روایت:الکافی جلد ۲ ش ۵۴۳

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن علي بن الحكم عن صفوان الجمال قال :

وَقَعَ بَيْنَ‏ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ وَ بَيْنَ‏ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ‏ كَلاَمٌ حَتَّى وَقَعَتِ اَلضَّوْضَاءُ بَيْنَهُمْ وَ اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ فَافْتَرَقَا عَشِيَّتَهُمَا بِذَلِكَ وَ غَدَوْتُ فِي حَاجَةٍ فَإِذَا أَنَا بِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ عَلَى بَابِ‏ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ‏ وَ هُوَ يَقُولُ يَا جَارِيَةُ قُولِي‏ لِأَبِي مُحَمَّدٍ يَخْرُجُ قَالَ فَخَرَجَ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ‏ مَا بَكَّرَ بِكَ‏ فَقَالَ إِنِّي تَلَوْتُ آيَةً مِنْ‏ كِتَابِ اَللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ اَلْبَارِحَةَ فَأَقْلَقَتْنِي قَالَ وَ مَا هِيَ قَالَ قَوْلُ اَللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ ذِكْرُهُ اَلَّذِينَ يَصِلُونَ‏ مََا أَمَرَ اَللََّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخََافُونَ سُوءَ اَلْحِسََابِ‏ فَقَالَ صَدَقْتَ لَكَأَنِّي لَمْ أَقْرَأْ هَذِهِ اَلْآيَةَ مِنْ‏ كِتَابِ اَللَّهِ‏ جَلَّ وَ عَزَّ قَطُّ فَاعْتَنَقَا وَ بَكَيَا


الکافی جلد ۲ ش ۵۴۲ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۵۴۴
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ صِلَةِ الرَّحِم‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۴۵۹

از صفوان جمال، گويد: ميان امام صادق (ع) و عبد اللَّه بن الحسن گفتگوئى درگرفت تا به جنجالى كشيد و مردم گرد آنها جمع شدند و شب هنگام بدين وضع از هم جدا شدند و من بامدادان پى كارى بيرون شدم و به ناگاه ديدم امام صادق (ع) بر در خانه عبد اللَّه بن الحسن است و مى‏فرمايد: اى كنيزك، به ابى محمد (كنيه عبد الله است) بگو بيرون آيد، گويد: بيرون آمد و گفت: يا ابا عبد اللَّه، براى چه در اين بامداد بيرون آمدى؟ در پاسخ فرمود: من ديشب آيه‏اى از قرآن خدا عز و جل را خواندم و مرا پريشان كرد، گفت: آن آيه چه بود؟ فرمود: قول خدا عز و جل (۲۱ سوره رعد) : «آن كسانى كه پيوست كنند آنچه را خدا فرمان داده كه پيوست شود و از پروردگار خود بترسند و از بدحسابى بيم دارند» در پاسخ گفت: راست فرمودى، گويا من اين آيه از قرآن را هرگز نخوانده‏ام پس همديگر را در آغوش كشيدند و گريستند.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۲۲۶

صفوان جمال گويد: ميان امام صادق عليه السّلام و عبد اللَّه بن حسن سخنى در گرفت تا بجنجال كشيد و مردم گرد آمدند و شب بود كه با اين وضع از يك ديگر جدا شدند. بامداد پى كارى بيرون شدم، امام صادق عليه السلام را در خانه عبد اللَّه بن حسن ديدم كه ميفرمايد: اى كنيز بابى محمد (عبد اللَّه بن حسن) بگو بيايد، او بيرون آمد و گفت: يا ابا عبد اللَّه چرا پگاه اينجا آمدى؟ فرمود: من ديشب آيه‏ئى از كتاب خداى عز و جل را تلاوت كردم كه پريشانم ساخت. گفت كدام آيه؟ فرمود: قول خداى- جل و عز ذكره «و كسانى كه آنچه را خدا بپيوستن آن فرمان داده، پيوسته دارند از پروردگار خود بيم كنند و از سختى حساب بترسند، ۲۱ سوره ۱۳، عرضكرد راست گفتى، گويا من اين آيه را هرگز در كتاب خداى عز و جل نخوانده بودم، سپس دست بگردن شدند و گريستند.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۳۹۵

محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از على بن حكم، از صفوان جمّال روايت كرده است كه گفت: در ميان حضرت امام جعفر صادق عليه السلام و عبداللَّه بن حسن گفتگويى واقع شد، تا آنكه كار به جايى رسيد كه آواز و غوغا در ميان ايشان بلند گرديد و مردم جمع شدند. و در شبانگاه حضرت و عبداللَّه با اين حال از يكديگر جدا شدند. راوى مى‏گويد كه: من صبح زود در پى كارى رفتم. ناگاه ديدم كه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام بر در خانه عبداللَّه بن حسن ايستاده و مى‏فرمايد كه: «اى كنيز! به ابو محمد- يعنى عبداللَّه بن حسن- بگو كه بيرون آيد». صفوان مى‏گويد كه: عبداللَّه بيرون آمد و عرض كرد كه: يا اباعبداللَّه! چه چيز تو را در اين صبح زود به اينجا آورده است؟ حضرت فرمود كه: «من دوش آيه‏اى را از كتاب خداى عز و جل تلاوت كردم كه آرام مرا ربود؟» عرض كرد كه: آن كدام آيه است؟ فرمود كه: «قول خداى عز و جل: «الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» «۲». (و در صدر آيه واو نيز هست. و ترجمه آن اين است:) «و نيز خداوندانِ عقول صافيه از معارضه وهم و شبهه، آنانند كه پيوند مى‏كنند آن‏چه را كه خدا امر فرموده به آن: و به آنكه پيوند شود چون رحم، و به غايت مى‏ترسند از پروردگار خويش، __________________________________________________

(۲). رعد، ۲۱.

و مى‏ترسند از بدى و سختى حساب». صفوان مى‏گويد كه: عبداللَّه عرض كرد كه: راست گفتى، و گويا كه من هرگز اين آيه را از كتاب خدا نخوانده‏ام؛ پس دست در گردن يكديگر كردند و گريستند.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)