نتایج جستجو

۱۶، ۱۸ ذکر: ذکر آیات خدا ۳ فطرت: تغییرناپذیرى فطرت ۹، ۱۰، ۱۴; حنیفیت فطرت ۱۲; عمومیت فطرت ۹، ۱۱; ملازمت با فطرت ۷; نقش فطرت ۱۹ قبله: توجه به قبله ۲۲ گرایشها:

صداقت ۹، ۱۱ عذاب: آثار رؤیت عذاب ۳، ۷ فطرت: احیاى فطرت ۲ ; زمینه اختفاى فطرت ۶ ; عوامل احیاى فطرت ۳، ۴، ۵ ; فطرت توحیدى ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶ گرایشها: گرایش

ابتلا به سختى ۳ ; فلسفه ابتلا به سختى ۴، ۶ فطرت: احیاى فطرت ۱۰ ; اختفاى فطرت ۱۰ ; زمینه احیاى فطرت ۸ ; فطرت توحیدى ۸، ۱۰ کمبود: آثار ابتلا به کمبود ۵،

همسوى با فطرت انسان ها است. (فأقم وجهک للدین حنیفًا فطرت اللّه الّتى فطرالناس علیها ... و اتّقوه و أقیموا الصلوة) انابه: اهمیت انابه ۱ انسان: فطرت انسان ۳،

۶، ۸ شرک: بیگانگى شرک با فطرت ۱۳ عذاب: آثار رؤیت عذاب ۱۲ ; زمینه رفع عذاب اخروى ۹ ; عوامل رفع عذاب ۶، ۸ فطرت: احیاى فطرت ۳ ; فطرت توحیدى ۱، ۲، ۳ قیامت: اجابت

عمل: عمل پسندیده ۱۷ غفلت: زمینه غفلت از فطرت ۱۵ فطرت: دلایل فطرت توحیدى ۳; عوامل تنبه فطرت ۶; فطرت خداجویى ۷; فطرت دینى ۷ مشرکان: دعاى مشرکان ۴; مشرکان و

بازگشت مکرّر به چیزى است; و اشاره لطیفى به این معنا مى باشد که پایه و اساس در فطرت انسان، توحید و خداپرستى است، و شرک امر عارضى است که وقتى از آن قطع امید مى

به عمل ناپسند ۱۸ ; عمل شیطانى ۱۸ ; عمل ناپسند ۱۲ فطرت: عوامل انحراف از فطرت ۱۱ ; فطرت حق طلبى ۴ ; فطرت خداجویى ۴ گرایش: ناپسند ۳ گمراهان:۱۳ گمراهى: زمینه

«غلیظاً» در آیه تأکیدى است افزون بر این معنا. این تعبیر مى تواند اشاره به فطرت توحیدى باشد، و یا دلائل عقلى که با مشاهده نظام آفرینش بر انسان ظاهر مى گردد

پیوندى با حق، و پاکى و عدالت دارد، و آلودگى به گناه در واقع جدایى از این فطرت الهى است. جرم‌ (۶۶ بار) الّذِين وَ اللّه مِن کَانُوا صَغَار الْمُقَرّبُون

شيطان خلق كثيرى از شما را كه بر فطرت هدايت آفريده شده بودند گمراه كرد و فطرت خدائى را تغيير داد كه لازم بود از خواسته فطرت بر نگردند و گمراه نشوند. کَثِيرا

عوامل اجابت دعا ۸ دین: اخلاص در دین ۵ شرک: اجتناب از شرک ۵، ۶ فطرت: زمینه تنبه فطرت ۴; فطرت خداجویى ۴ کشتى: فواید کشتى ۳ مسافرت: آثار خطر مسافرت دریایى ۱;

داراى ریشه در فطرت و سرشت انسان (فى اللّه من بعد ما استجیب له) برداشت یاد شده بدین احتمال است که مراد از «فى اللّه» دین خدا و اجابت کننده فطرت انسان باشد

حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان باز مى گردد، و آلودگى ها که بر خلاف فطرت است، از میان مى رود، «عید» گفته شده است. و از آنجا که روز نزول «مائده» روز

غفلت از خدا ۶، ۱۰; زمینه غفلت از غیرخدا ۱; غفلت هنگام امنیت ۶ فطرت: زمینه تنبه فطرت ۲، ۳; فطرت خداجویى ۲ قدرت: بى تأثیرى قدرت غیرخدا ۴ کفران: زمینه کفران

تورات ۴ خدا: سرزنشهاى خدا ۵ خیر: منشأ خیر ۱، ۶ ذکر: عوامل ذکر ۲ فطرت: عوامل تنبه فطرت ۲ قرآن: دلایل حقانیت قرآن ۶; سرزنش مکذبان قرآن ۵; فضیلت قرآن ۱، ۴،

شرك، زيرا ترس از شدائد، آفت هوى و تقليد را كه منازع فطرت است زايل گردانيده و ايشان را به مقام فطرت اصلى باز برده. اين حالت معرضين از حق است كه در موقع

قدرت طلبى به صالح(ع) ۴; قصه صالح(ع) ۴; نبوت صالح(ع) ۳; وحى به صالح(ع) ۱ فطرت: اهمیت تنبه فطرت ۲ قوم ثمود: بینش قوم ثمود ۳; تاریخ قوم ثمود ۱; تهمتهاى قوم ثمود ۴;

فحشا ۱۶; تنفر از فحشا ۱۹; زمینه فحشا ۱۱; نهى از فحشا ۸، ۹ فطرت: اعراض از فطرت ۲۰; اهمیت تنبه فطرت ۱۷ قرآن: انذارهاى قرآن ۹; مهمترین تعالیم قرآن ۲، ۱۳; نقش

علم خدا ۱۲، ۱۳ شناخت: ابزار شناخت ۱۱، ۱۵; شناخت شهودى ۱۵ علم: آثار علم ۵ فطرت: فطرت خداجویى ۱۰ قرآن: دلایل حقانیت قرآن ۳; نشانه هاى اعجاز قرآن ۲; نشانه هاى

- اسلام ((دين فطرت ))، ((دين خدا)) و ((سبيل الله )) است آيه ۳۰-۳۲ آيه و ترجمه تفسير: نكته ها: ۱ - توحيد يك جاذبه نيرومند درونى ۲ - فطرت خداشناسى در احاديث

و إنّه لکتب عزیز) جهنم: موجبات جهنم ۳ جهنمیان: ۲ خدا: علم خدا ۱ فطرت: عوامل تنبه فطرت ۴ قرآن: اتقان قرآن ۸; پیروزى قرآن ۹; تذکرات قرآن ۴; تعالیم قرآن ۴;

نظير [روم:41]. و اگر مردم طريق انصاف در پيش گرفته و با عدل و مروّت و دين فطرت زندگى مى‏كردند بركات آسمانها و زمين به سوى آنها سرازير مى‏شد. [اعراف:96]

السبیل) انسان: فطریات انسان ۴ تقرب: ابزار تقرب ۳ تکامل: عوامل تکامل ۲ خداجویى: فطرت خداجویى ۴ ذکر: آثار ذکر خدا ۲، ۸; مانعان از ذکر خدا ۱ سبیل الله: شیطنت مانعان

