الرعد ١٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

خداوند از آسمان آبی فرستاد؛ و از هر درّه و رودخانه‌ای به اندازه آنها سیلابی جاری شد؛ سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد؛ و از آنچه (در کوره‌ها،) برای به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی، آتش روی آن روشن می‌کنند نیز کفهایی مانند آن به وجود می‌آید -خداوند، حق و باطل را چنین مثل می‌زند!- امّا کفها به بیرون پرتاب می‌شوند، ولی آنچه به مردم سود می‌رساند [= آب یا فلز خالص] در زمین می‌ماند؛ خداوند اینچنین مثال می‌زند!

|از آسمان آبى فرو فرستاد، پس دره‌ها و مسيل‌ها به وسعت خود جارى شدند، و سيلاب، كف بالا آمده‌اى برداشت، و از آنچه [از فلزات‌] بر آتش ذوب مى‌كنند تا زيور و كالايى سازند نيز مانند آن كفى است. خداوند حق و باطل را چنين مثل مى‌زند. اما كف به كنار مى‌رود، ول
[همو كه‌] از آسمان، آبى فرو فرستاد. پس رودخانه‌هايى به اندازه گنجايش خودشان روان شدند، و سيل، كفى بلند روى خود برداشت، و از آنچه براى به دست آوردن زينتى يا كالايى، در آتش مى‌گدازند هم نظير آن كفى برمى‌آيد. خداوند، حق و باطل را چنين مَثَل مى‌زند. اما كف، بيرون افتاده از ميان مى‌رود، ولى آنچه به مردم سود مى‌رساند در زمين [باقى‌] مى‌ماند. خداوند مَثَلها را چنين مى‌زند.
خدا از آسمان آبی نازل کرد که در هر رودی به قدر وسعت و ظرفیتش سیل آب جاری شد و بر روی سیل کفی بر آمد چنانکه فلزاتی را نیز که برای تجمل و زینت (مانند طلا و نقره) یا برای اثاث و ظروف (مانند آهن و مس) در آتش ذوب کنند مثل آب کفی برآورد، خدا به مثل این (آب و فلزات و کف روی آنها) برای حق و باطل مثل می‌زند که (باطل چون) آن کف به زودی نابود می‌شود و اما (حق چون) آن آب و فلز که به خیر و منفعت مردم است در زمین درنگ می‌کند. خدا مثلها را بدین روشنی بیان می‌کند.
خدا از آسمان آبی نازل کرد که در هر درّه و رودی به اندازه گنجایش و وسعتش [سیلابی] جاری شد، سپس سیلاب، کفی پُف کرده را به روی خود حمل کرد، و نیز از فلزاتی که برای به دست آوردن زینت و زیور یا کالا و متاع، آتش بر آن می افروزند، کفی پُف کرده مانند سیلاب بر می آید؛ این گونه خدا حق و باطل را [به امور محسوس] مَثَل می زند. اما آن کفِ [روی سیل و روی فلز گداخته در حالی که کناری رفته] به حالتی متلاشی شده از میان می رود، و اما آنچه [چون آب و فلز خالص] به مردم سود می رساند، در زمین می ماند. خدا مَثَل ها را این گونه بیان می کند [تا مردم در همه امور حق را از باطل بشناسند.]
از آسمان آب فرستاد و هر رودخانه به اندازه خويش جارى شد، و آب روان كف بر سر آورد. و از آنچه بر آتش مى‌گدازند تا زيور و متاعى سازند نيز كفى بر سر آيد. خدا براى حق و باطل چنين مثَل زند. اما كف به كنارى افتد و نابود شود و آنچه براى مردم سودمند است در زمين پايدار بماند. خدا اينچنين مثَل مى‌زند.
[همو] از آسمان آبی فرو بارید، آنگاه رودها هر یک به اندازه خویش جاری شد، و سیلاب کف فراوانی با خود آورد، و از آنچه بر آتش می‌افروزند [و می‌گدازند] که زیور یا اثاثیه به دست آورند نیز کفی همانند آن [آب‌] هست، بدین‌سان خداوند حق و باطل را [این چنین‌] مثل می‌زند، و اما کف بر باد می‌رود، و اما آنچه به مردمان سود می‌رساند، بر روی زمین باقی می‌ماند، خداوند بدین گونه مثل می‌زند
از آسمان آبى فروآورد پس رودهايى به اندازه خود روان شد آنگاه سيل كفى بر روى خود بر آورد، و از آنچه براى جستن زيورى يا كالايى در آتش مى‌گدازند- فلزات- نيز كفى مانند آن [برآورد]. اينچنين خدا حق و باطل را [مثَل‌] مى‌زند- حق را پايدار مى‌كند و باطل را از ميان مى‌برد- اما كف به كنارى رود و نيست شود، و اما آنچه مردم را سود مى‌رساند- آب و فلزات- در زمين بماند. اين گونه، خدا مثَلها مى‌زند.
خداوند از (ابرهای) آسمان، آب فرو می‌باراند و درّه‌ها و رودخانه‌ها هر یک به اندازه‌ی گنجایش خویش (برای رویش گیاهان و بهره‌وری درختان، از آب آن) در خود می‌گنجانند، و روی این سیلابها، کفهای زیاد و بیسودی قرار می‌گیرد، همچنین است آنچه از طلا و نقره و غیره جهت تهیّه‌ی زینت‌آلات روی آتش ذوب می‌نمایند، کفهائی همانند کفهای آب بر می‌آورد، - پروردگار برای حق و باطل چنین مثالی می‌زند - امّا کفها، (بیسود و بیهوده بوده و هرچه زودتر) دور انداخته می‌شود، ولی آنچه برای مردم نافع است در زمین ماندگار می‌گردد. خداوند این چنین مثالی می‌زند. (عقائد باطل، همسان کف و خس و خاشاک روی آب و بالای فلزات است که هرچه زودتر از میان می‌رود، ولی ادیان حقیقی آسمانی، چون آب و طلا و نقره سودمند و ماندگار می‌باشد).
(همو) از آسمان، آبی فرود آورد. پس (به طرف) گودی‌هایی به اندازه‌ی گنجایش‌شان روان شد و پس سیل، کفی برخاسته بر خود بس بار کرد. و از آنچه برای به دست آوردن زینتی یا کالایی، در آتش می‌گذارند، همانند آن، کفی بر می‌آید. خدا حق و باطل را چنین مَثَل می‌زند. و اما کف، پس بی‌مهابا به هدر می‌رود، ولی‌آنچه به مردم سود می‌رساند، در زمین هم‌چنان (باقی) می‌ماند. خدا مَثَل‌ها را چنین می‌زند.
فرستاد از آسمان آبی پس روان گشت دره‌هائی از سیل به اندازه خود پس برداشت سیل کفی برآمده و از آنچه می‌افروزند بر آن در آتش به طلب زیوری یا کالائی کفی مانند آن بدینگونه می‌زند خدا حق و باطل را اما کف می‌رود کناری و اما آنچه سود دهد مردم را پس می‌ماند در زمین بدینگونه می‌زند خدا مثلها را


