الأنعام ٣٧
ترجمه
الأنعام ٣٦ | آیه ٣٧ | الأنعام ٣٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«آیَةً»: دلیل حسی. معجزه. «لا یَعْلَمُونَ»: حکمت انزال آیات را نمیدانند و متوجّه نیستند که برابر سنّت خدا تکذیب مشاهده عیان مایه هلاک آنان میگردد (نگا: انعام / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ مَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ... (۲) وَ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى... (۲) إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ... (۴)
تفسیر
- آيات ۵۵ - ۳۷، سوره انعام
- سبب اينكه مشركين به منظور عاجز ساختن پيامبر (ص ) درخواست معجزه از او كردندجهل به دو امر بوده است .
- وجه اشتراكى كه بين انسان و حيوانات ديگر وجود دارد و موجب تشابه انسان و حيوانات ديگر در مساءله (( حشر )) و بازگشت به خدا مى باشد، داشتن شعور است .
- پاسخ به چند سؤ ال در مورد حشر حيوانات غير انسانى و حشرامثال آسمانها و زمين و آفتاب و ماه و...
- تاءمل و دقت در (( مختار )) بودن بود و حالات نفسانيه اى كه به وسيله آن افعال اختيارى خود را انجام مى دهد.
- اختلاف فاحشى كه در مبادى (( اختيار )) و اسباب آن در انسان وجود دارد.
- مى توان گفت حيوانات هم تا اندازه اى مختار هستند و احتمالا به تكاليفى مناسب با افق فهم و اختيارشان مكلف هستند.
- چند احتمال در معناى (( كتاب )) در (( ما فرطنا فى الكتاب من شى ء )) .
- سخنان نادرستى كه در معناى آيه مربوط به (( امت بودن )) و (( محشور شدن )) حيوانات غير انسانى گفته شده است .
- نكته اى كه در توصيف مشركين به گنگى و كورى و كرى ، گاه به وصل و گاه به فصل ، وجود دارد.
- در شدائد و سختى ها، روى آوردن به خدا از فطريات بشر است .
- نكاتى چند كه از توضيحات قبلى روشن گرديد.
- بيان عدم منافات آيه مورد بحث با: (( و ما دعا الكافرين الا فىضلال )) .
- ابتلاء امم قبل از امت اسلام به (( باءساء )) و (( ضراء )) ، تا شايد در برابر خدا سرفرود آورند.
- تا زمانى كه شدت باءسا و ضراء باعث انقطاع از اسباب ظاهرى نشود فطرت توحيدىانسان مشرك بروز نمى كند.
- فساد اين گفتار كه امم سابق حتى در شدائد اضطرارآور زير بار توحيد نرفته اند!
- احتياج عليه مشركين به عجز شركاى ادعائى و بت هايشان از هردخل و تصرفى در عالم .
- مشركين ، همان ستمكارانند و جز به خاطر ظلمشان غذاب نمى شوند.
- مراد از: (( خزائن الله )) .
- مراد از نفى علم غيب (( و لا اعلم الغيب )) از لسان پيامبر (ص ).
- جمله : (( و لا اقول لكم انى ملك )) تعبير ديگرى است از: (( انما انا بشر مثلكم )) .
- فرق بين پيامبر(ص ) و ديگر مردمان ، مانند فرق بينا و نابينا است .
- وجه اينكه در جمله : (( و ليس لهم من دونه ولى و لا شفيع )) شفاعت ، بدون استثناء، نفىشده است .
- معناى جمله : (( و انذر به الذين يخافون ان يحشروا )) با توجه به اينكه مشركين موردخطاب در سوره انعام ، معتقد به حشر نبوده اند.
- برحذر داشتن رسول خدا(ص ) از راندن مؤ منين فقير، كه خواست امتياز طلب هاى ثروتمندبود.
- نظر راغب اصفهانى در مورد معناى (( وجه )) در: (( وجه الله )) ، (( وجه ربك )) وامثال آن .
- مراد از (( وجه الله )) ذات خدا نيست ، بلكه هر چيزى كه به خدا انتساب دارد و نيز آنچه كه بنده از خداى خود انتظار دارد، وجه خدا مى باشد.