قمرى) جلد 10 - صفحه 359 خدا صلّى اللّه عليه و آله: هر مولودى، متولد شود بر فطرت، يعنى بر معرفت به اين كه خداوند عز و جل خالق اوست پس اينست فرمايش الهى كه

پند و تذكّر نيازمند است. «لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» 5- اصول معارف قرآن در فطرت انسان ريشه دارد و با تذكّر، پرده‌ى غفلت برداشته مى‌شود. «تَذَكَّرُونَ» تفسير

ذکر: ذکر وحیانیت قرآن ۸ عقیده: عقیده به خدا ۱۰ عمل: عمل جاهلانه ۶ فطرت: عوامل انحراف از فطرت ۸ قرآن: آثار اعراض از قرآن ۸; اجتناب از مخالفت با قرآن ۱; اهمیت

اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ‌: نه چنان است كه مى‌گويند، بلكه قلوب آنان مخلوق است بر فطرت ايمان و تمكين از قبول حق، لكن حق تعالى دور فرموده و رانده است ايشان را از

منشأ مخالفت رهبران شرک ۴ عذاب: اهل عذاب ۱۰; تهدید به عذاب استیصال ۹ فطرت: عوامل تنبه فطرت ۷ قرآن: آثار شک در وحیانیت قرآن ۵; تعالیم قرآن ۷; ذکر بودن قرآن ۷;

اسلام علاوه بر كيفر فردى، كيفرهاى اجتماعى نيز قانون دارد. «عَلى‌ قَوْمٍ» 5- فطرت انسان، بر ايمان و پاكى استوار است و اين انسان است كه خود را تغيير مى‌دهد

اهمیت تذکر ۱۴، ۱۵، ۱۶ خدا: هدایت خدا ۱، ۶، ۱۲ دین: تبلیغ دین ۱۲ فطرت: عوامل تنبّه فطرت ۱۶ قرآن: جهان شمولى قرآن ۱۵; نقش قرآن ۱۵ کتب آسمانى: نقش کتب آسمانى

اصلاً شما مردمان تجاوزپیشه‌اید (و به انگیزه‌ی شهوت‌رانی و هواپرستی از مرز فطرت در می‌گذرید). «شما بی‌گمان از روی شهوت، همواره به جای زنان با مردان در می‌آمیزید

واحد و آن فطرت اسلامى است كه (كلّ مولود يولد على الفطرة فابواه يهوّدانه و ينصّرانه و يمجّسانه) «1». فَاخْتَلَفُوا: پس مختلف شدند از اصل فطرت به اين وجه

تسائل بين الاثنين است بعضى از بعضى خواستن [صافات:27]. سؤال ممكن است در خواستن فطرت و احتياج واقعى به كار رود مثل [ابراهيم:34]. پيداست كه بشر اين همه نعمتها

چنين جهنّم سوزان فتوى نمى‏دهد. هر قانون و دينى كه طلاق را تحريم كند بر خلاف فطرت بشر قدم برداشته است. لذا اسلام باآن كه طلاق را مكروه مى‏داند آن را امضاء

مى‏خوانند و چون نجاتشان داد و به خشكى رسانيد بعضى از آنها در راه راست اند و در فطرت توحيد كه در دريا بيدار شده مى‏مانند «مِنْهُمْ» ظاهراً اشاره به قلة است مثل

هرگز پاداشی از شما درخواست نمی‌کنم. پاداش من جز بر عهده‌ی کسی نیست که مرا بر فطرت (توحید) آفریده. پس آیا خردورزی نمی‌کنید؟» ای قوم من نخواهم از شما بر آن مزدی

فلسفه عبادت معبودان باطل ۶; ممنوعیت عبادت غیرخدا ۴ عقیده: عقیده باطل ۲۳ فطرت: فطرت خداجویى ۱۳ قیامت: حل اختلاف در قیامت ۱۷; ویژگیهاى قیامت ۱۷ کفران: آثار

اعصاب، رگها و مویرگها، مغز، سلولها، گردش خون، خصال و صفات‌ویژه، و تنوّع خلقت و فطرت ظاهری و باطنی هر یک از افراد بشر) و نیز در آفرینش جنبندگانی که خداوند در

آخرت و ضلالت در مقابل هدايت يك چيز عادى و فطرى نيست بلكه انسان آن را بر خلاف فطرت خود مى‏طلبد و بر خود تحميل مى‏كند. [ص:31-32]. اين دو آيه در حال حضرت سليمان

نظر مى‏آيد: مقصود از «نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها» تغيير فطرت انسانيت و از بين بردن درك و فهم سعادت است چون بشر پيوسته به آينده و سعادت

آخرت و ضلالت در مقابل هدايت يك چيز عادى و فطرى نيست بلكه انسان آن را بر خلاف فطرت خود مى‏طلبد و بر خود تحميل مى‏كند. [ص:31-32]. اين دو آيه در حال حضرت سليمان

نظير [روم:41]. و اگر مردم طريق انصاف در پيش گرفته و با عدل و مروّت و دين فطرت زندگى مى‏كردند بركات آسمانها و زمين به سوى آنها سرازير مى‏شد. [اعراف:96]

در برابر آنها سرتعظیم فرود می‌آورند) و جز بیرون روندگان (از دائره‌ی قانون فطرت و دشمنان حق و حقیقت) کسی بدانها کفر نمی‌ورزد. و همانا به‌راستی بر تو آیاتی

خداوند از طريق فطرت و پيامبران، حقايقى را براى انسان‌ها روشن ساخته تا نسبت به آنها تسليم و تعهّد داشته باشند، ولى همواره گروهى از مردم نداى فطرت و انبيا را

آيه : ((فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى فطر الناس عليها...)) بيان اينكه فطرت انسان هادى همه افراد در هر عصر و مصر به سوى سعادت است اقوال مختلف مفسرين

اينكه مراد پذيرفتن عدّه‏اى از مردم پاك و سليم النفس باشد مثل پيامبران كه روى فطرت خدادادى پذيرفته‏اند، در اين صورت برگشت آن تقريباً به آنچه ماگفتيم است . *

بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمان‌ها و زمین است. (همان) کسی که آنها را با فطرت توحیدی پدید آورده و من بر این (حقیقت) از گواهانم.» گفت بلکه پروردگار شما

عذاب خدا را براى ما بياور.» آیا شما به شهوترانی با مردان خلوت کرده و راه (فطرت زناشویی) را قطع می‌کنید و در مجامع خود (بی هیچ خجلت) به کار قبیح می‌پردازید؟

آيه : ((فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى فطر الناس عليها...)) بيان اينكه فطرت انسان هادى همه افراد در هر عصر و مصر به سوى سعادت است اقوال مختلف مفسرين

و اقرار ذاتى بر توحيد است و اشهاد و الست بربّكم و گواهى آنها همه بر سبيل فطرت و تكوين است نه ظاهرى و عادى. و ظرف اشهاد اين دنيا است از وقت جدا شدن از صلب

اسلام مى‏جنگد تا مزاحم را از ميان بردارد. تا موجوديت خويش را حفظ كند. تا راه فطرت توحيدى را باز كند. تا كفار را از فكر حمله و اخلالگرى بازدارد. نه دين را به

اسلام مى‏جنگد تا مزاحم را از ميان بردارد. تا موجوديت خويش را حفظ كند. تا راه فطرت توحيدى را باز كند. تا كفار را از فكر حمله و اخلالگرى بازدارد. نه دين را به

