البقرة ١١٨
ترجمه
البقرة ١١٧ | آیه ١١٨ | البقرة ١١٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللهُ»: چرا خدا با ما حرف نزند. «لَوْ لا»: چرا نه. حرفی است که بر طلب حصول ما بعد خود دلالت دارد. «آیَةٌ»: آیه قرآنی. معجزه پیشنهادی (نگا: إسراء / - ). «تَشَابَهَتْ». به هم مانده است. همگون همدیگر بوده است. «بَیَّنَّا»: بیان و روشن کردهایم. با بیّنه و حجّت فرو فرستادهایم. «یُوقِنُونَ»: جویای یقین هستند. دانش قاطعانه و باور صادقانه دارند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ... (۳) يَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَنْ... (۵) وَ إِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ... (۸) وَ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى... (۳) وَ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ... (۳) بَلْ يُرِيدُ کُلُ امْرِئٍ مِنْهُمْ... (۱)
إِنَ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ... (۱) وَ لَوْ جَاءَتْهُمْ کُلُ آيَةٍ حَتَّى... (۲) أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ... (۰) أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ کَمَا زَعَمْتَ... (۲) أَوْ يَکُونَ لَکَ بَيْتٌ مِنْ... (۳) کَذٰلِکَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِنْ... (۵) أَ تَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ... (۱)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
از طريق سعيد يا عكرمة او از ابن عباس چنين نقل نمايد: كه رافع بن خزيمه به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت: اگر تو پيامبرى به خداوند بگو با ما تكلم نمايد تا سخنان او را بشنويم سپس اين آيه در مقابل آن گفتار نازل گرديد.[۳]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«118» وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ
كسانى كه نمىدانند، گفتند: چرا خدا با خود ما سخن نمىگويد؟ يا آيه و نشانهاى بر خود ما نمىآيد؟ همچنين گروهى كه قبل از آنان بودند مثل گفته آنان را گفتند، دلها (وافكار) شان مشابه است، ولى ما (به اندازهى كافى) آيات ونشانهها را براى اهل يقين (وحقيقتجويان) روشن ساختهايم.
نکته ها
باز هم تقاضاى نابجا از سوى گروهى ناآگاه از كفّار كه در برابر دعوت رسولخدا صلى الله عليه و آله چنين مىگويند: چرا خداوند مستقيماً با خود ما سخن نمىگويد؟ چرا بر خود ما آيه نازل نمىشود؟!
قرآن براى جلوگيرى از اثرات نادرست احتمالى اينگونه سخنهاى ياوه وبىجا بر ساير مسلمانان و دلدارى به رسول خدا صلى الله عليه و آله، سؤال و خواست آنها را خيلى عادّى تلقّى مىكند كه اين سؤالات حرف تازهاى نيست و كفارِ قبل از اينها نيز از انبياى پيشين چنين توقّعات نابجا را داشتهاند.
سپس مىفرمايد: طرز تفكّر هر دو گروه به يكديگر شباهت دارد، ولى ما براى اينگونه درخواستها اعتبار و ارزشى قائل نيستيم. چرا كه آيات خودمان را به قدر كفايت براى طالبان حقيقت بيان كردهايم.
توقّعات نابجا، يا به خاطر روحيّه استكبار و خودبرتربينى است و يا به خاطر جهل و نادانى.
آنكه جاهل است، نمىداند نزول فرشته وحى بر هر دلى ممكن نيست و حكيم، شربت زلال و گوارا را در هر ظرفى نمىريزد.
در قرآن مىخوانيم: اگر پاكدل و درست كردار بوديد، فرقان و قوه تميز به شما مىداديم. «1»
«1». «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» انفال، 29.