- معناى جمله : (( ما عليك من حسابهم من شى ء و ما من حسابك من شى ء )) .
- فاصله طبقاتى بين مردم امتحانى الهى است .
- كرامت و عزت ، با شكر كه همانا توحيد است همراه مى باشد و تفاوت هاى مادى ، امتحان است .
- چند روايت درباره توبه كه از آيه : (( و اذا جائك الذين يؤ منون ... )) استفاده مى شود.
- چند روايت درباره (( قدريه )) و توضيحى در مورد حديث معروف : (( قدريه مجوس اين امت است )) .
- چند روايت در مورد سنت (( املاء )) و (( استدراج )) و مهلت دادن خداوند به كفار در دنيا.
- رواياتى پيرامون درخواست اشراف و اغنياء از پيامبر(ص ) كه فقراء را از خود دور كند،و نهى خداوند از اين عمل .
- توضيحى درباره روش تطبيق ، در تفسير آيات قرآن و روايات شاءن نزول ، و اشاره به اينكه اين روايات ، قابل اعتماد نيستند.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «37»
و گفتند: چرا بر او (محمّد) معجزهاى (كه ما مىخواهيم) از سوى پروردگارش نازل نشده؟ بگو: بى ترديد خداوند قادر است كه نشانه و معجزهاى (كه مىخواهيد) بياورد، ولى بيشتر (اين بهانهجويان) نمىدانند.
نکته ها
در شأن نزول آيه گفتهاند: برخى از رؤساى قريش، دست به تبليغات سوء و جوسازى زده و از روى بهانه جويى به پيامبر اسلام مىگفتند: «تنها قرآن به عنوان معجزه كافى نيست بلكه بايد معجزاتى چون: معجزات عيسى و موسى و صالح و ... بياورد». «1»
البتّه پيامبرى كه يادآور معجزات انبياى پيشين است، حتماً خودش هم مىتواند نظير آنها را بياورد، وگرنه مردم را به ياد آن معجزات نمىاندازد تا تقاضاى امثال آن را داشته باشند. به علاوه، طبق روايات شيعه وسنّى، پيامبر صلى الله عليه و آله معجزات ديگرى غير از قرآن هم داشته است.
هدف از آوردن معجزه، اعلام رابطه خاص ميان خدا و رسول و نشانهى قدرت بىانتهاى الهى است، نه برآوردن تمايلات بى پايان مردم لجوج. البتّه گاهى براى اتمام حجّت، معجزهى درخواستى مردم را مىآوردهاند.
به شهادت تاريخ، معجزات پياپى، سبب هدايت لجوجان نشده، بلكه موجب قهر و عقاب الهى گشته است. قرآن مىفرمايد: «اگر ما فرشتگان را بر مردم نازل كنيم، يا مردگان با آنان سخن بگويند، باز گروهى از لجوجان ايمان نمىآوردند». «2»
«1». تفسير مجمعالبيان.
«2». انعام، 111.
جلد 2 - صفحه 449
پیام ها
1- به بهانهجويىهاى مخالفان پاسخ دهيد. قالُوا ... قُلْ
2- خداوند قادر است، ولى حكيم هم مىباشد و قدرتش آنگاه جلوه مىكند كه كار و تقاضا حكيمانه باشد. إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ ... أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (37)
باز سر رشته كلام به اقوال كفار مىفرمايد:
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ: و گفتند رؤساى قريش بعد از عجز از معارضه قرآن، چرا نازل نمىشود بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله آيتى از جانب پروردگار او، يعنى معجزهاى كه ما از او مىطلبيم، مراد آيات مقترحه (دلخواهى) است كه بر سبيل تعنت از آن حضرت طلب مىكردند، چون يد بيضا و عصاى موسى و ناقه ثمود و احياى موتى و غيره، و يا به جهت اعتنا نكردن ايشان به آيات و معجزات حضرت سيد كائنات از جهت عناد مىگفتند: چرا آيتى ديگر به ما نمىنمايد قُلْ إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً: بگو اى پيغمبر بدرستى كه خداى تعالى قادر است بر آنكه نازل فرمايد آيتى از آيات مقترحه آنها
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 261
آيتى ديگر، يا آيتى كه ملجأ و مضطر سازد به ايمان مانند شقّ جبل، يا آيتى كه اگر به آن ايمان نياورند هلاك شوند وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ: و لكن بيشتر ايشان نمىدانند كه حق تعالى قادر است بر آن آيات، و لكن عاقبت وخيم است؛ چه حكم الهى بر اين وجه جارى شد كه چون معجزه طلبند و حضرت سبحان آن را ظاهر فرمايد و مقترحان ايمان نيارند، عذاب استيصال بر ايشان فرود آيد، مانند قوم ثمود و اصحاب مائده و غيره؛ و يا نمىدانند در آنچه نزال فرموده از آيات بيّنه ايشان را مندوحه است از غير آن، يعنى وافى كافى است مر كسى را كه در آن نظر و تدبر نمايد.
