاضر ‌شده‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ ‌را‌ تسليم‌

از همه آسمانها ممنوع گرديد و بوسيله ستاره‌ها شياطين از آسمانها رانده شدند قريش گفتند اين قيامتى است كه اهل كتاب مذاكره آنرا ميكردند عمرو بن اميّه كه در

كفران نمودند و كافر شدند بخدا و پيغمبر و امام منصوب از طرف او و مراد كفّار قريش عموما، و خصوصا بنى اميّه و بنى مغيره‌اند كه با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله

چگونه بوده گفت آنها ميگفتند لبّيك اللّهمّ لبّيك لا شريك لك الّا شريك هو لك پس قريش متنفّر شدند از آن گفتار و شيطان گفت صبر كنيد تا سخن من تمام شود گفتند بگو

عبداللّه بن يحيى گويد: شنيدم على «عليه السلام» مى‏گفت: درباره هر يك از مردان قريش يك يا دو آيه از كتاب خدا نازل گشته، مردى گفت: يا امير المؤمنين آنچه درباره

براى ما بوجود بياور تا از تو پيروى كنيم سپس اين آيه نازل گرديد. مجاهد گويد: قريش از رسول خدا خواستند كه كوه صفا براى آن‌ها مبدل به طلا شود. پيامبر فرمود:

است. نفى فرزند از خداوند، در مقابل يهود و مسيحيّت است، و نفى شريك در مقابل قريش و نفى ولىّ در مقابل برخى از مجوسان و ستاره‌پرستان است. «1» 1- ستايش خدا را

شأن نزول آيه 30 سوره انفال است. جلد 4 صفحه 330 صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قريش ترسيدند. اكابر آنها مانند ابو جهل و ابو سفيان و نضر بن حرث و ابو البخترى

عهد در هر صبح و شام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون قريش گفتند خداوند ملائكه را براى خود اولاد اناث قرار داده اين آيه در ردّ آنها

ايمان سجده نمودند و قريش دست ميزدند بالاى سر ايشان و صفير ميكشيدند پس نازل شد اين آيه كه مفادش آنست كه پس چه عذرى دارند كفّار قريش و چه‌ جلد 5 صفحه 367

خواست با عصاى خود او را از خود راند و نیز گویند: آیه ۱ درباره ابوجهل و کفار قریش نازل شده است. Tabber requires Javascript to function. آيات ۱ - ۷ سوره ماعون

اللّه عليه و آله و سلّم به كوه صفا برآمده، قريش را دعوت به خدا پرستى و ترهيب و تخويف از بت پرستى مى‌نمود. قريش مى‌گفتند: انّ صاحبهم قد جنّ بات ليلا يصوت

و عطف جهت تغاير صفتين است. اصح آنكه جماعتى از قريش كه اظهار اسلام و با قدرت هجرت نكردند، در وقت خروج قريش با آنها به بدر آمدند، قصدشان اين بود كه هر لشگرى

تفسير خداوند متعال در تعقيب دستور سابق به پيغمبر خود دستور فرموده كه بكفّار قريش و غيره كه مزاحم حضرت ميشدند بفرمايد از من خوف و رجائى نداشته باشيد و گرد

الله عليه و آله پرسيد: چه كسى آن را براى رؤساى قريش مى‌خواند؟ اصحاب به خاطر برخورد تند و خشن رؤساى قريش ساكت شدند، ولى‌ جلد 10 - صفحه 539 عبداللّه بن مسعود

چگونه بوده گفت آنها ميگفتند لبّيك اللّهمّ لبّيك لا شريك لك الّا شريك هو لك پس قريش متنفّر شدند از آن گفتار و شيطان گفت صبر كنيد تا سخن من تمام شود گفتند بگو

خلف به مجلس حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله آمد، در آن مجلس بعضى از صناديد قريش حاضر بودند، استخوان پوسيده را به دست گرفته خرد كرده به باد داد و گفت: كيست

عهد در هر صبح و شام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون قريش گفتند خداوند ملائكه را براى خود اولاد اناث قرار داده اين آيه در ردّ آنها

دَرَسْتَ‌: و اين تصريف آيات به معانى متعاقبه، عاقبت به اين انجامد كه كفار قريش گويند: تو از بشرى تعليم گرفته‌اى، چنانچه زعم كفار آن بود كه رسول صلّى اللّه

ايمان سجده نمودند و قريش دست ميزدند بالاى سر ايشان و صفير ميكشيدند پس نازل شد اين آيه كه مفادش آنست كه پس چه عذرى دارند كفّار قريش و چه‌ جلد 5 صفحه 367

((الذين اتوا العلم ))، ((... قالوا خيرا))، ((قالوااساطير الاولين )) و...) نقشه قريش در برابر جذابيت دعوت پيامبر اكرم (ص ) درذيل آيه ((و اذا قيل لهم ماذا...))