جلد 1 - صفحه 191
پیام ها
1- اصالت به تلاش و لياقت است، نه تقاضا و توقّع. گروهى هستند كه به جاى تلاش و بروز لياقت، هميشه توقّعات نابجاى خود را مطرح مىكنند. «لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ»
2- سنّت خداوند اتمام حجّت و بيان دليل است، نه پاسخگويى به خواستهها وتمايلات نفسانى هر كس. «قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (118)
بعد از بيان حال كفار در انكار توحيد و ادعاى اتخاذ ولد در عقب آن، مخالفت ايشان را در خصوص نبوت بيان مىفرمايد:
وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ: و گفتند آنانكه نمىدانند از جهال مشركان و متجاهلان اهل كتاب، لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ: چرا سخنى نمىگويد خدا با ما به معاينه، چنانچه با ملائكه تكلم فرمايد. يا چرا وحى به ما ننمايد كه تو پيغمبرى، أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ: يا چرا نمىآيد ما را حجتى بر صدق قول تو. قول اول را به جهت استنكاف مىگفتند، و دوم را به سبب انكار آيات بينه داله بر صدق نبوت آن حضرت. كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ: همچنين گفتند كسانى كه پيش از آنها بودند از امتهاى گذشته، مِثْلَ قَوْلِهِمْ: مثل قول ايشان را، يعنى آنها نيز با وجود آيات داله بر صدق نبوت انبياى خود، اقتراح آيات ديگر مىكردند از آن جمله يهود به حضرت موسى عليه السلام گفتند: خدا را آشكار به ما بنماى، و نصارى از حضرت عيسى عليه السلام نزول مائده را طلبيدند. تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ: مشابهت دارد و مساوى است قلبهاى اينها و آنها در عناد و انكار و گمراهى. قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ: بتحقيق واضح و روشن ساختيم آيات و دلايل توحيد و نبوت را، لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ: براى گروهى كه طلب يقين مىكنند، نه آنانكه عناد دارند. يا براى قومى كه متقين شوند به حقايق و شبهه عناد طارى نشود قلوب آنها را.
تبصره: آيه شريفه اشاره است به آنكه كفار آنچه مىگفتند نه به جهت خفاى آيات بود يا براى مزيد طلب يقين، بلكه آن را محض سركشى و انكار مىگفتند. و علت عدم اتيان آيات مقترحه به آنها البته حكمت و مصلحتى باشد، از جمله فرمودهاند: چون عادت خداوندى جارى شده كه هر امتى از پيغمبر خود آيات مقترحه (دلبخواهى) خواهند و پس از اتيان ايمان نياورند، عذاب استيصال بر آنها نازل شود، مانند قوم ثمود كه شتر
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 242
سرخ مو خواستند و ايمان نياوردند، به عذاب صيحه مبتلا گرديدند. و چون خداى تعالى به جهت شرافت حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ: تا مادامى كه آن حضرت ميان قوم باشد عذاب نازل نفرمايد؛ و حق تعالى مىدانست كه ايمان نمىآورند چنانچه آيات بيّنه را مشاهده نمودند و انكار كردند، بدين جهت آيات مقترحه عطا نشد تا لازمه عدم ايمان آنها كه نزول عذاب است طارى نگردد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (118)
ترجمه
نو پديد آورنده آسمانها و زمين است و چون اراده كند امرى را پس جز اين نيست كه ميگويد مر او را بشو پس ميشود.
جلد 1 صفحه 165
تفسير
در كافى از حضرت باقر (ع) در تفسير اين آيه نقل فرموده كه خداوند تمامى اشياء را بعلم خود ايجاد فرموده بدون مثالى كه موجود باشد پيش از آن چنانچه آسمانها و زمين را ايجاد فرمود با آنكه نبود پيش از آنها آسمان و زمينى و عرش خدا بر آب استقرار داشت و در نهج البلاغه است كه چون خدا اراده فرمايد ايجاد چيزى را ميفرمايد بشو پس ميشود بدون صدائى كه بگوش برسد و ندائيكه شنيده شود جز اين نيست كه كلام خداوند فعلى از او است كه ايجاد نموده است آنرا در صورتى كه مثل او نبود است پيش از آن و اگر از قديم موجود باشد لازم آيد خداى ديگرى باشد و نيز در آن كتاب است كه خدا ميگويد و تلفظ نمىكند و