می‌فهمانند که نباید جز خدا را پرستید و اطاعت کرد. سوم: از راه فطرت. چرا که انسان ذاتاً یکتاپرست بوده و فطرت سالم، طاعت و عبادت را منحصر به ذات پاک پروردگار می‌داند

آوردن سر باز زدند.) کسی که کفر را به جای ایمان بپذیرد، از راه مستقیم (عقل و فطرت) گمراه شده است. آيا مى‌خواهيد از پيامبر خود همان را بخواهيد كه پيش‌تر از

بدیشان رسیده است (چگونه خویشتن را از هدایت کتابهای یزدان و راهنمائی خرد و فطرت و ندای وجدان به دور داشته‌اند و) به بتان و شیطان ایمان می‌آورند (و به دنبال

[عنكبوت:29]. *** خداوند لوط را بر آنها مبعوث كرد، او آنها را به تقوى و طريق فطرت دعوت نمود ولى حاضر به شنيدن كلام حق نشدند و او را تهديد كردند كه در صورت

مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ» 2- توحيد، امرى فطرى و شرك، انحراف از فطرت انسانى است. «فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ» وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ

نعمت‌هاى بزرگى كه بايد شكر آن را به جا آوريم، نور ايمان و فطرت است. «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ» 8- نور فطرت، زمانى انسان را نجات مى‌دهد كه با تعقّل رشد كند. «أَكْثَرُهُمْ

تحریف شده و پاره ای از مطالبش آمیخته با خرافات و قسمتی از نوشته هایش دور از فطرت و غیر قابل اجراست] در تردیدی آمیخته با بدگمانی اند. به موسى كتاب داديم. در

مردم از هدايت تكوينى برخوردارند [روم:30]. و انبیاء براى ميثاق و تقويت همان فطرت آمده‏اند. 3- [اعراف:101-102]. در مجمع «عهد» را وفا به عهد معنى كرده و فرموده:

آيه : ((فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى فطر الناس عليها...)) بيان اينكه فطرت انسان هادى همه افراد در هر عصر و مصر به سوى سعادت است اقوال مختلف مفسرين

بودند. «لَيَقُولُنَّ اللَّهُ» 4- گرايش به حقّ، فطرى است و انحراف مشركان خلاف فطرت و به خاطر القائات بيرونى است. «يُؤْفَكُونَ» به صورت مجهول آمده كه به معناى

می‌پرستید بیزارم.» «مگر آن که بر فطرت (توحیدی)ام آفرید. پس (هم) او مرا همواره به زودی راهنمایی خواهد کرد.» و آن (فطرت توحیدی) را در پی بازماندگانش کلمه‌ای

آن، فاقد نفع نجات و رستگارى و واقع در هلاكت و زيانكارى است؛ به جهت ابطال فطرت سليمه‌اى كه مردمان به آن تولد يابند كه توحيد و اسلام است. تنبيه: آيه شريفه

مى‏كند يعنى خود خدا معرّفى مى‏كند زيرا قرآن كلام خداست. از نظر علم و عقل و فطرت اين خدا قابل قبول است نه خدايان دروغين و نه خدائى كه اديان تحريف شده مى‏گويند

خداوند است، پس اگر مى‌خواست همه‌ى شما را (به اجبار) هدايت مى‌كرد. خداوند، با فطرت توحيدى كه در انسان قرار داده و با هدايت انبيا و عقل، حجّت را بر مردم تمام

تاءويلا(( بودن آن نهى از متابعت از غير علم (لاتقف ما ليس لك به علم ) اشاره به حكم فطرت به لزوم پيروى از علم يا پيروى از ظنّ به استناد حجت علمىوعقلى رد اشكالاتى

ابلاغ آن و منحرف از هر طريقه و مسلك باطل و معبود و مسجود زائل و ملازم باشد با فطرت اصلى و خلقت پاك الهى كه بر آن اصل و نهاد خلق فرموده خدا خلايق را و قابل تغيير

... 3- اسلام، آيين فطرت است و فطرت كشى ممنوع است. «لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ» (كلمه‌ى «طيب» در جايى بكار مى‌رود كه مطابق طبع و فطرت انسان باشد) 4- خوردنى‌ها،

مردم از هدايت تكوينى برخوردارند [روم:30]. و انبیاء براى ميثاق و تقويت همان فطرت آمده‏اند. 3- [اعراف:101-102]. در مجمع «عهد» را وفا به عهد معنى كرده و فرموده:

فاسد نگردد چون همه مجهز به فطرت هستند، پس اين كه مى بينيم بعضى از افراد با داشتن فطرت، منحرف مى شوند مى فهميم كه داشتن فطرت تنها كافى نيست. و عنايت الهى

السّلام با قوم خود آمده ، با بيان اينكه آميزش با همجنس برخلاف نظام خلقت و فطرت انسان است . تفسیر آیات كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ «160» إِذْ قالَ

السّلام با قوم خود آمده ، با بيان اينكه آميزش با همجنس برخلاف نظام خلقت و فطرت انسان است . تفسیر آیات كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ «160» إِذْ قالَ

مشترك زن و مرد در اسلام حيات اجتماعى سعادتمندانه ، حيات منطبق با خلقت و فطرت است فطرت در مورد وظائف و حقوق اجتماعى افراد و عدالت بين آنان چه اقتضائى دارد؟

مشترك زن و مرد در اسلام حيات اجتماعى سعادتمندانه ، حيات منطبق با خلقت و فطرت است فطرت در مورد وظائف و حقوق اجتماعى افراد و عدالت بين آنان چه اقتضائى دارد؟

السّلام با قوم خود آمده ، با بيان اينكه آميزش با همجنس برخلاف نظام خلقت و فطرت انسان است . تفسیر آیات كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ «160» إِذْ قالَ

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمان‌ها و زمین است. (همان) کسی که آنها را با فطرت توحیدی پدید آورده و من بر این (حقیقت) از گواهانم.» «و سوگند به خدا، پس از

منطبق بر آن حضرت مى‌بينند، ولى حاضر به پذيرفتن آن نيستند) پس كسانى كه به (فطرت و رشد و سعادت آينده) خودشان زيان‌ جلد 2 - صفحه 429 زدند، ايمان نمى‌آورند

مشترك زن و مرد در اسلام حيات اجتماعى سعادتمندانه ، حيات منطبق با خلقت و فطرت است فطرت در مورد وظائف و حقوق اجتماعى افراد و عدالت بين آنان چه اقتضائى دارد؟

مشترك زن و مرد در اسلام حيات اجتماعى سعادتمندانه ، حيات منطبق با خلقت و فطرت است فطرت در مورد وظائف و حقوق اجتماعى افراد و عدالت بين آنان چه اقتضائى دارد؟

اينها و نعمت باطنى مانند: ايمان، معرفت، اطمينان، حسن خلق، امداد غيبى، علم، فطرت، ولايت و .... شايد بتوان گفت: مراد از علم در آيه، استدلال عقلى و مراد از

شرح صدر، موهبتى الهى است. «يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ» 3- خروج از مدار فطرت و عقل، عامل خفقان و تنگى روح و روان مى‌گردد. «يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ» 4-

