روایت:الکافی جلد ۱ ش ۷۳۶

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

احمد بن محمد و محمد بن يحيي عن محمد بن الحسين عن احمد بن محمد عن ابي الحسن الكناني عن جعفر بن نجيح الكندي عن محمد بن احمد بن عبيد الله العمري عن ابيه عن جده عن ابي عبد الله ع قال :

إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ عَلَى‏ نَبِيِّهِ ص‏ كِتَاباً قَبْلَ وَفَاتِهِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ وَصِيَّتُكَ إِلَى اَلنُّجَبَةِ مِنْ أَهْلِكَ‏ قَالَ وَ مَا اَلنُّجَبَةُ يَا جَبْرَئِيلُ‏ فَقَالَ‏ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ‏ وَ وُلْدُهُ ع وَ كَانَ عَلَى اَلْكِتَابِ خَوَاتِيمُ مِنْ ذَهَبٍ فَدَفَعَهُ‏ اَلنَّبِيُّ ص‏ إِلَى‏ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ ع‏ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَفُكَّ خَاتَماً مِنْهُ وَ يَعْمَلَ بِمَا فِيهِ فَفَكَ‏ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ ع‏ خَاتَماً وَ عَمِلَ بِمَا فِيهِ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى اِبْنِهِ‏ اَلْحَسَنِ ع‏ فَفَكَّ خَاتَماً وَ عَمِلَ بِمَا فِيهِ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى‏ اَلْحُسَيْنِ ع‏ فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ أَنِ‏ اُخْرُجْ بِقَوْمٍ إِلَى اَلشَّهَادَةِ فَلاَ شَهَادَةَ لَهُمْ إِلاَّ مَعَكَ وَ اِشْرِ نَفْسَكَ‏ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى‏ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ ع‏ فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ أَنْ أَطْرِقْ وَ اُصْمُتْ وَ اِلْزَمْ مَنْزِلَكَ‏ وَ اُعْبُدْ رَبَّكَ حَتََّى يَأْتِيَكَ اَلْيَقِينُ‏ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى اِبْنِهِ‏ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع‏ فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ حَدِّثِ اَلنَّاسَ وَ أَفْتِهِمْ وَ لاَ تَخَافَنَّ إِلاَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّهُ لاَ سَبِيلَ لِأَحَدٍ عَلَيْكَ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى اِبْنِهِ‏ جَعْفَرٍ فَفَكَّ خَاتَماً فَوَجَدَ فِيهِ حَدِّثِ اَلنَّاسَ وَ أَفْتِهِمْ وَ اُنْشُرْ عُلُومَ أَهْلِ بَيْتِكَ وَ صَدِّقْ‏ آبَاءَكَ‏ اَلصَّالِحِينَ وَ لاَ تَخَافَنَّ إِلاَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ فِي حِرْزٍ وَ أَمَانٍ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى اِبْنِهِ‏ مُوسَى ع‏ وَ كَذَلِكَ يَدْفَعُهُ‏ مُوسَى‏ إِلَى اَلَّذِي بَعْدَهُ ثُمَّ كَذَلِكَ إِلَى قِيَامِ‏ اَلْمَهْدِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ‏


الکافی جلد ۱ ش ۷۳۵ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۷۳۷
روایت شده از : امام حسن مجتبى عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع لَمْ يَفْعَلُوا شَيْئاً وَ لَا يَفْعَلُونَ إِلَّا بِعَهْدٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمْرٍ مِنْهُ لَا يَتَجَاوَزُونَه‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۳۶۹

امام صادق (ع) فرمود: به راستى خدا يك نوشته به پيغمبرش فرستاد پيش از آنكه وفات كند و فرمود: اى محمد! اين وصيتِ تو باشد به نجيبان از خاندانت، گفت: اى جبرئيل، نجيبان كيانند؟ عرض كرد: امير المؤمنين و فرزندانش، بر آن نوشته مهرهائى از طلا بود و پيغمبر سر به مهر آن را به امير المؤمنين (ع) داد و فرمود: يكى از آن مهرها را باز كند و بدان چه در آن است عمل كند، امير المؤمنين (ع) يكى از آن مهرها را باز كرد و بدان چه در آن بود عمل كرد، سپس آن را به پسرش حسن داد و او هم مهرى را باز كرد و بدان چه در آن بود عمل كرد، سپس آن را به حسين (ع) داد و او مهرى را باز كرد و ديد در آن ثبت است كه مردمى را براى شهادت بر آور كه جز با تو سعادت شهادت ندارند و خود را به خدا عز و جل بفروش، عمل كرد و سپس آن را به على بن الحسين (ع) داد و مهرى را گشود و ديد در آن است كه: سر به زير انداز و دم مزن و در خانه‏ات بنشين و پروردگارت را بپرست تا مرگت در رسد و عمل كرد و آن را به پسرش محمد بن على (ع) داد، او مهرى بر گرفت و ديد نوشته: براى مردم حديث بگو و فتوى بده و جز از خدا عز و جل مترس، زيرا أحدى را به تو راه تجاوز نيست، عمل كرد و سپس آن را به پسرش جعفر (ع) داد و ديد در آن نوشته: براى مردم حديث بگو و فتوى بده و علوم خاندانت را منتشر كن و پدران نيكِ خود را تصديق كن و جز از خدا عز و جل مترس و تو در حرز و امانى، عمل كرد و سپس آن را به پسرش موسى داد و وى آن را به كسى كه بعد از او است بدهد و سپس به همين طريق تا قيام مهدى (ع).