اراده ميفرمايد و پنهان نمىكند و در توحيد و كافى از حضرت كاظم روايت نموده است كه اراده مخلوق در باطن است و آنچه ظاهر شود بعد از آن فعل است و اما اراده خداوند ايجاد او است فعل را نه غير آن چون خدا فكر و تأمل و نيت نمىكند و از اين اوصاف منزه ميباشد و اينها صفات مخلوقند اراده خداوند همان فعل او است نه غير آن ميگويد بشو ميشود بدون تلفظ و گفتن بزبان و بدون تفكر و اهتمام و براى اراده خداوند كيفيتى نيست كه عارضى باشد مانند آنكه ذاتش هم عارضى ندارد و در روايتى وارد شده كه كلمه كن از خداوند صنع است و آنچه موجود ميشود بآنكلمه مصنوع حقير عرض مىكنم بنابراين كن و يكون در خارج يكى است وفاء براى ترتيب عقلى است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعلَمُونَ لَو لا يُكَلِّمُنَا اللّهُ أَو تَأتِينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ مِن قَبلِهِم مِثلَ قَولِهِم تَشابَهَت قُلُوبُهُم قَد بَيَّنَّا الآياتِ لِقَومٍ يُوقِنُونَ (118)
و گفتند كساني که نميدانند چرا خدا با ما تكلم نميكند و يا آيتي بر ما نميآيد، مانند اينکه سخن گفتند كساني که پيش از اينها بودند دلهاي اينان شبيه و نظير يكديگر است، ما آيات را براي گروهي که يقين پيدا ميكنند بيان نموديم وَ قالَ الَّذِينَ لا يَعلَمُونَ مراد از الَّذِينَ لا يَعلَمُونَ جهّال از عوام ميباشند که موازين نبوت و اقامه معجزه و دليل را نميدانند و تصور ميكنند که معجزه در تحت اختيار پيغمبر يا اقتراح امت است که هر چه امت بخواهند پيغمبر بتواند اقامه كند در صورتي که آنچه بر خدا لازم است در اقامه حجت و اتمام آن که ديگر بر مردم راه عذري باقي نباشد و همين مقدار که معلوم شود که اينکه مدعاي نبوت از جانب حق است كافي است اگر چه بآوردن يك معجزه باشد بلكه بسا احتياج بمعجزه هم نيست مثل اينكه پيغمبر ثابت النبوة و يا معصوم ثابت العصمة خبر دهد که فلان شخص معين پيغمبر است چنانچه ما مسلمين نبوت انبياء سلف را از روي اخبار پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و قرآن مجيد و اخبار قطعيه از ائمه معصومين معتقديم و احتياج باثبات صدور معجزه از آنها نداريم و چنانچه گذشت معجزه بدست خدا است و هر جا موافق حكمت و صلاح امت باشد بدست پيغمبر جاري ميسازد و ملعبه دست مردم نيست که هر ساعت هر كس هر چه بخواهد پيغمبر انجام دهد بويژه اموري که خلاف عقل و موازين عقلي باشد.
جلد 2 - صفحه 168
لَو لا يُكَلِّمُنَا اللّهُ لولا از اداة تخصيص و بمعني هلا است يعني چرا خدا با ما تكلم نميكند، اينکه افراد نادان توهم ميكردند که هر كس قابليت دارد که خدا با او تكلم نمايد لذا ميگفتند اينکه خدايي که تو پيغمبر و رسول اويي چرا خودش با ما سخن نميگويد! غافل از اينكه بسياري از انبياء هم داراي اينکه موهبت نبودند و اينکه خصيصه حضرت موسي (ع) بود چنانچه ميفرمايد.
إِنّا أَوحَينا إِلَيكَ كَما أَوحَينا إِلي نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِن بَعدِهِ وَ أَوحَينا إِلي إِبراهِيمَ وَ إِسماعِيلَ وَ إِسحاقَ وَ يَعقُوبَ وَ الأَسباطِ وَ عِيسي وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيمانَ وَ آتَينا داوُدَ زَبُوراً وَ رُسُلًا قَد قَصَصناهُم عَلَيكَ مِن قَبلُ وَ رُسُلًا لَم نَقصُصهُم عَلَيكَ وَ كَلَّمَ اللّهُ مُوسي تَكلِيماً«1».
و اينکه موهبت بحضرت رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در شب معراج هم اعطاء شد و شايد در موارد ديگر هم بوده چنانچه در مقدمه در اقسام وحي ذكر شد.
و بالجمله تقاضاي تكلم خدا با بشر اگر از قبيل تكلم او با انبياء باشد هر كسي قابل و لايق اينکه معني نيست و اگر از طريق عادي باشد، آن هم محال است چنانچه واضح است و كلام خدا بمعني ايجاد صوت است و چون صوت امر عرضيست محتاج بمعروض است بايد در جسمي مثل هوي يا درخت ايجاد شود و بر فرض اينكه ايجاد فرمايد در جسمي از كجا ميتوان فهميد که اينکه كلام خدا است.