الرعد ١٦ آیه ١٧ الرعد ١٨
سوره : سوره الرعد
نزول : ٧ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«سالَتْ»: جاری شد. «أَوْدِیَةٌ»: جمع وادی، درّه‌ها. مراد رودخانه و جویبارهای میان کوهها است. «بِقَدَرِهَا»: به اندازه گنجایش خود. «زَبَداً»: کف. «رَابِیاً»: برآمده. در بالا قرار گرفته. «إِبْتِغَآءَ»: به خاطر. از برای. مفعولٌ‌له است. «حِلْیَةٍ»: زیور. «جُفَآءً»: دور انداختنی. مصدر ماده (جَفْأ) به معنی اسم مفعول، یعنی مَجْفُوء است که به معنی مطرود و پرت شده می‌باشد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- خداوند نازل کننده باران از آسمان (أنزل من السماء ماء)

۲- دره ها و آبراه ها هر کدام به اندازه ظرفیتشان آبهاى باران را در بستر خویش جارى مى سازند. (فسالت أودیة بقدرها) «سَیْل» (مصدر سالت) به معناى جارى شدن و «أودیة» (جمع وادى) به معناى آبراه ها و دره ها و «قَدَر» به معناى اندازه و مقدار است. اسناد «سالت» به «أودیة» همانند (جرى المیزاب) اسنادى مجازى است. بنابراین «فسالت أودیة ...» ; یعنى، پس جارى شد آبها در رودها به اندازه ظرفیت آن رودها.

۳- سیلهاى جارى در رودها ، بر روى خویش کفهاى پف کرده را به همراه مى برند. (فاحتمل السیل زبدًا رابیًا) «احتمال» (مصدر احتمل) به معناى حمل کردن است. «السَیل» بر آب فراوانى که جریان دارد گفته مى شود. «زَبَد» به معناى کف مى باشد و از معانى «رَبْو» (مصدر رابیاً) انتفاخ و باد کردن است.