((الذين اتوا العلم ))، ((... قالوا خيرا))، ((قالوااساطير الاولين )) و...) نقشه قريش در برابر جذابيت دعوت پيامبر اكرم (ص ) درذيل آيه ((و اذا قيل لهم ماذا...))

اجمالا اين قصه را نقل فرموده براى آنكه مسلمانان صدر اسلام بر شكنجه و آزار كفار قريش صبر نمايند و بدانند كه آنها هم مانند اصحاب اخدود مشمول لعن و غضب الهى خواهند

مى‌فرمايد: وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ‌: و اگر تكذيب مى‌كنند تو را اى پيغمبر مشركان قريش، غم و اندوه به خود راه مده كه تكذيب اهل شرك و كفر مخصوص به تو نيست. فَقَدْ

سُوءُ... (۱) لَعَلَّکَ‌ بَاخِعٌ‌ نَفْسَکَ‌ أَلاَّ... (۳) ابن عباس گوید: سران قریش که مرکب از: عتبة بن ربیعة و شیبة بن ربیعة و ابوجهل بن هشام و نضر بن الحرث

آن تكلم نموده؟ گفتند: بلى. گفت: اعتراف كند من البته با او مخاصمه كنم، و با قريش خدمت حضرت و گفت: اين آيه در شأن ما و الهه ما خاصه است يا شامل امم سابقه هم

«وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیمَ مَثَلًا» نازل گردید. و نیز گویند: صنا دید قریش در حطیم حاضر بودند و اطراف خانه کعبه ۳۶. بت نهاده و آن را مى پرستیدند، پیامبر

خواست با عصاى خود او را از خود راند و نیز گویند: آیه ۱ درباره ابوجهل و کفار قریش نازل شده است. Tabber requires Javascript to function. آيات ۱ - ۷ سوره ماعون

خواست با عصاى خود او را از خود راند و نیز گویند: آیه ۱ درباره ابوجهل و کفار قریش نازل شده است. Tabber requires Javascript to function. آيات ۱ - ۷ سوره ماعون

در آن دال دوم به یاء قلب شده است. یا از (صَدی) و ناقص یائی است. هنگامى که قریش در دارالندوة به قصد کشتن و از بین بردن رسول خدا صلی الله علیه و آله جلسه

ديگر زنده نخواهيم شد. إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ (34) بعد از آن عناد و لجاج قريش را فرمايد: إِنَّ هؤُلاءِ: بدرستى كه اين گروه از فرط جهالت و انكار، لَيَقُولُونَ‌:

آله و سلّم وقتى داخل منزل، و قريش خدمت آن حضرت جمع مى‌شدند، حضرت صداى خود را به بسم اللّه الرحمن الرحيم بلند مى‌فرمود، قريش فرار مى‌نمودند. حق تعالى اين

نازل گردید. و نیز گویند: قریش به یهود گفتند: به ما چیزى یاد بدهید که از محمد بپرسیم گفتند: از او درباره روح پرسش کنید لذا قریش از روح پرسیدند و این آیه

تفسير قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده در سبب نزول اين سوره كه قريش نضر بن حارث و عقبة بن ابى معط و عاص بن وائل را به نجران فرستادند كه از يهود

قرار گرفته است، اين سوره و سوره ضُحى يك سوره حساب مى‌شوند نظير سوره فيل و قريش و در نمازهاى واجب كه بعد از سوره حمد، خواندن بيش از يك سوره جايز نيست، اين

رسول خدا صلی الله علیه و آله را به وسیله چشم زخم آسیب رسانند لذا قومى از قریش آمدند و در مقابل او ایستادند و گفتند: ما مثل این مرد از حیث فصاحت و بلاغت

عهد در هر صبح و شام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون قريش گفتند خداوند ملائكه را براى خود اولاد اناث قرار داده اين آيه در ردّ آنها

يَعْلَمُونَ‌... (۱) وَ إِذَا جَاءَتْهُمْ‌ آيَةٌ قَالُوا لَنْ‌... (۱) سدى گوید: قریش گفته بودند، اگر محمد راست مى گوید. کارى بکند که وقتى هر یک از ما صبح که از

الْجِبَالُ‌ فَکَانَتْ‌... (۱) فَإِذَا هُمْ‌ بِالسَّاهِرَةِ (۰) ابن جریج گوید: قریش به پیامبر گفتند یا محمد خداوند در روز قیامت با این کوه‌ها چه کارى خواهد کرد