أَو تَأتِينا آيَةٌ مفسرين گفتند مراد از آية، معجزه اقتراحي آنهاست مثل اينكه ميگفتند كوه صفا را طلا بگردان و امثال اينها و گرنه آيات معجزات بسيار از پيغمبر خدا صادر شده و مشاهده نموده بودند، ولي بنظر ميرسيد که سؤال آنها اينکه بوده که خداوند آيتي بآنان عنايت فرمايد يعني هم چنان که به پيغمبر
1- سوره النساء آيه 161
جلد 2 - صفحه 169
معجزه عنايت فرموده بآنان هم آيتي عنايت فرمايد که سبب شود پيغمبر او را تصديق كنند، زيرا آية فاعل تَأتِينا و ضمير متكلم نا مفعول است يعني ما را آيتي بيايد چنانچه اينکه معني مناسب قسمت اول است که لَو لا يُكَلِّمُنَا اللّهُ باشد.
كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ مِن قَبلِهِم ظاهرا اينکه قسمت اشاره بمقالات بني اسرائيل است که بحضرت موسي گفتند لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّي نَرَي اللّهَ جَهرَةً«1» و امثال اينها از توقعات جاهلانه احمقانه.
تَشابَهَت قُلُوبُهُم دلهاي ايشان در قساوت و عناد و حماقت و جهل و ديگر صفات رذيله شبيه بهم است و از اينکه جمله استفاده ميشود منشأ اينکه نوع توقعات و سؤالات عناد و عصبيت و فساد اخلاق و زير بار حق نرفتن است نه اينكه بخواهند حقيقت را كشف نموده و حقانيت پيغمبري براي آنها ثابت شود.
و قَد بَيَّنَّا الآياتِ لِقَومٍ يُوقِنُونَ يعني ما بمقدار كافي و وافي آيات را بيان نموده و معجزه بدست پيغمبرانمان جاري ساختهايم که هر كس بخواهد به مقام يقين نائل شود و حقيقت را درك كند بتواند و اينکه مؤيد و شاهد بر همان مطلب سابق است که سؤالات آنان از روي حقيقت نبوده و صرفا جنبه بهانه جويي داشته است.
و يقين بالاترين مراتب ايمان است و كساني که باين مقام نائل شوند بسيار كمند چنانچه از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده که فرمود:
2» من اقل ما اوتيتم اليقين و عزيمة الصبر و من اوتي حظه منهما لم يبال ما فاته من صيام نهار و قيام ليل«
و فرمود:
3» اليقين الايمان كله«
1- سوره بقره آيه 52
2- جامع السعادات صفحه 69
3- جامع السعادات صفحه 69
جلد 2 - صفحه 170
و غير اينها از اخبار ديگري که در جامع السعادات ذكر نموده، و از براي يقين سه مرتبه است: علم اليقين و عين اليقين و حق اليقين، و بيان اينکه مراتب را قبلا متذكر شدهايم«1».
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 118)- بهانه دیگر: چرا خدا با ما سخن نمیگوید؟! به تناسب بهانه جوییهای یهود، در این آیه سخن از گروه دیگری از بهانه جویان است که ظاهرا همان مشرکان عرب بودند، میگوید: «افراد بیاطلاع گفتند: چرا خدا با ما سخن نمیگوید؟ و چرا آیه و نشانهای بر خود ما نازل نمیشود»؟ (وَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِینا آیَةٌ).
قرآن در پاسخ این ادّعاهای لجوجانه و خودخواهانه میگوید: «پیشینیان آنها نیز همین گونه سخنان داشتند، دلها و افکارشان مشابه است، ولی ما آیات و نشانهها را (به مقدار کافی) برای آنها که حقیقت جو و اهل یقین هستند روشن ساختیم» (کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ).
اگر به راستی منظور آنها درک حقیقت و واقعیت است، همین آیات را که بر پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله نازل کردیم نشانه روشنی بر صدق گفتار او است، چه لزومی دارد که بر هر یک یک از افراد مستقیما و مستقلا آیاتی نازل شود؟ و چه معنی دارد که من اصرار کنم باید خدا مستقیما با خود من سخن بگوید؟!
نکات آیه
۱ - مشرکان، خواهان گفتگوى مستقیم خداوند با آنان درباره حقانیت رسالت پیامبر(ص) (و قال الذین لایعلمون لولا یکلمنا اللّه) آیه بعد (انا ارسلنا بالحق ...) دلالت بر آن دارد که پیشنهاد اعتراض آمیز مشرکان (لولا یکلمنا اللّه; چرا خدا با ما سخن نمى گوید) درباره حقانیت رسالت پیامبر(ص) است.