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

السّلام با قوم خود آمده ، با بيان اينكه آميزش با همجنس برخلاف نظام خلقت و فطرت انسان است . تفسیر آیات كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ «160» إِذْ قالَ

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

إِنَّما يُؤْمِنُ‌ ... الَّذِينَ‌ ... هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ‌ 4- آيات الهى، با فطرت و خرد بشر هماهنگ است و تنها به تذكّر نياز دارد. إِذا ذُكِّرُوا ... 5- سجده‌هاى

اينكه خدا ما را مى آمرزد(سيغفرلنا) اميد صادق نيست . توضيحى درباره رابطه دين و فطرت بشر و اصلاح شؤ ون زندگى بشر دين ، بشر را جز به اصلاح اعمال و شؤ ونش دعوت

تورات فعلى حرفهايى ديده مى شود كه هيچ فطرت سالمى حاضر نمى شود چنين مطالبى را به كتابى آسمانى نسبت دهد، و لا جرم هر فطرت سالمى در برابر اين تورات به شك و ترديد

زبان فطرت خود با پروردگار خود بستند كه او را يگانه بدانند، و بر اساس توحيد و يكتايى او عمل نموده، آثار توحيد را از خود نشان دهند. آرى، آدمى بر فطرت توحيد

از «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ» دست برداشتن گروهى از انسانها از فطرت اوليه الهى است كه خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده كه هر كس چنين كند، خداوند

است. «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ» 4- عدالت را هر وجدان و فطرت سالمى مى‌پسندد. «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ» 5- استناد

السّلام با قوم خود آمده ، با بيان اينكه آميزش با همجنس برخلاف نظام خلقت و فطرت انسان است . تفسیر آیات أَ تَأْتُونَ الذُّكْرانَ مِنَ الْعالَمِينَ «165» وَ

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

فرمايد از دلايل انواعى را: نوع اول استدلال به تقلب انسان در ادوار خلقت و اكوان فطرت و آن نه مرتبه است: مرتبه اول آنكه مى‌فرمايد: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ‌:

و خاك است كه آن را «سلاله» نامند، سپس وارد گردد بر آن اطوار خلقت و ادوار فطرت تا در مرتبه دوم، منى پيدا شود. وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ

السلام ) به قوم خود (قوم عاد) معناى ((فطر)) و ((فطرة اللّه )) و فرق بين ((فطرت )) و ((خلق )) سخن هود به قومش : اگر بسوى خدا برگرديد باران رحمتش را بر شمانازل

تاءويلا(( بودن آن نهى از متابعت از غير علم (لاتقف ما ليس لك به علم ) اشاره به حكم فطرت به لزوم پيروى از علم يا پيروى از ظنّ به استناد حجت علمىوعقلى رد اشكالاتى

نمى‌كند. عاداً وَ ثَمُودَ ... وَ كانُوا مُسْتَبْصِرِينَ‌ 7- مردم از طريق فطرت، عقل و ارشاد انبيا آگاه مى‌شوند، «كانُوا مُسْتَبْصِرِينَ» ولى شيطان هم بيكار

گفت: «چه کسی ما را بر می‌گرداند؟» بگو: «همان کس که نخستین بار شما را (با فطرت توحیدی) آفرید.» باز سرهایشان را (مسخره کنان) به سویت تکان خواهند داد و می‌گویند:

فُرْقاناً 2- عملكرد انسان، در بينش او تأثير دارد. كسى كه تقوا دارد، علاوه بر علم، فطرت، عقل و تجربه، خداوند بصيرت و شناخت ويژه‌اى به او مى‌دهد. «فرقان» نكره آمده

و هم زمينه فطرى و فكرى و فقهى دارد. 1- آيات قرآن مايه تذكّر و عامل بيدارى فطرت بشرى است. «إِنَّها تَذْكِرَةٌ» 2- مقام و مرتبه قرآن برتر از دسترسى نااهلان

و هم زمينه فطرى و فكرى و فقهى دارد. 1- آيات قرآن مايه تذكّر و عامل بيدارى فطرت بشرى است. «إِنَّها تَذْكِرَةٌ» 2- مقام و مرتبه قرآن برتر از دسترسى نااهلان

و هم زمينه فطرى و فكرى و فقهى دارد. 1- آيات قرآن مايه تذكّر و عامل بيدارى فطرت بشرى است. «إِنَّها تَذْكِرَةٌ» 2- مقام و مرتبه قرآن برتر از دسترسى نااهلان

السّلام با قوم خود آمده ، با بيان اينكه آميزش با همجنس برخلاف نظام خلقت و فطرت انسان است . تفسیر آیات قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا لُوطُ لَتَكُونَنَّ

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

و هم زمينه فطرى و فكرى و فقهى دارد. 1- آيات قرآن مايه تذكّر و عامل بيدارى فطرت بشرى است. «إِنَّها تَذْكِرَةٌ» 2- مقام و مرتبه قرآن برتر از دسترسى نااهلان

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

گونه دانشی (و بینشی) نیست. سخنی بس گران (و گزاف) است که از دهانشان(و نه از فطرت‌ها و عقلانیتشان) برون می‌آید (و آنان) جز دروغ نمی‌گویند. نیستشان بدان علمی

مگر تقدير الهى و اغواء شياطين و اضلال معاندين موجب شده باشد كه اقتضاء ذات و فطرت اصليّه كسى باطل شود و بفعليّت نرسد و در آخر كار با صورت قبيحه كفر از دنيا

و هم زمينه فطرى و فكرى و فقهى دارد. 1- آيات قرآن مايه تذكّر و عامل بيدارى فطرت بشرى است. «إِنَّها تَذْكِرَةٌ» 2- مقام و مرتبه قرآن برتر از دسترسى نااهلان

السّلام با قوم خود آمده ، با بيان اينكه آميزش با همجنس برخلاف نظام خلقت و فطرت انسان است . تفسیر آیات وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ

السّلام با قوم خود آمده ، با بيان اينكه آميزش با همجنس برخلاف نظام خلقت و فطرت انسان است . تفسیر آیات أَ تَأْتُونَ الذُّكْرانَ مِنَ الْعالَمِينَ «165» وَ

سازى و شعار و هياهو، از ابزار فرعون‌هاست. «فَحَشَرَ فَنادى‌» 9- مردم داراى فطرت خداجويى هستند. طاغوت‌ها مسير آن را متوجه خود مى‌كنند. «أَنَا رَبُّكُمُ» 10-

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

تعجب کردند، مطلب یاد شده به دست مى آید. ۴- حق جویى و حقیقت پذیرى، طبیعت و فطرت انسانى است. (أجئتنا بالحقّ ) از این که مشرکان و بت پرستان، پذیرش «حق» را

توکّل کردم و تنها سوی او پیاپی بازمی‌گردم. پدیدآورنده‌ی آسمان‌ها و زمین (بر فطرت توحید) است. از سنخ خودتان برایتان جفت‌هایی قرار داد، و از دام‌ها (نیز) جفت‌هایی‌(نهاد)

الهى را به كفر تبديل كردند: الف: به جاى نعمت توحيد، شرك را برگزيدند. ب: نعمت فطرت پاك را رها كردند و به تقليد از نياكان گمراه خود پرداختند. ج: خرافات را بر

