روایت:الکافی جلد ۲ ش ۸۲۸

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

عنه عن بعض اصحابنا رفعه عن احدهما ع قال :

مَرَّ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ ع‏ بِمَجْلِسٍ مِنْ‏ قُرَيْشٍ‏ فَإِذَا هُوَ بِقَوْمٍ بِيضٍ‏ ثِيَابُهُمْ صَافِيَةٍ أَلْوَانُهُمْ كَثِيرٍ ضِحْكُهُمْ يُشِيرُونَ بِأَصَابِعِهِمْ‏ إِلَى مَنْ يَمُرُّ بِهِمْ ثُمَّ مَرَّ بِمَجْلِسٍ‏ لِلْأَوْسِ‏ وَ اَلْخَزْرَجِ‏ فَإِذَا قَوْمٌ بُلِيَتْ مِنْهُمُ اَلْأَبْدَانُ وَ دَقَّتْ مِنْهُمُ اَلرِّقَابُ وَ اِصْفَرَّتْ مِنْهُمُ اَلْأَلْوَانُ وَ قَدْ تَوَاضَعُوا بِالْكَلاَمِ فَتَعَجَّبَ‏ عَلِيٌّ ع‏ مِنْ ذَلِكَ وَ دَخَلَ عَلَى‏ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ فَقَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي إِنِّي مَرَرْتُ بِمَجْلِسٍ لآِلِ فُلاَنٍ ثُمَّ وَصَفَهُمْ وَ مَرَرْتُ بِمَجْلِسٍ‏ لِلْأَوْسِ‏ وَ اَلْخَزْرَجِ‏ فَوَصَفَهُمْ ثُمَّ قَالَ وَ جَمِيعٌ مُؤْمِنُونَ فَأَخْبِرْنِي يَا رَسُولَ اَللَّهِ‏ بِصِفَةِ اَلْمُؤْمِنِ فَنَكَسَ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ عِشْرُونَ خَصْلَةً فِي اَلْمُؤْمِنِ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ لَمْ يَكْمُلْ إِيمَانُهُ إِنَّ مِنْ أَخْلاَقِ اَلْمُؤْمِنِينَ يَا عَلِيُ‏ اَلْحَاضِرُونَ اَلصَّلاَةَ وَ اَلْمُسَارِعُونَ إِلَى اَلزَّكَاةِ وَ اَلْمُطْعِمُونَ اَلْمِسْكِينَ اَلْمَاسِحُونَ رَأْسَ اَلْيَتِيمِ اَلْمُطَهِّرُونَ أَطْمَارَهُمْ اَلْمُتَّزِرُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمُ اَلَّذِينَ إِنْ حَدَّثُوا لَمْ يَكْذِبُوا وَ إِذَا وَعَدُوا لَمْ يُخْلِفُوا وَ إِذَا اُئْتُمِنُوا لَمْ يَخُونُوا وَ إِذَا تَكَلَّمُوا صَدَقُوا رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ أُسُدٌ بِالنَّهَارِ صَائِمُونَ اَلنَّهَارَ قَائِمُونَ اَللَّيْلَ لاَ يُؤْذُونَ جَاراً وَ لاَ يَتَأَذَّى بِهِمْ جَارٌ اَلَّذِينَ مَشْيُهُمْ عَلَى اَلْأَرْضِ هَوْنٌ وَ خُطَاهُمْ إِلَى بُيُوتِ اَلْأَرَامِلِ وَ عَلَى أَثَرِ اَلْجَنَائِزِ جَعَلَنَا اَللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ اَلْمُتَّقِينَ‏


الکافی جلد ۲ ش ۸۲۷ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۸۲۹
روایت شده از : حضرت محمد صلی الله علیه و آله
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث حضرت محمد (ص) در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ الْمُؤْمِنِ وَ عَلَامَاتِهِ وَ صِفَاتِه‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۲۹