۲ - مشرکان، براى پذیرش رسالت پیامبر(ص) خواهان نشانه و معجزه اى بر حقانیت او بودند. (و قال الذین لایعلمون لولا ... أو تأتینا ءایة)
۳ - مشرکان خواهان تحقق معجزه اى بودند که خود آن را پیشنهاد مى کردند.* (و قال الذین لایعلمون لولا ... أو تأتینا ءایة)
۴ - شرک برخاسته از جهل و مشرکان مردمى نادانند. (و قال الذین لایعلمون) مراد از «الذین لایعلمون»، مشرکان است. توصیف مشرکان به نادانان، اشاره به دو حقیقت دارد: اول اینکه ریشه شرک، جهل است و دوم اینکه، پیشنهاد آنان مبنى بر سخن گفتن خدا با آنها و یا آمدن معجزه، نشانه نادانى ایشان است.
۵ - انتظار سخن گفتن خدا با مردم، انتظارى برخاسته از جهل است. (و قال الذین لایعلمون لولا یکلمنا الله)
۶ - مشرکان، آیات و نشانه هاى رسالت پیامبر را نادیده گرفته مدعى نبودن هیچگونه نشانه اى بر حقانیت او بودند. (و قال الذین لایعلمون لولا ... أو تأتینا ءایة)
۷ - جهل، منشأ توقعات نا به جا و نامعقول (و قال الذین لایعلمون لولا یکلمنا اللّه)
۸ - ادعاى مشرکان بر نبود آیه و معجزه اى براى رسالت پیامبر(ص)، نشانه جهل آنان است. (و قال الذین لایعلمون لولا ... أو تأتینا ءایة)
۹ - یهود و نصارا نیز همانند مشرکان، خواهان سخن گفتن خدا با آنان درباره راستى و درستى رسالت پیامبران بودند. (کذلک قال الذین من قبلهم مثل قولهم) در آیه ۱۱۳ مشرکان با تعبیر «الذین لایعلمون» در قبال یهود و نصارا مطرح شده اند و در آیه مورد بحث مشرکان با همان تعبیر در قبال «الذین من قبلهم» قرار گرفته اند. از این مقایسه معلوم مى شود: مقصود از «الذین من قبلهم» یهود و نصارا است.
۱۰ - ضعف بینش و شناخت یهود، نصارا و مشرکان عصر بعثت، درباره خداوند (و قال الذین لایعلمون لولا یکلمنا اللّه ... کذلک قال الذین من قبلهم مثل قولهم)
۱۱ - همگونى تفکر مخالفان پیامبران در طول تاریخ (کذلک قال الذین من قبلهم ... تشبهت قلوبهم)
۱۲ - تسلى دلدارى خداوند به پیامبر(ص) در برابر بهانه هاى نا به جاى مشرکان (لولا یکلمنا اللّه أو تأتینا ءایة کذلک قال الذین من قبلهم) از هدفهاى بیان کفرورزى امتهاى گذشته و یادآورى بهانه جوییهاى آنان، دلدارى و تسلى دادن به پیامبر (ص) است; یعنى، اى پیامبر! اگر مشرکان ایمان نمى آورند و بهانه جویى مى کنند، مپندار که کوتاهى کرده اى; زیرا مردمان گذشته نیز در برابر پیامبران همین گونه عمل مى کرده اند.
۱۳ - همانندى اندیشه هاى انسانها، از عوامل تکرار حوادث تاریخى است. (کذلک قال الذین ... مثل قولهم تشبهت قلوبهم)
۱۴ - خداوند، نشانه هاى بسیارى را براى اثبات حقانیت پیامبر(ص) در اختیار مردم قرار داده است. ( قد بیّنّا الأیت) «ال» در «الأیات» براى استغراق و شمول است و مقصود از آن در آیه شریفه، کثرت و فراوانى است.
۱۵ - تنها اهل یقین (کسانى که از عنادورزى و لجاجت پیراسته اند)، از آیات الهى بهره مند شده و در پرتو آن، حقایق و معارف دینى را در مى یابند. (قد بیّنّا الأیت لقوم یوقنون) چون آیات و نشانه هاى صداقت پیامبر به همگان ارائه شده است، لام در «لقوم» لام انتفاع مى باشد و جمله فوق چنین معنا مى شود: ما آیات و نشانه ها را براى همگان بیان داشته ایم، ولى اهل یقین از آنها بهره مى برند.