استفاده مى شود که تمایل به زیبایى ظاهرى و باطنى، خواسته اى اصیل و نهاده شده در فطرت بشر است; نه گرایشى تلقینى و زاییده فرهنگ و محیط. ۳ - نیک سیرتى و نیک رویى،

بايد قانون مرگ را لغو كند. ريشه‌ى ايمان به خدا ريشه‌ى ايمان به خدا، عقل و فطرت است؛ لكن مادّيون مى‌گويند: ريشه‌ى ايمان به خدا ترس است. يعنى انسان چون خود

رَبُّهُمْ رَشَداً 5- رشد دادن از شئون ربوبيّت است. «رَبُّهُمْ رَشَداً» 6- طبيعت و فطرت جنّ بر فساد و شيطنت نيست، ميان آنان نيز صالح و غير صالح وجود دارد. «مِنَّا

از «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ» دست برداشتن گروهى از انسانها از فطرت اوليه الهى است كه خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده كه هر كس چنين كند، خداوند

و هم زمينه فطرى و فكرى و فقهى دارد. 1- آيات قرآن مايه تذكّر و عامل بيدارى فطرت بشرى است. «إِنَّها تَذْكِرَةٌ» 2- مقام و مرتبه قرآن برتر از دسترسى نااهلان

است. «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ» 4- عدالت را هر وجدان و فطرت سالمى مى‌پسندد. «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ» 5- استناد

است. «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ» 4- عدالت را هر وجدان و فطرت سالمى مى‌پسندد. «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ» 5- استناد

وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شده‌اند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

اينكه خدا ما را مى آمرزد(سيغفرلنا) اميد صادق نيست . توضيحى درباره رابطه دين و فطرت بشر و اصلاح شؤ ون زندگى بشر دين ، بشر را جز به اصلاح اعمال و شؤ ونش دعوت

مشترك زن و مرد در اسلام حيات اجتماعى سعادتمندانه ، حيات منطبق با خلقت و فطرت است فطرت در مورد وظائف و حقوق اجتماعى افراد و عدالت بين آنان چه اقتضائى دارد؟

رَبُّهُمْ رَشَداً 5- رشد دادن از شئون ربوبيّت است. «رَبُّهُمْ رَشَداً» 6- طبيعت و فطرت جنّ بر فساد و شيطنت نيست، ميان آنان نيز صالح و غير صالح وجود دارد. «مِنَّا

وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شده‌اند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال

وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شده‌اند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال

سازى و شعار و هياهو، از ابزار فرعون‌هاست. «فَحَشَرَ فَنادى‌» 9- مردم داراى فطرت خداجويى هستند. طاغوت‌ها مسير آن را متوجه خود مى‌كنند. «أَنَا رَبُّكُمُ» 10-

از اصل داستان ۲ - داستان نوح (عليه السلام ) در قرآن انحراف تدريجى بشر از فطرت انسانى وپيدايش اختلاف طبقاتى بعد از حضرت آدم (ع ) و بعثت و رسالت حضرت نوح

مشترك زن و مرد در اسلام حيات اجتماعى سعادتمندانه ، حيات منطبق با خلقت و فطرت است فطرت در مورد وظائف و حقوق اجتماعى افراد و عدالت بين آنان چه اقتضائى دارد؟

«حافِظُونَ» 7- در ارضاى غريزه‌ى جنسى، محدوديّت لازم است ولى ممنوعيّت خلاف فطرت است. «إِلَّا عَلى‌ أَزْواجِهِمْ» 8- حياى نابجا ممنوع. همين كه اسلام، انجام

ميگردند بفرمان او ميگويند خداى يگانه پس چگونه بوسوسه شيطان منحرف ميشوند از فطرت سليمه و منصرف ميگردند از عبادت او و بر گردانده ميشوند بعبادت جماداتى كه براى

لا يَخْلُقُ» 2- در شيوه‌ى تبليغ، وجدانِ مخاطب را به قضاوت بگيريد و عقل و فطرت او را بيدار كنيد. «أَ فَلا تَذَكَّرُونَ» 3- عقل و وحى با يكديگر هماهنگ است

از «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ» دست برداشتن گروهى از انسانها از فطرت اوليه الهى است كه خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده كه هر كس چنين كند، خداوند

ميگردند بفرمان او ميگويند خداى يگانه پس چگونه بوسوسه شيطان منحرف ميشوند از فطرت سليمه و منصرف ميگردند از عبادت او و بر گردانده ميشوند بعبادت جماداتى كه براى

«فَإِنَّ الذِّكْرى‌ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» 13- تعاليم اديان آسمانى، در فطرت انسان‌ها ريشه دارد. وظيفه انبيا، بيدار كردن و يادآورى امور فطرى بشر است.

رَبُّهُمْ رَشَداً 5- رشد دادن از شئون ربوبيّت است. «رَبُّهُمْ رَشَداً» 6- طبيعت و فطرت جنّ بر فساد و شيطنت نيست، ميان آنان نيز صالح و غير صالح وجود دارد. «مِنَّا

مى‌كشد. «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ» طَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ» 8- فطرت پاك انسانى، از آدم كشى بيزار است، ولى نفس، اين كار را خوب جلوه‌ «1». تفسير

السلام ) به قوم خود (قوم عاد) معناى ((فطر)) و ((فطرة اللّه )) و فرق بين ((فطرت )) و ((خلق )) سخن هود به قومش : اگر بسوى خدا برگرديد باران رحمتش را بر شمانازل

مگر تقدير الهى و اغواء شياطين و اضلال معاندين موجب شده باشد كه اقتضاء ذات و فطرت اصليّه كسى باطل شود و بفعليّت نرسد و در آخر كار با صورت قبيحه كفر از دنيا

هماورد موسى(ع)، فاقد روحیه تسلیم ناپذیرى اشراف و درباریان فرعون و برخوردار از فطرت حق پذیرى (فألقى عصاه ... قال للملإ حوله إنّ هذا لسحر علیم... فألقى موسى عصاه

ميگردند بفرمان او ميگويند خداى يگانه پس چگونه بوسوسه شيطان منحرف ميشوند از فطرت سليمه و منصرف ميگردند از عبادت او و بر گردانده ميشوند بعبادت جماداتى كه براى

از راه آفرينش انسان‌ها در بهترين صورت و دو گروه شدن آنان بر مبناى ماندن بر فطرت پاك الهى و يا خروج از آن و سقوط به پايين‌ترين درجات انسانيّت، بيان مى‌كند

ميگردند بفرمان او ميگويند خداى يگانه پس چگونه بوسوسه شيطان منحرف ميشوند از فطرت سليمه و منصرف ميگردند از عبادت او و بر گردانده ميشوند بعبادت جماداتى كه براى

ارشاد و تبليغ، بايد روشن و گويا باشد. «الْبَلاغُ الْمُبِينُ» 7- با طرح سؤال، فطرت غافلان را بيدار كنيم. أَ وَ لَمْ يَرَوْا ... 8- اسلام دين انديشه است و از

مقتضاى رحمة للعالمين بودن پيغمبر اكرم آنستكه يك تكليف سهل مطابق با عقل و فطرت سليم در بدو امر بيشتر بر مردم نفرمايد لذا خداوند دستور فرموده كه بفرمايد