۴- فلزات گداخته شده در کوره هاى آتش ، کفهایى همانند کفهاى سیلاب از خود ایجاد مى کنند. (و مما یوقدون علیه فى النار ... زبد مثله) «من» در «مما یوقدون» نشویه است. «ایقاد» (مصدر یوقدون) به معناى شعله ور ساختن آتش مى باشد. مراد از «ما» به قرینه «حلیة» و «متاع» فلزاتى نظیر طلا، نقره، مس و ... است. «فى النار» حال مؤکّده مى باشد. بنابراین «یوقدون ...» ; یعنى، و حاصل مى شود از فلزاتى که آتش بر آن برافروزند (آن را ذوب کنند) کفى مانند کف سیلاب.

۵- تهیه زیورآلات و وسایل زندگى از اهداف گداختن فلزات در کوره هاى آتش است. (و مما یوقدون علیه فى النار ابتغاء حلیة أو متع) «ابتغاء» به معناى طلب کردن است و این کلمه مفعول له براى «یوقدون» مى باشد. «حلیة» چیزى است که وسیله زینت قرار مى گیرد و «متاع» به چیزى گفته مى شود که در زندگى مورد بهره بردارى است.

۶- مردم عصر بعثت آشنا با گداختن و ذوب فلزات در کوره هاى آتش ، براى تهیه زیورآلات و اسباب زندگى (و مما یوقدون علیه فى النار ابتغاء حلیة أو متع)

۷- حق در تشبیه مانند باران و سیلاب است و باطل همسان کفهاى پف کرده بر روى آن (أنزل من السماء ماء فسالت أودیة بقدرها فاحتمل السیل زبدًا رابیًا ... کذلک یضرب الله الحق و البطل)

۸- حق در تشبیه همانند فلزات گداخته شده و ذوب گشته است و باطل بسان کفهاى ایجاد شده بر روى آن (و مما یوقدون علیه فى النار ... زبد مثله کذلک یضرب الله الحق و البطل)

۹- خداوند نازل کننده حق و سرچشمه آن (أنزل من السماء ماء ... کذلک یضرب الله الحق و البطل)

۱۰- حقایق و معارف نازل شده از ناحیه خدا پیراسته از هر باطلى است. (أنزل من السماء ماء ... فاحتمل السیل زبدًا رابیًا ... کذلک یضرب الله الحق و البطل) از آن جا که حق به آبى تشبیه شده است که از آسمان فرومى ریزد و در آن هنگام هیچ کفى همراه ندارد ، برداشت فوق استفاده مى شود.

۱۱- باطل بر محور حق خودنمایى کرده و بر آن تحمیل مى شود. (فاحتمل السیل زبدًا رابیًا)

۱۲- کفهاى سیلابها و فلزات گداخته شده دور ریخته و نیست مى شوند و آبها و فلزات سودمند باقى مى مانند. (فأما الزبد فیذهب جفاءً و أما ما ینفع الناس فیمکث فى الأرض) «جَفاء» به معناى دور شدن از چیزى است و «جُفاء» به چیزى که دور ریخته مى شود اطلاق مى گردد، در لسان العرب آمده است «جفاء السیل یعنى کفها و چیزهاى پلید و مانند اینها که سیلاب آنها را به کنارى مى اندازد».

۱۳- باطلْ ناچیز ، سبک ، توخالى و پفکى است. (فاحتمل السیل زبدًا رابیًا ... کذلک یضرب الله الحق و البطل)

۱۴- هر انسانى به اندازه استعداد و ظرفیتش از حقایق و معارف الهى بهره مند مى شود. (أنزل من السماء ماء فسالت أودیة بقدرها ... کذلک یضرب الله الحق و البطل) جمله «فسالت أودیة بقدرها» مى رساند که هر دره اى به اندازه ظرفیتش آبها را جارى مى سازد و این معنا در جانب مَثَل (کذلک یضرب الله الأمثال) بیانگر آن است که هر انسانى استعدادى خاص دارد و به اندازه استعدادش معارف الهى را دریافت مى کند.

۱۵- معارف و حقایق الهى همواره در خطر مشوب شدن و آمیخته گشتن به امورى باطل است. (أنزل من السماء ... فاحتمل السیل زبدًا رابیًا و مما یوقدون ... زبد مثله)

۱۶- توحید ، ولایت خدا و ربوبیت او ، حقایقى است ماندگار و شرک و پرستش غیر خدا باطلهایى است رفتنى و ناپایدار (فأما الزبد فیذهب جفاءً و أما ما ینفع الناس) به قرینه آیات گذشته از مصادیق مورد نظر براى باطل - که به کفها تشبیه شد شرک و پرستش غیر خداست و از مصادیق حق که نافع و ماندگار است - توحید و اعتقاد به ربوبیت و ولایت خداوند است.