حضرت باقر «1» عليه السّلام در اين آيه فرمود: زود است نشان داده شود شما را در آخر الزمان آياتى، از آن جمله دابة الارض كه مراد وجود امير المؤمنين عليه السّلام است، و ديگر دجال و نزول عيسى بن مريم و طلوع شمس از مغرب، مراد ظاهر شدن ولىّ عصر، امام زمان، قائم آل محمّد پسر امام حسن عسكرى عجل اللّه تعالى فرجه مىباشد كه از طرف مكه ظهور نمايد و دنيا را پر از عدل و داد فرمايد، بعد از آنكه از جور و كفر پر شده باشد. اللهم اجعلنا من انصاره.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (37)
ترجمه
و گفتند چرا فرستاده نميشود براى او معجزه از پروردگارش بگو همانا خداوند قادر است بر آنكه بفرستد معجزه را ولى بيشتر ايشان نميدانند.
تفسير
مقصود از معجزه آنستكه اگر كسى طالب بدست آوردن حق باشد بوسيله مشاهده آن يقين پيدا كند و ايمان بياورد و از براى حصول اين مقصود يك يا چند معجزه كافى است و پيغمبر خاتم يك معجزه باقيه تا روز قيامت داشت كه آن قرآن بود و معجزات ديگر بسيارى كه بعضى از آنها ملازم با جسم مبارك بود و بعضى از آنها مقارن با ولادت آنحضرت روى داد و بعضى در اوقاتيكه طلب نمودهاند بوقوع پيوست كه همه مشاهده نموده بودند و طالبان حق ايمان آورده بودند و آنانكه عناد و لجاج داشتند حمل بر سحر و شعبده و كهانت ميكردند و هر وقت كسى بآنها اعتراض ميكرد كه با اين معجزات با هرات و آيات بيّنات چرا ايمان نميآوريد ميگفتند اگر راست ميگويد چرا چنين معجزه را نمينمايد در صورتى كه مكرر همان معجزه را كه خواسته بودند بآنها ارائه داده شده بود و بجهتى كه ذكر شد ايمان نياورده بودند و چون بآنها گفته ميشد اينهمه معجزات كافى نيست ميگفتند خير اينها معجزه نيست معجزه آنستكه نشود حمل بر سحر و شعبده و كهانت نمود و براى ما يقين بياورد خدا كه قادر است چرا چنين معجزه نميفرستد لذا
جلد 2 صفحه 317
خداوند در جواب آنها فرموده بگو بلى خدا قادر است كه هر قدر شما ميخواهيد معجزه بفرستد و طورى باشد كه شما مجبور شويد بايمان ولى اين امر بر خلاف حكمت است كه خداوند بدلخواه شما بدون لزوم هر روز اوضاع كائنات را تغيير و تبديل دهد يا شما را مجبور بايمان نمايد چون ايمان اجبارى ثمر ندارد و مسقط تكليف است دنيا بايد با لوازم خود باقى باشد و بيشتر مردم نميدانند و قمى ره فرموده آنها نميدانند كه وقتى بيايد آيه و ايمان نياورند بآن هلاك ميشوند و از حضرت باقر (ع) در اين آيه روايت شده است كه در آخر الزمان آياتى ظاهر ميشود از آن جمله دابّة الارض و دجّال و نزول عيسى بن مريم (ع) و طلوع آفتاب از مغرب است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قالُوا لَو لا نُزِّلَ عَلَيهِ آيَةٌ مِن رَبِّهِ قُل إِنَّ اللّهَ قادِرٌ عَلي أَن يُنَزِّلَ آيَةً وَ لكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَعلَمُونَ (37)
