يس ٧٨

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ ضَرَبَ‌ لَنَا مَثَلاً وَ نَسِيَ‌ خَلْقَهُ‌ قَالَ‌ مَنْ‌ يُحْيِي‌ الْعِظَامَ‌ وَ هِيَ‌ رَمِيمٌ‌

ترجمه

و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: «چه کسی این استخوانها را زنده می‌کند در حالی که پوسیده است؟!»

|و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد، گفت: چه كسى استخوان‌ها را كه چنين پوسيده است زنده مى‌كند
و براى ما مَثَلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد؛ گفت: «چه كسى اين استخوانها را كه چنين پوسيده است زندگى مى‌بخشد؟»
و برای ما مثلی (جاهلانه) زد و آفرینش خود را فراموش کرد، گفت: این استخوانهای پوسیده را باز که زنده می‌کند؟
در حالی که آفرینش نخستین خود را از یاد برده برای ما مثلی زد [و] گفت: چه کسی این استخوان ها را در حالی که پوسیده اند، زنده می کند؟
در حالى كه آفرينش خود را از ياد برده است، براى ما مثَل مى‌زند كه چه كسى اين استخوانهاى پوسيده را زنده مى‌كند؟
و برای ما مثل می‌زند و آفرینش خود را فراموش می‌کند، گوید چه کسی استخوانها را -در حالی که پوسیده‌انداز نو زنده می‌گرداند؟
و براى ما مَثَلى زد- در زنده‌كردن مردگان- و آفرينش خود را فراموش كرده گفت: كيست كه استخوانها را در حالى كه پوسيده و خاك شده زنده مى‌كند؟
برای ما مثالی می‌زند و آفرینش خود را (از خاک) فراموش می‌کند و می‌گوید: چه کسی می‌تواند این استخوانهائی را که پوسیده و فرسوده‌اند زنده گرداند؟!
و برای ما مَثَلی زد- حال آنکه آفرینش خود را فراموش کرد. - گفت: «چه کسی این استخوان‌ها را در حالی‌که (پوسیده و) خاکستر شده‌اند زنده می‌کند؟»
و بزد برای ما مثَلی و فراموش کرد آفرینش خود را گفت کیست که زنده کند استخوانها را حالی که آنهایند خاکی پوسیده‌

And he produces arguments against Us, and he forgets his own creation. He says, “Who will revive the bones when they have decayed?”
ترتیل:
ترجمه:
يس ٧٧ آیه ٧٨ يس ٧٩
سوره : سوره يس
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْعِظَامَ»: جمع عَظْم، استخوانها. «رَمِیمٌ»: پوسیده و فرسوده. «نَسِیَ خَلْقَهُ»: جمله کوتاهی است که پاسخ کاملی برای پرسش هر فرد بی‌خبری است که قدرت خدا را با قدرت مردم همسان بداند و درباره آفرینش خود از خاک نیندیشد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسى» گویند: قتاده گوید: گوینده این گفتار ابى بن خلف بوده است، سعید بن جبیر گوید: عاص بن وائل السهمى بوده.

ابن عباس گوید: عبدالله بن ابى بن سلول بوده، حسن بصرى گوید: امیه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و استخوان پوسیده اى با خود آورد و به پیامبر گفت: یا محمد آیا مى پندارى که خداوند این استخوان پوسیده را دوباره زنده کند و برانگیزاند؟ فرمود: بلى، سپس این آیه نازل گردید.

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ «78»

و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد؛ گفت: چه كسى اين استخوان‌ها را در حالى كه پوسيده است زنده خواهد كرد؟

تفسير نور(10جلدى)، ج‌7، ص: 562

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ (78)

وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا: و زد براى ما مثلى كه خرد كردن استخوان پوسيده است بر دست خود و بر باد دادن، و به آن نفى قدرت كرد بر زنده شدن مردگان، و تعجب نمود به كسى كه قايل بعث است در روز جزا، وَ نَسِيَ خَلْقَهُ‌: و فراموش كرد، يعنى تفكر نكرد در آفريدن ما او را و از روى عناد و انكار، قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ‌: گفت كيست كه زنده كند استخوانها را، يعنى او را به حال اولى برگرداند، وَ هِيَ رَمِيمٌ‌: و حال آنكه پوسيده و خاك شده و پوست و گوشت و اعصاب و عروق او از بين رفته. حق تعالى رد انكار قول او فرمايد كه:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ (77) وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ (78) قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ (79) الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ (80) أَ وَ لَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى‌ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى‌ وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ (81)

إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (82) فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (83)

ترجمه‌

آيا نديد آدمى كه ما آفريديم او را از نطفه‌ئى پس آنگاه او جدال كننده‌ايست آشكار

و زد براى ما مثلى و فراموش كرد آفرينش خود را گفت چه كس زنده ميگرداند استخوانها را با آنكه آنها پوسيده است‌