يكى از دو امام (امام باقر يا امام صادق (ع) فرمايد: امير المؤمنين (ع) به انجمنى از مردم قريش گذر كرد، بر خلاف انتظار، ديد همه جامهاى سفيد در بر دارند و رنگ و روى آنها با صفا است، پر مى‏خندند، و هر كس به آنها مى‏گذرد او را انگشت نما مى‏سازد (او را مسخره مى‏كنند و وسيله تفريح خود نمايند) سپس به انجمنى از اوس و خزرج (انصار مدينه) گذر كرد، ديد مردمى هستند فرسوده تن، گردنِ آنها لاغر شده و رنگ آنها از رياضت زرد است و در سخن و گفتارِ خود با تواضع هستند. على (ع) از اين دو انجمن در شگفت شد (چون قدرت انصار براى زندگى بيشتر بود و بهتر مى‏توانستند خوشگذرانى كنند زيرا در وطن خود بودند و داراى ثروت و نسبت به دين از قريش دورتر بودند و دين اسلام از قريش براى آنها به ارمغان آمده بود و در حقيقت تأثير ديانت و توجه به دين اسلام، انصار را چنين كرده بود و قريش از بى‏توجهى به دين به آن صورت شده بودند و اين خود مايه تعجّب على (ع) گرديد) آن حضرت، خدمت رسول خدا (ص) رسيد و گفت: پدر و مادرم بقربانت، من به انجمنى از آل فلان رسيدم، و حال آنها را شرح داد، و به انجمنى از اوس و خزرج رسيدم، و حال آنها را شرح داد، سپس عرض كرد: همه اينها هم در شمار مؤمنان هستند؟ يا رسول اللَّه! به من وصف مؤمن را خبر بده. رسول خدا (ص) سر بزير افكند و سپس سر برداشت و فرمود: در مؤمن بيست خصلت است و اگر آنها در وى نباشند، ايمانش كامل نيست، به راستى اى على، از اخلاق مؤمنان است كه: ۱- در نماز جماعت حاضرند ۲- به پرداخت زكاة شتابانند ۳- به مستمندان خوراك دهند ۴- دست مهر بر سر يتيم كشند ۵- جامه‏هاى خود را پاكيزه دارند ۶- كمر خود را محكم بندند ۷- آن كسانى كه اگر خبرى گويند، دروغ نگويند ۸- اگر وعده كنند تخلّف نكنند. ۹- اگر امانتى گيرند، در آن خيانت نورزند ۱۰- چون سخن كنند، راست گويند ۱۱- در شب، چون راهبان، عبادت كنند ۱۲- در روز، چون شيران دلير باشند ۱۳- روزها روزه دارند ۱۴- و شبها را به عبادت گذرانند ۱۵- همسايه نيازارند ۱۶- همسايه از آنها آزار نكشد (فرق ميان اين و پيشتر اين است كه مقصود از همسايه در اول، پناهنده است و در دوّم، همسايه خانه، يا در اوّل، همسايه خانه است و در دوّم، همسايه در مجلس و مركب، يا مقصود از اوّلى، آزار بى‏واسطه است و از دوّمى، آزار بواسطه خدم و اعوان- از مجلسى ره- ولى ظاهر اين است كه مقصود از اوّل، تعدّى به حقوق همسايه است و مقصود از دوّم اينكه وضعى دارد مناسب با حال همسايه مؤمن خود و كارهايى را هم كه تعدّى به حقّ همسايه نيست ولى بسا مايه آزار او است، مرتكب نمى‏شود) ۱۷- آنها كه آرام بر زمين راه مى‏روند ۱۸- به خانه بيوه زنان سركشى كنند ۱۹- دنباله جنازه مردگان بروند ۲۰- خدا ما و شما را از متّقيان سازد (از اين جمله برآيد كه وصف بيستم مؤمن، همان تقوى است، فتدبّر).