۱۶ - ادعاى نبود نشانه اى بر حقانیت رسالت پیامبر(ص) و نیز سایر پیامبران، ادعایى گزاف و دروغین است. (لولا ... تأتینا ءایة ... قد بیّنّا الأیت لقوم یوقنون) جمله «قد بیّنّا الأیات» پاسخ به ادعایى است که جمله «لولا ... تأتینا ءایة» آن را بیان مى دارد.
۱۷ - سخن گفتن خدا با عموم مردم، انتظارى سخیف و امرى نامعقول است. (قال الذین لایعلمون لولا یکلمنا اللّه أو تأتینا ءایة ... قد بیّنا الأیت ) پاسخ ندادن خداوند به اعتراض نخست مشرکان (لولا یکلمنا اللّه) مى تواند اشاره به سخافت آن باشد; یعنى، این درخواست و اعتراض آن چنان نا به جاست که حتى شایسته پاسخگویى نیز نیست.
۱۸ - آیات قرآن، نشانه هایى روشن بر حقانیت پیامبر(ص) است. (قد بیّنّا الأیت) مراد از «الأیات» مى تواند همه نشانه هایى باشد که گواه بر راستى و درستى نبوت پیامبر(ص) است که بارزترین آنها، آیات قرآن مى باشد و نیز منظور از آن مى تواند خصوص آیات قرآن باشد.
۱۹ - مشرکان بر اثر جهل و لجاجت، آیات قرآن را نشانه اى بر حقانیت پیامبر نمى شمردند. (قال الذین لایعلمون لولا ... تأتینا ءایة ... قد بیّنّا الأیت لقوم یوقنون)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: استفاده از آیات خدا ۱۵
- ادعا: ادعاى دروغ ۱۶
- امور: امور نامعقول ۱۷
- انبیا: حقانیت انبیا ۱۶; مشابهت دشمنان انبیا ۱۱
- انسان: گفتگوى خدابا انسان ها ۱۷; مشابهت تفکر انسان ها ۱۳
- تاریخ: عوامل تکرار تاریخ ۱۳
- توقعات بیجا: ۵، ۱۷ توقع گفتگو با خدا ۱، ۵، ۹; منشأ توقعات بیجا ۷
- جاهلان: ۴
- جهل: آثار جهل ۴، ۵، ۷، ۱۹
- خدا: افعال خدا ۱۴
- دین: فهم دین ۱۵
- شرک: زمینه شرک ۴
- قرآن: نقش قرآن ۱۸
- لجاجت: آثار اجتناب از لجاجت ۱۵; آثار لجاجت ۱۹
- محمّد(ص): حقانیت محمّد(ص) ۹، ۱۶; دلایل حقانیت محمّد(ص) ۱۴، ۱۸، ۱۹; دلایل نبوت محمّد(ص) ۶، ۸; دلدارى به محمّد(ص) ۱۲
- مسیحیان: خداشناسى مسیحیان صدر اسلام ۱۰; خواسته هاى مسیحیان ۹; عقیده مسیحیان صدر اسلام ۱۰; مسیحیان و حقانیت محمّد(ص) ۹
- مشرکان: ادعاهاى مشرکان ۶، ۸; بهانه جویى مشرکان ۱۲; جهل مشرکان ۴، ۱۹; خداشناسى مشرکان صدر اسلام ۱۰; خواسته هاى مشرکان ۱، ۲، ۳، ۹; عقیده مشرکان صدر اسلام ۱۰; لجاجت مشرکان ۱۹; مشرکان و حقانیت محمّد(ص) ۱، ۲، ۶، ۹; مشرکان و محمّد (ص) ۶، ۱۹; نشانه هاى جهل مشرکان ۸
- معجزه: درخواست معجزه ۲، ۳; معجزه اقتراحى ۳
- یقین: صفات اهل یقین ۱۵; ویژگیهاى اهل یقین ۱۵
- یهود: خداشناسى یهود صدر اسلام ۱۰; خواسته هاى یهود ۹; عقیده یهود صدر اسلام ۱۰; یهود و حقانیت محمّد(ص) ۹