بگو زنده ميكند آنها را آنكه آفريدشان نخستين بار و او بهر آفريده‌ئى دانا است‌

آنكه پديد آورد براى شما از درخت سبز آتش را پس آنگاه شما از آن آتش مى‌افروزيد

آيا او نيست آنكه آفريد آسمانها و زمين را توانا بر آنكه بيافريند مانند آنها را آرى و او است آفريدگار دانا

جز اين نيست كه كار او وقتى بخواهد چيزيرا آنستكه بگويد باو بوده باش پس ميباشد

پس منزّه است آنكه بدست او است پادشاهى همه چيز و بسوى او بازگردانده ميشويد.

تفسير

عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ابىّ بن خلف آمد نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با آنكه در دست او استخوان پوسيده‌ئى بود و نرم كرد آنرا و عرضه داشت آيا وقتى ما باشيم استخوانهاى خورد شده‌ئى هر آينه برانگيخته ميشويم با آنكه مخلوق باشيم پس اين آيه نازل شد و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام مانند آن نقل شده و بنابراين مفاد آيه آنست كه آيا ندانسته است و نديده است آن آدم كه ما خلق كرديم او و افراد نوع او را از نطفه‌اى كه منى باشد و بعد از طروّ احوال مختلفه بر او در رحم مادر و بعد از ولادت بتدريج قواء او را تكميل نموديم تا اينك‌


جلد 4 صفحه 420

كه كارش بجائى رسيده كه در برابر ما و پيغمبر ما قيام نموده و علنا با او مجادله و خصومت مينمايد و بعقيده خودش بيان شگفت‌آورى براى نفى قدرت ما بر زنده نمودن خلق در قيامت نموده و خلقت خود را فراموش كرده كه گفته چه كسى ميتواند زنده كند استخوانهاى پوسيده را بگو در جوابش اى پيغمبر همان كس كه روز اوّل خلق نمود آنها را با آنكه هيچ نبودند علم و قدرتش جائى نرفته بهر شكل و صورت كه بخواهد همان استخوانهاى پوسيده را بيرون مى‌آورد و ميداند آنها را چگونه جمع و تأليف نمايد كه بصورت اوّل برگردند آيا چيزيكه نبوده خلق نمودنش مشكل‌تر است يا چيزيكه بوده و خراب شده دو مرتبه بخواهند بسازند از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه روح در جاى خود اقامت دارد روح نيكوكار در روشنائى و وسعت است و روح بدكار در تنگى و تاريكى است و بدن خاك ميشود چنانچه در اوّل بوده و آنچه از آن درندگان و حشرات بخورند تماما در خاك محفوظ است نزد كسيكه غائب نيست از او مقدار ذرّه در تاريكيهاى زمين و ميداند عدد اشياء و وزن آنها را و خاك روحانيّون مانند طلا است در خاك چون وقت زنده نمودن مردگان شود باران روان‌بخش بر زمين ببارد پس زمين از جاى خود بلند گردد و خاك بشر مانند خاك طلا كه مخلوط بخاك شده باشد و در آب بشويند و كره كه در شير باشد و آنرا در ظرفى بزنند بحركت شديد زمين خارج شود و خاك هر قالبى بقالب خود جمع گردد و باذن خداوند بجانب روح منتقل شود و صورتها بدستور مصوّر بهيئت اوّل خود عود نمايد و روح داخل در آن گردد و چون از جاى خويش برخيزد خود و تمام اعضاء و جوارح خود را بحال اوّل خود بيند و گفته‌اند دو درخت در بوادى عربستان روئيده ميشود كه يكى را مرخ نامند و ديگرى را عفار و آندو با آنكه تر باشند اگر بيكديگر سائيده شوند آتش از ميان آن دو بيرون مى‌آيد در حاليكه آب هم از آن دو ميچكد و اعراب چون ميخواستند آتش بيفروزند بوسيله آن دو تهيّه ميكردند خداوند ميفرمايد آن قادر توانائى كه قدرت دارد آب و آتش را كه دو ضدّند در يكجا جمع كند براى آنكه شما از آن بهره‌بردارى كنيد چگونه نميتواند روح و جسد را كه سالها با هم‌