جاويد است و جايگاه ابدى ايشان خواهد بود و نيز بترساند از بين اهل كفر كفّار قريش را خصوصا، كه ميگفتند ملائكه دختران خدايند و يهود و نصارى را كه ميگفتند عزيز

ايمان سجده نمودند و قريش دست ميزدند بالاى سر ايشان و صفير ميكشيدند پس نازل شد اين آيه كه مفادش آنست كه پس چه عذرى دارند كفّار قريش و چه‌ جلد 5 صفحه 367

بيشتر (اين بهانه‌جويان) نمى‌دانند. در شأن نزول آيه گفته‌اند: برخى از رؤساى قريش، دست به تبليغات سوء و جوسازى زده و از روى بهانه جويى به پيامبر اسلام مى‌گفتند:

به جنگ نمی‌یازند. أَلاَ إِنَ‌ لِلَّهِ‌ مَا فِي‌... (۲) در جنگ خندق وقتى که قریش به اطراف مدینه رسیدند و خندق را مشاهده نمودند، متعجب شدند و گفتند: این کار

چگونه بوده گفت آنها ميگفتند لبّيك اللّهمّ لبّيك لا شريك لك الّا شريك هو لك پس قريش متنفّر شدند از آن گفتار و شيطان گفت صبر كنيد تا سخن من تمام شود گفتند بگو

رسولان پیام باشد و بس. أَ فَمَنْ‌ زُيِّنَ‌ لَهُ‌ سُوءُ... (۱) این آیه درباره قریش نازل گردیده که هر وقت معاش و زندگى بر آن‌ها سخت می‌شد از مکه بیرون رفته و

ملائكه دختران خدايند و او آنها را جلد 3 صفحه 361 براى خود اختيار نموده چنانچه قريش قائل بودند بنقل قمّى ره با آنكه بدليل عقلى خداوند منزّه است از ولد و ساير

كفران نمودند و كافر شدند بخدا و پيغمبر و امام منصوب از طرف او و مراد كفّار قريش عموما، و خصوصا بنى اميّه و بنى مغيره‌اند كه با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله

در ردّ آلهۀ موهوم آنان استدلال بر توحيد، با استناد به ابقاء موجودات سوگند قريش، كه اگر نذيرى به سويشان بيايد، هدایت یافته ترین امت ها، خواهند شد معناى «مكر

می‌کند و سایر اعمام تو هر یک موقعیت و منزلتى داشته باشند. بنابراین براى سایر قریش و عرب چه مقام و منزلتى خواهد ماند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در جواب او

قبائل‌ يهود ‌هم‌ دست‌ شدند و جماعتي‌ ‌را‌ فرستادند و ‌با‌ ابو سفيان‌ و مشركين‌ قريش‌ عهد و ميثاق‌ بستند ‌بر‌ مقاتله‌ پيغمبر و دو نفر ‌از‌ مسلمين‌ ‌را‌ كشتند

نَذِيرٍ مِن‌ قَبلِك‌َ لَعَلَّهُم‌ يَهتَدُون‌َ «3» آيا مي‌گويند ‌اينکه‌ كفار قريش‌ و مشركين‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ پيغمبر افترا مي‌زند ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌که‌ مي‌گويد

قرار گرفته است، اين سوره و سوره ضُحى يك سوره حساب مى‌شوند نظير سوره فيل و قريش و در نمازهاى واجب كه بعد از سوره حمد، خواندن بيش از يك سوره جايز نيست، اين

بى نظير است: ايستادگى در راه خدا، استقامت در برابر تحريم اقتصادى سه ساله قريش در شعب ابى‏طالب «عليه السلام» مهاجرت در راه خدا و براى خدا، شركت در جنگ‏هاى

صلى اللّه عليه و آله و آل اطهار اويند لذا ميفرمايد پس روى گردان از كفّار قريش يعنى كار نداشته باش بآنها و اهل مكّه تا روز فتح و ظفر و ببين اينك سركشى و

حكومت داشتند و خراج آنرا براى شاهنشاه ميفرستادند و چون اين وقايع بتوسط كاروان قريش در مكه معظّمه منتشر شد مشركين آن ديار اين خبر را بفال نيك گرفتند و گفتند

حكومت داشتند و خراج آنرا براى شاهنشاه ميفرستادند و چون اين وقايع بتوسط كاروان قريش در مكه معظّمه منتشر شد مشركين آن ديار اين خبر را بفال نيك گرفتند و گفتند

قرار گرفته است، اين سوره و سوره ضُحى يك سوره حساب مى‌شوند نظير سوره فيل و قريش و در نمازهاى واجب كه بعد از سوره حمد، خواندن بيش از يك سوره جايز نيست، اين