۱۷- نوید خداوند به پیروزى حق و استقرار آن در زمین و شکست باطل و رخت بر بستن آن (فأما الزبد فیذهب جفاءً و أما ما ینفع الناس فیمکث فى الأرض)

۱۸- باور به توحید و ولایت خدا و ربوبیت او ، مراتبى گوناگون دارد و هر انسانى به اندازه استعدادش آن را درمى یابد. (قل من رب السموت و الأرض ... أنزل من السماء ماء فسالت أودیة بقدرها ... کذلک یضرب الله الأمثال )

۱۹- گروهى از انسانها حتى اندکى از حقایق و معارف الهى را درنمى یابند و از آن بهره مند نمى شوند. (أنزل من السماء ماء فسالت أودیة بقدرها ... کذلک یضرب الله الحق و البطل) نکره آوردن «أودیة» (دره هایى) نه «دره ها» مى رساند که باران بر همه دره ها و رودها نمى بارد و آب در آن جارى نمى شود و این معنا در جانب ممثل گویاى آن است که معارف الهى بر همه قلبها فرو نمى ریزد و تنها قلبهایى - نه همه قلبها - لیاقت دریافت آن را دارند.

۲۰- خداوند براى تبیین حقایق مثلهاى فراوان مى آورد. (کذلک یضرب الله الأمثال) ادات عموم مانند «کل»، «ال» جنس که بر جمع داخل شود و ... گاهى براى استغراق حقیقى است و گاهى حاکى از کثرت و فراوانى است که از آن به عموم عرفى تعبیر مى شود. به نظر مى رسد معناى دوم از «الأمثال» اراده شده باشد.

۲۱- تشبیه حقایق به امور محسوس و آوردن مثل براى آنها از شیوه هاى قرآن (کذلک یضرب الله الأمثال)

۲۲- همانندى حق با آب فرود آمده از آسمان و نیز با فلزات ذوب شده و همسانى باطل با کف سیلابها و کف فلزات ذوب شده ، از ضرب المثلهاى قرآن است. (کذلک یضرب الله الحق و البطل ... کذلک یضرب الله الأمثال)

موضوعات مرتبط

  • استعدادها: تفاوت استعدادها ۱۴، ۱۸; نقش استعدادها ۱۴، ۱۸
  • ایمان: ایمان به توحید ۱۸; ایمان به ربوبیت خدا ۱۸; ایمان به ولایت خدا ۱۸; مراتب ایمان ۱۸
  • باران: منشأ نزول باران ۱
  • باطل: پوچى باطل ۱۳; تحمیل باطل بر حق ۱۱; موارد باطل ۱۶
  • بشارت: بشارت پیروزى حق ۱۷; بشارت شکست باطل ۱۷
  • تشبیهات قرآن: تشبیه باطل ۷، ۸، ۲۲; تشبیه به باران ۷، ۲۲; تشبیه به سیلاب ۷; تشبیه به فلز مذاب ۸، ۲۲; تشبیه به کف سیلاب ۴، ۷، ۲۲; تشبیه به کف فلز مذاب ۸، ۲۲; تشبیه به محسوسات ۲۱; تشبیه حق ۷، ۸، ۲۲; تشبیه کف فلز مذاب ۴
  • توحید: جاودانگى توحید ۱۶; حقانیت توحید ۱۶ حق : اصالت حق ۷، ۸، ۱۱; منشأ حق ۹; موارد حق ۱۶
  • حقایق: روش تبیین حقایق ۲۰
  • خدا: افعال خدا ۱، ۹; بشارتهاى خدا ۱۷; جاودانگى ربوبیت خدا ۱۶; جاودانگى ولایت خدا ۱۶; حقانیت ربوبیت خدا ۱۶; حقانیت ولایت خدا ۱۶; روش تعالیم خدا ۲۰
  • دره ها: تقدیر ظرفیت دره ها ۲
  • دین: آسیب شناسى دین ۱۵; استفاده از دین ۱۴; تنزیه دین ۱۰; خطر التقاط در دین ۱۵; محرومان از فهم دین ۱۹
  • رودها: تقدیر ظرفیت رودها ۲
  • زیورآلات: روش ساخت زیورآلات ۵
  • سیلاب: بخش مفید سیلاب ۱۲; کف سیلاب ۳، ۱۲
  • شرک: بطلان شرک عبادى ۱۶; ناپایدارى شرک ۱۶
  • صنعت: تاریخ صنعت ۶
  • فلز: بخش مفید فلز مذاب ۱۲; ذوب فلز در دوران بعثت ۶; فواید ذوب فلز ۵; کف فلز مذاب ۱۲
  • قرآن: تشبیهات قرآن ۴، ۷، ۸، ۲۱; روش تعالیم قرآن ۲۱; فلسفه مثالهاى قرآن ۲۰; مثالهاى قرآن ۴، ۸، ۲۱، ۲۲

منابع