روایت:الکافی جلد ۱ ش ۹۰۸

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۶ توسط Move page script (بحث | مشارکت‌ها) (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۱ ش ۹۰۸ را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۱ ش ۹۰۸ منتقل کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

الحسين بن محمد و غيره عن جعفر بن محمد عن علي بن العباس بن عامر عن موسي بن هلال الكندي عن عبد الله بن عطا عن ابي جعفر ع قال :


الکافی جلد ۱ ش ۹۰۷ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۹۰۹
روایت شده از : امام محمّد باقر عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث امام محمّد باقر (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابٌ فِي الْغَيْبَة
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۵۸۱

عبد الله بن عطا گويد: به امام باقر (ع) گفتم: در حقيقت شيعيان شما در عراق بسيارند و به خدا در خاندان خودت مانندى ندارى چطور خروج نمى‏كنى؟ گويد: فرمود: اى عبد الله بن عطا تو گوش خود را به اختيار احمق‏ها نهادى؟ آرى به خدا من صاحب الامر شما نيستم، گفتم: پس صاحب الامر ما كيست؟ فرمود: امامى را در نظر بگيريد كه زايش او از مردم نهان باشد، او صاحب الامر شما است حقيقت مطلب اين است كه از ما ائمه كسى نيست كه انگشت نما شود و ميان دهان مردم بيفتد جز آن كه دق مرگ شود يا به ناحق بميرد.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۱۴۳

عبد اللَّه بن عطا گويد: بامام باقر عليه السلام عرضكردم: شيعيان شما در عراق بسيارند و بخدا مانند شما هم در خاندانت كسى نيست، پس چرا خروج نميكنى؟ فرمود: اى عبد اللَّه بن عطا! تو گوشهايت را براى بيخردان ميگسترى (هر سخنى را از هر نادانى باور ميكنى) بخدا كه من صاحب شما نيستم، گويد عرضكردم: پس صاحب ما كيست؟ فرمود: بنگريد هر كه ولادتش از مردم نهان گشت او صاحب شماست، همانا كسى از ما خاندان نيست كه انگشت نما شود و ميان دهان مردم افتد (مشهور و معروف گردد)، جز اينكه مرگش يا از خون دل خوردن و يا از بينيش بخاك ماليده شدن باشد.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۱۸۵

حسين بن محمد و غير او، از جعفر بن محمد، از على بن عبّاس بن عامر، از موسى بن هلال كِندى، از عبداللَّه بن عطا، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده‏اند كه گفت: به آن حضرت عرض كردم كه: شيعيان تو در عراق بسياراند و به خدا سوگند، كه در ميانه اهل بيت تو، مثل تو نيست، پس چرا خروج نمى‏كنى؟ راوى مى‏گويد كه: حضرت فرمود كه: «اى عبداللَّه پسر عطا، شروع كرده‏اى كه گوش‏هاى خويش را فرش كنى از براى احمقان (كه سخن ايشان را بشنوى). آرى، به خدا سوگند كه من، صاحب شما نيستم». عبداللَّه مى‏گويد كه: به آن حضرت عرض كردم كه: پس صاحب ما كيست؟ فرمود كه: «نظر كنيد آن‏كه ولادتش بر مردم مشتبه است، همان صاحب شما است. به درستى كه هيچ‏يك از ما نيست كه به سوى او به انگشتان اشاره شود، و به زبان‏ها خوانده شود (كه انگشت نما باشد و به سر زبان مردمان افتاده باشد) و به خوبى، يا بدى در باب او سخن گويند، مگر آن‏كه مى‏ميرد از روى غيظ يا بينى‏اش بر خاك ماليده مى‏شود» (و اين، كنايه است از ذلّت و خوارى).


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)