و گفتند که چرا نازل نميشود بر پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم آيه از پروردگار خود بگو محققا خداوند قدرت دارد بر اينكه نازل فرمايد آيه و لكن اكثر آنها نميدانند وَ قالُوا لَو لا نُزِّلَ عَلَيهِ آيَةٌ اختلاف شد در اينكه مراد از اينکه آيه چيست بعضي گفتند مراد معجزاتيست که اينها تقاضا ميكنند چنانچه در سوره مباركه بني اسرائيل خداوند از قول كفار که از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم تقاضا كردند نقل ميفرمايد وَ قالُوا لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّي تَفجُرَ لَنا مِنَ الأَرضِ يَنبُوعاً أَو تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِن نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنهارَ خِلالَها تَفجِيراً أَو تُسقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمتَ عَلَينا كِسَفاً أَو تَأتِيَ بِاللّهِ وَ المَلائِكَةِ قَبِيلًا أَو يَكُونَ لَكَ بَيتٌ مِن زُخرُفٍ أَو تَرقي فِي السَّماءِ وَ لَن نُؤمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتّي تُنَزِّلَ عَلَينا كِتاباً نَقرَؤُهُ قُل سُبحانَ رَبِّي هَل كُنتُ إِلّا بَشَراً رَسُولًا آيه
جلد 7 - صفحه 59
92- 95، و بعضي گفتند مراد آياتيست که بر انبياء سلف نازل شده مثل ناقه صالح عصاي موسي، احياء عيسي و امثال اينها، و بعضي گفتند مراد نزول عذاب است مثل صاعقه و صيحه و امطار حجاره چنانچه در سوره معارج ميفرمايد سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ آيه 1، و در سوره مجادله ميفرمايد لَو لا يُعَذِّبُنَا اللّهُ بِما نَقُولُ آيه 9 و تحقيق كلام اينست که در مقدمه اينکه تفسير تذكر داديم و در مجلد اول كلم الطيب در باب معجزه بيان شده که آنچه لازم است بمقتضاي حكمت و عدل الهي اقامه حجت است که راه عذر بر مكلفين بسته شود و اعطاء معجزه از تحت قدرت نبي خارج است و فعل الهيست که بدست نبي جاري ميشود و نبايد معجزه ملعبه ناس باشد و مجلس نبي مجلس تماشاخانه شود لذا ميفرمايد قُل إِنَّ اللّهَ قادِرٌ عَلي أَن يُنَزِّلَ آيَةً خداوند بر هر چيزي قادر است و لكن نه چنين است که هر چه مقدور او است بايد وقوع پيدا كند بلكه وقوع آن منوط بحكمت و مصلحت است زيرا خداوند تمام افعالش موافق با مصالح و حكم است.
وَ لكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَعلَمُونَ و تصور ميكنند که هر چه دلخواه آنها است بايد واقع شود چنانچه نوع مردم از خداوند تمناي ثروت بيمنتهي و عمر طولاني و عزّت فوق العاده دارند و غافل از اينكه خلاف صلاح است و بضرر آنها تمام ميشود چنانچه ميفرمايد وَ عَسي أَن تَكرَهُوا شَيئاً وَ هُوَ خَيرٌ لَكُم وَ عَسي أَن تُحِبُّوا شَيئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُم وَ اللّهُ يَعلَمُ وَ أَنتُم لا تَعلَمُونَ بقره آيه 213.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- مشرکان، مدعى نارسایى معجزات پیامبر (قرآن) براى اثبات رسالت آن حضرت. (و قالوا لو لا نزل علیه ءایة من ربه) درخواست معجزه از سوى مشرکان، على رغم معجزاتى مانند قرآن، حکایت از آن دارد که آنان معجزات آن حضرت را براى اثبات رسالت کافى نمى دانستند.