جلد 4 صفحه 421

الفت داشتند و چندى از يكديگر مفارقت نمودند باز با هم مؤتلف نمايد آيا كسيكه آسمانهاى با اين وسعت و عظمت و زمين و موجودات آن دو را خلق نموده كه از آن جمله بشر است قادر نيست دو مرتبه مانند بشر را خلق نمايد خيلى عجب است اگر كسى چنين تصوّرى را نمايد كه همه را بدوا خدا خلق نموده و دو مرتبه بعضى از آنها را نميتواند خلق نمايد با آنكه خلق دوباره نزد آنكس آسانتر است از خلق اوّل و آفرينش كلّ در نظر او اعظم و اشكل است از آفرينش جزء بايد تحقيقا و قطعا گفت بلى قادر است چنانچه خدا در جواب فرموده و او بسيار خلق كننده است بلكه هميشه به اين كار اشتغال دارد و بسيار دانا است كه ميداند تمام جزئيّات و كلّيات و بسائط و مركبات و اجزاء و كيفيّت تأليف و تركيب آنها را و بسيار آسان است خلق نمودن آنها براى او باين اندازه كه ابدا احتياج بمقدّمه و معونه و وسيله و آلات و اسباب كارى ندارد فقط كار او وقتى بخواهد چيزى موجود شود آنستكه اراده ميكند وجود آنرا پس موجود ميشود و اينكه فرموده ميگويد كن براى تصوير معنى در ذهن عامّه بتصوّر فرمان مطاع و اطاعت مطيع است در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه كن از اوصنع است و چيزيكه موجود ميشود بآن مصنوع است و در نهج البلاغه است كه كلام خداوند كارى است از او ميگويد و تلفّظ نميكند و اراده ميفرمايد و در ضمير قرار نميدهد و اخبار ديگرى به اين معنى در سوره بقره و غيرها گذشته است و قمّى ره فرموده خزائن او در كاف و نون است پس منزّه است خداوند از مثلى كه ابى بن خلف يا غير او كه گفته‌اند براى احياء اموات زد و امثال آن از اقوال اهل شرك و عناد و كفر و الحاد آن قادر توانائى كه در دست قدرت او است مبادى حيات و بقاء هر موجودى و بسوى او و حكم او رجوع و بازگشت ميكنيد شما بندگان در روز كه حكم فرمائى در آنروز نيست جز او و همه را بپاداش اعمال و اقوال خوب و بدتان خواهد رسانيد و ملكوت مبالغه در ملك و سلطنت است و اطلاق نميشود مگر بر امر عظيم و اينجا ظاهرا مراد عالم ارواح و ملائكه عظام ميباشد و ثواب تلاوت اين سوره بقدرى زياد است كه نميشود احصاء نمود و آن بمنزله قلب قرآن است و موجب مغفرت و سعادت دنيا و آخرت و نجات از آفات‌


جلد 4 صفحه 422

و بليّات ارضى و سماوى خواهد بود و بالاتر از همه فوز بمقام رضا و خشنودى خدا است كه از براى كسيكه در مدّت عمر يكمرتبه آنرا تلاوت نمايد از امام باقر عليه السّلام مسجّل شده است و از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله ثواب دوازده ختم قرآن براى او نقل نموده‌اند و الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.


جلد 4 صفحه 423

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ضَرَب‌َ لَنا مَثَلاً وَ نَسِي‌َ خَلقَه‌ُ قال‌َ مَن‌ يُحي‌ِ العِظام‌َ وَ هِي‌َ رَمِيم‌ٌ (78)

و بزند ‌براي‌ ‌ما مثلي‌ و فراموش‌ ميكند خلقت‌ ‌خود‌ ‌را‌ ميگويد كيست‌ بتواند زنده‌ كند استخوانهايي‌ ‌که‌ ‌آنها‌ پوسيده‌ ‌شده‌ و ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ ‌شده‌.

وَ ضَرَب‌َ لَنا مَثَلًا آورد يك‌ استخوان‌ پوسيده‌ مقابل‌ حضرت‌ وَ نَسِي‌َ خَلقَه‌ُ ‌که‌ ‌در‌ ابتداء امر هيچ‌ نبود خداوند بقدرت‌ كامله ‌خود‌ نطفه‌ ‌در‌ صلب‌ پدر قرار داد و بوسائل‌ زيادي‌ ‌از‌ صلب‌ پدر و رحم‌ مادر و ‌پس‌ ‌از‌ علقه‌ و مضغه‌ و مراحل‌ ديگر ‌او‌ ‌را‌ خلق‌ فرمود.

قال‌َ مَن‌ يُحي‌ِ العِظام‌َ استفهام‌ انكاريست‌ ‌يعني‌ هرگز ممكن‌ نيست‌ كسي‌ بتواند ‌اينکه‌ عظام‌ ‌را‌ زنده‌ كند.

وَ هِي‌َ رَمِيم‌ٌ و حال‌ آنكه‌ ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ ‌شده‌ نميداند ‌آن‌ خدايي‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ عالم‌ وسيع‌ ‌را‌ ‌از‌ علوي‌ و سفلي‌ ‌از‌ كتم‌ عدم‌ و نيستي‌ صرف‌ ايجاد كرد قادر ‌است‌ ‌بر‌ اينكه‌ ‌از‌ استخوان‌ پوسيده‌ انسان‌ خلق‌ كند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 78)- برای بی‌خبری او همین بس که «او مثلی برای ما زد (و به پندار خودش دلیل دندان شکنی پیدا کرد) و در حالی که آفرینش نخستین خود را به دست فراموشی سپرده گفت: چه کسی می‌تواند این استخوانها را زنده کند در حالی که پوسیده است»؟! (وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ).