سازى و شعار و هياهو، از ابزار فرعون‌هاست. «فَحَشَرَ فَنادى‌» 9- مردم داراى فطرت خداجويى هستند. طاغوت‌ها مسير آن را متوجه خود مى‌كنند. «أَنَا رَبُّكُمُ» 10-

سازى و شعار و هياهو، از ابزار فرعون‌هاست. «فَحَشَرَ فَنادى‌» 9- مردم داراى فطرت خداجويى هستند. طاغوت‌ها مسير آن را متوجه خود مى‌كنند. «أَنَا رَبُّكُمُ» 10-

مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و

را بتدريج تغيير، و آثار ناهنجارى و بى‌حيائى آشكار، و عاقبت شآمت انحراف از فطرت اسلاميه هويدا گردد. ملاحظه احوال دوران عصر امروزه، بر اين مدعا شاهد بزرگى

عالم آخرت بيان مى‌فرمايد، و آن حصول آزادى مطلقه و حريت تامه است كه به مقتضاى فطرت جبلّى، هر فرد فرد بشرى، مى‌خواهد هر چه اراده مى‌كند بشود، و هر كارى خواهد

گفتاری در این که منظور از تعلیم حکمت چیست؟ دعوت اسلام، مردم را به پیروی از «فطرت» و «دین حق» تفسیر آیات وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ

منزه و مبرا باشد. 4- از مصرّحات است كه تمام بندگان را به فطرت اسلامى خلق فرموده، كه: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها. و حديث شريف نبوى:

انسان قدرت انتخاب و اختيار و اراده عطا كرده است و او مى‌تواند بر خلاف عقل و فطرت و آگاهى خود تصميم بگيرد. «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ» 12-

انسان قدرت انتخاب و اختيار و اراده عطا كرده است و او مى‌تواند بر خلاف عقل و فطرت و آگاهى خود تصميم بگيرد. «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ» 12-

انسان قدرت انتخاب و اختيار و اراده عطا كرده است و او مى‌تواند بر خلاف عقل و فطرت و آگاهى خود تصميم بگيرد. «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ» 12-

السلام ) به قوم خود (قوم عاد) معناى ((فطر)) و ((فطرة اللّه )) و فرق بين ((فطرت )) و ((خلق )) سخن هود به قومش : اگر بسوى خدا برگرديد باران رحمتش را بر شمانازل

رَبُّهُمْ رَشَداً 5- رشد دادن از شئون ربوبيّت است. «رَبُّهُمْ رَشَداً» 6- طبيعت و فطرت جنّ بر فساد و شيطنت نيست، ميان آنان نيز صالح و غير صالح وجود دارد. «مِنَّا

برداشت یاد شده بدان احتمال است که پرسش ابراهیم(ع)، پرسشى طبیعى و برخاسته از فطرت توحیدى وى بود و نه تدبیرى در جهت طرح مسائل توحیدى با مردم. بر این اساس روشن

تا برزخ نيز ادامه دارد. 1- انسان‌ها در انتخاب آزادند. «مَنْ أَعْرَضَ» 2- فطرت انسان بر خداپرستى است، انبيا و اديان آسمانى تنها آن را يادآورى مى‌كنند. «عَنْ

اجتماع ؟ و بيان صحت نظر و روش اسلام درباره برده گيرى وانطباق آن با عقل و فطرت داستان بر انداختن برده گيرى به كجا انجاميد؟ ادامه برده گيرى در قرن حاضر به

اينكه خدا ما را مى آمرزد(سيغفرلنا) اميد صادق نيست . توضيحى درباره رابطه دين و فطرت بشر و اصلاح شؤ ون زندگى بشر دين ، بشر را جز به اصلاح اعمال و شؤ ونش دعوت

امدادهاى الهى، سبب ترديد شما نشود. «فَلا تَحْسَبَنَّ» 3- گرچه انسان عقل و فطرت دارد و مشورت هم مى‌كند، امّا اگر وحى نباشد در فهم و برداشت گرفتار انحراف

اينكه خدا ما را مى آمرزد(سيغفرلنا) اميد صادق نيست . توضيحى درباره رابطه دين و فطرت بشر و اصلاح شؤ ون زندگى بشر دين ، بشر را جز به اصلاح اعمال و شؤ ونش دعوت

الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا) ۴- التزام به دین الهى، امرى فطرى و آمیخته با فطرت آدمى است. (و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا) انتساب دین به کافران (دینهم)

می‌تواند سدّ نیرومندی در مقابل وسوسه‌های شیطان به وجود آورد. و از سوی دیگر فطرت پاک و عشق به تکامل را در درون وجود انسان به عنوان یک عامل سعادت قرار داده

سوی حق هدایت می‌نماید» (یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ). به گونه‌ای که هر کس عقل و فطرت خویش را به کار گیرد نشانه‌های حقانیت را به روشنی در آن می‌یابد. و آخرین وصف

مقتضاى رحمة للعالمين بودن پيغمبر اكرم آنستكه يك تكليف سهل مطابق با عقل و فطرت سليم در بدو امر بيشتر بر مردم نفرمايد لذا خداوند دستور فرموده كه بفرمايد

تاءويلا(( بودن آن نهى از متابعت از غير علم (لاتقف ما ليس لك به علم ) اشاره به حكم فطرت به لزوم پيروى از علم يا پيروى از ظنّ به استناد حجت علمىوعقلى رد اشكالاتى

تاءويلا(( بودن آن نهى از متابعت از غير علم (لاتقف ما ليس لك به علم ) اشاره به حكم فطرت به لزوم پيروى از علم يا پيروى از ظنّ به استناد حجت علمىوعقلى رد اشكالاتى

«لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا» «3» تا افراد زنده‌را هشدار دهى. يعنى كسانى كه عقل و فطرت سالم دارند ونيز مى‌فرمايد: دعوت انبيا براى حيات شماست، «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ»

فرمود: «لا تحصى عجائبه» «7» قرآن از زاويه لفظ، محتوى، جامعيّت و هماهنگى با فطرت و نياز بى نظير است. در حديث مى‌خوانيم: هر كس با قرآن همنشين شود از جهتى هدايت

عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ» «2». بنابراين، خداوند راه تقوى‌ و فجور را به نحوى كه فطرت انسان خوبى‌ها و بدى‌ها را از درون درك كند، الهام مى‌فرمايد، و از بيرون هم

گفتاری در این که منظور از تعلیم حکمت چیست؟ دعوت اسلام، مردم را به پیروی از «فطرت» و «دین حق» تفسیر آیات قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ

سرفرود آورند. تا زمانى كه شدت باءسا و ضراء باعث انقطاع از اسباب ظاهرى نشود فطرت توحيدىانسان مشرك بروز نمى كند. فساد اين گفتار كه امم سابق حتى در شدائد اضطرارآور

و محقق اين مقام، بعد از مخالفت هواى نفس، هر آينه پيروى نمودن عقل سليم و فطرت الهيه است به آنچه انبياى عظام دعوت فرموده‌اند در معرفت و توحيد خالق يكتا

هدايتند همچناكه كفار و منافقين در دو ضلالت مى باشند هدايت اول متقين از سلامت فطرت و هدايت دوم از ناحيه قرآن و فرع بر هدايت اول است حقايقى كه شخص سليم الفطره