چگونه بوده گفت آنها ميگفتند لبّيك اللّهمّ لبّيك لا شريك لك الّا شريك هو لك پس قريش متنفّر شدند از آن گفتار و شيطان گفت صبر كنيد تا سخن من تمام شود گفتند بگو

(۳) لِإِيلاَفِ‌ قُرَيْشٍ‌ (۰) إِيلاَفِهِمْ‌ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَ... (۰) فَلْيَعْبُدُوا رَبَ‌ هٰذَا الْبَيْتِ‌ (۰) لِإِيلاَفِ‌ قُرَيْشٍ‌ (۰) جویبر از ضحاک

الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً (83) پيش از اين گذشت كه كفار قريش سه سؤال نمودند: اول كيفيت روح، دوم اصحاب كهف، سوم قصه ذو القرنين: وَ يَسْئَلُونَكَ

بر زبان وى این عبارات برفت (تلک الغرانیق العلى، منها الشفاعة ترتجى) کفار قریش وقتى که این عبارات را از پیامبر شنیدند، پنداشتند که محمد خدایان آن‌ها را

كردند آيه دوم نازل شد و در جنگ بدر بعذاب الهى گرفتار شدند و نفى ولايت مسجد از قريش شده و اثباتش براى اهل تقوى كه مراد پيغمبر (ص) و اصحاب اويند و در كافى از

باحوال امم سابقه كه تكذيب انبياء عظام را نمودند فرموده باين تقريب كه اگر كفّار قريش و مشركين مكّه تو را تكذيب نمايند دلتنگ مباش چون پيشينيان آنها كه قوم نوح

صلى اللّه عليه و آله و آل اطهار اويند لذا ميفرمايد پس روى گردان از كفّار قريش يعنى كار نداشته باش بآنها و اهل مكّه تا روز فتح و ظفر و ببين اينك سركشى و

با کفار قریش بر ضد رسول خدا صلی الله علیه و آله عهد و پیمان بست. کعب بعد از این عهدنامه به مدینه برگشت. جبرئیل قضیه پیمان کعب را با کفار قریش به رسول خدا

عباس نقل نمایند که قریش به یهودیان گفته بودند، چیزى به ما بگوئید که از محمد سؤال کنیمُ یهودیان گفتند: از محمد از روح سؤال کنید. قریش از پیامبر پرسیدند و

هُوَ خَيْرُ الْفاصِلِينَ (57) شأن نزول‌ «2»- مروى است كه نضر بن حرث و رؤساى قريش گفتند: اى پيغمبر، تا چند ما را به عذاب الهى تهديد و تخويف كنى، آنچه از عقوبت

آيه انّ اللّه اصطفى در سوره آل عمران گذشت و چون پيغمبر صلى اللّه عليه و اله قريش را دعوت باسلام و هجرت مى‌فرمود ميگفتند اگر ما بموافقت تو متابعت نمائيم از

صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مكّه بر ايمان و اطاعت و براى كثرت و قوّت قريش و قلّت و ضعف مسلمانان مضطرب و پريشان شدند و خداوند آنها را باين آيات امر

((الذين اتوا العلم ))، ((... قالوا خيرا))، ((قالوااساطير الاولين )) و...) نقشه قريش در برابر جذابيت دعوت پيامبر اكرم (ص ) درذيل آيه ((و اذا قيل لهم ماذا...))

چگونه بوده گفت آنها ميگفتند لبّيك اللّهمّ لبّيك لا شريك لك الّا شريك هو لك پس قريش متنفّر شدند از آن گفتار و شيطان گفت صبر كنيد تا سخن من تمام شود گفتند بگو

عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (55) بعد از آن در مذمت قريش فرمايد: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ‌: بدرستى كه بدترين جنبنده‌هاى

قمّى ره نقل فرموده كه شعرى نام ستاره‌اى است در آسمان كه آخر شب طلوع ميكند و قريش و قومى از عرب او را عبادت مينمودند و بنابراين تخصيص آن بذكر براى اثبات مخلوقيّت

جاويد است و جايگاه ابدى ايشان خواهد بود و نيز بترساند از بين اهل كفر كفّار قريش را خصوصا، كه ميگفتند ملائكه دختران خدايند و يهود و نصارى را كه ميگفتند عزيز

جاويد است و جايگاه ابدى ايشان خواهد بود و نيز بترساند از بين اهل كفر كفّار قريش را خصوصا، كه ميگفتند ملائكه دختران خدايند و يهود و نصارى را كه ميگفتند عزيز

آنها ايمان مى‌آوردند، به عذاب مبتلا نمى‌شدند. و نيز اشاره به آن كه نگهدارى قريش از مثل اين عذاب، به بركت كسانى بود كه ايمان داشتند. كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