منظور از ضرب المثل در اینجا بیان استدلال و ذکر مصداق به منظور اثبات یک مطلب کلی است.

جالب این که قرآن مجید با جمله کوتاه «و نسی خلقه» تمام پاسخ او را داده است هر چند پشت سر آن توضیح بیشتر و دلائل افزونتر نیز ذکر کرده.

می‌گوید: اگر آفرینش خویش را فراموش نکرده بودی هرگز به چنین استدلال واهی و سستی دست نمی‌زدی، ای انسان فراموشکار! به عقب بازگرد، و آفرینش خود را بنگر، چگونه نطفه ناچیزی بودی، و هر روز لباس تازه‌ای از حیات بر تن تو پوشانید، تو دائما در حال مرگ و معاد هستی، از جمادی مردی نامی شدی، و از جهان نباتات نیز مردی، از حیوان سرزدی، از عالم حیوان نیز مردی، انسان شدی. اما توی فراموشکار همه اینها را به طاق نسیان زدی حال می‌پرسی چه کسی این استخوان پوسیده را زنده می‌کند؟! این استخوان هر گاه کاملا بپوسد تازه خاک می‌شود، مگر روز اول خاک نبودی؟

نکات آیه

۱ - فراموشى و بى توجهى به مبدأ پیدایش انسان، عامل دور شمردن برپایى قیامت و حیات مجدد انسان ها (و ضرب لنا مثلاً و نسى خلقه) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که عبارت «و نسى خلقه» حال براى فاعلِ «ضرب» است; یعنى، در حالى که آفرینش خود را فراموش کرد، مَثَلى در رد عقیده به قیامت براى ما آورد.

۲ - دقت و اندیشه در چگونگى پیدایش انسان، زمینه ساز ممکن دانستن برپایى قیامت و حیات مجدد انسان ها (أوَلم یر الإنسن ... و ضرب لنا مثلاً و نسى خلقه)

۳ - زنده شدن انسان ها پس از تبدیل شدن به استخوان کهنه و پوسیده، امرى شگفت آور و ناممکن در دیدگاه کافران (قال من یحىِ العظم و هى رمیم) «من» در آیه شریفه براى استفهام انکارى و تعجبى است و «رمیم» به معناى کهنه و پوسیده است.

۴ - تبدیل شدن انسان ها به استخوان کهنه و پوسیده، دلیل و شاهد مثالِ کافران براى دور شمردن برپایى قیامت و زنده شدن مجدد انسان ها (و ضرب لنا مثلاً ... قال من یحىِ العظم و هى رمیم) برداشت یاد شده با توجه به این مطلب است که جمله «قال من یحىِ...» استئناف بیانى است; یعنى، بیان براى جمله «ضرب لنا مثلاً» است.

۵ - کافران، خدا را از احیاى مجدد انسان ها پس از مرگ، ناتوان مى دانستند. (و ضرب لنا مثلاً... قال من یحىِ العظم و هى رمیم) مقصود از «ضرب لنا مثلاً» (براى ما مثل آورد) مى تواند این معنا باشد که: کافران، قدرت خدا را با قدرت دیگران یکى مى دانستند; یعنى، همان گونه که همه از احیاى استخوان کهنه ناتوان اند، او نیز مانند همه ناتوان است.

۶ - پیدایش انسان هاى نخستین، دلیل و شاهدِ امکانِ زنده شدن مجدد آنان پس از مرگ و خاکستر شدن بدن ها (و ضرب لنا مثلاً و نسى خلقه قال من یحىِ العظم و هى رمیم)

موضوعات مرتبط

  • انسان: خلقت اولیه انسان ها ۶
  • ایمان: عوامل ایمان به قیامت ۲; عوامل ایمان به معاد ۲
  • تعقل: تعقل در خلقت انسان ۲
  • خدا: مکذبان قدرت خدا ۵
  • غفلت: آثار غفلت از خلقت انسان ۱
  • قیامت: عوامل تکذیب قیامت ۱
  • کافران: بینش کافران ۳، ۴، ۵
  • مردگان: احیاى اخروى مردگان ۲، ۶; شگفتى احیاى مردگان ۳; مکذبان احیاى مردگان ۴، ۵
  • معاد: استبعاد معاد جسمانى ۳; دلایل معاد جسمانى ۶; دلایل مکذبان معاد ۴; عوامل استبعاد معاد ۱

منابع