از راه آفرينش انسان‌ها در بهترين صورت و دو گروه شدن آنان بر مبناى ماندن بر فطرت پاك الهى و يا خروج از آن و سقوط به پايين‌ترين درجات انسانيّت، بيان مى‌كند

يارى خواستن از اوست. «5» راه مستقيم، كتاب خداوند است. «6» راه مستقيم، راه فطرت سالم است. «7» «1». هود، 56. «2». يس، 3- 4. «3». يس، 61. «4». آل‌عمران، 101

از اصل داستان ۲ - داستان نوح (عليه السلام ) در قرآن انحراف تدريجى بشر از فطرت انسانى وپيدايش اختلاف طبقاتى بعد از حضرت آدم (ع ) و بعثت و رسالت حضرت نوح

السلام ) به قوم خود (قوم عاد) معناى ((فطر)) و ((فطرة اللّه )) و فرق بين ((فطرت )) و ((خلق )) سخن هود به قومش : اگر بسوى خدا برگرديد باران رحمتش را بر شمانازل

از راه آفرينش انسان‌ها در بهترين صورت و دو گروه شدن آنان بر مبناى ماندن بر فطرت پاك الهى و يا خروج از آن و سقوط به پايين‌ترين درجات انسانيّت، بيان مى‌كند

ميگردند بفرمان او ميگويند خداى يگانه پس چگونه بوسوسه شيطان منحرف ميشوند از فطرت سليمه و منصرف ميگردند از عبادت او و بر گردانده ميشوند بعبادت جماداتى كه براى

ميگردند بفرمان او ميگويند خداى يگانه پس چگونه بوسوسه شيطان منحرف ميشوند از فطرت سليمه و منصرف ميگردند از عبادت او و بر گردانده ميشوند بعبادت جماداتى كه براى

وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شده‌اند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال

مقتضاى رحمة للعالمين بودن پيغمبر اكرم آنستكه يك تكليف سهل مطابق با عقل و فطرت سليم در بدو امر بيشتر بر مردم نفرمايد لذا خداوند دستور فرموده كه بفرمايد

ذکر معاد ۵ شناخت: آفات شناخت ۴، ۶ عقل: زمینه بى اعتنایى به ملاکهاى عقلى ۶ فطرت: زمینه بى اعتنایى به ملاکهاى فطرى ۶ قیامت: آثار شک به قیامت ۴، ۶; شک به قیامت

آن است و هم دنیا، رها کرده و به سراغ برنامه‌هایی برود که دشمن خرد و مخالف فطرت و تباه کننده دین و دنیا است! سپس اضافه می‌کند: «ما ابراهیم را (بخاطر این

از اصل داستان ۲ - داستان نوح (عليه السلام ) در قرآن انحراف تدريجى بشر از فطرت انسانى وپيدايش اختلاف طبقاتى بعد از حضرت آدم (ع ) و بعثت و رسالت حضرت نوح

بت‌پرستى، هواپرستى است. «صبرنا على آلهتنا- اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» 2- خداجويى در فطرت هر انسانى وجود دارد، لكن او در مصداق و يافتن حقّ گرفتار اشتباه مى‌شود. «اتَّخَذَ

خدا را بخوريم و به غير او رو كنيم. «يَرْزُقُكُمْ‌- فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ» 9- فطرت انسان خداگر است، عوامل بيرونى، اسباب انحراف او مى‌شود. «تُؤْفَكُونَ» يا أَيُّهَا

حنيف )) . توجيه وجه به سوى خدا به معناى عبادت او است . اسلام ، دين مطابق با فطرت انسانى و نوع وجودى آدمى است . بخش دوم احتجاجات ابراهيم (ع ) كه محاجه آن حضرت

فرمود: «لا تحصى عجائبه» «7» قرآن از زاويه لفظ، محتوى، جامعيّت و هماهنگى با فطرت و نياز بى نظير است. در حديث مى‌خوانيم: هر كس با قرآن همنشين شود از جهتى هدايت

برداشت یاد شده بدان احتمال است که پرسش ابراهیم(ع)، پرسشى طبیعى و برخاسته از فطرت توحیدى وى بود و نه تدبیرى در جهت طرح مسائل توحیدى با مردم. بر این اساس روشن

الْفُرْقانَ). سپس می‌افزاید: بعد از اتمام حجت و نزول آیات از سوی خداوند و گواهی فطرت و عقل بر صدق دعوت پیامبران، راهی جز مجازات نیست، و لذا در آیه مورد بحث به

غير او، و ساير ممكنات باشد، زيرا تمام در صفت فقر و احتياج شريك هستند؛ پس فطرت، وجود خالق و پروردگار عالميان را اثبات، و يگانگى ذات او را مبرهن سازد. وَ

عاقِراً ... فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا 10- علاقه به جاودانگى و خلود، در فطرت بشر وجود دارد و انسان دوست ندارد فراموش شده و ابتر باشد. «فَهَبْ لِي مِنْ

اينكه خدا ما را مى آمرزد(سيغفرلنا) اميد صادق نيست . توضيحى درباره رابطه دين و فطرت بشر و اصلاح شؤ ون زندگى بشر دين ، بشر را جز به اصلاح اعمال و شؤ ونش دعوت

آدمى، گويا هيچ نوع ديگرى از مقتضاى فطرت اصلى خود منحرف نمى شود. و نوع انسان هم، اگر مانند ساير انواع از مقتضاى فطرت اصلی اش منحرف نگردد، عالم بر طبق سعادت

خود را فطرت بشر قرار داده ، و انبيا ادعا مى كنند كه قوانين دينيشان بر طبق فطرت است . در پاسخ مى گوئيم : همان بيانى كه در سابق براى ارتباط فطرت با سعادت

از اصل داستان ۲ - داستان نوح (عليه السلام ) در قرآن انحراف تدريجى بشر از فطرت انسانى وپيدايش اختلاف طبقاتى بعد از حضرت آدم (ع ) و بعثت و رسالت حضرت نوح

مگر تقدير الهى و اغواء شياطين و اضلال معاندين موجب شده باشد كه اقتضاء ذات و فطرت اصليّه كسى باطل شود و بفعليّت نرسد و در آخر كار با صورت قبيحه كفر از دنيا

از اصل داستان ۲ - داستان نوح (عليه السلام ) در قرآن انحراف تدريجى بشر از فطرت انسانى وپيدايش اختلاف طبقاتى بعد از حضرت آدم (ع ) و بعثت و رسالت حضرت نوح

نيز حقيقتش قابل درك نيست، ولى آثارش در هر چيز روشن است. 1- بيدار كردن عقل و فطرت، يكى از شيوه‌هاى تبليغ و ارشاد است. «كَيْفَ تَكْفُرُونَ ...» 2- تفكّر در

بِالْحَقِّ» 8- سخنان پيامبر اسلام و شعار لا اله الا اللّه جاذبه شديدى در فطرت‌ها ايجاد مى‌كرد. (تهمت شاعر به خاطر جذّابيّت سخنان حضرت بود). «لِشاعِرٍ»

مقتضاى رحمة للعالمين بودن پيغمبر اكرم آنستكه يك تكليف سهل مطابق با عقل و فطرت سليم در بدو امر بيشتر بر مردم نفرمايد لذا خداوند دستور فرموده كه بفرمايد

