الإسراء ٤٩
ترجمه
الإسراء ٤٨ | آیه ٤٩ | الإسراء ٥٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عِظَاماً»: جمع عَظْم، استخوانها. «رُفَاتاً»: درهم شکسته و از هم پراکنده. «خَلْقاً جَدِیداً»: آفرینش تازه. مخلوق نو و دوباره جان به پیکر دمیده (نگا: رعد / ابراهیم / ، یس / و ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۰ - ۵۵، سوره اسرى
- تصريف آيات (تنوع بيان واحتجاج ) به منظور متذكر شدن شنوندگان
- با اينكه ثمره تصريف آيات ازدياد نفرت كفار بوده ، حكمت نزول آيات چه بوده است ؟
- احتجاجى با مشركين در نفى شريك براى خداوندمتعال
- تقرير استدلال بر نفى شرك براى خدا به صورت يك قياس استثنائى
- تسبيح سنگ وچوب به چه معنااست ؟
- وجود سراپا فقر ونياز موجودات ، وجود رب واحد را اعلام مى كند
- هر موجودى از موجودات داراى مرتبه اى از علم است وتسبيح موجودات تسبيح حقيقى است
- تسبيح همه موجودات تسبيح حقيقى وقالى است
- وجود موجودات هم حمد خدا وهم تسبيح اواست
- مقصود از (حجاب مستور) كه خداوند آنرا بين قارى قرآن ومشركين حائل قرار مى دهد
- وجوه مختلفى كه در معناى ((حجابا مستورا(( گفته شده است
- استبعاد مشركين مسئله معاد را
- پاسخ خداوند با قدرت مطلقه خود به استبعاد مشركين
- امر به خوش زبانى واجتناب از درشتگويى
- سعادت وشقاوت هر كس بسته به مشيت الهى است كه بر اساس عمل تعيين مى شود
- بحث روايتى
- رواياتى درباره تسبيح موجودات وسفارش مدارا با حيوانات
- توضيحى در مورد تسبيح محسوس برخى موجودات كه در پاره اى روايات نقل شده است
- چند روايت درباره ((بسم اللّه الرحمن الرحيم (( درذيل آيه : ((واذا ذكرت ربك ...((
نکات آیه
۱- مشرکان مکه، ناباورى و بى اعتقادى خود را به امکان حیات مجدد پس از تبدیل شدن به استخوان خُرد و ریز ریز شده، اعلام داشتند. (و قالوا أءذا کنّا عظمًا و رفتًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جدیدًا) «رفات» از ریشه «رَفْت» به معناى شکستن و خُرد و ریز ریز شدن است (مفردات راغب).
۲- تردید و ناباورى مشرکان به معاد، نمونه بارزى از گمراهى آنان است. (فضلّوا ... و قالوا أءذا کنّا ... أءنَّا لمبعوثون خلقًا جدیدًا)
۳- مشرکان، مرگ را به منزله نیستى و نابودى پنداشته و حیات پس از آن را مستبعد مى شمردند. (أءذا کنّا عظمًا و رفتًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جدیدًا)
۴- ایمان به رستاخیز و معاد، از تعالیم مهم دین و آموزه هاى قرآن است. (و قالوا أءذا ... لمبعوثون خلقًا جدیدًا) ذکر مسأله معاد پس از بیان موضوع قرآن و رسالت پیامبر(ص) از میان سایر تعالیم دین، حکایت از جایگاه ویژه آن دارد.
۵- مشرکان، معاد جسمانى را امرى مستبعد و غیر ممکن مى دانستند. (و قالوا أءذا کنّا عظمًا و رفتًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جدیدًا) از اینکه براى مشرکان، بازسازى استخوانهاى خرد شده انسان امرى مستبعد و ناممکن مى نمود، به دست مى آید که آنان، معاد جسمانى را غیر ممکن مى دانستند.
۶- رستاخیز و معاد انسان، آفرینشى نو و جدید است. (أءنَّا لمبعوثون خلقًا جدیدًا)
۷- ایمان نیاوردن مشرکان به معاد، معلول عدم درک حقیقت معاد و استبعاد آن بوده است. (لایؤمنون بالأخرة ... و قالوا أءذا کنّا عظمًا و رفتًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جدیدًا)
۸- مشرکان در انکار معاد، فاقد استدلال و دلیل قطعى و تنها متکى بر استبعاد هستند. (أءذا کنّا عظمًا و رفتًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جدیدًا) از اینکه مشرکان، در انکار معاد تنها به استبعاد پرداختند، نشان مى دهد که آنان دلیلى براى تکذیب خود نداشتند.
۹- ناتوانى مشرکان از درک حقانیت معاد، عامل متهم ساختن پیامبر(ص) از سوى آنان به سحرزدگى * (إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا ... و قالوا أءذا کنّا عظمًا ...أءنَّا لمبعوثون) احتمال دارد که شنیدن سخنان غیر قابل درک از پیامبر(ص) عامل نسبت دادن جنون و سحرزدگى به آن حضرت از سوى مشرکان بوده است و از جمله آن سخنان، تبلیغ پیامبر(ص) در مورد معاد جسمانى است.
روایات و احادیث
۱۰- «جاء أُبّى بن خلف فأخذ عظماً بالیاً من حائط ففتّه، ثمّ قال: یا محمد «إذا کنّا عظاماً و رفاتاً أءنَّا لمبعوثون خلقاً جدیداً...»;[۱] ابّى بن خلف استخوان پوسیده اى را از دیوارى برداشت [و خدمت رسول خدا(ص)] آمد و با دستش آن را خرد کرد، سپس گفت: اى محمد! إذا کنّا عظاماً و رفاتاً أءنَّا لمبعوثون خلقاً جدیداً...».
موضوعات مرتبط
- انسان: خلقت اخروى انسان ۶
- ایمان: اهمیت ایمان به معاد ۴
- دین: اصول دین ۴
- قرآن: مهمترین تعالیم قرآن ۴
- محمد(ص): تهمت جادوزدگى به محمد(ص) ۹
- مشرکان: آثار عدم درک مشرکان ۹; بى منطقى مشرکان ۸; بینش مشرکان ۳; شک مشرکان به معاد ۲; عوامل تهمتهاى مشرکان ۹; کفر مشرکان ۵; مشرکان و مرگ ۳; مشرکان و معاد ۳; نشانه هاى گمراهى مشرکان ۲
- مشرکان مکه: کفر مشرکان مکه ۱
- معاد: آثار عدم درک معاد ۷; استبعاد معاد ۳، ۵، ۸; بى منطقى مکذبان معاد ۸; حقیقت معاد ۶; عوامل تکذیب معاد ۷; مکذبان معاد ۱، ۱۰; مکذبان معاد جسمانى ۵
منابع
- ↑ تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۲۹۶، ح ۸۹; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۷۴، ح ۲۵۲.