۲- نازل نشدن معجزه ویژه و دلخواه مشرکان، بهانه کفرورزى آنان به رسالت پیامبر (ص) (و قالوا لو لا نزل علیه ءایة من ربه) درخواست معجزه از پیامبر (ص)، على رغم ارائه معجزات از سوى آن حضرت، حاکى است که آنان خواهان معجزه ویژه و دلخواه خود بودند.
۳- تبلیغات و جوسازى مشرکان براى تکذیب رسالت پیامبر (ص) (و قالوا لو لا نزل علیه ءایة من ربه)
۴- خداوند، توانا بر فرستادن هرگونه معجزه و نشانه (قل إن اللّه قادر على أن ینزل ءایة)
۵- تقاضاى معجزات ویژه و دلخواه، برخاسته از نادانى است. (و لکن أکثرهم لایعلمون) نفى علم از درخواست کنندگان معجزات ویژه بیانگر این است که نادانى زمینه پیدایش این نوع تقاضاهاست.
۶- ناآگاهى اغلب مشرکان از قدرت خداوند بر فرستادن هرگونه معجزه و نشانه (إن اللّه قادر على أن ینزل ءایة و لکن أکثرهم لایعلمون) مفعول «لایعلمون»، به قرینه فراز قبل آن، قدرت الهى است، یعنى: «لایعلمون أن اللّه قادر ...»
۷- معدودى از مشرکان مى دانستند که خداوند توان آوردن معجزه درخواستى آنان را دارد. (و لکن أکثرهم لایعلمون)
۸- ناآگاهى اغلب مشرکان به فلسفه عدم نزول معجزات درخواستى آنان (و قالوا لولا نزل علیه ءایة ... و لکن أکثرهم لایعلمون) برداشت فوق بر این اساس است که «لایعلمون» جمله اى مانند «حکمة عدم نزول الأیات» باشد.
۹- اقلیتى از مشرکان به فلسفه نازل نشدن معجزات ویژه درخواستى خویش آگاه بودند. (و قالوا لولا نزل علیه ءایة ... و لکن أکثرهم لایعلمون)
۱۰- تبلیغات مشرکان علیه پیامبر (ص)، على رغم آگاهى به قدرت الهى و فلسفه نازل نشدن معجزات درخواستى (و قالوا لولا نزل علیه ءایة من ربه قل إن اللّه قادر ... و لکن أکثرهم لایعلمون) اگر مشرکان اعتقاد به قدرت خدا نداشتند، جمله «قل إن اللّه قادر» ادعایى محض بود. بر این اساس آنان قدرت خداند را بر نزول هرگونه معجزه قبول داشتند. گذشته از اینکه اقلیتى از آنان به تصریح آیه به علت عدم نزول معجزات مورد درخواست خود نیز آگاه بودند.
۱۱- برخى از مشرکان، على رغم آگاهى به قدرت خداوند بر نزول هر معجزه و فلسفه نازل نشدن آن، خواهان نزول معجزات ویژه خود بودند. (و قالوا لولا نزل ... إن اللّه قادر ... و لکن أکثرهم لایعلمون)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا:۴، ۶
- جهل: آثار جهل ۵
- خدا: قدرت خدا ۵، ۶، ۷، ۱۱
- قرآن: اعجاز قرآن ۱
- کفر: به محمّد (ص) ۲
- محمّد (ص): تکذیب محمّد (ص) ۳; دلایل نبوت محمّد (ص) ۱
- مشرکان: ادعاهاى مشرکان ۱; اقلیت مشرکان صدر اسلام ۷، ۹; بهانه جویى مشرکان ۲; تبلیغ مشرکان صدر اسلام ۱۰; جوسازى مشرکان ۳; جهل اکثریت مشرکان ۶، ۸; کفر مشرکان ۲; مشرکان و قرآن ۱; مشرکان و محمّد (ص) ۳، ۱۰; مشرکان و معجزه ۱۱; مشرکان و معجزه محمّد (ص) ۱; معجزه اقتراحى مشرکان ۲
- معجزه: درخواست معجزه ۵، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱ ; معجزه اقتراحى ۵، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱; منشأ معجزه ۴، ۶، ۷، ۱۱