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۲۹

امام صادق عليه السلام فرمود: خداى عز و جل پيش از وفات پيغمبر، مكتوبى بر او نازل كرد و فرمود: اى محمد! اينست وصيت من بسوى نجيبان و برگزيدگان از خاندان تو، پيغمبر گفت: اى جبرئيل نجيبان كيانند؟ فرمود: على بن ابى طالب و اولادش عليهم السلام، و بر آن مكتوب چند مهر از طلا بود، پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله آن را بامير المؤمنين عليه السلام داد و دستور فرمود كه يك مهر آن را بگشايد و بآنچه در آنست عمل كند، امير المؤمنين عليه السلام يك مهر را گشود و بآن عمل كرد، سپس آن را بپسرش حسن‏ عليه السلام داد، او هم يك مهر را گشود و بآن عمل كرد، سپس او آن را بحسين عليه السلام داد، او يك مهر را گشود و در آن ديد نوشته است: با مردمى بطرف شهادت برو، براى آنها شهادتى جز با تو نيست، و خود را بخداى عز و جل بفروش، او هم انجام داد، سپس آن را بعلى بن الحسين عليه السلام داد. او نيز يك مهر گشود و ديد در آن نوشته است: سر بزير انداز و خاموشى گزين و در خانه‏ات بنشين، و پروردگارت را عبادت كن تا مرگت فرا رسد، او هم انجام داد سپس آن را بپسرش محمد بن على عليه السلام داد، او يك مهر را گشود، ديد نوشته است: مردم را حديث گو و فتوى ده و جز از خداى عز و جل مترس: هيچ كس عليه تو راهى نيابد، او هم عمل كرد و سپس آن را بپسرش جعفر عليه السلام داد، او هم يك مهر گشود، ديد در آن نوشته است، مردم را حديث گو و فتوى ده و علوم اهل بيت خود را منتشر كن و پدران نيكوكارت را تصديق نما و جز از خداى عز و جل مترس كه تو در پناه و امانى، او هم عمل كرد و سپس آن را بپسرش موسى عليه السلام داد (يعنى من هم عمل كردم و سپس آن را بپسرم موسى عليه السلام خواهم داد، راوى عبارت را تغيير داده است) و همچنين موسى بامام بعد از خود ميدهد و تا قيام حضرت مهدى صلّى اللَّه عليه و آله اين چنين است.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۸۸۳

احمد بن محمد و محمد بن يحيى، از محمد بن حسين، از احمد بن محمد، از ابوالحسن كِنانى، از جعفر بن نَجيح كِنْدى، از محمد بن احمد بن عبيداللَّه عُمَرى، از پدرش، از جدّش، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده‏اند كه آن حضرت فرمود كه: «خداى عزّوجلّ بر پيغمبر خود نامه‏اى را فرو فرستاد پيش از وفات آن حضرت و فرمود كه: يا محمد، اين وصيّت تو است به نُجَبه (بر وزن هُمَزه، يعنى: برگزيده و بزگوار) از اهلت. پيغمبر فرمود كه:اى جبرئيل، نُجبه كيست؟ جبرئيل عرض كرد كه: على بن ابى‏طالب و فرزندان آن حضرت عليهم السلام (و در بعضى از نُسَخ كافى نجبا به جاى نجبه واقع شده، و معنى آن برگزيدگان و بزرگواران است) و بر آن نامه مهرها بود از طلا. پس پيغمبر صلى الله عليه و آله آن نامه را به امير المؤمنين عليه السلام داد و او را امر فرمود كه: يك مهر از آن را برگيرد و به آنچه در آن است عمل نمايد. پس امير المؤمنين عليه السلام يك مهر را برگرفت و به آنچه در آن بود، عمل نمود. بعد از آن، آن را به پسرش حضرت امام حسن عليه السلام تسليم نمود، و آن حضرت يك مهر را برگرفت و به آنچه در آن بود، عمل نمود. بعد از آن، آن را به سوى حضرت امام حسين عليه السلام دفع كرد، پس آن حضرت مهرى را برگرفت و يافت كه در آن نوشته بود كه بيرون رو با گروهى به سوى شهادت، كه ايشان را شهادتى نيست مگر با تو، و البتّه بايد كه با تو شهيد شوند و جان خويش را به جهت رضاى خداى عزّوجلّ بفروش، و آن را در راه او در باز، و آن حضرت چنين كرد. بعد از آن، نامه را به حضرت على بن الحسين عليه السلام داد و آن حضرت مهرى را برگرفت و يافت كه در آن نوشته بود كه: سر در پيش افكن و خاموش باش، و ملازم منزل خود باش، و پروردگار خود را عبادت كن تا تو را مرگ در رسد، پس آن حضرت چنين كرد. بعد از آن، نامه را به حضرت محمد بن على عليه السلام داد و آن حضرت مهرى را برگرفت و يافت كه در آن نوشته بود كه مردمان را حديث كن، و ايشان را فتوا بده، و البتّه از غير خداى عزّوجلّ مترس، كه كسى را بر تو راهى و تسلّطى نيست. بعد از آن، نامه را به پسرش حضرت امام جعفر عليه السلام سپرد و آن حضرت مهرى را برگرفت و يافت كه در آن نوشته بود كه: مردمان را حديث كن، و ايشان را فتوا بده، و علوم اهل بيت خود را پهن كن، و پدران شايسته خويش را تصديق كن، و البتّه از غير خداى عزّوجلّ مترس، و تو در حِرز و امانى (كه هيچ‏كس تو را ضررى نمى‏تواند رسانيد)، پس آن حضرت، چنين كرد و آن نامه را به سوى پسرش حضرت امام موسى عليه السلام دفع نمود، و همچنين حضرت امام موسى آن را مى‏دهد به آن كسى كه بعد از اوست. بعد از آن، هميشه همچنين است كه هر يك، آن را به ديگرى تسليم نمايد، تا قيام حضرت مهدى آل محمد صلى الله عليه و آله».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)