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۳۲۷

امير المؤمنين عليه السّلام بانجمنى از مردم قريش گذشت كه جامه‏هاى سفيد پوشيده بودند و رنگ صافى داشتند و بسيار مى‏خنديدند و بهر كه از آنجا مى‏گذشت با انگشت اشاره مى‏كردند، سپس بانجمن اوس و خزرج گذشت و آنها را ديد با پيكر فرسوده و گردن باريك و رنگ زرد، كه با فروتنى سخن ميگفتند. على عليه السلام از اين دو انجمن در شگفت شد و خدمت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آمد و گفت: پدر و مادرم بقربانت، من بانجمن آل فلان گذشتم- و حال آنها را بيان كرد- و بمجلس اوس و خزرج گذشتم- و حال آنها را گفت- سپس عرضكرد: و همه آنها مؤمنند، اى رسول خدا صفت مؤمن را برايم بازگو، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله اندكى سر بزير انداخت و سپس سر بلند كرد و فرمود: بيست خصلت در مؤمن است كه اگر نداشته باشد ايمانش كامل نيست. از اخلاق مؤمنانست كه: ۱- در نماز جماعت حاضرند. ۲- در پرداخت زكاة شتابان. ۳- مستمندان را اطعام كنند. ۴- بر سر يتيم دست نوازش كشند. ۵- لباسهاى خود را پاكيزه دارند. ۶- بند زير جامه را بكمر بندند (تا ستر عورت شود و بزمين نكشد). ۷- اگر خبر دهند دروغ نگويند. ۸- اگر وعده كنند خلف ننمايند. ۹- چون امانت گيرند خيانت نكنند. ۱۰- چون سخن گويند راست گويند. ۱۱- در شب عابدند. ۱۲- در روز شير دليرند. ۱۳- روزها روزه دارند. ۱۴- شبها (براى عبادت) بپاخيزند. ۱۵- همسايه را نيازارند. ۱۶- همسايه از آنها آزار نبيند (اگر چه بوسيله بچه و خادم آنها باشد). ۱۷- بر زمين با آرامش گام بردارند. ۱۸- بخانه‏هاى بيوه زنان (بمنظور كمك و مساعدت) رهسپارند. ۱۹- تشييع جنازه كنند. ۲۰- خدا ما و شما را از جمله متقين قرار دهد (كنايه از اينكه صفت بيستم آنها تقوى است).

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۵۷۳

از او، از بعضى از اصحاب ما روايت است كه آن را مرفوع ساخته، از امام محمد باقر يا امام جعفر صادق عليهما السلام كه فرمود: «اميرالمؤمنين به مجلسى گذشت كه جماعتى از قريش در آن حاضر بودند. و گروهى را ديد كه جامه‏هاى سفيد پوشيده، رنگ‏هاى صاف و روشن دارند و بسيار مى‏خندند، و به سوى هر كه به ايشان مى‏گذرد، به انگشتان خويش اشاره مى‏كنند. بعد از آن به مجلسى گذشت كه گروهى از اوس و خزرج در آن بودند؛ پس ديد كه گروهى چندند كه بدن‏هاى ايشان كهنه و گردن‏هاى ايشان باريك و رنگ‏هاى ايشان زرد شده و در سخن گفتن فروتنى مى‏كنند؛ پس على عليه السلام از اين امر تعجّب كرد و به رسول خدا صلى الله عليه و آله داخل شد و عرض كرد كه: پدر و مادرم فداى تو باد! من به مجلسى از آن فلان گذشتم و قصّه ايشان را شرح كرد. و به مجلسى از اوس و خزرج گذشتم و حال ايشان را وصف نمود. بعد از آن عرض كرد كه: همه مؤمن‏اند؛ پس مرا خبر ده يا رسول اللَّه به صفت مؤمن. رسول خدا صلى الله عليه و آله زمانى سر به زير انداخت، بعد از آن سر خود را بلند كرد و فرمود كه: بيست خصلت در مؤمن است كه اگر آن خصلت‏ها در او نباشد، ايمانش كامل نيست. يا على! به درستى كه از جمله اخلاق و صفات مؤمنان آن است كه به نماز جماعت حاضر مى‏شوند، و به سوى دادن زكات مى‏شتابند، و گدا را طعام مى‏دهند، و دست بر سر يتيمان مى‏كشند، و جامه‏هاى كهنه خويش را پاك و پاكيزه مى‏گردانند، و لنگ‏ها بر ميان مى‏بندند؛ يعنى در عبادت دامن بر ميان مى‏زنند و مردانه عبادت مى‏كنند. آنان كه اگر خبر دهند دروغ نگويند، و اگر وعده دهند خلف آن نكنند، و اگر كسى ايشان را امين دارد خيانت ننمايند، و اگر سخن كنند راست گويند. در شب راهب و مشغول عبادت‏اند و در روز شيران بيشه شجاعت. در روز روزه‏اند و در شب به عبادت ايستاده‏اند. هيچ همسايه‏اى را نرنجانند و همسايه‏اى به سبب ايشان بر رنجش نيايد. آنان كه رفتن ايشان بر روى زمين به هموارى يا عين خوارى است، و گام‏هاى ايشان به سوى خانه‏هاى بيوه‏زنان جارى، و مى‏روند در پس جنازه مردگان. خدا قرار دهد ما و شما را از پرهيزگاران».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)