ياد داشته باشيم. «لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» 11- آداب واخلاق دينى، همان نداى فطرت است، كه مورد غفلت قرار گرفته و بايد با تذكر بيدار كنيم. «تَذَكَّرُونَ» يا

تاءويلا(( بودن آن نهى از متابعت از غير علم (لاتقف ما ليس لك به علم ) اشاره به حكم فطرت به لزوم پيروى از علم يا پيروى از ظنّ به استناد حجت علمىوعقلى رد اشكالاتى

حنيف )) . توجيه وجه به سوى خدا به معناى عبادت او است . اسلام ، دين مطابق با فطرت انسانى و نوع وجودى آدمى است . بخش دوم احتجاجات ابراهيم (ع ) كه محاجه آن حضرت

است. رَحِمَ رَبُّكَ‌ ... لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ‌ 6- خداوند با قرار دادن فطرت و عقل از درونِ انسان و ارسال انبيا و كتب آسمانى از بيرون، حجّت را بر مردم

اجتماع ؟ و بيان صحت نظر و روش اسلام درباره برده گيرى وانطباق آن با عقل و فطرت داستان بر انداختن برده گيرى به كجا انجاميد؟ ادامه برده گيرى در قرن حاضر به

همه نقش عجب بر در و ديوار وجود هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار 6- انسان در فطرت خود حقايقى را مى‌يابد، ليكن بايد با تذكّر و يادآورى، او را غفلت زدايى نمود

هر كه به فطرت توحيد و از پدر و مادر خدا پرست بزايد و در باره خدا شك كند، هرگز به خير باز نگردد. و نيز آن حضرت عليه السّلام فرمود: كسى كه بر فطرت توحيد (و

گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از قول خدا عزّوجل «فطرت خدا كه مردم را بر آن آفريده است» فرمود: همه را بر فطرت يگانه‏پرستى آفريده است. زراره گويد از امام صادق

نحوه‌ى گفتگو با مخالفان را از قرآن بياموزيم. «قُلْ» 2- در شيوه‌ى تبليغ، از فطرت‌هاى سالم و باورهاى صحيح مردم، در راه رشد و هدايت آنان كمك بگيريم. قُلْ مَنْ

افهام به نطق، اشاره، خط، تمكن به صناعات و غيره. و اما تكريم روحى: تولد بر فطرت، اعطاى عقل، فهم، ادراك، علم، ارسال رسل، انزال كتب، وعده، وعيد. لكن منافات

مقتضاى رحمة للعالمين بودن پيغمبر اكرم آنستكه يك تكليف سهل مطابق با عقل و فطرت سليم در بدو امر بيشتر بر مردم نفرمايد لذا خداوند دستور فرموده كه بفرمايد

همچنان كه كفّار و منافقين در دو ضلالت مى باشند هدايت اوّل متّقين از سلامت فطرت و هدايت دوم از ناحيه قرآن و فرع بر هدايت اول است حقايقى كه شخص سليم الفطره

بنمايند خداوند ميگمارد كسانيرا از انصار يا اهل فارس يا مردان پاك طينت پاكيزه فطرت كه ايمان بهر سه بياورند و بتمام وظائف عقلى و شرعى خودشان عمل نمايند خلاصه

اينكه خدا ما را مى آمرزد(سيغفرلنا) اميد صادق نيست . توضيحى درباره رابطه دين و فطرت بشر و اصلاح شؤ ون زندگى بشر دين ، بشر را جز به اصلاح اعمال و شؤ ونش دعوت

هرگز پاداشی از شما درخواست نمی‌کنم. پاداش من جز بر عهده‌ی کسی نیست که مرا بر فطرت (توحید) آفریده. پس آیا خردورزی نمی‌کنید؟» « و ای قوم من! از پروردگارتان پوشش

خلق) از اصول ثابت و پا بر جای همه ادیان است، بلکه می‌توان گفت: اینها در متن فطرت آدمی قرار دارد. زیرا از یکسو سرنوشت انسان بر مسأله توحید است، و از سوی دیگر

پيش مى‌روند، ولى در اثر حوادث يا اتّفاقاتى از حركت باز مى‌ايستند. آنان چراغ فطرت درونى خويش را خاموش كرده ومنتظر رسيدن‌نورى از قدرت‌هاى بيرونى مانده‌اند.

نحوه‌ى گفتگو با مخالفان را از قرآن بياموزيم. «قُلْ» 2- در شيوه‌ى تبليغ، از فطرت‌هاى سالم و باورهاى صحيح مردم، در راه رشد و هدايت آنان كمك بگيريم. قُلْ مَنْ

أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي»* 3- افراد مشرك وكافر هم از كمالات معنوى لذّت مى‌برند. فطرت كمال دوستى، در هر انسانى وجود دارد. «أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي» 4- براى تصدّى

از اصل داستان ۲ - داستان نوح (عليه السلام ) در قرآن انحراف تدريجى بشر از فطرت انسانى وپيدايش اختلاف طبقاتى بعد از حضرت آدم (ع ) و بعثت و رسالت حضرت نوح

هدايتند همچناكه كفار و منافقين در دو ضلالت مى باشند هدايت اول متقين از سلامت فطرت و هدايت دوم از ناحيه قرآن و فرع بر هدايت اول است حقايقى كه شخص سليم الفطره

منافات با تكليف مى‌باشد؛ يا هدايت نفرمايد گروه كفار را ثانيا، زيرا آنها را به فطرت ايمانى موجود، و اعطاء رسول و حجت باطنى و ظاهرى فرمود، با اين حال، به سوء

اينكه خدا ما را مى آمرزد(سيغفرلنا) اميد صادق نيست . توضيحى درباره رابطه دين و فطرت بشر و اصلاح شؤ ون زندگى بشر دين ، بشر را جز به اصلاح اعمال و شؤ ونش دعوت

باشد، نشانه‌ى كمال است. «تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا» 3- روح و فطرت انسان، شيفته‌ى حقيقت است و چون به معشوق رسيد، اشك شوق مى‌ريزد. «تَفِيضُ مِنَ

در تاریکی وحشتزا سرگردان می‌شوند. این نور مختصر، یا اشاره به فروغ وجدان و فطرت توحیدی است و یا اشاره به ایمان نخستین آنهاست که بعدا بر اثر تقلیدهای کورکورانه

انشعاباتى هستند كه از يك دين ريشه دارى كه از فطرت انسانيت ريشه گرفته يعنى از دين توحيد منشعب شده اند، زيرا ما اگر به فطرت ساده خود رجوع كنيم يعنى تعصباتى را كه

از انسانها به خاطر اينكه بشر و داراى فطرت انسانيتند انتظار مى رود كه زمين را اصلاح كنند و ليكن بر خلاف توقع ، از فطرت خود منحرف گشته ، به جاى اصلاح افساد

يعنى قوانين جارى در صفات و اعمال اكتسابى - موبمو با نظام خلقت و فطرت منطبق باشد، چون تنها فطرت است كه هدفهاى خود را نه فراموش مى كند و نه با هدفى ديگر اشتباه

مى‌شود. فَأَكَلا ... فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما 8- پوشش و پوشاندن شرمگاه، در فطرت تمام انسان‌هاست. «وَ طَفِقا يَخْصِفانِ» 9- مخالفت با امر خدا، مخالفت با رشد