الرّقِيم
«رقیم» در اصل از مادّه «رقم» به معناى نوشتن است و به عقیده غالب مفسران، این نام دیگرى است، براى «اصحاب کهف»; چرا که سرانجام نام آنها را بر لوحه اى نوشته و بر در غار نصب کردند.
بعضى نیز، آن را نام کوهى مى دانند که غار در آن واقع شده بود. بعضى آن را نام سرزمینى مى دانند که آن کوه در آن بوده. و بعضى نام شهر و دیارى که «اصحاب کهف» از آن بیرون آمدند. ولى معناى اول صحیح تر به نظر مى رسد.
ریشه کلمه
- رقم (۳ بار)
قاموس قرآن
نوشتن. و نقطه گذاشتن و آشكار كردن (اقرب) راغب آن را خطّ غليظ گفته و از بعضى نقطه گذاشتن نقل كرده است. صحاح آن را نوشتن ترجمه مىكند و نيز مجمع در سوره كهف. [مطفّفين:7] و آيه 8و9و18و19و20 همين سوره. به نظر مىآيد مراد از مرقوم در دو آيه مجسّم شدن اعمال است بطوريكه مراد از كتاب، كتاب به خصوصى است نه كاغذ يا پارچه نوشته شده مثلاً مهندسى كه كارخانهاى را نصب مىكند مىشود گفت فلان موتور را در فلان جا نوشت و فلان لوله را در فلان جا (يعنى گذاشت و نصب كرد). كتاب و اعمال فاجران در سجّين است و سجّين كتابى است كه از اعمال نوشته شده و از اعمال به وجود آمده. همچنين است عليّون. به عقيده مجمع «كِتابٌ مَرْقُومٌ» تفسير «سجّين» نيست زيرا سجّين كتاب مرقوم نمىباشد بلكه آن تفسير كتاب در «اِنَّ كِتابَ الْفُجّارِ» است و تقدير آن «و هو كتاب مرقوم» است ولى آن طور كه گفته شد سجين را كتاب دانستن مانعى ندارد. [كهف:9]. رقيم به معنى مرقوم و نوشته است اصحاب رقيم همان اصحاب كهف است علت اين آن است كه نام و حكايت آنها را در لوحى نوشتند و اصحاب رقيم خواندند عياشى در تفسير خود از امام صادق عليه السلام نقل كرده: آنها قومى بودند فرار كردند شاه زمان نام و نام پدران و نام عشاير آنها را در صحيفههاى فلزى نوشت آن است قول خدا «اَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ». طبرسى از جمله اقوال اين قول را نقل كرده كه: رقيم لوحى است از سنگ كه قصّه اصحاب كهف را در آن و در باب غار گذاشته و ايضاً اين از اقوالى است كه در كشاف كرده ولى گويد: لوح از فلز بود. و نيز گفتهاند: رقيم نام سگشان بود و نيز رقيم نام بيابانى است كه كهف در آن بود و ايضاً رقيم نام كوهى است كه در غار در آن قرار داشت و ايضاً رقيم نام شهر اصحاب كهف است (مجمع - كشاف) در مجمع نقل شده كه گفتهاند آن لوح در يكى از خزائن پادشاهان محفوظ بود. و نيز طبرسى قول ديگرى درباره رقيم نقل كرده كه اصحاب رقيم غير از اصحاب كهف است و مراد از آنها همان سه نفرند كه بغارى رفتند و باب غار مسدود گرديد دعا كردند خداوند نجاتشان داد. قضيّه آن سه نفر را شيعه و سنّى در كتابهاى خود نقل كردهاند و آن در ج 2 امالى شيخ طوسى جزء 12 حديث 26 است. ولى اين قول بعيد است زيرا فقط حالات اصحاب كهف در قرآن آمده و اگر اصحاب رقيم غير از آنها بودند لازم بود از آنها هم ذكرى به ميان آيد. به عقيده الميزان نيز اصحاب رقيم همان اصحاب كهف اند و در ردّ دو قصّه و دو گروه بودن مىگويد: اين جدّاً بعيد است كه خداوند در كلام بليغ خود به دو طائفه اشاره كند و در يكى به تفصيل سخن گويد و به ديگرى نه اجمالاً و نه تفصيلاً اشاره نكند.